پشت پردهی نفوذ چین در خاورنزدیک
Martine Bulard- برگردان عارفی
هرگز از پایان جنگ دوم جهانی تاکنون، رابطه میان چین و کشورهای عربی تا این حد توسعه نیافته بود، و آن هم نه فقط در زمینههای اقتصادی. پکن از این موقعیت بهره میبرد، بیآنکه بتواند جای واشینگتن را بگیرد. آیا طرح پرهیاهوی دونالد ترامپ می تواند ورقها را جابهجا کند؟
Martine Bulard ترجمه از فرانسه بهروز عارفی
چین بیسروصدا (به استثنای توافق ایران و عربستان در مارس ۲۰۲۴ که با پدرخواندگی چین انجام شد)، به نخستین شریک بازرگانی کشورهای عرب خاورنزدیک و یکی از مهمترین سرمایهگذاران منطقه (مقام نخست یا دوم، برحسب سال) تبدیل شده و جای آمریکا را گرفته است. بهگفتهی شرکت عربی برای تضمین سرمایهگذاری و اعتبارِ صادرات (ضمان)، این کشور یکسوم از سرمایهگذاری مستقیم خارجی را در اختیار دارد. هفده سال پیش، میزان حضور چین یک درصد تخمین زده میشد.
این مسیر خیرهکننده ناشی از همگرایی بیسابقهی استراتژیهای تمامی بازیگران ذینفع است. برای چینی-ها، علاوه بر منافع سنتی بازرگانی – تأمین منابع انرژی و تسخیر بازارها – جاهطلبی تبدیل شدن به یک قدرت جهانی نیز مطرح است، قدرتی که بتواند کشورهای جنوب را حول معیارها و ارزشهای خود گرد آورد. این کار با اجرای طرح «جاده ابریشم جدید» (ابتکار جاده و کمربند BRI ) تحقق مییابد که به-صورتی ماهرانه تاریخ پرشکوه و روابط دوجانبهاش با جهان عربی-اسلامی را با سلیقه روز تطبیق داده است. به عقیدهی جان فولتون، یکی از برجستهترین کارشناسان روابط چین و جهان عرب، «چین در وهله نخست، یک بازیگر اقتصادی، همراه با درگیری فزاینده در زمینههای سیاسی و دیپلماتیک است که در زمینه امنیتی، هنوز نقش اندکی دارد». (۱) اما در مورد مقوله سوم بیسروصدا کار میکند.
سینرژی ریاض، ابوظبی و پکن
از منظر کشورهای خلیج فارس و نیز مصر، ارادهی خروج از رویارویی دوطرفه با آمریکا و توسعه با کمترین هزینه، و محدود نشدن به عرضه کالاهای بخش انرژی، محرکی قوی برای تحکیم رابطه با پکن است. بدین ترتیب، «چشمانداز ۲۰۳۰ »، طرح عظیمِ دگرگونی عربستان سعودی که شاهزاده محمد بن سلمان (که به نام اِم بی اِس شهرت یافته) برنامهریزی کرده، با اختاپوس « BRI » که شی جین پینگ، رئیس جمهوری چین طراحی کرده، روبرو میشود. همین حرف را میتوان درباره طرح کمتر مشهور «چشمانداز ۲۰۳۱» زد که محمد بن زاید، رئیس امارات متحده عربی (مشهور به اِم بی زِد) درسر می-پروراند. همانگونه که خانم کامیی لونِس، پژوهشگر مهمان در شورای اروپاییِ مطالعات بینالمللی می نویسد:
«عربستان سعودی و امارات متحده عربی به دو قدرت متوسط دستاول تبدیل شده اند که رؤیای ایفای نقشی در نظم جهانیِ در حال دگرگونی و نیز در ورطهی رقابت ژئوپولیتیکی فزاینده میان ایالات متحده و چین را در سر میپرورانند (۲).»
