مهدی فتاپورِ «کودتاچی» از مرده شورخانۀ منجلاب اردوگاه بورژوایی – آناهیتا اردوان

بخشی از نوشته ای که پیش رو دارید به نقل از مهندس ارشد صنعت نفت ایران در معیت سه همکار مهندس و از بنیانگذاران کمیسیون نفت،گاز، پتروشیمی، معدن است.
هنگامیکه مهدی فتاپور، یک پا گیوه و یک پا چارق در فرنگ، از عناصر کودتاچی درونی سچفخا، با پیشینۀ سیاه و نکبت بار سازشکارانه، پژوهشگر تاریخ کودتا در تاریخ گردد و کوچکترین سخنی درباره حمایتشان از تبدیل انقلاب سیاسی پنجاه و هفت به ماه عسل و کودتای دولت سرمایه داری به رهبری خمینی در ایران نزند، روایتهای (پرچانگی) اردوگاه بورژوایی بالاترین مرزهای دغلکاری و فریبکاری را در نوردیده است.
بورژوازی سنتی با برخورداری قدرتمند از پایگاه مردمی مهمترین عامل موفقیت کودتای بیست و هشت مرداد بود که در سال پنجاه و هفت قدرت سیاسی اقتصادی را با کمک استعمار گرفت و دولت خود را با پایمال ساختن اهداف انقلاب سیاسی بنیان نهاد. هنوز مدت زیادی نگذشته بود که عناصر سازشکار با شعار حمایت از مواضع ضد امپریالیستی خمینی در سچفخا انشعاب و به یاری بورژوازی سنتی در قدرت شتافتند. بدین ترتیب، از عاملان و آمران داخلی و خارجیِ کودتای بیست و هشت مرداد در تاریخ دیگری به ضرر انقلاب سیاسی پنجاه و هفت و به سود سرمایه در سنگر مقاومت کودتا و از جمهوری اسلامی حمایت کردند.
ناگفته نماند که رضا میرپنج حربۀ وزارت اطلاعات بویژه در اعتراضات غیرقانونی دیماه، در اغاز یک قزاق ضد ارباب و ضد سلطنت و جمهوریخواه بود. اما، سرانجام خود بر سریر سلطنت سرمایه تکیه زد و روی همه مستبدان نظام سرمایه داری را سفید کرد و دورۀ تاریخی اش به سر رسید. فتاپور و بقیه همکارانش نیز از مرده شورخانۀ منجلاب اردوگاه بورژوایی دورۀ خودشان را در تاریخ ایران سپری شده است.
نویسنده این سطور قبلا در کتابم نوشتم که ذهنیت بورژوایی- اینجا کودتاچی اکثریتی – جمهوری خواهی (بورژوایی) هر چند سال یکبار توسن شهوت خود را به حرکت در می آورد و با ترهاتی مانند جامعه مدنی، جامعۀ دینی، سکولاریزم، نامتعارف بودن سرمایه داری در ایران، دولت رانتخوار نفتی یا عدم ارتباط اقتصاد ایران با سرمایه داری،انقلاب دموکراتیک نوین یا اسلامی، حتی شورایی منهای رهبریت تشکیلات انقلابی – پرولتری و بالاترین نمود آن (حزب)، دموکراسی بورژوایی را در برابر دیکتاتوری پرولتاریا قرار می دهد و سعی می کند که دولتهای سرمایه داری خواه کودتایی یا غیرکودتایی، دینی یا غیردینی را نه بر اساس مبنای طبقاتی (نه صرفا پایگاه طبقاتی) و نه بر اساس شکل سرمایه دارانه و در سیر روند توسعۀ تولید سرمایه دارانه و مهار بحران سرمایه داری. بلکه، بر اساس تفاوت در شکل حکومت و در دست داشتن قوۀ قهریه ( که در برخی جوامع پیشاسرمایه داری نیز وجود داشته است) از هم متمایز سازد تا این مسئله که هر نوع دموکراسی در نهایت دموکراسی اقلیت و استبداد سرمایه است را لاپوشانی کند. سازشکاران و چاکران سرمایه، در حالیکه دیرزمانی ست که سرمایه داری جهانی و چهرۀ تباه کنندۀ سرمایه داری مالی- انحصاری آشکار شده است، کماکان با تقسیم بندی بورژوازی در لباس جمهوری خواهی که همان استبداد سرمایه است یا با ارجحیت قایل شدن یک گرایش بورژوازی به آن یکی یا با اتکاء به جنبش محیط زیستی، زنان و همجنسگرایی و یا شکلهای گوناگون سیاسی – حقوقی اعصار قدیم که سرمایه داری برای توجیه و پنهان کردن شیوۀ استثمار کارگران، می پذیرد، اصطلاحات دورۀ عتیق مانند نوگرایی، نوسازی، صنعتی شدن، آزادیخواهی، مردم دوستی– ملت دوستی، ملی گرایی، مشروطه سلطنتی، سوسیال دمکراسی، کارگرگرایی، جمهوریخواهی را بمنظور نشان دادن مترقی بودن و ابدی بودن نظم سرمایه به کار می گیرند تا گمراهی هایی که طبقۀ کارگر و در راس آن پرولتاریا خورده است را تئوریزه و مدرنیزه کنند. در حالیکه این نظامهای سیاسی به رغم نامها و عنوانهای رنگ وارنشگان و پرطمطراق شان در تاریخ نشان دادند که جملگی خدمتگزار منافع سرمایه اند. در ایران نیز ما جمهوری داریم.
