وحشی ها و متمدن ها،
Alain GRESH برگردان بهروز عارفي
چه کسی می تواند در برابر آدم کشی های حماس، خشمگین نشود ؟ و اما در برابر سِیل بمب های حکومت اسرائیل چطور؟ اولی را «تروریستی» می نامند – و نه دومی را. در بستر تاریخ، این مفهوم بسیار دگرگون شده است.
نویسنده Alain GRESH برگردان بهروز عارفي
برای یک مادر، یا یک پدر، چه چیزی ویرانگرتر از مرگ فرزند است ؟ آرزوهای بسیاری که بر باد می روند، رویاهایی که به کابوس بدل می شوند و طرح های بی شماری که تباه می شوند. کسی که چنین تراژدی را تجربه نکرده، نمی تواند سنگینی آن را واقعاً حس کند. هر پدر و مادری، حتی از این که تلفنی چنین درامی را به او خبر دهند، به خود می لرزد. اگر این مصیبت نتیجه ی یک بیماری باشد، «سرنوشت» چنین مُقَدَر کرده است؛ اگر تصادف رانندگی موجب بلا شده باشد، راننده ناشی مقصر را نکوهش می کنند؛ در یک عمل «تروریستی» که در جایی به مدرسه ای حمله می کند، در مکانی دگر به یک سوپرمارکت، و در محل دیگر رهگذر ساده را هدف می گیرند. چه کسی را باید مقصر دانست؟ طبیعتاً، تروریست را، چه فرد دیگری را ؟
اما بااین وجود… روز ۴ سپتامبر ۱۹۹۷ را به یاد آورید، در خیابان یهودا، درست در مرکزِ بیت المقدس. سه کامیکازِ حماس با منفجرکردن خود، پنج نفر را به قتل می رسانند، از جمله دختر نوجوانِ ۱۴ ساله ای به نام سمادار که برای خریدن کتاب رفته بود. نام او در اسرائیل بسیار ارجمند است. پدر بزرگ سمادار ، ژنرال متیاهو پِلِر یکی از معماران پیروزی در جنگ ژوئن ۱۹۶۷ بود وسپس «صلح طلب» شده از بازیگران نخستین گفتگوهای محرمانه بین مسئولانِ سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) و اسرائیلیان «صهیونیست» گردید که بعدها به «مذاکرات پاریس» مشهورشد. در آن سال ۱۹۹۷، بنیامین نتانیاهو نخست وزیر وقت وعده داده بود که توافق های اسلو را که در ۱۹۹۳ امضا شد، نابود کند، کاری که انجام داد. او با نوریت، مادر سمادار از دوران مدرسه و جوانی آشنا بود. هنگامی که زنگ می زند تا به اوتسلیت گوید، نوریت با پرخاش می گوید: «بی بی ، چه کرده ای؟» و او را مسئول مرگ دخترش قلمداد می کند (۱).
نوریت پِلِد-الهانان در مقاله اش نوشت: «برای من، بین تروریستی که دخترم را کشته و سرباز اسرائیلی که در جریان محاصره سرزمین ها به یک زن فلسطینیِ حامله اجازه عبور نداد تا به بیمارستان برود و در نتیجه او کودکش را از دست داد، تفاوتی نیست. مطمئنم که اگر فلسطینیان با ما رفتاری مشابه با رفتار “ما” با آنان داشته باشند، “ما” در میان آن ها تروری صد برابر بدتر به راه می انداختیم». نوریرت در پایان نتانیاهو را «مرد گذشته» می نامد؛ متأسفانه او اشتباه کرده بود زیرا نتانیاهو هنوز چهره اصلی سیاست اسرائیل باقی مانده است. به رغم انتقاداتی که به خاطر طرح رفرم نظام قضائی از ماه ها پیش متوجه او بود، اکثریت بزرگی از جامعه اسرائیل در پشت او قرار گرفت تا سیاست جنایت باری – بر پایه ی حقوق بین المللی- را که در غزه دنبال می کند، توجیه کنند. در ویرانه های دودآلود این باریکه زمینِ بسته، نسل های آینده ی رزمندگانِ فلسطینی پرورش می یابند که مصمم تر از نسل های گذشته، دلی پرخشم و نفرتی خاموش نشدنی خواهند داشت.