اما از نگاه آمریکا، دورانی که طلای سیاه رابطه با کشورهای خلیج فارس را کاملاً سامان میداد، به سر آمده است. نفت استخراج شده در آمریکا (« drilled in America » ، اصطلاحی است که دونالد ترامپ استفاده میکند)، جای آن را پرکرده است و ازاین پس، ایالات متحده به نخستین تولیدکننده نفت در جهان تبدیل شده است (۴/۱۹ میلیون بشکه در روز در سال ۲۰۲۳ در برابر ۴/۱۱ میلیون بشکه تولید عربستان سعودی). وانگهی، اوباما، از همان روزهای پایانیِ دور دوم ریاست جمهوریاش از «چرخش حول محور آسیا» سخن میراند، که در این رهگذر موجب نگرانی حکومتهای منطقه نیز شد که خود را بهطور کامل در امان نمیدیدند. بااینوجود، واشینگتن نقشه خاورمیانه را رها نکرده است و هنوز پایگاههای نظامی و/یا نیروهایش را در امارات متحده عربی، قطر، بحرین، عربستان سعودی و اردن حفظ کرده است…
استقبالِ حقیرانه از جو بایدن
چین موقعیتی بهکُلی متفاوت دارد. روابط بینالمللی این کشور را اشتهایش به نفت سامان میدهد، بدون اینکه بهرغم داشتن پایگاهی در جیبوتی [شاخ آفریقا]، توانائیِ تجهیز دستگاه امنیتی به شیوهی آمریکا را داشته باشد. درنتیجه، حضور خود را برپایه روابط اقتصادی با پیشبردنِ مهرههای استراتژیکیاش تحکیم میکند.
گرچه روابط بازرگانی با خلیج فارس جدید نیست، «چرخش چین» به سوی خلیج فارس آن به طور جدی از ده سال گذشته آغاز شده است. در سال ۲۰۱۶، پکن نخستین “کتاب سفید” درباره «سیاستِ عربیِ چین» را با انگشتگذاشتن روی پنج حوزهی همکاری منتشر میکند: انرژی، فنون، هوافضا، مالی و فرهنگ. شش سال بعد در دسامبر ۲۰۲۲، ریاض با مراسم شکوهمندی از شی جین پینگ استقبال کرد. «چهار هواپیمای شکاری هواپیمای او را در آسمان عربستان همراهی کردند و پس از فرود هواپیما، شش جت دیگر برفراز فرودگاه به پرواز در آمد و با دود سرخ و زرد، پرچم چین را در فضا به تصویر کشیدند!» (لوموند، ۹ دسامبر ۲۰۲۲)
آنگاه، سه نشست سران برگزار شد: دوجانبه با محمد بن سلمان و مشاورانش؛ در سطح منطقهای با «شورای همکاری خلیج» که شامل شش پادشاهی میشود؛ سرانجام نشست سران گستردهتر چین-عرب که در آن مصر، تونس، فلسطین … نیز شرکت داشتند. گفته میشود که قراردادهایی به ارزش ۵۰ میلیارد دلار (۴۷ ملیارد یورو) امضا شد، ولی دشوار است که سهم تعهدهای قطعی و وعدههای ناروشن را مشخص کرد. فراموش نکنیم که چندماه پیش از آن، در ۷ ژوئیه ۲۰۲۲، جوبایدن رئیس جمهوری آمریکا مورد استقبال حقیرانه بن سلمان قرار گرفته بود. تمایزی چشمگیر.
تبادل بازرگانی چین با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج بین سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۲۲ بیشتر از دو برابر شده است. در رده نخست، عربستان سعودی (۱۲۵ میلیارد دلار – ۱۱۹ میلیارد یورو) و سپس امارات متحده عربی (۲/۹۵ میلییارد دلار – ۷/۹۰ میلیارد یورو)، عمان (۴/۴۰ میلیارد دلار – ۵/۳۸ میلیارد یورو)، کویت (۵/۳۱ میلیارد دلار – ۳۰ میلیارد یورو) قطر (۵/۲۴ میلیارد دلار – ۳/۲۳ میلیارد یورو)، بنابر آمار گمرک و وزارت بازرگانی چین و نیز دیدهبان جاده ابریشم.
