چهار ماه مقاومت مدنی، دستاوردها و چشم اندازها
هادی میتروی
نزدیک به چهار ماه از خیزش سراسری «زن، زندگی، آزادی» در ایران، می گذرد. در این چهار ماه شعار محوری «زن، زندگی، آزادی» از مرزهای ایران فرارفته است و در سراسر جهان سرمایه دارانه-پدرسالار مورد استقبال بخش وسیعی از جوامع مختلف، بویژه زنان قرار گرفته است.
جهانگیری شعار «زن، زندگی، آزادی» نشان از آن دارد که مسأله عدم برابری حقوقی زنان و مردان امری جهانی ست و در کشورهای مختلف جهان، معضل ستم بر زنان و دگراندیشان و دگرفرهنک ها کماکان معضلی جدی ست که نظام جهانی سرمایه پرست حاکم، برغم همه ادعاها نه تنها قادر به حل معضل تبعیض جنسی و ملی و فرهنگی و نسلی نشده است و حتی اگر این ستم ها در قرن حاضر تشدید نشده باشند، اما رفع نشده اند و عملا ستم های ناشی از انواع تبعیضات در سراسر جهان، همچنان بازتولید می شوند!
و اما در ایران، بدنبال ۶۹ سال مبارزه طبقاتی در سخت ترین شرایط پلیسی-نظامی دولت های کودت، دستاوردهای این نهضت اعتراضی سراسری با توجه به عمده بودن شکل تبعیض و ستم در هر منطقه، در مناطق گوناگون ایران اشکال مختلفی از مقاومت مدنی بخود گرفته است و دستاوردهای گوناگونی از خود بجا گذاشته است.
در یک نگاه اجمالی به روند تحولات سراسری اخیر می بینیم که در مناطق دور از مرکز، بویژه در مناطقی که شهروندان سنی مذهب اکثریت شهروندان را تشکیل می دهند، فریاد عدم برابری بین حاکمان شیعه و شهروندان سنی، به آسمان رسیده است!
در کردستان که شعار «زن، زندگی، آزادی» برای نخستین بار طنین انداخت و متعاقب آن سراسر ایران و جهان را درنوردید، بار دیگر پیوند عمیق ملت کرد را در سراسر منطقه به نمایش گذاشت. ملتی که بیش از یک قرن با خطوط امپریالیستی بزور تجزیه شده است و بالاجبار تحت ستم چهار دولت مرتجع همسایه می زیید، بار دیگر و در بارزترین شکل ممکن وحدت ملی و پیوند خود با دیگر ملل ساکن منطقه را در سراسر جهان به نمایش گذاشت!
در مناطق مرکزی ایران که تبعیض فاحش جنسی و عقیدتی و طبقاتی بمدت بیش از چهار دهه، جامعه را به خودی و ناخودی تجزیه کرده است، شعار «زن، زندگی، آزادی» و «نه به به ستمگر چه شاه باشه، چه رهبر» و«نه سلطنت، نه رهبری، دموکراسی، برابری»، نشان از بلوغ سیاسی جامعه ای دارد که در روند بیش از یک قرن مبارزه در راه کسب آزادی و برابری حقوقی، خواهان نفی تمامیت حاکمیتی ایدیولوژیک است اما خواهان بازگشت به گذشته نیست. جامعه ای صد میلیونی که رو به آینده ای روشن و تشکیل یک دولت مدرن آزادیخواه و برابری طلب دارد!
خیزش سراسری اخیر که عصاره و نتیجه انباشت خواست های تاریخی ساکنان ایران است، پس از دستیابی به بخش کوچکی از حقوق حقه خود، می رود تا نفسی تازه کند تا در خیزش اعتراضی آینده، سازمان یافته تر و با شعارهای روشن و تاکتیک های مبارزاتی برآمده از تجربیات گذشته و منطبق با شرایط امروز ایران به میدان آید!
