و خدا زن را بعد از حيوانات آفريد
سر پيتر واردی يکی از ثروتمندترين مولتی ميليونرهای جهان است، دقيقا نفر 669 در ليست ثروتمندان جهان که نشريه ساندی تايمز در سال 2001 منتشر کرد. حالا او در ليست خيلی بالاتر رفته است. چون تجارت او هر سه سال درست دو برابر ميشود. او يک شرکت فروش اتوموبيل را از پدرش در 1976 به ارث برد.حالا فروش اتوموبيل هايی مثل رولز رويس، آستون مارتين، فورد، نيسان و روور را بر عهده دارد.اين کمپانی بيش از 1.5 ميليارد پوند خريد و فروش دارد ، با سود خالص ساليانه- يعنی بعد از حساب سازی ها و تدارک لازم برای اداره ماليات- بيش از 30 ميليون پوند .
او قدر خدا را به خاطر ثروتی که به او داده است ميداند. خودش ميگويد: ” خدا مرا مورد مرحمت قرار داده و جام مرا لبريز کرده است، بنابراين من هم وظيفه دارم که مال و منالم را عاقلانه خرج کنم.”
و خدا سر پيتر واردی را وظيفه شناس خلق کرده است . بنابر اين او به تقاضای دولت از تجار محترم برای کمک به سيستم آموزشی پاسخ داده و 2 ميليون پوند برای باز کردن کالج امانوئل در گيت شيد شمال شرقی انگلستان اختصاص داد. به علاوه او مجموعا 12 ميليون پوند برای بازکردن زنجيره آموزشی خود در شهرهای مختلف از جمله نيوکسل، ليدز و شهرهای ديگرانگليس کنار گذاشته است.
موسسات آموزشی آقای واردی که از اواخر دهه هشتاد کار خود را شروع کرد والدين ، منتقدان دمکرات ، دانش مندان و جامعه شناسان انگليس را برآشفته کرده و سال هاست که مرتب عليه آن ها به دولت اعتراض کرده اند اما اعتراضات بی فايده بوده است، حالا به نظر ميرسد که سردبيران محافظه کار نشريه اکونوميست هم نگرانی هايی پيدا کرده اند و می ترسند طرح مورد علاقه محافظه کاران برای واگذاری همه چيز به بخش خصوصی با زياده روی های آقای واردی خراب شود و اين نگرانی را به نحوی در مقاله ای در شماره 24 ژوئن بازتاب داده اند. اکونوميست در اين مقاله صراحتا نوشته است در منازعه ای که بين اين بازرگان ثروتمند و مخالفانش در مورد مدارس او در جريان است ، دولت به دفاع از اوبر خاسته است و مدارس جديد فوق العاده ای به مبلغ 20 ميليون پوند نقد از دولت دريافت می کنند. اين که اکونوميست کمک های دولت به بخش خصوصی را به اين نحو مطرح کند خيلی معنا دارد. البته سال هاست که نقد و انتقاد از مدارس آقای وارد و سياست آموزشی دولت در انگليس صورت می گيرد و نشريات ليبرال رسمی مثل گاردين آن را بازتاب می دهند.
اما چرا ادای وظيفه سر پيتر واردی نسبت به خدا اين همه مخالف درست کرده است؟ زيرا آقای واردی از فرقه بنيادگرای ” خلقت باوران” است. مدارس ايشان سه دسته را به مخالفت با خود برانگيخته است: اولی ها کسانی هستند که خلقت باوری را با عقايد خود در تضاد می بينند و معتقدند که اين مدارس عليرغم انکار های رسمی سر واردی خلقت باوری را اشاعه ميدهد. در ميان اين دسته هم کشيش های کليسيای رسمی ديده می شوند هم آته ئيست ها. دسته دوم کسانی هستند که صرفنظر از اين که خودشان چه عقيده ای دارند نگران آنند که سيستم آموزشی انگلستان که دستاورد دمکراسی انگليس است با اين مدارس ضربه ببيند، بسياری از پژوهشگران و کادرهای آموزشی و سياستمداران انگلستان در اين دسته جای دارند. دسته سوم علاوه بر نگرانی دسته دوم به کارکرد اجتماعی و سياسی اين مدارس در چارچوب تحولات نوليبرالی جامعه توچه دارند و معتقدند اين مدارس در بغل سياستی تاسيس می شوند که نه فقط دست آوردهای دمکراتيک انگلستان بلکه خود مردم انگلستان را هم به حراج گذاشته است.

