جنبش انقلابی مردم ایران در منگنه سرکوب داخلی و جنگ تجاوزکارانه خارجی – هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
ارزیابی هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
جنبش انقلابی مردم ایران
در منگنه سرکوب داخلی و جنگ تجاوزکارانه خارجی
پایان برجام و تاثیر بازگشت قطع نامه های شورای امنیت
مکانیسم ماشه از سوی سه کشور اروپایی به جریان افتاد، ماشه چکانده شد و در بامداد ششم مهرماه برجام به تاریخ پیوست. با این اقدام شش قطع نامه شورای امنیت از نیمه شب ششم مهرماه مجددا به جریان افتاد. گنجاندن مکانیسم ماشه در توافق نامه برجام بدون گنجاندن بند مشابهی علیه کشورهای اروپایی و آمریکا نشان می دهد که این توافق نامه از همان ابتدا تلاشی برای مهار جمهوری اسلامی بوده است، هر چند توانست به مدت ده سال اثرات آن قطع نامه را تا حدودی خنثی سازد. حالا ده سال بعد از توافق در ۲۰۱۵، علیرغم آن که آمریکا از آن خارج شد، اروپا نیز توان اجرای توافقاتش را نداشت و جمهوری اسلامی تلاش کرد بر محور این توافق حرکت کند، باز به نقطه اول رسیده ایم. تلاش روسیه و چین که در موقعیت جدیدی نسبت به ده سال پیش قرار دارند، برای متوقف کردن آن از طریق اقدامات قانونی به جایی نرسید. وضعیتی که در آن قرار داریم را می توان در محورهای زیر جمع بندی کرد:
۱ـ سیاست غرب و بویژه آمریکا، با حاکمان کنونی شان و به ویژه در شرایط کنونی جهانی، نه رسیدن به توافقی پیرامون برنامه هسته ای بلکه تلاشی است برای مهار ایران و بازگرداندن این کشور در مدار آمریکا و غرب در متن یک جنگ تمام عیار میان قطب های نوظهور قدرت جهانی. تسلط لابی اسرائیل در دستگاه حکومتی ترامپ، مجری و پیش برنده سیاست های نئوکان ها و “انجیلی”های فاشیست و سیاست بزدلانه اروپا در برابر آمریکا سبب شده که سیاست آمریکا بر تسلیم بی قید و شرط جمهوری اسلامی استوار گردد. جنگ دوازده روزه، در جریان مذاکرات میان جمهوری اسلامی و آمریکا، با هدف سرنگونی رژیم اسلامی و روی کار آوردن یک دولت دست نشانده صورت گرفت. فعال سازی مکانیسم ماشه از سوی سه کشور اروپایی در راستای این سیاست جنگی شکست خورده آمریکا و اسرائیل انجام گرفته و حلقه ای از این زنجیره برنامه ریزی شده است. به دیگر سخن فعال سازی مکانیسم ماشه توسط سه کشور اروپایی پس از توافق جمهوری اسلامی با سازمان جهانی انرژی اتمی در قاهره و ارائه یک پیشنهاد به اروپا که از سوی امانوئل مکرون عاقلانه و قابل قبول نامیده شده بود، نشان می دهد که اقدام سه کشور اروپایی در راستای راضی نگهداشتن آمریکا و با هدف تنبیه جمهوری اسلامی در همراهی اش با روسیه در جنگ اوکراین و همدستی برای تغییر رفتار یا تغییر رژیم در تهران صورت گرفته و یک اقدام کاملا سیاسی و برنامه ریزی شده است. تحولات کنونی در مسیری حرکت می کند که نتانیاهو خطاب به ارتش اسرائیل گفته بود :« سال آینده برای خاورمیانه و مواجهه با محور ایران تاریخی خواهد بود. به زودی با تمام محور ایران درگیر خواهیم شد و یک رویداد تاریخی در انتظار اسرائیل است». توجه کنیم که نتانیاهو دیگر از «محور مقاومت» سخن نمی گوید و از «محور ایران» حرف می زند. لغو رژه و مراسم نظامی در ایران به مناسبت هفته جنگ که هر سال برگزار می شد، نشانه وضعیتی است که در آن قرار داریم. آماده سازی ارتش اسرائیل و فراخواندن ۹۰۰ ژنرال آمریکایی از سراسر جهان از سوی وزیر جنگ آمریکا و برگزاری نشست با ترامپ، نشان می دهد که آماده سازی برای جنگی جدید با قدرت و سرعت در جریان است.
