ليبرال، فمينيست، زن…چه وحشتناک
جانين گاروفالو با کمدی ويژه خود ميليونها نفر را در سراسر آمريکا از صميم قلب ميخنداند، اما دختر شاد « شوايستاده» آمريکا خود اين روزها غمگين است . او که بتازگی از تورهنری 1.5 ساله خوددر دور امريکا بازگشته است به سردبير بخش فرهنگی ” پروگرسيو” ميگويد:” من اغلب دچار دپرسيون ميشوم، يک حالت ناراحتی عمومی ، منظورم اين نيست که بی تفاوت شده ام . منظورم حالتی از اندوه و ترس است.” چرا؟ او علت آنرا چنين توضيح ميدهد” در اينجا به دمکراسی تجاوز شده است، و رسانه های اصلی در آن شرکت کرده اند. ما در دوره ” نئو مک کارتيسم و پست دموکراسی زندگی ميکنيم،عليه دموکراسی جنايت صورت ميگيرد. دموکراسی ناديده گرفته ميشود.”
قبل از اينکه جنگ شروع شود ميليون ها نفر در سراسر جهان برای صلح راه پيمايی کردند. اين در تاريخ بی سابقه بوده است. و رسانه های اصلی اين را اساسا ناديده گرفته و به حاشيه راندند. پرزيدنت آشکارا گفت که اوسياست را برای گروه بندی های ويژه پيش نمی برد.اول از همه ، هشت ميليون آدم را، نميتوان گروه بندی ويژه خواند. بعد او دقيقا دارد برای گروه بندی ويژه ای سياست را پيش ميبرد، و اسم اين گروه بندی ويژه “مسيحيان راست” است. من هرگز تصور نميکردم زندگی من اين باشد.”
جانين برخلاف هنرمندانی چون مايکل مور و مارتين شين قبلا هرگز برخلاف جريان شنا نکرده بود و تصور نميکرد درآمريکايی که برايش مهد آزادی است به جرم استفاده از حق آزادی بيان زير ضربه سهمگين قدرت حاکم قرار گيرد:” من هرکز تصور نميکردم مجبور شوم اين چيزهای احمقانه را تجربه کنم، هرگز تصور نميکردم به خاطر اينکه از عدالت اجتماعی دفاع کرده ام مجازات شوم، هرگز فکر نميکردم بشود کسی را به خاطر آنکه از صلح ، ديپلماسی،و عدالت اجتماعی دفاع ميکند شکنجه کرد.”
در پاسخ اين سوال که چرا با اين شور صدای خود را عليه جنگ بلند کرد: ” زيرا دردمندانه احساس کردم جنبش ضد جنگ را منعکس نميکنند..اگر اين جنبش در رسانه های اصلی باصداقت بازتاب داده ميشد، من به تقاضای اين جنبش برای همکاری پاسخ منفی ميدادم . ولی وقتی ديدم به هيچکس اجازه نميدهند که به تلويزيون برود و واقعيت را بگويد تصميم گرفتم به آنها پاسخ مثبت بدهم .”
در پاسخ اين سوال که آيا اين مخالفت برای او عواقبی داشته است، ميگويد آری قراردادهای متعددی را از دست داده است و در ليست سياه قرار گرفته است ، ولی برايش مهم نيست چون او اصلا هنرپيشه هاليوودی نيست:” برايم عجيب است که به من فعال هاليوودی ميگويند، من در هاليوود زندگی نميکنم و جزيی از هاليوود نيستم ، هيچوقت مرا در مراسم اسکار ديده ايد؟ هيچوقت ديده ايد، لباس مجلل شب بپوشم، هيچوقت ديده ايد سوار ليموزين شوم؟”
آيا وسايل ارتباط جمعی رسمی او را تحت فشار قرار داده اند؟
” اوه ، خدای من، مسخره است. نه فقط من، بلکه هرکه را که مخالفت کرد. مطبوعات وقت آمريکا ، يک عالمه وقت را با تحت فشار قرار دادن ستارگان مشهور هدر داده اند.” و طبع لطيفه پردازش آنها را به زير شلاق ميکشد:
” اول از همه بايد از آنها پرسيد چرا وقت مردم را با مشت و مال دادن ستارگان حرام ميکنيد ؟ مرا به برنامه خود دعوت نکنيد. مرا در شو خود نگذاريد. شما در برابر يک انتخاب قرار داريد، يا بايد ميهمانی را دعوت کنيد که برای شما محترم است ، يابايد به مهمانی که دعوت کرده ايد احترام بگذاريد. ” و ادامه ميدهد:
“آنها دوستت دارند اينطور جلوه بدهند که اگر کار شما هنر سرگرمی است ، پس شخصيت شما به همان خلاصه ميشود و نميتوانيد بدانيد در دنيا چه ميگذرد. به اين ترتيب شمابا گويندگان و آدمهايی در رسانه ها روبرو ميشويد که کاملا بالغ شده اند اما درست مانند بچه دوازده ساله رفتار ميکنند، و به شما ميگويند “خفه شو. تو هيچ نميدانی”و به معنای واقعی کلمه مثل بچه های آزار گر مدرسه شمارا تهديد ميکنند.”