طبیعی است که تولیدهای بخش انرژی و پتروشیمی در صدر جدول قرار دارند و همواره بین سهچهارم و دوپنجم صادرات کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به چین را تشکیل میدهند. بر شُمارِ شرکتهای مشترک (چینی-سعودی، چینی-اماراتی …) شرکت های زیر افزوده میشود: کمپانی نفتی عربستان سعودی آرامکو که با سسینوپِک در فوجیان همپیمان شده یا یکی از صاحبان یک غول پتروشیمی رونگشِنگ یا شرکت ملی نفت ابوظبی (آنوک) با شرکت ملی نفت چین (CNPC). …
به سوی بندرها و هوش مصنوعی
موسسههای چینی همچنین در ساختِ بندرها شرکت دارند که اغلب با مجتمعهای صنعتی و حتی مسکونی همراه است. مانند ناحیه اقتصادی جازان (در کرانه دریای سرخ) در عربستان سعودی که از امتیازهای مالی و مالیاتی فوقالعادهای برخوردار است، همچنین بندرهای ینبع و جده (دریای سرخ) که پیشبینی شده به قطبهای بازرگانی بدل شوند. همینطور، میتوان از پایانه بندر خلیفه در امارات متحده عربی یاد کرد یا ناحیه وسیع اقصادی در کانال سوئز، که شرکتهای چینی (دولتی و خصوصی) متعهد شدهاند که در سالهای آینده تا بیش از ۸ میلیارد دلار در آنها سرمایهگذاری کنند.
این سکوهای بندری یا صنعتی با متصل کردن کشورهای آسیائی، آفریقائی و اروپائی به همدیگر، از جنبه اقتصادی برای همه سودآور است. اما، این امکانها همچنین از نظر امنیتی برای چین اهمیت اساسی دارند، زیرا کسانی که بر تنگه بابالمندب و کانال سوئز تسلط دارند، میتوانند آنها را غیرقابل عبور و نفوذناپذیر کنند. چین در صورت رویاروئی با رقیب آمریکائیاش، از این موضوع نگران است، زیرا دوسوم کالاهای چین از راه دریا حمل میشوند.
همکاری اقتصادی از بخشهای سنتی فراتر میرود . این همکاری، همچنین، به گزینهی استراتژِیکی رهبران کشورهای خلیج فارس پاسخ میدهد که قصد دارند با استفاده از درآمدهای نفتی از وابستگی به نفت خارج شده و کشورشان را مدرن کنند. با پشتیبانی و کاردانی چین، دارای رتبه نخست در «انرژیهای سبز» و طرحهای وابسته به هیدروژن، این بخشهای فنی نیز وارد میدان شده اند. این شرکتها در دو طرح بزرگ انرژی آفتابی در جهان شرکت دارند: میدانهای انرژی خورشیدی محمد بِن رشید المکتوم در دوبی و نور در ابوظبی. نمونههای دیگر نیز وجود دارند.
چشمگیرترین نفوذ چینیها در زمینههای ارتباطات، بازرگانی اینترنتی و هوش مصنوعی صورت گرفته است. از سال ۲۰۱۹، هوآوِی با همکاری شرکتهای محلی، شبکه جی5 خود را در همه کشورهای پادشاهی پیرامون خلیج فارس توسعه داده است. کشورهای غربی این گروه را نفی طرد کردند، بهویژه که آمریکا ممنوع کرد ، اما این شرکت در خلیح فارس که آن شرکت «در زمینه (دگرگونی دیجیتال در منطقه (۳) » (…)، چه در زمینهی «شهرهای هوشمند» (۴)، مرکزهای انباشت دادهها، چه در تکنولوژیِ شناسائی چهره یا … نظارت بر اهالی « نقشی محوری ایفا میکند». در سپتامبر گذشته، امارات متحده عربی نخستین شبکه هوش مصنوعی را در کشورهای عربی ایجاد کرد. در روزهای پایانی ژانویه ۲۰۲۵، گروه چینی تِنسِنت به سفارش عربستان سعودی یک مرکز انباشت دادههای موسوم به رایانش ابری cloud برای منطقه را نصب کرد.
تدریس چینیِ ماندارین در مدرسهها
علاوه برآن، کامیی لونس تأکید میکند:
«استادان چینیتبار یا چینی-آمریکائی برخی از بهترین انستیتوها و مؤسسههای پژوهشی درباره هوش مصنوعی را سرپرستی میکنند (…) نظیر دانشگاه علوم و فنون ملک عبدالله در عربستان سعودی و دانشگاه هوش مصنوعیِ محمد بن زائد در امارات متحده عربی.
