«آب کم نیست آن را میفروشند»
به گزارش سلامت نیوز به نقل از اطلاعات، در سالهای اخیر، بحران کمآبی به یکی از جدیترین چالشهای زیستمحیطی و اجتماعی در ایران تبدیل شده است. نادیدهگرفتن اصول توسعه پایدار و فقدان فرهنگسازی مناسب در مصرف آب، نشاندهنده شکافی خطرناک میان تصمیمگیرندگان و واقعیتهای محیطزیستی کشور است. مسئله کمآبی و بحران آب از آن زخمهای کهنهای است که گهگاهی سر باز میکند و دستمایهی انواع و اقسام نظرات کارشناسانه و غیر کارشناسانه میشود.
مسئولان در اغلب موارد انگشت اتهام را به سمت مردم و مصرف بیرویهشان میگیرند یا شرایط اقلیمی و خشکسالی را مقصر اصلی جلوه میدهند. اما واضح است که مسائل و اقداماتی همچون سدسازیهای غیرضروری و غیراصولی، کشاورزی ناکارآمد، مهاجرت بیرویه از روستاها به شهرها و گاهی هم بیتوجهی به نوآوریها و روشهای نوینی که در این زمینه میتوانند راهگشا باشند، همگی دست به دست هم دادهاند و این وضعیت را رقم زدهاند. وضعیتی که هر لحظه ما را بیش از پیش نگران حیات امروز و فردایمان میکند.
تولید ثروت با فروش آب
محمد درویش، پژوهشگر و فعال محیط زیست، درباره مسئله آب در ایران و رویهای که مسئولان برای توسعه کشور در نظر گرفتهاند، بر این باور است که این اقدامات غلط و نابخردانه نتیجهای جز نابودی قریب الوقوع میراثهای طبیعی و آبی ما را در پی ندارد: «ایران از نظر اقلیمی مشکلی در زمینه آب ندارد و ریشه گرفتاریها را باید در سوءمدیریتهایی جست که در طی سالیان متمادی گریبان این آب و خاک را گرفته است. ایران بیش از ۲۵ برابر کل کشورهای جنوب خلیج فارس، یعنی کویت، امارات متحده عربی، عمان، عربستان سعودی، یمن و قطر در سال آب قابل استخراج دارد. اما متاسفانه برنامهای که برای توسعه کشور انتخاب کردیم، مبتنی بر صادرات محصولات کشاورزی و استقرار صنایع آببر است. این یعنی ما با فروش آب میخواهیم تولید ثروت بکنیم. در صورتی که آب یک کالای زیستی است و باید با حفاظت از آن زندگی سالمی را برای مردم فراهم بکنیم».
این فعال محیط زیست با اشاره به مسئله ناترازی آب در کشور به خبرنگار اطلاعات آنلاین توضیح میدهد: «بنابر آمارهای رسمی، کشور ما بیش از ۱۵۰ میلیارد متر مکعب ناترازی آب دارد. اما نکته قابل توجه این است که در حال حاضر مدیرانی در راس کار هستند که تمام افتخارشان این است که صادرات محصولات کشاورزی را در طول چهل سال اخیر ۴ برابر افزایش دادهاند».
آمارها حاکی از این است که بین ۸۰ تا ۹۰ درصد منابع آب کشور را بخش کشاورزی میگیرد. واقعیت تلخی که وجود دارد، این است نه تنها تلاش چندانی برای اصلاح این رویهی نادرست صورت نگرفته، بلکه سال به سال هم این وضعیت وخیمتر شده: «ما باید ۴۰ درصد آب را اختصاص میدادیم به محیط زیست که همان تالابها و رودخانهها هستند. حدود ۵/۸ تا ۹ درصد برای شرب و چیزی حدود ۵۰-۶۰ درصد باقی مانده را برای مصارف کشاورزی و صنعت در نظر میگرفتیم که این کار را نکردیم».
