نقش حیدرعمو اوغلی درتاریخ مبارزات زحمتکشان ایران!
حسن جداری
.
امسال،صد وسی ونه سال از تولد حیدرعمو اوغلی،رهبرکارگران و زحمتکشان ایران و قهرمان بنام انقلاب مشروطه میگذرد. وی در شمارنخستین کسانی بود که در ایران به فعالیت و تبلیغات کمونیستی پرداختند. نام حیدرعمو اوغلی درجنبش کارگری و کمونیستی ایران و در تاریخ خونین مبارزات دموکراتیک و آزادیخواهانه خلق های این کشور، نامی بس پرافتخار و حماسه آفرین است. حیدرعمو اوغلی از فعالین و بناگزاران جنبش کمونیستی ایرانو از رهبران برجسته و ازجان گذشته انقلاب مشروطیت، بشمار میرود. وی در زمره فعالینبرجسته حزب عدالت (۱۹۱۷) و از پایه گزاران اصلی و دبیرحزب کمونیست ایران( ۱۹۲۰) –ادامه حزب عدالت – می باشد. در جنبش ضد استعماری و آزادیخواهانه جنگل به سرکردگی میرزا کوچک خان نیز، حیدرعمو اوغلی نقش عمده ای داشته است. زندگی کوتاه انقلابی وپر تلاش این شخصیت سیاسی نامدارمعاصر، بامبارزات و تلاشهای کارگران و زحمتکشان ایران عجین گردیده است. خدمات وی به مبارزاترهائی بخش توده های زحمتکش، فراموش نشد نی است. عارف قزوینی، شاعر و نغمه سرایبنام انقلاب مشروطه،(۱۳۱۲-۱۲۵۹)، حیدر خان را چکیده انقلاب، نام نهاده است. اینشاعرآزاده، یکی از ترانه های معروف خود را در رابطه با ا نقلاب مشروطه، به حیدرخان عمو اوغلی، تقدیم کرده است . این ترانه را حیدر عمو اوغلی، بسیار دوست داشت . اینک چند بیتی از این ترانه پر شورعارف، با یاد داشتی که خودشاعر بر آن نوشته است: “این تصنیف دردوره دوم مجلس شورای ایران در تهران ساخته شده است.( پس از فتح تهران و پایان کار محمد علی شاه مستبد) به واسطه عشقی که حیدر خان عمو اوغلی بدان داشت ، میل دارم تصنیف به یادگار آن مرحوم ، طبع گردد.” هنگام می و فصل گل و گشت چمن شد درباربهاری، تهی از زاغ و زغن شد
ازابر کرم، خطه ری، رشگ ختن شد دلتنگ چو من، مرغ قفس بهر وطن شد
چه کج رفتاری ای چرخ! چه بد کرداری ای چرخ! نه دین داری، نه آئین داری ای چرخ! +++++
از خون جوانان وطن، لاله دمیده از ماتم سرو قدشان، سرو خمیده
در سایه گل، بلبل از این غصه،خزیده گل نیز چومن درغمشان، جامه دریده
چه کج رفتاری ای چرخ……. +++
خوابند وکیلان و خرابند وزیران
بردند به سرقت، همه سیم و زرایران ما را نگذارند به یک خانهویران
یارب بستان دادفقیران ز امیران چه کج رفتاری ای چرخ……..
. +++++
حیدرخان عمواوغلی در بیستم ماه دسامبر سال ۱۸۸۰ میلادی، مطابق با ۲۹ آذرسال ۱۲۵۹ شمسی، در شهر ارومیه، متولد شد. پدروی علی اکبر افشار که در زمره روشنفکران آزادیخواه بود، در آن شهربکار طبابت و داروسازی اشتغال داشت. اسم مادر حیدر خان، زهرا خانم بود. چون اهالی محل، پدر حیدر را بخاطر محبوبیتی که در محل اقامت خود داشت، عمو لقب داده بودند، وی به عمو اوغلی، معروف شد. نویسنده کتاب ” بلوای تبریز” ازحیدرخان به عنوان حیدرخان قفقازی، نام می برد.علی اکبر خان افشار، وقتی که حیدر هنوز کودکی بیش نبود، در سال۱۸۸۶، به علت دشمنی های خان ها و اشخاص با نفوذ محلی که از محبوبیت وی در نزد اهالی احساس ترس و نا راحتی میکردند، مجبور به جلای وطن شده، به قفقازمهاجرت کرد.علی اکبرخان افشار پس از اقامت در نقاط مختلف آن دیار، بالاخره در شهر الکساندروپل درارمنستان کنونی، سکونت اختیار کرد. حیدر، تحصیلات خود را در شهرهای الکساندروپل، ایروان و تفلیس ادامه داده و در رشته مهندسی برق از دانشکده فنی تفلیس، – یگانه دانشکده فنی در قفقاز- تخصص پیدا کرد. در تمام دوران تحصیل، وی در شمارشاگردان ممتازو نمونه بود. حیدر خان پس از اتمام تحصیلاتش، در شهر کارگری باکو در رشته مهندسی برق به کاراشتغال ورزید. وی در اوان جوانی – همانگونه که خود متذکر میشود در ۱۲ سالگی- وارد میدان سیاست گردیده، با علاقه و شور زاید الوصفی، تلاش در راه رهائی توده های زحمتکش و محروم را هدف اصلی زندگی پربار خود، قرار داد.
+++++
در سالهای آخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم میلادی، هزاران تن از توده های محروم و زحمتکش ایرانی که در چنگال فقرو بیکاری گرفتار بودند، در جستجوی کار و تامین زندگی زن و فرزند، به شهرهای قفقاز و ترکستان در روسیه مهاجرت کرده و در مراکز صنعتی آن کشورواز آنجمله در صنایع نفت باکو که شهرت جهانی داشت، به کار می پرداختند. سوسیال دموکراتهای روسیه – در آن سال ها، کمونیست ها، سوسیال دموکرات نامیده میشدند- که در ترکستان و قفقازفعال بودند، در بین این توده عظیم زحمتکش ایرانی به کار تبلیغاتی پرداخته و در راه متشکل ساختن آنها در صفوف جنبش کمونیستی ، از هیچ کوششی فروگزاری نمی کردند. در نتیجه تلاش کمونیست های روسیه وقفقاز، در سال ۱۹۰۴ در باکو جمعیت سوسیال- دموکرات “همت ” برای کار در بین کارگران مسلمان، ایجاد گردید. یک سال بعد، جمعیت اجتماعیون عامیون ( سوسیال- دموکرات) ایران تشکیل یافته و در جهت ایجاد هسته ها و حوزه های حزبی در ایران و در بین ایرانیان ساکن روسیه، به فعالیت پرداخت. بدین ترتیب، با کوشش و همت سوسیال -دموکرات های مقیم روسیه ، افکار سوسیالیستی در سالهای آغازین قرن بیستم، اندکی مانده به انقلاب مشروطه و سالها قبل از وقوع انقلاب اکتبر، وارد ایران شد. اولین کمونیستهای ایرانی، گروهی ازهمین توده های زحمتکش و تهی دست آذربایجان و دیگر نقاط ایران بودند که در صنایع نفت باکو و دیگر مراکز صنعتی، به کار سخت و جان فرسا اشتغال داشتند. ایده های سوسیالیستی که در نیمه دوم قرن نوزده از راه اروپا به روسیه رسیده بود، چند دهه بعد، از طریق قفقاز که در آن زمان بخشی از امپراطوری پهناور روسیه محسوب میشد، در ایران انتشار یافت. کارگران کمونیست ایرانی در مراجعت به ایران ، با اشتیاق وافر، ایده های سوسیالیستی را به موطن خود انتقال میدادند. بزودی شعبه های فرقه “سوسیال دموکرات”، در تهران و شهرهای شمالی کشور، ایجاد گردید. کارگران ایرانی که در روسیه به عقاید کمونیستی گرویده بودند، در تشکیل این شعبه های حزبی، سخت کوشا بودند. حیدرخان عمواوغلی ازهمین روزهای نخست ایجاد فرقه سوسیال دموکرات ایران، در شمار زبده ترین فعالین آن بود.
