بیانیه هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر) در باره جنگ دوازده روزه
نه به تجاوز خارجی،
نه به جنگ،
زنده باد «زن، زندگی، آزادی»
اول ـ اهداف جنگی اسرائیل، پیروزی های نظامی ـ امنیتی
جنگ دوازده روزه، که با تهاجم اسرائیل از ۲۳ خرداد آغاز شده بود، با آتش بس به پایان رسید. این آتش بس به شدت شکننده است. محورهای توافق و علل توقف جنگ روشن نیست. احتمال دارد پس از تجهیز مجدد اسرائیل، این آتش بس، هر لحظه پایان یابد و شعله های آتش جنگ مجدد برافروخته شود. در این جنگ، اسرائیل به نیابت از آمریکا و دیگر کشورهای امپریالیستی، با حمایت های گسترده لجستیکی، تسلیحاتی و اطلاعاتی، تلاش داشت تا حاکمیت جمهوری اسلامی را براندازد و دولت مطلوب و مطیع خود را بر سر کار بیاورد. هدف اسرائیل، همواره، در هم شکستن استقلال ایران و تجزیه آن و یا تبدیل آن به کشوری بی یال و دم و اشکم، همچون اردن یا سوریه امروز بوده است. استراتژی اسرائیل با کار اطلاعاتی گسترده چندین و چند ساله، وارد آوردن ضربات مرگبار به کادر رهبری رژیم اسلامی، در هم شکستن توان نظامی و پایگاه های نظامی سپاه و سازمان های انتظامی و اطلاعاتی و سپس شورش مردم برای بر روی کار آوردن نیروهای مطیع و متحد استراتژی منطقه ای آمریکا نظیر سلطنت طلبان یا مجاهدین بوده است. در این سناریو، روی عملیات نظامی گروه های مسلح کرد و بلوچ نیز حساب باز کرده بودند.
اسرائیل در این حملات توانست،
۱ ـ بخش اعظم پدافند هوایی ایران را نابود کرده و “آسمان باز” در ایران ایجاد کند. برتری مطلق نیروی هوایی اسرائیل بر فراز آسمان ایران، یک شکست خفت بار برای رهبران جمهوری اسلامی است. این شکستی دیگر برای نظریه پردازان نظامی یا شکست دکترین نظامی رژیم اسلامی بود که بر آن بودند از طریق قدرت موشکی نقطه زن، پدافند و آفند هوائی مؤثر ایجاد کرده و بنابراین نیازی به نیروی هوایی پیشرفته و قدرتمند ندارند. آن ها برای جبران شکست سنگین این استراتژی، اکنون به فکر خرید جنگنده هایی از چین افتاده اند که قدرت آن ها در جنگ میان هند و پاکستان به نمایش گذاشته شد.
۲ ـ در جنگ اطلاعاتی، اسرائیل شکست حقارت باری بر رژیم تحمیل کرد و توانست رده اول فرماندهان نظامی و امنیتی رژیم را ترور کند. هم زمان، توانست ده ها تن از دانشمندان هسته ای کشور را بکشد. تردیدی نیست که این درجه از اشراف اطلاعاتی تنها از طریق نفوذ نهادینه و سازمانیافته در بالاترین رده های امنیتی و نظامی امکان پذیر است. هم زمان، استفاده گسترده اسرائیل از اطلاعات شبکه های اجتماعی و تلفن های همراه و پرسرعت رهبران و فرماندهان رژیم و بانک اطلاعاتی سازمان های امنیتی کشورهای متحد، عامل این شکست خفت بار رژیم اسلامی شده است. درست در شرایطی که دستگاه های اطلاعاتی رژیم با قوانین مجلس شورای اسلامی، مشغول تمرکز بر سرکوب جنبش داخل کشور بودند، یا طرح هایی مثل کنترل “حجاب” و “سگ گردانی” را دنبال می کردند، اسرائیل توانست از طریق نیروهای تربیت شده مزدور خود و سازماندهی کارخانجات ساخت پهپاد و ریز پرنده و شبکه ای از نیروهای آموزش دیده در استفاده از آن ها در خاک ایران، ارتشی موثر از نیروی ها مزدور را سازماندهی کند. اسرائيل زماني به ايران حمله كرد كه فرماندهان نظامی رژیم همه راههاي حمله اسراييل را تصور ميكرد به جز پهپادهاي داخلي! يعني ريزپرندههای وابسته به نيروهاي زميني موساد در ايران. اسرائيليها اعلام مي کنند ده هزار ريزپرنده در ايران داشتند و صنعت اين ريزپرندهها را در ايران راهاندازی كرده بودند. این وضعیت باعث شده تا مجلس شورای اسلامی قوانین جدیدی در مورد نحوه استفاده و کاربرد پهپادها و ریزپرنده ها تصویب کند.