مصلحان اجتماعی، خیانتکاران، کودتاچیان عمدا و برخی مارکسیستهای کنج خانه نشین یا دلسوزان با تصورات شاعرانه، سهوا فراموش می کنند که روش توضیح نظامهای اجتماعی متکی به مردم، ملت، ملیت،.. با روش علمی توضیح نظامهای اجتماعی که از خصوصیات شیوۀ تولید، رابطۀ طبقات با خود و با وسائل تولید و سهم آنها در محصول اجتماعی کمک می گیرد، متفاوت است. روش علمی در تبیین نظامهای اجتماعی قبل از ملت، مردم، قبیله، نژاد، جنسیت، شرف ملی، هویت ملی و.. رابطۀ میان تولید کننده و تصرف کننده است. رابطه ای که زیر تاثیر عوامل مختلف طبیعی، نژادی، ملی، تاریخی، ایدئولوژیک، مذهبی و خارجی ممکن است به صورتهای متفاوت بروز کند. اما، سیما و خصلت اقتصادی- اجتماعی جامعه را نحوۀ سازماندهی کار اجتماعی و تملک کار اضافی تعیین می کند. رابطه این طبقات متضاد دوگانه وجه مشخص اصلی هر شیوۀ تولید است. بدین گونه، مناسبات طبقات را نه به مثابۀ گروههای مردم و ملیتها و شرف و هویت ملی. بلکه، به مثابۀ قطبهای متضاد در ساختار روابط اجتماعی مانند برده و برده دار، رعیت و ارباب، پرولتاریا و سرمایه دار می توان درک کرد. محافظه کاران و نوکران ارتجاع سرمایه، کودتاچیان اکثریتی دیروز و اکثریتی- جمهوریخواهان امروز در کشورهای غربی، با تقسیم دولتهای بورژوایی در تاریخ به کودتایی و غیرکودتایی، بورژوازی ملی یا غیرملی یا کمپرادور و نتیجه گیری سیاسی اجتماعی برای امروز از این تقسیم بندیها قصد پنهان کردن علل بنیادین تضاد کار و سرمایه و حرکتهای انقلابی برخاسته از آن را دارند که پیامدهای بس گمراه کننده، مخرب و کشنده ای را برای کارگران و زحمتکشان بدنبال داشته و ضربات مهلکی به منافع استراتژیک طبقه کارگر و مبارزات سازمان یافتۀ پرولتاریا در ایران زده است. احزاب دموکرات و جمهوریخواه، سوسیال دمکرات، محافظه کار و حتی چپ بورژوایی و چپ بطور کلی، همگی با زبانها و از راههای مختلف از جمله انشعاب (کودتای درونی) به سرمایه خدمت کردند و هنوز می کنند. اما، متعلق به یک دروۀ تاریخی مشخص هستند که از رحم سرمایه داری و برای نجات سرمایه از بحران سر در آوردند. همانطور که کودتا، جنگهای امپریالیستی و انواع و اقسام دولتهای بورژوایی از جمله جمهوری اسلامی، جبهه و نهضتهای ملی، دیکتاتوریهای نظامی و گروههای ارتجاعی امروز مثل جیش الجهل، حماس، حزب الله، اخوان المسلمین و تحریر الشام، داعش، القاعده و .. برای نجات سرمایه در رحم اقتصاد سرمایه داری رشد و پرورش می یابند و به مبرز تاریخ نیز پرتاب شدند و خواهند شد.
راه حلهای سرمایه داری برای پاسخ به بحران در جناحی کردن بورژوازی در تاریخ ما چندین بار با شکست روبرو شده است، شکست انقلاب مشروطه، شکست جنبش ملی شدن صنعت نفت به یاری بورژوازی سنتی؛ ایت الله و سازمان سیاه و کودتای سرمایه داری به رهبری خمینی به یاری استعمار علیه انقلاب سیاسی پنجاه و هفت به جهت فقدان سازمان انقلابی پرولتری و بحران ایدئولوژیک طبقه کارگر.
هرگز نباید فراموش کرد که مهمترین عامل موفقیت کودتای بیست و هشت مرداد، بورژوازی سنتی برخوردار از پایگاه مردمی و توده ای در آن زمان بود. مددرسانی آیت الله ها، اصفهانی، کاشانی، بروجردی که بعد از ایت الله اصفهانی مرجع تقلید شد و در تاریخ بیست و پنج مرداد او بود که به خاطر همدردی با غربت شاه آه و ناله سر داد و دستور برگزاری مجالس عزاداری را صادر کرد، از همه خواست که در خانه ها و تکیه ها و مساجد، روضۀ حضرت مسلم سر دهند، به شاه تلگراف زد و گفت که « بیا که با آمدنت به ایران، دین و امنیت در مملکت حفظ می شود، به زاهدی نیز تلگراف زد و گفت که
« خدا در حفظ اسلام و سرکوب دشمنان کمکتان کند.» و سپس، حمایت ریاکاران اکثریتی و توده ای از سرمایه داری به رهبری خمینی و مماشات با هیئت حاکمه در حقیقت سازشکاری با اراذل و اوباشی بود که از مهمترین مولفۀ موفقیت کودتای بیست و هشت مرداد بودند. اکثریتی- جمهوری خواهی به آنان یاری رساندند تا خمینی کودتای بیست و هشت مرداد را «سیلی اسلام» بخواند. اگرچه، خیانت به اهداف بنیانگذاران حماسۀ سیاهکل به عنوان پاسخی قاطع و انقلابی به کودتای بیست و هشت مرداد و پیامدهایِ ناشی ازآن، قدرت مطلقۀ شاه و اختناق و انفعال مطلق، تئوریِ نبرد مسلحانه، در انقلاب پنجاه و هفت، ما به ازایِ عینی یافت و طشت رسوایی استبداد و تمامیّت خواهیِ بلامنازع آریامهری، که ربع قرن، بطور غیرقانونی بر ایران حکومت کرده بود را از بام به زیر انداخت. اما، سرسپردگی سازشکاران اکثریتی به بورژوازی سنتی در تاریخ بیست و هشت مرداد در سال پنجاه و هفت باعث شد تا اهداف کودتای بیست و هشت مرداد در شکل دولتهای سرمایه داری پی در پی تثیبت و قوام یابند و پرولتاریای ایران را تا به امروز به صلابه بکشند. مضحکه سازشکاری این جماعت را پایانی نیست که با استتار این مهم در لباس پژوهشگر تاریخ کودتا از مرده شورخانۀ منجلاب اردوگاه بورژوایی از جمهوری خواهی ( سرمایه داری) حمایت کنند.