+++++
عمو اوغلی که در اوان جوانی به نظرات کمونیستی گرائیده بود، چون به علت فعالیت های سیاسی تحت تعقیب پلیس تزاری بود، درسال ۱۹۰۱ مجبور به ترک روسیه و مسافرت به اروپا گردید. وی چندی بعد به قفقاز بر گشته و در باکو در حرفه مهندسی برق ، به کار پرداخت. در سال ۱۹۰۲، حیدر عمو اوغلی برای نصب دستگاه برق درآستان رضوی ،عازم ایران گردید. وی در دوران اقامت در ایران،- ابتدا در مشهد و بعد ها در تهران – تمام مساعی خود را صرف تبلیغ و اشاعه اندیشه های آزادیخواهانه و کمونیستی و تشکیل حوزه های حزب سوسیال دموکرات کرد. حیدرخان درخاطرات خود که در مجله “یادگار”، شماره های چهارم و پنجم سال ۱۳۲۵ شمسی چاپ شده است، در رابطه با مسافرتش به ایران و اقامت در این کشور، چنین یاد آورمیشود: “در باکو با چند نفر ایرانی مربوط بودم. مظفرالدین شاه در سفر اول به فرنگ با میرزا علی اصغر خان اتابک مقتول، یک نفر مهندس مسلمان لازمش شده بود که در مشهد مقدس، کارخانه چراغ برق را دایرکند. چون در آن زمان بین مسلمانها مهندس چراغ برق بسیار کم بود، لهذا مسلمان های باکو مرا معرفی نمودند. ماشین اتو دوز و لوازم چهار صد چراغ را خریداری نموده، به سمت خراسان حرکت کردم…..پس از دایر کردن کارخانه مزبور در مشهد که حکومت شاهزاده نیرالدوله در آنجا بود و بعضی وحشیگریهای خلاف وجدان انسانی مشاهده می نمودم و از آنجائیکه از سن دوازده سالگی در روسیه داخل در امور سیاسی بوده و هیچ زمان تحمل بعضی مضرات اقتصادی را نمی توانستم بیاورم، چطور میشد که در ایران متحمل پاره ای وحشیگریها شده و ساکت باشم……در بدو ورود من به شهر خراسان، منظره هولناکی مشاهده نمودم که از آن منظره، اهالی خراسان حاکم جدید را تحسین و تمجید کرده، می گفتند که این حاکم خوب، حاکم سفاکی بوده و خواهد توانست حکومت کند. ولی طبع من و قلب من از این منظره، بسیار منزجر و متنفر بود و آن حرکت را بر خلاف وجدان و انسانیت یعنی وحشیگری صرف تصور مینمودم و آن عبارت بود از اینکه شخصی را شقه کرده، یک نصفه بدن را به یک طرف دروازه و نصفه دیگر را به یک طرف دیگر،آویخته بودند و من این منظره وحشیگری را نمی توانستم از مد نظر خود محوسازم ”
+++++
در زمان اقامت کوتاه حیدر خان در مشهد، نیر الدوله از شاهزادگان قاجار، حاکم مستبد و طماع خراسان با مالکین آن دیار تبانی کرده و ازطریق احتکارغله، به قیمت نان افزوده بود. حیدرعمو اوغلی از این موضوع استفاده کرده، اهالی محروم و زحمتکش مشهد را علیه حاکم ستمگر برانگیخت. در خاطرات حیدرخان در اشاره به این واقعه، چنین می آید: ” نظر به اینکه من با اغلبی از اهالی آشنا شده بودم، همین گرانی نان را دستآویزنموده و اهالی را بر علیه حاکم ظالم، تحریک و تحریص نموده، آنها رابه هیجان آوردم که بر عزل حکومت، اجماع و قیام نمایند. رفته رفته هیجان غریبی در مردم ظاهر شده، دفعتا ازدحام کرده، عزل حاکم را خواستار شدند. در ضمن هیجان عمومی خراسان، چندین خانه هم تاراج شد که یکی از آنها خانه نایب التولیه بود که بیست خم شراب از منزلش بیرون آوردند!” به قول حافظ : زکوی میکده دوشش به دوش می بردند امام شهر که سجاده می کشید به دوش!
+++++
در طول حدودا یک سالی که حیدرعمو اوغلی در خراسان بسرمی برد، با تمام سعی و کوششی که به عمل آورد، موفق به تشکیل حوزه سوسیال – دموکرات درآن دیارنشده و تنها توانست یک کارگر بنام میلانی را به اندیشه های سوسیالیستی، جلب کند. دراین رابطه، در خاطرات حیدرعمواوغلی که توسط ابراهیم خان منشی زاده – ازفعالین انقلاب مشروطه واز بنیانگذاران ” کمیته انتقام”،- به رشته تحریردر آمده، چنین میخوانیم :” در تمام مدت یازده ماه که من در خراسان اقامت داشتم، هرچه سعی و تلاش کردم که بلکه بتوانم یک فرقه سیاسی تشکیل بدهم، ممکن نشد. چون کله های مردم به قدری نارس بود که سعی من این ایام بی نتیجه ماند و مطلقا معنی کلمات مرا درک نمی کردند. دراین مدت، فقط یک نفر مشهدی ابراهیم نام میلانی را… با خود هم عقیده یافتم که می توانستم با او صحبت فرقه ای به میان آورم. چون دیدم کوشش من در خراسان بی فایده مانده، لذا در ۱۷ رجب۱۳۲۱ ( سه سال قبل از انقلاب مشروطیت) به سمت تهران، عازم شدم….. و پس از آنکه وارد تهران شدم، بعد از چند ماه، در ماشین خانه مستخدم شده، بدین ملاحظه با جمیع صنعت کاران طهران آشنا شدم. چون مقصود عمده من آشنا شدن با مردم و شناختن آنها بود، لذا از اداره ماشینخانه استعفا کرده، در تجارتخانه روسی حمل و نقل ایران، مستخدم شدم و بدین جهت با اغلبی از تجار و غیره آشنا گردیدم. پس از یک سال اشتغال، استعفا نموده، در اداره چراغ برق ….امین الضرب، مستخدم شدم که کارهای الکتریسته عموما تحت اختیار من و سرکشی به امور آن، به عهده من محول بود. در این سه اداره که مستخدم شده بودم، با خیلی اشخاص آشنائی پیدا کرده، بعضی از آنها را لایق دیده، پاره ای مذاکرات در میان می آوردم. فقط چیزی که به آنها میگفتم این بود که دولت باید قانونی را دارا باشد که آن قانون را منتخبین ملت به مشورت برای مملکت داری وضع کرده باشند که سلطان و وزرا و حکام، دارای اختیارات و اقتدارات محدود باشند که هر چه دلخواه آنهاست، نتوانند مجری دارند.”
+++++
در تهران، حیدرعمواوغلی، کمونیست جوان فعال با زندگی مرارت بار کارگران و توده های زحمتکش از نزدیک آشنا گردیده و با عناصر منور الفکر و مستعد، تماس برقرار کرد. عارف قزوینی در خاطرات خود، به ملاقات با حیدر خان عمو اوغلی در تهران چنین اشاره می کند: ” در بیست و سه سال قبل با مرحوم حیدر خان عمو اوغلی که شخصی بزرگ و چکیده انقلاب بود، آشنائی داشتم و خصوصیت من با مرحوم حیدر خان عمو اوغلی در منزل همین میرزا سید باقر بانکی شد. صحبت آزادی در آنجا می شنیدم و هیچ نمی خواستم صحبت دیگری بشنوم.” در نتیجه کوشش خستگی ناپذیر حیدر خان، حوزه سوسیال – دموکرات، در این شهرایجاد گردید. از اعضای اصلی این حوزه حزبی می توان از ملک المتکلمین، صور اسرافیل، سلیمان میرزا اسکندری و دهخدا نام برد.( صور اسرافیل مدیر روزنامه معروف صور اسرافیل و ملک المتکلمین ازپیشگامان انقلاب مشروطه، در روزهای سیاه استبداد صغیر، به دستور محمدعلی شاه در باغشاه کشته شدند) حوزه سوسیال دموکرات در تهران با حوزه های سوسیال – دموکرات در باکو و تفلیس و همچنان با کمیته حزب اجتماعیون- عامیون”مرکزغیبی” در تبریز که رهبری آن در دست علی مسیو بود، رابطه داشت. در خاطرات حیدر عمو اوغلی در زمینه فعالیت های وی در تشکیل حوزه های حزبی در تهران در اوایل انقلاب مشروطه چنین می آید: ” زمان انتخاب وکلا رسید. جهد کامل داشتیم که اشخاص عالم برای وکالت انتخاب شوند. یک حوزه غیر منظمی ازخوبان اهل بازار تشکیل داده شده بود که مواقع لازم بالضروره جمع شده و شور می نمودند. سعی کردیم که انها را تحت یک اصولی آورده، منظم نمائیم و به این نقشه موفق شده ، دو قسم حوزه تشکیل شد. یکی حوزه خصوصی که عبارت از هفت نفر بود. دیگری حوزه عمومی که اشخاص زیاد از خوبان اهل بازار در آنجا عضویت داشتند. وکلا انتخاب شدند. رفته رفته انجمن ها تشکیل شدند که تمام ترتیبات سابقه ما بهم خورده و هر کس در انجمنی عضویت پیدا کرد. حوزه عمومی ما از هم پاشید. پس از آن، من ماندم و همان هفت نفر حوزه خصوصی که با فرقه اجتماعیون- عامیون کارگری روسیه نیز، رابطه داشتیم.”
