هفت نباید کرد، به جای هفتاد باید کرد
محمد علی اصفهانی
نشستن وزیر امور خارجهٔ ایران در مقابل نمایندهٔ ویژهٔ ترامپ به منظور مذاکرات جدی در شنبهٔ آینده (اگر در آخرین لحظه ها منتفی نشود)، با هر عنوانی که به این مذاکرات بدهند، نشان از آن دارد که در این مقطعِ معین، برآیند مجموعهٔ نامجموعِ نیرو های درون حاکمیت رسمی و حاکمیت غیر رسمی ج.ا، که خامنه ای در هر مقطعی ناچار است که خود را با چنین برآیندی تنظیم کند، فعلاً اجازهٔ عقب نشینی تا اینجا را داده است.
پرسش اصلی، مستقیم یا غیر مستقیم بودن این مذاکرات نیست، بلکه پرسشی دیگر است که احتمالاً خیلی زود تر از آنچه انتظار میرود، پاسخش روشن خواهد شد:
ـ آیا این مذاکرات، ادامه خواهند یافت، و به سرعت در بن بست های طبیعی یا ساختگی متوقف نخواهند شد؟
انتظارات ترامپ به احتمال زیاد در ابعادی است که معنایش دست کشیدن ج.ا نه فقط از برنامهٔ اتمی خود، بلکه از انواع و اقسام شرارت های منطقهیی و فرامنطقهیی و ابزار های این شرارت هاست.
و تن دادن ج.ا به این انتظارات به معنای نفی موجودیت خود خواهد بود.
اما، صرف نظر از این بن بست طبیعیِ بسیار محتمل، بن بست های ساختگی هم میتوانند مذاکرات جاری را در آیندهیی بسیار نزدیک متوقف کنند.
خیلی ها با این مذاکرات مخالفند و تا جایی که بتوانند در آن کارشکنی خواهند کرد:
ـ از معدود ارزشی های باقی مانده تا رقبای پزشکی، و به خصوص باند جلیلی، و تا مافیا و مافیا هایی در ج.ا که از تحریم ها سود های کلان میبرند، در این سو،
ـ و از نئوکان ها و امثال آن ها تا نتانیاهو که توافق احتمالی محاسباتش را به هم خواهد ریخت، در آن سو.
علاوه بر این:
چه از این سو و چه از آن سو، احتمال اقدام مستقیم یا غیر مستقیم به انجام پارهیی عملیات نظامی و شبه نظامی، و یا تحریکات مختلف دیگر، به منظور بر هم زدن میز هم موضوعی جدی است که نباید از نظر دور بماند.
در این مورد، با توجه به نفوذ قوی عوامل اطلاعاتی متنافر و متوازی و متقاطع کشور های دیگر در کل سیستم ج.ا، آنسویی ها اگر لازم باشد، مستقل از اقدامات مستقیم احتمالی خود، اینسویی ها را هم به راحتی میتوانند به خدمت بگیرند و بازی دهند.
مشابه چنین بازی دادن و بازیگردانییی را در موارد متعدد دیگری نیز شاهد بوده ایم.
اما تا جایی که به ما مردم مربوط میشود، در میان انواع خبر های ضد و نقیض، که گاه در واقع نه اینفورمیشن بلکه میس اینفورمیشن و دیس اینفورمیش هستند و اهداف خاصی را دنبال میکنند، احتمال حملات هوایی توسط اسراییل و آمریکا، و یا اسراییل با حمایت آمریکا به مراکز اتمی ایران و چند مرکز صنایع نظامی بدون یکسره کردن کار ج.ا، ، همچنان به قوت خود باقی است.
در ست است که بسیاری از باید چنین کرد ها و باید چنان کرد ها، کم کم شعر و شعار های ارزانی شده اند که از فرط تکرار های بی نتیجه، دیگر نه تحرک بلکه ملال میآورند، ولی دستکم می توان به جای هفتاد تا باید، فعلاً هفت تا نباید را برشمرد.
ـــــــــــــــــــــــــ
نباید اول:
نباید خوشباورانه خیال کرد که آمریکا و اسراییل در شرایط فعلی ـ که البته هر لحظه قابل تغییر است ـ خواهان سرنگونی ج.ا هستند.
