بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی ، جلوهای از ماهیت امپریالیسم آمریکا / نادر ثانی
نوشتهای از نادر ثانی
دوشنبه ۱۳ امرداد ۱۴۰۴، برابر با ۴ اوت ۲۰۲۵
۸۰ سال از بزرگترین جنایت جنگی در تاریخ بشری میگذرد، رویدادی که تنها در خلال ۵ ماه نخست به مرگ ۲۱۵ هزار نفر و زجر روزافزون افراد بیشتری منجر شد و هنوز که هنوز است اثرات مخرب آن در تمامی ژاپن مشهود است.
در روزهای ششم و نهم اوت ۱۹۴۵ (۱۵ و ۱۸ امرداد ۱۳۲۴)، ایالات متحده آمریکا در پی دستور هَُری ترومن ،رئیس جمهور این کشور، با پرتاب دو بمب اتمی بر فراز شهرهای هیروشیما و ناگازاکی در ژاپن، تلاش نمود تا خود را به عنوان قدرت برتر شرایط بعد از جنگ و در واقع پیروز این جنگ قلمداد نماید. نمایشی که در واقع آغاز عصر جدیدی از وحشت و ویرانی بود. این رویدادها، که به عنوان تنها استفاده از سلاح هستهای در تاریخ شناخته میشود، نه تنها از نظر نظامی بلکه از منظر اخلاقی، انسانی و ژئوپلیتیکی، تا به امروز موضوع بحثهای شدید و انتقادی بوده است. آیا این اقدام برای پایان دادن به جنگی که خود در عمل پایان یافته بود ضروری بود؟ آیا پیامدهای هولناک آن توجیهپذیر بود؟
پیامدهای کوتاهمدت: جهنمی در چند ثانیه
امپریالیسم آمریکا بر این دو بمب القابی انسانی گذاشته بود: “پسر کوچک” برای بمبی که در فراز هیروشیما منفجر شد و “مرد چاق” برای بمبی که در ناگازاکی همه چیز را به ویرانهای تبدیل کرد به کار گرفته شده بود. لحظه انفجار این بمبها بر فراز این دو شهر به معنای واقعی کلمه، به وجودآورن جهنمی بر روی زمین بود.
- تلفات انسانی بیسابقه: در لحظه انفجار، دهها هزار نفر در یک چشم به هم زدن بخار شدند. گرمای شدید (میلیونها درجه سانتیگراد در مرکز انفجار و حدود ۴۰۰۰ درجه تا فاصله ۵۰۰ متری به شکلی که تا این شعاع انسانها تبخیر آنی شدند) و موج انفجار، هر موجود زندهای را در شعاعی وسیع نابود کرد. در هیروشیما، حدود ۱۴۰,۰۰۰ نفر و در ناگازاکی حدود ۷۴,۰۰۰ نفر تا پایان سال ۱۹۴۵ جان باختند. اکثریت این قربانیان، غیرنظامیان بودند. مردم با پوست کنده از گرما در خیابانها میدویدند. تا مدتها سایههای اجساد سوخته شده بر روی دیوارهای این دو شهر قابل رویت بودند.
- ویرانی کامل زیرساختها: هر دو شهر به تلی از خاکستر تبدیل شدند. ساختمانها، خانهها، مدارس و بیمارستانها کاملاً با خاک یکسان شده و سیستمهای حمل و نقل، ارتباطات و آبرسانی از بین رفتند.
- بیماریهای ناشی از تشعشع: کسانی که از انفجار اولیه جان سالم به در بردند، با عوارض ناشی از تشعشعات اتمی (بیماریهای حاد در رابطه با تشعشعات) دست و پنجه نرم کردند. این عوارض شامل تهوع، استفراغ، ریزش مو، خونریزی داخلی و در نهایت مرگ تدریجی و دردناک بود.
- واکنش آنی جهانی: بد نیست به یاد داشته باشیم که رسانههای غربی در ابتدا این رویداد جنایتبار را یک “پیروزی بزرگ” خواندند و هنوز در هیچکجا از آن ـ با وجود تلفات بسیار زیاد افراد غیرنظامی ـ به عنوان یک جنایت جنگی یاد نمیکنند!
پیامدهای بلندمدت: سایههایی وحشتناک که هرگز محو نشدند
اثرات این فجایع تنها به چند روز و چند ماه اول محدود نشدند. پیامدهای بمباران اتمی، دههها و نسلها بعد نیز ادامه یافت.
