Comments

خشونت بس!<br>جواد قاسم آبادی — 2 دیدگاه

  1. “ایران و حاکمیت مذهبی ایران نیز تافته جدا بافته ای نیست و در اثر هزاران سال عدم وجود حداقل آزادی های لازم از یک سو و از سوی دیگر در واکنش به حملاتی که از چپ و راست و شمال و جنوب به این خطه پهناور شده است و خون هایی که در طول تاریخ ایران از بیگناهان بر زمین ریخته شده است، حاکمیت مذهبی امروز ایران، خشونت نهادینه شده در تاریخ ایران را به بیرحمانه ترین شکل ممکن، بازتولید می کند!”
    .
    خیر، دولتهای ایران خودشان هم هر وقت فرصت پیدا میکردند به کشورهای دیگر حمله میکردند. اصلا اینطور نیست که ایران کشوری مظلوم بوده و مسئله خشونت در آن در درون رابطه طبقاتی خودش نیست.
    .
    علت خشونت چیزی خاص در ایران و ایرانی بودن و در تاریخ خاص ایران نیست، علت خشونت مربط به خود طبیعت بشر و شکل گیری سلطه انسان بر اتسان در فرهنگ ش است. اقتصاد طبقاتی هم علت خشونت نیست ، اقتصاد طبقاتی محصول خشونت برای سلطه یافتن است. اگر این گرایش وجود نداشته باشد، کسی تحت سلطه بودن را نمی پذیرد و برده نمی شود.
    .
    وجود حداقل آزادی در بعضی از کشورهلی غربی از سرمایه داری رقابتی آنها تیست، محصول مبارزه طبقاتی علیه سرمایه داری اش است. اما این آزادی ها حداقل شده است چون مبارزه طبقاتی ناموفق بوده و بردگی مزدی کشورهای غربی از طریق امپریالیسم شان توانسته اند بخش بزرگی از طبقه کارگر را به یک لقمه نان راضی نگه دارند طوریکه آنها هر چند سال یکبار در انتخابات شرکت کرده و به امپریالیسم دولتهایشان رای میدهند.
    .
    آنارشیست