۲ ـ جمهوری اسلامی با سیاست های بشدت ماجراجویانه اش در منطقه و با سیاست ویرانگر قمار هسته ای و بویژه با وقت کشی ها و فرصت سوزی ها ناشی از اختلافات باندهای مافیایی قدرت، تمامی فرصت ها برای سروسامان دادن این ماجرا را سوزانده است. جمهوری اسلامی با انتخاب مسعود پزشکیان تلاش داشت بر مدار مصالحه با غرب و آمریکا حرکت کند، اما با پیروزی ترامپ در کاخ سفید و تسلط لابی اسرائیل در کاخ سفید، این سیاست با چالش بزرگی روبرو شده است. سیاست « بی قید و شرط تسلیم شوید» ترامپ ، سیاستی نیست که در تهران گوش شنوایی داشته باشد. از این رو مواضع اصلاح طلبانی که طرفدار سازش با آمریکا و غرب به هر قیمتی هستند، بعید است در هسته سفت حاکمیت جمهوری اسلامی گوش شنوایی داشته باشد. آزمایش موشک قاره پیمای جدید از سوی سپاه پاسداران و نطق خامنه ای در رد درخواست های آمریکا نشانگر سیاست مقاومت حاکمیت اسلامی است. علنی شدن نامه یک سال پیش نمایندگان مجلس در ضرورت تغییر سیاست اتمی کشور برای رفتن به سمت ساخت بمب اتمی یا طرح بخشی از نمانیدگان مجلس برای خروج از ان پی تی نشانه هایی از تلاش بخش هایی از حاکمیت برای مواجهه با شرایط جدید است. به نظر می رسد که رهبران جمهوری اسلامی، گزینه جنگ را اصلی ترین گزینه آینده پیش رو می دانند و تمامی تلاش دولت نیز بر این استوار گشته تا مایحتاج عمومی را برای چنین شرایطی فراهم آورد.
۳ـ پایان برجام و کشیده شدن ایران به سیبل تجاوز خارجی، شور و شعف نمایندگان جبهه پایداری، هارترین بخش فاشیستی حاکمیت را به همراه داشته است. این جریان فرصت را برای کوبیدن رقیبان سیاسی خود، اعتدالیون و اصلاح طلبان، مغتنم شمرده و کم اثر شدن دهساله شش قطع نامه شورای امنیت را بیهوده و بی ثمر می داند. قطع نامه هایی که در دوره هشت ساله دولت شان تحت رهبری محمود احمدی نژاد علیه ایران صادر شده بود. جبهه پایداری با قدرت مگاتونی اقتصادی اش، تسلط بر شرکت های “ستاد اجرائی فرمان امام” و “آستان قدس رضوی” و ابرسرمایه دارانی همچون صادق محصولی و بابک زنجانی با تسلط رسانه ای اش بر “صدا و سیما” و نشریاتی همچون “کیهان”، “وطن امروز”، “همشهری”، “رجانیوز”، “مشرق نیوز” و نهادهایی همچون “بنیاد خمینی” ساخته و پرداخته مصباح یزدی، نفوذ گسترده در قوه قضائیه، با در دست داشتن یک فراکسیون قدرتمند در مجلس و وزرایی در کابینه “وفاق” یکی از بال های قدرت دستگاه ولایت و شخص ولی فقیه رژیم است. این جریان به لحاظ فکری، بر همان خط رهبر رژیم یعنی بنیادگرایی دینی، استکبار ستیزی کور و “امت گرایی” ویرانگر تاکید دارد و بعضا با اتکا به شبکه فکری قدرتمندش، آن را تشدید نیز می کند. بال دیگر قدرت دستگاه ولایت، سپاه است که علاوه بر تسلط اش بر نیروهای مسلح، از قدرت برتر اقتصادی در شرکت های وابسته به بنیاد مستضعفان، قرارگاه خاتم الانبیا و بسیاری از شرکت های خصولتی برخوردار است، با رسانه هایی همچون “فارس”، “جوان”، “تسنیم”، “خراسان”، “فرهیختگان”، “بصیرت” و شبکه قدرتمندی در نهادهای اجرایی و مقامات امنیتی و اطلاعاتی. در شرایط کنونی این بال دستگاه ولایت، نقش پررنگ تری در تحولات سیاسی کشور دارد و تلاش می کند علاوه بر مدیریت دولت “وفاق” ممسعود پزشکیان، تندروی های جبهه پایداری را نیز مهار کند. این بال با فراکسیون قدرتمند در مجلس شورای اسلامی و در اختیار داشتن ریاست این قوه عملا پیش برنده خط رهبری رژیم است. این جریان در تحولات پسابرجامی در تلاش است تا هم از تندروی های جبهه پایداری بکاهد و هم از برجسته تر شدن نقش اعتدالیون و اصلاح طلبان در ساختار قدرت جلوگیری کند. شرایط جنگی نقش و قدرت این بال حکومتی را بشدت تقویت خواهد کرد.
