نامه ای به حاکمان وجلادانِ
شاهین شعبانیان
.
اکتبر ۲۰۲۰
ای که بر دار زنی تو شرفِ انسانی
تا ابد در برِ تاریخ بمانی مَثَلِ حیوانی [۱]
مگرت یاد نباشد چه برفت بر شاهان
خونِ مردم بشُدش سیل و ببُرد ضحاکان
تو مگر شرم نداری شنوی ضجۀ مادرها را
تا چه حد تشنۀ خونی که کُنی سیلِ جنایات بپا؟
***
تو به آغوش کَشی بچۀ خود در خانه
با همان دست نویسی سندِ قتلِ یکی نوباوه
تو به آغوش کَشی بچۀ خود در خانه
با همان دست کُشی پیکرِهر آزاده
تا چه حد در عطشِ خون تو بماندی دیوا؟ [۲]
پس چرا ناله کُنی گر که عزیز تو بگردید فنا!
***
با نگاهی خشک و خالی، با نه احساسی نه شوقی
کُشتن عشق وعدالت در لفافِ دین ندارد هیچ فرقی
گر نگاهی برِ تاریخِ جنایات نمایی به بصیرت
میشود برتو عیان که رۀ خون نیست عدالت
چون به آخر تو رسی بارشِ خون می چکدات
می کند بدرقه ات اشکِ یتیمان، نفرتِ انسانیت
***
غاصبِ قدرت و ثروت با شراکت در جنایتها
رهسپارِ آخرت در این سفر اما تویی تنهای تنها
در امید اخذِ آن پاداشِ آتی: در خیالِ باغِ فردوس
با دلی مُرده، بصیری کور، غرقه در دنیای سالوس،
در زدی در آخرت بر بابِ ان امید دیروز
در گشایند: نیست فردوس، دوزخ است جای تو هر روز
________________________________________
- با عرض معذرت از حیوانات برای این تشبیه
- دیوا بجای ای دیو استفاده شده است
Comments
نامه ای به حاکمان وجلادانِ<br>شاهین شعبانیان — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>