امپریالیسم جهانی و در راس آن امپریالیسم آمریکا یا هر نیروی واپسگرای بین المللی تنها به اعتبار و کمک نیروهای داخلی عوامل منفی را در سیر و تکامل جامعه تقویت کردند و می کنند که اکثریتی- جمهوری خواهی، فتاپور و امثالهم بخشی از آنان هستند.
صدور سرمایه به عنوان هدف امپریالیسم پس از جنگ جهانی دوم در مسیر فراگرد انباشت سرمایه، اصلاحات و تغییرات اقتصادی – اجتماعی سرمایه دارانه مقارن با دورانی شد که بورژوازی ملی به رهبری مصدق دیگر پاسخگوی نیازهای سرمایه داری در جهان نبود. هرآینه، علیرغم تمام ضربات کودتای بیست و هشت مرداد و حتی قدرتگیری بورژوازی در سال پنجاه هفت، هرگز نتوانست و نمی تواند که مانع پیشرفت نیروهای مولد و پرولتاریا به عنوان متشکل ترین و نیرومندترین طبقه بالقوه اجتماعی- اقتصادی و تنها نیرویی که تا نهایت انقلابی باقی خواهد ماند گردند. تاریخ ایران به ویژه از کودتای بیست و هشت مرداد تا انقلاب سیاسی بهمن، شواهد زنده ای در بطلان تقسیم بندیهای بورژوازی به جناحهای مختلف از جمله ملی و کمپرادور و جمهوریخواهی و.. است.
ققنوس پرولتاریای سامان یافتۀ مبارزۀ طبقاتی را بلند است آشیانه، در کار ژرف و بنیادین متکی به دو تجربه و عبرت تاریخی درون و برون طبقاتی: دوره و زمانۀ استفادۀ طبقۀ کارگر از سنگرهای بورژوازی و عضوگیری از خرده بورژوایی و بورژوایی و وحدتها و ائتلافهای کذایی با نیروهای بورژوایی و خرده بورژوایی در سازماندهی همان اندازه به سر رسیده که دوره تبلیغ و ترویج کودتاچیان در لباس جمهوریخواه- اکثریتی در فرنگ.
به نقل از مهندس ارشد صنعت نفت ایران، هنگامیکه زنجیرۀ کودتاها از زوایۀ کودتاچی مانند فتا در لباس نمایندۀ جمهوریخواهان روایت گردد، فتیشیسم مکنون در شکل دولت همچون نهادی مستقل و بی طرف پدیدار می شود تا دسته های مزدور در شبکه ارتباط جمعی دقیقا مانند مزدوران به سرکردگی شعبان بی مخ، رمضان یخی، همانطور که در خیابانهای لاله زار و نادری در بیست و هفت مرداد ریختند و به نفع شاه نمایندۀ بورژوازی شعار دادند که او نیز می گفت جمهوریخواه هستم، در اپاراتوس شبکه ارتباط جمعی به نفع جمهوریخواهی؛ دولت سرمایه داری که در ایران برپاست، هورا بکشند. در واقعیت، با نادیده گرفتن سیر رشد روابط سرمایه داری در ایران و ارتباط کودتا و جنگ با اقتضائات و ضرورات سرمایه در ادوار تاریخی گوناگون، استتار اهمیت تئوری و پراتیک انقلابی- پرولتری سامان یافته درون کشور، از کلیت رابطۀ سرمایه با تمایز و تقسیم بندی دولتهای بورژوایی، کودتایی و غیرکودتایی، دینی یا غیردینی و با ایجاد رعب و وحشت از تکرار کودتا به زبان دیگری همان شعار سپاه پاسداران را به سلاح سنگین مسلح کنید را تکرار می کند. زمانیکه همگان را از کودتایی مثل بیست و هشت مرداد می ترساند، منظور فتا کودتا علیه جمهوری اسلامی است. در حقیقت، عمال و مزدور اکثریتی – جمهوریخواه با نیرنگ و ریاکاری، جمهوری اسلامی را بورژوازی ملی به رهبری مصدق معرفی می کند.
