ونزوئلا: ایجاد یک آلترناتیو از سوی طبقه کارگر علیه امپریالیسم، جناح راست افراطی و بوروکراسی سرمایهداری دولت
بحران سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حاکم بر ونزوئلا پس از تحرکات نظامی امپریالیسم آمریکای شمالی و امپریالیسم فرانسه علیه این کشور شدت و گسترش یافته است. طبقه کارگر و تودههای انقلابی، همزمان که علیه دولت چاوزیستی مادورو در حال مبارزه می باشند، با تحرکات نظامی امپریالیسم آمریکای شمالی و فرانسه نیز مقابله میکنند.
مقالهای که برایتان انتخاب شده، از جنبهای خاص قابل بررسی است. نویسندگان مقاله به دولت مادورو نقد دارند و علیه آن مبارزه میکنند، اما هنوز به دوران هوگو چاوز نگاهی مثبت دارند و برخلاف دیگر جریانهای چپ و کمونیست ونزوئلا، به دوران چاوز تعلق خاطر دارند. نکته جالب این مقاله آن است که یک جریان چپ در آمریکای لاتین، بهصورت مستقیم و آشکار علیه رژیم سرمایهداری اسلامی حاکم بر ایران موضع گرفته است.
در حمایت از مبارزات طبقه کارگر و تودههای انقلابی ونزوئلا علیه دولت چاوزیستی مادورو که ماهیت کاملاً سرمایهداری دارد، و در شرایطی که امپریالیسم آمریکای شمالی و فرانسه دست به تحرکات و تهدیدهای نظامی علیه ونزوئلا و دیگر تودههای انقلابی در آمریکای لاتین زدهاند، ضروری است که در کشورهای محل اقامت خود دست به سازماندهی انترناسیونالیستی زده و همصدا با آنها علیه امپریالیستها و رژیمهای سرمایهداری و دیکتاتوری منطقه مبارزه کنیم.
زندهباد مبارزه انترناسیونالیستی علیه سرمایهداری و امپریالیسم جهانی!
مسعود کوچک
ونزوئلا: ایجاد یک آلترناتیو از سوی طبقه کارگر علیه امپریالیسم، جناح راست افراطی و بوروکراسی سرمایهداری دولت!
*چپ انقلابی ونزوئلا – آمریکای لاتین ۱۰ ژوئن ۲۰۲۵
وضعیت جهانی و نزاع امپریالیستها
جهان امروز درگیر جدالی عمیق میان بلوکهای امپریالیستی رقیب به رهبری ایالات متحده و چین است. این رویارویی چنان پیچیده و خطرناک است که نمیتوان پیشبینی کرد تا کجا پیش خواهد رفت و چه پیامدهای ویرانگری برای طبقه کارگر و تودههای مردم جهان به بار خواهد آورد: بیکاری، گرسنگی، فقر، فلاکت، نسلکشی و بربریت.
نمونه عریان این جنایتها، هولوکاستی است که ترامپ و رژیم صهیونیستی–نازیستی نتانیاهو علیه مردم فلسطین سازمان دادهاند. اما این تنها نمونه نیست؛ از اخراج گسترده مهاجران ونزوئلایی و لاتین گرفته تا جنگ امپریالیستی در اوکراین و تقسیم جنایتکارانه سوریه میان آمریکا، ترکیه و اسرائیل، همه بیانگر ماهیت خونبار این نظاماند.
امپریالیسم آمریکا مانند حیوانی زخمی در برابر سقوط هژمونی خود واکنش نشان میدهد: با سیاستهای اقتصادی و فاشیستی. در مقابل، امپریالیسم چین از طرفی بطور ریاکارانه جنایتهای آمریکا و اسرائیل در غزه را محکوم میکند و از طرف دیگر بعنوان دومین شریک تجاری اسرائیل با سرمایهگذاریهای خود ماشین جنگی آن را سرپا نگه میدارد. چین و روسیه که از سوی دولت نیکولاس مادورو و برخی دولتهای آمریکای لاتین بهعنوان “مدافع ملتها” معرفی میشوند، در واقع چیزی جز قدرتهای امپریالیستی نیستند که تنها منافع شرکتهای چندملیتی و سرمایههای خود را دنبال میکنند.
