گرایشات انحرافی در سازماندهی انقلابی پرولتاریا
هادی میتروی
گرایشات انحرافی در سازماندهی انقلابی پرولتاریا
با گذشت یک سده از انقلاب کبیر اکتبر، کماکان برخی از رفقای ما بدنبال ایجاد «سازمان انقلابیون حرفهای» در ایران و رهبری انقلاب آینده ایران بوسیله این سازمان مخفی متمرکز انقلابی هستند!
عده ای دیگر کماکان در جستجوی طبقات میانی و دهقانان بمثابه متحدین پرولتاریا، برای ایجاد جبهه متحد «خلق» و ارتش خلق و «انقلاب ملی-دموکراتیک توده ای» هستند!
در مقابل رفقای دیگری هم هستند که با استناد به چرخش چرخ کبود و تغییرات کلان در امکانات ارتباطی و دلزدگی و ناامیدی از سوسیالیسم دولتی قرن گذشته و تجربه فوروم های اجتماعی پایان قرن کذشته، بدنبال ایجاد تشکل های مستقل توده ای شورایی طبقه کارگر و سراسری و اجتماعی کردن این تشکل های علنی، بکمک امکانات ارتباطات در جهان دیجیتال هستند!
نویسنده براین باور است که هیچ یک از این سه شکل از سازماندهی در شرایط امروز ایران پاسخگو نیستند و تشکیلات مدرن انقلابی پرولتاریای ایران، با مجموعهای از تجربیات انقلابی قرن گذشته و امکانات آستانه قرن حاضر، می تواند برای سازماندهی مجدد پرولتاریای ایران ممکن و موثر می باشد!
برای سادهتر شدن بحث، نویسنده در حد توان خود به معضلات سه طرح فوق می پردازد چه در صورت بروز موقعیت انقلابی در ایران، سازماندهی مناسب پرولتاریای ایران، جهت کسب و تثبیت تمامی قدرت؛ در پایین کنترل تولید و توزیع و خدمات و در بالا تسخیر دولت؛ و تضمین عدم بازگشت مجدد بورژوازی به قدرت و تجدید تجربه زنده شکست آخرین انقلاب تاریخ بشریت، اهمیت کلیدی خواهد داشت.
با یک نگاه اجمالی می بینیم که هر سه طرح نامبرده برغم تفاوت های بنیادین نظری، از یک نقطه ضعف مشترک برخوردارند و این نوع کپی برداری از دیگر تجربیات تاریخی در جغرافیایی دیگر، برغم تفاوت های اساسی در شکل سازماندهی، در مورد مشخص ایران از یک مشکل بنیادین رنج می برند!
مشکلی بنیادینی که ازعدم آشنایی با شرایط ایران و درک غیرماتریالیستی و ذهنی این دسته از رفقا از «شرایط عینی و ذهنی» جامعه امروز ایران نشأت می گیرد!
درک ایدیولویک ذهنی و اوانتوریسم رمانتیک این دسته از رفقا، در راه حل اول و دوم فکر می کند که ایران امروز؛ چه بورژوازی حاکم بر ایران و چه پرولتاریای ایران؛ در شرایط نیمه اول قرن گذشته در روسیه و چین، بسر می برند!
راه حل دوم فورومی شورایی علنی دوم هم فکر می کند از اونجایی که سرمایهداری جهانی شده است، شرایط امروز ایران همچون سوید و فرانسه و دیگر کشورهای پیشرفته سرمایهداری ست و از «تشکل های مستقل علنی و توده ای و سراسری در ایران» صحبت می کنند!
رفقای کارگر، کمونیستها؛
ایده آلیسم یک درک فلسفی دانشگاهی در کتابخانه ها و یا مساجد و مقابر نیست!
چه بسیارند «بورژوا-خداپرستانی» که برای حفظ اقتدار و ثروت و قدرت، جهان خارج از ذهن را پراگماتیستی و بدون عینک اعتقادی و ناآشنا با آرزوهای رمانتیک می نگرند، در نتیجه جهان خارج از ذهن را بهتر میشناسند و با این شناخت دقیقتر واقعیات، به تحمیق توده ها و سرکوب معترضان و انقلابیون ادامه می دهند و بر اریکه قدرت همچنان تکیه زده اند!
زهی باعث تأسف است که امروز مدعیان ماتریالیسم در ایران اینچنین درک ایده آلیستی ذهنی غیرزمینی از دو طبقه اصلی تولید در جامعه ایران ارایه می دهند.
بنظر نویسنده هر سه پروژه نامبرده، درک درستی از توان تکنولوژیک-سایبری بورژوازی ایران در شناسایی فعالان جامعه مدنی ایران و بی شرمی این حاکمان در دستگیری و زندان و شکنجه و اعدام این فعالان و سرکوب همه جانبه توده های معترض ندارند!
به عبارت دیگر ایجاد یک مرکزیت مقتدر، چه در داخل و چه در خارج از کشور و چه سازماندهی یک شبکه مستقل علنی توده ای سراسری در داخل از کشور، در مقطع کنونی هردو از طرف پلیس سیاسی ایران بسرعت و بسادگی شناسایی و در دوران زوال حاکمیت مذهبی بورژوازی ایران، با بیرحمی بیش از گذشته سرکوب و متلاشی می شوند!
