قحطی در غزه ، دلار و دموکراسی
بازنشر دو مقاله از آرشیو روشنگری
https://roshangari.info
1.4 ميليون ساکنان غزه بی آن که دوربين های تلويزيونی روی آن ها متمرکز شود، بر اساس يک طرح غيرانسانی و جنايتکارانه در گرسنگی و قحطی دست و پا می زنند. آن ها حتی خوشبختی قحطی زدگان و قربانيان جنگ های داخلی در سودان را ندارند که نگاه مردم جهان خود را به رنج خود جلب کنند.
اريکا سيلورمن روزنامه نگار يهودی صحنه های قحطی در غزه را چنين شرح ميدهد:
“جوانان نيمه شب دو شنبه در حاليکه با مشت روی در نانوانی می کوبند فرياد ميزنند : يک صف ديگر درست کنيد…
نانوايی ها ديگر آرد ندارند. گندم، برنج و شکر که به بهای دو برابر فروخته ميشد، ناياب شده است.
پس از چند هفته که از ورود دانه های نباتي، لبنيات، غذای کودکان، مصالح ساختمانی و همه کالاهای اساسی جلوگيری کرده اند، غزه با يک بحران انسانی روبرو شده است. دو شنبه بعد از ظهر کارنی را که تنها راه ورود و خروج کالا به غزه است و دو ماه بود که بسته بود، 40 دقيقه باز کردند.حدود 6 کاميون آرد و شکر وچندين کاتينر چيپس و کوکا کا لا اجازه ورود يافت و باز دو باره آن را بستند.”
اوضاعی که برخی از خبرنگاران مستقل از غزه شرح ميدهند، بی اختيار انسان را به ياد شکنجه يهوديان در دوره نازی ها می اندازد.شکنجه توده ای در اين جا مثل آن زمان نيز به شيوه برنامه ريزی پيش می رود. اميره هس در 22 مارس در هاآرتص می نويسد:
“در انتخابات ها، اسرائيلی ها فقط در مورد خودشان رای نمی دهند. آن ها احزابی را انتخابی می کنند که 4 سال نه فقط بر سرنوشت خودشان تاثير می گذارد ، بلکه سرنوشت 3.5 ميليون فلسطينی را که تحت اشغال آن زندگی می کنند نيز تعيين می کند. کاری که اکنون 39 سال تمام است دارد صورت می گيرد. برنده انتخابات اسرائيل حکومتی را تشکيل ميدهد که دقايق و جزييات زندگی فلسطينی ها را تعيين می کند.
اين است جوهر اشغال. مردم رای ميدهند و از اين طريق به شيوه ای دمکراتيک به حکومت اجازه می دهند در مکان هايی که به زور نظامی بر آن ها حکومت می کند، ديکتاتوری خود را اعمال کند. در اين مکان ها ملتی زندگی می کند که به طور تام و تمام از هرگونه حقوق دمکراتيک در اين بازی دمکراسی محروم است.”
هس سپس در مورد جنايتی که دارد در غزه سازمان داده می شود چنين می گويد:
“ديکتاتوری که به شيوه دمکراتيک توسط مردم اسرائيل انتخاب شده، در دو ماه گذشته تصميم گرفته ساکنين غزه بايد “رژيم” بگيرند. داو ويسگلاس مشاور دولت بلافاصله بعد از پيروزی حماس در انتخابات اين توصيه را به دولت کرد. وزير دفاع شائول موفاز وزير دفاع تصميم گرفت به ساکنان غزه بايد کمتر و کمتر محصولات تازه و لبنی برسد، بعد کمترو کمتر برنج و بعد نان قطع شود.
موفاز با بستن کارنی که تنها راه بازرگانی غزه است نه تنها به عنوان نماينده دولت اسرائيل در مورد رژيم غذايی فرد فرد فلسطينی ها تصميم می گيرد، بلکه هم چنين ده ها هزار کارگر فلسطينی را بدون مزد روانه خانه می کند. رانندگان، مغازه داران، باربران، کارگران خياطي، زارعين، کارگران ساختمانی و همه دستفروشانی که کالاهای شان نرسيده بی کار شده اند. تحصيل کودکان، بهداشت و درمان، ساختمان سازی حتی ديدو بازديدها تحت فشار اين سياست قرار گرفته است.”