خلقت گرايان کيستند؟ آن ها خودشان را با اين عقيده تعريف می کنند: ” خدا همه چيز را آفريد” . ظاهرا اين جمله بی گناهی است و بسياری از مردم و معتقدان مذاهب گوناگون هم همين عقيده را دارند. اما اين جا کاسه ای زير نيم کاسه است. خلقت گرايان معتقدند خدا همه چيز را همانطور که آيه خلقت انجيل «بر پايه تعبير مسيحی / عبرانی آن » اعلام کرده است آفريده است، کلمه به کلمه و بدون تفسير. وبر پايه اين آيات اولا عمر آدم درروی زمين بسيار کوتاه است و بيش از چند هزار سال نيست.
ثانيا خداوند که اسم او يهوه الوهيم است، همه چيز را نه آنطور که بيشتر آدم های معتقد به خدا فکر ميکنند به طور معنوی ، بلک به طور فيزيکی خلق کرده است يعنی يک مشت گل را برداشته يا با دنده آدم ور رفته و اين ها ابزار کار فيزيکی او بوده اند برای ايجاد شکل و حجم در خلقت.
ثالثا خدا بعد از خلقت هم دست از سر آدم بر نمی دارد و دايم با او کار می کند تا راضی اش کند، مثلا وقتی آدم حوصله اش سر ميرود او برای آدم حيوان را خلق ميکند تا او را سرگرم کند-ضمنا همين جا فرقه ديگر مسيحيان و حتی کليسای رسمی با آن ها دعوا دارند ، چون همانطور که در فيلم مل گيبسون رنجهای مسيح ديده ايم پسر خدا با بردوش گرفتن صليب رنج هاست که بشر دو پا را به راه راست هدايت ميکند، اما خلقت گرايان برای اين که جلوه های دنيوی مردم را از رو آوردن به فرقه آن ها باز ندارند در بروشورهای تبليغاتی خود وعده ميدهند خدا کار و بار آن ها را به راه می اندازد،
وبالاخره مهم ترين آموزه آيه خلقت اين است که خدا اول آدم را می آفريند، بعد حيوان را و بعد زن را. وقتی ديگر حيوان هم آدم را راضی نمی کند، خدا زن را از دنده آدم می آفريند و برای سرگرمی به حضور حضرت آدم تقديم می کند.
به اين ترتيب خلفت باوران زير تئوری تکامل آقای داروين ميزنند. ظاهرا دعوا اين است که سر پيتر واردی به تکامل باور ندارد. بنياد واردي، که مدارسش هم جزيی از آن است با پشتکار عليه تئوری تکامل فعال است.
اما آقای واردی در حالی که سر کشيشان را با اين بحث های حوزوی گرم کرده است ، کار مهم تری هم می کند. مدارس ايشان به نظم و ديسيپلين مشهور ند، چيزی که والدين معمولا به آن خيلی علاقمندند. اين نظم و ديسيپلين هم از طريق مقررات و تقسيم بندی درونی سيستم مدارس اعمال می شود، هم از طريق القاء ايدئولوژيک و تابوهای آن و هم البته از طريق تقسيم بندی بيرونی و طبقه بندی کردن فقرا و آدم کردن آن ها در يک دسته از مدارس و بچه های اشراف در يک دسته مدارس ديگر . با اين مجموعه ديسيپلين ها و القاء ايدئولوژيک اين مدارس کوشش می کنند پاسبان های ايدئولوژيک، سياسی ، پليسی آينده را بسازند که ديگر نه براساس قوانين بشری بلکه به دستور خدا اعتقاد پيدا می کنند که بايد جامعه ای رام و سربه راه در خدمت بازار ساخت و قربانيان اين جامعه را به عنوان موجودات ضاله به دست زندان ها ،بازپرسان، شکنجه کران در بخش خصوصی سپرد که آدم شان کنند. شاگردان اين مدرسه، البته آن ها که بيرون انداخته نشدند، هم اکنون به عنوان بچه های خوب و سر به راه و مودب زبان زدند و هم خود سر واردی و هم نخست وزیر انگلیس به اين ” نتيجه عالی ” بارها اشاره کرده اند.