امروز بیش از هر زمان دیگر ضروری است که طبقه کارگر بدیلی مستقل بسازد تا در برابر جنایتکارانی همچون ترامپ و نتانیاهو و دیگر امپریالیستها و سرمایهداران حامی این نظام جنایتپیشه بایستد.
سیاست تعرفهای، فرمان اضطراری اقتصادی و پاسخ دولت مادورو به مهاجران
ترامپ تنها به بازگرداندن تحریمها علیه صنعت نفت ونزوئلا بسنده نکرد، تحریمهایی که با لغو مجوز صادرات شرکتهایی چون شورون، رپسول همراه بود. علاوه بر این، کارزار شدیدی علیه مهاجران ونزوئلایی راه انداخته و تصمیم گرفته تعرفههایی تا ۲۵ درصد بر واردات کشورهایی اعمال کند که هیدروکربن ونزوئلا را خریداری کنند.
این سیاست تهاجمی با استقبال بخشهایی از جناح راست افراطی حزب جمهوریخواه و جریانهای فاشیستی بینالمللی، از جمله ماریا کورینا ماچادو، حمایت شد. برای طبقه کارگر و مردم ونزوئلا، این اقدامات به معنای تشدید رنجها و بحرانی است که بیش از یک دهه ادامه دارد، قدرت خرید کاهش یافته و تورم بهطور چشمگیری افزایش یافته است.
پاسخ دولت مادورو در عمل، اجرای اقداماتی مرتبط با اخراج مهاجران است ـ فراتر از سخنان و بیانیههایی که ترامپ را محکوم میکنند ـ و همچنین اجرای برنامهها و سیاستهایی که سرمایهداران فدکاماراس و بورژوازی بولیواریا را از دولت مطالبه میکنند: که شامل نابود کردن دستاوردهای اجتماعی و سیاستهای ضد امپریالیستی مردم در دوران چاوز، آزادسازی مزدوران و تلاش برای عادیسازی روابط اقتصادی با واشنگتن میشود.
مادورو در چارچوب اتحاد با امپریالیستهای چینی و روسی و همپیمانانی چون رژیمهای ارتجاعی ترکیه و ایران، در حال پیگیری سیاستی سرمایهدارانه و ضدکارگری و گسستی کامل از اقداماتی است که چاوز در زمان خود به پیش برده بود.
سیاستهای دولت افزایش واقعی دستمزد را از کارگران دریغ میکند و با پرداخت یارانهها و بُنها، حقوق و دستاوردهای کارگران را کاهش میدهد و وحدت طبقاتی را تضعیف میکند.
دولت همچنان ارزهای حاصل از نفت را به بانکهای خصوصی واگذار میکند، به سود سرمایهداران داخلی و خارجی، که بدون هیچ مانع جدی این سرمایهها را از کشور خارج میسازند، همه اینها با امتیازاتی است که خود دولت در اختیارشان میگذارد.
فرمان اضطراری اقتصادی که در ۸ آوریل امضا شد، اختیارات ویژهای به رئیسجمهور میدهد تا اقدامات مالی و اداری را بهمنظور “حفاظت از دستگاه تولیدی” اجرا کند، اما هدف اصلی حمایت از شرکتهایی است که در دست سرمایهداران قرار دارند.
دولت اکنون تبلیغ میکند که مردم باید فداکاریهای بیشتری برای “توسعه اقتصادی داخلی”، “تنوعبخشی اقتصاد” و “افزایش صادرات” را بپذیرند، اقداماتی که بهزعم آنان ارزآوری برای همه ونزوئلاییها خواهد داشت. اما این یک دروغ آشکار است. تنها بوروکراسی فاسد دولتی و سرمایهداران هستند که از این سیاستها سود میبرند.
نمونه بارز این روند “قانون سرمایهگذاری خارجی” است؛ قانونی که شرایط سختی از استثمار و نابرابری را بر کارگران تحمیل میکند. در مواد ۵۶ و ۵۷ این قانون، به سرمایهگذاران خارجی اجازه داده شده است تا تمام ارزهای خود را از کشور خارج کنند، در حالی که صادرکنندگان تنها موظفاند ۲۰ درصد از کل درآمد ارزیشان را در داخل کشور باز سرمایهگذاری کنند.