+++++
علی مسیو، در تاریخ خونین مبارزات ضد استعماری و ضد استبدادی زحمتکشان ایران، چهره ای تابناک و نا شناخته است . حق آنست که در باره این کمونیست و انقلابی برجسته، تحقیقات بیشتر به عمل آید. این عنصراز جان گذشته مشروطه خواه ، در سال ۱۲۴۵ شمسی ، در محله نوبرتبریزدرخانواده منورالفکری بدنیا آمد. پدرش محمد باقر تبریزی، از بازرگانان بنام این شهر بود. علی مسیو نیز به تبعیت از پدر، به کار تجارت اشتغال ورزید و کارخانه چینی سازی در تبریز ایجاد کرد. وی اهل دانش و مطالعه و ژرف اندیشی بود و در زمینه تاریخ سیاسی واقتصادی ایران و جهان، معلومات وافرداشت. علی مسیو به اروپا و قفقاز و اسلامبول بارها سفر کرده و با زبان فرانسه آشنا بود. بهمین جهت نیز او راعلی مسیو می نامیدند. تاریخ انقلاب کبیر فرانسه (۱۷۸۹) را عمیقا مطالعه کرده بود و اغلب در صحبت ها و سخنرانی هایش به وقایع این انقلاب دوران ساز ، اشاره میکرد. علی مسیو در نتیجه تمایلات آزاد اندیشانه فکری، تماسها ئی که با سوسیال دموکرات های قفقاز داشت و مطالعه متون مارکسیستی، به کمونیسم گرائیده و به اشاعه گر فعال نظریات سوسیالیستی مبدل شده بود. وی در همراهی با چند تن دیگر از انقلابیون و آزادیخواهان آذربایجان، آز آنجمله حاجی رسول صدقیانی وحاجی علی دوا فروش، ” مرکزغیبی” تبریز را پایه گزاری کرد. علی مسیو رهبر و مغزمتفکر این سازمان مخفی سوسیالیستی بود. این تشکیلات پرقدرت انقلابی، درتبریز دسته های مجاهد به وجود آورده و مقاومت قهرمانانه اهالی این شهر را در مقابله با قشونهای مستبدین که مدام از جانب محمد علی شاه به تبریز گسیل میشدند، به شایسته ترین وجهی، سازمان میداد. احمد کسروی در اثر ارزشمند خود ” تاریخ مشروطه،” در باره فعالیت های “مرکز غیبی” چنین می نویسد: “یک سال پیش از جنبش مشروطه خواهی، ایرانیان قفقاز در باکو از روی مرامنامه سوسیال- دموکرات روس، دسته ای به نام اجتماعیون – عامیون پدید آوردند که نریمان نریمانوف پیشوای آنان بود. سپس چون در ایران جنبش مشروطه برخاست، درتبریز شادروان علی مسیو و حاجی علی دوافروش و حاجی رسول صدقیانی و دیگران همان مرام نامه را به فارسی ترجمه و دسته مجاهدان را پدید آوردند و خود یک انجمن نهانی به نام ” مرکز غیبی ” برپا کردند که رشته کارهای دسته را در دست میداشت و آنرا راه می برد. در همان هنگام، کسانی از همان ایرانیان قفقاز به تبریز و دیگر شهرها آمدند.”
+++++
حیدر عمو اوغلی بدنبال شکست انقلاب۱۹۰۵ روسیه، به اروپا رفت و در کشورهای اروپائی، فن استعمال اسلحه و بمب سازی را فراگرفت. وی درسال۱۹۰۷، در بحبوحه انقلاب مشروطه به ایران برگشت و با شوق و اشتیاق در جنبش آزادیخواهی خلق های ایران، شرکت کرد. سال ۱۹۰۶ میلادی مطابق باسال ۱۲۸۵هجری شمسی، سال آغاز انقلاب مشروطه در ایران بود .انقلاب اول روس 1905، بدون تردید دررشد و ارتقا آگاهی عمومی و مبارزات ضد استعماری و ضد استبدادی مردم ایران، تاثیر بسزاداشت. مظفرالدین شاه قاجار تحت فشارافکا رعمومی، مجبور به صدور فرمان مشروطیت گردیده، چند ماه بعد وفات یافت. پس از مرگ وی، فرزند خودکامه و بد نامش محمد علی میرزا ولیعهد که در تبریز اقامت و حکومت داشت و سخت مورد تنفر اهالی این شهر بود، به تهران آمده، به جای پدر بر تخت سلطنت نشست. از همین روز ورود به تهران، محمد علی شاه بنای مخالفت با اصول مشروطیت را گذاشته و در جهت استقرار مجدد استبداد و مطلق العنانی، از هیچ جنایت و تشبثی فرو گزاری نمی کرد. در چنین موقع حساسی در تاریخ انقلاب مشروطه، حیدر خان عمو اوغلی که با سوسیال دموکرات ها در قفقاز رابطه نزدیک داشت، با فعالیت های همه جانبه خود در مبارزه علیه مستبدین خودکامه، در همراهی و همگامی با دیگر مبارزین و آزادیخواهان، ضربه های کاری بر پیکر استبداد شاه قاجار و اعوان و انصارش وارد ساخته و خوف و هراس در دل محمد علی شاه و اطرافیانش می افکند. قابل انکار نیست که حیدرخان عمو اوغلی در پیشبرد انقلاب مشروطیت و در مبارزه بی امان با محمد علی شاه خودکامه، نقشی بس حساس و فعالیتی بس دامنه دار داشته است. وی با طرح و اجرای عملیات پر مخاطره واز آنجمله بمب انداختن به خانه علا الدوله وزیر محصوص شاه به منظور ایجاد رعب در دل دشمنان مشروطه، ترتیب قتل امین السلطان صدر اعظم مستبد که کمربه نابودی مشروطه بسته بود ، طرح ترور نافرجام محمد علیشاه ومعدوم ساختن شجاع نظام مرندی که از دشمنان خطرناک انقلاب محسوب میشد، مستبدین مرتجع را دچار ترس و وحشت ساخته ، به پیشرفت مبارزات آزادیخواهانه توده های بپاخاسته، یاری می رسانید.نقشه ماهرانه حیدر عمو اوغلی جهت رفع شر شجاع نظام در تاریخ مشروطه کسروی و کتاب ارزشمند ” تاریخ انقلاب آذربایجان و بلوای تبریز ” نوشته محمد باقر ویجویه ، به تفصیل آمده است. حیدرعمو اوغلی در آن روز های طوفانی در تاریخ مبارزات ضد استبدادی و آزادیخواهانه مردم ایران، در نامه ای سر گشاده به محمد علی شاه مستبد ، چنین می نویسد: ” ما مصمم هستیم به تمام فشارها، زورگوئی ها ، جنایات، وحشیگری ها و تعدی های شما که …. همه جای ایران را پوشانیده و شعله آن مظالم به آسمان رسیده است.، با ضد ضربه ها پاسخ گوئیم و به هر طریقی که شده، به این وضع خاتمه دهیم….. هیچ دفاعی شما را تبرئه نمی کند…… شما خود را شاه شاهان ایران و سلطان مستبد مطلق العنان کشور میدانید. ولی من به شما اعلام میکنم که هرگز چنین کسی نبوده اید. فقط یک مفت خور پست کثیف رشوه خوار آلوده و خائن به ملت و کشورهستید. شما در هر ساعت و دقیقه آماده اید تمام نعمات و موهبت ها ، منافع و حقوق و استقلال کشور و وطن را در قبال یک دانه عدس ، به بیگانگان به فروشید ….. ملت نجیب ایران بدون استثنا از شما متنفر است.” حیدرعمو اوغلی بدنبال تیر اندازی به کالسکه شاه، دستگیر گردیده، به مدت ۴۰ روز در حبس بسر برد. اما چون نه توانستند مدرکی دال بر شرکتش در این واقعه پیدا کنند، از زندان رهائی یافت. حیدرعمو اوغلی به دنبال بمباران مجلس به فرمان محمدعلی شاه و توسط لیاخف، سرکرده روسی سپاه قزاق، روانه دیار قفقاز شد.
+++++
در دوران محاصره یازده ماهه تبریزتوسط قشونهای شاه مستبد قاجار، حیدر خان همچون دیگر قهرمانان از جان گذشته توده ها، نظیرعلی مسیو، ستارخان، باقر خان و حسین باغبان، دلیری ها نشان داده و با کفایت و لیاقت قابل تحسینی ازعهده وظایف محوله بر می آمد. حیدرخان قبل از رسیدن به تبریز ، رزمندگان ازجان گذشته را همراه با اسلحه و مهمات جنگی از دیارقفقاز به یاری مجاهدین در سنگرهای تبریز فرستاده و از هیچ کوششی در جهت یاری رساندن به آزادیخواهان جان برکف، فرو گزاری نمیکرد. سپس، خود به تبریز آمده و در کنار ستارخان و علی مسیو ودیگرجانفشانان راه آزادی، در گیر مبارزه بی امان با قوای مستبدین گردید. ستارخان گرد آزادی، در پیشبرد پیکارقهرآمیز ضد استبدادی همواره با حیدرعمواوغلی مشورت میکرد و اعتماد کامل به درستی نظرات وی داشت . چنانکه اغلب میگفت، هر چه حیدر بگوید، همان است.