فتاپور، مجید عبدلرحیم پور که سال پنجاه به دروغ می گفت که مسلسل حمید اشرف را می بندد، مصطفی مدنی مبتکر کشتار گاپیلون- شیبانی، علی کشتگر، فرخ نگهدار، بهزاد کریمی و دیگر وصله های ناجور که مدتهاست همه را در خارج از کشور سر کار گذاشتند، هم سازمان دارند و هم حزب تشکیل دادند، هم از اعضای شورای مرکزی سازمان اکثریت و هم مسئول هیئت سیاسی اجرایی اتحاد جمهوریخواهان – پوزیسیون بی یال و کوپال (سرمایه داری) ایران است. هپل و هپوی عده ای چلمن که نمی خواهند خود را از تک و تا در خارج از کشور بیندازند، حزب نیست. همان زمان نوشتیم که اگر حزب تشکیل دادند، بیانیۀ انحلال سازمان جاسوسی و کودتاچی اکثریت کجاست؟ اگر حزب تشکیل دادند که گروهها و افراد مختلف نمی توانند در آن شرکت کنند و هر کدام پلتفرم خودشان را هم داشته باشند و هم برنامۀ سمساری اکثریت را جلو ببرند. هم برنامۀ سرمایه داری حزب و هم برنامۀ کودتاچیان و روسپی صفتان نان به نرخ روز خور اکثریتی. این دیگر حزب نیست، فورومی است متشکل از روسپی صفتانی که با تزریق هزاران سوزن در خارج از کشور هنوز برای جمهوریخواهی (سرمایه داری) در سیر کلی روابط سرمایه دارانه و تجدید حیات دولت سرمایه داری پااندازی می کنند. جمهوری خواهی، اسلامی یا غیراسلامی، دموکراتیک، سکولاریسم، جامعۀ مدنی همگی به معنای جامعۀ مبتنی بر قوانین سرمایه داری و دولت سرمایه داری است.
مسئله این نیست که مضمون و محتوای پرچانگی فتا درباره کودتای بیست و هشت مرداد چیست و کودتا و جنگ ضرورات و اقتضائات سرمایه داری درباره ایران هست یا خیر. اگرچه، امری دلبخواهی نیست. قبلا در بیانیه ای توضیح دادیم که در چارچوب شیوۀ تولید سرمایه داری و از نظرگاه سرمایه به عنوان یک رابطۀ اجتماعی، پاسخ به بحران سرمایه داری چه در جهان و چه در ایران نمی تواند از سوی دولت و رئیس جمهور دلبخواهی و اراده گرایانه باشد، این به معنای این موضوع نیست که رئیس جمهور و نمایندگان سرمایه داری در جهان و ایران جنایتکار نیستند. بلکه، پاسخ به بحران چه کودتا یا جنگ باشد که فعلا هیچ دولت بورژوازی در ایران به اندازۀ جمهوری اسلامی برای سرمایه داری در جهان سودآور و به درد بخور نیست، از پیش توسط رابطۀ سرمایه مشروط شده است. نکتۀ اصلی این است که زمانیکه «فتا»، مسیوزادۀ سجاف درفته، اکثریتی دیروز، اکثریتی و جمهوریخواه امروز درباره کودتا در تاریخ پرچانگی می کند چیزی جز پاندازی برای سرمایه داری در ایران ندارد. مگر این اوباش و اراذل به یاری دولت سرمایه داری نوپا به کودتا طبقۀ سرمایه دار علیه پرولتاریا بر ویرانی انقلاب سیاسی پنجاه و هفت، به مدد استعمار و استثمار نشتافتند؟ از درون کودتا نکردند و به یاری استبداد سرمایه (جمهوری) نشتافتند؟ تبهکارانی که از هیئت حاکمه، از تبدیل انقلاب سیاسی پنجاه و هفت به ماه عسل سرمایه داری (جمهوری) با کودتای درونی در سچفخا حمایت کردند و رفیقان خودشان و برخی گروههای خارج از کشوری حتی سربداران را کت بسته به جلادان تحویل دادند و مثل گوسفند با رفیقان سابق خودشان رفتار کردند. جدایی اکثریت کمیتۀ مرکزی به اسم انشعاب اکثریت و اقلیت برای ما تولید کنندگان در نفت،گاز، پتروشیمی و معدن، انشعاب نبود. بلکه، کودتای خرده بورژوازی و بورژوازی بود. عناصر خرده بورژوا و بورژوا به دلیل عدم توجه کافی به ترکیب و سرشت طبقاتی در ساخت درونی، عضوگیری از دانشجو، تاجر و سرباز و نویسنده و روشنفکر و کارمند، زمیندار، کشاورز که هیچکدام تولید کنندۀ ارزش اضافی نیستند، حتی تا حد رهبریت سچفخا ارتقاء یافتند. خصلت و ایدئولوژی سازشکارانۀ خود را وارد کردند و با کودتایی به اسم انشعاب اکثریت و اقلیت ضربۀ خود را از درون به سود سرمایه داری دشمن طبقاتی ما پرولتاریای نفت وارد ساختند.
آنانیکه به خیانت اکتفاء می کنند، ساده گویی و کلی گویی می کنند و از ریشه یابی- چشم می پوشند. امروز نیز با اینکه دیگر رمقی برایشان در خارج از کشور نمانده با راه اندازی نشستها- سخرانی و گردهمایی نمایشی می کوشند که بر برنامه های کهنه مثل جمهوری خواهی در تعریف سرمایه داری از بحران، پیراهن نو بپوشانند و مجددا در خیال باطل موجب تجدید قوای بورژوازی در ایران شوند. به همین دلیل است که اصرار دارد که ممکن است کودتایی مانند بیست و هشت مرداد، در ایران رخ دهد و به برادران خود در قدرت هشدار می دهد.