احداث سدهای بیمصرف، تا کی؟
مسئله سدسازی و سود سرشار حاصل از آن معضل دیگریست که سرگذشت پر سوز و گداز آب را در این کشور بیش از پیش بغرنج کرده. با احداث سدهای اضافهای که هرگز پر نخواهند شد، خسارات و مشکلات بسیار زیادی برای محیط زیست رقم میخورد: «تقریبا برای ۱۰ برابر نیاز آب شربمان مخزن زدیم و حالا میخواهیم آن را به ۱۵ تا ۲۰ برابر برسانیم. در واقع وزارت نیروی ما از این مخازن دارد ثروت کسب میکند. غافل از این که با این کار تالابها را در پایین دست خشک میکنیم، بارگذاریها را در بالادست به صورت مصنوعی افزایش میدهیم، صدها هزار هکتار جنگل را از بین میبریم، چشمههای تولید گرد و خاک را افزایش میدهیم و کشور را فقیرتر میکنیم».
و اما موضوع مهاجرت از روستاها به شهرها، علاوه بر مسائل و آسیبهای اجتماعی بیشماری که به دنبال دارد، خود یکی از موانع بسیار جدی و محکم برای حل مشکل آب در شهرهای بزرگ، به خصوص تهران است: «تهران ظرفیت زیستیاش چیزی حدود ۲.۵ تا ۳ میلیون نفر بوده، اما درحال حاضر بیش از ۱۰ میلیون نفر در آن اقامت دارند. واضح است که از نظر تامین آب دچار مشکل هستیم».
درویش راه برون رفت از این وضعیت و نجات ایران را در این میبیند که یک اقتصادی برای کشور تعریف شود که آبمحور نباشد: «باید برویم به سمت بالفعل کردن مزیتهای بالقوه این سرزمین، مثل رونق بخشیدن به حوزه گردشگری طبیعی و تاریخی تا از آن طریق مردم از حداکثر خلاقیت خود برای تولید ثروت استفاده کنند».
راه حل هست، اراده نیست
محسن اربابیان، کارشناس حوزه آب، معتقد است که دهها راه برای مدیریت بحران آب در کشور وجود دارد، اما چیزی که وجود ندارد اراده تغییر است، آن هم به چند دلیل: «در درجه اول ما با یک تعارض منافع مواجه هستیم که باید آن را حل کرد. بدین معنا که هرچه مردم بیشتر آب مصرف کنند، شرکت آب و فاضلاب که متولی دریافت پولش است منفعت بیشتری میبرد». به همین جهت، هرچه مردم کمتر آب مصرف کنند پول کمتری نصیب این سازمان میشود و طبیعتا چنین چیزی مطابق میل و خواست آنان نیست. بنابراین، وقتی پای منفعت در میان باشد، میل به تغییر از میان میرود.»
این کارشناس حوزه آب مشکل بخشینگری را از دیگر مشکلاتی میداند که مانع رسیدن به راه حلهای جامع و کامل برای بحران آب است. او با ذکر یک مثال درباره این نوع رویکرد در رابطه با حل مسئله آب در کشاورزی میگوید: «در مصاحبههای تلویزیونی به وفور میبینیم که کارشناسان برق میگویند که از کشاورزان خواهش میکنیم در زمان اوج مصرف برق از آب استفاده نکنند و پمپهایشان را خاموش کنند. در زمان دیگری ما تا چند ساعت اضافه به آنها سهمی را اختصاص میدهیم. خب چه چیزی به آنها اضافه میدهید؟ برق اضافه میدهید که آب مصرف کنند و این خود به یک نوعی اضافه برداشت آب است».
اربابیان همچنین به این موضوع اشاره میکند که بحث بارور کردن ابرها، بحثی است که از حدود ۷-۸ سال پیش مطرح بوده و کشور ما در این زمینه اقداماتی انجام داده و تکنولوژیاش را در اختیار دارد. بارور کردن ابرها که یکی از روشهای کارآمد برای تولید آب است و این پتانسیل را دارد که دردی از دردها را کم کند، اما متاسفانه چندان جدی گرفته نمیشود و باز هم اراده به کار بستن آن وجود ندارد.
