درباره نظریه چندقطبی
سمیرامین – برگردان: سامان
درباره نظریه چندقطبی
نوشته: سمیرامین
برگردان: سامان
عناوین: جهانی شدن، امپریالیسم، / مکانها: جهانی، خاورمیانه
امروزه تقریبا در سطح جهانی به رسمیت شناخته شده است که ما در دنیایی چند قطبی زندگی میکنیم که با فروکش هژمونی ایالات متحده؛ رکود اقتصادی امپراتوریهای سهگانه ایالات متحده، اروپا و ژاپن؛ و ظهور بریکس BRICS (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) نمادینه شده است. لیکن اهمیت تاریخی و تئوریکی این موضوع مورد بحث است. مهمترین نظریهپرداز چندقطبی سمیر امین بود، که در طول زندگی حرفهایی خود، آن را از طریق مفهوم «پیوندزدایی»اش توسعه داد. برای امین مبارزه علیه امپریالیسم به یک پیوندزدایی از قانون ارزش در سطح جهانی که در واشینگتن، لندن، پاریس، برلین، و توکیو متمرکز است، و جایگزینی آن توسط یک نظم جهانی «چند مرکزی»تر یا «چندقطبی»، نیاز دارد که در آن کشورهای پیرامونی این نظام میتوانند اقتصادهای خود را به سمت نظامهای ارزشی مبتنی بر ملت خود تغییر جهت داده، و بدین وسیله به نیازهای توسعهای خود دست یابند. این به آنها اجازه خواهد داد تا از توسعه منفصل و«بیارتباط» کنونی خود تحت امپریالیسم به سوی توسعه «خود محور»تر یا خود-گردانتر فاصله بگیرند (سمیر امین پیوندزدایی: به سوی جهانی چندقطبی{لندن کتابهای ZED، ۱۹۹۰}صفحات ۶۲-۶۷ سمیر امین، سرمایهداری منسوخ {لندن: کتابهای ZED، ۲۰۰۳{، صفحه ۱۳۱؛ سمیر امین، انفجار سرمایهداری معاصر {نیویورک: انتشارات مانتلی ریویو، ۲۰۱۳}صفحه ۱۴۳.
مفهوم پیوندزدایی امین اغلب به عنوان استدلالی برای خودکامگی اقتصادی مورد سوء تعبیر قرار گرفته است، چیزی که او به شدت رد میکرد. در عوض، پیوندزدایی در تحلیل او بهعنوان مقولهای رابطهای تصور شده که معطوف به یک واقعیت تاریخی پیچیده و متغیر است. این به معنی خروج از اقتصاد جهانی نیست، که به گفته او مانند رفتن «به ماه» است، بلکه بیشتر راهیابی برای بریدن از روابط با مکانیسم اصلی سلطه امپریال است. این امر معانی مکملی در سطوح مختلف بهخود میگیرد. در سطح کشوری، بهویژه در پیرامون نظام جهانی سرمایهداری، از مبارزه «غیر قابل اجتناب» برای تابع نمودن «روابط خارجی با منطق توسعه داخلی» حمایت کرده، قطع رابطه با نظام امپریالیستی و برای توسعه کامل خود، جنبش انقلابی بهسوی سوسیالیسم را الزامی میکند. در سطح منطقهای، به معنای ایجاد عناصر جغرافیا، تاریخ، فرهنگ، و تجارت مشترک بهمنظور تشکیل «اتحادیههای منطقهای» است. در سطح جهانی، دلالت بر ایجاد مجموعه جدیدی از قوانین و نهادها برای هدایت اقتصاد جهانی و جایگزینی هژمونی امپراتوری دارد (سمیر امین، سرمایهداری در عصر جهانی شدن {لندن: کتابهای ZED، ۲۰۱۴}، صفحه ۴۰ ؛ مصاحبه سمیر امین با انستیتوی سه قارهای، «جهانی شدن و آلترناتیو آن: مصاحبهای با سمیر امین (بخش ۳)،» اقتصاددان سوسیالیت، فوریه ۲۰۱۹، socialisteconomist.co).