۳ ـ اسرائیل توانست ضربات سنگینی به زیرساخت های هسته ای و اقتصادی ایران وارد کند. این حملات و تکمیل آن توسط بمباران بمب افکن های ارتش آمریکا، شکست کامل و سنگین “بازدارندگی” قمار هسته ای حاکمیت اسلامی را رقم زد. حاکمیت تصور می کرد با تاکید بر غنی سازی، با بالا بردن درجه غنی سازی، با گسترش حجم اورانیوم غنی شده و انبار شده و با رسیدن به “آستانه بمب هسته ای”، می تواند بازدارندگی ایجاد کند. اما تحولات اخیر روشن کرد که این “تضمین” با همه هزینه های سنگین مستقیم دو تریلیون دلاری و غیرمستقیم از طریق تحریم های پنج تریلیون دلاری ناشی از آن، به یک باره، پودر شد و به هوا رفت و این توهم پرهزینه در هم شکست.
۴ ـ استراتژی سیاست خارجی ایدئولوژیک و “امت” محور رهبر رژیم و کادر اصلی رهبری جمهوری اسلامی بر پایه سیاست ارتجاعی «حذف اسرائیل از صفحه روزگار» به عنوان محور اصلی سیاست منطقه ای رژیم ، از طریق محاصر اسرائیل توسط نیروهای نیابتی به عنوان ضربه گیر، استوار بود. این سیاست مخرب و ماجراجویانه، از همان روز اول، اعلان جنگ بالقوه و موجودیتی به اسرائیل بود که بدون آمادگی لازم برای واکنش به این سیاست از سوی اسرائیل و متحدانش تنظیم شده بود. واکنشی که در طول بیش از هفتاد سال همه کشورهای عربی آن را تجربه کرده اند. در حالی که اسرائیل از طریق اولاًـ ایجاد دفاع هوائی چند لایه، ثانیاً ـ ایجاد پناهگاه ها در خانه ها و محلات و ثالثاًـ سیستم هشدار حمله، خود را به شدت آماده کرده بود، رژیم جمهوری اسلامی فاقد هر گونه آمادگی و برنامه ریزی برای جنگ بود.
۵ ـ غافلگیری جمهوری اسلامی در عدم پیش بینی حمله احتمالی اسرائیل و شکست دکترین ” نه جنگ، نه مذاکره” رهبر رژیم، یک شکست همه جانبه برای حکومت اسلامی بود. خامنه ای همان سیاست دوره اول ترامپ یعنی “نه جنگ ، نه مذاکره” را در پیش گرفته بود در حالی که در دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ، نیروهای نیابتی ضربه گیر نظام اسلامی همچون حزب الله و سوریۀ بشار اسد در هم شکسته شده بودند. بدین ترتیب خامنه ای و دستگاه رهبری و دیپلماسی سران نظام از تحلیل دگرگونی های عمده روی داده در روند تحوات سیاسی در منطقه و جهان، بویژه بحران سیاسی نتانیاهو و نیاز او به راه انداختن جنگ جدید، برای باقی ماندن در قدرت، باز مانده و در خوش خیالی احمقانه ای درجا زدند که به فاجعه غافلگیری و شکست بی سابقه برای نظام جمهوری اسلامی انجامید. روی دیگر سکۀ این غافلگیری، عدم توجه کافی به این نکته بود که نتانیاهو قادر است به خاطر نفوذ تعیین کننده لابی اسرائیل در دولت ترامپ، علیرغم ادعای او در مورد پایان دادن به جنگ های بی پایان، آمریکا را وارد جنگ علیه ایران کند. این شکستی مضاعف برای دکترین “نه جنگ، نه مذاکره” خامنه ای بود.
