نسل کشی مردم فلسطین توسط اسرائیل و نقد برخی دیدگاه ها / جلوه ای دیگر از مواضع پرو-امپریالیستی “حزب کمونیست کارگری”
نسل کشی مردم فلسطین توسط اسرائیل و نقد برخی دیدگاه ها(1)
(1)- توضیح پیام فدائی: آنچه در زیر آمده متن پرسش و پاسخ کانال بذرهای ماندگار با رفیق سنجری در جلسه عمومی کلاب هاوس مورخ سوم نوامبر 2024 میباشد که به این ترتیب به اطلاع خوانندگان میرسد.
پرسشگر کانال بذرهای ماندگار: رفیق فریبرز گرامی ، با درود به شما و پیشاپیش سپاس که در خواست ما رو برای حضور در این برنامه پذیرفتید رفیق.
رفیق سنجری: ضمن سلام به شما و همه دست اندرکاران این اتاق که چنین امکانی رو برای تبادل نظر در رابطه با چنین موضوع مهمی مهیا کردند؛ بگذارید که در این فرصت به همه حاضرین در این جلسه درود بفرستم. به امید اینکه با همکاری همه حاصرین ، یعنی عزیزانی که در جلسه حضور دارند ما بتوانیم حلسه پر باری داشته باشیم. به خصوص که این جلسه در رابطه با یکی از دردناک ترین رویدادهای جاری در منطقه می باشه یعنی نسل کشی بیرحمانه صهیونیستها در غزه و بر علیه خلق فلسطین که متاسفانه بیش از یکسال هم هست که ادامه داره. بگذارید قبل از هر صحبتی همبستگی خودم و چریکهای فدائی خلق رو با مبارزه و مقاومت خلق فلسطین ابراز کنم و همدردی خودمون را با مردم رنج دیده غزه ابراز نمایم و به خصوص یاد هزاران کودک و زن و مردی که در این فاصله توسط جنایتکاران حاکم بر اسرائیل جان باختند را گرامی بدارم. به امید روزی که جهان شاهد رهائی مردمی باشه که با زور تفنگ از سرزمین شان رانده شدند و اسیر دست جنایتکارانی شدند که شانه به شانه هیتلر ها و آیشمن ها می زنند. به امید آن روز.
پرسش: مرسی رفیق.اجازه بدهید که اولین سوال را مطرح کنم. همین طور که می دانید از هفتم اکتبر سال پیش و در واقع به دنبال حمله تروریستی حماس به اسرائیل، ارتش اسرائیل تحت نام جنگ با حماس سراسر نوار غزه را وحشیانه بمباران کرده و بیش از چهل هزار نفر از مردم فلسطین (بر مبنای) آمار امروز کم و بیش که بسیار بیش از این هم هست را کشته و چندین هزار نفر را همانطور که خودتان هم توضیح دادید مجروح کردند. شما این جنگ را چگونه می بینید؟ چگونه این جنگ را توصیف می کنید؟
پاسخ: بگذارید قبل از پرداختن با این پرسش من تاکید کنم که به رغم همه جنایاتی که دولت اسرائیل از 7 اکتبر سال گذشته مرتکب شده اما نباید فراموش کرد که جنگ صهیونیستها علیه خلق فلسطین بیش از 75 ساله که ادامه داره. و در این فاصله طولانی هم صهیونیستهای حاکم بر اسرائیل هیچ جنایتی نبوده که در حق مردم فلسطین اعمال نکرده باشند. آنها ملتی را از سرزمین خودشون بیرون کردند و با اشغال سرزمین آنها به عنوان اینکه فلسطین گویا سرزمین بی صاحبی است که باید به مردم بی سرزمینی، که قوم برگزیده خدا هم هستند، داده بشه از هیچ جنایتی کوتاهی نکرده اند. فراموش نباید کرد که اسحاق شامیر یکی از سردمداران جنایتکار اسرائیل زمانی مدعی شد که: “فلسطین سرزمینی بوده بدون ملت و باید به ملتی داده بشه بدون سرزمین”، این سخنان به روشنی نشان می ده که به باور سردمداران اسرائیل گویا اصلا ملتی به نام (ملت) فلسطین وجود نداشته! این توضیحات را دادم که در ضمن تأکید کنم که مارکسیستها هر جنگی رو از نظر تاریخی بررسی می کنند و در این مورد هم باید چنین برخورد کنند و چنین برخورد کرد.
با این توضیح اگر برگردم به پرسش شما در باره 7 اکتبر سال پیش، باید بگم که شواهد کاملا آشکاری وجود داره که مقامات بلند پایه اسرائیل کاملا از حمله حماس در 7 اکتبر مطلع بودند. اگر نخواهم به همه فاکت هائی که در این زمینه وجود دارد اشاره کنم تنها کافیه بگم که به گزارش نشریه تایمز اسرائیل به تاریخ 9 اکتبر 2023 یعنی دو روز بعد از همین حادثه هفتم اکتبر وزیر اطلاعات دولت مصر ده روز قبل از این رویداد شخصاً با نحست وزیر اسرائیل (نتانیاهو)تماس گرفته و به او اطلاع داده که حماس احتمالاً در تدارک عملیات بزرگیه اما دولت اسرائیل به این هشدار هیچ توجهی نکرد! خوب این سوال باید در ذهن هر کسی مطرح بشه که به راستی چرا علیرغم این اطلاعی که بشون داده شده توجه نکردند، تا جلوی چنین حرکتی را بگیرند. ما می دانیم که به جز این موردی که گفتم می دانیم که اسرائیل با خرج میلیون ها دلار یک دیواری ساخته که این کشور را از غزه جدا می کنه که این دیوار هم شدیدا تحت کنترل ارتش اسرائیله. خوب این ارتش اسرائیل با توجه به این کنترلی که کاملا و هر شبانه روز انجام میشده صد درصد در جریان تدارکات حماس برای حمله 7 اکتبر قرار می گرفته و قرار هم گرفته. در خود مطبوعات اسرائیل هم در این زمینه گزارشات زیادی هست که میشه با رجوع به آنها این واقعیت را دید. بنابراین دولت اسرائیل با علم به عملیاتی که حماس در پیش داشت گذاشت تا حماس کار خودش رو بکنه و پس از این حمله بودکه اسرائیل شروع به بمباران های وحشیانه مردم غزه کرد و این حمله حماس را یک توجیهی برای این که این حملات کشنده لازمه و به واقع او دارد از خودش در مقابل تروریستها دفاع می کنه قرار داد و یک جنگی را علیه (مردم)فلسطین در غزه راه انداخت که یک نسل کشی را انجام داد که حالا البته اون را جنگ با حماس جلوه می ده و این طور می خواهد توجیه کند. در حالیکه اون جنایاتی که اونجا انجام شده اصلا ربطی به مساله حماس ندارد. حمله 7 اکتبر حماس به اسرائیل که به کشته شدن تعدادی از افراد غیرنظامی در اسرائیل هم منجر شد، همان نقشی را برای حملات جنایتکارانه اسرائیل ایفاء کرد( و میکنه) که حمله به برج های دوقلو در آمریکا برای دولت بوش و امپریالیسم آمریکا در اون موقع در برداشت و ایفاء کرد . می دونیم که جرج بوش، رئیس جمهور وقت آمریکا از آن رویداد 11 سپتامیر 2001 جهت توجیه حمله به افغانستان استفاده کرد. و براین اساس هم دولت وی اون تز معروف “جنگ بی پایان” را طرح کرد که هنوز هم مردم دنیا دارند از عوارضش رنج می برند. به هر حال رویداد 7 اکتبر یک بار دیگر هم نشان داد که دولت اسرائیل چگونه از وجود حماس جهت پیشبرد سیاستهای ضد مردمی خودش سود می بره. این امر همچنین واقعا نشان داد و روشن هم می کنه که چرا اسرائیل از سالها پیش به شکل گیری چنین جریانی کمک کرد. در این زمینه فاکت های غیر قابل انکاری وجود داره گرچه خیلی ها مایلند چشم شون را روی این فاکت ها ببندند و اون ها را نبیند. برای فقط نمونه می گویم که کمک های مالی امارات متحده عربی و قطر بطور رسمی و از طریق اسرائیل به این گروه منتقل می شد. به همین دلیل هم بود که در مارس 2019 نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل به اعضای حزب لیکود در پارلمان اسرائیل(کنست) یعنی حزب خودش گفت :”هر کسی که می خواهد تشکیل یک کشور فلسطینی را خنثی کند، باید از تقویت حماس و انتقال پول به حماس حمایت کند”. بعد هم تاکید می کند که “این بخشی از استراتژی ماست“. خوب با چپنین استراتژی ای روشنه که باید در انتظار چه حوادثی بود. به واقع با این توضیحات می خواهم تاکید کنم که به باور ما جنگ غزه در واقعیت جنگ دولت نژادپرست اسرائیل علیه حماس صرفا نیست، بلکه علیه مردم رنجدیده فلسطین می باشه که به همین دلیل هم یک جنگ ناعادلانه و ضد مردمی ست. این یک نسل کشی آشکار از مردمی بی دفاعه که توسط دولت تروریست اسرائیل انجام می شه و اسرائیل می کوشه به این طریق بخش هر چه بزرگ تری از سرزمین فلسطین را به خاک خودش ضمیمه کند. یعنی همان کاری که 75 ساله داره انجام می ده. بی دلیل هم نیست که وزیر دفاع فاشیست اسرائیل به دنبال حمله به غزه گفت می خواهیم “واقعیت را تا نسلها تغییر ” دهیم. امیدوارم که به پرسش شما پاسخ داده باشم.