عملیاتِ کماندوهای انتحاری سال های دهه ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰، نظیر تهاجم ِ حماس با همکاری دیگر سازمان های فلسطینی در ۷ اکتبر، جنایت جنگی شمرده می شوند، همان گونه که محاصره و بمباران های غزه جنایت جنگی اند. یک باردیگر، مسئله ی تروریسم و تعریفِ آن مطرح می شود. این کار سختی است، چرا که گروه هایی که نامشان در فهرست «تروریسم» ثبت می شود ، بسیار ناهمگون هستند (۲). آیا می توان میلیشیای راست افراطیِ آمریکائی را که در اوکلاهوماسیتی در ۱۹ آوریل ۱۹۹۵ دست به سوءقصد زد، القاعده، یا ارتش جمهوری خواهان ایرلند (IRA) و حزب کارگران کردستان (پ ک ک) را با یک عنوان نامید ؟ این اتهام ملزم می کند که همه ی این جنبش ها راتجسمی از شرِ مطلق به حساب آورند که هیچ مصالحه ای با آنان ممکن نیست و تنها راهبرد علیه آنان نابودی آنها جهت تضمینِ پیروزی اردوگاه «خوبی» است. با این همه، تاریخ به کرات ثابت کرده که «تروریست های دیروز» رهبران فردا هستند، مانند ایرلند یا الجزایر.
هنگامی که روزنامه نگاران هر ناظری را که درباره غزه نظر می دهد، وامی دارند که حماس را به مثابه «سازمان تروریستی» نکوهش کند، فراموش می کنند که این انتخاب را که عمدتأ اتحادیه اروپا و ایالات متحده تأیید کرده اند، نه سازمان ملل متحد به تصویب رسانده و نه دولت های متعددی که از راه های گوناگون با این سازمان ارتباط دارند. حتی اسرائیل، در درازای سال ها با حماس تماس داشت و با آرزوی «خریدن» این جنبش، به قطر اجازه داده که صدها میلیون دلار روانه غزه کند. آیا می توان پنداشت که بتوان جنبشی که در انتخابات فلسطین در سال ۲۰۰۶، نزدیک به ۴۴ درصد آراء فلسطینیان را کسب کرده، خیلی ساده ریشه کن کرد ؟ ثبتِ حماس در فهرست سازمان های تروریستی توسط اتحادیه اروپا پس از انتفاضه دوم در اوایل سال های دهه ۲۰۰۰ بحث های زیادی برانگیخت. فرانسه که اطمینان داشت بهتر است با جنبش اسلامی به تبادل پرداخت، تمایل داشت بریگادهای عِزالدین القَسام را که از پیش در فهرست تروریستی قرارداشت، از آن سازمان تفکیک دهد، همان طوری که بریگاد شهیدان الاقصی را از سازمان الفتح، شاخه اصلی سازمان آزادی بخش فلسطین متمایز کرده بود. سرانجام، پاریس در زیر فشارهای شریکانش کوتاه آمد، همچنان از درج حزب الله بر روی این فهرست خودداری می کند، زیرا این جنبش حزبی سیاسی است که در مجلس لبنان نماینده دارد، و یکی از بازیگران عمده ی سیاست داخلی کشور سِدرها است. (۳)
اما پ ک ک نمونه برجسته ای از تناقض های سیاست های غربی است. این حزب بر روی فهرست تروریستیِ اروپا و ایالات متحده قرار دارد، و از این رو می توان فردی را که حتی لفظی از آن پشتیبانی می کند، به تمجید از تروریسم متهم کرد. بااین وجود، غربی ها در سال های ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ به آن تشکیلات اسلحه دادند تا با تهاجم سازمان دولت اسلامی (داعش) در عراق مقابله کرده و از شهر کوبانه چنان قهرمانانه دفاع کند که در سراسر جهان به طور گسترده ستوده شد. (۴)
با این نکته می توان توافق داشت که «عملیات تروریستی» را آنی دانست که به طور عمده، غیرنظامیان را هدف قرار می دهد. بسیاری از جنبش های آزادی بخش، در سطحی کم و بیش بزرگ، بسته به موقعیت، از این روشِ مبارزاتی استفاده کرده اند. پیش از اظهار نفرت نسبت به آن، باید یادآوری کرد که این جنبش ها با ارتش های مدرن، مجهز به نیروی هوائی، تانک و موشک در نبردی کاملاً نابرابر رویارویی می کنند. و اینکه از ده ها سال پیش، ترور روزمره و گاهی ویرانگری که استعمارگران آن را نمی بینند ، جمعیت زیر اشغال را مورد ضربه قرار می دهد و خشم، سرخوردگی و غضب ایجاد می کند.