************************************************************************
زوال اکوسیستم البرز مرکزی با اجرای بی ارزیابی آزادراه تهران-شمال
سلامت نیوز: فاز جدید آزادراه تهران شمال، پروژه ای که از قدم نخست بدون مجوز سازمان حفاظت محیط زیست کلید خورد، با مسافت تقریبی ۵۰ کیلومتر، بزرگترین قطعه از این آزادراه است که از ضلع جنوب غربی “منطقه حفاظت شده البرز مرکزی” حوزه استحفاظی استان مازندران شروع شده و پس از گذر از زیستگاههای بسیار حساس ضلع غربی منطقه حفاظت شده، به بعد از “مرزن آباد” می رسد. کارشناسان تاکید می کنند با توجه به اهمیت بسیار بالا و حساس اکولوژیکی این منطقه به لحاظ تنوع زیستی و داشتن مراتع مرتفع، نه تنها زیستگاه چندین گونه در خطر انقراض کشورمان است بلکه میتواند معیشت مردمان محلی را تحت تاثیر قرار دهد؛ زیرا یکی از بهترین چراگاههای دام اهلی محسوب می شود. به طور قطع اگر احداث فاز جدید آزادراه همانند فازهای پیشین، بدون ملاحظات محیط زیستی دقیق، شفاف و علمی کلید بخورد میزان خسارت مستقیم و غیرمستقیم، چه در دوره احداث و چه در زمان بهره برداری، نه تنها قابل محاسبه، بلکه قابل تصور نیز نخواهد بود. بر این اساس، با دیده نشدن همه ابعاد واقعی و علمی تاثیرات و مکانسیمهای کاهش اثرات و احیا، نه تنها خاک، چشمه ها و پوشش گیاهی ارزشمند و طبیعی یک زیستگاه بکر را از دست خواهیم داد، بلکه با کاهش گونههای جانوری به مرور زمان، شاهد فروپاشی و زوال یک اکوسیستم طبیعی خواهیم بود که حاصل میلیونها سال سازگاری است. فرید سلمان پور دانشجوی دکتری تخصصی علوم ومهندسی محیط زیست در پژوهشکده علوم محیطی دانشگاه شهید بهشتی طی چند دهه مطالعه میدانی به بررسی و حفاظت از تنوع زیستی مناطق مختلف ایران پرداخته است که بخش قابل توجهی از آنها در “البرز مرکزی” بوده در گفت وگو با “سلامت نیوز” درباره مخاطرات جدی فاز جدید “آزادراه تهران-شمال” هشدار داد.
به گزارش سلامت نیوز این ها بخشی از هشدارهایی است که فرید سلمان پور دانشجوی دکتری تخصصی علوم ومهندسی محیط زیست در “پژوهشکده علوم محیطی دانشگاه شهید بهشتی” درباره مخاطرات جدی فاز جدید “آزادراه تهران-شمال” تاکید می کند. او که طی چند دهه مطالعه میدانی به بررسی و حفاظت از تنوع زیستی مناطق مختلف ایران پرداخته است که بخش قابل توجهی از آنها در “البرز مرکزی” بوده درباره اجرای بدون ارزیابی و بی مطالعه علمی فاز جدید آزادراه تهران-شمال هشدار می دهد.
او درباره ارزشهای زیستی منطقه فوق می گوید:« با توجه به موقعیت “منطقه حفاظت شده البرز مرکزی”، از شمال به سواحل خزر و از جنوب به ارتفاعات رشته کوه البرز می رسد. بخش شمالی این منطقه توسط جنگل های هیرکانی پوشیده شده که به عنوان میراث جهانی در یونسکو به ثبت رسیده است. در دامنه های میانی اکوتون هیرکانی-البرزی تا ارتفاع ۲۸۰۰ مشاهده می کنیم و در بخش جنوبی به ارتفاعات بیش از ۴هزار متری رشته کوه البرز منتهی می شود. رشته کوه البرز به عنوان یکی از دو لکه داغ تنوع زیستی ایران، و یکی از ۳۶ لکه داغ تنوع زیستی در دنیا محسوب می شود که “منطقه حفاظت شده البرز مرکزی” حوزه استحفاظی مازندران با مساحتی حدودا ۲۹۵هزار هکتاری در قبل لکه داغ تنوع زیستی رشته کوه البرز قرار گرفته و به عنوان بزرگ ترین منطقه حفاظت شده شمال ایران محسوب می شود.»