۶ ـ شکست دیگر دکترین سیاست خارجی رژیم، رسوایی آویزان شدن به کشورهای شرقی با سیاست “نگاه به شرق” بود. در حالی که آمریکا و اروپا حمایت فعال و همه جانبه ای از اسرائیل به عمل می آورند و در همه زمینه ها به کمک این کشور و ارتش و دیپلماسی این کشور شتافتند، روسیه و چین تنها به محکوم کردن زبانی حمله، آن هم پس از چندین روز پس از حمله مبادرت ورزیدند. این دو کشور، تلاش کردند تا وارد ماجرای جدیدی نشوند و از اقدامات سیاسی جدی دوری جویند زیرا آن ها به هیچ وجه حاضرنیستند منافع درازمدت و کنونی خود را به خاطر رژیم جمهوری اسلامی دچار مخاطره سازند.
بنابراین شکست رژیم جمهوری اسلامی در جنگ دوازده روزه شامل شکست در عرصه های زیر بود؛
ـ شکست دکترین نظامی، شکست سیاست دگم و غیر واقعی “نه جنگ، نه مذاکره” رهبر رژیم بی توجه به تحولات شتابان منطقه،
ـ شکست خفت بار اطلاعاتی و امنیتی از اسرائیل در شرایط تمرکز فوق العاده بر سرکوب جنبش مردمی،
ـ شکست سیاست بازدارندگی هسته ای، بر پایه تشدید غنی سازی و رسیدن به “آستانه بمب هسته ای”
ـ شکست سیاست منطقه ای با شعار “حذف غده سرطانی اسرائیل” و در هم کوبیده شدن “محور مقاومت” پر هزینه.
دوم، آن چه اسرائیل نتوانست در جنگ دوازده روزه به دست آورد!
۱ـ حملات اسرائیل و نیروهای مزدور و همراهش نتوانست اهداف دولت اسرائیل و دولت های متحدش در سرنگونی رژیم اسلامی یا تسلیم آن را عملی سازد. مهمترین عامل در این عدم موفقیت، واکنش بسیار حسابشده و ناباورانه مردم ایران بود. مردمی که بارها نشان داده بودند از حاکمیت اسلامی عبور کرده اند. مردم احساس کردند که این حملات، ضرباتی است بر استقلال و حق حاکمیت مردم ایران. این حملات، مخالفت با دخالت خارجی را درمیان اکثریت مردم به شکل حیرت آوری بیدار کرد. این واکنش، تمامی نقشه ها و طرح های اسرائیل و مزدوران ایرانی اش را به یک باره نقش بر آب کرد. واقعیت این است که در جریان جنگ دوازده روزه، علیرغم نفرت مردم از رژیم اسلامی و گذر شتابان از این رژیم فاشیستی، شاهد بیداری جدید و حس همبستگی درخشان مردم ایران بودیم که با تجاوز خارجی به مخالفت برخاستند. موضع گیری های درخشان شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران، کانون نویسندگان ایران، سندیکاهای کارگری شرکت واحد و کارگران نیشکر هفت تپه و دیگر تشکل های کارگری و بخشی از خوش نام ترین زندانیان سیاسی زن و مرد کشور، بیان این حس همبستگی و مخالفت با تجاوز خارجی و امپریالیستی بود. این عنصر درخشان آگاهی و همبستگی مردم ایران، هم اکنون مورد توجه بخش بزرگی از تحلیل گران داخلی و خارجی قرار گرفته است. مردم ایران، یک بار دیگر پس از مشروطیت، بر ملت بودن خود تاکید موکدی کردند. آنها درس جدیدی به همه دشمنان ایران دادند. درسی که روز به روز ابعاد و تاثیرات آن آشکارتر می شود. حالا این حس را در نوحه های مراسم سینه زنی ماه محرم نیز می توان مشاهده کرد.
