21 فوریه روز جهانی زبان مادری گرامی باد
محمد حسین یحیایی
21 فوریه هر سال مردم جهان بویژه کشور های چند زبانه در گرامیداشت روز جهانی زبان مادری کنفرانس ها، نشست ها، همایش ها و گردهم آیی هایی را ترتیب می دهند که گاهی جنبه اعتراضی به رژیم های تمامیت خواه و مستبد بخود می گیرد، تا یادآور آن باشند که در خیلی از کشور های استبداد زده جهان زبان مادری که از حقوق طبعی انسان است کودکان از تحصیل به زبان خود محروم اند و تحصیل به زبان غیر مادری صدمات روحی و روانی زیادی به آنها تحمیل می کند. گاهی زبان به اصطلاح رسمی کشور با کاربرد زور و تحقیر زبان مادری کودکان پیش می رود، رژیم های استبدادی مرکز گرا با نام گذاری زبان های دیگر بعنوان زبان محلی و غیر کاربردی تلاش می ورزند تا کودکان خرد سال از زبان مادری خود دور شوند و گاهی آن را زبان بیگانه و غیرکارآ بخوانند بدین صورت تعداد کثیری از مردم بویژه کودکان مورد ظلم و ستم مضاعف قرار می گیرند. کاربرد این سیاست که اغلب با انگیزه های فاشیستی، شبه فاشیستی، ملت سازی کاذب و آسیمیلاسیون پیش برده می شود،لطمات سهمگین و جبران ناپذیری به رشد فرهنگی، اجتماعی، آموزشی، رشد و توسعه اقتصادی و مشارکت سیاسی در اینگونه جوامع می زند.
حفظ زبان مادری و گسترش آن هم اکنون در خیلی از معاهده ها، منشور ها و کنوانسیون های بین المللی بعنوان هویت ملی و حقوق طبیعی انسان، از هنگام تولد به رسمیت شناخته شده و نمی توان به این حقوق، کرامت و هویت مردم دست اندازی کرد و یا زبان مادری را غیر رسمی خواند و مورد تهدید و تحریم قرار داد. زیرا زبان مادری در رشد استعداد، یادگیری و گسترش فکری و ذهنی انسان جایگاه ویژه ای دارد و می تواند در شکلگیری شخصیت، تفکر، اندیشه ورزی و عملکرد انسان در جامعه موثر باشد.
بزرگداشت روز زبان مادری به چند دهه پیش بر می گردد، در پی استقلال هند و جدایی پاکستان از آن، تبلیغات وسیع و گسترده دینی در مدت کوتاهی بخش شرقی پاکستان را که « بنگال » نام داشت به پاکستان پیوند داد، در نتیجه از همان سال های نخست زبان اردو بر مردم بنگال هم تحمیل شد ولی ناخشنودی از تحمیل زبان اردو در منطقه بنگال و بیشتر در مراکز علمی دانشگاهی و آموزشی گسترش یافت و ادامه پیدا کرد. در 21 و 22 فوریه سال 1952 تعدادی از جوانان دانشگاهی که در پاکستان شرقی زندگی و تحصیل می کردند و زبان مادری بنگالی داشتند، در اعتراض به تحمیل زبان اردو، از سوی پاکستان، دست به اعتراض و اقدام عملی زدند و تلاش ورزیدند که خواسته های خود را با مسالمت پیش ببرند. عملکرد و اعتراض این دانشجویان که مورد پذیرش مقامات پاکستان نبود به شدت از سوی نیرو های نظامی و امنیتی پاکستان سرکوب و تعدادی از جوانان که خواهان کاربرد زبان مادری در آموزش خود بودند کشته و یا زخمی شدند. ولی این اعتراض ها و ادامه آن در منطقه شرقی پاکستان زمینه های خیزش مردمی را در بنگلادش فراهم کرد و از تحصیل به زبان مادری فراتر رفت. در نتیجه گسترش تظاهرات دولت پاکستان مجبور به پذیرش زبان بنگالی در منطقه شد و آن را به رسمیت شناخت. پذیرش زبان و فعالیت های فرهنگی در بنگال با فعالیت های سیاسی و اجتماعی گره خورد و در هم آمیخت تا در نهایت در سال 1971 به استقلال بنگلادش از پاکستان انجامید. ولی هرگز مردم بنگلادش بویژه جوانان دانشگاهی این روز را به فراموشی نسپرند و آن را بنام روز زبان مادری در ذهن و تاریخ خود نگاه داشتند و هر ساله در بزرگداشت آن به خیابان ها آمدند و آن را پی گیری کردند.