پرسش: مرسی رفیق. رفیق با توجه به ماهیت ضد مردمی اسرائیل و نسل کشی ای که در غزه به راه انداخته برخی ضمن مخالفت با جنایات اسرائیل، بر خلاف آنچه که شما مطرح کردید حماس و حزب الله را نیرو های مردمی قلمداد می کنند و به خصوص حماس را. (آنها) اساسا حماس را بخشی از مقاومت خلق فلسطین معرفی می کنند و ازش دفاع می کنند. بطور مشخص از حماس با این توجیه دفاع می کنند. شما نظرتان در این زمینه چی هست؟
پاسخ: ببینید بیش از یکساله که دولت جنایتکار اسرائیل همه جنایات خودش را در غزه و کرانه باختری که اصلاحماس در آنجا نیست را با وجود حماس توجیه می کنه و در تبلیغات خودش هم همواره حماس را برجسته می کنه و جنگ خودش علیه خلق فلسطین را جنگ با حماس جلوه می ده در حالیکه اگر ما یک نگاه بکنیم به هزاران نفری که در این مدت توسط ارتش اسرانیل کشته شدند می بینیم که قریب به اتفاق آنها مردم عادی فلسطین بودند و نه اعضای حماس. آیا نزدیک به 20 هزار کودکی که توسط اسرائیل کشته شدند اعضای حماس بودند؟ اساساً ما با یک نسل کشی خونین در غزه مواجه ایم که خلق فلسطین را هدف قرار داده و نه صرفا حماس رو پس جنگ واقعی با خلق فلسطینه. از طرف دیگه، حدود 700 نفر در کرانه باختری تا حالا کشته شدند اینها که هیچ کدام از نیرو های حماس نبودند. اصلا به هیچ وجه کسی نمی توانه اینها را به حماس وصل کنه . البته متاسفانه بیشتر رسانه های امپریالیستی در چهارچوب خط دفاع از اسرائیل همان تبلیغات دولت اسرائیل را رله می کنند. از طرف دیگه ما شاهدیم که دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی هم تحت نام محور مقاومت هر روز حماس را طرف جنگ اسرائیل در غزه معرفی می کنه. بطور طبیعی این تبلیغات روی افکار عمومی تاثیر می گذاره تبلیغاتی که حماس در غزه را بخشی از مقاومت فلسطین جلوه می ده. اما اگر کسی می خواهد نه بر اساس تبلیغات رسانه های امپریالیستی و مزدوران اون ها بلکه بر اساس واقعیت موضع گیری کنه. آنگاه باید به شکل گیری حماس و نقش دولت اسرائیل در پر و بال دادن به این جریان توجه کنه. و در این زمینه برود مطالعه کند و به فاکت هائی که در این زمینه وجود داره رجوع کنه اگر واقعا چنین کنه به روشنی می بینه که حماس رو خود سازمانهای اطلاعاتی اسرائیل درست کردند و به همین دلیل هم نمیشه اون رو نیروئی مترقی و بخشی از مقاومت فلسطین تلقی کرد یا جا زد. البته این را هم بگویم و روش تاکید کنم که این واقعیات امر پوشیده ای هم نیست. تا کنون دهها فاکت و سند در این زمینه منتشر شده. حالا چون در صحبتهائی که قبلا در رابطه با مساله فلسطین در همین کلاب هاوس داشتم به مواردی از این فاکتها اشاره کردم دیگه نمی خواهم وقت امشب را به ارائه این فاکتها اختصاص بدهم. فقط تاکید کنم که سفیر سابق آمریکا در عربستان”چارلز فریمن” رسما اعلام کرد که که “حماس را اسرائیل پدید آورد”. سفیر آمریکا در عربستان گفته و تصریح کرده که “این نقشهی «شین بت» (سازمان امنیت ملی اسرائیل) بود که فکر می کرد حماس میتوانه سازمان آزادیبخش فلسطین رو به حاشیه براند”. خوب در پاسخ به پرسش قبلی هم که من گفتم که نخست وزیر اسرائیل هم گفته بود که برای جلوگیری از تشکیل کشور فلسطین باید از حماس دفاع کرد. و این( امر) را استراتژی دولت خودش اصلا معرفی کرده بود. در نتیجه با توجه به واقعیاتی که گفتم و توضیح دادم ارزیابی حماس به عنوان نیرو ئی مترقی و بخشی از مقاومت انقلابی خلق فلسطین یک امر نادرستیه که واقعا با واقعیت انطباق نداره. اما شنیدن چنین تزهائی از ایرانی هائی که 45 ساله سلطه جمهوری اسلامی را تجربه می کنند و همشون بار جنایت های این رژیم را رو دوششان دارند حمل می کنند واقعا تعجب انگیزه. حالا (مگر) اینها فراموش کردن که در مقابله با انقلاب مردم ایران امپریالبستها دار و دسته خمینی را به قدرت رساندند و این دار و دسته ارتجاعی ضمن سرکوب انقلاب ایران چنان جنایاتی در حق کارگران و ستمدیدگان انجام دادند که زبان از بیانش قاصره.آیا این جمهوری اسلامی یک چیزی به نام بنیادگرائی اسلامی در ایران و منطقه شکل نداد و توسط اشاعه این بنیادگرائی اسلامی خیلی از جنبش های مترقی را به حاشیه نراند. واقعا با چه توجیهی میشه یک نیروی بنیاد گرای اسلامی را که با همه وجودش ارتجاعیه را نیروئی مترقی و بخشی از مقاومت خلق فلسطین جا زد. در تمام این سالها که امپریالیستها در جثه جمهوری اسلامی باد کرده اند و توسط وی در هر جا که احتیاج داشته اند یک گروه اسلامی راه انداختند- گروه بنیادگرای اسلامی راه انداختند – کدام نمونه را سراغ دارید که یکی از آنها کمترین کیفیت مترقی را از خودش نشان داده باشه. مگر همین چند سال پیش نبود که آمریکائی ها دو باره طالبان را یعنی یکی از همین گروه های بنیادگرائی اسلامی را که مثلا آمریکا باش در جنگ بود را در افغانستان به سر کار نیاورد؟ آیا از اون موقعی که طالبان دو باره در افغانستان قدرت گرفته ما شاهد زن ستیزی و جنایات این دار و دسته نبودیم؟ کسانی که حماس را بخشی از مقاومت مردم فلسطین جا می زنند آیا می توانند بگویند ،که مگر کنترل غزه قبل از 7 اکتبر کاملا در دست این جریان نبود، این نیرو کدام برنامه مترقی را برای مردم غزه اجرا کرده که حالا برخی برای وی کف می زنند. فراموش هم نکنیم که حماس میلیونها دلار از طریق امارات متحده عربی و قطر و از کانال اسرائیل همواره دریافت می کرده یعنی اینطورنبوده که پول نداشته یا بودجه نداشته. از طرف دیگه برخورد حماس با کمونیستها و نیرو های سکولار و حتی با این طرفداران همین ابو عباس و دولت خود گردان در کرانه باختری مگر جز یکی از خشونت بار ترین برخورد ها بوده ؟ آیا کم کشته؟ آیا اینها به آزادی زنان کوچکترین اهمیتی دادن . در نتیحه اگر کسی می خواهد واقعا یک قضاوت واقعی و منطقی در رابطه با این جریان داشته باشه باید به این واقعیات توجه داشته باشه به این واقعیات باید فکر کنه . مورد دیگری هم که باز در همین سوال بود در مورد حزب الله لبنان هم من تنها باید تاکید کنم که این جریان را که دیگه آشکارا ساخته دست سپاه پاسدارانه و افرادی مثل محتشمی پور که اون موقع اگر اشتباه نکنم سفیر جمهوری اسلامی در لبنان بود و بعد ها که برگشت به ایران در یک مقطعی شد وزیر کشور در سال 1361 (اینها) در لبنان شکل دادند. و این هم البته امر پوشیده ای هم نیست و خود این حسن نصرالله رهبر حزب الله در خیلی از صحبتهاش بر تنیدگی سازمانش با جمهوری اسلامی تاکید کرده. در نتیجه اصلا نمی شه در ماهیت ارتجاعی یک چنین جریانی که ساخته جمهوری اسلامیه شک کرد. مگر اینکه واقعا بخواهد کسی پا روی حقیقت بگذاره و سازندگان این جریان را هم مترقی اعلام بکنه. اگر هم البته کسی چنین کاری بکنه خیلی روشن داره روی واقعیت تف می کنه. چون به هر حال در ارتجاعی بودن جمهوری اسلامی و در تاریخ پر از جنایت جمهوری اسلامی اصلا لحظه ای شک هم نمیشه کرد. به هر جال چون به رغم تمایلم این پاسخ یک مقداری طولانی شد، در مورد حزب الله لبنان به همین حد اکتفاء می کنم.