با توجه به بیش از یک قرن مبارزه در راه آزادی و برابری حقوقی و پیروزی سه انقلاب و شکست هر سه انقلاب و عدم احقاق حقوق اولیه شهروندان سراسر ایران و با توجه به انباشت روزانه نیازهای نخستین جامعه، خیزش سراسری برای آزادی و برابری حقوقی در آینده ایران، نه محتمل بلکه حتمی ست!
حال ببینیم دستاوردهای برآمده از نهضت «زن، زندگی، آزادی» چیست؟
نخستین دستاورد این نهضت، جمع کردن نیروهای سرکوب دایمی زن و مرد و کودک و پیر و جوان، تحت عنوان «گشت ارشاد» است. این ارتش دایمی سرکوب که تحت پوشش مبارزه با بدحجابی و امر به معروف و نهی از منکر فعالیت می کند، در حقیقت قشری ترین و بیرحم ترین و آموزش ندیده ترین بخش نظارت و سرکوب دایمی در سراسر جامعه ایران است.
با توجه به گزارشات میدانی، در حال حاضر نیروهای بیرحم سرکوب گشت ارشاد و همچنین نیروهای سیاهپوش شهرداری ها که وظیفه سرکوب و قلع و قمع دستفروشان بر عهده آنهاست را حاکمیت از خیابان ها بیرون کشیده است و این نیروها از ترس جوان مردم ایران، فعلا در پادگان ها مخفی شده اند!
دستاورد دیگر این جنبش بی آبرویی دین مداران، چه در مسند قدرت و چه در خارج از قدرت است. امروز نسل جوان ایران نه تنها از دین دولتی ابراز انزجار می کند بلکه هر نوع تظاهر خیابانی از دین را مذموم و نامتعارف می شمارد و مورد اعتراض قرار می دهد!
از دستاوردهای دیگر این مقاومت مدنی سراسری و غیر متمرکز، نادیده انگاشتن شعارهای ضربا زورا و انفجاری فرقه های سنتی ایران است. نهضت جاری نشان داد که برغم خواست و تحریکات بخش رانت خوار-نظامی سرمایه داری ایران، فاجعه خونین آغاز و انجام دهه شصت، آگاهانه در ایران تکرار نخواهد شد!
از دستاوردهای دیگر این نهضت سراسری، تکامل تاکتیک های مبارزاتی و اشکال سازماندهی از پایین، در آبادی ها و محلات است. دستاوردی که تفاوت گوهری نسل جوان دست اندرکار این نهضت برای آزادی و برابری حقوقی ساکنان سراسر ایران را با نیات سالمندان میوه چین خوش ن
شین در کمین قدرت در خارج از کشور، نشان می دهد!
امروز در سراسر ایران اکثریت عظیم تولیدکنندگان،
اعم از زن و مرد، کودک و پیر و جوان و سنی و شیعه و بهایی و درویش و کمونیست تحت تبعیض و ستم هستند و دوشادوش و متحد برای استقرار آزادی و برابری کامل حقوق ساکنان ایران به میدان آمده اند!
اما در خارج از ایران در بر پاشنه دیگری می چرخد و شاهد رقابت ها و از کول یکدیگر بالا رفتن ها و حتی دشمنی بین کسانی هستیم که نه خواهان سازماندهی جامعه مدنی ایران برای کسب تمامی قدرت و استقرار آزادی و برابری حقوق شهروندان بلکه، خواهان حذف حاکمیت مذهبی ایران به هر شکل و به هر قیمت، جهت جایگزینی خود در خارج از کشور بجای حاکمیت مذهبی کنونی هستند!
از نظر نویسنده بزرگترین دستاورد مقاومت سراسری جاری، مرزبندی روشن با مطامع خارج کشورنشینان و عدم پیروی از دستورات خانه خراب کن و پرهزینه ای ست که این دسته از خوش نشینان خارج از کشور بکمک «نت ورک» سیستم امپریالیستی، بطور شبانه روزی برای تحریک و تحمیق نسل جوان مستأصل سازمان نیافته در میدان، جهت اعمال خشونت متقابل و تشدید و بازتولید خشونت در سطح جامعه، برآمده اند!