امین در سال ۲۰۰۶ در مانتلی ریویو نوشت «چالشهایی که ایجاد یک جهان چندقطبی واقعی با آن روبرست»، «جدیتر از آن است که بسیاری از «جهانیگرایان تغییر» Alterglobalistفکر میکنند. در کوتاه مدت، طرح نظامی واشینگتن از مسیر خارج میشود. این شرایطی است که باید به منظور فراهم آوردن درجهای از آزادی لازم بدان توجه شود و بدون آن هرگونه پیشرفت اجتماعی و دموکراتیک و هرگونه پیشرفتی در ساختن نظام چندقطبی به شدت آسیب پذیر خواهد بود. در مرکز این نظام، ایالات متحده/ناتو از تمام قدرت مخرب خود برای مداخله نظامی با هدف انجام تغییر رژیم در همه کشورهایی که به طور جدی در هر سطحی درگیر پیوندزدایی هستند، با مشاهده « حتی کوچکترین تمایل برای گشایش مقداری حاشیه استقلال در نظام همچون «تکفیر» استفاده کرده است. به گفته امین مبارزه بر سر پیوندزدایی و ایجاد جهانی چند مرکزی، اساسا بر سر «پنج انحصار» سهگانه امپراتوری در زمینه نظامی، مالی، منابع طبیعی، فناوری، و ارتباطات است (سمیر امین، «فراتر از جهانی شدن لیبرال» مانتلی ریویو صفحه ۵۸ شماره ۷ {دسامبر ۲۰۰۶}: صفحه ۴۸: سمیر امین ، روسیه و گذار طولانی از سرمایهداری به سوسیالیسم {نیویورک: انتشارات مانتلی ریویو، ۲۰۱۶} صفحه ۱۰۷؛ امین، سرمایهداری در عصر جهانی شدن، صقحه ۴-۵).
مبارزه جهانی برای پیوندزدایی از سرمایه اصلی برای امین همچنین یک بُعد طبقاتی کلیدی دارد. در جنوب جهانی، این موضوع شکل یک انقلاب مردمی علیه کمپرادوری سازی جوامع آنها را به خود میگیرد، که در آن عناصر حاکم با سرمایه چندملیتی همسو هستند. در شمال جهانی، به معنای شورشی علیه حاکمیت اقتدارگرایانه سرمایه انحصاری بر جوامع آنهاست (امین، انقلاب طولانی جنوب جهانی{نیویرک: انتشارات مانتلی ریویو، ۲۰۱۹} صفحات ۴۰۱-۲).
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ میلادی، ایالات متحده/ناتو به دنبال ایجاد یک نظم میلیتاریستی تکقطبی بودند که مسلط بر جهان باشد، به استفاده از نیروی نظامی در یکسری از جنگها و دخالتهای نظامی سرعت بخشیدند، در حالی که این را با تحریمهای اقتصادی مبتنی بر قدرت مالی آن همراه میکردند. با این وجود، ادامه تضعیف اقتصادی سهگانه، که در رکود اقتصادی طولانی مدت، بیثبات سازی مالی، و صنعتزدایی فرورفته، به این معناست که ایالات متحده و متحدانش قادر به جلوگیری از پیدایش جهانی چندمرکزیتر نیستند. تهدید کنندهتر از همه برای واشینگتن چالش پکن و اقتصادهای نوظهور جنوب جهانی در برابر نظم امپراتوری مبتنی بر قواعد تحت سلطه ایالات متحده است: مجموعه سازمانهای بینالمللی هژمونیک، مواقفتنامههای تجاری، و اتحادهای نظامی توسط نهادهایی چون صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی، سازمان تجارت جهانی (هرچند WTO اکنون بهطور موثری توسط واشینگتن در واکنش به از دست دادن کنترل آن تضعیف شده است)، و بلوکها و اتحادهای نظامی تحت سلطه ایالات متحده نمایندگی میشوند. مهم در این رابطه، تهدید بالقوه فزایندهای است که بریکس برای هژمونی دلار، منبع قدرت مالی جهانی واشینگتن نشان میدهد.