پرسش: مرسی رفیق. سوال بعدی که بوده که به هر صورت در ادامه پرسش قبلی هستش، هر چند که ممکنه تکراری باشه از آنجا که افراد از زوایای مختلفی سوال می کنند مطرخ می کنم. ببینید رفیق برخی از تحلیل ها و افراد با این ادعا که در حال حاضر تنها نیروئی که در واقع می گویند که تنها نیروئی که در مقابل حملات شدیداً وحشیانه دولت صهیونیستی اسرائیل مقاومت میکند و با آن می جنگد همین حماس هستش. آنها مدعی اند که و می گویند پس آیا درست نیست که در مقابل یک دشمن بزرگتر مثل اسرائیل از حماس دفاع بشه؟ شما نظرتان چیه در این زمینه؟
پاسخ: ببینید. قبلا در مورد جنگ حماس با اسرائیل توضیح دادم که به واقع حماس با به اصطلاح جنگ اش با اسرائیل زمینه را برای حملات این دولت جنایتکار به مردم فلسطین مهیا کرد. و توجیه ای درست کرد برای اسرائیل که بتواند این نسل کشی اش را جا بیندازدو با قیافه حق به جانب آن را حق دفاغ از خود معرفی کنه. اما از جنبه دیگه، وقتی بخواهیم یک جنگی را بررسی بکنیم در بررسی ماهیت جنگ ها که به کوچک و بزرگی دو طرف درگیری نمی شه پرداخت. بالاخره در هر جنگی یک طرف از طرف دیگر ضعیف تره و یا کوچک تره . حتی در جنگ جهانی اول که آلمان و امپراطوری عثمانی و اتریش با انگلیس و فرانسه و روسیه می جنگیدند خوب یک طرف بیشتر جهان را زیر سیطره خودش داشت و طرف دیگر اصلا منطقه نفوذ زیادی نداشت و به همین دلیل هم برای پیدا کردن “محلی در زیر آفتاب” به جنگ متوسل شده بود. اما ماهیت جنگ را با کوچکی و بزرگی این دو طرف نمی شه روشن کرد. این روش اساسا روشی علمی نیست. به همین دلیل هم ما کاربرد آنرا در این مورد هم کاملا نادرست می دونیم. چون نه تنها هیچ کمکی به شناخت ماهیت نیرو های درگیر نمی کنه بر عکس صف ها را هم مخدوش می کنه. البته این تز دفاع از تبهکار کوچک در مقابل تبهکار بزرگ امر تازه ای هم نیست ولی همانطور که قبلا هم گفتم مارکسیستها در برخورد با هر جنگی آن را از نظر تاریخی بررسی می کنند و در این مورد هم باید چنین برخوردی داشته باشند. این را هم بگویم که تا جائی که من در شبکه های اجتماعی دیدم کسانی که به کوچکی حماس و یا در صحنه بودنش اشاره می کنند و خواهان حمایت از آن می شوند اون رو نیروئی ارتجائی نمی دونند بلکه مدعی اند که چون به هر حال در میدانه و علیه اسرائیل مرتجع و نژاد پرست میجنگه پس یک نیروی مترقیه و باید از آن حمایت کرد. اما واقعیت اینه که در صحنه بودن ماهیت هیچ نیروئی را تعیین نمی کنه. بلکه باید دید در جهت منافع چه طبقه ای در صحنه است. برای مثال در جنگ امپربالیسم آمریکا با داعش بالاخره داعش در صحنه بود و این طور نشان داده می شد، در رسانه های غربی، که داشت با امپریالیسم مسلط بر جهان هم می جنگه. امپریالیسمی که ائتلافی حداقل 60 کشوری علیه داعش سازمان داده بود. آیا کسی می تونست یا همین الان می توانه با تکیه بر کوچکی داعش از توحش محض داعش صرفا به دلیل اینکه در میدان بود و با امپریالیستها می جنگید حمایت کنه؟ به هیچ وجه. به خاطر اینکه اساسا این روش نادرسته، غیر علمیه. همانطور که گفتم در هر جنگی اولا باید دید که نیرو های درگیر در چه دوران تاریخی قرار دارند و از منافع چه طبقه ای به واقع دارند دفاع میکنند. بعد هم باید دانست که تا جائی هم که در عمل جنگی بین حماس و اسرائیل در میان باشه در این جنگ دو نیروی بنیادگرای اسلامی و صهیونیستی مطرح اند که هیچ کدام ماهیتی دمکراتیک و انقلابی ندارند و از این جنبه هم، این جنگی است که قابل دفاع نیست. اما در واقعیت در غزه ما شاهد نسل کشی مردم فلسطین هستیم توسط اسرائیل. به همین دلیل هم همه نیروهای مردمی و مترقی باید علیه نسل کشی اسرائبل نژاد پرست و متجاور باشند و از مطالبات مردم ستمدیده فلسطین دفاع کنند و خواهان قطع فوری این نسل کشی باشند. به هر حال تاکید کنم که کوچکی و بزرگی یک نیرو ماهیت اون نیرو را در جنگ و ماهیت اون جنگ را تعیین نمی کنه. هر جنگی را باید دید که در چه شرایط تاریخی و برای منافع چه طبقه ای مطرح شده و پیش می رود که اون موقع میشه در موردش قضاوت کرد و موضع گرفت.
پرسش: زفیق از بحث های شما مشخص هستش که شما دو طرف این جنگ جاری در خاورمیانه یعنی دولت اسراییل و حماس و حزب الله را ارتجاعی و دشمن مردم فلسطین و خاورمیانه می دانید. حالا با علم بر این مساله آیا ما می توانیم حماس و حزب الله و احزاب خواهر و برادر بنیادگراهای اسلامی ارتجاعی را با اسراییل در یک کفه قرار بدهیم؟ در واقع با ارتجاعی دانستن اسرائیل و این دو جریان آیا در یک کفه قرار دارند. اگر ممکنه در این مورد نطرتان را بدهید؟
پاسخ: ببینید در اینجا هیچ ترازوئی در کار نیست. و اگر بخواهم خیلی روشن حرف بزنم من ترازوئی در اینجا نمی بینم. بحث هم بر سر در یک کفه قرار دادن نیرو های درگیر نیست. ما گفتیم که هر دو طرف ارتجاعی هستند. مساله اینه که هر دو نیرو چه بنبادگرائی صهیونیستی و چه بنیاد گرائی اسلامی مرتجع اند و نباید در دعوای دو نیروی ماهیتا مرتجع به دفاع از یکی بلند شد. بالاخره در هر جنگی یکی قوی تره و یگی ضعیف تره ؛ ولی بحث ما اینه که این امر ماهیت آن نیرو را تعیین نمی کنه در جنگ طالبان با آمریکا شاهد بودیم چون مثال روشنیه من روی آن تاکید می کنم. طالیان هم کوچکتر بود و هم در میان بخشی از مردم افغانستان هوادار داشت اما هم طالبان مرتجع بود و هم آمریکا که به اصطلاح با او می جنگید. و عده ای هم با واقعا حماقت محض این را جنگ تمدن و توحش جلوه می دادند و می گفتند که در مقابل تمدن باید از توحش دفاع نکرد و مجکوم کرد و غیره
پس این بحث ترازو را باید گذاشت کنار. ما در حالیکه شدیدا علیه دولت فاشیستی اسرائیل هستیم و معتقدیم که اون شدت برخوردهای فاشیستی اش وی را به اون جائی کشانده که علاوه بر همه کشتارها ئی که با موشک و بمب و خمپاره می کنه با محروم کردن مردم و کودکان از غذا و دارو و گرسنگی دادن به مردم غزه آنها را برای ترک منطقه تحت فشار می گذاره، کارهایی که تنها می شه آنها را با کارهای نازی ها مقایسه کرد، اما حماس در غزه و حزب الله در لبنان را با توجه به جنایات اسرائیل نمی شود مترقی ارزیابی کرد. اما، مشکل بزرگ برخی از دیدگاه ها متاسفانه که به شدت هم انحرافی است اینه که اون ها صورت مساله را به حماس و اسرائیل تقلیل می دهند؛ و جلوی مخاطبین خودشون می گذارن. بین حماس و اسرائیل. خوب این روش واقعیت را مخدوش می کند . کسی نمی تواند موافق نسل کشی اسرائیل باشه و یا اصلا این نسل کشی را این کودک کشی را ببیند و بش معترض نباشد. و به همین دلیل هم ممکنه به بیراه دفاع از حماس بیفتد. اما ببینید حالا که این بحث شد این را هم من اضافه کنم . این داستان بد و بدتر را بگذاریم کنار حداقل ما ایرانی ها سالهاست که در جریان انتخابات های جمهوری اسلامی شاهد بودیم که با این داستان بد و بدتر سر مردم شیره می مالند. پس اجازه ندهیم که با همین روش که یکی بد و دیگری بدتر یکی تبهکار کوچکه یکی تبهکار بزرگ دو باره سر مردم شیره بمالند و یک زمینه ای درست کنند برای اینکه بالاخره از یک طرف در مقابل طرف دیگه دفاع بشود. ما اصلا خودمون را نباید وارد این معادله بد و بدتر بکنیم. خوب ما یک تجربه تاریخی خیلی روشن جلومون هست برویم به جنگ جهانی اول توجه کنیم و ببینیم دو نیروی ارتجاعی با هم می جنگیدند و کمونیستهای واقعی نیامدند بیایند بگویند که حالا بیائید بشینیم و ببینیم که مثلا انگلستان چند تا برده داره و آلمان چند تا برده بعد بگویند که خوب انگلستان که مدعیه که آفتاب در امپراطوریش غروب نمی کنه و همه جای دنیا را گرفته و به آلمان هیچ چیز نرسیده پس این محق تره. یا بیائیم ببینیم که این آلمان که هنوز جائی را نگرفته که ما جنایاتش را ببینیم. کمونیستها که این طوری با مساله برخورد نکردند. آمدند و گفتند ما اصلا وارد این معادله امپریالیسم خوب و بد نمی شویم. ما این جنگ را اتفاقا در جهت تحکیم بردگی می بینیم. این توحشی که الان در منطقه خاورمیانه از سوی اسرائیل اینجور روی طبلش کوبیده میشه برای این نیست که کوچکترین فضائی بخواهد برای مردم ستمدیده غزه و کناره باختری و لبنان و اینها باز بکنه اون ورش هم همینطوره در نتیجه این داستان بد و بدتر را بگذاریم کنار. بیائیم ببینیم که در این شرایط تاریخی در عصر امپریالیسم و در شرایطی که سرمایه دار ها همه جا را گرفتند کی با کی داره می جنگه و برای چی داره می جنگه که اکثرا هم فقط دودش می رود به چشم مردم. من فکر می کنم که این پاسخم کافی باشه.