۲ ـ علیرغم آن که اسرائیل بر آسمان ایران تسلط یافت و از نظرضربات امنیتی بر کادرهای درجه اول رژیم به شکل حیرت آوری پیروز شد، اما از نظر سیاسی و در نزد افکار عمومی مردم ایران و بویژه مردم جهان عرب و مسلمان و جهان منفورتر از گذشته گشت. حالا بخش بزرگی از مردم دریافته اند که رژیم کودک کش و متهم به نسل کشی در دیوان بین المللی دادگستری لاهه و ناقض تمامی قراردادهای بین المللی، اصلی ترین عامل ناامنی، جنگ و بحران های منطقه ای و جهانی است. رسوایی اسرائیل در افکار عمومی جهان و همچنین رسوایی این رژیم در افکار عمومی مردم ایران، تمامی نیروهای سیاسی ایرانی نزدیک به اسرائیل یا متحد آن را نیز منزوی و بدنام ساخت. به دیگر سخن، علیرغم سرمایه گذاری های گسترده چند دهه اخیر، اسرائیل با شکست خفت بار سیاسی در میان افکار عمومی مردم ایران روبرو شد و مزدوران ایرانی خود را نیز با خود به زیر کشید.
سوم ـ واکنش رژیم به تجاوز اسرائیل
رژیم جمهوری اسلامی، پس از ضربات اولیۀ غافلگیرکننده و به شدت مرگبار برای رده اول کادر رهبری نظامی و امنیتی رژیم و بر بستر واکنش خویشتن دارانه مردم، تلاش کرد تعادل خود را حفظ کند و بیست و چهارساعت بعد، ضربات متقابل خود علیه اسرائیل را آغاز کند. این امر بیش آنکه نتیجه توانایی رژیم اسلامی باشد، بیانگر اشتباه ارزیابی دولت و ارتش اسرائیل بود.ایران در دوره شاه قوی ترین ارتش منطقه را داشت. در جنگ هشت ساله با عراق، سپاه و ارتش بازسازی شده و بودجه های نجومی صرف تقویت و تجهیزآن ها شده است. علیرغم این وضعیت، اسرائیل، ایران و نیروهای مسلح آن را با نیروهای میلیشائی حماس و حزب الله معادل گرفته بود. استراتژهای اسرائیل فراموش کرده بودند که ارتش و سپاه دارای رده های متعدد فرماندهی در سطوح مختلف هستند. اگر چه حذف فرماندهان رده بالا، ضربه ای مهلک به ساختار رهبری نیروهای مسلح بود، اما نمی توانست کارکرد ارتش و سپاه را مختل کند. از این رو واکنش سریع و ضربه زننده ارتش و سپاه به حیفا و تل آویو، ارزیابی های خوشبینانه آمریکا و اسرائیل را نقش بر آب کرد. با ادامه موشک باران های شهرهای تل آویو و حیفا و چشم انداز فرسایشی شدن جنگ، وضعیتی جدیدی ایجاد شد. در اینجا نیز می توان به چند نکته اشاره کرد:
۱ ـ موشک باران شهرهای اصلی اسرائیل در طول دوازده روز توسط ارتشی که فرماندهان اصلی خود را از دست داده بود، برای رهبری سیاسی و ارتش اسرائیل غافلگیر کننده بود. این حملات به آنها یادآوری کرد که با حذف چند فرمانده، قادر نخواهند بود نیروهای مسلحی را که مانند ارتش هر دولت مستقر دارای سلسله مراتب متعدد و قابل جایگزینی است از رده خارج کند. آن ها همچنین از عدم کارآئی دفاع هوائی اسرائیل به شدت غافلگیر شدند. یا آن طور که اسراييليها ادعا ميكنند 76درصد موشكهاي ايراني را رهگيري و منهدم كردهاند، با این حال خرابی های ایجاد شده و هدف های منهدم شده در خاک اسرائیل، برایشان بسیار گران تمام شده است. بر پایه گزارش هاآرتص که با مجوز مستقیم اداره سانسور نظامی اسرائیل منتشرشده و احتمالا فقط بخش کوچکی از حجم واقعی خسارات منعکس کرده و بسیاری از اصابتها و خسارتها، مخصوصاً در مناطق نظامی و امنیتی، در آن منظور نشده ، حجم خسارتهای ضربات موشکی ایران چنین بیان شده است:
