در هنگامهی نسلکشی غزه، تو چه کردی؟
Arwa Mahdawi/ برگردان حسن مرتضوی
اکنون که اسرائیل در حال اجرای «راهحل نهایی» در غزه است، هنگامی که دیگر اعتراض دردی دوا نمیکند، موج بهآرامی در حال تغییر است. اکنون که غزه به تلی از خاک و گورهای دستهجمعی بدل شده، کسانی که در ۱۹ ماه گذشته سکوت کرده بودند، بهتدریج لب به سخن گشودهاند. اکنون که اسرائیل و آمریکا دیگر حتی قصدشان را برای پاکسازی غزه و کرانهی باختری از فلسطینیها و تسلط کامل بر آن سرزمینْ پنهان نمیکنند، موجی آرام و قطرهچکانی از انتقاد آغاز شده است.

نویسنده Arwa Mahdawi برگردان حسن مرتضوی
در بریتانیا سرانجام واژهی ممنوعهی «نسلکشی» بر زبانها جاری شده است. پس از نوزده ماه خشونت نسلکشی و نزدیک به سه ماه گرسنگی دادن، بریتانیا تصمیم گرفته است این وضعیت را «خطیر» توصیف کند. بریتانیا همراه با فرانسه و کانادا تهدید کردهاند که اگر کشتار جمعی و گرسنگی ادامه یابد، ممکن است واکنشی «ملموس» نشان دهند و من اطمینان دارم که رهبران اسرائیل از این تهدید به لرزه افتادهاند. در همین حال، تغییراتی جزیی در پوشش رسانهای مشاهده میشود. بهجای تکرار طوطیوار سخنان سخنگویان اسرائیلی، چهرههای برجستهی رسانهای مانند پیرس مورگانْ شروع به چالش با سخنگویان اسراییلی کردهاند که چرا رسانههای بینالمللی اجازهی ورود آزادانه به غزه ندارند تا آنچه را رخ داده به چشم خود ببینند.
اما همهی اینها بسیار اندک و بسیار دیر است. این اقدامات، هند رجب، دختر پنجسالهی غزه را زنده نمیکند که سربازان اسرائیلی ۳۳۵ گلوله به خودرویی که او در آن گرفتار شده بود شلیک کردند؛ امدادگرانی را زنده نمیکند که سربازان اسرائیلی اعدامشان کردند و در گورهای کمعمق مدفون. این اعتراضها دیگر بیمارستانها، مهدکودکها، مراکز آزمایشگاهی و دانشگاههایی را که اسرائیل بهطور سیستماتیک ویران کرده، بازسازی نمیکند؛ اندامهای کودکان غزه، بزرگترین گروه از کودکان قطععضوشده در جهان، را بازنمیگرداند؛ آسیبهای بلندمدتی که سوءتغذیه و تقریباً دو سال محرومیت از تحصیل به یک نسل وارد کرده، جبران نمیکند.