قاعدتاً آنها مثل گذشته معتقدند که بقای یک ج.ا تضعیف شده میتواند مانع مطلوبی باشد بر سر راه برآمدن یک ایران آباد و آزاد و مستقل و نیرومند و یکپارچه و متحد از دل مبارزات مردم، در هیأتی که هیچکس نتواند نادیده اش بگیرد، و مناسبات قدرت در منطقه و در جهان را تا جایی که به او بر میگردد تابع ارادهٔ خود سازد.
این سخن نه از سر بدبینی بی دلیل، بلکه با در نظر گرفتن آنچه از سه چهار سال پیش از «انقلاب پنجاه و هفت» تا به امروز شاهد آن بوده ایم است.
اما قطعاً ارادهٔ توده های مردم ایران میتواند معادله را تغییر دهد و خود را بر قدرت هایی که خیال حفظ یک ج.ا تضعیف شده را دارند تحمیل کند، و آن ها را به تن دادن ناگزیر به یک ایران آباد و آزاد و مستقل و یکپارچه و متحدِ برآمده از دل مبارزات مردم وادارد.
شخصاُ، فارغ از هر نوع نگاه برخاسته از تئوری توطئه، و با مجموعهٔ تجربیات حاصل از حضور فعال در متن ماجرا های دوران مورد نظر، تردیدی ندارم که سقوط نظام پیشین به آن صورت که اتفاق افتاد، و تغییر مسیر مبارزات به سمت واقعهٔ شوم «انقلاب پنجاه و هفت»، توسط قدرت هایی برنامه ریزی شده بود که بلند پروازی های شاه، و تمایل فزایندهٔ او به سیاست موازنهٔ منفی را بر نمیتابیدند، و نمیخواستند که ایران در آیندهیی که نزدیک به نظر میرسید در موقعیتی قرار بگیرد که بتواند در برابر آن ها قد علم کند.
و این، ربطی به ضرورت و به اصالت مبارزه در نظام پیشین برای تأمین آزادی های سیاسی و عدالت در ابعاد مختلف آن ندارد، و ضرورت و اصالت آن مبارزه را به زیر سئوال نمیبرد.
چون قبلاً در این باره به تفصیل نوشته ام (۱) در اینجا وارد جزییات نمیشوم.
ـــــــــــــــــــــــــ
نباید دوم:
نباید در رو در رویی ج.ا با آمریکا و اسراییل، خود را ـ خواسته یا ناخواسته ـ عملاً در کنار ج.ا قرار داد، و یا چنین شبههیی را در ذهن دیگران ایجاد کرد.
در روز های اخیر، نامهیی موسوم به «بیانیه ای از جامعهی مدنی ایران در واکنش به تهدیدات دولت آمریکا» خطاب به دبیر کل سازمان ملل انتشار یافته است.
و برخورد هایی هم از سوی اپوزیسیون، غالباً با لحنی پرخاشگرانه، با این نامه شده است که من بیرون از آن برخورد ها، و جدای از آن برخورد ها، دو کلام با نویسندگان این نامه حرف دارم:
ترامپ تهدید به بمباران میکند، اسراییل می گوید که با آمریکا یا بی آمریکا مراکز اتمی ایران را منهدم خواهد کرد، ترامپ آدم درست و حسابییی نیست، نتانیاهو یک جنایتکار حرفهیی و نسل کش و قتل عام کنندهٔ ده ها هزار زن و مرد و کودک و پیر و جوان فلسطینی است، و غیره و غیره، همه درست.
ج.ا چه طور اما؟
چه کسی پیش از ، و خیلی پیش از، حملهٔ مفروض به ایران، به میهن ما حمله کرده است و میهن ما را و تمدن و فرهنگ میهن ما را و تاریخ میهن ما را و جغرافیای میهن ما را اشغال کرده است و همین حالا نقداً این همه را در اشغال خود دارد؟
در بیانیه، بدون توضیحات و مرزبندی های لازم، به گونهیی که میتواند شبهه برانگیز باشد به جملهیی محوری بر میخوریم که خلاصهٔ نامه هم همان است:
«ما امضاکنندگان این بیانیه، برای دفاع از ایران، دفاع از انسانیت، دفاع از صلح جهانی، در صورت هرگونه تعرض به ایران، فارغ از اختلاف دیدگاههای خود با حکومت، با تمام قدرت از کشورمان دفاع میکنیم.»
