چرا کوه کنفرانس مونیخ موش کور زائید؟
عبدالستار دوشوکی
روز شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۴ کنفرانس یا همایش مونیخ به دعوت رضا پهلوی با هیاهو و جنجال رسانه ای فراوان و هزینه هنگفت به پایان رسید اما حکایت همچنان باقی است. حکایتی تلخ از کوهی که موش زایید, آن هم موش کور که طبیعتا ره به جایی نخواهد برد. هویت انتزاعی و سلبی این همایش, که جمعی (با اکثریت مطلق ناشناس و غیر سیاسی و سیاهی لشکر ـ 95% , و عمدتا تظاهرکنندگان روز قبل) جهت آراستن مجلس و بیعت آمدند و نشستند و گفتند و ستایش کردند و برخاستند و رفتند, این نشست دقیقا کپی برابر اصلی اما نُستالژیک گردهمایی های سلطنت طلبان عادی لُس آنجلسی بود. از شعار های روز قبل (جمعه) کاملا عیان بود ـ “مرگ بر سه فاسد, ملا چپی مجاهد”؛ یعنی مرگ بر هر کسی که غیر از ماست. تاریخچه عملکرد و پروژه های بیشمار و ناکام رضا پهلوی در طی بیش از چهار دهه گذشته نشان می دهد که پروژه های “فرد محور” همواره سرنوشت محتوم خواهند داشت. لذا باید از تاریخ درس گرفت.
اهمیت و ضرورت عبرتآموزی از تاریخ
تاریخ گنجینهای از تجربیات، دستاوردها و اشتباهات است که میتوان از آنها برای پیشرفت و جلوگیری از تکرار اشتباهات گذشته استفاده کرد. صفحه زلال تاریخ آیینه ظهور و سقوط حکومت ها و آموزشکده عبرت است که فروریزش مکرر جوامع پندناپذیر را به تصویر می کشد. نمونه برجسته آن بازگشت انحطاط طالبان در همسایگی شرقی ما می باشد. زیرا عبرتآموزی از گذشته به عنوان چراغ راه آینده هرگز بعنوان یک اصل خدشه ناپذیر مورد تمکین عقلانی قرار نگرفته بود, و اسفا که تاریخ تلخ تکرار شد. لذا نگاهی اجمالی و واقعی به تاریخ یکصد سال گذشته ضرورت مبرم زمان ماست. در ضمن تاریخ را نمی توان با باز نمودن صدها دهن ظلوم و جهول و شعار و هیاهو و جنجال سالاری و صدای گوش کر کن سازهای تعزیه خوانی مثل نَقّاره, دهل و سرنا و شیپور و سنج و نی در گردهمایی های چند صد نفره مونیخی مدفون کرد. هرکه ناموخت از گذشت روزگار, نیز ناموزد زهیچ آموزگار.
برخورد محمد رضا شاه با حلقه خدمتگزاران و نزدیکانش
شاه با هدف تثبیت و استمرار قدرت سلطنت تحت بهانه طرح فضای باز سیاسی بسیاری از مخالفان خود مثل مسعود رجوی و آخوندها مثل خامنه ای, منتظری, طالقانی, مفتح و بیش از هزار مخالف سیاسی خود را از زندان آزاد کرد و بجای آنها نزدیک ترین, وفادارترین و معتمدترین مقامات لشکری و کشوری را برای فروکش کردن خشم مخالفین به زندان انداخت. با این تصور و امید واهی و ساده انگارانه که خمینی و بقیه آخوندها ارضاء خواهند شد. از جمله امیر عباس هویدا, داریوش همایون, سرلشکر نصیری, ارتشبد مهدی رحیمی, ارتشبد نعمتالله موحد, سرلشکر رضا ناجی, سرلشکر منوچهر خسروداد, ارتشبد ناصر مقدم, جمشید آموزگار, منوچهر آزمون, عبدالعظیم ولیان, جعفرقلى صدرى رئیس شهربانى. جالب اینجاست که در ویدیو تقدیر از فرماندهان ارتش شاهنشاهی در این نشست, کوچکترین اشاره ای به فرماندهانی که توسط شاه دستگیر و زندانی و متعاقبا اعدام شدند, نشد!