جمهوری بنگلادش، پیگیرانه برای تثبیت و شتاخت آن در جهان به نام « روز جهانی زبان مادری » تلاش کرد و به دفعات به سازمان ملل و ارگان فرهنگی آن « یونسکو » مراجعه کرد و در نهایت موفق شد که آن را به مجمع عمومی سازمان ملل بکشاند، در سال 1999 سازمان ملل آن را به رای گذاشت و 188 عضو از اعضای سازمان ملل به آن رای مثبت دادند. ( ناگفته نماند که جمهوری اسلامی ایران هم به آن ر ای مثبت داد ولی هرگز آن را در ایران به اجرا در نیآورد.) در نتیجه از سال 2000 به این سو 21 فوریه به عنوان روز جهانی « زبان مادری » شناخته می شود و از سوی میلیون ها نفر از مردم جهان بویژه مردمی که زبان، فرهنگ و هویت آنان مورد سرکوب، تحقیر و یا تهدید قرار می گیرد، بزرگ داشته می شود تا یادآور حقوق پایمال شده خود باشند و در راه بدست آوردن آن تلاش ورزند، در سال های اخیر بویژه. در این دوره پژوهش هایی هم در راستای اهمیت زبان مادری در شناخت هویت، آموزش، اندیشه و ذهن و رشد فکری جوامع بویژه کودکان صورت گرفته است.و اغلب به این نتیجه رسیده اند که بهتر است کودکان آموزش را به زبان مادری خود آغاز کنند که در آن صورت تنها به آموزش متمرکز می شوند و همزمان بخش مهمی از انرژی خود را صرف یادگیری زیان غیر مادری خود نمی کنند.
در سال های اخیر روان شناسان، جامعه شناسان و آموزشگران به اهمیت زبان مادری بیشتر پرداخته، ضرورت کاربرد آن را در آموزش، درک مفاهیم و کسب هویت ملی، فرهنگی و اجتماعی بیان کرده اند. یونسکو هویت هر قوم و یا ملت را زبان آن می داند و آموزش به زبان مادری را حق و حقوق همه شهروندان می شمارد، از آن رو کشور های دمکراتیک با نظام های مردمی، آموزش به زبان مادری را در اولویت قرار داده اند و آن را تشویق هم می نمایند. زیرا زبان مادری را در رشد استعداد های فکری، ذهنی و روانی و گسترش ظرفیت یادگیری کودکان موثر و سازنده می شمارند، و آن را با وابستگی نوزاد به مادر همسو می دانند، همزمان باید یادآور شد که زبان مادری در توسعه اقتصادی، عدالت آموزشی و مشارکت سیاسی جوامع چند فرهنگی و چند زبانه خیلی مهم و موثر است..