چرا یک نفر، بعداز مطالعهٔ قسمتهایی دیگر از این بیانیه، حق نداشته باشد که آن قسمت ها را در کنار این جملهٔ محوری بگذارد و این جمله را در ترکیب با آن قسمت ها ـ نه به تنهایی و منتزع از بقیهٔ اجزای متن بیانیه ـ به حق یا به ناحق، قرار گرفتن در کنار ج.ا در مقابلهٔ احتمالی با آمریکا و نتانیاهو تعبیر کند؟
در بیانیه، نه تنها هیچ اشارهیی به نقش مستقیم ج.ا در کشیده شدن کار به این نقطه وجود ندارد، بلکه از برجام و التزام ج.ا به آن، و از «برنامه هسته ای صلح آمیز ایران»، سخن به میان آمده است.
البته از حق نگذریم که در بیانیه، تصریح شده است که امضا کنندگان، «شامل عده ای از منتقدین سیاست های حاکمیت هم می شوند.»
بنا بر این، به غیر از عدهٔ مزبور، بقیه به تصریح خود حتی «از منتقدین سیاست های حاکمیت» هم نیستند.
آب پاکی یعنی این!
به نظر من، آن عدهٔ مزبور نمیبایست خود را به چنین آب پاکیِ ناپاکی که این عدهٔ غیر مزبور روی دست آن ها ریخته اند آلوده کنند.
حالا هم زمین و زمان به هم نیامده اند، و کوچکترین تردیدی در شرافتمندی آن عدهٔ مزبور، جدا از این عدهٔ نامزبور وجود ندارد.
ـــــــــــــــــــــــــ
نباید سوم:
نباید فکر کرد که کار به جنگ کلاسیک و ورود نیرو های خارجی به خاک ایران میکشد تا اصلاً مسئلهٔ دفاع از خاک و جنگیدن با متجاوز و از این قبیل چیز ها پیش بیاید.
چندین و چند حملهٔ هوایی سنگین، و احیاناً همراه با حملات محدود موشکی، برای اتمام کار کفایت میکنند.
آن هم با این ج.ا مفلوک که به قول امام راحلش هیچ غلطی نمیتواند بکند.
بله، اگر امروز پریروز بود و در زمان جرج بوشِ پسر که دونالد ترامپِ پدر انصافاً پیش او سقراط یا حد اقل بقراط به حساب میآید جنگی در میگرفت، چنان جنگی اشغال ایران میبود، نه یک کلمه کمتر، نه یک کلمه بیشتر ـ باز به قول آن امام راحلِ رحل اقامت افکنده در دوزخ نفرین نسل های سوخته.
ـــــــــــــــــــــــــ
نباید چهارم:
نباید این هارت و پورت های ج.ا که دنیا را به آتش میکشیم و چنین میکنیم و چنان میکنیم را جدی گرفت.
در این وضع و حالی که ج.ا در منطقه دارد، و وضع و حالی که بعد از حملات احتمالی آینده خواهد داشت، هیچ نیروی عاقل یا نیمه عاقلی در منطقه، موجودیت یا بازماندهٔ موجودیت خود را برای گرفتن انتقام ج.ا به خطر نخواهد انداخت، و آب از آب تکان نخواهد خورد. و آبی هم اگر از آبی تکان بخورد، موج یزرگی ایجاد نخواهد کرد.
همچنان که در اردیبهشت نود و هشت که صحبت از حمله به ایران در میان آمده بود هم نوشته بودم:
هیچ کسی در دنیا به خاطر گل روی ملایان از آن ها حمایت نمیکند، بلکه به ازای دریافت کمک های مالی و سیاسی و نظامی آن هاست که بعضی ها حاضر به این کار می شوند.
و این کمک ها اما، مشروط است و منوط است به این که بساط ملایان، همچنان در ایران برقرار بماند.
وگرنه، هیچ مشنگی را نمی توان پیدا کرد که وقتی که ملایان بر اثر چند حمله ی نظامی، ساقط شدند، و یا هرگونه امکان کمکی به او را از دست دادند، به خاطر آن ها دست به عملیات بزند و خودش را و تشکیلات خودش را مفت مفت به خطر بیاندازد!
