میان ظاهر و ذات: یوروکمونیسم به مثابه شکلی از ادغام بورژوایی / ترجمه: مجید افسر
میان ظاهر و ذات: یوروکمونیسم به مثابه شکلی از ادغام بورژوایی
دیمیتریوس سپوریدیس
ترجمه: مجید افسر
۱. مقدمه: یوروکمونیسم به مثابه ظاهری ایدئولوژیک
یوروکمونیسم نه تجلی نوین از ذات کمونیستی، بلکه واژگونی آن بود. آنچه از آن برجای ماند، نه جوهر انقلابیِ نظریه مارکس، انگلس و لنین، بلکه انحلال آن در دلِ مقولات بورژوایی بود. ارجاعات به «دموکراسی»، «پلورالیسم» و «اصلاحات» نه برای تحقق اشکال عالیتر اجتماعی، بلکه به مثابه نقابی چپگرایانه برای حفظ نظام موجود به کار گرفته میشد. بدین ترتیب، یوروکمونیسم به یک سازوکار ایدئولوژیک برای ادغام در دستگاه قدرت بورژوایی بدل شد.
این تحلیل بر ساختاری فرمالیستی استوار نیست، بلکه بر رویکردی تاریخی-درونماندگار و منطقی تکاملیافتهای بنا شده که نه تنها ظاهر را افشا میکند، بلکه آن را به مثابه لحظهای از واپسروی در سیر واقعی تاریخ درک میکند.
۲. از هستی بیواسطه تا ظاهر ایدئولوژیک
یوروکمونیسم در ظاهر، خود را حامل مشروع پروژه کمونیستی معرفی میکرد. در سطح هستی بیواسطه—یعنی در واژگان، ساختار حزبی و ارجاعات تاریخی—ابتدا به عنوان بخشی از یک جریان انقلابی به نظر میرسید. اما این ظاهر در برابر بررسی مفهومی تاب نمیآورد: پدیدار، ذات نیست، بلکه صرفاً یک ظاهر ایدئولوژیک است. واژگان از معنا تهی شده، دیالکتیک کنار گذاشته شده و موضع طبقاتی مردود شمرده شده بود.
این تمایز، یک ظرافت نظری نیست، بلکه بیان یک فقدان واقعی است: آنچه فاقد ذات باشد، نمیتواند آن را آشکار کند. یوروکمونیسم نه نفی دیالکتیکی سوسیالیسم قرن بیستم، بلکه سرکوب آن به نفع شکلی بورژوایی با آرایشی چپگرایانه است.
۳. گسست از ذات: از ضرورت تاریخی تا تأیید نظام
در منطق ذات آشکار میشود که یوروکمونیسم از میانجیگری میان سرمایهداری و کمونیسم فراتر نمیرود، بلکه آن را رقیق میکند. به جای تحلیل دموکراسی لیبرال به عنوان شکلی معین از قدرت طبقاتی، آن را به عنوان نقطه پایان توسعه سیاسی ارائه میدهد. گسست از جنبش انقلابی با گفتمانی از مدیریت مدرنسازانه پنهان میشود.
در این نگرش، تضادهای بنیادین—میان مالکیت و کار، مرکز و پیرامون، حزب و تودهها—به مثابه موتور محرکه تغییر درک نمیشوند، بلکه صرفاً مدیریت میشوند. ذات سوسیالیسم و وظیفه تاریخی آن، با گفتمانی شبهواقعگرایانه جایگزین میشود که نهایتاً وضع موجود را تثبیت میکند. انقلاب به وعده اصلاحات و مبارزه طبقاتی به نقدی فرهنگی بدل میشود.
۴. تهیسازی مفهومی: دیالکتیک بدون جهت
منطق مفهومی کمونیسم بر وحدت شناخت و عمل، و بر حرکت درونیِ نفی، تعیین و تعالی استوار است. اما یوروکمونیسم نظریه و عمل، محتوا و شکل را از هم جدا میکند. دیالکتیک آن به نسبیگرایی و نقد آن به سازگاری میانجامد.