سازماندهی نیروی کارگران و مبارزه طبقاتی
دولت و بوروکراسی سندیکایی وابسته به آن، تمامی دستاوردهای کارگران را که در دوران دولت چاوز بهدست آمده بود، از بین میبرند، در حالی که به دروغ ادعا میکنند مدافع میراث او هستند. آنها بدتر شدن شرایط کار و سیاستهای ضدکارگری خود را به تحریمهای امپریالیستی آمریکا نسبت میدهند و آمادهاند با اصلاح قانون اساسی، ضربهای سنگینتر به مردم وارد کنند.
هدف آنها ایجاد مناطق ویژه اقتصادی با سرمایهگذاری چین، ایران، ترکیه، روسیه و دیگر کشورهاست، پروژههایی که با غارت بیرحمانه منابع طبیعی و معدنی همراه است و حقوق کارگران را محدود میکند.
بخشهایی از جنبش کارگری که با سیاستهای دولت در ستیزند، باید از قالبهای کهنه سندیکالیسم عبور کنند و جنبشی نوین بسازند که بر اساس تصمیمگیری در مجامع عمومی کارگران پیش رود. این جنبش باید وحدت حداکثری را ایجاد کند و برنامه و نقشه عمل مشخصی برای مقابله با سرمایهداران، جناح راست و بوروکراسی فاسد دولت داشته باشد.
مبارزه طبقاتی در ونزوئلا و جهان، چالش طولانی و دشواری را پیش روی کارگران قرار داده است. باید تمام شکلهای سازماندهی واقعی کارگران، اعم از کمیته، هسته، شورا یا تیم مبارزه، احیا شوند، سازمانهایی که واقعاً مستقل از بوروکراسی سندیکایی باشند، در آنها انتخاب و عزل فوری همه نمایندگان و رهبران ممکن باشد و دمکراسی کارگری، مبارزهجویی و مجامع عمومی بهعنوان بالاترین نهاد تصمیمگیری حاکم باشد.
علاوه بر ترویج کمیتههای مبارزه مستقل از اتحادیههای دولتی، باید بلافاصله مجامع و نشستهای کارگری برای تدوین برنامه مبارزه با مطالبات بنیادین تشکیل داد:
دستمزد برابر با سبد معیشت
بررسی و اجرای قراردادهای جمعی
بازپسگیری مزایای اجتماعی
آزادی سندیکایی
حق اعتصاب
بازسازی دستگاه تولید ملی با اشتغال شایسته
سیستم بهداشت و آموزش رایگان و با کیفیت ۱۰۰٪
و دیگر مطالبات اساسی.
برای تضمین این مطالبات، باید همزمان برای مصادره صنایع بزرگ، زمینهای بلااستفاده و بانکها مبارزه شود، بهگونهای که تحت کنترل و مدیریت مستقیم کارگران و مردم کمدرآمد قرار گیرد و مسئولان با انتخاب و عزل فوری در مجامع کارگری منصوب شوند.
به چپ انقلابی بپیوندید تا برای تحقق این ایدهها مبارزه کنیم!
*این مقاله بر گرفته از وب سایت چپ انقلابی ونزوئلا است و ارائه آن به منزله تایید نظرات نویسندگان آن نیست و صرفاً برای آگاهی خوانندگانی است که به مسائل انترناسیونالیستی علاقهمند هستند.
باید دید که مارکسیستهای رادیکال میخواهند دولت بلشویکی درست کنند یا نه، اگر چنین چیزی میخواهند، کاملا مرتجع هستند. در آن دوران، رژیم بلشویکها یک تجربه بود مثلا قرار بود شوراها حاکم باشند، ،امروز دیگر تجربه نیست، ارتجاع است. حتی از اول شکلگیری حاکمیت بلشویکها، شواهد ارتجاع کاملا قابل تشخیص بود و این باعث شد که آنارشیستهائی که برای کمک رفته بودند، روسیه را ترک کنند چون دیدند حرب بلشویک در حقیقت ضد انقلاب شده بود. بعد که استالین به جان خود بلشویکها افتاد و خفقان بر شوروی حاکم شد، اثبات شد که ارزیابی ها از روسیه درست بودن و حزب بلشویک در حقیقت شده بود حزب سرکوبگر سرمایه داری دولتی. در لیست خواص ارتجاع، بلشویکها ضد هیراشی نبودند، این عامل فساد آنها شد. هیراشی فاسد تولید میکند.
ارتجاع هست: هیراشی، مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، تعصبات، تبهکاری و خرافات و عقاید ضد علمی و غیرعلمی.