کودتاچیان، تبهکاران، اجامر و اوباشی که با راه رشد غیرسرمایه داری به تقلید از حزب قجری- فئودالی توده و خط مشی خروشچفی مبنی بر حمایت از مواضع ضد امپریالیستی از دولت نوپای سرمایه داری به رهبری خمینی، حمایت کردند. راه رشد غیرسرمایه داری که به هیچ وجه ماهیت بازار را به چالش نگرفت و حتی تقلیدی از مدل اقتصادی کشورهای اروپای شرقی نبود. بلکه، بمنظور تحکیم سلطۀ دولت سرمایه داری به رهبری خمینی، انقیاد و سرکوب مجدد پرولتاریا، اسلاف ما، تولید کنندگان نفت،گاز و پتروشیمی و معدن در پوشش ملی سازی اجرا شد. بحران اقتصادی جمهوری در ایران که امروز شروع نشده است. حتی بحران سال نود و یک اولین بحرانی نبود که جمهوری در ایران از سر گذراند. آمار ما مهندسین نفت، تولید کنندگان با توجه به نرخ تورم و رکود و نرخ رشد اقتصادی به سالهای پنجاه و هفت و شصت برمیگردد که برای پرسنل مان در پروژهها تهیه می کنیم. معلوم است که تبهکارانی مثل فتا، علمداران ارتجاع سرمایه در آن سالها چه کاره بودند. سرمایه داری قبل از حتی قدرتگیری جمهوری اسلامی دچار بحران بود و قدرتگیری جمهوری اسلامی در حقیقت پاسخ سرمایه داری بسته به ضرورات و اقتضائات سرمایه داری در جهان به بحران سرمایه داری در ایران بود. قانون حفاظت و توسعۀ صنایع در سالهای پنجاه و هشت تا پنجاه و نه، در بحبوحۀ کودتای درونی سازشکاران در سچفخا، اقدام به ملی سازی، حرکتی در راستای سوسیالیزه کردن ابزار تولید و راه رشد غیرسرمایه داری حضرات آستان بوس سرمایه داری نبود که از آن حمایت کردند، بلکه، برای تضمین کارکرد صحیح فرایند بازتولید سرمایه در دستور کار سرمایه داری در ایران قرار گرفت. حزب قجری- فئودالی حزب توده و لایه های خرده بورژوایی – بورژوایی در فدایی زیر پروبال دولت سرمایه داری را گرفتند و کمک کردند تا فرصت را از پرولتاریا بربایند تا نتواند بحران سرمایه داری را به صحنۀ مبارزه علیه طبقه سرمایه دار تبدیل کند. ثبات دولت سرمایه داری جمهوری اسلامی، آنچه که حضرات فکل و کراواتی در فرنگ خیلی به خودشان فشار بیاورند می گویند که انقلاب مان را خوردند و هپل و هپو کردند مستقیما به کودتای اراذل و اوباش اکثریتی مربوط می شود. در سالهای ابتدایی تاسیس دولت سرمایه داری جمهوری اسلامی با اینکه تشکیلات پرولتاریایی قدرتمندی وجود نداشت. اما، کارگران نه مانند شورای پیمانی نفتی (فیک) و از این دست که تنها جایی که وجود ندارند در مراکز تولید است، حتی باشند و ما ندانیم فرصت طلبند. بلکه، رهبران کارگران، آگاه ترینها و مولد ترین هایشان در کارخانه ها متحد شده بودند و در بعضی کارخانه ها عملاً کنترل تولید را به دست گرفته بودند. بسیاری از سرمایه داران سابق از ایران فرار کرده بودند و بورژوازی نمی توانست به تنهایی از رابطۀ سرمایه در آن سالها محافظت کند، این دولت تازه تاسیس و کودتاچیان در فدایی و حزب قجری- فئودالی توده بودند که از رابطه سرمایه و احیاء فرایند بازتولید کل سرمایۀ اجتماعی با دفاع از مواضع ضد امپریالیستی از دولت نوکر امپریالیسم و راه رشد غیرسرمایه ای وارد صحنه شدند و در سرکوب شوراها به سرمایه داری کمک کردند. امروز در فرنگ با تزریق هزاران سوزن در لباس جمهوریخواه ( استبداد سرمایه) محقق و پژوهشگر کودتای بیست و هشت مرداد شدند؟ با داستان سرایی درباره زنجیرۀ کودتای دینی و غیردینی، دقیقا مانند تاسیس حزب بدون انحلال رسمی طویله ای به اسم اکثریت، بسیاری را در خارج از کشور به سخره گرفتند. اگر در خارج از کشور از بی کفنی هنوز زنده اند، در ایران هزار کفن پوسیدند. اما، مثل این می ماند که سرتیپ هاشمی به کمک پاسبانهای سرمایه داری به کشورهای فرنگی فرار کند و در فرنگ درباره چگونگی سرکوب نهضت آذربایجان که خود او از سرکوبگران همان نهضت می باشد، روده درازی کند و بخشی از تاریخ را با جهش لسانی، ببلعد و گمراهی ایجاد کند.