+++++
حیدر خان پس از فتح شهر خوی از جانب مشروطه خواهان، به حکومت این شهر تعیین گردید. وی در حوالی خوی و ماکو با دشمنان انقلاب از قبیل اقبال السلطنه ماکوئی به نبرد های سخت و پیروزمندانه پرداخت. در این جنگ های خونین، حیدر عمو اوغلی دلیریها نشان داده و با نقشه ها و تدابیر تحسین انگیز، توطئه های دشمنان آزادی را یکی پس از دیگری، نقش بر آب می ساخت. حیدر خان که به مثابه یک کمونیست خردمندی در انقلاب دموکراتیک و ضد استعماری خلق های ایران شرکت کرده بود، در خوی به اصلاحات عمیق و انقلابی دست زده و در نهایت ورزیدگی، در اسرع وقت اوضاع آشفته این شهر را سر و سامان داد. با حمایت و مساعدت حیدر عمو اوغلی، میرزا حسن رشدیه ( ۱۳۲۳-۱۲۲۹هجری شمسی)، بناگزار مدرسه مدرن در ایران، نخستین مدرسه به سبک جدید را در خوی، دایر کرد. احمد کسروی در تاریخ مشروطه در این مورد چنین می نویسد: “عمو اوغلی به سامان شهر کوشیده، با بد خواهان مشروطه که در خوی نیز فراوان می بودند و از دشمنی های نهانی باز نمی ایستادند، نبرد میکرد….نیز به پشتیبانی عمو اوغلی و مجاهدان، میرزا حسن رشدیه ، دبستانی برای بچگان، بنیاد نهاد. میرزا آقا خان مرندی، روزنامه ای به نام مکافات پدید آورده، به پراکندن پرداخت.” در همین روزهای خاطره انگیز در تاریخ خونین مبارزات توده های زحمتکش بود که در تبریز بپا خاسته نیز، سازمان سوسیال دموکرات ( مرکزغیبی ) روزنامه مجاهد را انتشار داده و مدرسه تربیت را تاسیس میکرد.
+++++
صمد بهرنگی، نویسنده و پژوهشگرعالی مقام معاصرکه علاقه وافری به بررسی تاریخ وادبیات آذربایجان داشت، درنوشته کوتاهی تحت عنوان ( آذربایجان در جنبش مشروطیت)، قدر شناسی اهالی خوی را از قهرمان آزادی، حیدر عمو اوغلی، چنین بیان میکند: ” یکی دیگر از کارهای جالب حیدر عمو اوغلی، حل مساله نان در خوی بود. محتکران و انبار داران، مردم را در گرسنگی و زحمت نگاه میداشتند و حاضر نمی شدند گندم خود را بفروشند. حیدر عمو اوغلی با کار دانی و جان فشانی در مدت کوتاهی ( ده روز) مشکل نان را در خوی به خوبی حل کرده، پوزه محتکران و دشمنان خلق را به خاک مالید و مردم به قدر دانی از قهرمان زحمتکش خود شعر گفتند و سر زبانها انداختند. عمو اوغلی گلدی خویا خویلو لارا قرار قویا یتیم لرین قارنی دویا یاشاسین گوزل عمو اوغلو ++++ عمو اوغلو مینیب فایتونا تومار ویریب اوز آتینا چورک یئنیب یوز آلتینا یاشاسین گوزل عمو اوغلو +++++ راستا بازارلار راستاسی گلیر مجاهد دسته سی عمو اوغلو دور سرکرده سی یاشاسین گوزل عمو اوغلو ++++ باققال- بازار، چراق قویدی کاسیب باخیب، قارنی دویدی هر بیر ایشه قانون قویدی یاشاسین گوزل عمو اوغلو ترجمه فارسی: عمو اوغلو به خوی امد و برای خوئی ها قرار و مدار گذاشت تا شکم یتیمان سیر شود. زنده باد عمو اوغلوی خوب! +++ عمو اوغلو سوار درشکه شده، اسبش را تیمار داد و نان به دو شاهی تنزل کرد. زنده بادعمو اوغلوی خوب+++ اینجا راسته بازار است. دسته های مجاهدین می آیند. سرکرده شان حیدر عمو اوغلو است. زنده باد عمو اوغلوی خوب +++ بقال و بازار چراغ گذاشتند ( ارزان کردند) فقیر به یک نظر شکمش سیر شد. او بهر کار قانون گذاشت. زنده باد عمو اوغلوی خوب!”
+++++
یازده ماه تمام، اهالی به پا خاسته تبریز دلیری ومقاومت به خرج داده و در شرایطی که دردیگرنقاط کشور پس از بمباران مجلس، آتش مبارزه ضد استبدادی خاموش شده بود، تحت رهبری داهیانه ” مرکز غیبی” و سرکردگی مبارزین از جان گذشته ای نظیر ستارخان و باقر خان، قهرمانانه در مقابل انبوه قشونهای شاه مستبد، ایستادگی کردند. آنها جان برکف واسلحه در دست، با تلاش وفداکاری در خور تحسین ،انظار جهانیان را متوجه اوضاع سیاسی ایران ساختند. ولادمیر لنین ( ۱۹۲۴- ۱۸۷۰) که در این زمان در اروپا در تبعید زندگی میکرد، وقایع انقلابی تبریز را مورد توجه خاص قرار داده و با شور فراوان از جان بازیها و فداکاریهای مبارزین این شهر بپا خاسته، استقبال میکرد. در مقاله ای تحت عنوان” مواد انفجاری در سیاست جهانی،” او چنین نوشت: ” وضع انقلابیون ایران در کشوری که از یک طرف اربابان هند و از سوی دیگرحکومت ارتجاعی روس در شرف تقسیم آنند،( منظور لنین اشاره به قرار داد سال ۱۹۰۷ بین انگلیس و روسیه برای تقسیم ایران می باشد.) بس دشوار است. ولی مبارزه سرسخت تبریز،کام یابی های مکرر نظامی انقلابیون که به نظر میرسید درهم شکسته اند، نشان میدهد که سردمداران شاه حتی با گرفتن کمک از لیاخوف های روس و دیپلماتهای انگلیس نیز با شدیدترین مقاومت های توده مردم روبرو هستند. چنین جنبش انقلابی که می تواند به کوشندگان بازگشت به دوران گذشته، اسلحه در کف پاسخ دندان شکن بدهد…. محو شدنی نیست و حتی پیروزی کامل ارتجاع ایران در این شرایط، تنها می تواند آستانه هیجان های نوین توده ای بشود.” هم در این دوران خونبار در تاریخ مبارزات زحمتکشان ایران است که صابر میرزا که اشعار شور انگیزش را مبارزین جان بر کف تبریز در سنگر ها ترنم میکردند ، در یکی از سروده های زیبای خود، ستارخان، گرد آزادی را مورد تمجید و ستایش، قرار میدهد.
+++++
آزادیخواهان تبریز، پس از یازده ماه مقاومت و ایستادگی دلیرانه و مبارزه مسلحانه توده ای، شکست های فاحشی به قوای مستبدین وارد ساخته و شهر قهرمان پرور خود را از چنگ دشمنان بی امان آزادی بیرون کشیدند. اما در لحظه های شیرین پیروزی، قشونهای مهاجم تزاری به سرکردگی ژنرال سنارسکی از مرز ها گذشته و تبریز را مورد حمله قرار دادند. سالدات های درنده خو، پس از اشغال تبریز، انواع جنایت ها و پلیدیها مرتکب گردیده، بسیاری از انقلابیون و آزادیخواهان آذربایجان را به وحشیانه ترین وجهی به قتل رساندند. آنها با دست زدن به این آدمکشی ها از اهالی مبارز تبریز که قدرت استبدادی محمد علی شاه سرسپرده را به مبارزه طلبیده بودند، انتقام میگرفتند. حکومت تزاریسم، از تاثیرقیام پیروزمندانه اهالی تبریز در مبارزات آزادیخواهانه در روسیه، سخت وحشت داشت. در این میان، وضع سوسیال دموکرات هائی که با مساعی حیدر عمو اوغلی و دیگر کمونیست ها از قفقاز و دیگر سرزمینهای روسیه به تبریز آمده و در مبارزه علیه قشونهای استبداد، دلیری ها و از جان گذشتگی ها از خود نشان داده بودند، سخت دردناک بود. سالدات های بیرحم تزاری همه جا به تعقیب این قبیل مبارزین پرداخته و به وحشیانه ترین وجهی از آنها انتقام می گرفتند. احمد کسروی، مورخ نامی انقلاب مشروطه، در” تاریخ ۱۸ ساله” خود، در این باره چنین می نویسد: ” آنچه بیش از همه بر تبریزیان سختی داشت،حال مجاهدین قفقازی و فدائیان گرجی و ارمنی بود. زیرا این جوانمردان در آن روزهای سخت به فریاد تبریز رسیده و دسته هائی از ایشان جان خود را در راه آزادی ایران باخته و آنان که زنده مانده بودند، این زمان پنهان می زیستند. زیرا روسیان آنها را بسته خود می شماردند. این بود از روزی که پای روسیان به تبریز رسید، اینان پراکنده شده، هریکی خود را در گوشه ای پنهان کردند و این کار بر تبریزیان ناگوار می افتاد.”
+++++
در حالی که تبریز در زیر پای قشون های مهاجم روسیه تزاری لگدکوب میشد و دسته دسته مبارزین آذربایجان به جرم آزادیخواهی از چوبه های دار آویزان میشدند، تهران توسط قوای مشروطه خواهان که در رهبری آنها بسیاری از همان فئودال ها و مستبدین ضد انقلابی سابق از قبیل سپهدار تنکابنی جای گرفته بودند، تسخیرشده و محمد علی شاه مستبد مجبور به استعفا از سلطنت و ترک ایران گردید. به دنبال فتح تهران و تبعید محمد علی شاه، حیدر عمو اوغلی که در مبارزات ضد استبدادی اهالی گیلان وفتح تهران شرکت فعال داشت، به این شهر آمده، فعالیت های سیاسی خود را ازسرگرفت. اما به زودی مورد تعقیب و آزار دولت “مشروطه” که در راس آن مستبدین و مرتجعین کارکشته سابق قرار داشتند، واقع شده، مجبور به ترک ایران گردید. نتیجه نهائی آنهمه جانفشانیهای توده های زحمتکش درسرتاسر کشورو قیام مسلحانه حماسه آفرین یازده ماهه تبریز، به قدرت رسیدن همان دشمنان بی امان آزادی بود که اینک لباس عوض کرده و در جامه مشروطه طلب و آزادیخواه در صحنه سیاست، ظاهر شده بودند. طبیعی است که درچنین شرایط نامساعدی، چیزی جز حرمان و تبعید و تحمل انواع سختی ها نصیب مبارزینی چون حیدر خان، ستار خان و باقرخان که طی سال ها جان برکف در راه آزادی جنگیده بودند، نمی شد. شکست انقلاب مشروطه ، به بهترین وحهی در منظومه زیبائی از میرزاده عشقی، شاعر با استعداد و مبارز، تحت عنوان ” سه تابلو مریم”، ترسیم شده است.