انتقاداتی که اکنون میبینیم، صرفاً نمایشی است برای پاککردن دستهای خونآلود. مخالفتی است ظاهری، تا در آینده، هنگامی که مقیاس واقعی کشتار در غزه آشکار شود، سیاستمداران و چهرههای رسانهای مسئول در توجیه و تسهیل این وحشت ۱۹ ماهه بتوانند بگویند: «نگاه کنید! من چیزی گفتم! فقط تماشا نکردم!» و شما چه خواهید گفت؟ هنگامی که نسلهای آینده با وحشت دربارهی غزه میخوانند و حیرت میکنند که چگونه جهان غرب، با تمام برتری اخلاقی، نظم مبتنی بر قانون و تمرکز بر حقوق بشر بینالمللی، اجازه داد قتلعامی در برابر چشمان همگانْ به طور زنده پخش شود، چه خواهید گفت؟ زمانی که نسلهای آینده بدانند که بهمدت ۱۹ ماه، هر صبح با ویدیوهایی از کودکانی که زندهزنده میسوختند، آن هم با بمبهایی که مالیاتدهندگان آمریکایی در ارسال آن به اسرائیل سهیماند و جهان غرب نیز آن را توجیه میکند. آیا باز هم میتوانید بگویید اعتراض کردید؟
بسیاری از مردم عادی با سربلندی میتوانند بگویند سکوت نکردند؛ و از هر ابزار و هر امتیازی که داشتند استفاده کردند. لوگان روزوس، دانشجوی دانشگاه نیویورک، میتواند بگوید سکوت نکرده. او از دریافت مدرک تحصیلیاش محروم شد؛ زیرا از فرصت سخنرانی فارغالتحصیلیاش استفاده کرد تا «جنایاتی را که هماکنون در فلسطین رخ میدهد» افشا کند. دانشجویان دانشگاه کلمبیا که به دلیل اعتراضْ اخراج شدند، میتوانند بگویند آیندهشان را در راه عدالت به خطر انداختند. بازیگرانی مانند ملیسا باررا میتوانند بگویند صداقت را بر حرفهشان ترجیح دادند. ملیسا به دلیل پستهای اینستاگرامش در حمایت از فلسطین از بازی در فیلم «جیغ ۷» اخراج شد. اما افرادی که قدرت واقعی دارند، نمیتوانند چنین بگویند؛ نمیتوانند دستانشان را از خون پاک کنند. بهنظر میرسد تمام این خوف و دهشت سرانجام به بنیامین نتانیاهو نسبت داده شود، در حالی که دیگران تلاش میکنند خود را از مسئولیت مبرا کنند. اما این فقط نسلکشی نتانیاهو نیست. این نسلکشی بایدن-هریس است؛ نسلکشی ترامپ-ونس؛ نسلکشی کییر استارمر و دیوید لامی. این نسلکشی مدیرعامل مایکروسافت، ساتیا نادلاست. این نسلکشی رسانههای جریان اصلی است. و این فهرست ادامه دارد.
اگر رسانههای غربی بهطور سیستماتیک فلسطینیها را انسانزدایی و سخنرانیهای حمایتی از فلسطین را سرکوب نکرده بودند، اکنون در این نقطه قرار نمیگرفتیم. اگر خبرنگاران غربی و جو بایدن رضایت خود را از نسلکشی با تکرار این دروغ تحریکآمیز که حماس نوزادان را سر بریده، اعلام نکرده بودند، اکنون در اینجا نبودیم. اگر دولت بایدن واقعاً برای آتشبس تلاش کرده بود، نه اینکه دربارهی تلاشهایش دروغ بگوید و به اسرائیل اجازه دهد هر کاری میخواهد بکند، اکنون در اینجا نبودیم. تاریخ سرانجام دربارهی همهی این افراد قضاوت خواهد کرد. اما شاید اینها خواب و خیال باشد. شاید سادهلوح هستم که فکر میکنم حتی اگر تمام فلسطینیها را به تبعید به لیبی بفرستند و غزه به استراحتگاهی با برند ترامپ تبدیل شود، روزی حسابرسی فراخواهد رسید. به هر حال، چند نفر از آمریکاییها یا اروپاییها واقعاً دربارهی النکبه میدانند؟ چند نفر از عملیات «نانی بر آب افکن» اسرائیل در ۱۹۴۸ اطلاع دارند که آب آشامیدنی روستاهای فلسطینی را مسموم کردند؟ چند آمریکایی دربارهی راشل کوری، فعال جوان غیرخشونتطلب از واشنگتن، میدانند که در ۲۰۰۳ با یک بولدوزر اسرائیلی کشته شد، آنهم در حالی که سعی داشت خانههای فلسطینیان در غزه را از تخریب نجات دهد؟
از زمان النکبه، صداهای فلسطینیها بهطور فعال سرکوب و جنایتهای اسرائیل کماهمیت جلوه داده شدهاند. (نویسندهای فلسطینی را میشناسم که چند سال پیش مقالهای دربارهی نقشهنگاری در فلسطین نوشته بود. آن مقاله را یکی از معتبرترین مجلات آمریکایی پس از آنکه او نپذیرفت بخش مربوط به «النکبه» را حذف کند، کنار گذاشت و منتشر نکرد.) البته، شما دربارهی هر جنایتی که فلسطینیها مرتکب شدهاند، زیاد شنیدهاید. بارها و بارها به شما گفتهاند که همهی اینها از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شد.