فتاپور و بقیه پاسبانان افیونی سرمایه در فرنگ و رادیو و تلویزیون اردوگاه سرمایه داری در میان سمساریهایی که جلوی استان سرمایه سر فرود آوردند، دانه دُر نمایند، در میادین نفتی و پالایشگاه هایی که ما می سازیم، بین کارگران حفاری، این ما پرولتاریای نفتیم که آیینه فروشیم. کودتاچیانی مثل (فتا) از درب و داغون ترین تبهکاران آنطرف مرز هستند. تفاوتی با حامیان ظلم و اجحاف بیشرمانه ذوالفقاریها به سرکردگی سلطان محمد،یمین لشکرها؛ خانها، قبیله ها و عشایر مسلح که بمنظور حفاظت از سرمایه در مقابله با بهترین اسلاف ما، از هیچ جنایتی دریغ نورزیدند،کانون آزادی در اذربایجان و کارگران عضو کمیسیون را با سنگ قطعه قطعه کردند،ندارند. اگر کودتای بیست و هشت مرداد با دخالت مستقیم استعمار دوباره محمد رضا شاه که با رسوایی و فضاحت فرار کرده بود را به ایران برگرداند، این سازشکاران و عمال ارتجاع نیز با کودتای درونی در سنگر مقاومت و مبارزه راه را برای حمله کینه توزانه و کشتار سبعانۀ دولت سرمایه داری تازه به قدرت رسیده بود، هموار ساختند. البته، کودتای بیست و هشت مرداد برای برگرداندان شاه به ایران اجرایی نشد. بلکه، ضرورات و اقتضائات سرمایه داری در جهان به چپاول نفت نیاز داشت. از تاریخ دوران گذشته نمیتوان برای امروز نسخه پیچی کرد بویژه از زبان یک کودتاچی مانند فتاپور. وجود همین لایۀ نیرومند بورژوایی در حول و حوش سچفخا، سلطۀ تام و تمام یک خط مشی معامله گرانه و فرصت طلبانه بر دستگاه رهبری، سرانجام سچفخا را در صف بورژوازی قرار داد و اکنون نیز ته مانده هایشان هر کدام با نام های مختلف علیرغم انزجار سطحی از یکدیگر به اسم جمهوریخواه، انقلاب دموکراتیک، جامعه مدنی و جمهوری دموکراتیک اسلامی و از این دست، از برنامه های بورژوازی تبعیت می کنند. در حقیقت، قدرتگیری جمهوری اسلامی پاسخ سرمایه داری در جهان با همکاری نیروی درونی به بحران سرمایه داری در ایران بود که تبهکارانی به اسم اکثریت و حزب توده ناسیونالیسم مرتجع زیر نقاب مارکسیسم از آن حمایت کردند.
ضرورات و اقتضائات سرمایه داری در دوره ای، طرفداری از بورژوازی ملی را در دستور کار قرار داد و در زمان دیگر به دلیل اهمیت نفت، کودتای بیست و هشت مرداد را با اتکاء به ارتجاعی ترین نیروی درونی در دستور کار قرار داد. ملی گرایی و میهن پرستی بعد از دوازده روز مناقشات پهپادی، در دستور کار بورژوازی جمهوری اسلامی بمنظور بسیج توده های ناآگاه و پرتاب تضاد اصلی کار و سرمایه به آنطرف مرز، برجسته ساختن ایده الیستی عوامل خارجی و تضاد آشتی پذیرشان قرار دارد که بر ملی گرایی، هویت و شرف و هویت ملی، شورمهین پرستی با چنگ انداختن به ادبیات و اشعار، حماسه و افسانه های تاریخی، جامۀ مقدس می پوشاند تا جاییکه در شهرهای ایران به عنوان مثل قزوین، فرماندهان سپاهی که در حملات پهپادی گوربه گور شدند از جمله حسین سلامی را روی دیوارها به شکل رستم نقاشی کرده اند. همانطور که برای شاهان پهلوی پر بها دادن به اقدامات حکومت شاه و کم ارزش نهادن واژگان ملی گرایی- میهن و وطن پرستی مقدس بود و برای بورژوای ملی به رهبری مصدق برجسته بود، جبهه ملی که بعدها یک به یک به بورژوازی جمهوری اسلامی پیوستند و نهایتا ماهیت اصلی طبقاتی خود را نشان دادند، ملی گرایی برای کودتاچیان، دولت زاهدی و امینی وزیر دارایی کابینه و آیت الله ها و سایر عمله و اکره برای آماده فضا برای بهره برداری استعمار از نفت و تشکیل کنسرسیوم بین المللی هشت کمپانی جهانی برای، نامقدس بود.
