Comments

ریشه‌های ناتوانی «چپ» در اثرگذاری اجتماعی چیست؟ <br> جواد قاسم آبادی — 9 دیدگاه

  1. دوست بزرگواری پرسیده است: “….. انقلاب یعنی چه و حالا اگر انقلاب نه، بگویند چگونه می توان از ظلم و زور و استثمار رها شد؟ …..”

    پاسخ این دوست بزرگوار این است که انقلاب رخ دادن دگرشی بنیادین و زیر و رو کننده در یک سرزمین برای پیشرفت آن سرزمین است، مانند انقلاب بزرگ فرانسه، انقلاب اکتبر در روسستان، انقلاب در چین و انقلاب های دیگر، انقلاب چیزهائی را که مانند زنجیر بر دست و پای مردم یک سرزمین بسته شده و مردم آن سرزمین را از پیشرفت بازداشته اند از میان می برد و انقلاب چنین چیزهائی را نوسازی و روغن کاری و رنگ آمیزی نکرده و با چهره ای نوین به خورد مردم نمی دهد، در سایه انقلاب آرایش پیشین نیروهائی که سرزمینی با آنها گردانده می شد درهم کوبیده می شود و آرایش نوین با کارگزاران کارآمد و با راه و روش های سازنده و پیشرو جای خود را به آرایش پیشین می دهد، در سایه انقلاب همه پدیده های کهنه و پوسیده ای که مردم را به بند کشیده بودند جارو شده و به زباله دانی ریخته می شوند، در سایه انقلاب نابرابری حقوقی زن و مرد از میان می رود، تنخواه یک سرزمین پیشرفت می کند، فرهنگ و هنر از بنیاد دگرگون می شوند، با آئین های بهتر و کارآمد کشورداری می شود و کوتاه سخن آن که دگرش هائی بنیادین برای بهبود زندگی مردم در یک سرزمین پدیدار می شوند ….. (دنباله این نوشتار در لینک زیر)

    https://tabiran.blogspot.com/2022/11/blog-post.html

    از ظلم و زور و استثمار نیز تنها در سایه یک انقلاب کمونیستی می توان رها شد.

  2. درباره کامنت “ شما از کدام انقلاب سخی گوئید”
    این ایده نویسنده کامنت که سرنگونی شاه انقلاب نبود کاملا درست است.
    اما خود نویسنده باید بجای منفی بافی، بگوید انقلاب یعنی چه و حالا اگر انقلاب نه، بگویند چگونه میتپان از ظلم و زور و استثمار رها شد.

  3. به ایرانگرا،
    خب،
    حالا حزب ایرانگرا جناب کجای کار است؟
    چرا خودتان از اینترنت استفاده میکنید؟

  4. دوست گرامی، جواد قاسم آبادی، آیا شما کمونیست هستید یا نیستید؟ اگر کمونیست نیستید من سخنی با شما ندارم! اما اگر شما کمونیست هستید خواهشمندم بگوئید که کمونیست ها چه چیزی را انقلاب می دانند و چه چیزی را انقلاب می نامند؟ دوست گرامی، کمونیست ها تنها چیزی را که به عنوان انقلاب به رسمیت می شناسند یک چیز است و آن هم رسیدن یک کشور به کمونیسم است! و کمونیست ها حتی بهسازی (رفرم) را هم انقلاب نمی دانند!

    دوست گرامی، جواد قاسم آبادی، شما در بخشی از این نوشتارتان نوشته اید: “….. در تجربه پیروزی و شکست انقلاب بهمن ماه ۱۳۵۷ نیز عام بودن این قانون مندی تاریخی را مشاهده می کنیم! …..” دوست گرامی، هنگامی که کمونیست ها حتی رفرم را نیز انقلاب نمی دانند چگونه شما رویدادهای سال پنجاه و هفت و بازگشت یک کشور به هزار و چهارصد سال گذشته را انقلاب می نامید؟ دوست گرامی، آیا بر سر کار آمدن طالبان در افغانستان، صدام در عراق، پینوشه در شیلی برابر با انقلاب است؟ اگر نیست پس بازگشت یک کشور به هزار و چهارصد سال گذشته نیز انقلاب نیست! البته بسیاری از این ضد انقلاب ها را کسانی انقلاب نامیده اند! حتی کسانی در شیلی پیدا شدند و کودتای پینوشه را انقلاب نامیدند و در ستایش از پینوشه سرود انقلابی هم ساختند که دست کمی از سرود: “خمینی ای امام” ندارد! (به لینک زیر نگاه کنید)