هدف، آمادهکردنِ مدلهای دیجیتالی برای زبان عربی و ایجاد یک اقتصاد نوآور در زمینهای است که تاکنون گروههای آمریکائیِ بسته (میکروسافت، اوپِن اِی آی، گوگل و غیره) بر آن استیلا داشتند؛ شرکت-های چینی تلاش میکنند خود را با آن منطبق سازند. در نتیجه، حیرتآور نیست که امارات متحده (در سال ۲۰۱۹) و عربستان سعودی (در سال ۲۰۲۳) برنامه تدریس زبان چینیِ ماندارین را در مدرسه های ابتدائی و راهنمائی رایج کردند.
از نگاه چینیها، فَتحِ بازار همواره نیروی محرکِ نیرومندی بوده است، اما خطا خواهد بود که فقط جنبه اقتصادی را در آن درنظر بگیریم. پکن همیشه در صدد مشارکت یا تحمیلِ معیارهای فناوریِ خود می-باشد که در عین حال، هم برای فنون و هم از لحاظ ایدئولوژیکِ در رقابت با ایالات متحده، موقعیتی گرهی دارد . در واقع، همه میدانند که هوش مصنوعی و کاربردهای بیشمار آن بیطرف و خنثی نیستند. رقابت میان چین و آمریکا، همچون زمان جنگ سرد، ناشی از مقابلهی دو نظام ستیزهجو نیست. هر دو از سرمایهداری تغذیه میکنند (منتهی در یک مورد کمی دولتیتر از دیگری). مسابقهای میان مفهومهای متفاوت از جهان چندقطبی جریان دارد که در آن، چین میخواهد در زمینه نفوذ راهبردی، از جمله در «جهان جنوب» بزرگ برنده شود.
به سوی پترو-یِن؟
نشانهی معنیدار دیگر استفاده از پول محلی در مبادلههای بازرگانی است. مبلغ پول ردوبدلشده زیاد نیست، ولی نشانهی آغاز دورهای است که از تنها پول مبادلهها، یعنی دلار آمریکایی کمکم فاصله می-گیرند. تحریمِ روسیه، انفصال از سیستم مالی بینالمللی (سویفت)، همچنان موجب نگرانی حکومتها و بازرگانانی است که با پترودلار کار کرده اند. چراکه با تصمیم ایالات متحده، سرمایهگذاریهای آنان بلوکه میشود. سرمایههای مستقل قدرتمند (۵) شروع به تنوع دادن به سرمایهگذاریشان در زمینه مستغلات و استارتآپهای فناوری در چین کردهاند.
دراین رهگذر و برای نخستین بار، دولت چین اوراق قرضهی دولتی (بدهی دولتی) خودش را در بازار مالی عربستان در ریاض عرضه کردند. در صورتیکه توقع داشتند پکن انتظار داشت ۲ میلیارد دلار به دست آورند، سفارش خرید به مبلغ چهل میلیارد دلار رسید – که نشانگر اعتماد صاحبان قدرت (در زمینه صنعت و تجارت] و خانوادههای ثروتمند به اقتصاد چین حتی در دوران رکود بود. و بهویژه، پکن نشان داد که میتواند در واردکردن پترودلارهای کذائی به چرخه اقتصادی که تاکنون در دست واشینگتن بود، به بازیگری مهم تبدیل شود. این امر، در صورتی که منطق تا انتها پیش رود، نظام مالی بینالمللی را به لرزه در میآورد. در لحظه کنونی، فقط یک اخطار است.
اگرچه چین بامهارت برنامهاش را به پیش میبرد، ایالات متحده بازیگر عمده و حتی تعیینکننده در زمینه نظامی، استراتژیکی، دیپلماتیک و اقتصادی باقی مانده است. بدینترتیب، ترامپ (نخستین دوره ریاستش) سپس بایدن به بن زائد فشار آوردند که از حجم سرمایهگذاریهای چین در بندر خلیفه، درچندصد متری نیروهای آمریکا در پایگاه هوائی الظفره بکاهد. آمریکائیها برای نشاندادن جدیبودنشان، از فروش هواپیماهای اِف35 و پهپادهای اِمکیو-9 به ابوظبی خودداری کردند. همینطور، شرکت اماراتی در بخش هوش مصنوعی جی42 که با کمپانی BytDance شرکتِ مادر تیکتوک قراردادهایی بسته بود، مجبور شد که قطعرابطه کرده و با میکروسافت کار کند (۶).