روند واقعی پیوندزدایی و پیدایش یک نظم جهانی چندقطبی چیزی نیست جز ساختارهای هموار یا بدون وجود تضادها. امین تحلیل جداگانهای از شرایط پیوندزدایی در چین، روسیه، جهان عرب، جنوب صحرای آفریقا نوشت، و همچنین امکانات اروپا برای پیوندزدایی از اربابش آمریکا را بررسی کرد. در جمهوری تودهای چین (PRC)، پیوندزدایی از انقلاب چین در سال ۱۹۴۹ میلادی، و ضدانقلاب ایالات متحده علیه آن رشد یافت. حتی با باز شدن اقتصاد چین به روی بازار جهانی و خصوصیسازی بخش زیادی از اقتصاد، جمهوری تودهای چین همچنان کنترل نهادهای مالی، ارتباطات، فناوری، منابع طبیعی، و کشارزی خود را در دست داشت (با زمینهایی که هنوز در تصاحب جمعی جوامع روستایی است). در واقع یک بخش دولتی بزرگ را حفظ کرده است، که به آن خودمختاری قابل توجهی بر جنبههای استراتژیک اقتصادی و جامعه را میدهد. این شرایط به آن اجازه داده است تا، تقریبا به طرز بینظیری در زمان ما، همانطور که امین بیان داشته، «پروژه حاکمیتی» خود را دنبال کند (ایجاز احمد، مقدمهای بر سمیر امین، تنها مردم تاریخ خود را می سازند {نیویورک: انتشارات مانتلی ریویو، ۲۰۱۹} صفحات ۲۷-۲۸؛ سمیر امین، «چین ۲۰۱۳»، مانتلی ریویو ۶۴، شماره ۱۰ {مارس ۲۰۱۳}، صفحات ۱۴-۳۳).
سایر کشورها در شرایط مختلف بخشا و نه همواره بهطور موثر از آنچه که امین «امپریالیسم جمعی سهگانه» نامیده پیوندزدایی کردهاند. از قضا، برخی از آنها با تحریمهای تحمیلی واشینگتن به هدف تغییر رژیم بیشتر به این سمت رانده شدند. در برخی موارد، مانند کوبا و ونزوئلا، این بخشی از یک گسست سوسیالیستی –محور با این نظام بود. روسیه پسا شوروی، که با یک الیگارشی سرمایهداری اداره میشد، مجبور گردید به دلیل گسترش تهاجمی ناتو به شرق به هدف تغییر رژیم در مسکو، که در جنگ نیابتی ناتو-روسیه آشکار شد پیوندزدایی کند. در ایران، پیوندزدایی نتیجه انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ میلادی بود، که دیکتاتوری تحمیلی شاه توسط واشینگتن را سرنگون کرد (امین، انقلاب طولانی جنوب جهانی، صفحات ۲۰۲-۳، ۴۰۹).
بدون استثنا، همه کشورهایی که خودمختاری از نظام امپریالیستی را دنبال کردهاند، صرفنظر از شکلی که داشتهاند، بهعنوان دشمنان سهگانه مطرح شده و هدف تغییر رژیم قرار گرفتهاند. با این وجود، فرسایش نطام جهانی امپریالیستی در حال شتاب گرفتن است. گروهبندی بریکس امروزی، که در حال حاضر تحت بریکس پلاس(+) گسترش یافته و دربرگیرنده ایران، مصر، اتیوپی، و امارات متحد عربی میباشد، قطعا ضد سرمایهداری، یا حتی از نظر سیاست ملی یا روابط طبقاتی مترقی نیست. اما بلوک اقتصادی قدرتمندی را نمایندگی میکند که بر آمده از جنوب جهانی است، و با تمایل مشترک برای دستیابی به درجهای از استقلال و عدم تعهد در رابطه با هسته امپریالیستی اقتصاد جهانی متحد شدهاند. چنین مبارزاتی برای خودگردانی-تا آنجا که واقعی هستد-همه جا ریشه در نیروهای مردمی و آرمانها دارند.