ـ ۵۳۰ موشک بالستیک در قالب ۴۲ عملیات از سوی ایران شلیک شد.
ـ ۲۸۵ موشک رهگیر اسرائیلی و آمریکایی با هزینهای بالغ بر ۵ میلیارد شِکِل شلیک شد.
ـ ۱۱۳ ساختمان کاملاً آسیبدیده، صدها ساختمان دیگر خسارت جزئی دیدند.
ـ در تلآویو، ۴۷۸ ساختمان آسیب دید؛ ۲۰ مورد خسارت شدید.
ـ در حیفا، ۶۴ ساختمان آسیب دید؛ ۳ کشته در پالایشگاه.
ـ در بئرشبع، ۹ ساختمان آسیب دید.
ـ در رحووت، ۱۲۴ ساختمان و از جمله مؤسسه وایزمن خسارت دید.
ـ در باتیام، ۲۲ ساختمان آسیب دید و ۹ نفر کشته شدند.
این غافلگیری با در هم شکستن “گنبد آهنین” و سه لایه زیرین دفاع ضدهوایی و در هم شکستن توهم “شکست ناپذیری اسرائیل” فضای جدیدی در منطقه و در ارزیابی های نظامی ایجاد کرد. وحشت ایجاد شده در مردم اسرائیل به گونه ای بود که بر اساس اعلام شركت هواپيمايي اسراييل، تنها 2ساعت برای فروش الكترونيكي بليت هواپيما کافی بود تا طي این 2 ساعت، 28هزار و 300 بليت هواپيما توسط اسراييليهايي كه خواستار فرار از اسراييل هستند، رزرو شود. این موج فرار بیان ترس گسترده ای است که در میان مردم اسرائیل پس از حملات موشکی ایران ایجاد شده بود.
۲ ـ ویرانی های گسترده در حیفا و تل آویو با انتشار عکس های آن در شبکه های اجتماعی، موجی از همبستگی و حمایت از مردم ایران علیه تجاوز اسرائیل در میان افکار عمومی کشورهای عرب و مسلمان و حتی نیروهای مترقی اروپایی ایجاد کرد. توجه کنیم که آهنگ “بمب بمب تل آویو” که مقایسه ای است میان بمباران تل آویو و غزه، تاکنون بیش از یک میلیارد بار در جهان دیده شده است. به دیگر سخن، افکار عمومی با نفرت از جنایات ارتش اسرائیل بویژه در غزه، در کنار مردم ایران قرار گرفت. چندین خواننده و گروه موسیقی انگلیسی و ایرلندی در اجراهای زنده خود در جشنواره موسیقی “گلاست نبری”، شعارهای ضد ارتش اسرائیل سردادند و جمعیت دویست هزار نفری تماشاچیان نیز با آنها همراهی کردند. طنین شعار « فلسطین آزاد باید گردد»، و «مرگ بر ارتش اسرائیل» در بزرگ ترین جشنواره موسیقی گلاست نبری، مقامات دولت بریتانیا را دستپاچه کرد. دولت حزب کارگر بریتانیا این گروه های موسیقی را به اعمال ممنوعیت و مجازات بر اساس قوانین ضدتروریسم، تهدید کرده است. بی بی سی پخش زنده یا مجدد برخی اجراها را لغو کرد. این فضا که در دیگر کشورها نیز دیده می شود، بیان رسوایی سیاسی رهبری اسرائیل و شکست سیاسی و افشای خوی تجاوزگری آن و دفاع از مردم ایران علیرغم آگاهی به ماهیت استبدادی و سرکوبگر رژیم جمهوری اسلامی است.