پرسش: مرسی رفیق . رفقائی که در قسمت کامنت پرسش هائی می فرستند حتما در بخش پرسش و پاسخ اینها را با رفیق مطرح خواهم کرد. می خواستم توضیح داده باشم که این سوالات حتما مورد بررسی قرار خواهند گرفت. رفیق پشتیبانان امپریالیست دولت اسرائیل و خود این دولت مدعی هستند که هدف جنگ اسرائیل نابودی حماس است. نظر شما در این مورد چیه؟ آیا واقعا نابودی حماس هدف حملات اسرائیل به مردم غزه هستش؟
پاسخ: ببینید این ادعای دولت کودک کش اسرائیله که مثلا به بهانه حماس مدارس و بیمارستانها را داره بمباران می کنه و تا حالا هم اگر این آمار هائی که منتشر شده را دنبال کنیم هیچ هیچ بیش از 42 هزار نفر را کشته و دهها هزار نفر را مجروح کرده که اکثرا هم اصلا عضو حماس نبودن. حالا من به این نمی پردازم که هزاران نفر زیر آوار مانده اند و جان باخته اند که اصلا در این آمار ها به حساب نمی آیند.
قبلا هم گفتم که بحث بر سر نابودی حماس نیست. بحث بر سر اسرائیله که با جنگ علیه مردم غزه و نسل کشی مردم فلسطین ، خواهان اشغال سرزمین آنهاست. این هم امر تازه ای نیست. اگر به نقشه اسرائیل که در سال 1948 یعنی سال تاسیس آن نگاه کنیم و آنرا با قلمرو کنونی این دولت اشغالگر مقایسه کنیم متوجه می شیم که چگونه صهیونیستها گام به گام قلمرو و تجاوز گری خودشون را با حمایت بی چون و چرای قدرتهای امپریالیستی و بویژه امپریالیسم آمریکا گسترش داده اند؛ بدون این که اصلا حماس و حزب الله هم اساسا در صحنه بوده باشند. اینها اصلا در اون سالهائی که اسرائیل شروع کرده به تجاوز به خلق فلسطین اصلا در صحنه نبودند. وجود نداشتند. برای این که این هدف همیشگی اسرائیل بوده و هست و امروز هم همین هدف را در غزه پیش می بره. خوب اشغال سرزمین مردم فلسطین هم امکان شهرک سازی را برای صهیونیستها افزایش می دهد و هم آنها می خواهند در این سرزمین ها برای کشاورزی استفاده کنند و از معادنش سود ببرند و به خصوص هم باید توجه داشت که نوار غزه در کنار دریا قرار دارد و در آبهای متعلق به غزه یعنی متعلق به فلسطین منابع نفتی و گاز ی زیادی پیدا شده که صهیونیستها چشم به اون دوخته اند. بنا بر گزارشاتی که تا حالا منتشر شده در 29 اکتبر 2023، وزارت انرژی اسرائیل 12 مجوز را برای 6 شرکت برای اکتشاف ذخایر گاز طبیعی در منطقهای در مجاورت خط ساحلی غزه، تأیید کرده. حالا یک مورد دیگه هم بگذاریداشاره کنم. در سال 2007 ما الان در سال 2024 هستیم؛ وزیر دفاع اسرائیل به صراحت بیان کرد که باید با عملیات نظامی هم اگر شده، حماس را وادار کرد از ادعای مالکیت خودش بر دریای مدیترانه دست بکشد و تنها به سواحل آن بسنده کند. این امریه که با نسل کشی در غزه کاملا و البته پس از سالها امکان اجرائی پیدا کرده. یعنی اون چیزی که در ذهن فاشیستها و نژاد پرستها اسرائیل بوده که برویم و غزه را با خاک یکسان کنیم تا بتوانیم از منابع گاز و نفت دریای مدیترانه سود ببریم و بشویم یکی از بزرگترین صادر کنندگان گاز، این هدف اسرائیله نه (نابودی) حماسی که خودش به وجود آورده و بدون شک کاملا هم می تواند کنترلش بکنه.
پرسش: مرسی رفیق. رفیق همانطور که می دونید ارتش اسرائیل ضمن تداوم جنگ علیه مردم غزه، اخیراً هم تحت نام جنگ با حزب الله به لبنان هم حمله کرده و بیروت را دائما بمباران می کند. شما این حمله را چگونه می بینیدو در ضمن شاید اینجا بتوانیم به سوال یکی از رفقائی که در کامنت ها پرسش کرده که نظر شما در باره حزب الله لبنان چی هست شاید بتوانیم این دو سوال را با هم ادغام بکنیم با توجه به سوالات زیادی که هست. بفرمائید. میک در اختیار شماست؟
پاسخ: ببینید ارتش – واقعا که کلمات نمی تواند توصیف کند جنایات این ارتش را – ددمنش اسرائیل تحت نام جنگ با حزب الله در جنوب لبنان هم به لبنان حمله کرده و هم به شهر بیروت یعنی پایتخت لبنان و بمبارانهای وحشیانه ای هم در اینجا انجام داده که فعلا بیش از هزار نفر را کشته و تعداد زیادی را مجروح کرده و باعث آواره شدن بیش از یک میلیون لبنانی شده. روشنه که صهیونیستهای حاکم بر اسرائیل در خط اربابان آمریکائی خودشون مبادرت به این آتش افروزی ها کرده اند. یکی از اهداف بارز لشکرکشی اسراییل به بهانه حزب الله به لبنان با هدف حل برخی از تضادهای غارتگرانه و سلطه جویانه امپریالیسم آمریکا با رقبایش نظیر فرانسه است که می خواهد سلطه خودش را در منطقه هر چه می توانه مستحکم تر کنه این واقعیتیه که حالا یک دفعه ما می بینیم که فرانسوی ها شدیدا علیه جنگ شدن -دولت فرانسه منظورمه- و آتش افروزی اسراییل در لبنان را محکوم می کنند و یا حتی از این بحث می کنند که باید فرستادن سلاح به اسرائیل تحریم بشه. واقعیت اینه که اسرائیل تحت پوشش حق دفاع از خودش به هر جنایتی متوسل می شه که نتیجه عملی اش هم تشدید تنش در منطقه است. به واقع می کوشه خاورمیانه را بیش از گذشته متشنج و مملو از درگیری کنه. یعنی همان شرایطی که بیشترین کمک را به کارخانجات اسلحهسازی (امپریالیسم) آمریکا و شرکاء و خود اسرائیل می کنه. تجربه نشان داده که اسرائیل با این آتش افروزی ها قادر نشده و نخواهد هم شد بک امنیت ادعائی خودش را در نوار مرزی اش با لبنان بر قرار کنه و این اقدامات کاملا به نفع رونق دادن به صنایع نظامی امپریالیستهاست که در یک سال گذشته هم از هیچ اقدامی جهت تقویت اسرائیل و تجهیز آن به سلاح های کشنده دریغ نکرده اند.
