Comments

چگونگی پشتیبانی جنبش چپ از مبارزات مردم ایران ،<br> فرامرز دادور — 3 دیدگاه

  1. در ارتباط با “ارزشهای حقوق بشری” در آخر مقاله.
    الغای هر نوع سلطه از جمله بردگی مزدی مهمترین ارزش حقوق بشری است.
    چرا خواست چنین چیزی اصلا در مقاله شما وجود ندارد و بجای آن میگوئید “حمایت از جنبشهای دموکراتیک مردم”؟
    معلوم نیست اصلا تعریف از سوسیالیسم در مقاله چیست! اینکه بروین پارلمان و یکی دو تا از جنبه های اقتصاد را دولتی کنیم که سوسیالیسم نیست!
    نقد جنبه های سیاسی دیدگاه مارکس در مقاله،در ارتباط با شرایط آن دوره اروپا و نتایج حزب بازی، چندان اشتباه نیست، اما باید دموکراسی بازی و شامورتی بازی های فلاسفه و سیاستمداران جهانخوار غربی را هم نقد کنید نه اینکه بیائید حرفهای توخالی و غیر عملی و در عمل استثماری و استعماری آنها را تکرار کنید.
    هرگونه اثری از مردسالاری، بردگی مزد و امپریالیسم باید نقد شود نه اینکه دست جین کنیم.
    آنارشیست

  2. درباره عبارت “پشتیبانی از مبارزات مردم ایران”
    اگر از “مردم” ایران نیستید، همان بهتر که پشتیبانی نکنید، چون در این مقاله، معلوم نیست که از کدام “مردم” دارید پشتیبانی میکنید، مردم استثمارشونده و یا مردم استثمارکننده؟ اگر جزئی از “مردم” ایران هستید، دو مطلب وجود دارد. اول، قاعدتا از “مردم” دنیا طلب پشتیبانی کنید چون باید جزئی از “مردم” ایران نباشید که از آنها پشتیبانی کنید. از خود پشتیبانی کردن چندان معنا دار نیست. دوم، “مردم” تاکنون تقسیم شده اند به استثمارگر و استثمار شونده. اگر استثمار کننده هستید، مثل مردسالار و سرمایه دار و امپریالیست و غیره، سلطه طلب هستید و برای آن وظیفه اتان ریاکاری و جنایتکاری ست تا سلطه خود را حفظ کنید. اگر از مردم تحت سلطه هستید، یعنی زن و کارگر، باید علیه هر نوع سلطه مقاومت و مبارزه کنید، در اینصورت، شما آنارشیست خواهید بود.
    نمیتوانید هم از استثمارگری دفاع کنید و هم از مبارزه با آن. این وسط ایستادن است و دموکراسی چسب اینکار. اگر نمیخواهید وسط بیایستید، دموکراسی خواهی نکنید. سیستم سیاسی فقط وقتی ضرورت دارد که بخواهیم فریبکاری کنیم. بساط سیاست را باید جمع کرد و این با از بین بردن سلطه و اشکال عینی اش فقط ممکن است. تصور روابط سیاسی نداشتن مشکل نیست. فرض کنید دو نفر نمیخواهند یکی شان بر دیگری سلطه داشته باشد و با میخواهند فقط با هم همکاری و همیاری کنند، برای اینکار احتیاجی به پنهانکاری و از پشت خنجر زدن نیست، مسائل با گفت و شنود در مورد موضوع همکاری بنفع دو طرف حل میشود. دموکراسی و سیاست این گفت و شنود نیست، درست کرد تشکلی ست مسلح برای اعمال سلطه بنام دولت دموکراتیک چون روند تصمیم گیری از روند کار جدا شده و نیاز به سلطه برای نظم اجتماعی بوجود آمده. هیچ امر خیری از اعمال سلطه و دولتش حاصل نمی شود چون همیشه دشمن درست میکند و مبارزه طبقاتی ابداع میکند. سلطه طلبی را سرکوب کنید، به دموکراسی احتیاجی نخواهد بود. دموکراسی می آورند تا استثمارگر حق دفاع از استثمارکنندگی داشته باشد. مارکسیسم توجیه اینکار شده. اگر سیاست و دولت همراه با استثمارکری الغا شود، سرمایه دار میشود یکی از کارکنان و نمیتواند بگوید من حق ویژه دارم که محصول کار همه را در اختیار بگیرم. البته، دیکتاتوری احتیاج به توصیف ندارد، بصورت علنی،مثل گند جمهوری اسلامی و دولتهای سابق مارکسیستی و دولتهای نوکر دموکراتهای غربی، فاسد است.
    آنارشیست

  3. این مقاله با تغییراتی همان مقاله قبلی ازنویسنده است. مشکل اصلی نظری با نویسنده و کسانیکه مثل او حرف از دموکراسی میزنند این است که چرا در غرب دموکراسی داریم اما این دموکراسی ها بغایت استثماری، استعماری و جنگ طلب و ریاکارانه هستند. چرا درصد بزرگی از زنان و کارگران در انتخابات آنها شرکت میکنند و علیه منافع خود رای میدهند؟ چرا براحتی نولیبرالیسم در آنها غلبه پیدا کرده و راست ترین مارکسیستها را از دولت بیرون انداخته اند؟ چرا بجای تبلیغ دموکراسی خواهی که سرمایه دارهای بازنده هم از آن دفاع میکنند، ابتدا و از اول و از ریشه در پی الغای حق استثمارکردن کارگران نیستید؟ چرا متوجه نمی شوید که سود جویی سرمایه داری فقط برای رفاه و آسایش و کاخ و نوکر و کلفت برای سرمایه داران نیست، بلکه بوجود آوردن دستکاه سرکوب، آدم کشی، توطئه، خرید رسانه ها، شستشوی مغزی توده ها از طریق آدمهای تحصیل کرده، پرورش یافته و مهارت پیدا کرده هم هست. اینها خرج دارد و منبع ش ارزش اضافی است. چرا وقتی از مارکس میگوئید، نظر ضد استثماری او و کاربردهایش در شناخت جامعه را از قلم می اندازید؟ درصد کوچکی از تحصیل کرده ها می شوند مارکسیست و آنارشیست، بقیه که اکثریت عظیم هستند میشوند نوکر سیستم سرمایه داری، چرا؟ تا کی میخواهید از توده های زن و کارگر پنهان کنید که سیستم سرمایه داری و طبقاتی جامعه ضد بشری است و نباید گول سرمایه دارها را خورد و باید محل کار و زندگی را از دست آنها بیرون آورد و بصورت کلکتیو اداره کرد. چرا بجای کوشش در تشکل یابی غیر سلسله مراتبی و رد هر نوع اربابی و سلطه، سازماندهی سیاسی پیشنهادی تان حزبی و سلسله مراتبی و بالا و پائین است، یعنی کپی آنچه که بورژواها میکنند.
    آنارشیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>