بواقع نهضت جاری بسیار هوشمندانه، با اتخاذ تاکتیک های مبارزاتی درست و برآمده از شناخت عمیق از ماهیت سرکوبگر و خشونت طلب حاکمیت مذهبی و در نتیجه با عدم تمرکز و کم کردن هزینه مقاومت در مقابل حاکمیت سرکوبگر توانسته است خیزش اخیر را ماه ها بطور شبانه روزی زنده نگه دارد. این تداوم مقاومت در داخل، باعث تحولات مثبت در جهت لزوم سازماندهی جامعه از پایین از یک سو و از سوی دیگر درافتادن پرده قدرت طلبی در خارج از ایران و همچنین رشد بی سابقه تضادها در بالای جامعه و در خود حاکمیت شده است!
روند تا کنونی مقاومت مدنی سراسری در ایران، بروشنی نشان داد که کدام بخش از ایرانیان گخارج از کشور خواستار سازماندهی جامعه مدنی و استرداد قدرت به صاحبان اصلی آن هستند و چه بخشی میوه چینان و موج سواران خارج از کشورند که به هر قیمت؛ چه با تحریم ها و اعمال فشار و فقر بر بدنه جامعه مدنی و چه به بهای گزاف خون جوان مردم مستأصل ایران؛ خواستار حفظ حاکمیت نظام سرمایهداری و جایگزینی خود و نزدیکان خود بر اریکه قدرت، بر جای حاکمیت مذهبی کنونی هستند!
زنده باد انقلاب!
برقرار باد حاکمیت مستقیم تولیدکنندگان!
زنده باد کمونیسم!
هادی میتروی
دیماه ۱۴۰۱
hadi.mitravi@yahoo.com
فکر کنم پاسخ واقعی به امثال این است:
اگر مارکس معتقد بوده که دموکراسی غرب جامعه ایده الش هست چون سوسیالیسم فقط از طریق شکل سیاسی دموکراسی غرب ممکن است، آدمی جنایتکار و استثمارگر بوده و خود شما هم مثل او.
جناب میتروی،
شما کامنت های من را نخوانده اید. شما هم ده دقیقه کامنتهای من را بخوانید تا متوجه شوید که من مارکسیست نیستم. بعلاوه، من تمام آثار مهم مارکس را خوانده ام و به این نتیجه رسیده ام که ماتریالیسم تاریخی مارکس یک نظریه بغایت اشتباه بوده و نتایج فاجعه باری برای کارگران ببار آورده است. خود انگلس هم متوجه این گند کاری بود و اگر خواستید برایتان توضیح خواهم داد اما شما خودتان گفته اید اهل کتاب هستید پس کار خوددتان است.
خود شما که اهل مثلا علم و منطق هستید دست از ریاکاری بردارید و از لفظ دموکراسی طوری استفاده نکنید که برای توده های شورشی معنی دموکراسی پارلمانی بدهد و برای ما کارگران کمونیست معنی دموکراسی مستقیم. من کلی بحث کرده ام و شما بجای پاسخ به بحثهایم بمن کتاب معرفی میکنید؟ ما کارگران را احمق تصور کرده اید؟
:18
ناشناس محترم؛ از قرار مرغ دشمنی با «دموکراسی» یک پا دارد و شما با فرهنگ ضددموکراسی، نوشته های دیگران را بدقت نخوانده مورد «نقد» قرار می دهی! خب این روش کار برآمده از تفکر جذمی مذهبی ست که حتی شهاب برهان مترجم مانیفست، نتیجه گیری پایانی مانیفست کمونیست را ترجمه می کند اما نمی پذیرد و همانند بسیاری دیگر از جمله شخص شما نه تنها دموکراسی را نمی پذیرد، بلکه آنرا مفهومی بورژوایی می نامد که با کمونیسم بقول شما در تناقض است! جان من شما بجای تلف کردن وقت خود و خوانندگان لطف کن به نتیجه گیری پاپا مارکس و عمو انگلس در پایان همان مانیفست ترجمه شهاب برهان مراجعه کن و ببین که آموزگاران بزرگ کمونیسم سیاه روی سپید بر دخالت همیشگی و همه جایی کمونیست ها در تعمیق و گسترش دموکراسی چه تاکیدی کرده اند! این رفقا بدرستی عالیترین نوع دموکراسی مستقیم اکثریت عظیم تولیدکنندگان در تاریخ تکامل جوامع بشر را «دیکتاتوری پرولتاریا» می نامند!
