لک لک بر فرق مبارک منقار زد و حرکات زشت میکند
.
نخستین مجسمه نصب شده در تهران قدیم، مجسمه ناصرالدین شاه بود در حال سوارى که در باغشاه گذاشته شد. این مجسمه به دستور اقبال السلطنه وزیر قورخانه و توسط میرزا على اکبر معمار ساخته شد. ساخت مجسمه در شعبان ۱۳۰۴ هجرى قمرى، یکصد و بیست سال پیش، به پایان رسید. ابتدا قصد داشتند آن را در میدان توپخانه بگذارند، اما چنین نشد و دو سالى در قورخانه بود تا به باغشاه برده شد. سه شنبه, ده صفر ۱۳۰۶ هجرى قمرى را ¨عید مجسمه¨ نامیدند و بدین مناسبت جشنى برپا داشتند. محمد حسن خان اعتمادالسلطنه در المآثر و الآثار مىنویسد: کارگزاران این اداره عظمى (قورخانه) محض اقامت برهان ترقى و نصب دلیل تمدن، یک چند از این پیش مجسمه پیکر مبارک و هیکل همایون را بر هیئت سوارى در قورخانه بریختند و برافراختند. و از آنجا که این اثر منیف نخستین ظهور این فن شریف در مملکت ایران بود، روز برپاساختن و برافراختن مجسمه…جشنى شگفت گرفته شد و عیشى بزرگ برپاگردید… صنعت خوبى به کار برده اند. براى اینکه با بى اسبابى خیلى مشکل بود مجسمه اى را ساخت. اما لازم نبود جشن بگیرند و عیدى فراهم بیاورند…شاه عصرى به باغ اسب دوانى تشریف بردند که مجسمه آنجا است. سفرا هم همگى با وزرا و قشون و سایر طبقات حاضر بودند. سلامى تشکیل داده بودند، نایب السلطنه، که مباشر این سلام بود، خطبه مختصرى خوانده بود و طناب پرده را که جلو مجسمه کشیده بودند که پرده رد شود و مجسمه پیدا شود، هرچه خواسته بود طناب را بکشد، پرده عقب نرفته بود. بسیار خفیف شده بود تا مجبورا شخصى بالاى مجسمه رفته بود و پرده را رد کرده بود
بعدها در سلطنت مظفرالدینشاه، آن سلطان را نیز همین سودا به سر افتاد که مجسمه اى از خود ساخته در جایى از تهران بنشاند. استادان قورخانه نتوانستند (بر ما چه گذشت بر مسیر دورانها؟: یادمان نرود که صدها سال پیش در ایران هخامنشیان,اشکانیان و ساسانیان مجسمه سازى و پیکرتراشى صنعت ناشناخته اى نبود و هنوز تعدادى از ساخته هاى آنزمانها بجاى مانده). و اما افضل الملک در شرح مجسمه ناصرالدینشاه مىنویسد: چند روز قبل من با چهارتن از بستگان نزدیک سلطنتى به این باغ درآمدیم. دیدم که حواصیل(نوعی لک لک) برسر این مجسمه بزرگ نشسته و منقار مىزند و حرکات زشت دارد. گفتم: واى بر ابناى روزگار, پادشاهى که هماى شرف به اذن و اجازه از بالاى سر او حرکت مىکرد، اکنون حواصیل برسر و تاج مجسمه او مىنشیند و کسى مانع نیست، فهذه عبره للناظرین
نخستین عکاسخانه عمومى
در اوان رواج صنعت عکاسى در ایران، تنها عکاسخانه تهران ¨عکاسخانه مبارکه دولتى¨ بود و همگان به آن جا راه نداشتند. یکصد و چهل سال پیش نخستین عکاسخانه عمومى در خیابان ¨جبارخانه¨ به مدیریت عباسعلى بیگ گشوده شد. شرح ماوقع را به نقل از ¨روزنامه دولتى¨, شماره ۶۳۹ مورخ پنجشنبه ۲۵ ذیحجه ۱۲۸۵ هجرى قمرى، به دست مىدهیم
اعلانات: چون اغلب مردم زیاده از حد مایل و راغب هستند که عکس خود را بیاندازند و در عکاسخانه مبارکه دولتى همه کس نمى توانست برود و عکس خود را بیاندازد، عکاسباشى عباسعلى بیگ آدم خود را که مدت ها در زیر دست او بوده و تربیت شده و در عکاسى کمال مهارت را پیدا کرده بود، قرار گذاشت در خیابان جبارخانه مبارکه حجره اى ترتیب و اسباب عکاسى آماده نماید تا هر کس را میل انداختن عکس خود باشد، در آنجا رفته عکس بیاندازد و قیمت آن هم موقوف به بزرگ و کوچکى عکس است: عکس بزرگ یکى چهارهزار دینار است تا دوازده عدد، پس از آن هر کس زیادتر طالب باشد، یکى سه هزار دینار است، عکس کوچک یکى دوهزار دینار است تا دوازده عدد، بعد از آن هرکس زیادتر بخواهد، یکى سى شاهى است.
براى تهیه این مطلب از کتاب اولین هاى تهران نوشته سیروس سعدوندیان استفاده شده است
سینا
Comments
لک لک بر فرق مبارک منقار زد و حرکات زشت میکند — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>