جنبش از پایین، نه رؤیای رفراندوم
ژینا سنندجی
چرا بدون فروپاشی جمهوری اسلامی و سازمانیابی اجتماعی، سخن از رفراندوم و مجلس مؤسسان انحرافی است
ژینا سنندجی زندانی سیاسی و کنشگر فعال
چهار دهه تجربه زیسته در جمهوری اسلامی به ما آموخته که این نظام اگرچه برآمده از رای توده های متوهم بوده اما با رأی همان مردم یا فرزندان آنان نخواهدرفت . جمهوری اسلامی نه به قوانین بینالمللی پایبند است، نه به اصول اخلاقی، و نه به خواستههای مردم. حکومتی که بر پایه سرکوب، فساد، جعل، و تحمیل ایدئولوژی بر مردم استوار شده، با رفراندوم، انتخابات آزاد، یا مجلس مؤسسان قابل اصلاح یا گذار نیست.
بیانیهها و مواضع مخالفان نظام که به رفراندوم بهعنوان راه برونرفت اشاره میکنند، هرچند نشانگر زنده بودن جوشش و جنبش در حوزه مقاومت در داخل هستند، اما بدون عمل اجتماعی سازمانیافته، در بهترین حالت پژواک رسانهای و در بدترین حالت برتوهم مردم و انحراف مبارزه تأثیر خواهند داشت .قانون و تجربیات مبارزات یکصد ساله خود مردم ایران و همجنین درس گیری از مبارزات دودهه اخیر منطقه نشان می دهد که صدور بیانیه، فعالیت رسانهای، و امید بستن به کنشگری مجازی، جای سیاستورزی واقعی و سازماندهی نیروهای اجتماعی را نمیگیرد. تجربه نشان داده که حتی فراخوانهای گسترده، وقتی به سازمانیابی و بسیج از پایین متصل نباشند، بازتابی در خیابان بعنوان میدان عمل خواسته های جنبش مردمی نخواهند داشت. اگر چه در دهه گذشته ما شاهد جوشش و خروش بخش های مختلف مردم و بویژه زنان مبارز در قالب اعتراضهای خودجوش و خیزشهای محلی و سراسری بوده ایم ، اما متاسفانه چشم اسفندیار این خیزش ها یعنی نبود سازمانیابی ورهبری واحد چه در قالب تشکیلات های سنتی و جه در اشکال نوین شبکه ای و فقدان پیوند ارگانیک با پایگاههای اجتماعی، هیچکدام به جنبش تودهای فراگیر تبدیل نشدهاند. رژیم جمهوری اسلامی نیز همجون همه رژیم های دیکتاتوریدارای اتاق فکر و سرومغزی است که علیرغم کارکرد مناسب در سیاست و اقتصاد اما همین سر و مغزمعیوب با بهره گیری از بخشی از باصطلاح اپوزیسیون قلابی برای مهارجنبش فعال هستند.
چرا رفراندوم در جمهوری اسلامی معنا ندارد؟
رفراندوم، اگر معنای واقعی داشته باشد، نتیجه یک نبرد اجتماعی و فروپاشی قدرت است — نه ابزاری برای تغییر از درون یک رژیم سرکوبگر. تنها دو حالت برای تحقق رفراندوم واقعی متصور است:
اول -وقتی جمهوری اسلامی بر اثر جنبش تودهای فروپاشیده و دولت موقت زمینه را برای رفراندوم آماده کرده باشد.
دوم – وقتی جنبش مردمی آنچنان قدرتمند شده که نظام را به عقبنشینی واداشته و آزادیهای اساسی را بهدست آورده باشد.
در هر دو حالت، قدرت از دست نظام خارج شده یا بهشدت تضعیف شده است. در غیر این صورت، هر رفراندومی در چارچوب جمهوری اسلامی فقط یک نمایش مهندسیشده دیگر با نتیجه دلخواه ولایت فقیه نظیر برآمدن آقای پژشکیان از جعبه مارگیری انتخابات خواهد بود.