واقعا برای من باعث تأسف است که رفقایی همچون شما، خود را صاحب علم لدنی و گنجینه معلومات بدانند و حاضر به ده دقیقه مطالعه، آنهم جمعبندی آموزگاران بزرگ کمونیسم در پایان مانیفست کمونیست نیستند و خود را کمونیست می دانند! گرامی بحث شما و شهاب برهان و پل پت در نفی و ضدیت با دموکراسی با هادی میتروی نیست جانم، با رفقا کارل و فردریک است!
حال خود شما بگویید آیا دوران توفان خنده ها یا های های گریه هاست؟
پ. ن: لینک ترجمه مانیفست کمونیست برای آنها که جویای درک اهمیت دموکراسی (حاکمیت اکثریت) در دکترین کمونیسم هستند را اینجا می گذارم تا بویژه صفحه 57 مورد توجه قرار گیرد! https://marxengels.public-archive.net/pdf/ME1190.pdf
در این مقاله در سایت اخبار روز:
“جنبش در خطر است! – شهاب برهان”
آقای برهان نوشته است که آنارشیستها میگویند خیزشهای فعلی خوب است چون رهبری و جهت گیری ندارد و از ستادی رهبری نمی شود. من آنارشیست هستم و چنین چیزی نمی گویم. سئوال مهم این است که آیا تودههای خیزش چند ماه گذشته آنارشیست هستند یا خیر. بنظر من نیستند چون اگر بودند شعارهای آنارشیستی میدادند. حال که نیستند، اینکه چرا سازماندهی و جهت گیری ندارند از آنارشیسم آنها نیست. آنارشیستها جهتگیری و سازماندهای مشخصی دارند. میتوانید تشریف بیاورید اینجا پاسخ بدهید. اخبار روز سایت سانسور چی ها و پس فطرتهای پشت صحنه است و من زیر مقاله شما کامنت نخواهم نوشت.
سلام بر شما آقای میتروی،
نوشته اید:
“سعی خواهم کرد در کوتاهترین شکل ممکن با مراجعه به آثار آموزگاران بزرگ کمونیسم نشان دهم که «دموکراسی» امری بورژوایی نیست و دستاورد تکامل جامعه بشر است و بویژه پاپا کارل از عالیترین شکل دموکراسی که در روند تکامل تولید و توضیع و خدمات محقق خواهد گردید را «دیکتاتوری» پرولتاریا می نامد که با دموکراسی مستقیم و مشارکت هرچه گسترده تر تولیدکنندگان در تولید و توزیع و خدمات محقق خواهد گزدید!”
ببینیم قضیه از چه قرار است،
– نوشته اید دموکراسی امری بورژوائی نیست. درست می فرمائید. دموکراسی شکل دولتی برده داران هم بوده است. وقتی می نویسید دموکراسی یعنی اینکه هر محتوائی میتوان به آن داد، از جمله محتوای بورژوائی. پس امر بورژوازی هم هست. چطور امر بورژوازی نیست اما بورژوا ها دولت دموکراتیک دارند؟ آنها ملیونها صفحه در مدح دموکراسی نوشته اند.