مانِس اِسپِربِر، نویسنده اتریشی تبار فرانسوی یادآوری می کند که «آسان است که ترور را ندید، زیر در زیر بی تفاوتی کسانی مخفی است که به آن ها مربوط نمی شود، یعنی اکثریت قریب به اتفاق». (۵) او از ترور فاشیستیِ سال های ۱۹۳۰ اروپا صحبت می کرد، اما ترورِ استعماری از نگاه اکثریت قریب به اتفاقِ اهالی کشورهای استعمارگر مخفی بود، و از «وحشیگریِ» پاسخ استعمار شدگان ، به حیرت می افتادند.
مبارزه آفریقای جنوبی به «صلح دوستیِ» خیرخواهانه محدود نبود
در همه ی جنبش های آزادی بخش، تروریسم جایگاه یکسانی ندارد و برخی موفق شدند تا دست یازیدن به آن را محدود کنند. نمونه ی آفریقای جنوبی گویاست، حتی اگر برخلاف تصور بسیاری در غرب، مبارزه به «صلح دوستی» خیرخواهانه محدود نبود. کنگره ملی آفریقا (ANC) از خشونت و در موارد خاصی از تروریسم نیز استفاده کرده است. شرایط مبارزه گزینش اعتدال را تسهیل کرد. این جنبش متحدان محکم در سطح جهانی داشت که در مبارزه، به روشنی آن ها را همراهی می کردند. این «کنگره ملی» می توانست بر روی پشتیبانی اتحاد شوروی و کشورهای وابسته، جنبش مصمم غیرمتعهدها و جنبش نیرومند بایکوت حساب کند – به ذهن هیچ کس خطور نمی کرد که جنایتکار قلمدادشان کند، امری که آپارتاید و حامیان سرمایه داری آفریقای جنوبی را به لرزه درآورد. و سرانجام ، مداخله نظامی کوبا در آنگولا در ژانویه ۱۹۸۸، که در آن ارتش فیدل کاسترو ضربه کاری بر ماشین جنگی پرِتوریا وارد کرد و به قول نلسون ماندلا، «نقطه عطفی در آزادی قاره ی ما و خلق من بود» (۶). در چنین موقعیتی، امکان داشت که از دست زدن به تروریسم خودداری کرد. برعکس، امروز، فلسطینی ها را به حال خود رها کرده اند، از جمله از سوی چندین کشور عربی ودر مقابل، اسرائیل از پشتیبانی بی قید و شرط غربی ها برخوردار است. حتی به قدرت رسیدن وزیران فاشیست، «برتری طلبان یهودی» تغییری در موضع کشورهای غربی ایجاد نکرد. (۷)
برای درک دوراهی متناقضی که «ساف» و اجزای تشکیل دهنده اش با آن روبرو بود، باید به مبارزه فلسطینیان پس از اشغال ۱۹۶۷ مراجعه کرد. پس از دوره ای نشاط که در اثر گسترش عملیان فدائیان فلسطینی ایجاد شده بود، در سال های ۱۹۷۰-۱۹۷۱ فدائیان را از اردن اخراج کردند (۸)، در حالی که کنترل اسرائیل بر سرزمین های اشغالی سخت تر می شد. آن گاه، حتی موجودیت مبارزه فلسطین دچار مخاطره شده بود و همراه با آن امید به آزادی نیز. بدین ترتیب، شاهد ازدیاد عملیات خشنِ فراسرزمینی بودیم که با تأسیس سازمان سپتامبر سیاه همراه بود که فعالیت چشمگیرش گروگان گیری ورزشکاران اسرائیلی در بازی های المپیک مونیخ در ۱۹۷۲ بود. همان گونه که ابوایاذ، مرد شماره ۲ پیشینِ ساف توضیح داد «این سازمان به عنوان بازوی کمکی مقاومت در زمانی وارد کار شد که ساف توانائی کامل انجام وظایف نظامی و سیاسی اش را نداشت. (…) اعضای ساف احساس عمیق سرخوردگی و انزجاری را بازتاب می دادند که در اثر کشتار اردن و همدستی هایی که آن را ممکن ساخت، خلق فلسطین را فراگرفته بود.» (۹). به موازاتِ آن، جبهه خلق برای آزادی فلسطین (FPLP) به رهبری جورج حَبَش، فلسطینی مسیحی، بر هواپیماربائی ها افزود و روز ۳۰ مه ۱۹۷۲ با همکاری ارتش سرخ ژاپن، به فرودگاه لُود در تل آویو حمله کرد.