۳ ـ زیر فشار افکار عمومی جهان عرب، دولت های عربی که حتی یک بار نتوانسته اند در برابر ارتش اسرائیل عرض اندام کنند، به شدت تحت فشار قرار گرفتند. این دولت ها علیرغم وابستگی شدیدشان به آمریکا و غرب، مجبور شدند در اقدامی روشن ، تجاوز اسرائیل به خاک ایران را محکوم کنند. آنها حتی برای پایان دادن به جنگ نیز به آمریکا و غرب فشار آوردند. محکومیت تجاوز اسرائیل به ایران از سوی دبیرخانه گروه کشورهای غیرمتعهد، محکومیت مشابه از سوی وزرای خارجه سازمان همکاری اسلامی در بیانیه پایانی نشست در استانبول، محکومیت صریح کشورهای عضو اتحادیه عرب، شکستی برای اسرائیل و متحدان رسوای غربی اش محسوب می شود.
چهارم ـ چشم اندازهای پس از جنگ دوازده روزه
۱ـ در فاز اول، جنگ نظامی به آتش بس ختم شد، اما جنگ سیاسی رژیم تازه آغاز شده است. در جنگ سیاسی، حاکمیت اسلامی بازی را پیشاپیش باخته است. از هم اکنون شکست جهموری اسلامی در مذاکرات هسته ای با آمریکا و غرب قطعی است. شرط آنها این است که غنی سازی در خاک ایران صورت نگیرد. به احتمال زیاد حتی مسئله موشکی پس از پایان دادن به غنی سازی ممکن است در دستور مذاکرات قرار گیرد. از این رو می توان گفت که پایان موقت جنگ، شرایط رژیم برای مذاکرات را از قبل بدتر کرده است. اما در همین شرایط عراقچی با تاکید بر ادامه غنی سازی، مصوبه مجلس برای قانون الزام آور تعلیق همکاری با آژانس و ابلاع آن توسط پزشکیان که دولت آمریکا آن را غیرقابل قبول خوانده، دولت آلمان آن را «ارسال علامتی فاجعهبار» دانسته و وزیر خارجه اسرائیل هم خواستار فعال کردن مکانیسم ماشه توسط کشورهای اروپائی شده است، جمهوری اسلامی را در برابر چالش ها و مخاطرات جدید قرار داده است که حداقل آن فعال کردن مکانیسم ماشه توسط سه کشور اروپائی و بازگشت مجدد همه تحریم های سازمان ملل است. بنابراین پایان جنگ و آتش بس، پایان ماجرا نیست. این جنگ ممکن است مجددا و با شدت بیشتر شعله ور شود.