بیانیه نویسان و شخص آقای موسوی باید به این پرسش مشخص مردم پاسخ بدهند که اگرجمهوری اسلامی بهر دلیلی مخالف برگزاری رفرندام ومجلس موسسان باشد ، چه باید کرد؟ آیا به زاری و التماس در خواهد آمد که ای آقا بس است 36 سال ولایت داشته اید لطفا برو کنار؟ وآیا اگر در همین شرایط حضرت آقا بدلیل کهولت سن یا ابتلای به مرض جانشینی ، آقا مجتبی یا فرددیگری را به رهبری برگزینند ، تمکین خواهندکرد؟ اگر پاسخ منفی باشد به معنی آن است ککه طرح شعار رفرندام ومجلس موسسان صرفا برای اتمام حجت با حاکمیت بوده ومنبعد مردم مجازند خودبهرطریق صلاح بدانند نسبت به برانداختن حضرت آقا و حامیت مبتنی برقانون اساسی ضد مردمی اقدام کنند که در جنین حالتی باید گفت نه قبلا و نه فعلا مردم دنبال اخذ مجوز از هیج مرجع یا گروهی برای تداوم مبارزه خود نبوده اند لذا توصییه ما به این دوستان و به خصوص دوستان امضا کننده بیانیه 17 نفره آن است که وقت مماشات و جند پهلو گفتن از زمان شعار« مرگ بردیکتاتور» گذشته است و سیاسیون و دل باخته گان منافع مردم ستمدیده که چشم بر آینده کشور و مردم دوخته اند با صراحت نفی جمهوری اسلامی را در دسورروز خودقراردهند. آنجه مایه حیرت است وجود برخی اسامی خارج نشین در هردوبیانیه «نگران سرنوشت ایرانیم» و « بیانیه میرحسین » است که در بیانیه موسوی مضوع اصلاحات ساختاری و در بیانیه دوم رسما عبراز رژِم جمهوری اسلامی تویه شده است ؟! این به معنی آن است که برای این افراد که سالخوردگان انقلاب 1357 هستند صرفا مطرح شدن نام شان مقدس است نه بیانیه این یا آن گروه .
اپوزیسیون بیعمل، اپوزیسیون بیاثر
بخشهایی از اپوزیسیون بهجای سازماندهی مردم، به توهم فروپاشی خودبهخودی یا دخالت خارجی دل بستهاند. آنان بهجای پیوند با مردم، سرگرم بیانیهنویسی، مصاحبه، و تخریب دیگر مخالفان هستند. این توهم فروپاشی خودبهخودی یا با حمله خارجی، نهتنها فایدهای نداشته، بلکه جنبش مردمی را به انفعال و انتظار کشانده است.از دیگرسو اپوزیسیونی که به گذار دموکراتیک باور دارد، هنوز نتوانسته است از سطح بیانیهنویسی به سطح کنش سیاسی و سازماندهی برسد.
افزون بر این، اگرچه از صادرکنندگان بیانیهها انتظار برخورد طبقاتی نمیرود، اما هر سه جریان اصلی بیانیهنویس، فاقد حمایت جدی از سوی طبقه کارگر و مزدبگیرانی هستند که با خانوادههای خود حدود ۷۰٪ جمعیت کشور را تشکیل میدهند. بهویژه بیانیه ۱۸۰ استاد دانشگاه، که محتوایش بیشتر بر اصلاحات اقتصادی و بهبود بازار سرمایه در چارچوب جمهوری اسلامی تأکید دارد تا حتی تغییرات و اصلاحات بنیادین نظیر برکناری نهادهای غیرپاسخگو و برقراری شایسته سالاری مناصب حاکمیتی
جنبش اجتماعی: ضرورت سازمانیابی و پرهیز از توهم
جنبشهایی مانند خیزش «زن، زندگی، آزادی» اگرچه بهظاهر به نتیجه سیاسی فوری نرسیدند، اما فرهنگ سیاسی جامعه را دگرگون کردند. اما تا زمانی که این جنبشها به سازماندهی پایدار، پیوند با اقشار ولایههای مختلف اجتماعی، و خلق ائتلافهای ماندگار منجر نشوند، توان عبور از سطح اعتراض خیابانی را نخواهند داشت. لذا مبارزان نمیتوانند به اعتراضات خودجوش دلخوش باشند. آنان باید برای سازماندهی، تقویت بدنه اجتماعی، و آمادهسازی زمینههای واقعی فروپاشی نظام نیز برنامهریزی کنند. زیرا فقط در بستر یک جنبش تودهای قدرتمند و رهبری اجتماعی مشروع، امکان گذار واقعی از جمهوری اسلامی وجود دارد. باید پذیرفت پرهیز از خشونت به معنای انفعال نیست. بلکه به معنای تکیه بر اعتصاب، نافرمانی مدنی، مقاومت سازمانیافته و بسیج مردم است.