ویترین فون و فلور هیرکانی والبرزی
این دانشجوی دکتری تخصصی علوم ومهندسی محیط زیست معتقد است منطقه حفاظت شده البرز مرکزی را نمی توان به لحاظ ارزش زیستی توصیف کرد؛ ولی می توان گفت “بزرگ ترین ویترین فون و فلور هیرکانی و البرزی”. او می گوید:« اگر بخواهم کمی از اهمیت این منطقه را توصیف کنم، باید بگویم که به پرتراکم ترین و زادآورترین جمعیت مرال (EN)، یکی از زادآورترین و اصلی ترین زیستگاه های خرس قهوه ای (EN)، پرتراکم ترین زیستگاه پازن (VU) در شمال کشور، همچنین یکی از مهم ترین زیستگاه های شوکا و پلنگ ایران (EN)، و نیز سیاه گوش، گربه جنگلی، گربه وحشی، گرگ، هما، کبک دری، کبک چیل و افعی البرزی، افعی قفقازی و … است».
او می افزاید:« همچنین مطالعات نشان داده که مراتع مرتفع البرز مرکزی به ویژه ارتفاعات جنوبی غربی که قرار است فاز سوم آزاد راه از آنجا آغاز شود، به عنوان یکی از زیستگاه های مطلوب در آینده با روند فعلی تغییر اقلیم و محل تلاقی جمعیتهای غربی و شرقی البرز و هیرکانی است.»

روند معکوس انقراض
سلمان پور تاکید می کند:« یکی از مطالعات ما نشان داده برخلاف روند کاهشی جمعیت خرس قهوه ای و مرال در کشور، جمعیت های این دو گونه ارزشمند در معرض انقراض به لطف حفاظت جانانه و شبانه روزی بیش از دو دهه ای محیطبانان و همیاران منطقه، روند افزایشی به خود گرفته که این، یک نمونه موفق در معکوس کردن روند انقراض گونهها است. همچنین یکی از مطالعات اخیر ما نشان داد که مرال ها نسبت به دو دهه گذشته هم زودتر و با جمعیت بیشتری به ارتفاعات جنوب غربی در اواخر بهار می آیند و دیرتر به ارتفاعات پایین دست در اواخر تابستان بر می گردند که بر اهمیت این زیستگاه تاکید می کند.»

توسعه انسانی و از دست دادن زیستگاه دراکوتون
سلمان پور با اشاره به موارد هشداردهنده در منطقه به سلامت نیوز می گوید:« با توجه به اینکه روند جمعیتی برخی از گونه ها روند احیا به خود گرفته است، اما واقعیت این است که با از دست دادن زیستگاه در بخش های اکوتون به واسطه توسعه انسانی، شاهد تراکم بالایی از جمعیت کل و بز، مرال و خرس در یک زون امن و مناطق اطراف آن هستیم که از دیدگاه علم اکولوژی، این تراکم سبب شکننده شدن و آسیب پذیری جمعیتهای ارزشمند البرز می شود. برای مثال می توانم به بیماری طاعون نشخوار کنندگان کوچک PPR اشاره کنم که در ۳ سال گذشته به طور قابل توجهی بر جمعیت کل و بز البرز مرکزی تاثیر منفی گذاشته. تصاویر ماهواره ای نشان می دهد که از سال ۱۳۷۱ تا ۱۴۰۳ سالانه به طور میانگین ۰.۶٪ از مساحت جنگلها و سالانه ۱.۲ ٪ از مساحت مراتع این منطقه کاسته شده، و در مقابل بیش از ۲٪ سالانه به مساحت مناطقی که توسط انسان تغییر کاربری داده شده افزوده شده است. »
هشدار رشد جمعیت انسانی و شکار غیرمجاز
به گفته این دانشجوی دکتری تخصصی علوم و مهندسی محیط زیست، میانگین جمعیت انسانی در البرز مرکزی بین سال های ۱۳۷۵ تا ۱۳۹۵ بر خلاف روند منفی استانی، بیش از ۲ برابر میانگین کشوری بوده و رشد جمعیت را تجربه کرده است؛ این در صورتی است که در این بازه زمانی تنها فاز ۴ آزادراه به بهره برداری رسیده است. او تاکید می کند که قطعا ادامه ساخت آزادراه، این رشد را چند برابر خواهد کرد و تهدیدها برای حیات وحش منطقه بیشتر خواهد شد.