۲ ـ پس از جنگ خفت بار، با آسمان باز و بی دفاع کشور، با حذف رده اول فرماندهان نظامی و امنیتی، رژیم زخم خورده بسیار خطرناک تر از گذشته شده است. تمرکز رژیم بر دستگیری های گسترده با اتهام “جاسوس اسرائیل” ، سرعت دادن به ماشین کشتار و اعدام، سرکوب هر حرکتی به بهانه همنوایی با دشمن، فضای سرکوب جنبش مردمی را بیش از پیش گسترش خواهد داد. در دوم تیرماه مجلس جمهوری اسلامی به طرح تشدید مجازات «جاسوسی» رای داد که بر اساس آن هرگونه «همکاری با اسرائیل و آمریکا» میتواند مجازات سنگین از جمله اعدام به دنبال داشته باشد. در حال حاضر جنبش انقلابی مردم به شدت زیر فشار قرار دارد. اما این وضعیت نمی تواند برای مدت طولانی تداوم یابد. حاکمیت باید به بسیاری از سئوالات و خواست های مردم پاسخ دهد.
۳ ـ شکست خفت بار و غافلگیر کننده و عدم آمادگی رژیم در برابر این تجاوز آشکار، بی دفاع گذاشتن مردم زیر بمباران ها، علیرغم شعارهای ضدبشری «نابودی اسرائیل» و دمیدن بر کینه و نفرت و ماجراجویی هایی منطقه ای، حاکمیت اسلامی و بالاخص رهبر آن را بیش از گذشته به زیر سئوال برده است. عدم تلاش برای حفاظت از مردم و به ویژه نداشتن پناهگاه در زمان حملات هوایی، در کشوری که مدام بر طبل جنگ کوبیده ، از سوی مردم بخشیده نخواهد شد. صرف هزینه های بیهوده در ایجاد “عمق استراتژیک” بی ثمر و “ماجراجویی هسته ای” بی فایده ، حتی طرفداران رژیم را نسبت به توانایی کادرهای رژیم در اداره کشور به شدت دلزده کرده است. در چنین فضایی، مردم در آینده سئوالات بسیاری را مطرح خواهند کرد که حاکمیت توان پاسخگویی به آن ها را نخواهد داشت. حاکمیتی که در دفاع از آسمان کشور ناتوانی خود را نشان داده، حتی توان حفاظت از فرماندهان خود را نداشته و نفوذ دشمن تا بالاترین نهادهای امنیتی و نظامی اش گسترش یافته، قلدری اش در برابر مردم نمی تواند پایدار بماند. همین امر زمینه جابجایی ها و دگرگونی هایی را در ساختار قدرت ایجاد خواهد کرد. ساختار قدرت رژیم بعد از جنگ نمی تواند مشابه قبل از جنگ باشد.
۴ ـ جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» که همواره زیر سرکوب خشن قرار داشته، در این جنگ، زیر بمباران اسرائیل به عنوان نیروی نیابتی قدرت های امپریالیستی قرار گرفت و پس از آتش بس نیز با تشدید سرکوب خشن داخلی روبرو شده است. اما این جنبش، در متن فشار سنگین قدرت های خارجی و مزدورانشان و سرکوب رژیم در داخل، توانست دوستان و دشمنان خود را بهتر بشناسد. جریان اپوزیسبون راست و تمام نیروهایی که تصور می کردند، با بمباران و حملات نظامی خارجی، شرایط تضعیف جمهوری اسلامی فراهم خواهد آمد، در پیشگاه مردم به شدت رسوا شدند. حساسیت مردم تا جایی بود که وقتی هفت تن از فعالان مدنی و سینمایی کشور با بیانیه ای علیه جنگ موضع گرفتند، اما در آن بیانیه، تجاوز رژیم نژادپرست اسرائیل به خاک ایران را محکوم نکردند، چنان با خشم مردم روبرو گشتند، که یک به یک مجبور شدند با بیانیه های جدید نسبت به این تجاوز موضع بگیرند. این شرایط فرصت مناسبی ایجاد کرده تا تمامی نیروهایی که به قدرت مردم باور دارند، بر استقلال کشور، بر حق حاکمیت مردم ایران تاکید می کنند، بتوانند با آغوش باز مردم روبرو شوند.