مدل رفتاری و روانی رژيم نژاد پرست اسرائيل هم به طرز عجيبی به نازی ها شباهت يافته است. بنا بر گزارش هاآرتص داو ويسگلاس مشاور اهود اولمرت در مورد گرسنگی دادن مردم فلسطين در يک اجلاس گفت: ” اين مثل آن است که پيش دکتر تغذيه برويد. فلسطينی ها خيلی خيلی لاغرتر خواهند شد، اما نخواهند مرد”. هاآرتص در ادامه آورده است همکاران ويسگلاس که در اجلاس حاضر بودند از جمله رئيس کل پرسنل نظامي، مدير کل شين بت و ژنرال های ارشد و مقامات در واکنش به اين حرف ويسگلاس ” از خنده پس افتادند”.
به نوشته اريکا سيلورمن بر اساس ارزيابی مرکز تجارت فلسطين، با هر روز بستن کارنا،فلسطينی ها روزانه 600000 دلار از دست ميدهند.
دولت بوش که از اقدامات اسرائيل حمايت می کند، با ژست فريبکارانه ای گفت فقط کمک به تشکيلات فلسطينی را قطع می کند. اماچندين تحليل گر به حقه بازی نهفته در اين ژست اشاره کرده اند. معاش مردم فلسطين به تشکيلات موقت بسته است و نه فقط بخش عظيمی مستقيما حقوق بگير آن هستند بلکه بسياری از موسسات و فعاليت های مدنی نيز مستقيم يا غير مستقيم به بودجه دولت وابسته اند و دولت بوش ميداند عملا ويرانی و از هم پاشيدگی کامل اقتصاد هم اکنون بحران زده فلسطينی و قحطی توده ای را تدارک می بيند.
دلارکراسی
دلار، و نه برنامه، محور اصلی در انتخابات ها و دموکراسی ای است که آمريکا برای کشورهای عقب مانده در نظر گرفته است.اين دلار است که به رای گذاشته می شود و نه برنامه. با دلارها نه تنها مانند مورد85 ميليون دلار اختصاصی برای “پيشرفت دموکراسی در ايران” آدم ميخرند و حزب و گروه و قهرمان گوش به فرمان و ويرانگر برای دموکراسی درست می کنند، بلکه هرجا که دلار رای نياورد، آن را به وسيله قحطي، نابساماني، نا آرامی و حتی کشتار تبديل می کنند.
يک جوک ديگر تاريخ که دولت بوش در رابطه با انتخابات فلسطين به ساير داستان های مضحک دوره خود افزود اين بود که قبل از انتخابات و به منظور انتخاب عباس ، دولت بوش 50 ميليون دلار کمک در اختيار تشکيلات فلسطين تحت رهبری عباس گذاشت. اما وقتی عباس پيروز نشد بنا بر گزارش نيويور ک تايمز حالا خواها ن باز پس دادن فوری اين 50 ميليون دلار شده است![ کسانی که برای 85 ميليون دلار دندان تيز کرده اند بايد مواظب باشند زير قرض نروند]
اسرائيل بعد از انتخابات، 50 ميليون دلاری را منابع مالی فلسطينی را که بايد ماهيانه به آن بپردازد قطع کرد. برنامه های نظامی و سياسی و قراردادهای تجاری به نحوی تنظيم شده که تمام کالاهايی که به فلسطين وارد می شود بايد در سواحل و فرودگاه های اسراييل تخليه شود. اسرائيل سپس حقوق گمرگی و ماليات های جمع شده را بعد از کسر هزينه هايی که بابت خدمات و آب و برق ميگيرد، بايد در اختيار مقامات فلسطينی بگذارد. اين پول است که اسرائيل از دادن آن خود داری می کند. در حاليکه قرار دادهای مربوطه در دوره اسلو تنظيم شده است و اسرائيل طبق قوانين بين المللی موظف است آن را به اجرا در آورد. اين موردی ديگر از نقض قرار دادهای بين المللی است که اسرائيل و آمريکا در دوره بوش به شيوه ای کودتايی به انحلال يک جانبه آن ها همت گماشته اند. آنوقت اسرئيل و آمريکا از حماس می خواهند به قراردادی که بين عباس و شارون بوساطت آمريکا امضا شده احترام بگذارد، قراردادی که بر اساس آن ديگر با فلسطينی ها مذاکره نخواهد شد بلکه فلسطين موظف است تصميمات اسرائيل را به اجرا بگذارد. در حاليکه مردم فلسطين در رد همين قرارداد به حماس رای دادند. در حقيقت قرار دادها و مصوبه های بين المللی عملا موادی هستند که شرط ناگفته ای در خود دارند: يک طرفه اند. طرف ضعيف مجبور به اجرای آن است، طرف قوی اختيار نقض آن را دارد.