با انقلاب 1357 بخشی از خواسته های سرکوب شده واحد های ملی در گستره سرزمین وسیع و بزرگ ایران که دارای فرهنگ، آداب، سنن و زبان های گوناگون اند با توجه به شرایط مورد پذیرش قرار گرفت. در این راستا در قانون اساسی رژیم ولایت که در واقع بغایت ارتجاعی، ناقص، نارس و تبعیض آلود تهیه شده، این خواسته حداقلی ملل بازتاب یافت و رژیم نوپا مجبور به پذیرش برخی از این خواسته ها از جمله تدریس به زبان مادری شد که البته با روح حاکم بر قانون اساسی جمهوری اسلامی که بر اساس شیعه گری، ولایت و امت خواهی تنظیم شده بود مغایرت داشت، ولی با توجه به شرایط موجود آن زمان، مجبور به پذیرش اصل 15 از قانون اساسی شد، که در آن استفاده از زبان های قومی و محلی در مطبوعات، رسانه ها و تدریس ادبیات آن در کنار زبان فارسی بلامانع و آزاد اعلام شده بود، ولی این اصل هرگز در جمهوری اسلامی ایران به اجرا گذاشته نشد و افرادی هم که خواهان اجرای این اصل شدند در این سال ها همواره مورد پیگرد، تعقیب ، زندان، شکنجه، تبعید، و اخراج از کار آموزشی و دانشگاهی قرار گرفتند. این اصل هرگز در هیچ دوره ای به اجرا در نیآمد، همان سیاست های رژیم پیشین با چاشنی و تبلیغ گسترده ی شیعه گری، اساس فرهنگ و زبان رسمی کشور را تشکیل داد. اجرای این سیاست به افت فرهنگی و آموزشی نه تنها در گستره کشور بلکه در مناطق غیر فارس نشین انجامید، بر اساس پژوهشگران درون مرزی گریز از مدرسه در این مناطق ( غیر فارس زبان ) در مقایسه با استان های فارس زبان بسیار مهم و چشم گیر بوده است. بیشترین کودکان ترک تحصیل کرده و یا هرگز به مدرسه راه نیافته در مناطق غیر فارس نشین اند که البته بحران اقتصادی، فقر و تهیدستی هم عامل دیگری از محرومیت آموزشی برای کودکان است. همین امسال بر اساس گزارش رسمی آموزش و پرورش بیش از یک میلیون دانش آموز یا ترک تحصیل و یا اساسا ثبت نام نکرده اند. باید یادآور شد که هزاران کودک در مناطق محروم که زبان مادری آنان غیر فارسی است از رفتن به مدرسه بعلت بحران های شدید اقتصادی و فقر از یک سو و ناتوانی از یادگیری سریع دروس به زبان دیگر خودداری می کنند، و یا در این سال های بحرانی اخیر برای کمک به اقتصاد خانواده به سیل کودکان کار می پیوندند..
کاربرد زبان فارسی بعنوان تنها زبان آموزشی کشور، آسیب های فراوانی به گسترش فرهنگ عمومی جامعه زده، مانع از پیشرفت زبان فارسی هم شده است. زیرا زبان ها برای گسترش خود از زبان های دیگر عاریت می گیرند و کارآیی بیشتری پیدا می کنند. از آن رو رسمی شمردن زبان فارسی و هیچ انگاشتن زبان های دیگر در جامعه ایران نه تنها در نیم قرن گذشته پیشرفتی نکرده، گاهی به شکل وسیع، واضح و گسترده ای پسرفت هم داشته است. هنوز کودکان بعد از سال ها آموزش از درک معانی کلمات که یگانه نوشته می شوند و معانی گوناگونی دارند عاجزند. این زبان خود نیازمند بازنگری و تغییر و بازسازی است و نمی تواند زبانی برای همه مردم و واحد های ملی به صورت اجباری باشد که گاهی خود زبان رساتری دارند. پیشگیری از رونق، شکوفایی و گسترش زبان های دیگر در ایران ظلم به زبان فارسی هم محسوب می شود، زیرا کار برد، پیشرفت و گسترش همه آنها در جامعه چند فرهنگی و چند زبانی ایران به باروری و گسترش زبان فارسی و فرهنگ عمومی هم یاری می رساند.