اکنون برای عدالت واقعی در غزه بسیار دیر شده. ما هرگز نمیتوانیم کودکان مرده را بازگردانیم. نمیتوانیم آنچه را رخ داده پاک کنیم. اما هنوز برای پاسخگویی دیر نشده. جنایتها باید مستند شوند. مردگان در غزه باید بهدرستی شمارش شوند تا بدانیم چند نفر به قتل رسیدهاند. رسانهها باید از تکرار طوطیوار رقم رسمیِ «بیش از ۵۵ هزار کشته» دست بردارند، بیآنکه این عدد را در بستر واقعیاش قرار دهند و یادآوری کنند که اگر مرگهای غیرمستقیم ناشی از گرسنگی، بیماری یا سرما را نیز در نظر بگیریم، رقم واقعیِ جانباختگان احتمالاً بهمراتب بیشتر از اینهاست.
اگر تاکنون سکوت کردهاید و به خود گفتهاید که اینها برای شما بسیار پیچیده است و نمیتوانید دربارهاش صحبت کنید، هنوز برای بلند کردن صدایتان دیر نشده. آنچه در غزه رخ میدهد با فجایعی که در سودان و جمهوری دموکراتیک کنگو در جریان است تفاوت دارد، زیرا اگر در جهان غرب زندگی میکنید، این جنایت به نام شما انجام میگیرد. این جنایت با پول مالیات شما و با کمک رهبران شما اتفاق میافتد. اگر در آمریکا هستید، نمایندگان منتخب شما برای این نسلکشی ایستاده و تشویق کردهاند. ما همه همدست هستیم. اگرچه برخی از ما بسیار بیشتر از دیگران همدست هستیم.
پس، دوباره، فکر کنید که میخواهید به نسلهای آینده چه بگویید زمانی که از شما میپرسند در این لحظه چه کردید. سکوت بیطرفی نیست. و سکوت شما فراموش نخواهد شد. همانطور که مارتین لوتر کینگ جونیور گفت: « در پایان، آنچه در یادمان خواهد ماند نه سخنان دشمنانمان، بلکه سکوتِ دوستانمان خواهد بود.»
منبع: گاردین (https://www.theguardian.com/…/22/israel-gaza-genocide...) https://www.theguardian.com/…/22/israel-gaza-genocide...
Arwa Mahdawi
روزنامهنگار در گاردین
حال،
چرا شعار تقزیبا تمام مارکسیستهای ایرانی برای کارگران شعارهای بورژواهای سکولار است مثل “آزادی”، “برابری”، “عدالت” ، یا مثلا نان، مسکن، آزادی، نه شعارهای کمونیستی؟ دلیل اصلی این است که آنها میخواهند با بورژواهای سکولار متحد شوند تا رژیم سرنگون کنند بعد با بورژواهای سکولار مبارزه کنند تا رژیم نخبه های خودشان را درست کنند. مارکسیستها اصرار دارند که جامعه از طریق سلطه نخبه های دانای مارکسیست بر جامعه اصلاح میشود و اسمش هم هست دیکتاتوری پرولتاریا. مثلا اگر به ادبیات مارکسیستهای بلشویک مراجعه کنید میخوانید که حاکمیت حزب کمونیست در روسیه را حاکمیت پرولتاریا میدانند. حزب کمونیست بود دیکتاتوری پرولتاریا در حالیکه میلیونها کارگر فقط سر کار بودند و استثمار میشدند و جرات اعتراض نداشتند. حاکمیت حزب بود دیکتاتوری پرولتاریا.