چه عاملی باعث شد که ساف به «عملیات خارجی» پایان دهد ؟ ابتدا، شناسائی فزاینده ی کشورهای غیرمتعهد و سوسیالیستی، که به فلسطین امکان داد تا حقانیت بین المللی پیدا کند و یاسر عرفات در سال ۱۹۷۴ به سازمان ملل متحد دعوت شود. امری که آغازی بود برای این که ساف در بازی دیپلماتیک شرکت کرده و نخستین دفترهای نمایندگی اش را در اروپا باز کند ، از جمله در سال ۱۹۷۴ در پاریس. فرانسه که بی شک تروریسم را محکوم می کرد، در قانع کردن شریک هایش در این که کلید راه حل کشمکش، پایان دادن به اشغال اسرائیلی است و این امر از شناسائی حق تعیین سرنوشت فلسطینیان و نیز مذاکره با سازمان آزادی بخش فلسطین می گذرد، نقش سازنده ای داشت (اعلامیه اروپا در ونیز، سال ۱۹۸۰). در آن دوران، مناهیم بگین، نخست وزیر اسرائیل اروپا را متهم کرد که می خواهد اسرائیل را مجبور به مذاکره با الفتح کند، که به گفته ی او «انتشاراتش طنینی شبیه به “نبرد من” هیتلر دارد». نتانیاهو برای متهم ساختن حماس از این قیاس استفاده می کند. این پیشرفت اروپایی پنجره ی دیپلماتیکی را گشود و فرایند سیاسی را به راه انداخت. زمان کوتاهی، فلسطینیان توانستند امیدوار شوند که رویای ایجاد دولت محقق خواهد شد و بر روی صلح شرط بندی کردند.
رزمندگان فریاد می زدند «این برای پسرم است!»
در اینجا، هدف بازسازی تاریخ شکست روند اسلو نیست، ولی مسلم است که این شکست در پیروزی انتخاباتی حماس در سال ۲۰۰۶ نقشی ایفا کرد. آنچه در طول سال ها خشونت را تغذیه کرده است، وضعیت واقعی فلسطینیان، گسترش مستعمره سازی، سرکوب هر فعالیت سیاسی، زندانی کردن گسترده و نقض منظم حقوق بین المللی بود. آیا در کرانه باختری که حماس فعالیت اندکی دارد، رفتار اسرائیل «ملایم تر» است ؟
اسرائیل این اصل اخلاقی یک کارشناس آلمانی اواخر قرن نوزدهم را به کار می برد: «حقوق بین الملل به جز حرف نیست، اگر بخواهید این اصول را درباره مردم وحشی نیز به اجرا در آورید. برای تنبیه یک قبیله زنگی، باید دهکده های شان را به آتش کشید، بدون عبرت دادن به این شکل، هیچ چیز برآورده نخواهد شد» (۱۰). این ترور که غربی ها غالباً نمی بینند، که فقط وقتی متأثر می شوند که اسرائیلی ها کشته می شوند، تقدیر روزانه ی فلسطینی هاست. در گوشت و پوست آنان حک شده است. پس از ۷ اکتبر، ویدئوهایی در شبکه های اجتماعی می چرخد که رزمندگان را نشان می هد که فریاد می زنند «این برای پسرم است! [که شما کشته اید]»، «این برای پدرم است! [که شما کشته اید] (۱۱).
یک کمیسیون بررسی فرانسوی بیلان رویدادهای ۸ مه ۱۹۴۵ در شرق الجزایر را چنین توضیح می داد: «صدوسه اروپائی به قتل رسیدند، به چند زن از جمله به یک زن ۸۴ ساله تجاوز شده است. در بیشتر موارد، جنازه ها را تکه پاره کرده اند. اعضای تناسلی را بریده و در دهان شان گذاشته اند، سینه ی زنان را کنده اند و شورشیان با چاقو جسد ها را سوراخ سوراخ کرده اند». در سطیف، در جریان تظاهرات استقلال طلبان، یک تظاهرکننده به دست پلیس کشته شد و شورش و کشتارها به راه انداخت. کتاب ارزنده ی محانه عمرانی (۱۲) به واکنش هایی می پردازد که این رویداد در فرانسه برانگیخت، رویدادی که پیشاپیش خبر از قیام ۱۹۵۴ می داد (۱۳).