فشار کشورهای امپریالیستی و دخالتهای سیاسی – اقتصادی آنان در امور کشور با منافع بخش بزرگی از بورژوازی در تضاد بود و به همین دلیل ملی گرایی جلوه و رنگی مقدس در اذهان عمومی می گرفت و آفت عدم مرزبندی مشخص میان جنبش کارگری و ملی به سود جنبش ملی – سرمایه داری و جنبش طبقاتی پرولتری را زیر پرچم بورژوازی کشید. تلفیق ملی گرایی که همان سرمایه گرایی است و هویت ملی و میهن پرستی به مثابۀ سیر انحطاطی که در بیشترین کشورهای خارمیانه به وقوع پیوست. این سیاست به ویژه بوسیلۀ حزب قجری- فئودالی توده بیشترین ضربات را به جنبش پرولتری- انقلابی ایران وارد ساخت و توسط لایۀ بورژوایی و خرده بورژوایی در سچفخا دنبال شد. از درون تز ملی گرایی و مبارزه با امپریالیسم، خواستهای بورژوایی و باندبازیها و زد و بندهای درونی داغتر مبتنی بر سرشت طبقاتی اصلی شان ساخته و پرداخته شد که بعدها تا گاپیلون جلو رفت. اساسا، تلفیق ملی گرایی، هویت ملی به هر بهانه ای به اسم مارکسیسم محصول یک دوران تاریخی ست که باعث پدیدار شدن گرایش چپی شد که ملی گرا بود. اما، از مارکس و لنین نیز سخن می گفت که به یکباره همگی با پیوستن به گروههایی مانند سچفخا خواستار مبارزه با امپریالیسم شدند. تز اشتباه شاه سگ زنجیری امپریالیسم یا شاه عروسکی در دست امپریالیسم نیز به رشد و نمو و سازمان یافتگی چپ فاسدی که در میانشان لات و اوباش و تبهکاران نیز بودند، دامن زد. در حالیکه شاه و خاندان شاه از بزرگترین سرمایه داران در کشور بودند و بعضی مواقع حتی برای امپریالیسم شاخه و شانه نیز می کشید. خاندان پهلوی خود سردسته سرمایه داران بزرگ کشور بودند و طعم شیرین افزایش بهای نفت به مزاقشان خوش می آمد.
اینکه امپریالیسم به نیروی ارتجاعی کمک کند، به این معنا نیست که آنان در ایران بی دست و پا بودند و از خودشان هیچ قدرتی نداشتند. سرانجام، از درون تز تلفیق ملی گرایی با مارکسیسم و مبارزه ضد امپریالیستی و تز بشدت اشتباه سگ زنجیری امپریالیسم، شیوۀ معامله و مماشات با سرمایه داری بیرون زد و بسیاری از گروهها را در صف بورژوازی قرار داد. برای ما تولید کنندگان نفت که بطور سامان یافته در صنعت نفت و گاز کار میکنیم خطوط تمایز میان انقلابات دموکراتیک حتی به رهبری طبقۀ کارگر و حتی با حزب یا با رنگ و بوی ضد امپریالیستی و متشکل کردن کارگران زیر پرچم ملی و جمهوری خواهی و توطئه های تکراری در اردوگاه بورژوایی که به حفظ و پیشبرد منافع سرمایه داری در تاریخ نه تنها در ایران که در کشورهای دیگر انجامید، کاملا روشن و مشخص است. در کشور ما ناسیونالیسم بورژوایی هدفهای بورژوا- دموکرات خود را در جامۀ سوسیالیستی- کمونیستی پنهان می کند و با سوء استفاده از مرجعیت شوروی در عمل جنبش طبقاتی کارگری را به زائدۀ جنبش ضد امپریالیستی معرفی کرد و برابر قدرتمند شدن جنبش طبقاتی پرولتری و مقابله با بورژوازی ایران مانع ایجاد کرد و سرانجام خواستهای طبقۀ کارگر را قربانی خواستهای ملی- مذهبی- جمهوریخواهی و کلا سرمایه داری کرد.
کمیسیون مهندسین نفت،گاز، پتروشیمی و معدن تمام لغزشها و گذشتۀ پر خطا محافظه کاران، نان به روز خوران و حرافان و مدیحه سرایان حزب قجری – توده در صنعت نفت را پشت سر گذاشته است و در نظریه و عمل انقلابی خود با کوچکترین نشانی از این دست خطاها و خیانتهای ملی- پوپولیستی با نقاب مارکسیستی از یکطرف و با انواع و اقسام تشکیلات سرمایه داری- دولتی پنهان و عیان در صنعت نفت و گاز تا آنجایی که توان دارد برخورد می کند و راه خروج از بن بست را به همکاران خود نشان می دهد.
برای ما تولید کنندگان، شعارهای ملی گرایی و شور میهن پرستی چیزی جز ربودن ارزش اضافی حاصل رنجمان برای حفظ و گسترش منافع بورژوایی و مفهومی بیشتر از این ندارد. تفاوت بین آنهایی که خود را مارکسیست به حساب می آورند و دیدگاهی التقاطی دارند و هر از چند گاهی ملی گرا، لیبرال، نئولیبرال، پست مدرن، ناسیونالیست، کارگرگرا، چریک، مائوئیست و هزار رنگ به خود می گیرند و گاه برای فقر لایه های خرده بورژوایی و حاشیه نشین نیز گریه می کنند و ما مارکسیست کلاسیک تولید کننده بدلیل جایگاهی که در تولید داریم و در پس پشت هر عمل و کلمه ای، موضع حمایت از منافع پرولتاریا نشسته است، زمین تا آسمان است.