فروپاشی، نه نسخه آشپزی!
باید بیان داشت اگرچه مطلوب مبارزان گذر از جمهوری اسلامی به صورت خشونت پرهیز و با کمترین هزینه های اجتماعی است اما گذر از جمهوری اسلامی چه در قالب براندازی یا فروپاشی رژیم، همچون تهیه غذا با یک دستوراداری نیست که صرفا با اراده مبارزان حاصل گردد وفعل وانفعالات متعدد و پیچید ای است که این فرآیندرا رقم خواهد زد. لذا احتمال دارد در روند جنبش، تعرض مستقیم به ساختارهای سرکوب و مراکز قدرت نیز ناگزیر شود و مدعیان گذر با هرشکلی نباید ازاشکال مختلف گذر غافل یا هراسان شوند جز این که همه مبارزان باید با دخالت خارجی و بیگانگانی که طمع وهوس سیطره مجدد بر مردم وکشوررا دارند پرهیزکنند. این البته بدان معنی نیست که مبارزان ومردممی توانند از هر منفذی که گشایش شود در عبوراز جمهوری اسلامی وبرقراری آزادی و دمکراسی استفاده کنند. تاریخ نشان داده که هیچ دیکتاتوری با بیانیه خواهش و تمنا سقوط نکرده که اگر چنین بود محمدرضا شاکه از این جماعت عاقلتر بود تن به بیانیه معروف سه تن از رهبران جبهه ملی در22 خردادماه سال 1356 می داد و این فاجعه حکومت توتالیترچادرنشینان عهد دقیانوس روی نمیداد.
آنان در آن بیانیه نوشته بودند :« پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاهی ، فزایندگی تنگناها و نابسامانیهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور چنان دورنمای خطرناکی را در برابر دیدگان هر ایرانی قرار داده که امضاکنندگان زیر بنا بر وظیفه ملی و دینی در برابر خلق و خدا با توجه به اینکه در مقامات پارلمانی و قضائی و دولتی کشور کسی را که صاحب تشخیص و تصمیم بوده و مسئولیت و مأموریتی غیر از پیروی از «منویات ملوکانه» داشته باشد نمیشناسیم و در حالیکه تمام امور مملکت از طریق صدور فرمانها انجام میشود و انتخاب نمایندگان ملّت و انشاء قوانین و تأسیس حزب و حتی انقلاب در کف اقتدار شخص اعلیحضرت قرار دارد که همه اختیارات و افتخارها و سپاسها و بنابراین مسئولیت ها را منحصر و متوجه به خود فرمودهاند، این مشروحه را علیرغم خطرات سنگین تقدیم حضور می نمائیم.». اما دیدیم که اعلیحضرت هم به این بیانیه ها وقعی ننهاد تا چه رسد به ناخلفان ولایت فقیه که اساسا ملت را رعیت و عبد وعبید می دانند و خامنه ای نیز به وضوح قبلا در خصوص مطالب رفراندام گفته بود:«در کجای دنیا برای همه مسائل رفراندوم برگزار میکنند؟» و دیگر اینکه «مگر همه مردم که باید در رفراندوم شرکت کنند امکان تحلیل آن مسئله را دارند؟» . حال باید