سياست اسرائيل و آمريکا در به زانو در آوردن مردم از طريق گرسنگی دادن به آن ها حقيقت ديگری را نيز افشا کرد. اين که اسرائيل اساسا تمام امکانات و عوامل ممکن برای وجود يک کشور به نام فلسطين را قطع کرده است،از سرزمين به هم پيوسته تا اقتصاد – بگذريم از قدرت دفاعی يا حق حاکميت سياسی. سرزمين های فلسطينی چيزی جز بانتونستان هايی نيستند که اسرائيل حتی از انضمام آن ها با جمعيت شان به خود اجتناب می کند، بلکه با پاکسازی خونين و مبتنی بر همان نظريه های نازيستی بطور دايم جمعيت آن را ميراند تا مرزهای خود را توسعه دهد. در عين حال اسرائيل نه تنها ماليه و روابط اقتصادی مردم فلسطين را تحت کنترل می گيرد، بلکه حتی از شکل گيری بدوی ترين اقتصاد فلسطينی که بتواند نان بخور و نميری برای مردم تامين کند جلوگيری می کند. تصاويری که در اين صفحه می بينيد عکس روستائيانی است که درخت های نخل آن ها توسط يهوديان اسکان داده شده بريده شده است.
روشن است که اين سياست بطور دايم امنيت اسرائيل را تخريب کرده و آن را در دريايی از دشمن غرق می کند. امنيت اسرائيل نياز به گسترش دوستی با عرب های همسايه و بويژه فلسطينی ها بر اساس برابر شمردن آن ها و احترام به تمام حقوق انسانی شان دارد و اين چيزی است که فعالان و متفکران پيشرو يهودی مثل اميره هس، واريکا سيلور من تلاش می کنند به مردم اسرائيل بگويند.
قطع در آمد فلسطينی ها بعد از پيروزی حماس مثل تمام موارد ديگر سياست آمريکا مخرب ترين نيروها را در منطقه تقويت می کند. هم در داخل فلسطين که هم اکنون حرفی برای گروه های تروريست تندرو تر از حماس باز کرده است،هم در منطقه. حماس در اين شرايط بيش از پيش به کمک رژيم اسلامی ايران متکی می شود و رژيم اسلامی که در انتخابات خود هم زور و ممنوعيت و سرکوب و هم پول را به خدمت گرفت، در منطقه سرو صدا به راه انداخته است که مدافع انتخابات آزاد در فلسطين و حمايت از مردم فلسطين است. همانطور که ريک کلی يک تحليل گر غربی نوشته است اين امر به نفع محافظه کاران مرتجع آمريکايی هم هست که از يک طرف حماس را متکی به تروريسم رژيم اسلامی و از طرف ديگر رژيم اسلامی را منبع تغذيه تروريسم در جهان عرب بخوانند و سياست خود را در منطقه پيش ببرند.
گرسنگی و قحطی که به کمک سياست های شبه فاشيستی بر يک و نيم فلسطينی ساکن غزه و 3.5 ميليون مردم کل مناطق اشغالی تحميل شده، با فلاکت ما زير سايه جمهوری اسلامی نيز از راه پيچ در پيچی پيوند می خورد. رژيم اسلامی با اتکاء به همين سياست های آمريکا برای خود در منطقه نفوذی درست کرده است که بی سابقه بوده و بر پايه آن در مناقشه هسته ای تاخت و تاز می کند و همين تاخت و تاز بهانه ای شده است برای آمريکا تا پرونده هسته ای را به شورای امنيت ارجاع دهد و شرايط را برای گسترش فلاکت در اقتصاد ايران که هم اکنون نيز بحران زده است بيش از پيش فراهم کند. سياست های فاشيستی هميشه و همه جا بساط بازی نيروهای ارتجاعی را گرم می کنند. حاصل مردم از آن ها چيزی نيست جز رنج و فلاکت و دشوارتر شدن دست يابی به آزادی.