قبل از آن هم که، با این تهدیدات کاملاً جدی آمریکا، این ها جرأت سفارش عملیات نیابتی یی از آن نوع را ندارند.
در صورت حمله ی نظامی به ایران، حتی یک گلوله نباید در کنار این نظام سرکوبگر، این بیگانه تر از هر بیگانه، این بیگانه ی متجاوزی که میهن ما را به اشغال خود در آورده است، از سلاح خلق شلیک شود.
این حمله ی محتمل، اگرچه منجر به ویرانی های فراوانی در میهن ما خواهد شد، منطقاً بدون اشغال اراضی ایران، ضربات سنگینی بر توان نظامی ملایان خواهد زد، و سپاه و بقیه ی نیرو های سرکوبگر را به خود مشغول خواهد ساخت، و فرصت زودگذری برای قیام عمومی فراهم خواهد آورد.
آنچه مسلم است این است که این قیام عمومی، دیگر نمی تواند مثل گذشته، مدنی و مخملی و نرم و مسالمت آمیز و بی خشونت باشد.
تا کجا برای این قیام، این نبرد آخرین، این آخرین نبرد، آمادگی داریم؟ (۲)
ـــــــــــــــــــــــــ
نباید پنجم:
نباید آرزو کرد که مردم در پی حملات احتمالی، با دستی خالی و دلی پر، مثل موارد دیگر، به خیابان ها بریزند و سرکوب شوند و باز روز از نو و روزی از نو.
چنین آرزویی، حتی اگر بدون توجه به معنای عملی آن، در دل آدم وجود داشته باشد، آدم باید به خودش شک کند.
شک کند و حیا کند.
و برود آبی به سر و صورت خود بزند و برگردد و در آینه به خود خیره شود تا مطمئن شود که هنوز هم خودش است نه یکی دیگر.
اما این که در چنان موقعیتی چه باید کرد، به چه باید کرد ها بر میگردد که موضوع این مقاله نیست. موضوع این مقاله، چه نباید کرد هاست.
ـــــــــــــــــــــــــ
نباید ششم:
نباید فکر کرد که ج.ا بعد از انهدام کامل یا نسبی مراکز اتمی، و حتی بخشهایی از مراکز نظامی خود، الزاماً سرنگون خواهد شد.
چنین قطعیتی در کار نیست، و در آغاز مقاله هم توضیح داده شد که دلیلی وجود ندارد بر این که آمریکا و اسراییل، بر خلاف آنچه تا کنون کرده اند، به جای برپا نگاه داشتن یک ج.ا تضعیف شدهٔ ناتوان از شرارت های منطقهیی و فرامنطقهیی، قصد سرنگون کردن آن را داشته باشند.
و اگر هم، به هر دلیلی، چنین قصدی داشته باشند، سرنگونی ج.ا الزاماً به معنای استقرار یک نظام مورد قبول نیست.
و اینجاست که ضرورت حضور توده ها در هر نوع از انواع سرنگونی ج.ا بهتر درک میشود.
اما نه هر حضوری، و به هر شکلی.
ـــــــــــــــــــــــــ
نباید هفتم:
نباید از ترس تب به مرگ راضی شد.
این که در صورت سقوط ج.ا احتمال جنگ های داخلی و تجزیه و اینجور چیز ها وجود دارد، چیزی نیست که با نفی کردن آن، صورت یا پاسخ مسئله را بتوان پاک کرد، اما این احتمال، تحت هیچ شرایطی نباید موضوع ضرورت سرنگونی ج.ا را به زیر سئوال ببرد و یا آن را موقتاً به حاشیه براند.
چنان چیزی که در صورت سقوط ج.ا، فقط یک احتمال در شرایطی خاص است، در صورت بقای ج.ا، در همهٔ شرایط، یک قطعیتِ دیر یا زود است.
به زبان ساده تر:
از بیم چنان چیزی، خلل در ارادهٔ سرنگونی انقلابی ج.ا، به معنی استقبال از همان چیز خواهد بود به علاوهٔ تحمل تک تک جنایات حال و آیندهٔ ج.ا.
اما این که چگونه میتوان آن احتمال را منتفی کرد یا به حداقل ممکن رسانید، باز هم به چه باید کرد ها بر میگردد، و راقم این سطور، در حد توان خود، پیش از این بار ها به آن پرداخته است.