۴ـ مسئله هسته ای ایران و پایان برجام با بازگشت تحریم های سازمان ملل در شرایطی مطرح می شود که وضعیت سیاسی و اقتصادی و مواضع کنونی چین و روسیه نسبت به تحولات جهان، بسیار متفاوت از شرایطی است که در ۲۰۱۵ قرار داشتند. روسیه درگیر یک جنگ گسترده و سه ساله با اوکراین و از آن طریق با کل اروپا و آمریکاست و چین نیز به عنوان یک ابر قدرت اقتصادی در رقابت فشرده با آمریکا قرار دارد. برای این دو قدرت جهانی، ایران به عنوان کشوری حساس در حساس ترین منطقه جهان و جایگاه ژئواستراتژیک اش نمی تواند مورد توجه قرار نگیرد. تلاش چین و روسیه برای فشار بر اروپا جهت جلوگیری از به جریان انداختن مکانیسم ماشه از این جا ناشی می شود. با بازگشت تحریم های سازمان ملل و پایان برجام ، چین و روسیه به احتمال زیاد در عمل از تحریم های سازمان ملل بر پایه قطع نامه های سابق تبعیت نخواهند کرد هر چند ممکن است به عنوان فرمال آن را رد نکنند. تلاش برای یارگیری جمهوری اسلامی در معادلات جدید جهانی از سوی این دو کشور، فرصت جدیدی به جمهوری اسلامی خواهد داد که در انزوای مطلق قرار نگیرد. با این حال سیاست های ناروشن و اسیر در ساختار ملوک الطوایفی قدرت در جمهوری اسلامی ، تاکنون نتوانسته روابط ایران و چین و حتی ایران و روسیه را در چهارچوبی استوار و متکی به منافع هر دو کشور استوار گرداند. چنین وضعیتی باعث تنهایی استراتژیک ایران شده که در جنگ دوازده روزه خود را به خوبی نشان داد. عدم تحویل سلاح های پیشرفته و بازدارنده از سوی روسیه و چین به ایران ناشی از همین سیاست ناروشن و تاجرمسلکانه جمهوری اسلامی است.