«لزوم انتخاب اردوگاهِ خود…»
بااینوجود، احتمال اندکی وجود دارد که این اقدامها بتواند جلو دگرگونی در جریان را بگیرد. ازیکسو، رهبران عرب با توجه به منافع خود در این رقابت شدید درگیر میشوند: چندی پیش، مشاور دیپلماتیک محمد بن زائد تأکید می کرد که :«ما هیچ سودی نداریم که در میان اردوگاههای ابرقدرتها، یکی را انتخاب کنیم». این کشورها حتی میتوانند شانتاژ ملایمی کنند تا بهترین سود را از دو رقیب ببرند.
ازطرف دیگر، این رهبران از هر فرمانی برای گزینش اردوگاه خود خودداری کرده و درعینحال، باپشتکار منطقه را برای رسیدن به هدفشان آماده میکنند (منظور به زبان دیپلماتیک است). سه پژوهشگر چینی، سون دِگانگ، یانگ یینگکی . لیو سی نشان میدهند که «چین مبتکرانه با سنیها و شیعیان، جمهوریها و نیز پادشاهیها، ایران و کشورهای عرب، با تطبیق خود با انتظارها و اولویتهای نخبگان دستگاه رهبری این کشورها پیوند برقرار میکند. کشور چین روابط دوجانبه و جذب در سازمانهای چندجانبه را با همدیگر پیوند میدهد.
بدینمنوال، در سلسله مراتب دیپلماتیکی چین، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، مصر (همچنین ایران) تا درجه «شریک راهبردی کلی» یعنی بالاترین مرتبه ارتقاء یافته اند. آنها در گروه بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین، آفریقای جنوبی و از سال ۲۰۲۲، اتیوپی، مصر، ایران، امارات متحده عربی و عربستان سعودی ) پذیرفته شدند، گرچه ریاض جانب احتیاط را حفظ کرد، و به اعزام فقط وزیرخارجهاش به نشست سران در کازان در ۲۲ و ۲۳ اکتبر ۲۰۲۴ قناعت کرد. این کشورها را همچنین به عنوان «شریک گفتگو» به سازمان همکاری شانگهای که بر امنیت و مبارزه با تروریسم تأکید میکند، دعوت کردند. آخرسر، این کشورها، در ابتکار جی شین پین برای امنیت جهانی و توسعه ذینفع هستند. (۸).
بهعلاوه، پکن اعلام میکند که «چین در صدد جلوزدن از هیچکس یا جایگزینی کسی در منطقه نیست» (گزینهوآ، ۲۴ ژانویه ۲۰۲۵). همچنین، چین قصد ندارد سرکردهی دستهای باشد، به شیوهای که اتحادشوروی فقید بود. هیئت حاکمه چین از فلسطینیان پشتیبانی میکند، طرفدار راهحلِ دو دولت است و حتی در ماه ژوئیه ۲۰۲۴، همه جناحها (از جمله حماس و الفتح) را در پکن گردهم آورد. اما، این کشور همچنان به دادوستد با اسرائیل ادامه داده، گویی هیچ اتفاقی نیافتاده– امری که مورد رنجش ابوظبی یا حتی ریاض هم نشده است.
رویهمرفته، سیاست چین در میان بخشی از نخبگان عرب، موفقیت نسبی کسب کرده است. سون دِگانگ، یانگ یینگکی و لیو سی معتقدند که «مدل چینیِ “صلح از راه توسعه”، که با مدل غربی که بر کمبود دموکراسی یا هژمونی تأکید میکند، تفاوت بسیار داشته و چه بسا که «کلید حلِ مناقشه در خلیج فارس گردد». به استثنای نزدیکیِ (شکننده) بین ایران و عربستان سعودی، نشانه دیگری از آن دیده نمی-شود.
برعکس، وجهه چین که در غرب بهشدت آسیب دیده، تاحدودی شروع به درخشیدن کرده است. همانگونه که شهرام اکبرزاده و عارف صبا پژوهشگران دانشگاه دیکین [استرالیا] توضیح میدهند: «طرح بلندپروازانهی برنامهریزیِ قدرت نرم soft power چین از وزنهی اقتصادی این کشور سود میبرد و ارزشهای مرتبط با یک دولت نیرومند و ثبات اجتماعی را ترویج میکند»، امری که رژیمهای خودکامه-ی خلیج فارس سخت طرفدارش هستند. در عین حال «نظام سیاسی چین نیز جذاب ارزیابی میشود» (۹).