به این جنبه هم باید توجه کرد که همانطور که گفتم قبلا حزب الله ساخته جمهوری اسلامیه و بنابراین درگیری بین دو نیروی بنیاد گرای اسلامی و یهودی همچون جنگ غزه درگیری دو نیروی ارتجاعی و ضد مردمیه. البته مثل این یک سال گذشته ما شاهد تبلیغات فریبکارانه آمریکا در این جنگ هم بودیم که در حالیکه اسرائیل را مسلح می کند و در همه جا از نظر دیپلماتیک از آن حمایت می کنه از مخالفت خودش با تشدید درگیری در غزه و لبنان هم سخن می کوید. به هر حال فکر می کنم این پاسخ کافی باشه مگر اینکه سوالات دیگری رفقا مطرح کنند.
پرسش: رفیق اجازه بدهید برگردیم به درگیری هائی که اخیرا بین ایران و اسرائیل پیش آمده. به دنبال ضرباتی که اسرائیل به جمهوری اسلامی وارد کرد دوبار هم جمهوری اسلامی با موشک و پهپاد به اسرائیل حمله کرد که البته اسرائیل هم به این حملات پاسخ داد. گرچه این موشک پراکنی ها خیلی محدود بودند اما رسانه های غربی آنها را به مثابه احتمال آغاز جنگی بزرگ بین این دو کشور تحلیل کردن و خطر این جنگ و در واقع خطر این جنگ هم اکثر نیرو های سیاسی را به موضغ گیری واداشت. که مواضع مختلفی در این زمینه گرفتند. موضع شما در این رابطه چه هست؟
پاسخ: ببینید جدا از اینکه جمهوری اسلامی در یکسال گذشته از حماس و حزب الله شدیدا حمایت کرده حالا چه مالی و چه تجهیزات نظامی و خوب از این زاویه در درگیری با اسرائیل نقش داشته و یا در سوریه بار ها مورد بمباران های اسرائیل قرار گرفته اما حملات موشکی بین این دو رژیم فاقد هر گونه خطرجدی برای هر دو طرفه. این واقعیتیه که باید به اون توجه کرد و باید برای مردم هم توضیحش داد. باید روی این تاکید کنم که نمیشه از جنگ بزرگ این دو نیرو و دو دولت سخن گفت. در شرایطی که جمهوری اسلامی قبل از موشک پرانی به اسرائیل، دولت آمریکا یعنی پشتیبان اصلی اسرائیل را مطلع می کنه و اکثر موشکها و پهپاد های رژیم قبل از رسیدن به اسرائیل نابود می شه فکر نمی کنم بشه این موش و گربه بازی ها را جنگ نامید. این واقعیتیه که خود دولت ( جمهوری اسلامی)-یعنی خبرگزاری های رسانه های غربی خیلی رسمی می گویند- 12 ساعت قبل از حمله، جمهوری اسلامی به دولت آمریکا گفته که ما می خواهیم حمله کنیم. خوب این چه جور جنگیه که طرف قبل از حمله به ارباب اصلی منطقه می گوید که من می خواهم حمله کنم به کسی که تو می گوئی امنیتش (امنیت اسراییل) امنیت منه؛خیلی رسمی این جمله خود رئیس جمهور های آمریکاست. امنیت اسرائیل امنیت آمریکاست. خوب تو وقتی می گوئی که من می خواهم به (اسرائیل)حمله کنم این میشه همان داستانی که ترامپ آمد رو کرد که وقتی به پایگاه آمریکا در عراق می خواستند حمله کنند به ما اطلاع دادند که ما باید حمله کنیم ولی به شما صدمه ای زده نمیشه وارد نمیشه. به این فکر نمی کنم بشه گفت اینها در حال جنگ بزرگند. اما همین که رسانه های غربی از آعاز یک جنگ بزرگ در منطقه خبر بدهند این تا یک حدزیادی طبیعیه چون آنها می خواهند فضای موجود را تا می توانند پر تنش تر جلوه بدن. اما آن نیرو های سیاسی که به دنبال این تبلیغات فریبکارانه از جنگ این دو دولت سخن می گویند تنها نشان می دهند که قادر به درک شرایط موجود و وابستکی اسرائیل و جمهوری اسلامی به امپریالیسم نیستند. واقعیت اینه که جمهوری اسلامی و دولت صهیونیستی اسرائیل به مثابه دو قلوهای دست پروده آمریکایی عمل می کنند و همواره در خدمت به اربابانشان اقدام کردند و باز هم می کنند. البته من روی این تاکید کنم که اگر منافع ارباب هم حکم کنه که آنها جنگ و درگیری نظامی با هم دیگر راه بیندازند آنها نمی توانند این کار را نکنند. ولی اساسا چنین خواستی الان اون طرف (آمریکا)نداره و در نتیجه برای کسی که می خواهد صحنه سیاسی این اوضاع و احوال را بررسی کنه و روش موضع بگیره برخورد درست اینه که سرسپردگی این دو نیرو به امپریالیسم را در هر تحلیلی باید مورد تاکید قرار داد. در شرایطی که امپریالیسم آمریکا از طریق مقامات دولتیش مرتب به جمهوری اسلامی اطمینان می ده که خواهان سرنگونیاش نیست، خوب اسرائیل هم قصد جنگ واقعی به منظور سرنگونی این رژیم را نخواهد داشت. ببینید در واقعیت چی شد این موشک زد تا اون جائی که من خواندم یک نفر از ارتش اسرائیل هم کشته نشد.اون هم چند تا موشک زد و در حالیکه سالهاست که تبلیغ می کرد می روم و مراکز اتمی اش را می زنم در شرایطی که همه منتظر این بودند و حق هم بش می دادند چون این برای اون موشک فرستاده بود که این هم بزنه خیلی روشن نه به مراکز نفتی و نه به مرکز اتمی اصلا نزدیک نشد در نتیجه فکر نمی کنم این بازی را بشه اساسا جنگ تلقی کرد.
پرسش: ممنون رفیق. رفیق تنش بین در واقع بین اسرائیل و جمهوری اسلامی در صفوف مخالفین جمهوری اسلامی صف بندی هائی را شکل داد تا جائی که در فضای مچازی هم شاهدش هستیم برخی مثل سلطنت طلبان خیلی آشکار به دفاع از حملات اسرائیل برخاستند و برخی هم به مخالفت یعنی در واقع مخالفت کردند. اگر ممکنه نظرتان را در این زمینه هم بگوئید؟
پاسخ: فکر کنم قبلا هم در این باره صحبت کردم. ببینید اینکه سلطنت طلبان خواهان حمله اسرائیل به ایران اند این اصلا امر عجیبی نیست. خوب همین رضا پهلوی مگر چند ماه پیش نرفت اسرائیل و در آنجا نرفت به دیوار ندبه دخیل بست. رضا پهلوی در این سالها نشان داده برای رسیدن به قدرت به هر رذالتی تن می ده و البته با توجه به سرسپردگی پدر بزرگ اش یعنی رضا خان به امپریالیسم انگلستان و محمد رضا شاه بعد از انگلستان عمدتاً به آمریکا یک چنین امری در خانواده آنها امر تازه ای نیست. واقعیت اینه که سلطنت یک آلترناتیو امپریالیستیه در ایران و برای اون ها هم هدف فقط رسیدن به قدرته و برای رسیدن به این هدف هم به هر وسیله ای متوسل می شوند. برای اینکه از نظر اون ها هدف وسیله را توجیه می کنه. بنابراین برای چنین نیروئی که خودش می داند که در سرنگونی جمهوری اسلامی هیچ نقشی نخواهد داشت توسل به حمله اسرائیل و توهم اینکه با این حمله جمهوری اسلامی سرنگون می شه و آنها می توانند به قول رضا پهلوی “خلاء قدرت “را پر کنن، یک امر فقط دلخوش کننده ست. این چیز روشنیه که همین موضع البته سرسپردگی و ضد مردمی بودن این جریان را هم آشکار تر می کنه و نشان می دهد. در عمل هم دیدیم که اسرائیل حمله کرد اما به یک معنا آب از آب هم تکان نخورد چون ارباب اصلی گفته بود که برنامه ای برای تغییر رژیم نداره. من در پاسخ به پرسش های قبلی گفتم اسرائیل نه به مراکز نفتی نزدیک شد و نه به مراکز اتمی در حالیکه این سلطنت طلبان و یا کسانی شبیه اون ها که خواهان این هستند که جمهوری اسلامی را یکی دیگه برداره چون خودشون نمی توانند کاری کنند همیشه هم می گویند “سر مار” را بزن _خوب تو اگر بلدی خودت برو بزن دیگه_ سر مار را بزن یعنی این رژیم را بردارید یک رژیم چنج خیلی شیک و پیک درست کنید که ما بیائیم بنشینیم مثلا سر کار. اما به نظر من همین موشک پرانی ها ،همین حملات نشان داد که فعلاجنگی در این ابعاد بین این دو رژیم در نگرفته و اصلا نیازی هم به موضع گیری در این زمینه نیست و اون هائی هم که دل خوش کردن به اینکه یکی دیگه بیاید برایشان رژیم را بندازه فقط بازیچه سرکاری ها و دسیسه های قدرت های بزرگ می شوند که خوب تا حدی هم حقشونه.