– چرا شما هم مثل پاپا کارل نمی نویسید “کارگران جهان متحد شوید”، نمی نویسید پیش بسوی “دیکتاتوری پرولتاریا”، چرا حرف آقای پاپا کارل را در گیومه گذاشته اید؟ او اتفاقا منظورش محدود کردن بورژازی از طریق دولت سرمایه داری دولتی بوده است. منظور او دقیقا محدود کردن بورژوازی با اتکا به اسلحه و تهدید و زندان بود. چرا وانمود می کنید که منظور از شعار دموکراسی در آن دانشگاه در حقیقت دیکتاتوری پرولتاریا بوده است؟ فکر نمی کنم چنین بود.
– دموکراسی تکامل دولت است و تکامل بشر به دولت مثل تکامل بشر به آلمان نازی ضد بشری بوده است. وقتی تکامل به دولت و بعد شکل دموکراسی اش بوجود آمد، تکامل دهندگان برده دار بودند، زنها یشان شهروند دست دوم بودند و مردسالاری بیداد میکرد. آن دموکراسی دموکراسی طبقه برده داران بود. برای ما مهم تکامل نیست، مهم مسیر ذهنی بشریت است. وقتی مسیر ذهنی بشر استثماری باشد، دموکراسی اش هم استثماری و ضد بشری است. برای ما اسلامی بودن دولت ایران چندان مهم نیست، برای ما مهم این است که دولتش از استثمارگری حمایت میکند. اسلامی و خرافی بودنش مسئله بعدی است. خرافیونی هستند که سوسیالیست هستند. آنها دوستان هستند با آنها جنگ نداریم.
– هر چه که تکامل باشد که خوب نیست. تکامل سرخپوستان آمریکای لاتین این بود که توسط اروپائیان بورژوا استعمار شوند. تکامل اهالی آفریقا این بود که توسط اروپائیان سرمایه دار به بردگی گرفته شوند و به اروپا و آمریکای سرمایه داری فروخته شوند. تکامل دموکراسی این بود که یک کشور دموکراتیک دو تا بمب اتم بیاندازند روی سر زن و مرد و کودک ژاپنی. خودتان میدانید که لیست استثمارگری و جنایات دموکراسی های تاریخ انتها ندارد.
– در شعار گفتند دموکراسی نگفتند دموکراسی مستقیم. دموکراسی مستقیم که دولتی نمی شود. بحث دموکراسی مستقیم را ادامه بدهیم خواهید دید که پاپا کارل مجبور می شود بپذیرد که نمیتواند دولت باشد. انگلس مجبور شد بگوید “نه دولت به معنی رایج کلمه”. دولتی که پاپا کارل گفت دیکتاتوری پرولتاریاست (دولت کمون) در حقیقت دولت جمهوری دموکراتیک بورژوائی بود. این دولت چطور دیکتاتوری پرولتاریا بود اما بردگی مزدی در آن الغا نشده بود!! مائو مارکسیستها گفت انقلابش بورژوا دموکراتیک است اما مارکسیستها باید هژمونی داشته باشند. یعنی مارکسیستها باید بورژوا بشوند. دیدیم شدند. خب شاید بهتر بود که پاپا کارل هم میگفت دولت کمون دیکتاتوری پرولتاریا نیست بلکه دولت بورژوازی است. شما هم ننویسید زنده باد کمونیسم، بنویسید زنده باد انقلاب بورژوا دموکراتیک.