زهره سحرخیز
*************************
مهريه های مفيد
روشنگری.بازار وسط شهر غزه اين روزها از تلالو طلا می درخشد.مردم آخرين قطعات طلا و جواهر خود را ميفروشند تا آرد و نخود ولوبيا تهيه کنند. معامله يک طرفه است. يعنی مردم فقط برای فروش به مغازه ها می آيند. گفته ميشود طلاها راه دوبی را در پيش می گيرد. شيخ نشين های خليج، امروز روی بورس هستند. از خاويارخزر و قربانيان نگون بخت تن فروشی در ايران اسلامی و طلای غزه گرفته تا نمايندگان مهم شرکت های چند مليتی نفتی و البته ,آقازاده های جمهوری اسلامی, و حتی مايکل جکسون مغضوب هم راه ملک و مملکت شيخ هايی را در پيش ميگيرند که امارت قرون وسطايی شان نه تنها قلب نازک طرفداران حقوق بشر در کاخ سفيد را به درد نمی آورد، بلکه جای گل و گشادی هم در اعماق هر دو دهليز و هردو بطن آن به خود اختصاص داده است.
مدرسه جنگ به جای مدرسه حيوانات
جوئل گرينبرگ از شيکاگو تريبون می نويسد يک نگاه به بازار وسط شهر غزه که بقايای يک منطقه تاريخی چند قرنی است به نحوی تکان دهنده، فلاکت فلج کننده ای را که مردم عادی غزه به علت تحريم اقتصادی آمريکا واروپا و اسرائيل در آن گرفتار آمده اند نشان ميدهد. او با چند تن از مشتريان مغازه ها مصاحبه کرده است. اين ها هستند عرضه کنندگان طلا و ليست تقاضاهای آن ها در برابر طلا:
*ام محمد 33 ساله پرستاری است که در اثر تحريم اقتصادی بيکار شده است. او ميگويد برای خريد غذا به پول احتياج دارم.
*مهديه ابو ندا 55 ساله دستبندش را ميفروشد. شوهرش در بيمارستان کار ميکند ولی او دو ماه است حقوق نگرفته است. ابو ندا ميگويد حساب بقالی بالا رفته است. شهريه بچه ها را که نتوانستم بدهم. تمام طلاهايی را که در عرض 20 سال نگه داشته بودم فروختم.
با پول فروش طلاها البته شهريه را نمی توان پرداخت. با آن فقط ميتوان زنده ماند: اوصورت حساب کالاهايی را که از بقالی نسيه خريده و نتوانسته بود بپردازد با خود داشت: 112 دلار.
ابو ندا به خبرنگار شيکاگو تريبون يادآوری می کند: دارند مردم را به خاطر رای شان تنبيه ميکنند. ما را بين حکومت ها له ميکنند.
*احمد تفيش خياط بيکار شده است. او ميگويد کاری نيست. ديگر کسی سفارش دوخت نمی دهد. دو ماه است که کاری نگرفته ام. گوشت و مرغ از برنامه غذايی ما حذف شده است. غذای ما به چيزهای ساده تر محدود شده است. احمد حلقه عروسی همسرش را برای فروش آورده است. او ميگويد بقيه طلاهايی را که همسرش داشت در چهار مراجعه قبلی به بازار فروخته است. اين آخرين قطعه است.
او حتی قدرت خريد برنامه غذايی ساده شده خانواده را هم ندارد. جوئل گرينبرگ مينويسد بيشتر طلاها و جواهراتی که به فروش می رسد مهريه زن ها بود. در اين جا رسم است که زن ها مهريه رابه صورت طلا نگه ميدارند تا اگر طلاق گرفتند و يا به هر دليل احتياج داشتند، ضمانتی برای زندگی داشته باشند.
*رعيم ابو حصيره 23 ساله ميگويد دارم حلقه عروسی ام را می فروشم. شوهرش که راننده بود بيکار است. ديگر کسی سوار تاکسی نمی شود. خود او لباس عروس ميدوخت ولی کارفرمای او درعرض دو ماه گذشته تنها دو لباس عروسی را کرايه داده است.
راستی در اين شرايط ديگر جايی برای اين مساله باز ميشود که مهريه دادن و گرفتن رسمی ارتجاعی است، حجاب، قيمومت مرد بر زن، حقوق زن.. نه اين مسايل زير بمب و خمپاره به خاک ميافتد و رسوم کهنه جان ميگيرد. حقوق زن همراه با ديگر حقوق مدنی و ملی رنگ می بازد و حماس و جهاد اسلامی احيا ميشود. و اگر نيروهای دمکرات و مدنی از حقوق اين مردم دفاع نکنند در اينجا حماس ميماند و جهاد اسلامی و جمهوری اسلامی.
