موضعت را روشن کن!
محمد علی اصفهانی
.
یکی از چیز هایی که در من یواش یواش تبدیل به یک به قول فرنگی ها «فوبی» شده است «تعیین موضع» است.
هنوز هم بعد از تقریباً چهل سال، هر روز و هر شب، یک عده در حالی که مشت هاشان را گره کرده اند، و احتمالاً چوبی، چماقی، چاقویی، قمه یی، تیری، تفنگی، چیزی هم توی جیبشان و زیر کت و کاپشنشان است، دم در خانه ی من می آیند و داد می کشند:
ـ موضعت را روشن کن.
تقریباً چهل سال پیش، در اولین روز های «بهار آزادی»، روزانه، یک یا دو یا سه یا صد بار، یک دسته آدم پشمالو و خشمگین، با یک بلندگوی دستی، جلوی در، و حتی توی حیاط روزنامه ی کیهان جمع می شدند و بر سر ما داد می کشیدند که:
ـ موضعتان را روشن کنید!
و هیچ فکر نمی کردند که اگر ما موضعمان را روشن کنیم، تکه ی بزرگمان گوشمان خواهد بود.
گاهی هم یکی از آن میان بالای چارپایه می رفت و طی سخنرانی غرّایی چندین مشت محکم به راست و چپ، و ایضاً شرق و غرب و عالم و آدم می کوبید، و دیگران هم در پای چارپایه تمرین بوکس می کردند.
یکی از بچه ها به شوخی می گفت من فکر می کنم که خمینی در جوانی هایش بوکسور بوده است. برای این که همه اش می گوید مشت محکم می کوبیم به فلان و به بهمان. و خب، حق هم داشت که اینطور فکر می کرد. اما نمی دانم چرا جرأت نداشت حرفش را جلو یکی از همینجور مریدان خمینی هم بگوید، و فقط جلو ما بلد بود از این حرف ها بزند.
یکی دیگر از همین بچه ها هم هر روز صبح اول وقت، بلندبلند توی تحریریه، بدو بیراه نثار بالا و پایین چهره های نظام تازه سر کار آمده می کرد.
اما من که دغدغه ی پرهیز از تفرقه را داشتم، بالاخره او را قانع کرده بودم که هم در میان افراد تحریریه، و هم در میان افراد بخش های دیگر که به تحریریه رفت و آمد دارند، کسانی هستند که گرچه به خاطر رفاقت و همکاری صدایشان در نمی آید اما سخت آزرده خاطر می شوند، و این باعث می شود که ما بچه های روزنامه نتوانیم در آنجایی که لازم است، در برابر «بیگانه»، وحدت عمل داشته باشیم.
چندی به خیر و خوشی گذشت. تا این که او یک روز مرا که نمی دانستم چه در سر دارد صدا زد و یواشکی و بسیار آرام شروع کرد در ِ گوش من شعار دادن. آن هم چه شعار هایی آدم بی تربیت!
و آن وقت در حالی که نفس بلندی می کشید گفت:
ـ آخیش! راحت شدم؛ داشتم خفه می شدم.
و رفت و مثل بچه ی خوب، سرجایش نشست و به قول و قرارش وفادار ماند.
حالا، امروز هم حرف من همان است.
یعنی اگر قبول داریم که در برابر دشمن واحدی قرار گرفته ایم که بیگانه است، ما خودمان باید با خودمان بیگانگی نکنیم. ما باید در میان خودمان وحدت عمل داشته باشیم. نه الزاماً وحدت کلام. بلکه وحدت عمل.
من مطمئن نیستم که تاریخ مشروطه را درست نوشته باشند. چون در کتاب های تاریخ مشروطه، استبداد صغیر، بعد از استبداد کبیر اتفاق افتاده است. در حالی که قاعده بر این است که هر استبداد کبیری از استبداد صغیر شروع می شود.
البته، قاعده بر این است؛ نه استثنا. شاید تاریخ نویسان ما حق داشته باشند.
منظورم کسانی است که تاریخ گذشته را نوشته اند.
اما کسانی که تاریخ حال و آینده را می نویسند باید مواظب باشند.
منظورم خود ماست.
تک تک ما آحاد ملت ایران که داریم تاریخ حال و آینده ی سرزمینمان را می نویسیم.
یعنی رقم می زنیم.
۱۳۹۷ ـ ۱۳۸۸
Comments
موضعت را روشن کن!<br>محمد علی اصفهانی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>