- مشکلات سلامتی و ژنتیکی: بازماندگان بمباران (که در ژاپن به آنها هیباکوشا میگویند) با افزایش خطر ابتلا به سرطان (به ویژه سرطان خون و تیروئید)، آب مروارید و سایر بیماریهای مرتبط با تشعشع اتمی مواجه بودند. تأثیرات ژنتیکی بر نسلهای بعدی نیز بخشی از اثرات مهلک این بمبها بوده است.
- تاثیرات زیستمحیطی: بارش باران حاوی مواد رادیواکتیو، خاک و آب نواحی پیرامون هیروئشیما و ناگازاکی را برای دههها آلوده کرد. در این نواحی همچنین در خلال سالهای بسیار درختان سوختهای مشاهده میشندند که پس از سالها به شکل عجیبی رشد کردند.
- تأثیرات روانی: هیباکوشاها با عارضههای روانی عمیق، از جمله احساس گناه بابت زنده ماندن، ترس از آینده و انزوای اجتماعی روبرو بودند. بسیاری از آنها از سوی جامعه طرد شدند، زیرا مردم از ترس انتقال بیماریهای ناشی از تشعشع اتمی، از آنها دوری میکردند. بسیاری از آنان در استخدام یا ازدواج رد میشدند، زیرا ترس از آلودگی رادیواکتیو هنگام نزدیکی با آنان وجود داشت. بسیاری از بازماندگان این بمبارانها گفتهاند که آنها تا پایان عمر از کابوسهای شبانه رنج میبردند.
- مسابقه تسلیحات هستهای: شاید بزرگترین پیامد بلندمدت بمباران اتمی، آغاز مسابقه تسلیحات هستهای بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی بود. این اقدام، جهان را وارد عصری از ترس متقابل کرد که در آن خطر نابودی کامل بشریت، همواره وجود داشت. این مسابقه تسلیحاتی، منابع مالی و انسانی عظیمی را به هدر داد و سایه جنگ سرد را بر جهان گستراند.
- بحثهای اخلاقی و حقوق بینالملل: بمبهایی که بر فراز هیروشیما و ناگازاکی منفجر شدند، پرسشهایی بنیادینی را درباره اخلاق جنگ، حقوق غیرنظامیان و قوانین بینالمللی مطرح کردند. آیا حمله به مراکز غیرنظامی، حتی برای پایان دادن به جنگ، قابل قبول است؟ آیا این بمبارانها را نباید به عنوان یک جنایت جنگی محکوم کرد؟ آیا بمباران شهرهای هیروشیما و ناگازاکی جنایت جنگی نبودهاند و در اینصورت آیا هَری ترومن، رئیسجمهور وقت ایالات متحده آمریکا، مخوفترین جنایتکار جنگی تمام دوران نیست؟
اثرات بمباران هیروشیما و ناگازاکی را چگونه میتوان توصیف کرد؟
برای اینکه با اثرات این بمبارانها به شکل بهتری آشنا شوید میخواهم چند نمونه از نوشتههای جان هرسی نویسنده ایالات متحده آمریکا در کتاب “هیروشیما” که در سال ۱۹۴۶ منتشر شد را بیاورم. جان هرسی در این کتاب با نثری ساده اما عمیق، رنج فردی را به فاجعهای جهانی تبدیل میکند:
- یک نور سفید و کورکننده، آسمان را از هم شکافت… صدایی مهیب، شبیه غرش یک قطار سریعالسیر از زیر زمین، شهر را لرزاند. در یک لحظه، دیوارها فرو ریختند، شیشهها خرد شدند، و مردم مانند عروسکهای پارچهای به هوا پرتاب شدند. برخی در همان ثانیههای اول تبخیر شدند و تنها سایههایشان روی سنگفرشها باقی ماند.
- پس از انفجار، بارانی سیاه و غلیظ شروع به باریدن گرفت… مردم با تشنگی شدید از آن مینوشیدند، اما نمیدانستند این آب، پر از ذرات مرگبار است.
- بر روی پلههای بانک، جایی که یک نفر نشسته بود، تنها سایهای از بدنش باقی مانده بود… گویی نور بمب، وجودش را پاک کرده اما خاطرش را ثبت کرده است.
- خانم ناکامورا، با موهای سوخته و چهرهای خونین، از زیر آوار خانهاش بیرون خزید. در خیابان، زنی را دید که پوست بدنش مانند پارچهای پاره از دستش آویزان بود. کودک کوچکی کنار جسد مادرش نشسته بود و بیصدا گریه میکرد. هوا پر از دود و بوی گوشت سوخته بود.