– پس فکر کنم که پیشنهاد درست این این باشد که اصلا ننویسید که چه خوب که شعار دموکراسی دادند، بنویسید که شعار دموکراسی باید مشروط بشود به منافع طبقه برده مزدی و سایر محرومان. الکی که نیست که ما حرف کلی بزنیم که همه خوششان بیاید و پنجره باز کرده باشیم که از آن فرار کنیم، کارگرانی مثل من مچ میگیرند. ننویسید “دولت مدرن آزادیخواه و برابری طلب”، بنویسید نظم غیر دولتی دموکراسی مستقیم ضد بردگی مزدی، ضد مردسالاری، ضد امپریالیسم. پاپا کارل شما در همان نقد برنامه گوتا نوشته کمونیستها خواستار برابری نیستند چون انسانها برابر نیستند. یک شخصی که فلج بدنیا می آید که با یک آدم سالم برابر نیست. وقتی از کلمه برابری استفاده میکنید دارید بصورت بورژوائی، یعنی حقوقی-دولتی، مسئله فقز و محرومیت را بیان میکنید. شاید خیلی ها دولت بورژوازی سکولار بخواهد، من نه. من هم با مقاله شما طرفم، به دیگران کار ندارم. دیگران شاید دوست داشته باشند از منافع طبقاتی خودشان دفاع نکنند و نوکر بمانند.
– پس با حساب ذکر شده، میتوان دید که انقلابی در کار نبوده. بخش بزرگی از توده ها از دست رژیم استبداد مذهبی و تحریمهای کشورهای دموکراتیک عاص شده اند علیه وضع موجود شورش کرده اند و به حمله نظامی و سرنگونی رژیم هم راضی اند اگر نبودند از شکست تیم فوتبال ایران به آمریکا و انگلیس خوشحال نمی شدند. تقصیر ندارند. سرنگونی رژیم توسط خارجی ها نه خوب است و نه بد. بدی اش مثل خیزشهای نافرجام قربانی شدن برای هیچ است. بگذارید چند سال بگذرد خواهی دید. 80 میلیون در جنگ جهانی دوم گشته شدند!! کسی ککش هم نمی گزد. جامعه استثماری و بردگی مزدی اینجوریه. قراره فراموش بشه! زشتی این جامعه استثماری و بد ذات را بیان کنید، هندوانه زیر بقل کسی نگذارید.
به آقای صالحی نیا در ارتباط با مقاله لینک شده،،
مقاله خوبی است اما شما هم اگر خوب فکر کنید متوجه می شوید که مسئله امپریالیسم هم از طریق دیدگاه ماتریالیسم تاریخی مارکسیستها خوب درک نمی شود. مثلا برای خیلی از آنها، امپریالیسم با کتاب لنین اغاز شد و بصورت تکامل سرمایه داری از خوب، آزاد، به بد، انحصاری، در حالیکه بدون امپریالیسم اصلا سرمایه داری پیدایش نمی یافت.
امیدوارم ایشون به سایت روسنگری بیاید و این کامنتها را بخواند، سایت آزادی بیان دیکتاتوری پرولتاریای لنینیستی هست و کسی نمیتوان کامنت بنویسد. در سایت اخبار روز میتوان کامنت گذاشت بشرطی که با تیدئیولوژی انقلاب مخملی اش مخالفتی نشود. اما سایت اخبار روز فقط مقالات توده های و اکثریتی های سابق و فعلی را منعکس میکند از جمله توده ای های سوسیال دموکرات و ضد لنین شده اصلاح طلب شده.
با سلام و سپاس از نقد. گرامی لطف کردی که مطلب رو بدقت مطالعه و نقد کردی. سپاس مضاعف من در خلاصه نوشتار شماست که می نویسید: «بیانات نویسنده با شعار آخر مقاله اش کاملا در تناقض است. نویسنده در مقاله از دموکراسی خواهی بنجول بورژوازی دفاع میکند، در آخر مقاله، شعار کمونیستی میدهد». شما به نکته مهمی اشاره کردید که با چند خط نمی توان به رفع این «تناقض» پرداخت. سعی خواهم کرد در کوتاهترین شکل ممکن با مراجعه به آثار آموزگاران بزرگ کمونیسم نشان دهم که «دموکراسی» امری بورژوایی نیست و دستاورد تکامل جامعه بشر است و بویژه پاپا کارل از عالیترین شکل دموکراسی که در روند تکامل تولید و توضیع و خدمات محقق خواهد گردید را «دیکتاتوری» پرولتاریا می نامد که با دموکراسی مستقیم و مشارکت هرچه گسترده تر تولیدکنندگان در تولید و توزیع و خدمات محقق خواهد گزدید!