از جناب مهندس موسوی که خود بیش از هشت سال جزء سکانداران اصلی همین رژیم با همین مختصات بوده پرسید مگر آن نبود که حتی انتخاب دور دوم جنابعالی بعنوان نخست وزیر با تنفیذ بیرون مجلس توسط خمینی بوده ، پس چه انتظاری از نایب خمینی و نایب امام غایب دارید که او تن به مصالحه با خواسته های بیانیه نویسان که اتفاقا بخشی از خواسته های مردم هم هستند بدهد ؟ کجای دنیا دریک رژیم توتالیتر فاشیستی ، حاکمی پیدا شده که منافع مردم را بر منافع خود و مافیای قدرت ترجیح دهد که خامنه ای دومی آن باشد. استناد به اصل « 59 » قانون اساسی که بنیادش بر ولایت فقیه و قدرت ماورائی بیرون از جامعه دارد حتی برای رفرندام بسی عبث ونوعی توهم زائی توده ها برای این که گویا در رژیم جمهوری اسلامی و قانون اساسی ولایت مدارآن پتانسیل رفرندام مردمی وجوددارد. مهندس موسوی و یارانش به خوبی بیاددارند که دراثر همان رفراندم کذائی دوم که پس از فوت خمینی صورت گرفت موجبات حذف او و به اصطلاح خط امامی ها با قدرت ولایت مطلقه فقیه فراهم شد. اتکای به رای مردم مربوط به زمانی بود که تود های متوهم و نیروهای سیاسی توهم زده ضد امپریالیسم سر به فدای رهبر می دادند که خمینی بیان داشت «میزان رأی ملت» است .
استناد به اصل پنجاه و نهم قانون اساسی که به همه پرسی و مراجعه مستقیم به آرا مردم اشاره دارد و بیان داشته « در مسایل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه پرسی و مراجعه مستقیم به آراء مردم صورت گیرد. درخواست مراجعه به آراء عمومی باید به تصویب دو سوم مجموع نمایندگان مجلس برسد.» . براین اساس ملت باید به کسانی که توسط اکثریت مردم انتخاب نشده اند- نمایندگان قبلی وفعلی مجلس شورای جهالت – نمایندگی بدهند تا تقاضای رفرندام از ساحت مقدس ولایت فقیه کنند تا چنانچه ایشان موافقت نمایند رفراندمی با نظارت بقایای کشتی نوح – جنتی وشورای نگهبان – برگزارشود که از هم اکنون میتوان نتیجه آن را با 95 درصد به نفع حصرت ولایت پیش بینی کرد؟ مخالفت ولایت عظمی با همه پرسی ورفراندام مستقل نشان از مولفه چسبنده اقتدارطلبانه مندرج در نظریه و نهاد ولایت فقیه نیست بلکه یک استکبار فکری متکی به صغارت عموم ملت را آشکار میکند. از دیدگاه نظریه ولی فقیه حکمرانی محدود به خواص است و مردم به نام عوام استضعاف ذهنی دارند که راه علاجش پیروی از حاکم اصلح است.» که او هم توسط مشتی صغارفکری عهد دقیانوس تعیین ومعرفی می شود همانطوری که درفیلم افشا شده انتخاب خودخامنه ای نشان داده شد است.