    https://www.youtube.com/watch?v=3xfeSWVgF1w

    دوست گرامی، جواد قاسم آبادی، در این زمینه نگاه کردن به دو نوشتار در دو لینک زیر سودمند است

    لینک یک

    https://tabiran.blogspot.com/2022/11/blog-post.html

    لینک دو

    https://tabiran.blogspot.com/2024/12/blog-post.html

    درباره ریشه‌های ناتوانی چپ در اثرگذاری اجتماعی نیز نگاه کردن به نوشتار دیگری در لینک زیر سودمند است

    https://tabiran.blogspot.com/2025/02/blog-post.html

  5. براستی که خاطرخواهی سیاسی بیماری بدی است که کوری سیاسی و…بدنبال دارد.
    آدم خاطر خواه سیستم حکومتی غرب آنقدردرذهنیت عاشق خود غرق که حتی کمک های علنی میلیاردی بزرگ زالو هابه انتخاب شدن فلان فرد بعنوان بالاترین فرد هرم سیاسی دولت های غربی را نمی بیند.
    خاطر خواه رشد نیروهای مولده بر اساس خواندن رمان های تخیلی قرن پیش دروصف رشد!حتی نمی بیند این رشد چیزی بجز فلاکت در کنار ثروت های بی کران برای صاحبانش نیافریده است.
    فرد عاشقی که خواندن چند رمان وی را عاشق نموده است حتی نقش بلند گوهای تبلیغاتی میلیارد دلار سرمایه ای با نام مستعار رسانه!در انتخابات؟!را نمی بیند.
    نمی بیند که حتی یک کارگر یا پرفسور یا پزشک یا مهندس یا…بدون اینکه از حلقه اشراف در کشورهای دموکراتیک!باشد ویا دست کم وصلی به این حلقه داشته باشد تا کنون نتوانسته حتی فکرشرکت در انتخابات!را بنماید چه برسد به اینکه در انتخاباتی! شرکت کند که گام یکم وارد شدن بدان شرط داشتن سرمایه لازم برای تبلیغ مرام و خواسته هایش میباشد.
    اما با تمام اینها پرسش اصلی بر سر جایش که چرابجای ساختن حزب یا …فرا گیرچپ حال از نوع سوسیال دموکراتش یا… در سرزمینی که اکثریت جمعیت آن را تهی دستان وفرو دستان تشکیل میدهند به نوشتاردر فضای مجازی روی آورده اند؟
    اگر بحث سرکوب است که اولا در هیچ جای تاریخ سرکوب باامداد کرات دیگرازمیان نرفته بلکه اتفاقابدست توده هاوقهرمانان آنا از میان رفته ولو موقت.
    دوماسرکوب کشورهای دموکراتیک!اتفاقا بخاطر رشد نیروهای مولده بمانند سرکوب در ایران و عراق و پاکستان و…نیست پس چراشاهد چپی فرا گیر که با راست مرز روشن و تفاوتی داشته و داخل انتخابات بازی حلقه اشراف نباشد نیستیم؟
    بار خدایا در این شب های عزیزکوران را شفاتا بیدادگری دموکراسی سرمایه در پناه تکنولژی پیشرفته را ببیند.
    بار خدایا بی سوادی سیاسی رااز میان امتت ریشه کن و در اینترنت ببند و اربابان بی ترحم نیروهای مولده را به عذاب علیم رهنما بفرما.
    آمین یا رب العالمین