سوسیال دموکراتهای مارکسیست هم همیشه در پارلماتها با بورژواها می نشستند تا روزی بورژواها سر عقل بیایند و بگذارند آنها جامعه را هدایت کرده دموکراسی کارگری (دموکراسی سوسیالیستی) درست کنند که میگویند نام دیگری برای دیکتاتوری پرولتاریاست.
مارکسیسم دیدگاه درستی برای انقلاب نیست. از مارکس و انگلس میتوان آموخت اما چیزی بنام مارکسیسم در حقیقت یک توهم است. مارکسیسم کوشش هواداران مارکس در رقابت با هم برای سلطه بر طبقه کارگر است. در عمل، مارکسیسم فقط سرمایه داری دولتی درست میکند و در جا میزند.
آنارشیست
چرا آنارشیسم دیدگاه درستی به انسان و جامعه است؟ مقایسه مارکسیسم و آنارشیسم.
آنارشیسم یعنی مخالفت با سلطه طلبی. برخلاف مارکسیسم که با سلطه طلبی مخالفتی ندارد و همین باعث میشود که نخبه های مارکسیست به ارباب استثمارگر تبدیل شوند، آنارشیسم در خدمت وحدت درونی نوع انسان است. گرچه مارکس در افشا و شناخت ارتجاع کمک بسیاری کرده، اما نقدی بر سلطه جوئی نداشت و فرضیه ماتریالیسم تاریخی او بنیاد درستی ندارد و قربانی تفاسیر متناقض است. مارکسیستها اول خواهان سرنگونی دولتها و درست کردن دولتی جدید از نخبه های خود هستند تا این نخبه ها جامعه را اصلاح کنند، حتی شورایی هایشان هم قدرت طلب هستند. اما آنارشیستها سرنگونی را آخر کار می بینند و در پی نقد فرهنگ سلطه طلبی موجود در روابط نزدیک زنان و کارگران و در محیط کار و زندگی هستند تا شرایط ذهنی و رفتاری بعد از سرنگونی ها را فراهم کنند. آنارشیستها معتقد به انقلاب اجتماعی هستند، اما انقلاب مارکسیستها صرفا پتانسیل سیاسی دارد. انقلاب اساسا تغییری تکاملی-فرهنگی است، یعنی از بین بردن سلطه طلبی حاکم بر فرهنگ انسان. استثمار در جامعه خودبخودی بوجود نیامده. استثمار برای رفاه سلطه جو بوجود آمده. دولت ابزار سلطه طبقاتی نیست، دولت ابزار استثمار کردن است. زنان و کارگران به دولت احتیاج ندارد، آنها میتوانند زندگی خود را از طریق تشکلات شورایی یا کلکتیو در محل کار و زندگی، مدیریت کنند.
آنارشیست
این مقاله
https://news.antiwar.com/2025/05/30/trump-says-new-iran-deal-must-allow-us-to-blow-up-whatever-we-want/
ترامپ میگوید که معامله موفق با ایران یعنی اینکه اکر بخواهیم برویم و تاسیسات غنی سازی شان را منفجر کنیم میتوانیم.
خبر به این مهمی دیروز بیرون آمد.
حتی بی بی سی سانسورش کرد.
روشنگری هم که سانسورش کرد.
دو کامنت قبلی را در مورد بحران هسته ای بخوانید.
ارتجاع هست این کلیت نه فقط یکی از انها: مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، هیراشی، تعصبات و خرافه و تبهکاری.
انقلاب هست از بین بردن کلیت ارتجاع نه صرفا جنبه ای از آن.
انقلاب در خدمت رفاه و آسایش همه انسانهاست، ارتجاع در خدمت رفاه و آسایش قشر سلطه جوی انسانها.