در انگلیسی ضرب المثل معروفی است تحت عنوان (Throw someone under the bus) یعنی در واپسین لحظات “نزدیکان خود را برای فرار از خطر و نجات خویش, قربانی یا له کردن. مرحوم دکتر داریوش همایون پس از دستگیری در خاطراتش چنین مینویسد: مهمتر از این، آن سرخوردگی بود، آن چیزی که انگلیسها به آن میگویند: «Disappointment» آن خلاف انتظار و آن یکهای بود که نه من، بلکه خیلی از ماها خوردیم. که آخر ما جزو یک رژیمیم، توی یک تیم هستیم. چطور ممکن است ما که زندگیمان را گذاشتهایم سینه سپر کردهایم. آن وقت چطور ممکن است رژیمی خنجر را بردارد و بزند به سینه خودش. دشمنان را از زندان آزاد بکند، و در مقابل دوستانش را بگیرد بیندازد به زندان. اصلاً برای من حیرتآور بود. من نمیخواهم این چیزها تکرار شود. به نظر من اینها همه از یک چیز برخاست. از اینکه ما تمام تخممرغهایمان را بهاصطلاح در یک سبد گذاشته بودیم. یک ملتی تمام تخممرغهایش را گذاشته بود در سبد یک آدم. نمیشود سرنوشت یک ملت را داد دست یک نفر، حتی اگر نابغه دوران باشد. نابغه دوران هم، ممکن است مثل نادر دیوانه شود. نادر سالهای آخر عمرش مسلماً دیوانهای بیش نبود، ولی خوب نادر هم بود. آخر نمیشود که یک ملتی یک روز با نادر برود هند را فتح کند، یک روز با نادر شروع کند به قتل بهترین آدمهای خودش و شوراندن همه مردم. این سیستم اصلاً درست نیست.».
برخورد رضا شاه با حلقه خدمتگزاران و نزدیکانش
شاه برای حفظ قدرت خود نه در معنای مجازی که در عمل به اصطلاح” سنگ را بست و سگ را آزاد نمود”. شوربختانه تاریخ به ما می گوید این “به زیر اتوبوس انداختن ها” خودی ها مسبوق به سابقه است. پدر شاه یعنی رضا شاه نیز با افرادی نظیر میرزا حسن مستوفیالممالک (نخستوزیر), عبدالحسین تیمورتاش (وزیر دربار), میرزا علیاکبر داور (بانی عدلیه یا دادگستری در ایران), سردار اسعد بختیاری (جعفرقلی خان), و دهها رُجل دیگر همان کرد که فرزند خلفش با امثال هویدا و داریوش همایون و سرلشکر نصیری و ارتشبد رحیمی و غیره کرد. حال بی نهایت احمقانه خواهد بود اگر بخواهیم تاریخ تلخ سرزمینمان را برای سومین بار تکرار کنیم. حقیقتا باید گفت: “هرکه ناموخت از گذشت روزگار, نیز ناموزد زهیچ آموزگار”
برخورد رضا پهلوی با حلقه همکاران و نزدیکانش
لیست طولانی افرادی که در طی ۴۶ سال گذشته از نزدیک در مقام خدمت در رکاب رضا پهلوی بوده اند و تقریبا همگی (به استثناء دو نفر, آقایان سرهنگ ا.ا. و دکتر س.گ.) یا با کدورت شدید و ناسازگاری کنار گذاشته شدند و یا با کینه و دلخوری کنار رفتند, وجود دارد, که تقریبا همه آنها متعاقبا بشدت ضدرضا پهلوی شدند ـ چرا ؟ که خود داستانی هستند پُر آب چشم. یکی از آنها با دلخوری شدید می گفت: “چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند، . . . و گفت آخرین نمونه اش “طرد عملی” آقای کیوان عباسی و تلویزیون منو و تو بود که رضا پهلوی بدون ذره ای اعتماد و اعتبار به این تلویزیون؛ به اصطلاح معروف همه تخم مرغ های کیوآرکُد خود را در سبد تلویزیون ایران اینترنشنال گذاشت و گفت به هیچ رسانه ای جز ایران اینترنشنال اعتماد نکنید. نگارنده برای بیش از دو دهه از رضا پهلوی در مقابل انتقادات خیلی از مخالفان پهلوی با مقاله و مصاحبه (بیش از ۴۴ مقاله و ۱۸ مصاحبه) حمایت کرده ام و “فحاشی ها و اتهامات و دشمنی ها و تحریم های فراوان را به جان خریده بودم, که آن نیز قصه ای ایست پُر غُصه! اما صرفنظر از اعتبار و هزینه شخصی, حقایق برای آینده دموکراسی و آزادی ایران باید با خطر کردن و گفتن بیان شود. ادعا می شود که بیش از پنجاه هزار سپاهی و نظامی و اطلاعاتی و امنیتی رژیم به کارزار رضا پهلوی پیوسته اند. تصور کنید در فضای “پساجنگ ۱۲ روزه” که حتی یک توییت ساده باعث دستگیری و اعدام می شود, ۵۰۰۰۰ نظامی و اطلاعاتی بی محابا کُد را اسکن کرده و با رضا پهلوی برای سرنگونی جمهوری اسلامی تماس می گیرند. باور این ادعا از مخیله این حقیر خارج است.
وانگهی این پنجاه هزار نظامی که دهه ها در کشتار و سرکوب و جنایت رژیم سهیم بوده اند, به ناگاه با یک چرخش کیوآرکُدی “عزیز دُردانه” و میهن پرست می شوند, اما میلیونها ایرانی که از همان بدو پیدایش جمهوری اسلامی با آن مخالف بوده و بسیاری از آنان زندانی و اعدام شده اند, بعنوان ۵۷تی توسط سلطنت طلبان مورد لعن و نفرین و فحاشی و تهدید به اعدام در رژیم سلطنتی آینده قرار می گیرند. در این مورد حیرت آور سکوت اختیار می کنم, زیرا بقول زنده یاد احمد شاملو “خاموشی به هزار زبان در سخن است”.