- دکتر ساساکی، تنها پزشکی بود که در بیمارستان تازه ساختهشدهٔ صلیب سرخ جراحت نداشت. او از یک اتاق به اتاق دیگر میدوید، در حالی که کف زمین از خون لغزان بود. بیماران روی زمین، روی نیمکتها، و حتی روی پلهها افتاده بودند. برخی فریاد میزدند “آب! آب!” اما دکتر میدانست که دادن آب به برخی از آنها یعنی مرگ سریعترشان.
- تا هفتهها بعد، بازماندگان شروع به مردن کردند، اما نه از سوختگی یا جراحت… این بار، مرگ از درون میآمد. مردم دچار اسهال خونی، تب شدید، و ریزش موی دستهجمعی شدند. دکترها نمیدانستند چه اتفاقی دارد میافتد. یک پرستار به دکتر ساساکی گفت: “آنها مانند برگهای پاییزی میمیرند… یکی پس از دیگری.”
- یک سال بعد، توشیکو ساساکی (منشی جوان) که هنوز هم هنگام راه رفتن می لنگد، اما تصمیم گرفته بود به دیگران کمک کند. او به بازماندگان میگفت: “ما باید زنده بمانیم تا داستانمان را تعریف کنیم”. در همین حال، خانم ناکامورا، در کلبهای چوبی با فرزندانش زندگی میکرد و هر شب، قبل از خواب، به صدای باد گوش میداد… گویی شهر مرده، هنوز زمزمه میکند.
آیا بمباران هیروشیما و ناگازاکی ضروری بود؟
ایالات متحده آمریکا در سال ۱۹۴۲ (چند ماهی پس از ورود به جنگ جهانی دوم) در رقابت با آلمان نازی در ساخت بمب اتمی به دستور فرانکلین روزولت، رئیسجمهور وقت کشور پروژهی سری “منهتن” را آغاز کرد. پس از سقوط پایانی رژیم فاشیستی موسولینی در اواخر آپریل ۱۹۴۵ و تسلیم کامل نازیها در اوایل ماه مه همان سال، ژاپن به عنوان آخرین دشمن باقی مانده بود. دشمنی که خود می دانست شکست خورده است.
ایالات متحده آمریکا مدتی بود که در اقیانوس آرام از جنوب و شرق با نیروهای ژاپنی در جنگ بود و بنا به توافقی که روزولت، استالین و چرچیل در کنفرانس یالتا در ماه فوریه سال ۱۹۴۵ با هم کرده بودند استالین تعهد کرده بود که نیروهای اتحاد جماهیر شوروی سه ماه پس از پایان نبردها در اروپا (طبق توافق بعدی در ۸ اوت، کمی بیش از سه ماه پس از پایان نبرد برلین) از شمال به ژاپن حملهور شوند.
استدلال اصلی اما فریبکارانه ایالات متحده آمریکا برای بمباران اتمی ژاپن آن بود که این عمل برای جلوگیری از یک تهاجم زمینی به ژاپن و در نتیجه، کاهش تلفات بیشتر از هر دو طرف، ضروری بوده است. با این حال، شواهد تاریخی و تحلیلهای انتقادی، نادرستی این استدلال را نشان داده اند:
- آمادگی ژاپن برای تسلیم: بسیاری از مورخان معتقدند که ژاپن در آن زمان در آستانه تسلیم بود. نیروی دریایی این کشور عملاً از بین رفته بود و نیروی هوایی آن توانایی مقابله نداشت. ژاپن برای تسلیم نهایی تنها یک شرط غیرقابل گذشت داشت و آن این بود که امپراطور ژاپن (که ژاپنیها به مثابه پیروان آیین شینتو او را نمادی از پروردگار بر روی زمین میدانستند) نه تنها مانند رهبران آلمان به محاکمه کشیده نشود که حتی بتواند در مقام خود باقی بماند، خواستههایی که رهبران ایالات متحده آمریکا به هیچگونه نمیتوانستند آنها را قبول نمایند. علاوه بر این، خبر ورود اتحاد جماهیر شوروی به جنگ علیه ژاپن در هشتم اوت، فشار را بر توکیو برای تسلیم شدن دوچندان کرده بود.
- سد کردن راه نفوذ اتحاد جماهیر شوروی و قدرتنمایی در برابر این نظام: با توجه به آنچه که در بالا آمد روشن است که بمباران اتمی، نه به خاطر تسریع در پایان جنگ با ژاپن، بلکه از سویی جلوگیری از پیشرفت نیروهای اتحاد جماهیر شوروی در جبهه ژاپن (درست به همانگونه که در اروپای شرقی به واقعیت پیوسته بود) و از سویی دیگر ارسال پیامی قاطع به قدرتمندان اتحاد جماهیر شوروی و بقیه قدرتها بود. این اقدام، به آمریکا این امکان را میداد که قدرت نظامی بیهمتای خود را به رقیب اصلی خود در دوران پس از جنگ نشان دهد و موقعیت خود را در نظم نوین جهانی تثبیت کند.