غزه شهری است که چند ماه پيش مردم در آن جشن گرفته بودند و پايکوبی آن ها در رسانه ها به نمايش گذاشته شده بود. آن موقع اسرائيل چند شهرک اسکان شده را تخليه کرده بود.
اکنون گرسنگی و صدای انفجار خمپاره ها و راکت ها يی که اسرائيل هر روز بطور لاينقطع به سوی غزه شليک ميکند، شهر را از نفس انداخته است. اما رسانه ها ديگر از وضع شهر خبر نمی دهند. اميره هس روزنامه نگار اسرائيلی می نويسد که خانواده ها ديگر به هيچ وجه نمی توانند فکر کودکان را از گلوله و خمپاره و جنگ منحرف کنند. کودکان در کوچه و خيابان هنگام بازی صدای انفجارها را تقليد ميکنند.
غزه و ساحل غربی جايی است که در آن کودکان به جای اين که تفاوت صدای مرغ و خروس را ياد بگيرند، با تفاوت صدای انفجار ناشی از پرتاب راکت و خمپاره و بمب و رگبار گلوله آشنا ميشوند.
در بعداز ظهر داغ جمعه هفته گذشته 9 ژوئن برخی از والدين فرزندان خود را برداشتند و برای فرار از شهر گرسنه و ناامن به ساحل شنی دريا پناه بردند. خانواده هدا غاليا دختر 12 ساله يکی از آن ها بود. اما توپ ناوچه های اسرائيلی بساط پيک نيک آن ها را نشانه گرفت و به يک چشم برهم زدن هفت نفر از خانواده او را به خاک و خون کشيد. او تنها بازمانده خانواده است که کنار پدر می نشنيد و سرش را به شنها ميکوبد و فرياد می زند , بابا ی من، بابای من.,[ عکس اين صفحه چند ثانيه بعد از وقوع جنايت برداشته شده است]. يک فيلم او را نشان ميدهد که ميان اجساد خون آلود خانواده اش که به سردخانه منتقل ميشوند، ديوانه وار و گيج به اين سو و آن سو ميدود.
تنها در ميان مقتولين خانواده او سه کودک خردسال وجود داشت. خود جنايت آن قدر عجيب و غير منتظره نبود – بنا بر گزارش B’tselem يک گروه حقوق بشر اسرائيلي، ارتش اسرائيل در 6 سال گذشته فقط 770 کودک خردسال را کشته است – آنچه که اندکی غير منتظره بود، بی اعتنايی و ولنگاری دولت و ارتش اسرائيل در برخورد با خبر بود. چرخش جهان به طرف حمايت از ستمگری در فلسطين به حدی است که که اسرائيل با لودگی و تکبری مشهود به پخش خبر در رسانه ها برخورد کرد. ابتدا اعلام کرد در هدف گيری اشتباه شده است، بعد گفت خانواده ها گرفتار انفجار مين شده اند. بعد که شواهد تکنيکی و عينی آشکارا اين ادعاها را رد کرد چيزهايی گفت که عملا به اين معنا بود: ولش کنيد بابا اصلا خود حماس آن ها را زده است! و 4 روز بعد يعنی در روز سه شنبه دو راکت با هواپيما درست وسط جمعيت غيرنظامی شهر شليک کرد که 9 نفر را – بيشتر آن ها زن و کودک – کشت . چند روز قبل از آن هم به يک خانواده که با خوشحالی سوار ماشين نوی خود شده و در شهر دور ميزدند شليک می کند و سه فرد از نسل را جا به جا ميکشد. اين ها نشان ميدهد که جنايات کنونی عليه شهروندان غيرنظامی نمی تواند ناآگاهانه صورت گرفته باشد و هدف خاصی را دنبال ميکند.