آنارشیست
درباره جنگی که دولت دموکراتیک آمریکا و غرب از دهان ترامپ میگوید:
بمباران تاسیسات هسته ای
بمباران تاسیاست نظامی
بمباران پلها و راههای استراتژیک (مثل حمله به بالکان)
بمباران صنایع مرتبط به صنایع نظامی
حال با آدم کشی بی پاسخ اسرائیل، بمباران اهالی برای تضعیف روحیه، چه روحیه رژیم و چه روحیه ضد امپریالیستی.
اول رژیم موشک می اندازد اما موشکهایش تمام میشود. اما بمبها و جنگنده ها و بمب افکنهای سرمایه داری غربی تمام نشدنی است چون صدها کارخانه و منابع و مرکز علم و تکنولوژی نظامی دارند. قدرت نظامی رژیم در مقابل غربی ها هیچ است.
اشعال ممکن است برای غربی ها سخت باشد و هزینه بدهند اما دلیلی ندارد که اشغال کنند، لااقل فعلا.
پس،
رژیم بهتر است نوکری را بپذیرد و زنان و کارگران ایران را بدبخت تر از همینی که هستند نکند.
اپوزیسیون چه آنارشیستی و چه ارتجاعی از مقاومت رژیم در مقابل امپریالیستهای غربی دفاع نمیکند چون خود رژیم خواسته که فاصله بگیرند وگرنه سرکوبشان نمیکرد.
آری،
رژیم خرافی یعنی فرار از علم و صنعت و رشد نیروهای مولده کم و ارتجاع ضعیف داشتن.
برای همین است که مرتجعین ایرانی دم از رشد نیروهای مولده و سکولاریسم میزنند تا به بلای فعلی در مقابل رقبای خود مبتلا نشوند.
—
پایان
آنارشیست
** نبودن خبر و مقاله در سایت روشنگری در باره بحران فعلی سیاسی یعنی بحران هسته ای بسیار مشکوک و مضر است **
—
قسمت اول
آیا سایت روشنگری منتظر است تا رژیم از طریق شیادی و خشونت طلبی امپریالیستهای غربی سرنگون شود؟ یعنی همان تکامل رشد نیروهای مولده سوسیال دموکراتیک؟
—
حال، روشنگری که این مسئله مهم را سانسور کرده، اینهم حقایق:
—
رژیم میخواسته بمب اتمی بسازد وگرنه از همان روز اول درهای تاسیسات را برای بازرسی باز میکرد و شک باقی نمیگذاشت. فراموش نکنیم که دروغگویی به دشمن اسلام حرام نیست.
امپریالیستهای غربی و شرقی هم رقیب نمی خواهند و جلوی رژیم را با تهدید و بازرسی و تحریم گرفتند.
امپریالیستهای غربی هم فرصت را غنیمت شمردند و برای سرنگونی و یا تقویت نوکران سکولار و اصلاح طلب اسلامی خود، تحریم کردند. تحریم باعث ضعف نظامی می شود و نتیجه مثبت برای لشکر کشی را هم فراهم میکند. تحریم الکی و بازی نیست، یک وسیله نظامی و سیاسی است.
رژیم در جنگ با اسراییل و آمریکا شکست نظامی خورده، شکست سیاسی اش فعلا معلوم نیست. اما منطق غنی سازی اش بلای منطق وجودی اش شده.
اروپا و آمریکا و اسرائیل در مستعمره و نو مستعمره کردن ایران هم منافع هستند. گول ترامپ را نخورید.
سیاست رژیم در مقابل آنها این بوده که بگوید هم طبقه و هم جنس آنهاست و آنها در عمق مثل خودش هستند که دروغ هم نمی گوید. مشکل رژیم این است که در بازی ارتجاعی اش باخته و نمیخواهد این حقیقت را بپذیرد که طبقه ارتجاعی مثل طبقه انقلابی نیست، طبقه ارتجاع به جان خودش هم می افتد.