۵ـ در وضعیت کنونی؛ سرعت حیرت آور تحولات، نتایج اقتصادی فلج کننده و تشدید تحریم ها، حالت تعلیق سیاست کشور بر پایه فضای “نه جنگ، نه صلح” و چشم انداز خطر یک تجاوز جنگی ویرانگر جدید، مردم ایران و بویژه فعالان سیاسی و مدنی را در شرایط به شدت دشواری قرار داده است. مردم ایران و بویژه پیش برندگان جنبش استوار «زن، زندگی، آزادی» در شرایط حساسی قرار دارند. مردم ایران در خطر وقوع یک جنگ خانمانسوز و تجاوز آمریکا و اسرائیل و متحدان غربی شان قرار دارند. جنگی که به احتمال زیاد، بازگشت قطع نامه های سازمان ملل را بهانه ای برای تجاوز و حمله به ایران قرار خواهد داد تا همان بلائی را بر سر ایران بیاورند که بر سر عراق در زمان صدام حسین آوردند. از این رو مردم حق دارند و باید که در برابر تجاوز قدرت های خارجی و طرح های رذیلانه شان برای تسلط بر ایران با تمام قدرت ایستادگی کنند. هم زمان، مردم ایران در برابر حاکمیتی قرار دارند که عامل اصلی ویرانی کشور و ایجاد شرایطی شده که ایران امروز با آن روبروست. انقلاب شکوهمند «زن، زندگی، آزادی» اساسـآ تلاشی انسانی و مسالمت آمیز برای رهایی از فاشیسم دینی حاکم بر ایران است. از این رو ایجاد تعادلی روشن میان مبارزه علیه جنگ و تجاوز فاشیسم اسرائیلی و متحد آمریکائی اش و مبارزه علیه فاشیسم دینی حاکم بر ایران، شرایط بسیار دشواری برای جنبش مردمی ایجاد کرده است. برافراشتن پرچم مبارزه علیه جنگ و تجاوز خطر همسویی با قدرت حاکم را به میان می آورد. از این روست که شعار علیه جنگ و تجاوز در شعارها و خواست های جنبش های مطالباتی و آزادیخواهانه مردم کم رنگ شده است. با این حال باید تاکید کنیم که در شرایط دشوار امروز، برای نجات انقلاب شکوهمند مردم ایران، جلوگیری از جنگ و تجاوز خارجی و مبارزه علیه آن به یک ضرورت تام و تمام تبدیل شده است. وقوع جنگ و تجاوز قدرت های سلطه جوی خارجی می تواند تمامی دستاوردهای جنبش مردمی را زیر پای فاشیسم دینی حاکم در هم بشکند.
۶ ـ بازگشت قطع نامه های سازمان ملل فرصت تازه ای به آمریکا و اسرائیل می دهد تا بر پایه مفاد این قطع نامه ها فشاربر جمهوری اسلامی را تشدید کنند. تسلیم سه کشور اروپایی و اتحادیه اروپا در برابر سیاست های قلدرمآبانه و زورگویانه ترامپ و همسویی شان با آمریکا علیه ایران، شرایط اقتصادی ایران را روز به روز بدتر خواهد کرد. افزایش تحریم های ظالمانه و تشدید آن بر اقتصاد ایران، فشار اقتصادی شدیدتری بر مردم ایران وارد خواهد ساخت. این فشار اقتصادی به احتمال زیاد موج اعتراضات و شورش های توده ای را افزایش خواهد داد. بر متن فشارهای اقتصادی و نظامی آمریکا و غرب، رژیم اسلامی برای حفظ بقای موجودیت خود سیاست سرکوب خشن تری را در پیش خواهد گرفت. تهدیدات کنونی دادستانی کشور برای بر هم زنندگان “آرامش روانی مردم”، اولین طلیعه این سیاست سرکوبگرانه است. موج گسترده تر بازداشت فعالان صنفی، مدنی و سیاسی، گسترش اعدام های ضدانسانی، تشدید فشار بر روزنامه نگاران و کاربران شبکه های اجتماعی، ازاهرم های کلیدی سرکوبگرانه حاکمیت هستند. مقابله با این سیاست رذیلانه و حفظ جان فعالان صنفی و سیاسی از الویت های دوره کنونی مبارزه مردمی است. تلفیق درست مبارزه علیه سرکوب فاشیستی و مخالفت فعال علیه جنگ و تجاوز قدرت های سلطه سوی خارجی و مزدوران ایرانی شان، یکی از پیچیده ترین تلاش های فعالان صنفی، مدنی و سیاسی در جنبش مردمی ایران است.