جالب اين است که ارتش اسرائيل جنايت های دور اخير را وقتی صورت ميدهد که وزير دفاع آقای امير پرتز است که با قول کاهش 500 ميليون دلار بودجه دفاعی و افزايش دستمزد کارگران و تقويت اتحاديه های کارگری به رهبری حزب کارگر ارتقاء يافت. اما با کاديما حزبی که شارون بنيان گذاری کرد کابينه ائتلافی تشکيل داد و اولمرت نخست وزير جديد به جای اين که پست مطلوبش را به او بدهد که بتواند با دستکش سفيد در دولت شرکت کند، او را وزير دفاع کرد و حالا آقای پرتز از بودجه دفاعی در برابربودجه رفاهی دفاع ميکند! در رابطه با اين پشتک معلق زدن، نشريه اکونوميست لندن نوشته است:اپراهيم اسنه مشاور تندروی پرتس گفت:,ما به اين اصل متعهديم که اسرائيل بايد قوی ترين قدرت از باکو تا کازابلانکا باشد. اين تعهد بسيار مهم تر از پيشنهاد هر نوع اقتصاد دان برجسته برای کاهش 2 ميليارد شکل[ پول اسرائيل] بودجه نظامی است., اشاره او به اقتصاد دان برجسته، همان اويشای بريورمن از نمايندگان خود حزب کارگر است که به قربانی کردن رفاه در راه تقويت بودجه نظامی اعتراض کرده است.
دو عامل زمينه را برای توسعه طلبی اسرائيل و حمايت دولت های اروپايی و آمريکا از آن و سکوت در مقابل جناياتی مثل جنايات ساحل غزه کمک کرده است. يکی 11 سپتامبر که به کمک آن افکار عمومی جهان را برای به خاک و خون کشيدن خاورميانه آماده کردند، در حاليکه شاهزاده هايی که بن لادن از ميان آن ها برخاست در عيش و نوش با مقامات کاخ سفيد هماغوشند. دوم سياست هسته ای رژيم اسلامی ايران و سخنرانی های جنجالی محمود احمدی نژاد درمورد اسرائيل. در حاليکه رژيم اسلامی با سوء استفاده از نتايج ظلمی که با همکاری دولت های عرب و غير عرب خاورميانه بر مردم ميرود، موضع خود را در مذاکره و مخاصمه با آمريکا قوی ميکند، آمريکا و اسرائيل از اين سياست ها و سخنرانی ها و لولو ساختن از احمدی نژاد به عنوان بهترين وسيله برای توجيه سياست سرکوب و نظامی گری و توسعه طلبی استفاده ميکنند. حال آن که که ارزيابی تحليل گران مطلع حاکی از اين است که ارتش اسرائيل می تواند تنها در عرض 72 ساعت تمام دستگاه نظامی و امنيتی رژيم جمهوری اسلامی را طوری نابود کنند که ديگر قادر به بازسازی خود نباشد. اما تا آن روز که نوبت ايران و ,خسارت جانبی, جنگ با لولوی جديد برسد، بهای سياست های مخرب رژيم اسلامی و سخنرانی های احمدی نژاد را اسرائيل نقدا از مردم فلسطين ميگيرد.
تاکتيک اسرائيل: هدف قرار دادن حقوق فردی در امتداد نابودی حقوق ملی
ظاهرا هدف تحريم اقتصادی فشار بر حماس برای به رسميت شناختن اسرائيل است. آمريکا نيز ظاهرا از تحريم اقتصادي، تغيير رژيم را دنبال ميکند يعنی اين که حماس برود، عباس بيايد. حال آن که تحليل گران غربی نوشته بودند علت اصلی آن که مردم به حماس رای دادند و به عباس رای ندادند اين بود که دستگاه عباس سراپا فساد و رشوه بود و مقامات فتح کمک ها و عوارض گمرگی را که به شهر وارد ميشد به جيب خود واريز ميکردند.
اما واقعيت اين است که اسرائيل هم از تحريم اقتصادی و هم از حملات نظامی هدف ديگری را دنبال ميکند و قدرت های غربی را هم به دنبال خود ميکشاند. در سياست اسرائيل نه فقط حماس بهانه است بلکه عباس و الفتح هم بازيچه ای بيش نيستند.درست است که عباس به اميد اين که به قدرت برگردد به جنگ داخلی دامن می زند و کاری را ميکند که عرفات حاضر نشده بود انجام دهد، يعنی برگرداندن تفنگ های الفتح به طرف نيروهای فلسطيني، اما هدف اسرائيل اين است که تشکيلات خودگردان اصلا قدرتی نباشد، حال چه عباس در راس آن باشد چه حماس.