در سی ان ان و ان بی سی با او چطور برخورد شد؟
“بعضی گوينده ها ، يا روزنامه نگارها يا هر چه صدايشان ميکنيد، شخصيتها، مهربانند ، و اين خوب است . اما بيشتر اوقات ، شما مجبوريد در مقابل آنها از خود دفاع کنيد. اصلا اين شانس را به شما نميدهند که در مورد چيزی بحث کنيد. شما بايد از خودتان دفاع کنيد که موضع تان درست است، بايد از انتخاب خودتان دفاع کنيد، ثابت کنيد که ميهن پرست هستيد، ثابت کنيد که ضريب هوشی خوبی داريد، و بعد هيچ اطلاعاتی به بيننده داده نميشود.”
او در مورد رسانه ها و ظايفشان جدی است:
“آنها در تئوری بايد پاسدار حقيقت باشند. اما اين تئوری است. در دوره مهمی مثل اين آنها بطور مطلق به بغل محافظه کاران تندرو افتاده اند.
از اين جا به سخنگويان راست مشخصی در راديوو تلويزيون ميرسيم( آنها را نام ميبرد) . اينها به نظر من کاری که ميکنند اين است که مشکلات شخصی خود را به مزخرفات رسانه ای تبديل ميکنند، حالا راسيستی باشد ، يا سکسيستی ، يا ضد همجنسگرايی ، يا غريبه ستيزی يا امپرياليستی ، و همه اين چيزها را در پرچم آمريکا می پيچند و پشت عيسی مسيح پنهان ميشوند.
والدين سربازانی که در جنگ جان خود را از دست دادند و والدين شهروندان عراقی که مردند بايد حق داشته باشند با اعلام جرم عليه اين رسانه ها به گوش آنها سيلی بزنند. والدين سربازان بايد اين حق قانونی را داشته باشندکه عليه فاکس و نيويورک پست شکايت کنند که در تمام طول جريان هورا کشيدند، پرچم تکان دادند وورجه وورجه کنان و با برنامه های بيمارگونه و ميهن پرستی کاذب افکار عمومی را دستکاری کردند. “
آيا با نامه وميل او را اذيت ميکنند؟
“اوه ، لعنتی ، مجبور شدم شماره تلفنم را تغيير بدهم.بيشتر ميلهايی که ميگيرم ضد زن است.. من افتخار ميکنم که يک زن ، يک ليبرال ويک فمينيست هستم، و تنفرنامه هايی که به دليل اين سه خصوصيت برای من ميفرستند ، به شخص من مربوط نميشود. به امضاء کننده ها برميگردد، و به اينکه راست دراين کشور چه کرده است که دشمنی با اين چيزها را ريشه دار کرده است.
و بعد تعداد زيادی تنفرنامه هست که در آنها گفته ميشود هنرپيشه ها ثروتمند تر از آن هستند که بفهمند اوضاع از چه قرار است. هنر پيشه ها در هاليوود زندگی ميکنند و از اين قبيل حرفهای بی معنا. آيا آنها ميتوانند تشخيص دهند خانواده رئیس جمهور يا خانواده معونش چقدر ثروتمند هستند؟ و اشکرافت ها؟ بيل او ريلی؟ تام بروکو؟ آيا آنها تشخيص ميدهند که وقتی داريد در مورد دولت کنونی، بويژه بوش و چنی ، حرف ميزنيد آنها از چه شيوه زندگی ممتاز، ثروت، وامتيازات يگانه ای بر خوردارند؟ اگر ميخواهيد از کسی صحبت کنيد که آدم معمولی را درک نميکند ، آنوقت لازم نيست از ” بلت وی” دورتر برويد. اين تکان دهنده است که بعضيها خودشان را با اينکارهای احمقانه، بايکوت ها و اي- ميل ها سرگرم کرده اند . اين چيزها عميقا ضد آمريکايی و ضد دموکراتيک است. اينها ضد قانون اساسی آمريکا ست، پس آنها دارند ازچه دفاع ميکنند؟ مگر نه اينست که آنها دارند يک دولت فاشيست ميسازند؟ مگرنه اينکه آنها دارند سعی ميکنند مردم آمريکا را تا جايی ببرند که زير يک رژيم تماميت گرا زندگی کنيم. “
آيا فشارها اورا پشيمان کرده است؟
” از اين پشيمان نيستم.من نميتوانم بايستم و ببينم تاريخ درست از روی سرمن ميگذرد. درست مثل اين است که از تو بخواهند خم شوی ، سرت را توی شن فرو کنی، و يک پرچم روی باسنت بگذاری.”
آيا فکر ميکند کار او شجاعانه است؟
“چه شجاعتی؟ هيچ شجاعتی در اين نيست که بگويی ” هی ، من فکر ميکنم اين درست نيست”. هيچ شجاعتی دراين نيست که بگويی ” من فکر نميکنم در کشور ما دموکراسی بطور واقعی عمل نميکند، من فکر ميکنم دارند ما را بازی ميدهند”
اينها شجاعت نيست ، عقل سليم است. تصور ميکنم رفتن به تلويزيون شجاعت ميخواهد. واقعا شجاعانه وسادو مازوخيستی است که به فاکس بروی”
آيا ايجاد رسانه های آلترناتيو ممکن است؟
“آری ممکن است . آنچه دشوار است سوراخ کردن ديواری است که مخالفان آن و رسانه های رسمی در برابر آن ايجاد ميکنند.”
با وجود دشواريها او در اين زمينه دارد با تعدادی از هنرمندان به تلاشهايی برای ايجاد رسانه آلترناتيو دست زده است.
از آرشیو روشنگری
Comments
ليبرال، فمينيست، زن…چه وحشتناک — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>