Comments

مارکس و اتحادیه‌های کارگری، مارکس و جنبش کارگری فرانسه: برگردان: آمادور نویدی — 3 دیدگاه

  1. (۲)
    تبهکاری – درک مارکسیستها از تبهکاری فقط لمپن پرولتاریا است در حالیکه تفاوت جندانی بین سرمایه داران و تبه کاران وجود ندارد. سرمایه داران از خیلی کوچک گرفته تا خیلی بزرگ، دروغگو، از پشت خنجر زدن و متظاهر هستند و حتی اگر بتوانند قوانین خودشان را هم زیر پا میگذارند که کار همیشگی گانگسترهاست.
    خرافات و اندیشه های غیر علمی – مارکسیستها مثل خرافیون ، آمدن جامعه کمونیستی را اخر زمانی کرده اند و هی وعده میدهند پرولتاریا قبر کن سرمایه داری است، اما میلیاردها کارکر به احزاب سرمایه داران رای میدهند و یا دنباله روی آنها هستند.
    تمام

  2. میگوید آنارکوسندیکالیستها در سال ۱۹۱۴ ورشکست شدند. او توهم احمقانه کارگران به سوسیال دموکراتهای ۱۹۱۴ را و بعد به حزب بلشویک جنایتکار را با ورشکست شدن آنارشیستها یکی گرفته. حالا کجاست حزب بلشویک انقلابی و ورشکست نشده شما؟ اما ایده آنارشیست هنوز زنده و سالم است و بر خلاف جنایتکاری دولتهای مارکسیستی ،الهام بخش مبارزه علیه ارتجاع است.
    ارتجاع هست: هیراشی، مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، تعصبات، تبهکاری و خرافات.
    حال ببینیم مارکسیسم در ارتباط با خصوصیات ارتجاع کجای کار است.
    (۱)
    هیراشی – مارکسیسم از همان مارکس و انگلس هوادار هیراشی و نوک هرم بودن نخبگانش بوده است. حتی انگلس بنفع آتوریته یک مقاله دارد که منطق بسیار کودکانه ای دارد.
    مردسالاری – مارکسیستها از جمله خود مارکس مردسالاری را بصورت یک مناسبات اجتماعی – تاریخی معین پس زده چون بر طبق ماتریالیسم تاریخی معیوبشان نیست. آنها سعی میکنند مردسالاری را از زاویه رابطه کار و سرمایه توضیح بدهند که کوششی است از لحاط علمی واقعا بچگانه. کالایی شدن زن، مردسالاری را بعنوان یک پیشنهاده تاریخی لازم دارد.
    بردگی مزدی – گرچه مارکس بدرستی روابط سرمایه داری را تجزیه و تحلیل کرده است، اما مارکسیستها و خود مارکس استثمارگری بورژوازی را با نظریه بسیار غلط تکامل ماتریالیستی تاریخی، از در و پنجره وارد صف انقلاب مبکنند و هنوز هم در این تخیل غلط و اخلاق ضد بشری سیر میکنند.
    امپریالیسم – وقتی مارکسیستها دیدند که سرمایه دارها دارند از امپریالیسم علیه احزابشان استفاده میکنند، تازه دوزاری شان افتاد که امپریالیسم در حقیقت توسعه سرمایه داری بصورت صنعتی کردن همه جا نیست، بلکه حتی جلوی رشد نوع استثمار سرمایه داری صنعتی را هم میگیرد و بهمان روشهای استثماری قدیم راضی می شود. امپریالیسم در حقیقت از همان اول از عوامل مهم رشد سرمایه داری در اروپا بود و مارمس اهمیت مرمزی آنرا ندیده بود.
    تعصبات – مارکسیستها با اصول دین کردن مارکسیسم و مارکس را مثل پیغمبر دیدن، از خودشان خواص حزب اللهی و فالانژی و ناریستی نشان داده اند.مثلا، سازمان چریکهای فدایی خلق، شهدای خود را خیلی مقدس جلوه میدهد.
    پایان (۱)

  3. مارکس در این توهم بسر میبرد که پرولتاریا علیه مالکیت خصوصی بر ابزار تولید بورژوازی خیلی علمی و صنعتی شده اتقلاب خواهد کرد، این یک رویا و تخیل بود و تحقق پیدا نکرد. سوسیالیسم مارکس علمی نیست، شبهه علمی است. آنارشیستهایی مثل باکونین فهمیده بودند که مارکس قدرت طلب است و آنترناسیونال را به اتشعاب و بازی های زشت قدرت طلبی و آتوریته طلبی می کشاند. باکونین حکومت فاشیستی لنینی استالینی را خوب پیش بینی کرده بود.
    الان حزب کمونیست فرانسه هیچ چیزی نیست جر مشتی اپورتونیست قدرت طلب که قبلا نوکر و جاسوس حزب کمونیست شوروی بود و حالا مثل سامورایی های ولگرد و بی صاحب شده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>