تجربه حمله خارجی و تأثیر آن بر جنبش
همان طوری که خمینی و سایررهبران جمهوری اسلامی همچون اکبررفسنجانی و خامنه ای و بهشتی بارها به صراحت گفته بودند « جنگ عراق با ایران موهیت الهی ونعمت بود که باعث انسجام نیروهای خودی در برابر مخالفان دیکتاتوری ولایت فقیه شد » و تواستند به بهانه جاسوسی و همکاری با متجاوزان به کشور نیروهای مبارزرا سرکوب کنند ، حملات اخیر اسرائیل، که ضعف ساختاری جمهوری اسلامی در همه ارکان را نشان داد، نهتنها به تقویت جنبش درجریان که تداوم جنبش ژینائی بود کمک نکرد، بلکه به تعطیلی اعتراضات و اعتصابات منجر شد.این حمله و درگیریها برای جمهوری اسلامی «نعمت» بوده — بهانهای برای سرکوب داخلی، بسیج نیروهای سرکوب، و مهار جامعه. به طوری که بسیجی ها که بعد از جنبش مهسائی زن -زندگی -آزادی ازحصور علنی در خیابان ها وحشت داشتند و ترس از شناسائی در شلوارآنها رخنه کرده بود توانستند درشرایط حمله اسرائیل و تحت توجیه برقراری نظم به خیابانها بازگردند و عملا خیابان ها در کنترل انها قرارگرفت . در این میان موضع گیری آن بخش از اپوزیسون عمدتا خارج نشین که رسما و بی پروا خودرا به «عصای پیروان موسی» آویزان شده تا از «یاران محمد» رهائی یابند و از حمله ارتش یک کشور بدنام خارجی که به نسل کشی متهم است ، به کشورایران دفاع کردند نیز به تقویت حس وطن دوستی بخش دیگری از اپوزیسیون که اتفاقا روزگاری بخشی از حاکمیت و دیکتاتوری جمهوری اسلامی بودند کمک نمود و هردو بخش اپوزیسیون به دوروش مختلف حامی ولایت فقیه شدند تا رهبر فراری از غیبت صغرا به درآید؟!
به همین علت مبارزان ومحالفان واقعی جمهری اسلامی با وجود آن که به صراحت مخالف ادامه جنگ و تجاوز خارجی بودند ، ولی در دام وطن پرستی موهوم جمهوری اسلامی نیفتادند و رسما اعلام کردند تنها جنبش مردم، نه بمبهای بیگانه، میتواند به پایان جمهوری اسلامی بیانجامد. مردم مخالف حکمرانی دینی و دیکتاتوری حتی با تغییر و تعویض یا ظهور آقا مجتبی – قند توی دل دختربابا فائزه هاشمی – و یا صعود حسن خمینی که عمری بر بیت المال غنوده وبه خوشگذرانی مشغول است ، نخواهندداد. چرا که جنبش مردمی مدت هاست از رژیم منحط ارتجاعی جمهوری اسلامی عبورکرده اند اما هنوز ایستگاه مقصد را نیافته اند ؟!لیکن به مصداق « جوینده یابنده است » مقصد راهم پیدا خواهندکرد. شک نکنید که کاروان به راه افتاده سرانجام ساربان خودرا خواهدیافت تا کاروان به منزلگه مقصود فرودآید.
پایان توهم، آغاز عمل
رفراندوم، مجلس مؤسسان، حتی اصلاحات واقعی اقتصادی — هیچکدام بدون فروپاشی قدرت جمهوری اسلامی مبتنی بر مافیاهای پول و قدرت معنا ندارد زیرا تجربیات جهانی بویژه در سه دهه اخیر تاکیددارد که تا زمانی که مردم نیرویی سازمانیافته و قدرتمند نباشند، هیچ گذار دموکراتیکی رخ نخواهد داد. به همین منظور تمرکز مبارزان اعم از خشونت پرهیز و غیره باید بر مطالبات ملموس مردم باشد: آزادی زندانیان سیاسی، برکناری مفسدان، توقف سرکوب که این مهم با سازماندهی باید از پایین با اتحاد عمل محلات، اصناف، دانشگاهها.کارخانجات و معلمان و بازنشستگان حول خواستههای واقعی، نه شعارهای کلی و بیاثر صورت گیرد. و مهمتر از همه، باید باور کنیم: هیچ دیکتاتوری بدون فشار اجتماعی، بدون فروپاشی از درون، و بدون مقاومت از پایین سرنگون نمیشود. باید پذیرفت پرهیز از خشونت به معنای انفعال نیست. بلکه به معنای تکیه بر اعتصاب، نافرمانی مدنی، مقاومت سازمانیافته و بسیج مردم است.