با انتخابات ریاست جمهوری و تشکیل دولت ها با عناوین مختلف که هنگام تبلیغات انتخاباتی و جلب نظر مردم پیرامونی قول و قرار های زیادی می دهند و دشواری های ملل را مطرح می سازند تا از آن بهره برداری سیاسی کنند و مردم را به پای صندوق های رای بکشانند ، این رفتار سیاسیون برخی از اقوام و ملل را امیدوار و خشنود می سازد ولی با انجام انتخابات همه آنها به فراموشی سپرده می شود. البته گاهی برخی از سیاستمداران فرصت طلب سخن از تبعیض فرهنگی و بی عدالتی آموزشی به میان می آورند، ولی تا کنون از سوی هیچ مقامی هیچگونه اقدام عملی در راستای اجرای اصل 15 از قانون اساسی انجام نگرفته است. در چند هفته گذشته، یک هفته به فرهنگ آذربایجان اختصاص یافته بود، این هفته در تبریز و دیگر شهر های تورک نشین مورد توجه قرار گرفت، صدا و سیما هیچگونه اشاره ای به آن نکرد در حالیکه بودجه آن از سوی مردم پرداخت می شود و در تهران نشستی فرهنگیان و روشنفکران آذربایجان ترتیب داده « پزشکیان » هم بعنوان رئیس جمهور در آن شرکت می کند، حضار از وی می خواهند که به زبان تورکی سخنرانی کند که مورد پذیرش قرار نمی گیرد ولی چند بیتی از اشعار « شهریار » شاعر بلند آوازه آذربایجان را می خواند که برخی بر آشفته شده ، می گویند شهریار به فارسی هم شعر سروده، چرا به زبان تورکی و اشعار تورکی می خوانی؟ این رفتار نشانگر خود بزرگ بینی، تحقیر زبان دیگران و مغایر با همگرایی است. هنوز هزاران آذربایجانی، کرد، بلوچ، عرب و… با اتهام های واهی، امنیتی و دروغین از حق تحصیل به زبان مادری محروم و فعالین اجتماعی و فرهنگی آنان در زندان به سر می برند، اغلب آنان خواستار زبان، هویت ملی و بزرگ داشت فرهنگ خویشند، آنان می خواهند که فرزندان سرزمینشان به زبان مادری خود درس بخوانند و احساسات کودکانه خود را به زبان مادری که از مادر آموخته اند بر زبان آورند، از آن رو 21 فوریه را بعنوان روز جهانی زبان مادری دوست دارند، هر ساله در بزرگداشت آن تلاش می ورزند و خاطره آن را بزرگ می دارند….
محمد حسین یحیایی
mhyahyai@yahoo.se
حال که بحث جدایی و وحدت قومی و زبان مادری به میان آمد، این نکتات گفتنی است:
وحدت ضد ارتجاع با وجود مارکسیسم ، ممکن نیست، چون مارکسیستها درکها و تفاسیر گوناگونی از ماتریالیسم تاریخی گنگ مارکس دارند:
نظرات مارکسیستی:
انقلاب ایران تاریخا سوسیالیستی باید باشد و یک حزب حاکم گردد – بلشویسم.
انقلاب ایران تاریخا سوسیالیستی است اما باید بعدا چند حزبی باشد – سوسیال دموکراسی
انقلاب ایران تاریخا باید بورژوا دموکراتیک باشد.
اقتصاد جامعه سرمایه داری است اما نظام سیاسی قرون وسطایی دارد، پس انقلاب دموکراسی خواهانه است.
انقلاب سوسیالیستی است، اما دولت باید ساختار بورژوا دموکراتیک داشته باشد.
انقلاب باید شورایی باشد و حزب ودولت هم لازم نیست.
انقلاب باید شورایی باشد و دولت شورایی درست کند.
انقلاب باید خلقی و ضد امپریالیستی باشد.
دهها انشعاب و تشکل در میان مارکسیستها صورت گرفته و کلا، کارشان تمام است.