عبور آزادراه از زیستگاه های حیات وحش
سلمان پور می گوید:« این فاز از آزاد راه، از زیستگاه هایی عبور می کند که در طول سال پذیرای جمعیت های کل و بز، مرال، خرس و پلنگ است که هم به عنوان مراتع زمستان گذران و هم تابستان گذران محسوب می شوند. همچنین معیشت بسیاری از مردمان بومی به این مراتع وابسته است. اجازه بدهید با دو مثال به شما توضیح بدهم. برگردیم به سال های قبل و به توسعههای مشابه گذشته که در منطقه بدون در نظر گرفتن ملاحظات محیط زیستی انجام شد. اولی ، اوایل دهه 80 و آغاز احداث “سد سیاه بیشه” که دقیقا در مجاورت ابتدای فاز سوم آزادراه قرار دارد. و دومی احداث فاز دوم آزادراه در دهه ۹۰.»
او می افزاید:« ما از سال ۱۳۷۶ نوسانات جمعیتی مرال، کل و بز، کبک دری و کبک معمولی را از دفاتر گزارش عملکرد و ثبت وقایع حفاظت محیط زیست که از بیش از ۳۶۰۰ گزارش جمع آوری کردیم. هم زمان نوسانات جمعیتی این چهار گونه با این دو طرح توسعه ای که هر دو به مراتب نسبت به آزادراه با زیستگاه های حساس فاصله بیشتری داشتند به ترتیب با کاهش ۷۰ تا ۵۰٪ جمعیت بز وحشی، کاهش بیش از ۵۰٪ و ۲۳٪ مرال، کاهش بیش از ۵۰ و ۷۰ ٪ کبک دری و کاهش ۷۰٪ الی ۲۰٪ کبک معمولی رو به همراه داشت. حالا این فاز از آزادراه، نه تنها دقیقا از زیستگاه های حساس اصلی می گذرد؛ بلکه به مراتب مدت ساخت به واسطه طول حدودا ۵۰ کیلومتری بدون در نظر گرفتن همه جوانب محیط زیست، اقتصادی و اجتماعی تبعات غیر قابل جبرانی به همراه خواهد داشت. در این فاز اتفاقا با وجود تجربه از اثرات دو توسعه بدون ملاحظات محیط زیستی قبلی باید حساسیت در مورد این فاز بسیار بیشتر باشد.»

یک پیش بینی تکان دهنده
این متخصص محیط زیست درباره پیش بینی وضعیت منطقه در صورت ساخت بدون ارزیابی فاز جدید آزادراه می گوید:« بگذارید من در مورد سناریوهای پیش رو چند پیش بینی کنم. اگر بدون ارزیابی دقیق و علمی پروژه آزاد راه استارت شود، حمل و نقل و انفجارها سبب ناامنی در زیستگاه خواهد شد که حاصلی جز پراکنده شدن گونه های بزرگ جثه به زیستگاه های اطراف نخواهد داشت. زیستگاه های غربی مانند “منطقه حفاظت شده چهارباغ” با وجود بار ترافیکی جاده چالوس غیرقابل دسترس خواهد بود؛ زیرا یا با خودروهای عبوری برخورد خواهند کرد و یا شکار خواهند شد. زیستگاه های جنوبی و شمالی یا مطلوبیت ندارند و یا با تراکم روستا و تردد مواجه خواهند شد و یا با خود آزادراه. می ماند زیستگاه های شرقی مانند “زون امن گلستانک” که برای مرال و کل و بز که به ظرفیت برد خود رسیده است. از طرفی این ناامنی سبب برهم خوردن تعادل اکولوژیکی میان طعمه و گوشتخوار خواهد شد که در نهایت با افزایش حمله به حیوانات اهلی و اقدامات انتقام جویانه به کشته شدن گوشتخوار در معرض انقراضی مانند پلنگ ختم خواهد شد.»