جنبش خونین مبارزاتی چوانان وارث انقلاب مشروطیت که فرزندان مبارزان پنجاه و هفتی و پرجم داران وشهدای مقاومت ده شصت هستند با درس گیری از انقلاب سال 1357 و مبارزات دهه شصت ازهرحرکتی هرجقدر کوچک که بتواند براندازی را یک گام به جلوبراند – حتی نظیر بیانیه های منتشر شده – حمایت می کند همان طوری که .ظیفه خود می داند هرحرکت انحرافی و یا مماشات و لابیگری تشریم مساعی در قدرت ارتجاعی حاکمیت را که موجب خدشه در فرآیند مبارزه شود را افشا خواهندکرد
مبارزانی که در چندسال اخیر با شهادت و زندانی شدن بسیاری درخت تناور مقاومت ومبارزه را در خیابان های سرایر کشورکاشته اند ، معتقدند بیانیهنویسی بیعمل، فقط دامنه توهم توده های مردم را توسعه می دهد . بدون شک در فرایند اوج گیری جنبش و توانائی آن برای تاثیرگزاری بر رفتار حاکمیت ارتجاعی و وقتی عمل آغاز شود، اگر لازم باشد، رفراندوم هم، واقعی و از دل مردم خواهد آمد — نه پیش از آن، نه به میل بیگانگان، و نه با معامله در پشتپردهها.
سخن پایانی آن که انتشار بیانیه های سه گانه و چندگانه که بعید نیست منبعد هم صورت گیرد ، پس از قریب نیم قرن حاکمیت قهقرائی دینی و دیکتاتوری و انبوه تجربه تلخ سرکوب، فساد، و سرقت امید مردم، برای همگان روشن کرده که جمهوری اسلامی نه اصلاحپذیر است و نه با بیانیه، نصیحت، و رفراندوم در چارچوب موجود عقبنشینی خواهد کرد و تنها یک راه باقی مانده است« اتحاد، مبارزه، و سازمانیابی از پایین ».
نه آرزوی دخالت بیگانه، نه تکیه بر شخصیتهای فرصتطلب، و نه امید به شکافهای درون قدرت- که بدون شک مبارزان ومخالفان ازآن استفاده خواهندکرد-، هیچیک ما را به پیروزی نخواهد رساند. تنها با اتحاد واقعی میان نیروهای مختلف مردم، با استمرار مبارزه در کف خیابان، اعتصابات، و مقاومت مدنی سازمانیافته است که میتوانیم به شیرینی پیروزی برسیم. لذا رژیم جمهوری اسلامی را باید، همچون پارههای پوسیدهی تاریخ، به پستوها و تاریکخانههای واپسگرایانهای چون طالبان و داعش تبعید کرد — همانجایی که جایشان است.آینده ایران از دل اتحاد مردم و تداوم مبارزه، نه از صندوقهای رأی نظام و رفراندومهای قلابی، زاده خواهد شد.
چه بایدکرد؟
باید تلاش ورزید جنبش های مدنی که فعال بودند و بدلیل حمله اسرائیل در رکودو رخوت فرورفتند مجددا فعال شوند . بنیاد موتور این فعالیت مصایب اقتصادی است که در پسا حمله اسرائیل و برنج دانه ای 70 تومان به شدت خودرا نشان داده است . خامنه ای که تا پیش حمله خودرا مخالف هرنوع مذاکره میدانست این روزها با توسل به شخثیت های پوشالی که تاریخ مصرف آن ها نیز مثل زعیم عالیقدرتمام شده با کرنش در برابر روسیه و اروپا مترصد است رژیم را بهر طریق ممکن در همین چارچوب عقب مانده ولائی حفظ کند. او حتی حاضر نیست در شرایط کنونی که مدعی یاری مردم بود شخصیت های منفور نظام همجون شیخ گریان صدیقی که هم درعمل و هم در جهره خبیث و قابل تحمل نیستند را دستگیر یا برکنار نماید.باید دانست که کلیه بیانیه نویسان بطورعموم در برپائی و مشارکت در جمهوری اسلامی ازآغاز تا اخراج فعال بودند و تا کنون هیچ نیروی چپ مستقلی در پی شعار رفراندم و مجلس موسسان با وجودبرقراری جمهوری اسلامی نبوده است .