چگونه باید این وحشیگری مستعمره شده ها را توصیف کرد؟ یکی از تحلیلگران آن روزگار می نویسد که «فراخوان به خشونت از کوهستان ها یک باره نوعی جِن شرارات، کالیبانی* وحشی و سنگدل بیرون می کشد که فقط نیروئی نیرومند تر از او می تواند جلو حرکاتش را بگیرد. توضیح تاریخی و اجتماعیِ رویدادهای سطیف در روز جشن پیروزی چنین است». حتی روزنامه لوموند هم موضعی مثل بقیه داشت و نوشت «ناآرامی ها در منطقه هایی ایجاد شد که نهادهای فرانسوی، سیاسی، آموزشی، اجتماعی کمتر توسعه یافته اند». این به این معنی است که استعمار بیشتر امکان می دهد تا اهالی را از «توحش» شان بیرون کشید. ولی اگر برعکس، این استعمار بوده که آن ها را به سوی توحش پرت کرده باشد؟
چند دهه ضروری بود تا گستردگیِ سرکوب علیه اهالی موسوم به «بومی» که قیام سطیف در ۱۹۴۵ را دنتال کردند، پذیرفته شود: ده هزار کشته، زمانی دراز در زیر وجدان آرام کسانی مخفی مانده بود که نمی خواستند «کشتار متمدن»ها را که فرانسه مرتکب شده بود، ببینند.
* کالیبان Caliban یکی از ضدقهرمان های نمایشنامه توفان اثر ویلیام شکسپیر. او پسر ناقص الخلقه ی جادوگری بدخواه به نام سیکوراکس بود.
ضمیمه های مقاله
پناهندگان
از میان ۲ میلیون و ۲۰۰ نفر جمعیت باریکه غزه (۱)، نزدیک به سه چهارم (یک میلیون و ۶۰۰ هزار نفر) بنا بر تعریف سازمان ملل متحد، پناهنده هستند (۲):
«افراد [و نوادگان شان] که مکان معمولی شان در ژوئن ۱۹۴۶ و مه ۱۹۴۸ فلسطین بود و خانه های شان را از دست دادند».
قطع نامه ۱۹۴ سازمان ملل که در ۱۱ سپتامبر ۱۹۴۸ به تصویب مجمع عمومی رسید «حق بازگشت» را پیش بینی کرده است: «جا دارد که به پناهندگانی که تمایل دارند به خانه های شان برگردند، هر چه زودتر امکان بازگشت داد تا در صلح با همسایگان شان زندگی کنند (…). به کسانی که تمایل ندارند به خانه های شان برگردند، برای جبران دارائی از دست رفته شان باید خسارت پرداخت شود.» این قطع نامه هرگز به اجرا در نیامد.
۱ – Palestinian Central Bureeau of Statics, 2023
۲ – UNRWA in Action, 2023
انتفاضه
در روز ۸ دسامبر ۱۹۸۷، یک کامیون اسرائیلی چهار کارگر فلسطینی را در گذرگاه اِرِتز در ورودی باریکه غزه کشت.
بسیاری از هم میهنان آنان اطمینان دارند که این حادثه یک سوءقصد بود. فردای آن روز، در جریان خاکسپاری، جوانان به سوی یک پاسگاه ارتش اسرائیل در اردوگاه پناهندگان جبلیه سنگ پرتاب کردند. این رویداد، آغاز «شورش سنگ ها»، انتفاضه نخست بود که سراسر سرزمین های اشغالی را فراگرفت.
روز ۲۲ دسامبر ۱۹۸۷، قطعنامه ۶۰۵ شورای امنیت به تندی عملکرد اسرائیل را «که حق خلق فلسطین را نقض می کند» نکوهش کرد و تأکید کرد «که باید به طور اضطراری به یک راه حل عادلانه، پایدار و مسالمت آمیز برای کشمکش اعراب-اسرائیل دست یافت».
در واقعیت، این قیام با امضای توافق های اسلو در ۱۹۹۳ پایان یافت.
آپارتاید
«هنگامی که بر روی یک سرزمین، دو نفر را با دو نظام قضائی متفاوت داوری می کنند، این یک مورد آپارتاید است (…) اسرائیل باید تصمیم بگیرد که چه می خواهد. یک کشور بدون تعیین حدود، مرز ندارد.»
تامیر پاردو، رئیس بخش اطلاعات خارجی اسرائیل (موساد) از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶ (آسوشتید پرس، ۶ سپتامبر ۲۰۲۳).
