ماشین وندالیسم (۱): نقابها
مرجان انصاری ــ مگوا
فاشیسم نوین؛ چرخهٔ ترس و قدرت
لندن و اروپا
تظاهرات اخیر لندن با پرچمهای ملیگرایان افراطی و شعارهای ضد مهاجر آغاز شد؛ صحنهای که بیشتر به یک نمایش خیابانی میمانست تا یک حرکت سیاسی. این گردهمایی نشان داد راستهای افراطی در اروپا در پی راهحل نیستند، بلکه هیجان و جلب توجه رسانهای را هدف گرفتهاند و با این هیاهو، جامعه را در دوگانهٔ “خودی و ناخودی” گرفتار میکنند[¹].
اما نکتهٔ مهم این بود که در میان چهرههای حاضر، ایلان ماسک هم دیده شد. او نهفقط در صحنه حضور داشت، بلکه سخنرانی تحریکآمیزی انجام داد و حتی پیشنهاد کرد «پارلمان باید منحل شود». چنین حضوری نشان میدهد ماجرا تصادفی نیست؛ بلکه بخشی از یک سناریوی حسابشده و هماهنگ است که هدفش مشروعیتبخشی به راست افراطی و زیر سؤال بردن نهادهای دموکراتیک است.
اینگونه افراد در کار کشورهای دیگر دخالت میکنند و جلوی رشد دموکراسی را در هر کشوری میگیرند؛ حتی اگر آن کشور بریتانیا باشد ، همان بریتانیا که خود یکی از مکارترین قدرتها در استعمار و ایجاد جنگ در جهان بوده است[²]. دخالت ماسک، یا هر کسی مانند او، فقط سیاسی نیست، اقتصادی هم هست: اینان میکوشند صنایع و محصولات خود را در بریتانیا جا بیندازند و بفروشند، چون میدانند پارلمان با برخی معاملات و منافع انحصاریشان احتمالاً مخالفت خواهد کرد.
این روند در کشورهای مختلف چهرههای گوناگون دارد. در بریتانیا، جریانهایی مانند حلقهٔ اطراف تامی رابینسون بیشتر به نمایش خیابانی و شخصیتمحوری وابستهاند. در فرانسه، “اجتماع ملی” توانست با تغییر چهره از خیابان به پارلمان، بیگانهستیزی را به سطح قانون رسمی برساند و امروز یکی از سه حزب اصلی کشور است[³]. در آلمان، حزب AfD با کسب بیش از ۲۰ درصد آراء در برخی ایالتها و گروههایی چون PEGIDA همزمان در پارلمان و خیابان فعالاند و ترس از پناهجویان و بحران اقتصادی را سوخت خود کردهاند[⁴].
اما در دانمارک ماجرا رنگ دیگری دارد. حزب مردم دانمارک (Dansk Folkeparti) به رهبری مورتن مسرشمد نه فقط در خیابان، بلکه در پارلمان هم حضور پررنگ دارد. اینکه نمایندگان و هواداران این حزب در تظاهرات لندن هم دیده شدند، اتفاقی نیست؛ بلکه نشانهٔ وجود یک شبکهٔ هماهنگ میان احزاب راست افراطی اروپاست. جالب اینجاست که آنان حتی تلاش نمیکنند خود را از دوربینها پنهان کنند. برعکس، حضورشان آشکار و پررنگ است؛ چون خود این دیدهشدن بخشی از سناریوی تبلیغاتی و نمایش قدرت است[⁵].
کارکرد نمایشها و چرخهٔ ترس
هدف این نمایشها چیزی جز تولید وحشت نیست. راستهای افراطی با بزرگنمایی تهدید مهاجران یا اقلیتها، مردم را به این باور میکشانند که امنیت کشور در خطر است. در چنین فضایی، دولتها بهسادگی بودجهٔ نظامی و امنیتی خود را افزایش میدهند. در بریتانیا پس از موج تبلیغات ضد مهاجر، هزینهٔ نظارت شهری طی یک دهه چند برابر شد و دوربینهای جدید سراسر لندن را پوشاند[⁶]. این چرخه روشن است: ترس عمومی = قدرت بیشتر برای پلیس و قانونگذاری سختتر.
جالب اینجاست که بیشترین فشار بر بودجهٔ عمومی نه از سوی مهاجران، بلکه از سوی هزینههای نظامی و جنگی است. میلیاردها یورو صرف ارتش و تجهیزات میشود، اما در رسانههای راستگرا طوری وانمود میکنند که گویا مهاجران دلیل اصلی مشکلات اقتصادیاند. واقعیت این است که بخش بزرگی از مهاجران شاغلاند و به چرخهٔ اقتصاد کمک میکنند[⁷].