از این طرح مختصر، باید روشن باشد که نظریه پیوندزدایی امین بسیاری از پارامترهای جهان چندقطبی در حال ظهور را پیشبینی کرد. با این وجود، خوانش وی از مبارزه علیه امپریالیسم در این رابطه توسط متفکرین چپ که برای آنها «امپریالیسم» بهطور فزاینده از نظر درگیری بین-امپریالیستی میان قدرتهای سرمایهداری رقیب، به نمایندگی از ایالات متحده، اروپا، و ژاپن از یک طرف، و چین، روسیه، و قدرتهای «زیر-امپریالیستی»، از طرف دیگر، به تصویر کشیده شده اخیرا مورد مناقشه بوده است. نمونهای از آن مقاله اخیر در اسپکتر Spectre توسط پرامیس لیPromise Li، یکی از یاریدهندگان مکرر نشریه ملت The nation و از اعضای مجازی گروه لوزان ضد چین با عنوان «علیه امپریالیسم چند قطبی» است. مقاله لی به شدت از امین و سایر حامیان چندقطبی جناح چپ انتقاد میکند». و اعلام میدارد که «دفاع جناح چپ از چندقطبی تبدیل به چارچوب سیاسی ضمنی برای اغلب سازمانهای ضد جنگ غربی شده است». لی به این ادعا ادامه میدهد که «امتناع از مقاومت فعالانه در برابر گرایشات اقتدارگرایانه رژیمهایی مانند چین، روسیه، سوریه، ونزوئلا، نیکاراگوئه و ایران، به طور ساختاری ما (چپها) را از سازماندهی علیه امپریالیسم بهعنوان یک نظام جهانی منع میکند». در نتیجه، «تکیهگاههای اصلی چپ ضد جنگ مجبور شدهاند در موقعیتی قرار گیرند که «ناتوان» از ارائه پشتیبانی مثبت به جنبشهای دموکراتیک در سایر رژیمها باشند، چراکه آنها به یکپارچگی اقتصادی سرمایهداری نزدیکتر میشوند». لی در سال ۱۹۷۹ نقدی توسط محمد جعفر چپگرای عراقی را از امین نقل میکند که میگوید: «درک شکلگیری ملی تنها بهعنوان همتای اجتماعی شیوه تولید اقتصادی سرمایهداری ممکن است» (پرامیس لی، «علیه امپریالیسم چندقطبی» اسپکتر ۶ ژانویه ۲۰۲۳، Spectrejournal.com محمد جعفر، «شکلگیری ملی در منطقه عربی: نقد سمیر امین{۱۹۷۹}» لیبکوم، ۲۷ اکتبر ۲۰۱۳، (libcom.com.
در استدلال لی، دموکراسی، اقتدارگرایی، و توسعه بدوا باید بر اساس ایدئولوژی مسلط غربی مورد فضاوت قرار گیرند. دموکراسی مستقیما، حتی به طور انحصاری با «یکپارچگی اقتصادی سرمایهداری» در پیوند است و «همه اشکال ملی» منشا خود را در سرمایهداری دارند و از طریق آن توسعه مییابند. این در تضاد شدید با تحلیل امین در کتاب کنونی کلاسیک وی، اروپا-محوری است. لی نقد خود از امین و مفهوم جهان چندمرکزی polycentric را با بیان این که نیاز است چپ « در برابر این نمونهسازی جدید از امپریالیسم چندقطبی مقاومت کند» به پایان میرساند، مبنای نظری که او مستقیما با خود امین یکی میپندارد (سمیر امین، اروپا-محوری{نیویورک: انتشارات مانتلی ریویو، ۱۹۸۹، ۲۰۰۹})
علیرغم چنین انتقاداتی، مفهوم پیوندزدایی امین گریز ناپذیر است- اگر بخواهیم نیروهایی را که اکنون در حال ایجاد نظم جهانی جندقطبی هستند درک کنیم. مقاومت در برابر امپریالیسم اشکال گوناگونی دارد، که امروزه میتواند در مبارزات سرکوب ناپذیر مردم فلسطین برای بقا در مواجهه با استعمار، آپارتاید، و نسلکشی شهرکنشینان اسرائیلی مشاهده شود. قساوتهای بیپایان تلآویو در هر نقطه توسط کاخ سفید امپراتوری در واشینگتن پشتیبانی میشود، که عجله دارد تا اسرائیل را با تسلیحات لازم در جنگ آن برای نابودی مردم غزه تدارک نماید . در برابر چنین سطوح شدیدی از ستم و سرکوب، شکی نیست که ضد امپریالیسم و ساختن جهانی چندمرکزی شکل میگیرد، همانطور که امین هرگز از تاکید بر، تنها راه ممکن برای سوسیالیسم جهانی خلقها خسته نشد.