البته، مارکس را باید فهمید، افکار درست و روشن ش را قبول کرد و افکار گنگش را نقد نمود.
—-
اپوزیسیون هوادار مردسالاری و سرمایه داری هم توان وحدت ندارد چون رقابت در ذات سلطه جویی و استثمارگری است. توجه شود که در تمام کشورهای موجود، یا تضاد در حاکمیت کردن وجود دارد و یا از طریق دیکتاتوری بر ان سرپوش گذاشته می شود. نهایت سرمایه داری وجود یک جریان حاکم مالی مستبد و بی رحم متکی به تکنولوژی خواهد بود. بعضی از این فیلمها چندان دور از واقعیت نیستند.
—-
اما اپوزیسیون میتواند حول کمونیسم آنارشیستی متحد شود و آن اتحاد همه توده های تحت سلطه و در حال استثمار شدن است. یعنی همه زنان و کارگران قومهای ایران میتوانند حول از بین بردن مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، هیراشی، تعصبات و تبهکاری متحد شوند. دلیل اینکه آنها تاکنون متحد نشده اند ، حاکمیت ذهنیت ارتجاع در خود اپوزیسیون است.
آنارشیست
هیچ بحث قانع کننده ای وجود ندارد که آدم را راضی کند که همه دنیا نباید یک زبان مشترک داشته باشند. زبان ابزار ارتباط ذهنی میان ادم هاست، هر چه زبانها به هم نزدیک تر و قابل فهم تر، ارتباط ذهنی انسانها به هم ساده تر و بی دردسر تر. اینکه همه اهالی ایران به زبان فارسی صحبت کنند ، چیز خوبی است و حتی از دست دادن زبان اصلی یک قوم چیز بدی نیست. البته، این بحث پیش می آید که چرا همه زبان عربی نداشته باشند، و یا زبان ترکی و یا انکلیسی؟ راه حل این قضیه، ترویج یک زبان است که متعلق به قوم خاصی نیست. احتمالا بهترین کاندید زبان مشترک همه انسانهای دنیا زبان اسپرانتو است. بعضی از ایرانیها علاقه به زبان اسپرانتو داشتند که علاقه خوبی است.
توضیح زبان اسپرانتو در ویکی پدیای فارسی و اینکه چه کسانی در ایران به این زبان علاقه مند شدند:
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D9%BE%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%88
این بود بحث زبان مادری.
اما سلطه قومی و زورگویی ارتجاعی است و از نوع امپریالیسم. با از بین رفتن استثمار نیروی کار و سلطه طلبی مولد آن، انسانها به هم نزدیک تر می شوند و تعصب و عقب افتادگی و جهل موجود در خودپسندی قومی که نتیجه ذهنیت ارتجاعی است، از بین می رود . در چنین وضعیتی، احتمالا، انسانهای دنیا یک زبان اصلی مشترک انتخاب خواهند کرد تا به هم نزدیک تر شوند. البته، شرط اول از بین بردن سلطه جویی و استثمار نیروی کار است. تا وقتی که ارتجاع وجود دارد، جهل و عقب افتادگی و قوگرایی و تعصبات وجود خواهد داشت چون مردسالاران و اربابان بردگی مزدی به ترویج آن نیاز مبرم دارند. همین الان در قرن ۲۱ می بینیم که چطور نظامی ترین و علمی ترین و سرمایه داری ترین کشور دنیا تبلیغ مذهب و جهل و ضدیت با تکامل و جدایی میکند چون بر اساس سلطه و بردگی مزدی سازماندهی شده است. زنان و کارگران ایران میتوانند با از بین بردن شر ارتجاع، اولین کشوری باشند که زبان اسپرانتو را بعنوان زبان همه اهالی خود انتخاب کنند. بعلاوه، حروف این زبان را میتوان براحتی در سیستمهای دیجیتال نصب کرد و مثل عربی و ژاپنی نیست.
آنارشیست