نویسنده بر این باور است که در مقطع کنونی و مرحله کنونی سازماندهی طبقه کارگر ایران، از یک سو از جنبه پایداری، جدیت و غیرعلنی بودن سازمان انقلابیون کمونیست در محتوا و از سوی دیگر از جنبه پلورالیستی و «شورایی-شبکه» ای فورومی در شکل سازماندهی، بایستی برخوردار باشیم تا این محتوای انقلابی با شکل مناسب آن در شرایط امروز ایران، هردو در یک عنصر عجین و
پدیدار شوند!
این عنصر که در محتوا سوسیالیست و در شکل پلورالیست و غیر ایدیولوژیک و شورایی است، از نظر نویسنده «حلقه مفقوده» در جامعه کنونی ایران است. حلقه مفقوده ای که در صورت بروز موقعیت انقلابی همچون «موتوری کوچک» موتور بزرگ پرولتاریای ایران؛ که خود و خانواده های آن اکثریت مطلق جامعه را تشکیل می دهند؛ را با ریتم درست و مناسب برای درهم شکستن تمامی قدرت بورژوازی سازماندهی تمامی قدرت در ایران همراهی خواهد کرد.
این حلقه مفقوده همانا هسته ها و گروههای سوسیالیستی هستند که از جدیت و تمرکز درونی و آگاهی به نقش تاریخی پرولتاریا برخوردارند اما از مرکزیت و قطب ایدیولویک واحد تبعیت نمی کنند. این هسته ها بطور افقی تشکیل می شوند و در روند تشکیل و گسترش در محیط کار و زندگی، بطور طبیعی و شبکه ای، در ارتباط با یکدیگر قرار می گیرند.
این نوع سازماندهی آرام، بطیی و درونی، طبیعتاً از امنیت کیفا متفاوتی با سه شکل مرسوم ذکر شده بویژه در شرایط خاص امروز ایران برخوردار است و بطور قطع این هسته ها و گروه های سوسیالیستی شورایی در محل کار و زندگی پرولتاریای ایران، در روند طبیعی تشکیل و گسترش، به یک شبکه سراسری انقلابی تبدیل خواهند شد!
خب اگر این راه سوم آرام و مستمر و طولانی برای سازماندهی انقلابی پرولتاریای ایران، حیاتی و ممکن باشد، وظیفه کارگران فعال و فعالان کارگری در تبعید در قبال این خط و برنامه انقلابی سوسیالیستی چیست؟
وظیفه ما حمایت نظری همه جانبه از محتوای درست انقلابی و این شکل مناسب سازماندهی در راستای تحقق جهانی دیگر است. اما این حمایت همه جانبه ما جدا جدا و اتمیزه، آنهم در محافل و فرقه ها فوروم های دیحیتالی چند نفره و تکرار مکررات در کلاب هاوس و دیگر مسنجرها؛ اگر چه بنظر نویسنده برای جامعه «روشنفکری» ایرانی که از درد نداشتن آزادی و تمرین دموکراسی بطور تاریخی رنج می برد مفید است اما از پرولتاریای انقلابی در صحنه در ایران، بنظر نویسنده دردی را دوا نخواهد کرد!
از آنجا که تردیدی نداریم که پرولتاریای انقلابی در صحنه در ایران و فعالان کارگری و کارگران فعال سوسیالیست در تبعید از یک جنس و دو روی یک سکه هستیم، ما در تبعید نیز ناچار به ایجاد هسته ها و گروههای سوسیالیستی در محل زندگی خود هستیم. این هسته ها و گروههای سوسیالیستی زنده و واقعی، در کنار ایجاد ارتباط تنگاتنگ با تشکل های انقلابی پرولتری در محل سکونت خود و مشارکت فعال در مبارزه طبقاتی در کشور هر کشور میزبان، از جهان دیجیتال نیز برای آموزش نظری و همچنین هماهنگی در حرکات سراسری استفاده خواهد کرد اما جهان دیجیتال را جایگزین جهان واقعی و مبارزات طبقاتی زمینی نخواهیم کرد!
زنده باد انقلاب!
پیش بسوی تشکیل و گسترش هسته ها و گروه های سوسیالیستی!
زنده باد کمونیسم!
هادی میتروی
فرانسه، دوازدهم ماه مه ۲۰۲۴
hadi.mitravi@yahoo.com
آقای میتروی در عالم تخیلاتش زندگی میکند. چیزی بنام “انقلاب کبیر اکتبر” وجود ندارد. وقتی بلشویکها بقدرت رسیدند، انتخابات مجلس موسسان شد که در آن بلشویکها اقلیت شدند. آنها هم در مجلس را با گارد بستند (در واقع باز نکردند) که این در واقع کودتا بود. تمام زندگی شما مارکسیستها پر است از دروغ. بیرون کردن آنارشیستها از انترناسیونال و بعد به بهانه بردن مرکزیت به آمریکا برای تعطیل کردن آن هم از شاهکارهای مارکس شماست. برای همین است که آنارشیستها میگویند مارکسیستها دنبال انقلاب اجتماعی نیستند، دنبال درست کردن دولت (تغییر سیاسی حاکمیت) هستند که نتیجه اش را از لحاظ تاریخی در حکومت هایشان تجربه کرده ایم. اگر آقای میتروی خیلی مثلا فکر باز دارد، چرا در طرحهای این مقاله چیزی در مورد درست کردن حزب نمی گوید و همش الکی از تشکل کارگری حرف میزند. میداند که بحث حزب در حقیقت بحران مارکسیسم را برجسته میکند. مارکسیستها دیگر نمیتوانند حزبی درست کنند که توده ها به آن بپیوندند. دلیل این قضیه هم نه حاکمین بلکه بحران درونی نظری و عملی خود آنهاست.
آنارشیست