- عدم تن دادن ژاپن به خواسته ایالات متحده آمریکا در مورد امپراطور: پس از بمب هیروشیما مقامات ایالات متحده با ژاپنیهای همتای خود تماس گرفته و درخواست تسلیم بدون قید و شرط را تکرار کردند. مقامات ژاپنی نیز تکرار کردند که هیروهیتو، امپراطور این کشور، نه تنها برای ارتکاب جنایات جنگی به محاکمه کشیده نشود که حتی بتواند در مقام خود باقی بماند. اما آمریکائی ها مدعی بودند که ایالات متحده نمیتوانست این خواسته را قبول کند و سه روز بعد بمب دیگری، اینبار بر فراز ناگازاکی، منفجر شد. دیگر نهم اوت فرا رسیده بود و نیروهای اتحاد جماهیر شوروی پیشروی خود به سوی ژاپن آغاز کرده بودند. بار دیگر مذاکرات تکرار شدند. نتیجه حیرتآور بود: ایالات متحده آمریکا قبول کرد که هیروهیتو به محاکمه کشیده نشود و در مقام خود باقی بماند و در عوض ژاپنیها قبول کردند که امپراطور در بیانیهای نماد پروردگاری خود را انکار کند! هیروهیتو تا زمان مرگ خود در سال ۱۹۸۹ (به عبارت دیگر تا ۴۴ سال پس از پایان جنگ جهانی دوم) در مقام خود باقی ماند و با به واقعیت درآورده شدن این خواسته، ژاپن تسلیم نیروهای متفقین شده و به اینگونه جلوی پیشرفت نیروهای اتحاد جماهیر شوروی در شرق گرفته شد. بدون شک اگر جنگ چند هفته دیگر طول میکشید نیروهای اتحاد جماهیر شوروی درست به همانگونه که در کمتر از یک هفته نیروهای ژاپن را در منچوری با شکست مواجه کردند، میتوانستند جزایر شمالی ژاپن (از جمله جزیره بسیار مهم هوکایدو) را به تصرف خود درآورند. اما امپریالیسم آمریکا مدعی است که با استفاده از بمبهای اتمی و کشتن بیش از ۲۰۰ هزار نفر غیرنظامی ترومن توانست جنگ را پیش از ورود شوروی به ژاپن تمام کند تا از تقسیم ژاپن (مانند تقسیم آلمان) جلوگیری شود.
با توجه به آنچه آمده است میتوان گفت که گرچه پرسش بسیار مهمی که در بالا مطرح شده هرگز از سوی امپریالیسم آمریکا به درستی پاسخ داده نشده اما میتوان به این جمعبندی رسید که استفاده از بمبهای اتمی برای پایان بخشیدن به جنگ در جبهههای شرقی ضرورتی نداشت و تنها برای جلوگیری از پیشروی نیروهای یک همپیمان و تثبیت هزمونی آمریکا پس از جنگ به اجرا درآمد.
بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی یک فاجعه انسانی بود که پیامدهای آن از مرزهای ژاپن فراتر رفت و تا به امروز بر جهان سایه افکنده است. این رویداد نشان داد که سلاحهای هستهای چه پتانسیل ویرانگری دارند و جهان را به لبه پرتگاه نابودی می کشانند. امروز ۹ کشور جهان (ایالات متحده آمریکا، روسیه، انگلستان، فرانسه، چین، هندوستان، پاکستان، اسرائیل و کره شمالی) دارای سلاح اتمی هستند و هزاران کلاهک بمب اتمی (با قدرتهایی به مراتب بیشتر از بمبهای هیروشیما و ناگازاکی آماده استفاده میباشند. جالب آنکه ۵ کشور نخست در میان ۹ کشور نامبرده عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل بوده و ۴ کشور پایانی از امضا هر گونه توافقنامه برای محدود کردن گسترش سلاحهای اتمی سر باز زدهاند و اسرائیل تنها کشوری در میان این ۹ کشور است که رسما نپذیرفته است که چنین سلاحهایی را در اختیار دارد گرچه زادخانه اتمی اش غیر قابل انکار می باشد!
Comments
بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی ، جلوهای از ماهیت امپریالیسم آمریکا / نادر ثانی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>