باری، در کودتای بیست و هشت مرداد، حاتم بخشی به کودتاچیان کفاف نمی داد، دلار در روز کودتا پول رسمی تهران شد و پول تاکسی دسته های مزدور و اوباش، افراد بیکاره، فواحش به دلار پرداخت می شد، در حالیکه کیانوری، علوی، جودت، یزدی، رهبران حزب قجری- فئودالی توده با همه لاف و گزافه هایشان با مقاومت برابر کودتاچیان مخالفت کردند و مستحق عفو ملوکانه شدند. اراذل و اوباش خرده بورژوا و بورژوا صفت، ته مانده هایشان در فرنگ با کودتا در سچفخا دقیقا مانند شعبان بی مخ ها، طیب، محمود مسگر و گروهبانهایی که در بعد از ظهر بیست و هفت مرداد لباس شخصی بر تن کردند، دیروز سنگر مبارزه را علیه دولت تازه تاسیس جمهوری اسلامی به کمک استعمار با کودتایی به اسم انشعاب اکثریت، حمایت از مواضع ضد امپریالیستی و ملی گرایی و مرز بندی با مارکسیسم کلاسیک و مبارزه مسلحانه، ضعیف کردند. امروز نیز با شعارهای کهنۀ جمهوریخواهی، گذار دموکراتیک و .. در اردوگاه سرمایه بر روایت بورژوایی از بحران سرمایه و دلالتها و پیامدهای آن لباس نو در آن طرف مرز کردند، هنوز سهره رنگ می کنند و به عوض بلبل در بازار ساحل آرامش می فروشند. شغالهای کودتاچی در آنطرف مرز از اینکه در آنسوی مرز سگ نیست، در کاهدون سمساریهایی تخم می گذارند که نه پای گریز دارند و نه دست ستیز. روایتهای کودتاچیان اکثریتی- جمهوری خواه با الزامات و ضروریات رابطه سرمایه در ایران همخوانی ندارد. زیرا که جمهوریخواه با ذهنیت سرمایه دارانه نمی تواند شناخت علمی از ویژگیهای نظام سرمایه داری در ایران داشته باشد. بنابراین، نمی تواند بگوید که آیا متقضیات سرمایه داری ایران که هنوز نفت در قوام و دوام آن سهم بسیار موثری دارد با مقضیات سرمایه داری در جهان خوانایی و هماهنگ هست یا خیر. تضاد کار و سرمایه در ایران بسیار جدی است، رابطه سرمایه در ایران درست مثل سیبی که بالا می اندازند و هزار چرخ می خورد و پایین می آید، مشکلات بسیار عدیده ای خلق کرده است. بورژوازی در ایران نیز بسیار انعطاف پذیر است. از دیگر سو، پرولتاریای سامان یافته در ایران چنان غیبت ندارد که کودتاچیانی سابق که مثل غاغاله خشکه شدند و موش از دهانشان بلغور می دزدد، از آنطرف مرز برای روابط مناسب با منطق سرمایه داری در لباس مسئول اتحاد جمهوری خواهی و اکثریتی برای عبور به مرحلۀ نوینی از انباشت سرمایه پژوهشگر کودتا شدند. روسپی صفتان کودتاچی که روی خون سرخ اسلاف شهید و زنده ما با ارتجاع سرمایه رقصیدند هنوز نمی دانند که همیشه رودخانۀ بابل خیک عسل بهمراه نمی آورد.»
رژیم شاه یک رژیم دست نشانده امپریالیستهای غربی برهبری آمریکا بود، اما مخالفین ان هم انقلابی نبودند.
مخالفین چه ایدئولوژی هایی داشتند؟
– مذهبیون سنتی
– مذهبیون ملیگرا
– مذهبیون رادیکال سنتی
– مذهبیون رادیکال مدرن
– لیبرالهای جمهوری خواه
– لیبرالهای مشروطه طلب
– مارکسیستهای هوادار شوروی
– مارکسیستهای هوادار چین
– مارکسیستهای مستقل بلشویک استالینیست
– مارکسیستهای مستقل بلشویک تروتسکسیت
– مارکسیستهای سوسیال دموکرات
—
ارزیابی تک تک این ایدئولوژی ها نشان میدهد که همگی مرتجع بودند به این معنی که یک یا چند عنصر ارتجاع را با خود حمل میکردند. مارکسیستها همگی هوادار سرمایه داری دولتی بودند.
—
تمام جریانات سیاسی اپوزیسیون شاه هوادار بردگی مزدی بودند. مذهبیون اپوزیسیون همکی مردسالار هم بودند. تمام اپوزیسیون نقدی بر سازماندهی هیراشی نداشت ، هنوز هم ندارد و همگی در پی فروانروایی بر زنان و کارگران بودند و هستند. تعصب ایدئولوژیک و مذهبی و خرافات هم که امری عادی بود و هست. حتی مارکسیست خرافی هم داریم که معتقد است تکامل طبیعت به جامعه کمونیستی خواهد رسید.
—
۵۷ ی ها تقصیر نداشتند. مسیر تکامل تضاد انقلاب و ارتجاع با سلطه ارتجاع بر انقلاب در اپوزیسیون همراه بود. انقلاب ممکن نبود و شورشهای ۵۷ همگی برای رهایی از یک ارتجاع و برقراری ارتجاعی دیگر بود. نتیجه شورشها که سرنگونی شاه و بوجود آمدن جمهوری اسلامی بود، اصلا جای تعجب نداشت.
—
بعد از انقلاب هم، بجای حرکت در حهت جا انداختن کنه انقلاب، رهبران گروههای اپوزیسیون و یا نزدیک به رژیم، به ارتجاع خود ادامه دادند و وارد منطق تعیین قدرت شدند، یعنی اینکه در جنگ ارتجاعیون آنکه دروغگو تر و شیادتر و آدم کش تر باشد پیروز است. ارتجاعی ترین قدرت گرفت و بقیه یا سرکوب شدند و یا فرار کردند.
—
فاجعه سرنگونی شاه فقط این نبود که رهبران سیاسی همه مرتجع بودند، فاجعه این بود که زنان و کارگران ابزار دست این سیاسیون شدند.
—
انقلاب نقد و نفی ارتجاع در محل کار و زندگی است.
ارتجاع هست: هیراشی، مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم و غیره.
—
آنارشیست