پرسش: رفیق سنجری می دانم که سوالات زیادی مطرح شده و امیدوارم که زیاد خسته تان نکرده باشم ولی از اون جا که هر کدام از این سوالات اهمیت زیادی دارند و مخصوصا بین فعالین به خصوص جنبش چپ به هر صورت تا حد ممکن سعی می کنم که این سوالات را همه را مطرح کنم تا بتوانید به آن جواب بدهید. رفیق یک بیانیه ای اخیرا تحت عنوان فراخوان جمعی” علیه نظم نوین تحمیلی بر خاورمیانه” با این عنوان با امضای تعدادی از عناصر رژیم تحت عنوان اصلاح طلب در داخل کشور منتشر شد که در درگیریهای جمهوری اسلامی و اسرائیل بدون اشاره به جمهوری اسلامی ” نوشتند هر گونه اقدام نظامی علیه ایران تحت هر عنوانی” را محکوم کردند و انزجار خود شون را نسبت به اون اعلام کردند. در این بین تعدادی از نیروهائی که با عنوان چپ هم شناخته میشوند این بیانیه را امضاء کردند. این بیانیه البته بدون توجه و اشاره به ماهیت طرف دیگر این به اصطلاح جنگ و درگیری، یعنی جمهوری اسلامی، می آید “روشنفکران، دانشگاهیان و فعالان اجتماعی” را به همراهی با خودش فرا می خواند. خواستم اگر ممکنه شما نظرتان را در رابطه با این بیانیه توضیح بدهید؟
پاسخ: ببینید نگران پرسش هاتون نباشید هر پرسشی دارید را مطرح کنید من در خدمتتانم. این بیانیه هم که گفتید من دیده ام. یک تلاشیه از سوی اصلاح طلبان حکومتی برای دفاع از دیکتاتوری حاکم بر ایران اون هم به بهانه حمله اسرائیل و یا جنایات اسرائیل در منطقه که یک امر واقعیه . متاسفانه کسانی هم که خودشون را چپ تلقی می کنند هم آنرا امضاء کردن. اینکه امثال سید علی مرعشی از حزب کارگزاران و اگر اشتباه نکنم از اقوام رفسنجانی و محمد رضا جلایی پور و غیره هم در این وانفسای تبلیغات جنگی بین اسرائیل و جمهوری اسلامی بخواهند از این رژیم دفاع کنند به باور من اصلا امر عجیبی نیست. این وظیفه همیشگی نیروهای خودی جمهوری اسلامی بوده و هست . اما اینکه کسانی که خود شون را چپ می نامند در شرایطی که امکان دارند خودشون مستقلا در این زمینه موضعگیری کنند بیانیه ای را امضاء میکنن که مشخصا جهت دفاع از جمهوری اسلامی تدوین شده، واضحه که یک امر خلاف منافع مردم ایران انجام داده اند که غیر قابل دفاع است. این بیانیه بطور آکاهانه و به خاطر دفاع از دیکتاتوری حاکم در ایران که کسی اصلا نمی تواند در جنایاتش شک داشته باشه دیکتاتوری حاکم را یعنی جمهوری اسلامی را می کند “حکومت ایران” بعد هم به روی خودش نمی آوره که درگیری های جاری در منطقه دو طرف داره که هر دو نا حق اند و ثانیا به رغم همه تبلیغات فریبکارانه رسانه های امپریالیستی، امپریالیسم آمریکا از حمایت ازاین دو قلو های به واقع عزیز دردانه اش یعنی دولت اسرائیل و جمهوری اسلامی دست برنداشته ؛ کجا می خواهد به ایران حمله بکند و به همین دلیل هم به رغم حملات دو طرف به خاک همدیگر هردو طرف اگر دقت کنید می کوشند حملاتشان با کمترین تلفات ممکن توام باشه. از طرف دیگه این بیانیه نویسان مدعی شده اند که برای مقابله با دخالت خارجی به مسائل داخلی اصلا نمی پردازند یا نپرداختند . اما این امریه که اگر برای اصلاح طلبان حکومتی یک امر طبیعیه برای کسانی که خود شون را چپ می نامند که دیگه غیر قابل گذشته . چطور میشه در رابطه با دعوای جمهوری اسلامی و اسرائیل موضع گرفت ولی گفت من به مسائل داخلی جمهوری اسلامی نمی پردازم. پس این همه جنایتی که این هر روز داره انجام می دهد را کجا باید بش بپردازیم اون هم در شرایطی که هیچ روزی نیست که در شهر های مختلف ایران در خیابانهای مختلف شهرهای ایران ما شاهد فریاد مردمی که جونشون از مظالم جمهوری اسلامی به لب رسیده نباشیم. به نظر من این یک کار نادرست و کاملا غلط و غیر قابل دفاعه . فکر کنم در همین حد من می توانم حداقل موضع خودم را در این زمینه بگویم.
پرسش: ممنون رفیق. بحثمون یک مقداری طولانی شد. من در این بخش به عنوان آخرین پرسش می خواستم از شما سوال کنم که چه راه حل دمکراتیکی برای حل مساله فلسطین وجود دارد؟
پاسخ: ببینید ما همیشه از حق تعیین سرنوشت خلق فلسطین دفاع کرده و دفاع می کنیم و خواهان این هم هستیم که این مردم رنج دیده به حقوق طبیعی خودشان بالاخره دست پیدا کنند . اون راه حل دمکراتیکی که شما می گوئید یعنی اون راه حلی که بتواند به حق تعیین سرنوشت خلق فلسطین پاسخ بدهد؛ و ما معتقدیم که این حق تنها در یک چنین شرایطی است که امکان بروز آزادانه آراء مردم فلسطین امکان پذیر می شود. نه اینکه هر کسی از طرف خودش به نام خلق فلسطین یک راهی را نشان بدهد. یکی پیدا شود و بگوید من حکومت اسلامی می خواهم. باید شرایط آزاد باشد همه بیایند و نظر بدهند و اگر اکثریت اون مردم هر چیزی که خواستند در جهت تحقق اون گام بردارند. روشنه که این شرایط هم بدون نابودی سلطه امپریالیسم و صهیونیسم و مزدوران رنگارنگشان دست نیافتیه. این را هم ما باید تاکید کنیم. از طرف دیگه تجربه مبارزات خلقهای تحت ستم در عصر امپریالیسم نشان داده که پیروزی انقلاب ستمدیدگان علیه دشمنان خلق و در این مورد مشخص خلق فلسطین تنها با رهبری طبقه کارگر امکان پذیر هست . تنها در یک شرایط دمکراتیک که مردم فلسطین می توانن بطور آزادانه شکل آینده حاکمیت خودشون و چگونگی رابطه شون با یهودی های ساکن این سرزمین را تعیین کنند حالا چه بصورت تشکیل یک کشور فلسطینی در کنار اسرائیل و چه به صورت کشوری با همکاری برادرانه همه ساکنانش. چون به هر حال این تنها امکانی که وجود داره که یک چنین حقی در فلسطین متحق بشود یک شرایط دمکراتیک است و اون شرایط دمکراتیک هم تنها وابسته است به سرنگونی سلطه امپریالیسم و صهیونیسم. به هر حال از این که در این مبحث به خصوص از این راه حل دو کشور زیاد نام برده میشه باید تاکید کنم که آنچه که اکنون تحت عنوان قرارداد اسلو بر مردم فلسطین تحمیل شده اساسا نقض آشکار حق تعیین سرنوشت این خلق است نه تحقق حق تعیین سرنوشت خودشون و واقعیت های منطقه هم نشان می دهد که متاسفانه تا رسیدن به شرایط تحقق این حق خلق فلسطین و خلقهای دیگر منطقه راه درازی در پیش دارند. این اون چهارچوب کلی است که ما در این چهارچوب به مساله نگاه می کنیم.
پرسشگر بذرهای ماندگار: مرسی رفیق با سپاس مجدد از اینکه پاسخگوی این همه سوالات بودید. مطمئن هستم که در بخش بعدی برنامه هم سوالات دیگری از رفقایی که حضور دارند کسانی که هستند احتمالا خواهد آمد.