  6. در ادامه نقد مقاله آقای قاسم آبادی، اما با مراجعه به این مقاله:
    علائم ِ فاشیسم در مواضع ِ سیاسی ِ ترامپ
    خدامراد فولادی

    آقای فولادی تا به امروز معتقد بود که چون دولت ایران دیکتاتوری است، جامعه ایران سرمایه داری نیست. حالا او ‌در این مقاله قبول کرده است که دیکتاتوری میتواند شکل سیاسی روابط سرمایه داری باشد. تعریفی که او از فاشیسم ارائه میدهد چیزی نیست جز دیکتاتوری افراطی. تبعات دیدگاه آقای فولادی این است که حالا مسئله زنان و کارگران آمریکا و اروپا جنگ بین فاشیسم است با دموکراسی. همانطور که در ایران هم، از لحاظ او، مسئله جنگ است بین دموکراسی با دیکتاتوری.

    این دیدگاه پرو استثمارگر و امپریالیست سرمایه دار لیبرال دموکرات، در همین مقاله آقای قاسم آبادی وجود دارد.
    در این مقاله (نه مقاله آقای فولادی) میخوانیم:
    “… با تکیه «سوسیالیستی» تلقی کردن نیازهای امروز جامعه ایران …” توسط چپ فرقه گرا که فلان میکند و بهمان.
    یعنی، انقلاب در ایران نباید علیه سرمایه داری بلکه باید برای دموکراسی بورژوا لیبرالی موجود در منشور ۱۲ ماده ای باشد.

    در کامنتی در این صفحه، ‌گفتیم که ماتریالیسم تاریخی مارکسی و مارکسیسم ارتجاع سرمایه داری را انقلابی جلوه میدهد.
    استالین و لنین دیکتاتوری حزبی و سرمایه داری دولتی را انقلابی جلوه میدادند و کلا نظر بلشویکهای ایرانی چنین است،
    و،
    آقای فولادی و آقای قاسم آبادی، عقاید بورژوا لیبرالها را انقلابی جلوه میدهند.
    این بلایی ست که ماتریالیسم تاریخی مارکس و انگلس بر سر خودشان و هوادارانشان در می آورد.

    نگرش درست این است که آزادی را نسبی و در ارتباط با صرفا مناسبات تولیدی معینی نفهمیم، بلکه بر اساس اقتدارگرایی و اشکال خاص تحقق عینی آن بفهمیم که دیدگاه کمونیسم آنارشیستی است. ارتجاع اقتدارگرایی است و اشکال تحقق یافته و تکامل یافته معاصرش فعلا اینهاست:
    مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، هیراشی، تعصبات و تبهکاری.
    انقلاب یعنی از بین بردن ارتجاع.

  7. دلیل ناتوانی چپ ایران این نیست که در فرهنگ ایرانی ها فلان و بهمان وجود دارد. دلیل ناتوانی چپ ایران ناتوانی مارکسیسم است. اگر مارکسیسم توانا بود در کشورهای غرب اروپا موفق بود، در حالیکه اصلا موفق نبوده است.
    منظور از ناتوانی مارکسیسم چیست؟
    مارکسیسم چند خصوصیت بد دارد. مهمترین آن این است که ماتریالیسم تاریخی اش غلط است. غلط بودن آن در این است که میگوید اقتصد ایدئولوژی را تعیین میکند. این طرز فکر کاملا غلط به غلط دیگری می رسد که تکامل انسان را بر اساس تکامل مناسبات تولیدی سعی میکند توضیح دهد. دو غلط بهم وابسته ذکر شده، به این می رسد که نقش اخلاق در تکامل جامعه دور انداخته شود و برای همین فئودالها و سرمایه دارها در دوره ای انقلابی میشوند ، یعنی مهم نیست که از طریق استثمار چه بلائی بر سر توده های برده شده می آورند، مهم این است که انقلابی هستند و جامعه تکامل میدهند. بر طبق سه غلط ذکر شده، ماتریالیسم تاریخی مارکسی آنها را از درک اهمیت مرکزی رفتار اقتدارگرایانه محروم میکند. بدتر اینکه، نقد رفتارها و نقد سازماندهی اقتدارگرایانه توسط انگلس نقد می شود. تمام نقد انگلس بر اساس پیش فرض چیزی است که نقد شده. مقاله انگلس در باره آتوریته یکی از بدترین آثار انگلس است. مثلا میگوید کارخانه احتیاج به سلسله مراتب و آتوریته دارد تا کار درست پیش برود!!! ولی این کارخانه کارخانه بورژوازی است، تمام نقد آنارشیستی این است که بورژوائی بودن کارخانه با سلسله مراتبی بودن و آتوریته درون آن یکی هستنتد. در کارخانه آنارشیستی کمونیستی احتیاجی به آتوریته نیست و مراحل تولید از طریق توافق دست جمعی (شورائی) سازماندهی می شود.
    آتوریته چی بودن مارکسیسم، نداشتن نظریه اخلاق و درک غلط از تاریخ موجب شد که دولتها و احزاب اقتدارگرا (ارتجااعی) درست کنند و طبقه کارگر را به کجراه بکشند. این کجراهی باعث مایوس شدن توده ها و تضعیف و سقوط احزاب مارکسیستی شد.