دولت امریکا از زبان ترامپ میگوید که باید نوکری را بپذیرید و هرچه ما میگوییم را بپذیرید. رژیم بر سر دو راهی افتاده است نه سه راهی و چند راهی. یا باید جنگ را بپذیرد و یا نوکری را.
پایان قسمت اول
آنارشیست
۱. باید این واقعیت را بپذیرید که وقتی مبارزه با ارتجاع خودش ارتجاعی باشد، نتیجه اش فاجعه است. چه سازمان آزادی بخش فلسطین و چه حماس و گروههای دیگر جهادی مبارزه ارتجاعی با ارتجاع اسرائیل میکردند و میکنند. ترور کردن توده های غیر مسلح، گروگان گیری، کشتن ورزشکاران، بمبگذاری ، کمک مالی گرفتن از کاخ نشینان و سرمایه داران و ترویج عقاید خرافی و تعصب ملی و مذهبی، نمیتواند انقلابی باشد. اینها ارتجاع و فاجعه است.
۲ . دموکراسی های غربی همیشه ارتجاعی بوده اند و انتظار صداقت و راستگویی از آنها داشتن احمقانه است.آنها امپریالیست هستند و کارشان نفوذ، کودتا، جنگ و آدم کشی و استثمارگری است. همین الان دارند در اوکراین همدیگر را پاره میکنند.
۳ . بهترین مثال مبارزه ارتجاعی با ارتجاع مبارزه اسلامیون خود ما در ایران با شاه بود، از فدائیان اسلام تا خمینی و رژیم جمهوری اسلامی که می بینیم منابع جامعه را می دزدند و استثمار میکنند و جامعه را به مرز فاجعه کشانده اند.
۴ . هواداران فلسطینی ها باید خودشان را ارزیابی کنند ببینند ارتجاعی هستند یک خیر. مثلا، بلشویکها وسوسیال دموکراتهای مارکسیست ببینند که خودشان آدم کشی کرده اند یا نه که میدانیم کرده اند. حکومت استالین بلشویکها جنایتکار بود، سوسیال دموکراتها با امپریالیستها همیشه همکاری داشته اند و حتی امروز اعمال آنها را توجیه تئوریک میکنند.
۵ . در نظریه ماتریالیسم تاریخی مارکس اصلا ایده اخلاق و نقش آن در تکامل وجود ندارد، اما اخلاق نقش کلیدی در تکامل انسان داشته و دارد. فرضیه ماتریالیسم تاریخی صرفا علم و تکنولوژی تولید را برجسته میکنند و آنرا تنها فاکتور تکامل میداند. تکنولوژی بدون اخلاق در دست ارتجاع چیزی نیست جز استثمار و آدم کشی که وضعیت تاکنونی بشر بوده است. برای مارکسیستهاست که بورژوازی انقلابی و مترقی بود و هست چون نیروهای مولده رشد میدهد! برای مارکس وحدت آلمان انقلابی بود!
۶ . اپوزیسیون ارتجاعی ایران الان ارتجاعی است، از مردسالاری صرفا حجاب را می فهمد نه خانه نشینی، تحمیل بچه داری، کالایی و فاحشه کردن زنان، از بردگی مزدی در ایران و جهان چیزی نمیگوید، منتظر اقدام امپریالیستهاست نه نقد کننده اعمال آنها مثل تحریمها و سایر آدم کشی ها، تشکلات و جلسات آنها همه نخبه گرایانه، سلسله مراتبی و سلطه طلبانه و باند بازی است، تعصب قومی و ملی و ایدئولوژیک دارند. این اپوزیسیون هم مرتجع و جنایتکار خواهد بود. فعلا فقط پتانسیل ش بالفعل نشده چون قدرت سیاسی ندارد. با کسب قدرت سیاسی ، میشود سکولار آدم کش و استثمارگر و سرکوب گر زنان و کارگران.
—
آنارشیست