چه باید کرد؟
این متخصص محیط زیست درباره اثرات ناامنی مراتع بر حیات وحش تاکید می کند:« از طرفی نا امنی و از دست رفتن مراتع باعث خواهد شد که خرس ها به باغ های میوه و کندوهای عسل مردم بیشتر سر بزنند، که سرنوشتی مشابه پلنگ خواهد داشت. حالا چه می شود کرد؟ من معتقدم توسعه بدون در نظر گرفتن طبیعت و مردمانش، نه تنها ناپایدار، بلکه ویرانی مطلق است و حاصل آن، ویرانی طبیعتی بی تکرار، مردمانی که خانه ها و مراتع آب و اجدادیشان را ترک کرده اند و چشمه هایی که خشکیده اند و ما مانده ایم و اثرات بی انتهای اجتماعی، اقتصادی و محیط زیستی. براین اساس این فاز به یک ارزیابی جامع اثرات محیط زیستی نه صرفا برای 8 کیلومتر ابتدایی، بلکه برای کل سناریوهای پیش بینی شده فاز 3 آزاد راه تهران-شمال نیاز دارد که توسط یک تیم علمی مستقل با نظارت مستقیم دفتر ارزیابی انجام شود. با شناسایی، افزایش و حفاظت از زیستگاه های پذیرنده در بخش شرقی مانند افزودن مراتع مرتفع زانوس به زون امن گلستانک و یا در بخش جنوب غربی مانند مرتع اویی. شناسایی، احیا و حفاظت از کریدورهای بین زیستگاهی، شناسایی افراد، شغل ها و روستاهای تاثیر پذیر و مکانسیم های کاهش و جبران خسارات، پایش مستمر از وضعیت موجود توزیع و فراوانی در فون و فلور منطقه قبل از اجرای پروژه تا سال ها بعد از بهره برداری. به طور کل لزوم تحلیل دقیق اثرات و ارائه راهکارهای شفاف اجرایی مورد نیاز است. ارزیابی باید شامل بررسی میزان و ابعاد خسارات در حوزههای محیط زیستی، اجتماعی و اقتصادی باشد. همچنین تدوین راهکارهای علمی، عملی و مبتنی بر تجربههای موفق برای کاهش اثرات، بههمراه مکانیزمهای شفاف اجرایی برای جبران خسارات، بخشی جداییناپذیر از ارزیابی مؤثر بهشمار میرود.»
مهم ترین تهدید پستانداران بزرگ جثه
سلمان پور که طی چند دهه مطالعه میدانی به بررسی و حفاظت از تنوع زیستی مناطق مختلف ایران پرداخته است که بخش قابل توجهی از آنها در “البرز مرکزی” و با تمرکز بر گونههای شاخصی مانند پلنگ ایرانی، مرال، خرس قهوهای، شوکا، پازن و گرگ انجام شده معتقد است شکار غیرمجاز، مهم ترین تهدید برای پستانداران بزرگ جثه در این منطقه است.
او در شرح این موضوع می گوید:« شکارغیرمجاز مهم ترین تهدید پستانداران بزرگ جثه در این منطقه است که با کاهش سطح زیستگاه، تراکم در برخی نقاط زیستگاه افزایش یافته است. یکی از مطالعات ما نشان می دهد متاسفانه شکارچیان غیرمجاز با سوء استفاده از احتیاجات فیزیولوژیکی و تغذیهای زوجسم های وحشی در زمان زایمان و شیردهی، اقدام به شکار آنها می کنند. در این زمان نیاز به املاح معدنی آنها بسیار افزایش پیدا می کند و این گونه ها وابستگی حیاتی به لیسهای معدنی طبیعی در جنگل برای تامین مواد معدنی خود دارند.»