ماخذ: مانتلی ریویو: نوامبر ۲۰۲۴ (جلد۷۶، شماره ۶)
https://monthlyreview.org/2024/11/01/mr-076-06-2024-10_0
سامان
۳ ژانویه ۲۰۲۵- هلند
در این مقاله این ایده بیان می شود که آمریکا و ناتو و کلا امپریالیستهای غربی همیشه در حال تعرض به بقیه جهان برای سلطه یافتن بر آن هستند. مقاله ذکر میکند که مقاومت در مقابل آنها بصورت جنبشهای ملی درآمده که شامل کشورها و جنبشهای است که بیان وجود و واقعیت نظام چند قطبی است. این نظام چند قطبی باید حمایت شود چون اعمال امپریالیستی غربی ها ضد ترقی و پیشرفت کشورهای قربانی هستند. نتیجه این میشود که فعالین انقلابی باید از کشورهای مقاوم دفاع کنند. نظر دیگری در مقاله توضیح داده میشود که مخالف دفاع از کشورهای مقاوم است چون آن کشورها دموکراتیک و قابل دفاع نیستند و گله میکند که همین مانع جنبش ضد جنگ در کشورهای غربی شده است.
ایراد مقاله:
ایراد مقاله این است که بجای تاکید بر الویت از بین بردن استثمار نیروی کار در همه کشورها، از زاویه منافع اربابان قربانی به مسئله امپریالیسم می پردازد. دو طرفی که در مقاله همدیگر را نقد میکنند به این اصل ضد انقلابی پایبند هستند که پاک کردن اذهان زنان و کارگران کشورهای درگیر با هم اصلا مهم نیست و کار فعالین انقلابی نباید اصلا از بین بردن توهمات و خرافات و سایر عقاید حاکم بر توده ها بنفع از بین بردن استثمار نیروی کار خود باشند، بلکه توده را باید سیاه لشکر اربابان خودی کرد.
در سطح عملی قضیه،
نمونه دیگر، مقاله است در این سایت از جناب خدامراد فولادی (یک هدف دو راهکار) که با روش اسکولاستیک و خیلی جزمگرایانه و در حقیقت ناشیانه سعی میکند اثبات کند که جنبش دموکراسی خواهانه در یکی از این کشورهای قربانی، ایران، در خدمت سوسیالیسم و کمونیسم. ناشیانه بودن مقاله فولادی در این است که تحلیل مشخص باید از شرایط طبقاتی جامعه باشد نه برعکس و نه بر اساس صرفا تجزیه و تحلیل شکل سیاسی حاکمین.
با در نظر گرفتن نقد فوق،
راه حل انقلابی، مبارزه با انحرافات فوق و تاکید بر حل مسئله استثمار است نه مسئله ملی و یا مربوط به شکل دولت ارتجاع حاکم. هرگونه اجتناب از حل تضادهای طبقاتی و پیشنهاد سازش با اربابان قربانی رقابتهای ارتجاعی شده، در دربار سرمایه دارها نشستن و اپوزیسیون تقلبی شدن است.
سایت روشنگری پر شده از مقالاتی که اصلا به تضادهای طبقاتی نمی پردازند و دارند کارگران را فریب میدهند تا سیاه لشکر رقابتهای ارتجاعی اربابان بردگی مزدی باشند. واقعا اه اه!
آنارشیست