+++++
پس از فتح تهران توسط مشروطه خواهان و بر افتادن استبداد محمد علی شاهی، از طرف برخی از روشنفکران، گروهی سیاسی به نام “حزب دموکرات ایران” در تهران تشکیل شد. حیدر عمو اوغلی از بناگزاران این حزب دموکراتیک رادیکال بود . در مقابله با حزب دموکرات، نیروها و عناصر محافظه کارو فئودالهای بزرگ، حزب ” اعتدالیون” را ایجاد کردند.اعتدالیون، با تاکتیک های موذیانه توانستند ستارخان و باقر خان را که از دسیسه گری های مرتجعین پایتخت نشین سر در نمی آوردند، به طرفداری از این حزب، جلب کنند. “چون ستارخان و باقر خان به تهران رسیدند، انبوهی بر سر ایشان گرد آمدند . ولی خود آنان حال روشنی نداشتند و نمی دانستند چه بکنند و با چه دسته ای همراه باشند و از درون دل ها آگاه نبودند. مردانی که به کشتن و کشته شدن خو کرده و جز مردانگی و جانبازی شیوه ای نشناخته، دربرابر این نیرنگ ها و رویه کاری ها همچون پلنگ بیابان بودند که به کوچه های پیچاپیچ و بن بست شهری افتد و راه چاره را گم کند.” ( تاریخ هیجده ساله آذربایجان. احمد کسروی) بدین ترتیب عناصر ریا کارمرتجع، ستارخان و حیدر عمو اوغلی و دیگرآزادیخواهان را که آنچنان صمیمانه در محاصره تبریز با هم علیه ارتجاع هار جنگیده بودند وهمه جا با هم همکاری داشتند، بجان هم انداختند. حمله دولت ” مشروطه” به باغ اتابک که ستارخان و دیگر مجاهدین را در آنجا اسکان داده بودند،( محل اقامت باقر خان، عشرت آباد بود) به منظور خلع سلاح مجاهدین که منجر به تیر خوردن ستارخان، سردارملی گردید، یکی از نخستین اعمال ضد انقلابی دولت “مشروطه” بود که در راس آن، سپهسالارتنکابنی و خانهای بختیاری قرار داشتند. حیدرعمو اوغلی به مثابه یکی از فعالین حزب دموکرات ایران، در حمله به باغ اتابک و خلع سلاح مجاهدین دست داشت و این، یکی از لغزش ها و اشتباهات سیاسی وی محسوب میگردد. در این میان ، دردنباله رقابت و دشمنی بین دو حزب دموکرات و اعتدالی، آیت اله بهبهانی از سران انقلاب مشروطه، از حانب افراد منتسب به حزب دموکرات، ترور گردید. به دنبال کشته شدن بهبهانی، حیدر عمو اوغلی به مثابه یکی ار متهمین به قتل وی، تحت تعقیب مقامات حکومتی قرار گرفت. وی مدتی دراختفا زندگی کرده، از جانب حزب دموکرات ماموریت هائی را انجام داد وچون نظمیه از محل اختفایش آگاهی یافت، در لباس چارواداری، مجبور به ترک ایران گردید. محمود محمود، مورخ معاصر ( ۱۳۴۴-۱۲۶۱ خورشیدی) از دوستان حیدر خان، درخاطرات خود در این باره چنین می نویسد: ” حیدر خان معروف به حیدر عمو اوغلی، مردی با روح انقلابی و خیلی رشید و با ایمان و مدیری فکور و نفوذ کلامش فوق العاده بود. یارانی داشت که سرسپرده وی بودند. حیدر خان در دوره اول مجلس در اجرای مقاصد و منویات انجمن آذربایجان و در پیشرفت کارهای انقلابی صمیمانه مجاهدت میکرد……. نقشه کشتن میرزا اصغر خان اتابک و بمب انداختن در خانه علا الدوله و سوء قصد به محمد علی شاه را حیدر خان کشید. و پیروان او اجرا کردند…. سید عبداله بهبهانی به دست یاران حیدر عمو اوغلی کشته شد. …. حیدر عمو اوغلی دستگیر ودر نظمیه توقیف شد….. حیدر خان اندکی بعد از رهائی از توقیف نظمیه ( شعبان ۱۳۲۸) از طرف حزب دموکرات به ماموریت مخفی میان ایل بختیاری رفت و در ربیع الاول ۱۳۲۹ به طهران بر گشت. چون به حضرت عبد العظیم رسید ، مرا از ورود خود آگاه ساخت. شبانه نایب ابراهیم نوکر خود را به آنجا فرستادم و حیدر خان به منزل من وارد شد. و چند ماهی درحیاط بیرونی بطور مخفی می زیست.”
+++++
حیدر عمو اوغلی پس از ترک ایران، از راه روسیه به فرانسه و سویس رفته، چند سالی در کشورهای اروپائی زندگی کرد و در آنجا با لنین و دیگر رهبران بلشویک از نزدیک ، آشنا شد. در سال ۱۹۱۲، لنین در کنکره بلشویک ها که در پراک برگزار میشد، طی نطق پرشوری، ستمگریهای روسیه تزاری را در حق مردم ستمدیده ایران به نظرشرکت کنندگان در کنکره رسانید. شرکت حیدرعمو اوغلی در این کنفرانس مهم بلشویک ها، مصادف بود با اوج گیری نوین جنبش کارگری در روسیه و افزایش وحشیگریهای سالداتهای روس در آذربایجان اشغالی. کنفرانس بلشویکها با خلقهای ستمدیده ایران ابراز همبستگی کرده و قطع نامه ای به شرح زیر دراعتراض به جنایات و آدمکشیهای تزاریسم در آذربایجان، صادرکرد.” حزب سوسیال- دموکرات کارگری روسیه علیه روسیه تزاری که میخواهد با اعمال بربر منشانه خود، آزادی را در ایران خفه کند، اعتراض میکند. کنفرانس همدردی کامل خود را با مبارزه خلق ایران و از آن جمله مبارزه حزب سوسیال- دموکرات ایران که در نبرد علیه ستمکاری تزاری آن همه قربانی داده است، ابراز میدارد.” حیدر عمو اوغلی در آغاز جنگ بین المللی اول، ( ۱۹۱۸-۱۹۱۴) به ایران برگشته و در نواحی کرمانشاه وغرب کشور، درهمراهی با ملیون مهاجر و قوای ژاندارمری، علیه قشون های اشغالگر روسیه و انگلستان به پیکار پرداخت. طی این جنگهای بی نتیجه، حیدر خان دستگیر گردیده، به زندان افتاد. پس از فرار از زندان،وی مجبورشد دوباره ایران را ترک کرده، عازم اروپا گردد. به سهولت می توان گفت که حیدر خان عمواوغلی در طول بیست سال مبارزات بی امان در جهت منافع توده های محروم و زحمتکش، لحظه ای آرام و قرار نداشت وهمواره در تلاش و تکاپو بود.
+++++
در اواخر جنگ جهانی اول، در حالیکه ادامه جنگ وتحمل انواع سختی ها و مرارتها، کارگران و دهقانان روسیه را سخت به ستوه آورده بود، در فوریه سال۱۹۱۷، انقلابی در این کشور پهناور به وقوع پیوست و انبوه ستمدیدگان به پا خاسته، خاندان رومانوف ها را پس از ۳۰۰ سال فرمانروائی، از قدرت به زیر کشیدند . به دنبال این انقلاب سهمگین، هم زمان، دو دولت در روسیه به وجود آمد. یکی دولت موقت بورژوازی که دولت اصلی بود و دیگری دولت شوراهای کارگران و سربازان . پس از انقلاب فوریه ، لنین رهبر بلشویک ها نظیر دیگر تبعیدی ها به روسیه برگشته و در جهت تداوم جنبش انقلابی کارگران و زحمتکشان ، کوشش خستگی ناپذیری را آغاز کرد. لنین در تزهای آوریل ، مخالفت کامل خود را با ادامه جنگ امپریالیستی اعلام داشته، دولت موقت را که طرفدار ادامه جنگ ومدافع منافع سرمایه داران و مالکین بود، مورد حمله شدید قرار داد. وی در تزهای آوریل، همچنان شعار پیش به سوی انقلاب سوسیالیستی را مطرح ساخت. 8 ماه پس از انقلاب فوریه، در ۲۵ اکتبرسال۱۹۱۷، انقلاب سوسیالیستی در روسیه به پیروزی رسیده ، دولت شورا ها در کشور پهناوری، ایجاد گردید.