با اتکا به مکتب فرانکفورت و گفتمانهای پسا-مارکسیستی، این حرکت، مفهوم را از دست میدهد: حزب با سوژه حوزه عمومی و هدف انقلابی با گفتمان اخلاقی جایگزین میشود. منطق تاریخ با تجربهگرایی و عقیده جایگزین میشود. به این ترتیب، تفکر انقلابی از توانایی عمل محروم میگردد.
۵. گام به سوی عمل – نفیشده، نه تعالییافته
ویژگی اصلی شکست یوروکمونیسم در یک نفی محض نهفته است—یعنی یک خشم اخلاقی بدون پیامد دیالکتیکی. به جای نفوذ انتقادی در تجربیات تاریخی سوسیالیسم و دگرگون ساختن آنها از طریق نفی مثبت (تعالی)، به یک رد کلی محدود میشود.
این نفی ساده، کهنه را با نو جایگزین نمیکند، بلکه به آغوش ایدئولوژی بورژوایی بازمیگردد—آراسته به پوشش مارکسیسم اما تهی از جوهر آن. نفیِ نفی، واپسروی نخواهد بود، بلکه یک توسعه عالیتر خواهد بود: فرایندی دیالکتیکی که در آن اشتباهات، تناقضات و دستاوردهای گذشته به یک تعیین جدید ارتقا مییابند. یوروکمونیسم دقیقاً این امکان را رد میکند.
در مرحله نهایی توسعه—آنجا که مفهوم به واقعیت، و نظریه به عمل بدل میشود—یوروکمونیسم عمل را انکار میکند. در تأمل، در مدیریت و در زیباییشناسی سیاسی باقی میماند. اتحاد جماهیر شوروی را بدون تعالی دیالکتیکی آن انکار میکند. دموکراسی را بدون درک ماهیت طبقاتیاش فرا میخواند. به مارکسیسم متوسل میشود بدون اینکه سازمان انقلابی بسازد.
تاریخ دیگر به عنوان یک فرایند باز تلقی نمیشود، بلکه به مثابه مجموعهای از درسهاست که از آنها یک استراتژی تدافعی و سازشکارانه استخراج میگردد. به این ترتیب، گام به سوی عمل—یعنی به سوی دگرگونی آگاهانه جامعه—مسدود میشود.
۶. نتیجهگیری: کمونیسم به مثابه یک مفهوم واقعی، نه به مثابه یک ظاهر ایدئولوژیک
در مواجهه با این شبهکمونیسم، کمونیسم باید به عنوان یک مفهوم واقعی احیا شود. یعنی: به عنوان وحدت تاریخی فعال نظریه، سازمان و هدف. کمونیسم یک کلمه نیست، بلکه عمل است. نقد وضع موجود نیست، بلکه تعالی آگاهانه آن است.
علم مارکسیستی، عمل مشخص حزب کمونیست چین و بلوغ نظری سوسیالیسم با ویژگیهای چینی راه را نشان میدهند: نه بازگشت به مواضع قرن بیستم، بلکه پیشروی در منطق مفهومی انقلابی به سوی یک تمامیت جدید. این تمامیت بسته نیست، بلکه باز است—باز به توسعه، اما محکم در منافع تودههای کارگر ریشه دارد.
کمونیسم با یک برچسب شروع نمیشود، بلکه با مفهوم آغاز میگردد. و این مفهوم واقعی است زیرا در عمل شکل میگیرد—به مثابه عمل سازمانیافته تاریخ.
https://jonoubejahani.com/2025/07/31/%d9%85%db%8c%d8%a7%d9%86-%d8%b8%d8%a7%d9%87%d8%b1-%d9%88-%d8%b0%d8%a7%d8%aa-%db%8c%d9%88%d8%b1%d9%88%da%a9%d9%85%d9%88%d9%86%db%8c%d8%b3%d9%85-%d8%a8%d9%87-%d9%85%d8%ab%d8%a7%d8%a8%d9%87-%d8%b4%da%a9/
Comments
میان ظاهر و ذات: یوروکمونیسم به مثابه شکلی از ادغام بورژوایی / ترجمه: مجید افسر — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>