ـــــــــــــــــــــــــ
و یک نباید دیگر، که مخاطبانش ما نیستیم، و به طور خاص آمریکا، و به طور اخص اسراییل هستند.
من این مورد را مستقیماً از مقالهیی دیگر (۳) که در سال گذشته نوشته بودم نقل میکنم:
به دلایل گوناگون، و مخصوصاً به دلیل تظاهر ج.ا در مقام دشمن شمارهٔ یک مردم ایران به دفاع از فلسطینیان، و به دلیل عربده کشی های شبانه روزی و دشمنی صوری ج.ا با اسراییل، ایران تنها کشور مسلمان منطقه است که تعداد بسیار زیادی از مردمان آن، به مرور زمان، و با تازه شدن نسل ها، بر مبنای قوانین جاذبه و دافعه، از حساسیت های متداول مردمان کشور های مسلمان منطقه [و حتی مردمان دیگر در کشور های دیگر جهان] نسبت به اسراییل فاصله گرفته اند.
و نیز در میان آن بسیاران، بسیارند کسانی که اسراییل را دوست خود و دوست کشور خود تلقی می کنند.
هم از این رو، اسراییل، اگر به منافع آیندهٔ خود در منطقه، و در ایرانِ فردا، علاقمند باشد، نباید دست به کاری بیازد که این موقعیت استثنایی خود را نه تنها از دست بدهد بلکه دقیقاً وارونه کند.
هدف قرار دادن پالایشگاه های نفت و مراکز زیربنایی حیات اقتصادی میهن ما، و مخصوصاً انهدام (و یا اقدام به انهدام) تأسیات اتمی ایران، به کشتار کارگران و زحمتکشان، و به خاک سیاه نشاندنِ بیش از اینِ مردم، و فجایع کم نظیر، و نتایج غیر قابل پیش بینی منجر خواهد شد.
و در صورت بمباران تأسیسات اتمی، نابودی و ویرانی و غیر قابل سکونت کردن بخشهای بسیار وسیعی از اطراف این مراکز، و بیمار و سرطانی و معلول به دنیا آمدن نسل ها و نسلهای آینده را در پی خواهد داشت، و بذر نفرت و کینهیی پایدار و تمامی ناپذیر و نسل به نسل تجدید شونده را در دل مردمی خواهد کاشت که امروز در اکثریت بسیار بزرگ خود، نه تنها هیچ دشمنی و عداوتی با اسراییل ندارند، و نسبت به آنچه اسراییل با مردم منطقه میکند بیتفاوت هستند، حتی در مقیاسی محدود تر و کوچکتر، به همان دلایلی که قبلاً اشاره شد، نوعی همدلی هم با اسراییل نشان میدهند.
آیا پردهیی که این همه قساوت و شقاوت بر دیدگان رهبران فعلی اسراییل کشیده است، به آنها اجازه خواهد داد که این واقعیت را ببینند و بفهمند؟
۲۱ فروردین ۱۴۰۴
ققنوس ـ سیاست انسانگرا
ـــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ از جمله، و به عنوان مثال، در چند مقالهٔ زیر:
← دو اصل به هم پیوستهیی که مبارزه در دو نظام به من آموخته است ـ اسفند ۱۴۰۲
www.ghoghnoos.org/aak/240314.html
← آزمون و خطا ـ به بهانهٔ ۲۲ بهمن ـ بهمن ۱۴۰۰
www.ghoghnoos.org/aak/220211.html
← روحانیت سیاسی، بیشتر یک کاتالیزور بود ـ بهمن ۱۳۹۸
www.ghoghnoos.org/aak/200128.html
۲ ـ ده قدم تا آخرین نبرد ـ ضرورت آمادگی برای شرایط حمله ی احتمالی نظامی به ایران ـ اردیبهشت ۱۳۹۸
www.ghoghnoos.org/aak/190514.html
۳ ـ یادداشتی شتابزده در بارهٔ فعل و انفعالات اخیر میان ج.ا و اسراییل ـ مهر ۱۴۰۳
www.ghoghnoos.org/aak/241003.html
Comments
هفت نباید کرد، به جای هفتاد باید کرد <br> محمد علی اصفهانی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>