+++++
پس از پیروزی انقلاب اکتبر، حیدر عمو اوغلی به شوروی رفته و به مثابه یک انقلابی انترناسیونالیست، با شور و اشتیاق زاید الوصفی در جهت پیشبرد مقاصد انقلاب سوسیالیستی به فعالیت پرداخت. از کوشش های حیدر عمو اوغلی در این سال های بحرانی در حیات دولت جوان انقلابی روس، شرکت در جنگ های خونین علیه ارتجاع داخلی و قدرت های اشغالگر خارجی و تشویق و ترغیب ایرانیان مقیم روسیه جهت شرکت در این درگیری های تعیین کننده بین انقلاب و ضد انقلاب بود . لازم به تذکر است که کمی پس از وقوع انقلاب سوسیالیستی در روسیه، بورژوازی شکست خورده که نسبت به حکومت شوراها کینه عمیقی احساس میکرد، آغازگر جنگ و رویاروئی ارتجاعی علیه دولت جوان سوسیالیستی گردیده، دست آورد های گرانبهای انقلاب کارگران و زحمتکشان روس را مورد تهدید جدی قرار داد. امپریالیستهای سلطه طلب نیز که به خاطر منافع آزمندانه خود، از سرنگونی رژیم سرمایه داری و استقرار نظام سوسیالیستی در روسیه سخت خشمگین بودند، به یاری ارتجاع داخلی برخاسته، قشونهای تجاوزگر خود را وارد خاک شوروی کردند. بدین ترتیب نائره جنگ خونین داخلی درشوروی تازه از بند اسارت سرمایه داری رسته، مشتعل گردید. در این درگیریهای سرنوشت ساز که تا سال ۱۹۲۰ ادامه داشت، حیدر عمو اوغلی به مثابه یک انترناسیونالیست پیگیر، فعالانه شرکت کرده و در جبهه های خونین جنگ در نقاط مختلف روسیه، آز آنجمله در ترکستان و پتروگراد، علیه دشمنان بی امان انقلاب، به نبرد پرداخت. در آن روزهای حساس در تاریخ مبارزات سهمگین کارگران و زحمتکشان روس، این مبارز خستگی ناپذیر راه رهائی توده های زحمتکش، در سارماندهی کارگران ایرانی مقیم قفقازو ترکستان وگسیل آنها به جبهه های جنگ، از هیچ کوششی فروگزاری نمیکرد.
+++++
فعالیت در جهت تشکیل حزب عدالت در سال ۱۹۱۷ ، درفردای انقلاب فوریه و حزب کمونیست ایران- ادامه آن – در سال ۱۹۲۰، شرکت درجنبش ضد استعماری و ضد استبدادی جنگل، ازمساعی انقلابی دیگر حیدر عمو اوغلی در سالهای آخر عمر کوتاه و پرثمر وی بود. حزب عدالت در ماه مه سال ۱۹۱۷، با شرکت کمونیست ها و کارگران ایرانی ساکن قفقاز و ترکستان که قبلا در حوزه ها ی سوسیال – دموکراسی فعالیت میکردند، تشکیل یافت. کمونیست های ایرانی ساکن قفقاز که در ارسال نشریه ایسکرای لنین از اروپا به روسیه شرکت داشتند، درایجاد حزب عدالت، سخت کوشا بودند. رهبر حزب عدالت، اسداله غفار زاده، کمونیست اهل اردبیل بود. حزب عدالت که در بین کارگران ایرانی و عمدتا آذربایجانی مقیم روسیه، بویژه کارگران صنایع نفت باکو، فعالیت داشت ، بزودی شعبه هائی در تهران، تبریز و برخی از شهرهای شمالی ایران ایجاد کرد. حیدر عمو اوغلی در تمام مواقع و موارد، در شمار فعالین اصلی این تشکیلات کمونیستی بود. عمو اوغلی در سال ۱۹۱۹، به دعوت لنین که این کمونیست ایرانی را بخوبی می شناخت، در نخستین کنکره انترناسیونال سوم ( این تشکیلات بین المللی کارگران با ابتکار لنین در سال ۱۹۱۹ در مقابله با انترناسیونال اپورتونیستی دوم، ایجاد گردید) که در پتروگراد برگزار میشد، به نمایندگی از جانب ایران شرکت کرده ودر این گرد هم آئی مهم کمونیسم جهانی، به هیات اجرائیه، انتخاب شد.حیدر عمو اوغلی در اجتماع کارگران در پتروگراد به مناسبت ایجاد انترناسیونال سوم، نطق مهمی ایراد کرد. او ضمن سخن رانی خود چنین گفت: ” رفقا و برادران! از طرف زحمتکشان انقلابی ایران، درود و سلام بر شما! درود به روسیه شوروی که پرچم آزادی مردم و طبقات زحمتکش جهان را بر علیه ظلم و استثمار سرمایه بین المللی، بر افراشته است……رفقا! امروز پس ازپیروزی انقلاب، ما شما را مانند برادر و دوستان خود، حساب میکنیم و برادر وار بایستی کنار همدیگر باشیم. رفقای عزیر، ما موفق شدیم تا کنون ۱۲۸۰۰ نفر ایرانی را در صفوف آرتش سرخ، متشکل کنیم . ما بیش از پیش خوشبخت و سعادتمند خواهیم بود که رابطه بیشتری بین روسیه امروز و ایران انقلابی، برقرار کنیم. رفقا! بما امکان بدهید که دوشادوش شما، در ردیف شما با دشمنان مشترک، مبارزه کنیم و ما خواهیم توانست تا صد هزارنفر آرتش سرخ ایرانی تهیه کنیم.( صدای هورا و دست زدن ممتد حضار) ما در ردیف شما مبارزه خواهیم کرد.در عین حال دستجات تبلیغاتچی و پروپاگاندیست از راه ایران به هندوستان خواهیم فرستاد و قوای انقلابی ایران که با انقلابیون هند متحد شوند، امپریالیسم انگلستان را از بین خواهند برد.( دست زدن حضار) رفقا! ما نمایندگان شرق که در اینجا گرد آمده ایم دارای هدف مشترک در مبارزه علیه دشمن مشترک هستیم. ما خوشبختیم که این موضوع را در مقابل خلق شوروی اظهار می نمائیم.( دست زدن ممتد شرکت کنندگان در میتینگ)” حیدر عمو اوغلی همچنان در سپتامبر سال ۱۹۲۰، در کنکره ملل خاور زمین که در باکو برگزار شده بود، شرکت کرد. در این کنکره حیدر خان عمو اوغلی که ریاست هیات نمایندگی ایران را به عهده داشت، چنین گفت: ” رفقای ما در روسیه نباید انتظار بکشند. بلکه باید فورا بما کمک کنند.اسلحه، مهمات تفنگ و تانک و ما قادر خواهیم بود از عهده دولت ایران و متجاوزین انگلیسی بر آییم.”
+++++
در ماه آوریل سال ۱۹۲۰، با کوشش حیدر عمو اوغلی، دومین کنفرانس حزب عدالت برگزار شد. حیدر عمو اوغلی در این کنفرانس تز های انقلابی حود را در زمینه ماهیت و روند انقلاب ایران، مطرح ساخت. کنکره حزب عدالت در ۲۲ ژوئن ۱۹۲۰ مطابق با ۳۰ خرداد سال ۱۲۹۹، در انزلی برگزار گردید. حیدرعمو اوغلی که گرم نبرد های خونین با قوای ضد انقلابی در شوروی بود، نتوانست در این کنکره شرکت داشته باشد. کنکره انزلی، کمیته مرکزی را که شامل ۱۵ نفر بود، انتخاب کرد. در همین کنکره، نام حزب عدالت به حزب کمونیست ایران تغییر یافت. برنامه مصوبه در کنکره شامل مواد زیرین میشد. ۱- مبارزه در راه سرنگونی سلطه امپریالیسم و مصادره سرمایه های امپریالیستی ۲- مصادره املاک اربابها و ملاکین ۳- رسمی شناختن حق تعیین سرنوشت برای خلق های تحت ستم ملی در ایران 4 – دوستی و اتحاد با کشور شوراها. اما کمیته مرکزی منتخب کنکره در سیاستها و اعمال خود و در برخورد با جنبش گیلان دچار چپ روی گردیده و مصوبات کنکره حزب را نادیده گرفت. بهمین جهت نیز به دنبال نارضایتی ها و شکایت های کادرهای حزبی و شکست سیاست حزب در رابطه با جنبش جنگل، در ۱۱ نوامبر ۱۹۲۰ پلنوم کمیته مرکزی حزب تشکیل شد. این پلنوم، سیاستهای غلط کمیته مرکزی را مورد انتقاد شدید قرار داد. پلنوم، حیدر عمو اوغلی را به سمت دبیرکلی حزب کمونیست ایران بر گزیده، تزهای وی را در رابطه با انقلاب ایران، تصویب کرد. در تزهای حیدر عمو اوغلی مبارزه ضد امپریالیستی و ضد سلطنتی و انقلاب ارضی، تاکید شده بود.