خشونت پرهیز
در مارس ۲۰۱۸، هفتاد سال پس از مهاجرت اجباری، پناهندگان فلسطینیِ غزه با برگزاری «راه پیمایی بزرگ» خواهان پایانِ محاصره و «حق بازگشت» شان می شوند. این تظاهرات هفتگی که در آغاز مسالمت آمیز بود، به محض نزدیک شدن به مرز باریکه با سرکوبِ شدید مواجه می شود. در شش ماه، بیش از صدوپنجاه فلسطینی کشته شده و چندهزار نفر زخمی می شوند (در مقابل یک کشته و یک زخمی اسرائیلی). روز ۳ مارس ۲۰۲۱، دادستان دیوان جنائی بین المللی گشایشِ پرونده ای برای بررسی در مورد شرایط در فلسطین را اعلام می کند، اما تل اویو این نهاد را به رسمیت نمی شناسد.
انتخابات
در آخرین انتخابات آزادی که در ژانویه ۲۰۰۶ در سرزمین های فلسطینی برگزار شد، حماس با ۴۴% آراء پیروز شد. این سازمان ۷۴ کرسی از ۱۳۲ کرسیِ شورای قانون گذاری را کسب کرده بود. بلافاصله پس از گزینش اسماعیل هنیه رهبر حماس به عنوان نخست وزیر، بین رزمندگان اسلامیست و الفتح درگیری در گرفت. اسرائیل در عملیات موسوم به «باران تابستانی» که ۲۸ ژوئن ۲۰۰۶ آغازشد، چند نماینده مجلس از جمله رئیس آن، عبدالعزیز دُوِیک را دستگیر کرد. این عملیات به تلافی گروگان گیری گیلعاد شلیط، سرباز [دو ملیتی اسرائیلی-فرانسوی] سه روز قبل از آن صورت گرفت.
زیرنویس های مقاله اصلی :
۱ – Nourit Peled-Elhanan, Bibi qu’as-tu fais ?, Le Monde diplomatique, octobre 1997 بی بی لقب نتانیاهو است.
۲ – سرمقاله دومینیک ویدال در شماره ۱۴۰ مجله ی Manière de Voire: « Vous avez dit terrorisme » avril- mai 2015.
۳ – Nathalie Janne d’Othée, « Liste des organisation terroristes. Quand l’Union Européenne s’emmêle : https://orientxxi.info/magazine/liste-des-organisations-terroristes-quand-l-union-europeenne-s-emmele,5286
۴ – Dora Serwud, « Les héros de Kobané », Manière de Voire, n° 169, « 1920-2020 », le combat Kurde », février-mars 2020
۵ – Manès Sperber, Et le buisson devint cendre, Odile Jacob, Paris 1990.
۶ – «انجیل به روایت ماندلا»، لوموند دیپلماتیک، ژوئیه ۲۰۱۰: https://ir.mondediplo.com/2010/07/article1588.html
۷ – شارل اندرلن، اسرائیل، کودتای هویتی، لوموند دیپلماتیک، فورریه ۲۰۲۳: https://ir.mondediplo.com/2023/02/article4324.html
۸ – خاطره سپتامبر سیاه، لوموند دیپلماتیک، سپتامبر ۲۰۲۰: https://ir.mondediplo.com/2020/09/article3529.html
۹ – Abou Iyad, Palestinien sans patrie (Eric Rouleau), Fayolle, Paris, 1978.
۱۰ –
Sven Lindqvist, Exterminez toute ces brutes !, Le Serpent à plumes, Paris, 1999.
۱۱ – Ramzy Baroud, « A day to remember : How ‘Al-Quds Flood » altered the relationship between Palestine and Israel forever », The Palestine Chronicle, 10 octobre 2023, www.palestinechronicle.com
۱۲ – Mehana Amrani, Le 8 mai 1945 en Algerie. Les discours français sur les massacres de Sétif, Kherrata et Guelma. L’Harmattan, Paris, 2010.
۱۳ – محمد حربی، جنگ الجزایر در سطیف آغاز شد، لوموند دیپلماتیک، مه ۲۰۰۵ : https://ir.mondediplo.com/2005/05/article632.html
Alain GRESH
مسئول هيئت تحريريه لوموند ديپلماتيک و مؤلف کتاب اسراييل و فلسطين، انتشارات فايارد، پاريس ٢٠٠٢ اين کتاب به ترجمه آقای بهروز عارفی توسط انتشارات خاوران در پاريس به چاپ رسيده است.
Comments
وحشی ها و متمدن ها،<br> Alain GRESH برگردان بهروز عارفي — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>