اما فشار فقط اقتصادی نیست؛ بخش مذهبی این جریانها نیز بار سنگینی بر جامعه میگذارد. مسیحیت و یهودیت، درست مثل اسلام، وقتی وارد عرصهٔ سیاسی میشوند، بسیاری از حقوق فردی را محدود میکنند. نقطهٔ مشترک همهٔ این مذاهب در سیاست، ضدیت با آزادیهای زنان است: مخالفت با سقط جنین، محدود کردن حقوق فردی زنان، و تلاش برای کشاندن آموزههای مذهبی به مدارس[⁸].
افراطگرایی منشونیستی هر ابزاری که گیرش بیاید، پشت آن پنهان میشود. یکبار مذهب را عَلَم میکند، یکبار نژاد یا فرهنگ ملی را، و اگر لازم باشد حتی نقاب دموکراسی و حقوق بشر قلابی را به چهره میزند. مهم نقاب نیست؛ مهم این است که با هر پوششی بتواند آزادیهای فردی را محدود کند[⁹].
حتی اگر آمار جرم مهاجران پایین بیاید یا موج پناهجویان فروکش کند، این ماشین از حرکت نمیایستد. همیشه دشمن تازهای ساخته میشود: یکبار مهاجر، بار دیگر مسلمان، بعد اقلیت جنسی یا یک نهاد بینالمللی. همین الگو را در تاریخ بارها دیدهایم؛ در جنگ سرد دشمن کمونیسم بود، پس از یازده سپتامبر دشمن “تروریست مسلمان” شد، و امروز دشمن “مهاجر” معرفی میشود[¹⁰].
رهبران و پیروان
رهبران راست افراطی اغلب ترکیبی خطرناک از اختلالات روانیاند: سایکوپتهایی که حسابگر و بیرحمند، سوسیوپتهایی که بدون فکر و تکانشی عمل میکنند، نارسیستهایی که فقط به ستایش و قدرت شخصی میاندیشند، و اپورتونیستهایی که هیچ باوری ندارند جز سود لحظهای. هیتلر، موسولینی، ترامپ یا بولسونارو هر یک نمونهای از این ترکیباند[¹¹].
اما رهبران بدون پیروان چیزی نیستند. این تودهٔ دهنبین و هیجانزده که بیفکر شخصی و بدون ارادهٔ مستقل زندگی میکنند، همان سوخت اصلی ماشین فاشیسماند[¹²].
اسکاندیناوی؛ استثناء نسبی
در اسکاندیناوی اوضاع کمی متفاوت است. در این کشورها، رهبران سیاسی باید سالها در احزاب محلی، شوراهای شهر و کارهای داوطلبانه فعالیت کنند تا به رأس قدرت برسند. داشتن خانوادهٔ ثروتمند یا نام مشهور کافی نیست. این غربالگری سیاسی باعث میشود کمتر کسی با ذهنیت آشکار فاشیستی بتواند به رأس سیاست برسد.
در دانمارک این روند بهخوبی دیده میشود و محدود به یک حزب خاص نیست. آنگر یورگنسن (سوسیالدموکرات)، نخستوزیر دههٔ ۷۰ و ۸۰، کارگر سادهای بود. پل نیروپ راسموسن (سوسیالدموکرات)، نخستوزیر دههٔ ۹۰، از خانوادهٔ کارگر بود. هله تورنینگ-اشمیت (سوسیالدموکرات)، نخستین زن نخستوزیر (۲۰۱۱–۲۰۱۵)، سالها در پارلمان اروپا و حزب کار کرد. در سوی راست میانه، آندرس فوگ راسموسن از حزب ونستره (Venstre – در لغت به معنای “چپ”، اما امروز یک حزب راستمیانه و لیبرال است) پیش از نخستوزیری دههها فعالیت حزبی و پارلمانی داشت و بعدها دبیرکل ناتو شد. لارس لوکه راسموسن هم از همین حزب برخاست و پس از سالها خدمت در پارلمان و وزارتخانهها نخستوزیر شد[¹³].
حتی در چپ رادیکال هم همین روند دیده میشود. حزب اینهدلیست (Enhedslisten) که امروز در پارلمان نماینده دارد، سالها تنها در سطح محلی و شوراهای شهر فعال بود. رهبرانش از دل اتحادیهها، گروههای زیستمحیطی و جنبشهای عدالت اجتماعی برخاستند[¹⁴].