تجدید آرایش قدرت درخاورمیانه در برابر هژمونی طلبی دولت اسرائیل
۱ـ دو سال پس از حمله غافلگیرانه حماس در هفتم اکتبر به اسرائیل و آغاز حملات اسرائیل به غزه، اسرائیل به عنوان یک قدرت فاشیستی و ارتش اشغالگرش در میان بخش بزرگی از مردم جهان به شکل آشکاری منفور شده است. فشار افکار عمومی در جهان غرب باعث شده تا تعدادی از کشورهای اروپائی مجبور به شناسایی دولت فلسطین شوند. واقعیت این است که ارتش اسرائیل با در پیش گرفتن سیاست نسل کشی در قبال مردم فلسطین در غزه و کشتار ۶۵ هزار نفر از مردم که بخش بزرگی از آنان را کودکان و زنان تشکیل می دهند، نه تنها نتوانسته بر حماس پیروز شود و گروگان هایش را آزاد کند، بلکه با چنان شکست سیاسی و اخلاقی روبرو شده است که تاثیرات ماندگاری در تاریخ جهان خواهد داشت. در نتیجه این نفرت جهانی از سیاست های صهیونیستی و اشغالگرانه دولت فاشیستی اسرائیل، مسئله فلسطین و حق این ملت برای داشتن سرزمین و دولت ملی به صدر مسائل جهانی کشانده شده است. این وضعیت همچنین فشار شدیدی را از سوی افکار عمومی جهان عرب بر دولت های مرتجع حاکم بر کشورهای عربی وارد آورده است. در شرایط کنونی موضع گیری در باره سرنوشت مردم غزه با انتشار عکس های کودکان با پیکرهای استخوانی ناشی از گرسنگی دادن یک ملت و جنازه های کودکان در کفن پوشانده شده، به معیار انسانیت در جهان تبدیل شده است. زیر این فشار جهانی و فشار دولت های عربی، دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا یک طرح بیست ماده ای ارائه داده تا هم زمان با آزادی گروگان های اسرائیلی و اسرای فلسطینی، یک گروه از تکنوکرات های فلسطینی و بین المللی اداره غزه غیرنظامی شده را بر عهده گیرند و حماس را نیز خلع سلاح کنند. هدف این طرح آن است که امکان شکل گیری دولت مستقل فلسطینی را نیز اساسا از میان بردارد و ارتش اسرائیل را از باتلاق غزه نجات دهند.
۲ ـ جنایات ارتش اسرائیل و سیاست های توسعه طلبانه دولت بنیادگرای یهودی نتانیاهو تنها به غزه محدود نشده است. این دولت از فرصت جنگ غزه و حمایت بی چون و چرای دولت کنونی آمریکا و همراهی برخی از دولت های غربی سوءاستفاده کرده تا نفوذ و قدرت خود را در لبنان و سوریه نیز گسترش دهد. این سیاست تجاوزکارانه با حملات به ایران، قطر و تونس نیز همراه شده است. طرح “اسرائیل بزرگ” که حالا از دهان بینامین نتانیاهو و اعضای کابینه اش شنیده می شود، بیانگر اهداف شوم ائتلاف بنیادگرایان یهودی برای گسترش قدرت جهنمی اسرائیل است. دولت اسرائیل با شبکه های جهانی قدرت رسانه ای اش تلاش گسترده ای به کار گرفته بود تا بر پایه سیاست های ماجراجویانه فاشیسم دینی حاکم بر ایران، جمهوری اسلامی را به عنوان خطر اصلی برای حاکمیت دولت های عربی معرفی نماید. این تلاش، هر چند سال ها مورد قبول بخش اعظم دولت های عربی قرار گرفت و به “پیمان ابراهیم” نیز منجر شد و قرار بود “کریدور آی مک” نیز آن را مستحکم سازد، اما اکنون با سیاست های تجاوزکارانه اسرائیل با شکست روبرو شده و بخش اعظم دولت های منطقه، دولت حاکم بر اسرائیل را اصلی ترین خطر منطقه قلمداد می کنند. این چرخش سیاسی در افکار عمومی جهان عرب و حتی سران کشورهای عربی، فرصتی به جمهوری اسلامی داده تا بتواند روابط خود با این کشورها را بر مدار جدیدی باز تعریف نماید. این فرصت برای سیاست جمهوری اسلامی هم زمان شده با تغییر سیاست های جمهوری اسلامی در قبال همسایگانش بویژه بر متن در هم شکسته شدن «محور مقاومت» با سقوط بشار اسد و تضعیف شدید حزب الله لبنان. بر این نکته نیز باید تاکید کنیم که ایران در برابر تجاوز اسرائیل و ضربات موشکی نیروهای مسلح ایران به شهرهای اسرائیل، در میان افکار عمومی جهان عرب و اسلامی، با حمایت های گسترده ای ربرو شده است. این همبستگی گسترده نیز فشار شدیدی بر حاکمان کشورهای عرب و مسلمان وارد می آورد.