مقاله ای خوب از آقای صالحی نیا که معمولا در سایت روشنگری وجود ندارد:
https://www.azadi-b.com/?p=29981
در مقاله برای اولین بار به وجهی از دیدگاه منصور حکمت، در ارتباط با امپریالیسم، بدرستی انتقاد شده.
ایشون دویچه وله و رادیو فرانسه را جا انداخته است.
در حقیقت ناتو چسب اتحاد دولتهای دموکراتیک امپریالیستی غربی است و ارتش تبلیغاتی فارسی زبان ناتو سه تا نیست، حداقل پنچ تاست:
ایران انترنشنال، بی بی سی، رادیو فردا، دویچه وله و رادیو فردا.
این پایگاههای ضد انقلاب کارگری، دقیقا مثل یک ارکستر سمفونی عمل میکنند.
مقاله بدرستی روسیه و چین را هم در ازتباط با خیزش کنونی نقد میکند.
به روشنگری،
لطفا از حکمتیون هم بخواهید در سایت روشنگری مفاله بگذارند. مقالات شبیه عقاید راه کارگر خسته کننده شده است. دست راستی های بی آبروی حکمتیون مقاله میگذاشتند. دست چپی هایشون هنوز خوب هستند و از انسانیت فاصله نگرفته اند. فکر کنم سایت روسنگری به دست راستی های حکمتیون علاقه بیشتری دارد چون دموکراسی خواه هستند.
نقد نتایج اجتماعی سرمایه داری بودن جامعه (بردگی مزدی بودن) درست است که به نفع دموکراسی خواهی، متوقف نشود، وگرنه رسانه های اپوزیسیون میشوند شبیه رسانه های امپریالیستها.
درباره این:
“در مناطق مرکزی ایران که تبعیض فاحش جنسی و عقیدتی و طبقاتی بمدت بیش از چهار دهه، جامعه را به خودی و ناخودی تجزیه کرده است، شعار «زن، زندگی، آزادی» و «نه به به ستمگر چه شاه باشه، چه رهبر» و«نه سلطنت، نه رهبری، دموکراسی، برابری»، نشان از بلوغ سیاسی جامعه ای دارد که در روند بیش از یک قرن مبارزه در راه کسب آزادی و برابری حقوقی، خواهان نفی تمامیت حاکمیتی ایدیولوژیک است اما خواهان بازگشت به گذشته نیست. جامعه ای صد میلیونی که رو به آینده ای روشن و تشکیل یک دولت مدرن آزادیخواه و برابری طلب دارد!”
۱ ۰ تبعیض طبقاتی چهل ساله نیست، چند هزار ساله است.
۲ – شعار دموکراسی فعلا شعار دانشجویان یک دانشگاه بوده و حتی اگر سراسری هم شود، شعار مهمی نیست. مجاهدین خلق و سایر بورژوا سکولارهای دارای ایدئولوژی سرمایه داری این شعار را میدهند. این شعار، شعار امپریالیستهای غربی علیه دولتهای مخالف خود بوده است و کلا شعار انقلاب مخملی حساب میشود. خودتان میدانید. شاید خیلی ها را فریب بدهید، من را نه.
۳ – درصد عظیمی از کارگران جهان تحت “دولت های مدرن آزادی خواه و برابری طلب ” شما زندگی میکنند. این دولتها که دولتهائی دارای ایدئولوژی بورژوا امپریالیستی هستند. کلا ایده دولت مدرن آزادیخواه و برابری طلب، ایده ای در ایدئولوژی بورژواهاست.