اکونوميست به عنوان نمونه ای از القاء ايدئولوژيک و اشاعه تعصب در اين مدارس مينويسد حتی کتاب های هری پوتر از کتاب خانه های اين مدارس حذف شده است. البته تئوری تکامل هم در اين مدارس به عنوان استاندارد علمی آموزش داده نمی شود، بلکه يک نظر است در کنار تئوری خلقت انجيل. در مورد طبقاتی کردن مدارس، اکونوميست می نويسد: خانم تريسی مورتون که از جمله والدينی است که کارزار عليه اين مدارس را شروع کرده است بيش از اينکه نگران آموزش های بنياد گرايانه مدارس واردی باشد نگران درک گزينشی و ديسپلين مدرسه است. مثلا منطقه ای مثل نورث کليف پر است از بچه های خانواده فقير. در اين جا 37 در صد بچه هايی که به مدرسه واردی پذيرفته شده اند “مساله دارها” هستند که ” نيازهای ويژه ” دارند. خانم مورتون می گويد والدين اين بچه ها حتی بچه های خود را در اين مدارس ثبت نام نکردند- آنها فقط روز شروع مدرسه بچه را به مدرسه می فرستند. اما در مناطق شهری مثل گيت شيد مدرسه بچه های دارای پشتکار را از خانه های
” خوب ” يعنی پولدارها جمع می کند. بنياد آقای واردی در مقابل اين انتقادات شديد به آپارتايد طبقاتی که چندين سال است در انگليس جريان دارد آکادمی سلطنتی را در ميدل بورو باز کرده است که هر دو نوع شاگردرا می گيرد. اما البته سيستم درونی کار خودش را می کند.
و کار واقعی اين مدارس ديسيپلينه کردن فلاکتی است که اقتصاد نئوليبرال در انگلستان به بار آورده است. بعد از اينکه حزب کارگر با پشتکار سياست دهه هشتاد را پيش برد وسيستم سياسی را مطابق نيازهای بازار تغيير داد، يک دنيا فقير و کارتون خواب و کارمند خسته و معلم الکلی و بيکار و… روی دست سيستم ماند. کودکان اين ها همان ” شاگردان مساله دار” هستند. سيستم مدارس هم تغيير داده شد و بودجه آن ها لاغر شد و خدمات در آن ها به حدی ضعيف شد که از پس اين شاگردان مساله دار بر نمی آيد. آن وقت دولت رو به بازاريان محترم آورد و گفت از “ارث پدر” که برکت دارد و چه اوضاع دنيا به خرابی برود چه رونق باشد دايم چند برابر ميشود، خيرات کرده و مدرسه باز کنند، به شرطی که اين بچه فقيرها را هم ادغام کنند- اين لب متن آئين نامه است که البته به زبان رسمی و تشريفاتی نوشته شده است ، به عبارت ديگر بازار نئوليبرال يک بار ديگر به دوره قبل از انقلاب صنعتی انگليس و سيستم معروف خيريه های آن بر می گردد تا مصائبی را که بازار ايجاد ميکند جاره کند.
نئو ليبرال ها هم که اول فلاکت به بار می آورند، بعد با همان فلاکت تجارت ميکنند، با شعار مدارس را از قيد دولت آزاد کنيد، آلترناتيوها را تنوع ببخشيد، به حق انتخاب آزاد مردم احترام بگذاريد و آيه های آسمانی مشابه ، کارزار خود برای بازکردن مدارس خصوصی شدت بخشيدن. دولت هم پول بی زبان مردم بی زبان تر را بر اساس اين آيه ها که مثل همه آيه های آسمانی ديگرهيچ دليلی برای درستی آن ها ارائه داده نمی شود، می ريزد در حساب بخش خصوصی و از ثروتمندان و کارخانه داران و تجار درخواست می کند که به کمک اش بيايند و به اصطلاح آخوندهای خودمان ” مدرسه های غير انتفاعی ” باز کنند. در مکتب نئوليبرال هميشه برعکس نهند نام زنگی کافور. وقتی اراده مردم را سلب کنند و بدهند به دست پول اسم آن را می گذارند آزادی انتخاب و وقتی داروين را حذف می کنند و به جای آن قصه های خرافه کتاب آسمانی را ميگذارند به آن ميگويند آزاد کردن علم از دست ديکتاتوری دولت ، همان طورکه وقتی جنگ می کنند می گويند داريم برای صلح تلاش می کنيم و وقتی جايی را اشغال می کنند که نفت اش را بالا بکشند می گويند داريم مردم را آزاد می کنيم.
نخشت وزیر انگلیس مدت هاست در مقابل فشار والدين و دانش پژوهان که از گسترش بنيادگرايی و جاسازی آن در سيستم آموزشی انگلستان به خرج مردم نگرانند مقاومت می کند. او در مارس 2002 که گند آموزش بنيادگرايانه مربوط به خلقت در اين مدارس بالا گرفت چنين گفت: من فکر می کنم که اين تاسف بار است که چنين نگرانی هايی خود اصل بسيار بسيار اساسی مبنی بر تنوع سيستم مدارس را زير سوال ببرد. در نهايت اين مدارس سيستم آموزشی را متنوع کرده است و شما اگر به نتايج بنگريد خيلی خوب بوده است.