۳ـ سیاست های تجاورکارانه ارتش اسرائیل در سوریه به شکل آشکاری روابط تل آویو ـ آنکارا را دچار دگرگونی ساخته است. هر چند دولت رجب طیب اردوغان اصلی ترین تامین کننده سوخت و بخش اعظم کالاهای مورد اسرائیل هست ، اما اکنون هژمونی طلبی اسرائیل، ترکیه را نیز به شدت حساس کرده است. هژمونی طلبی اسرائیل نه تنها باعث واکنش ترکیه شده، بلکه حتی حساسیت عربستان و مصر را نیز برانگیخته است. از این رو در پی حمله غافلگیر کننده اسرائیل به دوحه، پایتخت قطر با چراغ سبز آمریکا، عربستان سعودی و پاکستان روز چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۴ پیمان دفاعی امضا کردند. در متن این توافق تاریخی بر یک جمله اساسی تاکید شده است: «هر گونه تجاوز به هر یک از دو کشور، تجاوز به هر دو تلقی میشود.» این جمله مهمترین و اصلیترین وجه پیمان دفاعی دو کشور را به نمایش می گذارد و عملآ عربستان را در زیر “چتر اتمی” پاکستان قرار می دهد. به دیگر سخن در برابر قدرت اتمی “اسرائیل ـ آمریکا” حالا با چتر اتمی “عربستان ـ پاکستان” روبرو هستیم.
۴ ـ پیمان دفاعی عربستان و پاکستان، هر چند محصول روابط نظامی دو کشور در شش دهه اخیر است اما زمان امضای توافق در پی حمله اسرائیل به قطر و همسوئی آمریکا با این حمله معنای خاصی دارد. به دیگر سخن با این اقدام، عربستان تردید خود نسبت به آمریکا در حمایت از خود در مواقع حساس را به شکل آشکاری نشان می دهد. پیش از این نیز در حمله به آرامکو، عدم واکنش آمریکا با نگاه منفی سعودی ها روبرو شده بود. این پیمان در گام نخست ضربه ای به ابهت و نقش محوری آمریکا در خلیج فارس به حساب می آید. اما این پیمان همچنین می تواند بر مناسبات گسترده اقتصادی عربستان و هند که در کشمیر با پاکستان درگیر است، تاثیراتی بر جای بگذارد. از سوی دیگر پیمان نظامی عربستان با پاکستان که ۸۰ درصد تجیهزات نظامی اش را از چین خریداری کرده و مناسبات گسترده ای با این کشور دارد، دامنه نفوذ چین در خلیج فارس یعنی شاهراه انرژی جهان را افزایش می دهد. از این زاویه نیز می توان گفت که این پیمان آغاز دوران افول قدرت آمریکا در منطقه خلیج فارس خواهد بود.