فاشیسم پنهان
فاشیسم نوین هیچوقت با نام خودش وارد صحنه نمیشود. همیشه خودش را پشت چیزی پنهان میکند تا دیده نشود، چون میداند اگر عریان شود، لو میرود و جامعه آن را پس خواهد زد. یکبار با شعارهای مذهبی ظاهر میشود و خود را مدافع مسیحیت یا یهودیت معرفی میکند، بار دیگر با پرچم ملیگرایی و “حفظ فرهنگ بومی” جلو میآید. حتی سنتها و آدابورسوم کهنهٔ ما نیز بهانهای میشود برای تحمیل محدودیت بر آزادیهای فردی. و گاهی نقاب دموکراسی و حقوق بشر را به چهره میزند تا اعمال تبعیضآمیزش را توجیه کند[¹⁵].
این نقابها مردم را میفریبند، چون بهظاهر ارزشهای آشنا را بازتاب میدهند: ایمان، میهن، سنت یا آزادی. اما پشت این نقابها همان سیاست قدیمی نهفته است: محدود کردن آزادیهای فردی، بهویژه حقوق زنان و اقلیتها، و تحمیل قوانین سختگیرانه بر دگراندیشان. فاشیسم اگر چهرهٔ واقعیاش دیده شود، در هیچ جامعهٔ مدرن و آزاد پذیرفته نخواهد شد.
آنچه امروز در اروپا میبینیم، تکرار همان الگوی کهنهٔ فاشیسم است، فقط با نقابهای تازه. یک روز زیر پرچم نازیسم، روز دیگر با دشمنسازی از کمونیسم، سپس با برچسب “اسلامگرایی” و امروز با مهاجرستیزی. اما هدف همیشه یکی بوده: ساختن دشمن فرضی، زنده نگه داشتن ترس، و مشروعیت بخشیدن به محدود کردن آزادیها.
رهبران این جریانها ترکیبی از روانهای بیمار و فرصتطلباند، اما بیفکر بودن و دنبالهروی تودهها نیز نقش مهمی در موفقیتشان دارد. پیروانی که بدون اندیشهٔ مستقل به تحریک رسانهها پاسخ میدهند، خود بخشی از مشکلاند.
در برابر این چرخه، اسکاندیناوی نمونهای متفاوت است؛ جایی که رهبران از دل کار حزبی و فعالیت اجتماعی بالا میآیند، نه از ثروت و نام خانوادگی. این سازوکار گرچه مصونیت کامل ایجاد نمیکند، اما دستکم مانع صعود مستقیم فاشیستهای افراطی میشود.
فاشیسم نوین همیشه پشت چیزی پنهان میشود: مذهب، نژاد، سنت یا حتی نقاب حقوق بشر. اما حقیقت همان است: محدود کردن آزادیهای فردی، بهویژه زنان، کودکان و اقلیتها. و این حقیقت را جامعهای آزاد و مدرن هرگز نخواهد پذیرفت.
همهٔ این روندها در زیر یک عنوان کلی قرار میگیرند ماشین وندالیسم:
. دربارهٔ این ماشین در آینده بیشتر سخن خواهم گفت.
منابع و مراجع:
[¹] BBC News – Coverage of far-right rallies in London
[²] The Guardian – “Elon Musk’s controversial political interventions”
[³] France24 – “National Rally in France’s mainstream politics”
[⁴] DW – “AfD surges past 20% in German polls”
[⁵] Politico Europe – “Danish People’s Party and European far-right links”
[⁶] The Independent – “UK surveillance cameras rise in past decade”
[⁷] Eurostat – “Employment rates of migrants in the EU”
[⁸] Human Rights Watch – “Restrictions on women’s rights in religious politics”
[⁹] Chomsky, N. – Manufacturing Consent
[¹⁰] History.com
– “The Cold War” + Post-9/11 war on terror
[¹¹] Stanley, J. – How Fascism Works
[¹²] Arendt, H. – The Origins of Totalitarianism
[¹³] Wikipedia – “Prime Ministers of Denmark” (verified with Folketing records)
[¹⁴] Enhedslisten official site – Party history
[¹⁵] The Conversation – “Modern fascism and its disguises”
Comments
ماشین وندالیسم (۱): نقابها <br> مرجان انصاری ــ مگوا — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>