نتيجه تحريم اقتصادی نيز همين است. هر تاثيری که اين تحريم در ساختار سياسی تشکيلات خودمختار بگذارد، به اين هدف يعنی تضعيف تشکيلات خودمختار فلسطين کمک ميکند: چه عباس روی کار بيايد و حماس دوباره به نظامی گری و عمليات انتحاری روی بياورد. چه حماس و فتح بعد از اين همه خصومت و هفت تير کشی به روی هم در تشکيلات خودگردان شريک شوند و درون آن به رقابت بپردازند. چه حماس روی کار بماند و فتح به پارلمان و مقر کابينه حمله کند. در همه اين موارد اسرائيل بهانه لازم را برای پيشبرد نقشه خود يعنی تعيين مرز اسرائيل توسعه يافته در درون سرزمين های اشغال شده فلسطين بدون هرنوع مذاکره، به بهانه خطر امنيتی ناشی از عدم وجود يک تشکيلات خودگران قوی و قابل اعتماد به دست می آورد. البته در اين ميان برای نمايش رسانه ای ممکن است ميزی هم بگذارند و اولمرت و عباس از پشت آن دست به سوی يکديگر دراز کنند، البته به شرط اين که عباس با طرح موافقت کند.
برای مقابله با اين طرح اسرائيل يعنی تصرف سرزمين ها اشغال شده در سال 67 بدون مذاکره، مروان برغوتی زندانی سرشناس فلسطينی که تحليل گران غربی و عرب او را رهبر واقعی مورد قبول اکثريت مردم فلسطين ميدانند، در زندان تلاش کرد زندانيان ساير گروه ها از جمله حماس را حول طرحی گرد آورد. اين طرح زمينه گفتگو بين نيروهای فلسطينی و احياء سازمان آزادی بخش فلسطين را به نحوی که همه گروه ها را در بر بگيرد فراهم ميکند. بر اساس اين طرح، گروه های فلسطينی با تشکيل يک دولت مستقل در مرزهای قبل از 67 موافقت ميکردند. اين طرح شرايط را برای ترک مخاصمه بين نيروهای فلسطيني، تقويت موضع بين المللی آن ها به عنوان يک نيروی طرف مذاکره برای بازگشت به مرزهای 67 و به رسميت شناختن اسرائيل و تشکيل دو دولت فلسطينی و اسرائيلی فراهم ميکرد. همين طرح را با فشار از درون و بيرون به وسيله ای برای جلوگيری از گفتگو و تشديد مخاصمه دو گروه حماس و فتح تبديل کرده اند و هم اکنون نزاع بين دو گروه بر سر برگزاری رفراندوم قبل از انجام گفتگوها يا بعد از آن تشديد شده است.
تحريم اقتصادی و همراه آن حملات نظامی مداوم به فلسطينی ها عملا در خدمت تشديد خصومت بين نيروهای فلسطينی و وخيم کردن شرايط امنيتی و غير ممکن شدن طرح مروان برغوتی است. اسرائيل اکنون ديگر فقط حقوق ملی فلسطينی ها را زير ضرب قرار نمی دهد. در ماجرای حمله به پيک نيک خانواده ها در ساحل غزه سوال اين نبود که آيا اين جنايت کار ارتش اسرائيل بود يانه، سوال بسياری از ناظران و تحليل گران اين بود که آيا هدف دقيقا و آگاهانه نشانه گيری شده بود يا نه. سوال اين بود که آيا هدف اسرائيل اين نبود که حماس يا شاخه هايی از آن خويشتن داری را از دست بدهند، يا مجبور شوند برای حفظ اعتبار خود آتش بس يک ساله را بشکنند. روشن است مردمی که برای خريد نخود و لوبيا آخرين ذخاير خود را به حراج ميگذارند و همزمان به هدف متحرک موشک و خمپاره و توپ تبديل ميشوند و فرد به فرد در مقابل اين انتخاب قرار ميگيرند: حقوق ملی يا حق ادامه حيات و نفس کشيدن، طبيعتا بين گروه های متخاصمی تقسيم ميشوند که برخی حس انتقام آن ها را تسکين ميدهند و برخی آن ها را به صرفنظر کردن از حقوق ملی به خاطر ادامه حيات تشويق ميکنند. به اين ترتيب اسراييل اميدوار است همراه سرزمين ها و حقوق ملی برباد رفته، مقاومت ملی هم بر باد برود.