۴ – اصلا دولت نمیتواند غیر ایدئولپژیک باشد، نمی فهمم چطور عقاید اصلاح طلبان را پذیرفته اید. دولتی که تحت آن زندگی میکنید و فکر میکنید آزادی خواه است دولت بورژوا دموکراتیک استثمارگر سرمایه داری -امپریالیستی است. اعتقاد به سرمایه داری و انجام اعمال امپریالیستی ایدئولوژی است. تمام اراجیفی که صبح تا شب در رادیو و دانشگاههای تلویزیونهای غربی ها می شنوید اراجیف ایدئولوژیک هستند. سیاستمداران و مثلا فلاسفه سیاسی اصلاح طلب توده ها را فریب میدهند، شما هم دست در دست آنها میخواهید من خواننده روشنگری را هم فریب بدهید؟
۵ – فعالین سالهای شصت، حتی مجاهدین خلق آن دوران، سوسیالیست بودند. مجاهدین بعد از اعدامهای سالهای شصت و مهاجرت به خارج هوادار سرمایه داری و دموکراسی بورژوائی شد. در حقیقت، یورش رژیم به فعالین کمونیست و مجاهدین، که صد ها بار خشونت آمیزتر از یورشهای اخیر بوده و به اعدام هزاران فعال کمونیست و سوسیالیست منجر شد، سرکوب گرایشات کمونیستی و سوسیالیستی بود. خیزشهای اخیر اصلا بالغ تر از آن خیزشها نیستند. خیزشهای اخیر بعلت ضد سرمایه داری و ضد امپریالیستی نبودن، در حقیقت، خیلی مانده به بلوغ آن دوره برسندو تازه باید بعد از رسیدن از آن هم عبور کنند. جای تعجبی ندارد. در دوران مصدق، دموکراسی خواهی و کمونیسم رواج داشت، اما با کودتا و دیکتاتوری شاه، خمینیسم تحویل گرفتیم. در افغانستان کودتا شد تا اصلاحات ارضی شود و جامعه مدرن سرمایه داری دولتی نوکر شوروی درست شود، دموکراتهای دولتهای که شما دم از آزادی خواهی شان میزنید، برایشان طالبان درست کردند.
۶ – این فرصت طلبی است که جند شعار را دست چین کنید و بگوئید این شعار همه توده های خیزش است.
۷ – اگر بر اساس همه شعارها و نوع اعتراضها و تظاهرات های اخیر قضاوت کنیم، این خیزشها ادامه فاصله گیری و غریبه شدن توده های شرکت کننده در انتخابات از رژیم است. روند بیرون انداختن اصلاح طلبان رژیم و رادیکال شدن بخشی از آنها از قدرت سیاسی با وقایع انتخابات سال ۸۸ شروع شد. از آن زمان تا به امروز جنگی بین رژیم و توده های تغییر جهت داده شده هوادار اصلاح طلبان بوجود آمد. اصلاح طلبان به دولتهای غربی تمایل داشتند و همین به انواع و اقسام فرموله کردن مارکسیستی و غیر “ایدئولوژیک” دموکراسی خواهی منجر شده است که با انقلاب مخملی غربی تطابق دارد و تحریمهای اقتصادی به آن شدت میدهد. توده ها بالغ نشده اند، اصلاح طلبی رادیکال شده است. اگر توده ها بالغ شوند، یک ضرب یقیه سیستم بردگی مزدی و امپریالیسم ش را میگیرند.
۸ – تودهای جوان امروز استاد استفاده از اینترنت هستند، خودتان ذکر کرده اید، چرا آنها برای بلوغ سیاسی درباره استثمار سرمایه داری و امپریالیسم ش چیزی یاد نگرفته اند؟ دو تا کتاب داریم. یکی علیه سرمایه داری، دیگری علیه فقط استبداد. علیه استبداد انتخاب شده، کسی “علیه سرمایه داری” را در اینترنت محدود نکرده.
خلاصه،
بیانات نویسنده با شعار آخر مقاله اش کاملا در تناقض است. نویسنده در مقاله از دموکراسی خواهی بنجول بورژوازی دفاع میکند، در آخر مقاله، شعار کمونیستی میدهد.