این دانشجوی دکتری تخصصی علوم و مهندسی محیط زیست به مورد عجیبی اشاره می کند و می گوید:« در یکی دیگر از مطالعات ما مشخص شد دامدارهای بومی ۵۸٪ از تلفات حیوانات اهلی خود را به گوشتخوارانی مانند پلنگ و گرگ نسبت می دهند که این حیوانات، متاسفانه توسط اقدامات تلافی جویانه توسط، تله و یا طعمه مسموم کشته می شوند. این در صورتی است که مطالعات نشان داده کاهش طعمه های طبیعی، سبب افزایش حمله گوشتخواران به حیوانات اهلی می شود.
همین طور خرس ها که به باغدارها و زنبورها خسارت می زنند سرنوشتی همانند پلنگها گریبان شان را می گیرد و توسط اقدامات تلافی جویانه کشته می شوند. از طرفی ضررهای مالی سنگین و پی در پی توسط حیات وحش به دامداران، باغداران و زنبوردان محلی در نبود مکانسیم های بازدارنده و جبران خسارت، حتی مثبت ترین دیدگاه ها به حیات وحش را هم می تواند تحت تاثیر قرار دهد.»
هشدار برای زوال یک اکوسیستم طبیعی چندمیلیون ساله
بر این اساس سلمان پور هشدار می دهد در صورتی که فاز جدید آزادراه تهران-شمال بدون ارزیابی دقیق علمی اجرایی شود با دیده نشدن همه ابعاد واقعی و علمی تاثیرات و مکانسیمهای کاهش اثرات و احیا، نه تنها خاک، چشمه ها و پوشش گیاهی ارزشمند و طبیعی یک زیستگاه بکر را از دست خواهیم داد، بلکه با کاهش گونههای جانوری به مرور زمان، شاهد فروپاشی و زوال یک اکوسیستم طبیعی خواهیم بود که حاصل میلیونها سال سازگاری است.
او تاکید کرد :« فاز جدید آزادراه تهران شمال با مسافت تقریبی ۵۰ کیلومتر، بزرگترین قطعه از این آزادراه است که از ضلع جنوب غربی “منطقه حفاظت شده البرز مرکزی” حوزه استحفاظی استان مازندران شروع شده و پس از گذر از زیستگاههای بسیار حساس ضلع غربی منطقه حفاظت شده، به بعد از “مرزن آباد” می رسد. با توجه به اهمیت بسیار بالا و حساس اکولوژیکی این منطقه به لحاظ تنوع زیستی و داشتن مراتع مرتفع، نه تنها زیستگاه چندین گونه در خطر انقراض کشورمان است بلکه میتواند معیشت مردمان محلی را تحت تاثیر قرار دهد؛ زیرا یکی از بهترین چراگاههای دام اهلی محسوب می شود. به طور قطع اگر احداث فاز جدید آزادراه همانند فازهای پیشین، بدون ملاحظات محیط زیستی دقیق، شفاف و علمی کلید بخورد میزان خسارت مستقیم و غیرمستقیم، چه در دوره احداث و چه در زمان بهره برداری، نه تنها قابل محاسبه، بلکه قابل تصور نیز نخواهد بود.
اتفاقا تحلیل علمی!گزارش روزنامه های حکومتی در نقش مخالف! به این جمع بندی میرسد که کل ویرانی خاک وطبیعت ایران وتاراج ثروت هائی مانند نفت وگاز و مس و…در کنار حلبی آباد نشین کردن مردمان در این وسعت تماماتبلور اشغال ایران است ونه ناکارآمدی مدیران!
کدام مدیر کدام مسئول این ها نامهای صوری چپاول گران اشغالگر است.
به نظر. میرسد که دوباره به جای تحلیل علمی مقاله بالا، دوباره چماق حکومتی را کسی در دست گرفته است برای اینکه روشنگری را بکوبد بجای توضیح انتقادی علمی . جماقداری کلامی هرگز کاری از پیش نبرده است و نشان دهنده بخشی از مخالفین شبه حکو متی است
روشنگری به اندازه سهم خود بادوباره چاپ مقالات حکومتی که تمامادر خدمت فریبی بنام رقیق سازی حاکمیت از اشغالگری به نادانی ونا کارآمدی و…مدیران !و مسئولین !میباشد در خدمت بازپخش این فریب قرار دارد.