اعتماد مانعةالجمع و انحصاری رضا پهلوی به تلویزیون ایران اینترنشنال
فهد ابراهیم الدغیثر عربستانی موسس و مالک و مدیر صاحب تلویزیون ایران اینترنشنال (Volant Media) از ماه مه ۲۰۱۶ بود. فهد ابراهیم الدغیثر که ولیعهد سعودی را “مظهر و مفهوم بزرگ عشق” و “اسطوره ی ما” معرفی می کند، در واکنش به این حرف محمد بن سلمان که جنگ را به داخل مرزهای ایران خواهد کشاند، در توییتر نوشت: “خداوند این عقل و منطق و عزم و شجاعت را برای ما حفظ کند”. این مصاحبه تلویزیونی با زیر نویس فارسی در صفحه توییتری (ایکس) فهد الدغیثر هنوز موجود است. (لینک شماره ۱). وی دو سال بعد مسئولیت این شرکت را به عادل عبدالكريم العبدالكريم واگذار کرد که در سال 2025 مدیریت آن را بر عهده دارد. حال این چه نوع وطنپرستی و ملی گرایی است که منوتو را تحریم میکند و برای رسانه سعودی ها اطمینان مانعةالجمع و اعتماد صددرصد قائل می شود؟ و طرفداران استبدادپرور و فحاش وی به بنده می گویند تجزیه طلب و نوکر عربستان. حال آنکه این رسانهِ “یک کلاغ چهل کلاغ” سالهاست بنده را تحریم کرده است. بقول حافظ باید گفت: “لاله ساغر گیر و نرگس مست و بر ما نام فسق؛ داوری دارم بسی یا رب که را داور کنم؟”. آن هم رسانه ای که به اعتراف خودشان توسط عوامل جمهوری اسلامی به نام حنظله هک شده بود. اگرچه چند روز قبل تر با قاطعیت گفته بود این خبر هک کاملا جعلی و بی پایه است.
نتیجه گیری
ضرب المثل معروفی است که می گوید :آدم عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود”. حال باید منتظر ماند و دید آیا ایرانی از یک سوراخ سه بار گزیده می شود یا نه؟ نمیدانم این جمله را چه کسی گفته بود که “هیچ کس نمی تواند ما را بهتر از خودمان فریب دهد”.
صرفنظر از شرکت سلطنت طلبان و اطلاعاتی ها و پاسدارانی که از طریق کیو آر کُد در این کنفرانس حضور یافته یا وصل شده اند, همانگونه که اشاره شد, نه تنها باید از تاریخ عبرت گرفت بلکه بر مبنای جوهره برهان تاریخی و عصاره استدلال عقلانی از این گونه شیوه های ناپخته و ناامن و از نظر امنیتی بسیار خطرآفرین پرهیز نمود. وانگهی برآیند سیاسی و ره آورد این “نشستِ بیعتی” حاصلی جز تفرقه بیشتر و ایجاد شکاف و گسست در بین نحله های مختلف اپوزیسیون نخواهد داشت که در نهایت مطلوب جمهوری اسلامی و شرکت کنندگان “کیوآرکُدی” آن می باشد و مولفه سراب گونه “اتحاد ملی و همگانی” علیه رژیم فاسد و جنایتکار جمهوری اسلامی را هرزانگارانه به خیالی واهی تبدیل خواهد نمود. تاریخ ثابت کرده است که اگر فقط یک نحله یا تفکر سیاسی با رهبریت یک شخص, بقول زنده یاد داریوش همایون, حتی اگر “نادر زمان و نابغه دوران باشد, بی نهایت خطرناک است. چون هر کسی که در دوران گذار قدرت را به دست بگیرد, آن را هرگز از طریق رای گیری نمایشی رها نخواهد کرد و نه طرفداران متعصب او این اجازه را به او خواهند داد. مهم نیست این شخص پادشاهی خواه باشد یا جمهوری خواه, چپ باشد یا راست, ملی باشد یا ملی مذهبی. تاریخ وعده فروشی و بازآفرینی استبداد توسط متملقین درباری و سربازان ساده لوح پیاده نظام متوهم در کُل منطقه خاورمیانه گواه این مدعاست. پس نباید تصویر “مُنجی” را در “ماه” و یا در خورشید برنشسته بر روی شیر و خورشید دید؟ از تکرار ناکامی های مکرر از زمان انقلاب مشروطه تا به امروز باید درست عبرت گرفت.
عبدالستار دوشوکی
لینک ۱ ـ https://x.com/i/status/1130002026048499712
پی نوشت: بعد از ساعت ها مشاهده ویدیوی این نشست, بنده حتی یک شخصیت سیاسی شناخته شده غیر سلطنت طلب در این جمع ندیدم؛ که در طی ۲۵ سال گذشته بی سابقه بوده است.
Comments
چرا کوه کنفرانس مونیخ موش کور زائید؟ <br> عبدالستار دوشوکی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>