۵ ـ رسوایی جریانات متحد کشورهای امپریالیسی، حتی رسوایی نیروها و جریاناتی که به تاثیرات مثبت تجاوز امپریالیستی بر تغییر رژیم نیم نگاهی داشتند و یا دارند، زمینه را برای نیروهای مستقل و معتقد به حق حاکمیت مردم بیش از پیش فراهم کرده است. در این میان نیروهای چپ که موضع قاطع ضدامپریالیستی داشته اند و هم زمان با تمام توان علیه رژیم فاشیستی و ضد مردمی جمهوری اسلامی موضع گرفته اند و تمام تلاش شان کمک به سازمانیابی جنبش های مردمی و از پائین بوده ، اکنون در یک فرصت درخشان تاریخی قرار دارند. آن ها می توانند صفوف خود را متحد کرده و برای همراهی با مردمی که آگاهانه در جایگاه درست تاریخ ایستاده اند، تمام نیروی خود را بسیج کنند. چپ انقلابی اکنون باید بیش از گذشته؛ بر حق حاکمیت مردم و مخالفت با تجاوز خارجی به هر عنوان و بهانه ای تاکید کند، بر دمکراسی به عنوان اصلی ترین عامل برای سازمانیابی پائین جامعه به ویژه کارگران و زحمتکشان، پای بفشارد، بر اهمیت و ضرورت آزادی های گسترده و بی قید و شرط سیاسی تاکید کرده و از مطالبات جنبش دادخواهی علیه اعدام، شکنجه و زندان به عنوان نوک پیکان مبارزه برای آزادی های بی حصر و استثناء به طور فعال حمایت کند، نقش دوارن ساز و پیشتاز جنبش زنان ایران برای الغاء آپارتاید جنسیتی و ملزومات برابری نه فقط حقوقی بلکه واقعی زنان با مردان در بستر خیزش “زن، زندگی، آزادی” را مطرح سازد، با طرح فدرالیسم سرزمینی، اتحاد داوطلبانه و پذیرش حق تعیین سرنوشت ملیت های تشکیل دهنده ایران، زمینه های سؤاستفاده از برخی از نیروهای این ملیت ها را به عنوان نیروهای نیابتی دشمن خارجی را از میان بردارد، اهمیت پاسخ فوری به بحران زیست محیطی و حمایت از جنبش زیست محیطی کشور را در شمار اولویت های حیاتی خود قراردهد. چپ متحد شده می تواند با قدرت بیشتر با دیگر نیروهای پیشرو مترقی که نه امیدی به قدرت های سلطه جوی خارجی دارند و نه ستایشگر حاکمیت فاشیستی حاکم بر کشورند ، از طریق هم سوئی ها ، همگرائی ها و همایش های گسترده خیزش انقلابی «زن ، زندگی ، آزادی» را تقویت کند.
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
زنده باد انقلاب مردم ایران
زنده باد آزادی؛ دمکراسی و سوسیالیسم
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ برابر با ۰۳ جولای ۲۰۲۵
یک دموکراسی مثال بزنید که مثلا انقلابی است؟ صفر.
یک دموکراسی مثال بزنید که امپریالیست و یا نوکر امپریالیستها نیست؟ صفر.
بر اساس چه علم و منطقی این مدل قرض گرفته شما از غرب قراره انقلابی باشه؟ هیچ.
آنارشیست
تاکید بر دموکراسی، سیاست ارتجاعی ضد زن و ضد کارگری این سازمان است که همسوئی دارد با امپریالیستهای غربی. این سازمان منتظر است که رژیم سرنگون شده تا با امپریالیستهای غربی دولت پرست کنند، نمونه تش در روژاوا هست. اگر ضد مردسالاری، ضد بردگی مزدی و ضد امپریالیست هستید، باید بجای درست کردن دموکراسی کذائی امپریالیستهای غربی در ایران، در پی تسخیر محل کار و زندگی توسط زنان و کارگران باشید. زنان و کارگران ایران گول این اربابان دموکرات را نخورند.
آنارشیست