پايان کار فلسطين؟
با توجه به چنين اوضاعی است که برخی از تحليل گران کار فلسطين را پايان يافته ميکنند. الکساندر کابرن تحليل گر آمريکايی در اين زمينه نوشت: ,ديگر همه چيز تمام شد,، اسرائيل ديوار مرزهای خود را از درون سرزمين های اشغال شده کشيده است و هيچ چيز آن را تغيير نخواهد داد و فلسطينی های باقی مانده نيز در چند جزيره محصور و پراکنده در پشت ديوار که قابل تبديل شدن به دولت ملی نيست زندانی خواهند شد و به علت شرايط طاقت فرسای امنيتی و عدم امکان تامين معاش بيشتر آن ها مجبور به مهاجرت خواهند شد.
اگر چه بسياری بويژه روشنفکران فلسطينی با اين تحليل مخالفند، اما به هر حال روند مهاجرت به خاطر فشارهای فزاينده تشديد شده است و به علت سياست پاکسازی اسرائيل وتشکيل اسرائيلی با جمعيت خالص در پشت ديوارها، بی چيز ترين آن ها به کشورهای عربی ميروند، جاييکه از حقوق شهروندی محرومند و مهاجر ابدی محسوب ميشوند که سرزمينی هم پشت سر آن ها نمانده است.
در حقيقت سرگذشت فلسطينی ها بطرز عجيبی به سرگذشت يهوديان تحت ستم در اروپای قبل از جنگ و سده های قبل از آن شبيه شده است. وقتی که يهوديان به عنوان ,نژاد پست، طماع و خسيس که بو ميدهند, تحقير ميشدند و در اروپا حتی به آن ها اجازه نمی دادند مراکز مذهبی خود را بسازند و آن ها از شدت ظلم و جور به امپراتوری عثمانی و کشورهای شرقی پناهنده ميشدند. روندی که سرانجام به هلوکاست و کشتار دسته جمعی يهوديان همراه با ديگر , نژادهای پست, و گروه های ,شيطانی, در کوره های آدم سوزی هيتلر منجر شد. در آن زمان هم يهوديان صاحب مقامی بودند که در کنار لردها ی انگليس و يا بعدا در کاخ سفيد دست در دست اشراف و اعيان و ثروتمندان داشتند.
آن هايی که سعی ميکنند مساله اسرائيل و فلسطين را مخاصمه عرب و يهودی يا مسلمان و يهودی جلوه دهند بايد به قصرها و هتل های شيوخ امارات راهنمايی شوند. اين شيخ ها نيز هم عرب و هم مسلمانند. ابوظبی فقط 250000 شهروند رسمی دارد و ميليون ها مهاجر بويژه کارگران خارجی آن از جمله فلسطينی ها و عرب ها و فليپينی ها که بسياری از آن ها مسلمانند از حقوق شهروندی محرومند. شيخ زايد النهيان با 200 ميليارد دلار سرمايه کشوری که ملک شخصی او محسوب ميشود، تنها چيزی که در جهان کم دارد يک ستاره ديگر روی پرچم آمريکاست که آن هم فقط تشريفات است و و وقتی به بازار عظيم شيخ وارد شويد جای خالی تشريفات به کمال پر شده است.
در بطن اين شرايط است که تروريسم نشو و نما پيدا ميکند و القاعده و گروه های مشابه آن هر روز از ميان سرکوب شدگان بن لادن و شيخ عمر و زرقاوی جديد بازسازی ميکنند. خويشاوندی ايدئولوژيک بن لادن و زرقاوی شيخ عمر از يک طرف و شارون و اولمرت و پرتز از طرف ديگر با توجه به نظريه ای که آن ها هر روز و هر دقيقه در عمل و در تئوری تبليغ می کنند انکار ناپذير است: به نام سرکوب شدگان امروز و ديروز ميتوان وبايد دست به هر جنايتی زد.
اگر پايان کار فلسطين پيروزی اين نظريه و سياست باشد، آنوقت قربانی جنگ نامردمی تبليغ کنندگان اين نظريه فقط کودک يتيمی نيست که مشت به شن های خشک ميزند وفريادش در جستجوی پدر به آسمان ها می رود:دمکراسی و حقوق بشر است که خون چکان و مجروح خود را از درون تاريخ زخمی به جلو می کشد.
Comments
قحطی در غزه ، دلار و دموکراسی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>