بایدهمیشه نسبت به نظرسنجیها با تردید نگاه کرد، اما دو پژوهشگر نشان میدهند که اگر ۶۵% مخاطبان در عربستان سعودی و ۶۳% در امارات متحده فکر میکنند که در رودررویی چین-آمریکا باید بیطرف ماند، ۲۹% پاسخگویان سعودی و ۲۶% اماراتیها معتقدند که اگر قرار بر گزینش بین این دو اردوگاه باشد، باید به سوی چین چرخید، در حالیکه به ترتیب ۶% و ۱۱% آمریکا را برمیگزینند. چرخش حیرتآور تاریخ… که البته پایان تاریخ نیست. درحال حاضر، واشینگتن دارای سلاحهای قانع-کننده (مانند نفت، ارتش، دلار …) و توانائی زیاد در مذاکرات است. بااینهمه، امکان دارد که خشونت دونالد ترامپ موضع آمریکا را تضعیف کند.
زیرنویسها:
۱- Jonathan Fulton, « China’s strategic objectives in the Middle East », Atlantic Council, 19 avril 2024
۲ – Camille Lons, « East meets Middle : China’s blossoming relationship with Saudi Arabia and the UAE », Policy Brief, European Council on Foreign relations, 20 mai 2024.
۳ – Diane Choyleva, « Pétrodollar to digital yuan », Asia society policy institute (ASPI) et Enodo Economica, janvier 2025.
۴ – La « ville intelligente », ou smart city, est un concept de développement urbain qui repose sur l’utilisation des nouvelles technologies afin d’améliorer la qualité des services et de réduire leurs coûts.
۵ – Fonds public d’investissement d’Arabie saoudite (Public Investment Fund, PIF) : 925 milliards de dollars d’actifs (881 milliards d’euros) ; Autorité d’investissement d’Abou Dhabi (Abu Dhabi Investment Authority, Adia) : 1 100 milliards (1 048 milliards d’euros) ; Autorité d’investissement du Koweït (Kuwait Investment Authority, KIA) : 970 milliards (924 milliards d’euros) ; Autorité d’investissement du Qatar (Qatar Investment Authority, QIA) : 520 milliards (495 milliards d’euros)
۶ – Andrew G. Clemmensen, Rebecca Redlich, Grant Rumley, « G42 and the China-UAE-US Triangle », The Washington Institute for Near East Policy, 3 avril 2024.
۷ – Sun Degang Yang Yingqi et Liu Si, « China’s Hedging Strategy in the Gulf : A Case of ‘Even-handedness’ Diplomacy” », Asian Journal of Middle Eastern and Islamic Studies, Vol.18, n°3, octobre 2024.
۸ – Cf. Martine Bulard, « Le rejet de l’Amérique fait le succès du Sud » in Bertrand Badie et Dominique Vidal, L’Heure du Sud ou l’invention d’un nouvel ordre mondial, Les Liens qui Libèrent, 2024.
۹ – Sahram Akbarzadeh et Arif Saba, « China’s Soft power : views from Saudi Arabia and UAE », Global Studies Quaterly, 2025.
گفتی چین،
کامنت دوم
حال بگذار مثل کارگران نادان و مطیع شده و بردگی مزدی پذیرفته فکر کنیم.
اربابان چینی ها اخیرا اعلام کردند که طبقه کارگرشان وضع بهتری پیدا کرده و فقر در چین از بین رفته. ما کارگران ایرانی مهاجر غربی بهرحال درآمد بهتری از کارگران چینی داریم، اما اربابان ما دارند به طرق گوناگون مزد ما را کم میکنند. از کم کردن مزایای خصوصی گرفته تا دولتی و یا تورم و یا بیکاری و یا استخدام مجدد با حقوق کمتر و یا کار کنتراتی و یا نیمه وقت تحمیل کردن و غیره.