۵ ـ پیمان نظامی پاکستان و عربستان، هر چند می تواند مقدمه و زمینه ساز “ناتو” اسلامی در آینده باشد و کشورهایی دیگری را نیز در بر بگیرد، اما در وضعیت کنونی تاثیراتی بر مناسبات با دیگر کشورهای منطقه نیز بر جای خواهد گذاشت. جمهوری اسلامی در شرایط کنونی روابط گرمی با پاکستان و حتی عربستان دارد. اما اختلاف نظرهای عربستان با ایران بر سر عراق، سوریه ، لبنان و یمن که در گذشته با تنش های شدیدی نیز همراه بوده ، می تواند تاثیرات منفی غیرقابل پیش بینی در پی داشته باشد. اکنون ایران در شرایطی قرار گرفته که هم مورد تهاجم دو قدرت اتمی اسرائیل و آمریکا قرار گرفته است و این تهدید هم چنان پابرجاست، هم کشور پاکستان دارای سلاح اتمی است و عربستان را به زیر چتر آن برده است. ترکیه نیز به عنوان عضو “ناتو” زیر چتر اتمی این پیمان نظامی قرار دارد و در شمال ایران نیز روسیه یک قدرت اتمی است. این وضعیت ممکن است این نگاه را در میان سران رژیم تقویت کند که بر متن بحران مکانیسم ماشه و تشدید فشارهای بین المللی، چاره ای جز رفتن به سمت دست یابی به سلاح اتمی ندارند. به دیگر سخن “تنهایی استراتژیک” ایران در منطقه ای با چتر اتمی می تواند برای نظامیان این کشور احساس ناامنی ایجاد نماید و فشار برای دستیابی به سلاح اتمی را تشدید کند. روشن است چنین نگاهی گره کور مسئله هسته ای ایران را کورتر و پیچیده تر و خطرناکتر نیز خواهد کرد. به این نکته نیز باید توجه کنیم که تاکنون سکانداران اصلی قدرت با احتیاط زیاد به این مسئله نزدیک شده اند و تلاش دارند سیاستی در پیش گیرند که مانع همراهی چین و روسیه در شرایط کنونی نشود.
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
زنده باد انقلاب مردم ایران
زنده باد آزادی؛ دمکراسی و سوسیالیسم
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)1
سه شنبه ۸ مهر ۱۴۰۴ برابر با ۳۰ سپتامبر ۲۰۲۵
فقط این دوتا نیست، زنان و کارگران ایران زیر منگنه اپوزیسیون دولتگرای استثمارگر پرو دموکراسی امپریالیستی غربگرا هم هست. راه کارگر بهتر است اروپا را جز آمریکا و اسرائیل بشناسد و آنها را بعنوان امپریالیستهای غربی معرفی کند چون عین واقعیت است. چرا اروپا امپریالیسم غربی برهبری امپریالیسم آمریکا است؟ وجود داده های بیشمار تاریخی که حتی شامل امروز و دیروز هم می شود. تعجب آور است که راه کارگر از این داده ها را برای موضعگیری استفاده نمیکند. اروپا بزدل نیست، بخشی از سیستم تاریخی سرمایه داری-استعماری است که بعد از جنگ دوم وضعیت خاصی پیدا کرده که مجبور است خود را دموکراسی خوب نشان دهد که نهایت شیادی شان است. در مقابل، البته، امپریالیستهای شرقی داریم که در مقابل تهاجم سیستماتیک امپریالیستهای غربی باید برای بقای خود دیکتاتور باشند.
تنها انقلاب جهانی آنارشیستی کمونیستی کار این مرتجعین خودی و غربی و شرقی را یکسره خواهد کرد. باید این حقیقت را قبول کرد.
اینجا یک تحلیل خلاصه و چند نکته در مورد این متن است:
* **نقش جبهه پایداری:** این جریان با قدرت اقتصادی و رسانهای خود، نقش مهمی در سیاست ایران دارد و تلاش میکند تعادل قدرت را در رژیم حفظ کند.
* **مسئله هستهای و بازی قدرت:** با بازگشت تحریمها و تغییرات ژئوپلیتیکی، ایران در معادلات جدید جهانی قرار میگیرد و چین و روسیه فرصت جدیدی برای همکاری با ایران ایجاد میکنند، هرچند روابط فعلی ایران با این کشورها هنوز استوار نیست.
* **وضعیت مردم ایران و جنبش زن، زندگی، آزادی:** مردم ایران در شرایط دشواری قرار دارند و جنبش زن، زندگی، آزادی با چالشهایی روبروست.
* **فشارهای خارجی و داخلی:** بازگشت تحریمها و تهدیدات جنگ، فشار اقتصادی و سیاسی بر ایران را افزایش میدهد و رژیم برای حفظ قدرت، سیاست سرکوبگری را اعمال میکند.
* **تغییرات منطقهای و هژمونی اسرائیل:** اقدامات اسرائیل و واکنشهای منطقهای، چرخشهای مهمی را در سیاستهای منطقهای ایجاد کرده است.
* **نتیجهگیری:** متن به لزوم مقابله با سرکوب داخلی و جنگ خارجی و حفظ دستاوردهای جنبش مردمی ایران اشاره میکند