البته همان موقع رفيق حزبی اش و نماينده مجلس انگليس پل فلين مچ او را چنين گرفت: چرا او نميتوانست بيايد و بگويد که آموزش اين خرافات جزء استاندارد آموزشی دولت انگليس نيست؟
معلوم است چرا. چون او مايل است به آقای واردی و امثال او کمک کند که اين خرافات را وارد سيستم استاندارد آموزشی انگلستان بکنند، ولی اگر اين را رسما بگويد دولت فخيمه انگليس تبديل ميشود به نوعی ولايت فقيه. پس اختيار اين کار را به بازار و بخش خصوصی ميدهد.
بنيادگرايی ايدئولوژيک و پخش خرافات مذهبی و عقايد کهنه و سنت های پوسيده سيمان ايدئولوژيک جامعه آشفته ای است که اقتصاد فلاکت بار نئوليبرال و بازار بی در و پيکر می آفريند. سوال اين است که پس چرا در ايران بنيادگرايی مذهبی و خرافات حاکم اين نقش را بازی نمی کند و فقير و فقرايی که بر زمينه اقتصاد جمهوری اسلامی و البته قوانين تعديل به مقياس انبوه توليد شده اند از ايدئولوژيی که دستگاه روحانی تبليغ می کند متنفرند؟
علت اش اين است که آخوندها خودشان رسما اعلام ولايت کرده و در مردم مقاومت ايجاد کرده اند، کاری که نخست وزیر انگلیس از آن جدا اجتناب می کند و کار را به کاردان يعنی بازار آزاد و تاجران می سپارد. نئوليبرال های ايرانی هم همين را می گويند: اين دستگاه را جمع کنيد و قدرت را يک سره به دست پول و بازار و بازاری بدهيد. آن وقت بی سر وصدا ميتوانيد در مدارس غير انتفاعی که آقا زاده ها از روی خيرخواهی باز می کنند بنيادگرايی را اشاعه دهيد. نئوليبرال های ما و نخست وزیر انگلیس و سر واردی به هم مديون اند و در سياست هايی که اتخاذ ميکنند از تجارب هم بهره می گيرند.
مشکل فقط اين است که آخوندهای ما نه به فکر مذهب اند، نه برای اين يا آن سيستم اقتصادی يا سياسی تره خورد می کنند، آن ها به قدرت خودشان بيش از همه چيز علاقمندند و از هر سيستم و هر مکتبی و هر مذهبی فقط تا آن جا بهره می برند که در خدمت حفظ قدرت خودشان باشد. به همين جهت در اين نیم قرن فقط مردم را سرکوب نکرده اند، همه نوع استحاله طلب را هم تاکنون بور کرده اند، نه به خيالات آمريکا برای دادن قدرت به دست بازرگان تن دادند، نه به اغوای اصلاح طلبان برای تقسيم قدرت و يا تغيير شکل آن برای حفظ نظام . اما برای حفظ قدرت در دست خودشان هم با بازرگان وارد ائتلاف شدند، هم با انگلیس مذاکره ميکنند و هم با سرواردی معامله .
تا آن جا که به شاگردان ” مساله دار” و والدين ميليون ها دانش آموز نگران آينده جوانان در اين سو و آن سوی جهان بر می گردد ، تا به حال زورشان نه به سرواردی رسيده نه به دولت انگلیس – نه به بازاريان و بازارگانان که مدارس غير انتفاعی باز می کنند نه به آخوندهای خودمان ، و بدبختی اين که در اين شرايط تعداد طرفداران سر واردی در ايران زياد شده است. به اين ها بايد گفت اگر نمی خواهند روح شان را به شيطان بفروشند، بروند دو کلمه حرف حساب از خانم ترزا مورتون بشنوند.
زهره سحرخيز
*شيوه های امتحان ايدئولوژيک برای پذيرش و القاء ايدئولوژی در دوره تدريس را در خود سايت مدرسه امانوئل اين جا ببينيد.
http://www.emmanuel-schools.org.uk/
*در مورد داستان خلقت بر اساس انجيل، اين جا را بخوانيد
http://wiki.cotch.net/wiki.phtml?title=Genesis
*مقاله اکونوميست را اينجا بخوانيد.
http://www.economist.com/world/europe/displayStory.cfm?story_id=2793407
Comments
و خدا زن را بعد از حيوانات آفريد — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>