******************************************************************
جلوه ای دیگر از مواضع پرو-امپریالیستی “حزب کمونیست کارگری”
در پی موشک پرانی رژیم وابسته جمهوری اسلامی به اسرائیل که در پاسخ به حمله دولت صهیونیستی اسرائیل به دفاتر دیپلماتیک جمهوری اسلامی در سوریه انجام گرفت، موجی از تبلیغات در مورد احتمال وقوع خطر جنگ تمام عیار بین دو دولت ارتجاعی در منطقه فزونی گرفت.
احتمال جنگی خونین بطور طبیعی باعث گسترش ترس و نا امنی در میان میلیون ها تن از مردم کشورمان و همچنین هراس و نگرانی مردم منطقه گشت. به این ترتیب رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی ، خوش خدمتیاش را به اربابان امپریالیست خود جهت رونق دادن به کسب و کار انحصارات اسلحه سازی و جنگی با ژست مبارزه ضد صهیونیستی و ضد امپریالیستی و تشدید نا آرامی ها در منطقه بار دیگر ثابت کرد. با این توضیح کوتاه، در ارتباط با موشک پرانی جمهوری اسلامی و احتمال حمله دولت صهیونیستی اسرائیل به ایران، جریانات و نیروهای سیاسی به اتخاذ مواضعی پرداختند که از میان آنان می توان به مواضع حمید تقوایی از حزب کمونیست کارگری ایران اشاره کرد.
یکی از مهم ترین پارامترهای ارزیابی ماهیت طبقاتی نیروهای سیاسی در جامعه، بررسی مواضع آنها، در هنگام وقوع رویدادها و تحولات بزرگ اجتماعی می باشد. بنابراین با شناخت مواضع آنان و درک اینکه این مواضع در خدمت کدام طبقه و کدام سیاست قرار دارد است که می توان به ماهیت طبقاتی آن نیرو، فارغ از هر ادعایی پی برد.
حمید تقوایی، از رهبران حزب کمونیست کارگری در گفتگویی با سوسن صابری، با عنوان”مبارزه علیه جنگ به چه معنا است” در قسمتی از سخنان خود چنین می گوید:”در هر حال همانطور که در سند هم گفته شده موضع و عملکرد ما بستگی به نوع و شدت حمله اسرائیل دارد. ما حمله به مراکز و یا مقامات نظامی و امنیتی حکومت را محکوم نخواهیم کرد”. در نگاه اول به راستی که خنده دار است؛ کسی که در حرف مدعی باور به کمونیسم باشد حداقل انتظاری که از او می رود این است که ابتدا ماهیت چنین جنگی را روشن کند یعنی بگوید که این جنگ در چه شرایط تاریخی انجام شده و درگیری بین چه طبقه ای علیه چه طبقه ای است و آیا چنین جنگی به رشد و ترقی جوامع درگیر برای کسب آزادی و رهایی کمک می کند یا فقط باعث خرابی و کشتار ستمدیدگان می گردد. ولی با توجه به اینکه پیشوای فکری “لیدر” “حزب کمونیست کارگریِ” حمید تقوایی، یعنی منصور حکمت، دولت کودک کش اسراییل را دمکراتیک ترین دولت خاورمیانه معرفی کرده، قاعدتا ایشان هم نباید حمله نظامی یک دولت باصطلاح دمکراتیک به ایران استبدادی را محکوم نماید! از سوی دیگر مگر یک جنگ واقعی و نه زرگری فقط به “حمله به مراکز و یا مقامات نظامی و امنیتی” خلاصه می شود که جنگ فرضی بین دولتهای ارتجاعی جمهوری اسلامی و اسرائیل چنین شود، تا جایی که یک جریان سیاسی بگوید اگر فقط فلان جا را بزنید من محکوم نمی کنم! (یعنی تاییدش هم می کنم!) یا در واقع این نوعی دفاع از اسرائیل در تقابل ادعائیش با جمهوری اسلامی می باشد.
به هر حال چون خواست یک تحلیل علمی از چنین حزبی درخواست نابجائی است باید تاکید کنم که همسوئی حمید تقوایی و دوستانش در حزب کمونیست کارگری با سیاست های تجاوزکارانه دولت های امپریالیستی و صهیونیستی امر تازه ای نمی باشد و این همسوئی از قبل در “حزب” آنان نهادینه شده است برای نمونه همه بیاد دارند که چگونه این “حزب” بورژوایی حمله و اشغال فاجعه بار و تبهکارانه افغانستان توسط امپریالیسم آمریکا را هم تایید کرد. و یا نمونه دیگر، در نشریه ۷۴۳ ایسکرا متعلق به همین حزب چنین می خوانیم: “من حمله امریکا و کشورهای غربی علیه داعش را محکوم نمی کنم. من در جنگ با داعش طرفدار صلح نیستم، برعکس من مدافع جنگ تا شکست قطعی داعش هستم”.(محمد آسنگران) در این مورد هم همانطور که مشاهده می شود هر بحثی در باره ماهیت نیرو های درگیر و ماهیت چنین جنگی کنار گذاشته شده و موضوع اشغالگری و واقعیت جنگ افروزی استثمارگران و امپریالیستها با ماهیت ارتجاعی داعش ماست مالی می شود.
الان سالهاست که حزب کمونیست کارگری حمید تقوایی، با علم کردن اسلام سیاسی و تزهایی نظیر اینکه ابتدا سر مار اسلام سیاسی را باید از بین برد به توجیه و پشتیبانی از سیاست های صهیونیستی و امپریالیستی در سطح منطقه پرداخته و با بهره گیری از شبکه های بورژوایی، با نام کمونیسم کارگری، دشمنان و جنایتکاران اصلی (یعنی همان خالقان و حامیان اسلام سیاسی) را که هر روز مرتکب وحشیانه ترین جنایات بشری و جنگ افروزی میگردنند را کنار گذاشته و همه چیز را با “اسلام سیاسی” توجیه می کند؛ بدون اینکه به روی خود بیاورد که این بنیادگرائی اسلامی خود زاده امپریالیسم بوده و وسیله ای در دست وی برای توسعه سلطه خانه خرابکناش بر زندگی و حیات کارگران و خلقهای تحت ستم می باشد.
روشن است که برای دفاع از این مواضع رسوا چنین نیروئی باید به نیروهای انقلابی و مدافع واقعی منافع کارگران و زحمتکشان انگ های مختلف زده تا بتواند بدون ارائه نقد نظری، صرفا با مهر “چپ سنتی” و یا “غیر سیاسی” از پیش آماده شده کوشید تا دیدگاه انحرافی و ضد کمونیستی خود را توجیه نمود.
به همین دلیل هم هست که نیروها و فعالین این جریان در مواجهه با نظرات و دیدگاه های نیروهای دیگر و ناتوانی پاسخ گویی به آنان با اکتفا به گفتن “چپ سنتی” و چپ “غیر سیاسی” می کوشند خود را قهرمان گفتگو و میدان نشان میدهند.
واقعیت این است که سالهاست که حمید تقوایی و دیگر نیروهای پرو امپریالیست از قبیل تفکرات منتسب به کمونیسم کارگری در همسویی با تبلیغات جنگ طلبانه و ارتجاعی امپریالیستی با توجیه اسلام سیاسی و یا توجیهاتی دیگر، عملا دشمن اصلی مردم را نه سرمایه داران و امپریالیستها بلکه صرفا اسلام و مذهب می نامند. بدون شک، هر نیروی انقلابی و آگاه به مارکسیسم -لنینیسم ، اسلام را یک ایدئولوژی، می داند که در شرایط متفاوت، توسط یک طبقه مشخص در خدمت توجیه و منافع اقتصادی و سیاسی آن طبقه قرار می گیرد. حمید تقوایی بدون هیجگونه تحلیل مبتنی بر واقعیت از ماهیت و عملکرد نیروهای وابسته و ارتجاعی اسلام گرا که سرکوب و استثمار و قتل عام مردم را به دستور اربابانشان در دستور کار خود قرار داده اند با بسنده کردن به “اسلام سیاسی” و عوامفریبی در این زمینه عملا در جهت استتارکردن چهره تبهکارانه سرمایه داری و انحصارات جنگی امپریالیستی و گروههای مالی دولت های وابسته که در پشت نقاب “اسلام سیاسی” خود را پنهان کرده حرکت کرده است.