چرا؟
دلیلش این است که در حقیقت سودشان درحال کاهش است و توانایی سهمگیری شان از کل ارزش اضافی تولید شده توسط کارگران در جهان کم شده است. در حقیقت، بالا رفتن درآمد کارگران چینی و از بین رفتن فقر در آنجا بعلت سهم بیشتر آنها از کل ارزش اضافی تولید شده بصورت دستمزد است. پس، بعنوان یک کارگر مقیم یک کشور غربی، بیشتر، بعنوان یک کارگر غربی احمق، منافع من در ناسیونالیسم، یعنی دفاع از اربابان خودی و حمایت از قدرت آنها تا حد حفظ امپریالیسم شان است. حتی از لحاظ “فرهنگی” باید احمق در احمق باشم که بگذارم فردا میلیلاردرهای محافظه کار چینی جای اربابان لیبرال (منظور دموکرات نیست، منظور لیبرال در فرهنگ است در تضاد با محافظه کاری، مثل مثلا سکس داشتن قبل از ازدواج در مقابل شرط ازدواج برای سکس داشتن) غربی من را بگیرند.
پس،
بعنوان یک کارگر احمق مهاجر غربی، من معتقدم که بهتر است نظام تک قطبی جهان بنفع آمریکا و هم پیمانهایش از بین نرود. مگر عقلم کم شده که کشوری که به من کمک کرده که در آنجا زندگی و کار کنم، کشوری که بقول آقای فولادی (غیر مستقیم)، اگر پای احزابش بروم و مقاصدشان را جستجو نکنم، به من کاری ندارند را تضعیف کنم. این تیشه به ریشه خود زدن است.
حال، کارگران ایرانی چطور، رابطه ام با آنها باید چطور باشد؟
قاعدتا، چون دولت ایران دشمن دولت غربی من هست که به من اجازه کار و زندگی داده، نه از زاویه انقلاب، از زاویه ارتجاعی بودن ذهنم، نمیتوانم مخالف آنها باشم. امیدوارم آنها رژیمشان را سرنگون کنند تا مزاحم کار و زندگی دولت غربی من و کار و کاسبی من نشوند.
آنچه که گفته شد البته بحث من احمق کارکر غربی مهاجر و بومی نیست، ذهنیت همه کارگران احمق جهان از جمله کارکر چینی شبیه من است. تا وقتی که ارباب می پذیری، منطق قضیه همین است و در این چهارچوب به عقل جور در می آید.
آنارشیست
گفتی چین،
کامنت اول
مطمئنن، استثمارگران رقیب آمریکا و اروپا از تضعیف این استعمارگران باسابقه خوشحال خواهند شد و فعلا چین صد در صد سرمایه داری نقش تضعیف کننده ایفا میکند. سرمایه داران چینی (اربابان بردگی مزدی چین) از هواداران سرسخت بازار آزاد در جهان هستند چون اقتصاد صادراتی دارند. اما میدانند این اقتصاد محدودیت دارد. حال سعی میکنند تا خودشان را به مقام حاکم بازار و سلطه انحصاری بر آن ارتقا دهند که این در حقیقت آرزوی هر سرمایه داری است، از لبنیاتی سرکوچه گرفته تا غولهای تکنولوژی.
مارکسیستهای حاکم شده بر چین که جای پادشاهان را بخود گرفتند گفتند که کمونیسم یعنی چه، مگر ما احمق هستیم که میلیاردر نشویم، اینهمه نیروی کار (نیروی تولید ارزش) داریم که مطیع و توسری خور هستند. گور پدر انقلاب و مبارزه طبقاتی این دری بری ها چیه، استثمار کن، راحت زندگی کن، زن بازی کن. همین امکان، آخوندهای زندانی شاه را هم تبدیل کرد به خانها و پادشاهان ایالتی سرمایه داری در ایران خودمان. البته فرق حاکمین چین با حاکمین تندروی ایران این که حاکمین ایرانی مارکسیست نبودند که شعور داشته باشند و بفهمند که نیروهای مولده اصل سروری و سلطه است نه دعا و خونریزی برای اسلام. البته جناح اصلاح طلب خردمند تر بود ولی بعلت تمایل به غرب، نقطه ضعف ضد “انقلاب” ی داشت که قابل استفاده بود.
یک دلیل مهم رفتارهای جاکش وار و همزمان فاحشه وار حاکمیت چین این است که به سرمایه گذاری های غربی و بازار این کشورهای ثروتمند سخت نیازمند است. از اینرو، اگر فکر میکنید که برای وطن پرستی و احمقانه تر، انقلاب، روی چین باید حساب کنید، فراموش کنید. آنها مثل بقیه ارباب بردگی مزدی هستند.
آنارشیست