  2. میخوانیم:
    .
    “این رابطه دو طرفه علت و معلولی بین وجود حداقل آزادی‌ها جهت شکل‌گیری «رقابت»، در تمامی سطوح جامعه سرمایه‌داری؛ از بنگاه های اقتصادی تا سازمان دهی قدرت سیاسی؛ مشهود است. بعبارت دیگر رشد فرهنگ آزادی و رقابت، نشان از رشد نیروهای مولد در هر جامعه دارد و عموما رشد علم و تکنولوژی و شرایط مادی تولید، باعث رشد فرهنگی جامعه شده است.”
    .
    حکم فوق نه تنها غلط و متناقض است بلکه بسیار ارتجاعی و عامل اصلی درماندگی جنبش کمونیستی کارگران توسط مارکسیستهاست.
    .
    تناقض در این حکم این است که رقابت با آزادی کاملا در تناقض است. رقابت در واقع علیه هر نوع آزادی است نه بوجود آورنده آن. رقابت در زندگی واقعی بازی پوکر و فوتبال و بازهای کودکان نیست، برای برتری پیدا کردن و منابع زندگی را در انحصار خود درآوردن است. برای همین جامعه طبقاتی و جامعه سرمایه داری و رقابت داریم.
    .
    سرکوبگری جمهوری اسلامی هیچ ربطی به عدم علاقه آن به رشد تکنولوژی ندارد. جمهوری اسلامی با رشد درک اجتماعی از انسان مخالف است و با درک علمی از طبیعت و تبدیل کردن آن به وسیله استثمار نه تنها موافق است بلکه با کشورهای غربی کاملا از این لحاظ در تطابق است. حاکمین جوامع غربی هم جلوی رشد آگاهی کارگران را میگیرند برای همین است که کلیساها و مذاهب هنوز سرجایشان است اما جامعه علمی میداند که خدائی وجود ندارد و انسان محصول تکامل موجودات زنده بروی کره زمین است.
    .
    علوم و تکنولوژی در روسیه بلشویکی بسرعت تکامل پیدا کرد و هیچ آزادی ی را بوجود نیاورد و رقابت در آن بود اما به انحصار استالینیستها در آمد. حتی بعد از سقوط حزب کمونیست، سیستم اجتماعی آنها دیکتاتوری است. در غرب هم انحصارها بر اقتصاد حاکم هستند و خودش نتیجه رقابت است. کلا رقابت برای رقابت ایده ای ابلهانه است چون رقابت برای برتری و سلطه است.
    .
    اینکه در غرب روابط دموکراتیک در میان استثمارگران وجود دارد، ربطی به طبقه کارگر ندارد و خود آقای نویسنده میداند که حاکمین سرمایه داری غربی تحمل هیچ ایده کمونیستی و آنارشیستی را ندارند و اگر این ایده ها به صورت نیرویی برای الغای سرمایه داری و سرنگونی دولتهایشان در بیاید آن نیرور را با ریاکاری های فراوان ایزوله و حتی سرکوب فیزیکی میکنند. آنها ازلحاط علمی پیشرفته تر هستند و میدانند مهندسی فکری چیست برای همین صبح تا شب در حال تبلیغ حاکمیت ضد بشری خود هستند و حتی جنگهای ضد بشری خود را توجیه تئوریک میکنند.
    .
    هواداران مارکس باید از این ایده که رشد تکنولوژی یعنی دموکراسی و آزادی فاصله بگیرند و مارکسیسم سازی نکنند تا واقعا به طبقه کارگر کمک کنند. رقابت باعث داغون شدن احزاب مارکسیستی شده است، باعث ارتجاعی شدن و باعث همکاری با ارتجاع مثل سوسیال دموکراها.
    .
    سرمایه داری هرگز حتی در همان روزهای اول حیاتش مترقی نبود. سرمایه داری از طریق استثتمار و مخصوصا استعمار رشد کرد و ایندو چیزهائی نیستند جز سرکوب آزادی و سلطه مطلق بر توده ها.
    .
    جمهوری اسلامی هم در رقابت با بقیه احزاب سلطه پیدا کرد. جمهوری اسلامی، بر خلاف مارکسیستهای نادان سوسیال دموکرات، میدانست که رقابت سیاسی برای چیست، برای سلطه و انحصار و حاکمیت طبقاتی قشر خود است. دموکراسی اسلامی در جمهوری اسلامی برای دادن آزادی نبود برای تشخیص دوست از دشمن و برای خالص کردن حاکمیت بود. در غرب هم همینطور بود و هست. احزاب مارکسیستی غرب در کشورهای غربی نمیتوانند به قدرت سیاسی دست بزنند. بورژوازی غرب، مثل سایر بورژواهای دنیا، کلی جاسوس و نیروی ویژه و اوباش و گانگستر و پلیس و ارتش برای سرکوب در اختیار دارند. اینها برای حفظ رقابت و محافظت از دگراندیشان است؟ این کودنی است.
    .
    جناب نویسنده از توهم بیرون بیائید و تبلیغ حاکمیت بورژوازی دموکرات و لائیک را نکنید چون چنین بورژوائی هرگز در عمل وجود نداشته. سیاستمداران بورژوازی غرب همانقدر تحمل سایسی دارند که خمینی وهوادارانش داشتند.
    .
    دموکراسی را میتوان دو جور تعریف کرد. یکی دولت دموکراتیک که همان وضع سیاسی غرب است، یعنی شامورتی بازی و ریاکاری بی حد و حصر. دیگری دموکراسی مستقیم. اولی در عمل استثکارگرانه و استعماری (نو استعماری) است، دومی تنها بدون استثمار نیروی کار ممکن است. دومی تعریف سنتی دموکراسی نیست چون دموکراسی فرمی از دولت است. دولت ، اما، بخشی از حاکمیت طبقاتی (برای حفظ سلطه) است، نهادی مستقل نیست – تعریف آنارشیستها. بهتر است از کلمه دموکراسی استفاده نکرد.
    .
    آنارشیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>