مضافا مردم باید بدانند بسیاری زندانیان سیاسی چپ از زمان دستگیری تا کنون حتی به مرخصی نرفته و از تسهیلات سایر زندانیان سیاسی برخوردار نبوده و حاضر به قبول رژیم جمهوری اسلامی در هیچ شکل و یا قالبی دیگرنیستند .درهمین رابطه رژیم وولایت فقیه میخواهند با کمترین امتیاز از مهلکه پیش رو فرارکنند غافل از این که جنبش زن – زندگی – آزادی تومارتقدیس ولایت و خیمه اسلام ، و حمله اسرائیل نیز جنبه تقدیش خیمه نظامیگری رژیم را به باد فنا دادند. دیگر همگان می دادند که دستمال معصومین هم سرپوش مناسبی برای گریز از گزند انقلاب نیست . پیامد حملات اخیر اسرائیل اگر با موزونی فعالیت های مدنی – اجتماعی همراهی شود شکاف بین نیروهای حامی رژیم را تشدید خواهدکرد که مبارزان با استفاده از تشدید شکاف و اتکای به توانمندی و سازماندهی مبارزات خود قادر خواهند بود سرانجام جمهوری اسلامی را به انجام رسانند . در این میان صف اصلی مبارزات را، شوراها و تشکیلات های کارگری ، انجمن های معلمان و بازنشستگان و زنان ستیزه جوی ایران تشکیل خواهدداد.
زندانی سیاسی آزاد باید گردد
اتحاد- مبارزه -پیروزی
پیش به سوی مبارزات بنیان سوز جمهوری اسلامی
پایین در مقاله در حقیقت همان بالاست. سرنگونی طلبی الزاما به معنای پائین نیست. شرکت صدها میلیون شورشی و رای دهنده هم به معنی اراده پایین نیست. پایین میتواند ذهنیت کاملا ارتجاعی داشته باشد و دنبال تغییرات در چارچوب حاکمیت ارتجاع باشد.
پایین ما آنارشیستها اینهاست: ذهنیت زنان و کارگرانی که مصمم هستند هیراشی، مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، تعصبات، تبهکاری و خرافات را از بین ببرند. پایین بقیه، همه در واقع بالاست از جمله پایین جنبش ژینای نویسنده مقاله.
اما در مورد رفراندوم،
وقتی ذهنیت انقلابی در زنان و کارگران وجود ندارد، رفراندوم و دموکراتیزه کردن رژیم و حتی امپریالیستی کردن رژیم بشرطی که ثبات اجتماعی بیاورد و توده ها اسیب نبینند خوب است، مثل استراحت وسط بازی فوتبال. هر تغییر مسالمت آمیز خوب است. مصالحه رژیم با امپریالیستهای غربی هم خوب است تا جنگ نشود. کنار آمدن حماس هم با امپریالیستهای غربی خوب است اگر گروگانها آزاد شوند و فلسطینی ها کشته نشوند.
آیا مرتجعین حاکم بر ایران و غزه و اسرائیل و دنیا تن به تغییر غیر خشونت آمیز میدهند؟
اگر شورشها به حدی باشد که بنیاد آنها را تهدید کند ، صد در صد.
آیا وقتی آن مرتجعین حاکم تن به تغییر میدهند، زنان و کارگران جامعه آزاد می شوند؟
نه الزاما، آزادی بستگی به تغییر مناسبات اجتماعی از ارتحاعی به اتقلابی دارد.
اگر آن مرتجعین تن به تغییر بدهند، شرایط کار انقلابی بهتر می شود؟ ممکن است ما آرامش پیدا کنیم، اما الزاما از لحاظ انقلابی فعال نباشیم.
نه الزاما.
—
مناسبات انقلابی چه مناسباتی است؟
خیلی ساده، مناسباتی است که در آن سلطه انسان بر انسان وجود ندارد. در این مناسبات، رشد و تکامل جامعه بدون استثمار کردن و سرکوب کردن است و همه در تعیین سرنوشت زندکی اجتماعی خود آزادی کامل دارند.
—
آنارشیست