+++++
با در نظر داشتن این امر که تلاش و جانفشانی در جهت بر طرف ساختن تضاد های درونی جنبش جنگل و گسترش دامنه مبارزات مسلحانه رهائی بخش به سرتاسر کشور، بخشی از زندگی مبارزاتی درخشان حیدرعمو اوغلی را تشکیل میدهد، لازم میدانم اشاره ای هرچه مختصر به جنبش جنگل کرده و در زمینه فعالیت های حیدر عمو اوغلی در ماه های آخراین خیزش توده ای مردمی که به مدت ۷ سال دوام داشت ، مطالبی اظهار دارم. جنبش جنگل در آغاز جنگ جهانی اول، در سال ۱۹۱۵ به سرکردگی میرزا کوچک خان ( ۱۳۰۰- ۱۲۵۷ شمسی) که در شمار مبارزین راه آزادی بود، آغاز شد. میرزا کوچک از اهالی شهر رشت بود و در انقلاب مشروطیت و فتح تهران، شرکت فعال داشت. احمد کسروی در “تاریخ ۱۸ ساله آذربایجان” در این مورد چنین میگوید: “میرزا کوچک خان در فتح تهران توسط مشروطه خواهان، جزو مجاهدین رشت بود. بعد ها در تهران در جهت تشکیل ” کمیته اسلام” که طرفدار اتحاد و همبستگی مسلمانان بود، به کوشش برخاست. جنگلیان تا دیری پیروی از اتحاد اسلام می نمودند ومیرزا کوچک خان به همین نام، نمایندگانی به تهران فرستاد.” ( تاریخ ۱۸ ساله احمد کسروی) میرزا کوچک خان در سال ۱۹۱۵،- دومین سال جنگ جهانی اول – به گیلان رفته و به تدارک و سازماندهی جنگ مسلحانه توده ای پرداخت.” درجنگهای گیلان،میرزا کوچک خان و دسته او همچنان می ایستادند.اینان با انگلیسیان جنگ و دشمنی مینمودند و به دولت نیز بی پروائی نشان میدادند.” ( تاریخ ۱۸ ساله کسروی) جنبش مسلحانه جنگل به سرکردگی میرزا کوچک خان به مدت ۷ سال دوام داشت. دراین مدت نسبتا طولانی، این جنبش دموکراتیک مردمی در پیکار علیه قوای اشغالگر نظامی روسیه تزاری وانگلستان و ارتجاع داخلی، پیروزیهائی داشته و شکست هائی را نیز متحمل گردید. وثوق الدوله، عاقد قرارداد ننگین ۱۹۱۹، در دوره دوم صدارت ، تیمور تاش را با چندین هزار قشون قزاق به منظور سرکوب جنبش جنگل به سمت والیگری، به گیلان گسیل داشت. تیمورتاش جنایات بیشماری در گیلان مرتکب گردیده و با اعمال ننگین خود، خشم اهالی آن دیار را متوجه خود ساخت . در این ایام دردناک درتاریخ مبارزات جنگل، جنبش مسلحانه مردمی شکست هائی متحمل شده و سخت ناتوان گردید. برخی از سران جنبش تسلیم قوای دولتی شده و سپاه جنگل به گروه های جداگانه تقسیم شد. . به قول میرمخرائی نویسنده ” سردار جنگل “، تنها چند تن ازمجاهدین درکنارمیرزا کوچک خان باقی ماندند.
+++++
انقلاب روس، درفوریه سال۱۹۱۷، برافتادن سلطه تزاریسم و به دنبال آن انقلاب سوسیالیستی دراکتبر همان سال، زمینه را برای رشد و پیشرفت نوین جنیش جنگل ، مساعد ساخت. با بر افتادن تزاریسم که دشمن سبع ملل اسیر و دربند بود و استقرار نظام سوسیالیستی در روسیه، روزنه امیدی برای نیروهای سیاسی آزادیخواه و ضداستعمار در ایران و دیگر کشورهای مجاور خاک شوراها، گشوده شد. دولت جوان شوروی، کلیه قرار داد های اسارت بار دوران تزاریسم را با خلق های اسیر و در بند لغو و باطل اعلام کرده، خواهان برقراری روابط احترام آمیز و دوستانه با ایران و دیگر کشور های مشرق زمین گردید. در پیام دولت شوروی به مسلمانان شرق در دسامبر سال ۱۹۱۷، چنین آمده است: ” بردگی از طرف روسیه و حکومت انقلابی در کمین شما نیست، بلکه از جانب جهانخواران امپریالیستی اروپا و از جانب آنهائی است که میهن شما را به مستعمره غارت زده و تاراج شده، مبدل کرده اند.” یکی از نتایج مثبت انقلاب روس برای نیروهای آزادیخواه و ضد امپریالیست در ایران و از آنجمله جنبش جنگل این بود که این نیروها توانستند از چنگ دشمن درنده خوئی همچون تزاریسم روس، رهائی پیدا کنند.
+++++
. در فردای پیروزی بلشویک ها در روسیه،انگلستان که از وقوع انقلاب سوسیالیستی در روسیه سخت به وحشت افتاده بود، بمنظور کمک به نیروهای ضد انقلاب روس و نابود ساختن نظام نوپای سوسیالیستی در این کشور از بند سرمایه داری رها شده، در همراهی با دیگر قدرتهای امپریالیستی، خاک شورا ها را مورد تجاوز آشکار قرار داد. جنگ های داخلی در روسیه بین دولت جوان سوسیالیستی و مخالفین داخلی و خارجی آن، تا سال ۱۹۲۰، دوام داشت. با پیروزی قوای انقلاب بر لشکریان ضد انقلاب و شکست قطعی توطئه های امپریالیست ها و دست نشاندگان آنها علیه دولت شوراها وعقب نشینی نیروهای نظامی انگلستان ، جنبش جنگل از حال رخوت و رکود بیرون آمده، بار دیگر در مسیر تحرک و پیشرفت افتاد. دراردیبهشت ماه سال ۱۲۹۹ شمسی، نیروهای جنگی ارتش سرخ در تعقیب قشونهای ضد انقلابی روسهای سفید، وارد بندر انرلی شدند. در این زمان، بین سران جنبش جنگل و نمایندگان دولت شوروی در بندر انزلی ملاقاتی رخ داد و این دیدار و تبادل نظر،منجر به امضای قرارداد دوستی و همکاری متقابل گردید. در ژوئن سال ۱۹۲۰ مطابق با خرداد ماه ۱۲۹۹ شمسی، به دنبال ائتلاف بین نیروهای جنگل از یک طرف و اعضای حزب کمونیست ایران ، احسان اله خان و خالو قربان از طرف دیگر، میرزا کوچک خان پیروزمندانه وارد رشت گردیده و در پنجم ماه ژوئن، جمهوری شورائی موقت گیلان، اعلام موجودیت کرد. در این حکومت انقلابی، میرزا کوچک خان سمت سر کمیسری و وزارت جنگ را به عهده داشت. تشکیل جمهوری سوسیالیستی در گیلان، موجب سروروشادی فراوان دربین نیروهای آزادیخواه ایران گردید. ادامه مبارزه با امپریالیسم انگلیس و علیه قرار داد ۱۹۱۹، لغو سلطنت و ایجاد رژیم جمهوری درایران، جزو مواد برنامه دولت انقلابی بود. دیری نگذشت که اختلاف جدی و دو دستگی بین گروه بندیهای شرکت کننده در ترکیب دولت شورائی، بروز کرد. افزایش فعالیت حزب کمونیست، چپ رویهای برخی از کمونیست ها و راست رویهای جناح جنگل، تضاد و کشمکش را دربین نیروهای غیر متجانس درون جنبش، مدام دامن میزد. در واقع امر، میرزا کوچک خان مخالف اصلاحات ارضی بود و به گسترش دامنه جنبش انقلابی، روی خوش نشان نمیداد. تا اینکه در ۱۹ ماه ژوئیه، میرزا کوچک خان معترضانه از رهبری جمهوری شورائی گیلان استعفا داده، و به جنگل رفت. به دنبال عزیمت میرزا به جنگل، دولت انقلابی جدیدی توسط نیروهای چپ و کمونیستی مخالف میرزا تشکیل یافت که در راس آن احسان اله خان که دارای افکارآنارشیستی بود، قرار داشت. این دولت که در آن جعفر پیشه وری عهده دار وزارت داخله بود، در۲۱ ژوئیه اعلام موجودیت کرد.اما نتوانست کاری از پیش ببرد.