  8. در ارتباط با نقد “فرقه ها”، اینکه علتش بقایای فرهنگ مثلا ماقبل سرمایه داری در ایران است و اینگونه تفسیرهای عامیانه از ماتریالیسم تاریخی، کشورهای دموکراتیک صنعتی غرب رهبرانی دارد که دهه ها رهبران حزبشان بوده اند، مثلا بایدن. ترامپ اهل نیوریک است نه دهات ایلتهای ماقبل سرمایه داری آمریکا. او سک سخصیت محبوب در میان توده هاست. او حتی میخواهد ریاست جمهوری اش را سه دوره کند که فعلا قانونی هم نیست. مرکل هم سالها رهبر و رئیس حزبش بود. تا کی میخواهد کمبودهای خود را از طریق زدن تو سر بلشویکهای ایرانی توجیه کنید. شما سوسیال دموکراتها 46 سال وقت داشته اید که حزب خود درست کنید، اینکه دیگر تقسیر بلشویکای ایرانی نیست. دنبال بهانه نگردید.
    درضمن، اگر بلشویکهای ایرانی دو سه نفر رهبری طلب هستند، شما باید خوشحال هم باشید چون طرفدار ندارند و شما میتوانید حزب چند میلیونی خود را بر اساس منشور 12 ماده ای سرمایه داران سکولار ایران (الته بزبان کارگران مطبع شان) درست کنید.
    در ارتباط با رابطه مارکس با مخالفانش، مارکس یک آدم بد دهن و متعصب بود. به باکونین میگفت احمق، به راسال میگفت سیاه پوست یهودی آفریقائی. نظرات اقتصادی آنارشیستها را بر میداشت و بدون تشکر نقدشان میکرد تا نظر خودش کند. نظریه ارزش اضافی از پرودون است نه مارکس، مارکس فقط در توضیح دقیق آن کار بهتری از او دارد نه در کشف آن. بعلاوه، بفرض که مارکس جنایتکار نبود و بیرون انداختن آنارشیستها از انترناسیونال به بهانه های بیخود از ناآگاهی اش بود. کشتار آنارشیستها از طریق هوادارنش را چگونه توضیح میدهید؟!

  9. منظور آقای قاسم آبادی در مقاله از “مبارزه طبقاتی”، مبارزه سرمایه داران سکولار دموکرات است با سرمایه داران اسلامی حاکم. منشور 12 ماده ای بیان نظرات سرمایه داران سکولار دموکرات ایران است که از زبان کارگران مطبع این سرمایه داران فرموله و بیان شده است. اگر این منشور برای طبقه کارگر بود، اولین حرفی که میزد نقد روابط سرمایه داری در ایران و بیان ضرورت الغای این روابط بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>