از سوی دیگر بارها و در جریان تند پیچهای مختلف نشان داده شده که این جریان با دل بستن به سیاست های سرمایه داران و صهیونیستها، برای سرنگونی جمهوری اسلامی مانند سلطنت طلبان و برخی دیگر از نیروهای وابسته و ضد مردمی، چشم امید به کمک آنان بسته و در تدارک جهنمی دیگر برای کارگران و زحمتکشان ایران می باشد که نمونه اش را در جنگ 8 ساله با عراق شاهد بودیم. این جریان با این استدلال که حمله دولت صهیونیستی اسرائیل به مراکز نظامی و امنیتی، رژیم جمهوری اسلامی باعث تضعیف این رژیم می گردد و این امر باعث قدرت گرفتن بیشتر مردم می شود، عدم درک خود را از واقعیت های عینی جامعه نشان می دهد. و حتی حاضر نیست که یک لحظه فکر کند که مگر 8 سال جنگ با عراق در جریان خود باعث تضعیف این رژیم و تقویت جنبش مردمی شد؟ یا برعکس به جمهوری اسلامی کمک کرد که پایه های سلطه خود را با قتل عام جوانان در جبهه های جنگ، با سرکوب و نسل کشی مخالفان به بهانه جنگ مستحکم تر سازند؟ با این توصیف آیا لازم است به چنین جریان عوامفریبی یادآوری کرد که اولا نتایج جنگ به تحلیل مشخص از طبقات درگیر در آن مربوط شده و ثانیا کارگران و زحمتکشان خواهان جنگ های ارتجاعی نمی باشند و آنرا محکوم می کنند. و این تنها نیروهای ضد انقلابی همچون طالبان سلطنت هستند که برای رسیدن به اهداف ضد انقلابی خویش بر طبل جنگ دو دولت ارتجاعی و سرسپرده در منطقه می کوبند و انتظار دارند که اسرائیلی ها “سر مار” را برایشان از بین ببرند. آیا آنها نمی فهمند که هم سوئی با چنین نیرو هائی اوج سقوط یک جریان را نشان می دهد. بی هیچ تردیدی نیروهای انقلابی برخلاف این “حزب” متکی به توده ها و قدرت مردم خودشان می باشند. آنها در مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی به قدرت توده ها ایمان دارند و برای سازماندهی آنها حرکت می کنند، یعنی همان مردم و جوانانی که قیام های دیماه ۹۶، آبان ۹۸ و شهریور ۱۴۰۱را شکل دادند و رژیم جمهوری اسلامی را تا لبه پرتگاه کشاندند.
واقعیت این است که حمید تقوایی پس از گذشت ۴۵ سال از عمر ننگین جمهوری اسلامی و حمایت های امپریالیست های جهانی از این رژیم -که بر هیچکس پوشیده نیست- هنوز هم رژیم جمهوری اسلامی را، یک رژیم مستقل ارزیابی می کند و بدون درک وابستگی این رژیم به امپریالیستها و بدون درک این واقعیت که دولت اسرائیل سرسپرده آمریکا ست در پاسخ به رسانه حزبی و محسن ابراهیمی می گوید:” هر ضربه ای به جمهوری اسلامی، مبارزه مردم برای به زیر کشیدن حکومت را تسهیل خواهد کرد”. حال که حملات اسرائیل به جمهوری اسلامی انجام شده باید از ایشان و حزبش پرسید این بمباران ها چقدر جمهوری اسلامی را تصعیف نمود؟ واقعیتی که نشان می دهد حمید تقوایی با نام حزب کمونیست کارگری، عدم شناخت خود را از کمونیسم و آرمانها و منافع طبقه کارگر در مواضع و گفتگوهایش بخوبی آشکار می سازد.
کمونیست ها و نیروهای انقلابی تنها با اتکاء به قدرت و مبارز واقعی توده های کارگرو زحمتکش، زنان، جوانان، معلمان، بازنشستگان، پرستاران و دیگر اقشار گرسنه و تهیدست جامعه است که قادر به تضعیف و براندازی رژیم های دیکتاتوری، ارتجاعی و وابسته هستند وگرنه همه می دانند که ضربه زدن های دولت صهیونیستی اسرائیل و گروههای وابسته سلطنت طلبان و یا تهدید ها و هشدارهای فریبکارانه دولت های امپریالیستی غرب و غیره، علیه این رژیم تا این لحظه صرفا در جهت حفظ منافع غارتگرانه خودشان بوده است.
حمید تقوایی، درمانده از درک اهداف بغایت جنگ طلبانه و ارتجاعی قدرت های امپریالیستی و فاشیستی ترین محافل جنگ طلب که از هر بهانه ای برای تشدید و گسترش جنگ افروزی و ناامنی برای رونق دادن به انحصارات اسلحه سازی،سود می برند. در همسوئی با سیاست های صهیونیست ها و امپریالیست های حاکم، درقتل عام و غارتگری میلیون ها انسان بی گناه خود را به نادانی زده و با ادعای هر ضربه به جمهوری اسلامی باعث تسهیل و براندازی آن میگردد، سر تعظیم در مقابل جنایتکاران و آدمکشان حرفه ای فرود آورده و خود را به ارابه جنگی آنان بسته است.
امروز هر انسان حقیقت جو و آزادیخواه بر اساس حقایق تاریخی افشاء شده بخوبی میداند که دارودسته های تروریستی مانند داعش، طالبان، القاعده، حزب الله در لبنان، بوکوحرام و غیره، دست ساخته و در خدمت سیاست ها و منافع آمریکا و غرب می باشند، و در واقع این دارو دسته های ضد انقلابی، ابزاری برای سرکوب انقلابات و نیروهای انقلابی و گسترش میلیتاریسم در سراسر جهان می باشند.
حزب کمونیست کارگری حمید تقوایی، در واقع خواهان تشدید جنگ و ناامنی در منطقه می باشد و درگیرهای دولت صهیونیستی اسرائیل با جمهوری اسلامی را غیر واقع بینانه در جهت سرنگونی جمهوری اسلامی جلوه می دهد.
کارگران و زحمتکشان ما بخوبی میدانند که قدرت های جنایتکار امپریالیستی و صهیونیستی به غیر از جنگ، ویرانی، آوارگی و استثمار و صدها مصائب و مشکلات، چیز دیگری ببار نخواهند آورد، همانطور که نمونه های چنین فجایعی را در کشورهای افغانستان، عراق، لیبی و دیگر کشورهای جهان در شکل آوارگی، گرسنگی، بی خانمانی و ……مردم شاهد هستیم. حمید تقوایی سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی را از کانال یک نژاد پرست و فاشیستی به نام نتانیاهو که در تنیدگی اش با امپریالیسم امریکا هیچ شکی وجود ندارد، تبلیغ می کند و با اتکاء به افعی ها میخواهد “سر مار” را از بین ببرد! اما این رژیم صهیونیستی و فاشیست “ناجی” توده ها نیست. برعکس، در همین یک سال اخیر با جنایات هولناک ضد بشری علیه مردم فلسطین، بیش از ۴۵ هزار انسان بی گناه از کودکان، زنان و غیر نظامیان راقتل عام کرده و باعث آوارگی، بی خانمانی، آسیب دیدگی های جسمی و روانی صدها هزار انسان گردیده است، بطوریکه مردم جهان در اعتراضات و تظاهرات میلیونی در سراسر جهان نفرت و انزجار خود را از این جنایتکار پست فطرت و نفرت انگیز و دولت صهیونیستی به نمایش گذاشتند.
کارگران، زحمتکشان و مردم ما نیازی به کمک چنین دولت های ضدمردمی و نژاد پرستی ندارند، آنچه نیاز آنان می باشد یک انقلاب واقعی توده ای است که در تقابل آشکار با دیدگاه و مواضع جنگ افروزانه و انحرافی حمید تقوایی و دوستانش می باشد. از منظر کمونیست های واقعی، نه تنها باید علیه سیاست های نژاد پرستانه دولت صهیونیستی اسرائیل مبارزه و آنها را افشاء کرد بلکه همچنین هم زمان باید با بنیادگرایی اسلامی که دست در دست جنایتکاران امپریالیست به قتل عام مردم ستمدیده پرداخته و می پردازند، مبارزه وآنها را افشاء کرد.
در خاتمه باید تاکید کرد، مردم خواهان جنگ و خونریزی و درگیری نظامی نیستند چرا که آنان مخالف هر گونه جنگ ارتجاعی بخصوص جنگ دزدان و تبهکاران حاکم بر رژیم های سرسپرده ایران و اسرائیل می باشند و آن را محکوم می کنند چون کمترین منافعی در چنین جنگی برای مردم ستمدیده وجود نخواهد داشت. تنها کارگران، زحمتکشان و توده های ستمدیده و دربند هستند که می توانند با یک انقلاب دمکراتیک به رهبری طبقه کارگر، جامعه را از خطر یک جنگ ارتجاعی برهانند و کار، نان، مسکن، آزادی و استقلال را به ارمغان بیاورند.
نابود باد رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی!
نابود باد امپریالیسم و صهیونیسم!
زنده باد انقلاب!
اکبر نوروزی
Comments
نسل کشی مردم فلسطین توسط اسرائیل و نقد برخی دیدگاه ها / جلوه ای دیگر از مواضع پرو-امپریالیستی “حزب کمونیست کارگری” — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>