+++++
در چنین شرایط آشفته ای که اختلاف و دو دستگی شدید، بقای جنبش مسلحانه جنگل را به شدت تهدید میکرد، پلنوم حزب کمونیست ایران در ۱۱ نوامبر ۱۹۲۰ برگزار شد. این پلنوم، سیاست چپ روانه گروه سلطان زاده را در رابطه با انقلاب گیلان محکوم ساخته و شخص وی را از عضویت کمیته مرکزی برکنار کرد. حیدر عمو اوغلی در این پلنوم، به دبیری حزب کمونیست ایران، برگزیده شد و سیاست حزب در رابطه با انقلاب گیلان، تغییر کلی پیدا کرد. حیدر خان که از ایده تشکیل جبهه واحد با میرزا کوچک خان دفاع میکرد، بطور جدی درجهت احیای مودت و دوستی با وی و متحد ساختن نیروهای خلقی در مقابله با امپریالیسم انگلیس وارتجاع هارحاکم در ایران، گام بر میداشت. حیدر خان به منظور تحقق اهداف حزب کمونیست ایران و ایجاد اتحاد وهمبستگی بین نیروهای سیاسی شرکت کننده در انقلاب گیلان، در اردیبهشت ماه سال ۱۳۰۰، با اسلحه و پول ونفرات جنگی که تعداد آنها کمتر از ۱۵۰ نفر نبود، وارد انزلی شده ، با شور و اشتیاق، به کار پرداخت. در نتیجه کوشش های خستگی ناپذیر حیدر خان و با میانجیگری وی، در ششم ماه مه ۱۹۲۱ – اواسط اردیبهشت سال ۱۳۰۰-، در فومن در نزدیکی رشت، میرزا کوچک خان و احسان اله خان با هم آشتی کرده، موافقت نامه ای که بر اتحاد و همبستگی بین سران جنبش تاکید داشت، به امضا رسید. بدنبال این توافق نامه، در چهارم ماه اوت ۱۹۲۱، دولت انقلابی جدید گیلان اعلام موجودیت کرد و کمیته ای به نام “کمیته انقلاب ایران” تشکیل شد. دراین کمیته، افراد زیر عضویت داشتند.. ۱- میرزا کوچک خان 2-حیدر عمو اوغلی 3- احسان اله خان 4 – خالو قربان 5- میرزا محمدی. برنامه حکومت شورائی جدید، مواد زیر را شامل میشد. لغو سلطنت و اعلام جمهوری و ابطال کلیه قرار داد های اسارت بار استعماری. اما این اتحاد و تشریک مساعی نیز دیری نپائید. میرزا کوچک خان در جنگل باقی مانده، به رشت برنگشت. احسان اله خان آرام نه نشسته، کماکان به چپ روی و خودسری ادامه داد. وی به تحریک ساعد الدوله، فرزند سپهسالارتنکابنی بدون مشورت با سران جنبش، با قشونی متجاوز از۲هزار نفر، عازم فتح تهران گردید . اما به سختی از قوای دولتی که ساعدالدله فریبکار نیز با آنها همکاری میکرد، شکست خورده و سپاهیانش پراکنده و خلع سلاح شدند. این چپ روی و خود رائی احسان اله خان، ضربه های مهلک بر پیکر جنبش جنگل وارد ساخته و زمینه ساز شکست نهائی آن گردید.
+++++
به دنبال این ماجراجوئی زیان بار،عضویت احسان اله خان در جمهوری شورائی لغو گردیده و با شور و توافق سران انقلاب، دولت شورائی دیگری در ۱۳ مرداد سال ۱۳۰۰، تشکیل گردید. در جمهوری انقلابی جدید، سرخوش، شاعر گیلانی جای احسان اله خان را گرفت. کمیسر های جمهوری شوروی عبارت بودند از : میرزا کوچک خان ، سر کمیسر و کمیسر امور مالی ، حیدر خان، کمیسر امور خارجه ،خالو قربان کمیسر جنگ، میرزا محمدی، کمیسر داخله سرخوش، کمیسر قضائی. حیدر خان در نبرد با قشونهای دولتی که به منظور سرکوب انقلاب گیلان گسیل شده بودند ،دلیری ها نشان داده و شکست های فاحشی بر قوای ارتجاع وارد ساخت. پیروزیهای حیدرعمو اوغلی در این جنگ ها و موفقیت حزب کمونیست در تشکیل اتحادیه های کارگری و دهقاتی ، میرزا کوچک خان و دیگر سران جنگل را سخت نگران ساخته وآنها را به توطئه گری علیه انقلاب و شخص حیدرعمو اوغلی، وا داشت. در روز ۲۹ سپتامبر ۱۹۲۱ ، قرار بود میرزا کوچک خان، حیدر خان و دیگر اعضای کمیته انقلاب در نشستی که به منظور تبادل نظرهر هفته یک بار در خانه ای در ملا سرا برگزار میشد، حضور بهمرسانند. عمارتی که حیدر خان و دیگر سران جنبش در آن گرد هم آمده و منتظر رسیدن میرزا کوچک خان بودند، ناگهان ازهرجانب گلوله باران گردیده و آتش گرفت. حیدر عمو اوغلی و خالو قربان، خود را از عمارت بیرون انداخته، فرار کردند. سرخوش از اعضای کمیته انقلاب، در میان لهیب آتش سوخت. خالو قربان که محل را خوب می شناخت، از بیراهه خود را به رشت رساند. در تابستان سال ۱۳۰۰، رشت و انزلی در تصرف قوای نظامی حیدر عمو اوغلی و خالو قربان بود. قوای جنگل در فومنات متمرکز بودند ولاهیجان را احسان اله در دست داشت. حیدر خان که در حال فرار زخمی شده بود، در پسیخان در نزدیکی رشت، توسط کسان حسن خان آلیانی، ازعمال و نزدیکان میرزا کوچک خان دستگیر گردیده، در یکی از دهات آلیان زندانی شد. عمو اوغلی پس از روز ها در حبس به سر بردن، در اکتبر ماه سال 1921، به دستورمیرزا و به دست نوکران حسن خان، به طریقی که هنوز کاملا روشن نیست، به قتل رسید. در “تاریخ احزاب سیاسی ایران”، ملک الشعرا بهار در رابطه با قتل حیدر خان، چنین می نویسد: “حیدر خان عمو اوغلی که از احرار دموکرات بود، به دست میرزا( منظور بهار، میرزا کوچک خان است)کشته میشود….” گرچه نویسندگان و محققین هوادار میرزا کوچک خان در طول یک قرن گذشته، در نوشته های مخدوش خود کوشیده اند چنین وانمود کنند که میرزا کوچک خان در قتل حیدر عمو اوغلی دخالتی نداشته، اما شواهد و دلایل روشن دال بر این است که میرزا از حمله به محل جلسه در ملاسرا، اطلاع داشته است. غیبت غیر مترقبه وی از محل ملاقات کمیته انقلاب و این واقعیت که افرادی که محل جلسه را به قصد کشتن حیدرعمو اوغلی و دیگران به گلوله بستند، حسن خان آلیانی( معین الرعایا)، اسماعیل جنگلی، خواهر زاده میرزا کوچک خان، گائوک آلمانی (هوشنگ) ، ثقفی، محمد علی پیر بازاری و عبدالحسین شفائی، همه از نزدیکان وکسان میرزا کوچک خان بودند ، دال براین است که میرزا در حمله و گلوله باران کردن محل ملاقات سران انقلاب ، دستگیری حیدر خان پس از فرار از محل جلسه و قتل وی، دست داشته است. حمله جبونانه به ملا سرا ، کشتن حیدر خان و هجوم نیروهای جنگل به رشت به منظور سرکوب و کشتار کمونیست ها و نیروهای چپ، همچنان اعزام نماینده از جانب میرزا کوچک خان به تهران برای مذاکره با دولت مرکزی، در واقع امربه مفهوم پایان غم انگیزجنبش مردمی و آزادیخواهانه جنگل بود. در همان روزهای درد ناک تشدید فاجعه آمیز تضاد و کشمکش بین جناح های متخاصم جنبش جنگل، قشون قزاق به سرکردگی رضا خان میر پنج و به دستورامپریالیسم انگلیس ، بقایای قوای جنگل را در هم شکسته و رشت را به تصرف خود در آوردند. خالو قربان تسلیم رضا خان شد ، احسان اله عازم شوروی گردید و میرزا کوچک خان که قصد داشت از کوه های طالش خود را به خلخال برساند، درهمراهی گائوک آلمانی، در میان سرما و برف و کولاک، جان سپرد .
+++++
بدین ترتیب، عمر پر تلاش حیدر خان عمو اوغلی ، دبیر اول حزب کمونیست ایران، مبارز خستگی ناپذیر راه رهائی کارگران و زحمتکشان و قهرمان انقلاب مشروطه که به منظورآشتی دادن بین طرفداران میرزا کوچک خان و نیروهای چپ و کمونیست، پیشبرد پیروزمندانه امرانقلاب، گسترش دامنه جنبش مسلحانه جنگل به سرتاسر کشور و اعلام حکومت انقلابی در تهران ، به گیلان آمده بود، به پایان رسید . در زمان کشته شدن، تنها ۴۱ سال ازعمر این انقلابی برجسته، میگذشت. شاپور آلیانی نوه حسن خان آلیانی در کتابی که در باره جنبش جنگل در سال ۱۳۷۵ تحت عنوان ” معین الرعایا و نهضت جنگل” نوشته، به ناروا یادآورمیشود که عمو اوغلی چون میخواست ازحبس فرار کند، توسط محافظین خود کشته شد. هم او، شرکت مستقیم جد خود را در قتل فجیع حیدرعمو اوغلی کمونیست، اقدامی افتخار آمیز قلمداد میکند! ” کشتن فردی کمونیست که در نهضت جنگل نفوذ کرده بود، مایه افتخار است .” لاهوتی کرمانشاهی، شاعر انقلابی معاصر، در چکامه ای پرشور، اعدام حیدر عمو اوغلی را در زندان به دستور صدر ملیون، استادانه، ترسیم کرده است. به قول حافظ هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است برجریده عالم، دوام ما پایان ابان ماه
Comments
نقش حیدرعمو اوغلی درتاریخ مبارزات زحمتکشان ایران!<br>حسن جداری — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>