عملکرد دولتهای سرمایه داری، درس آموزی از شکست انقلاب 57 و نقش عوامل مذهبی درآن – امین بیات
Amin.bayat@googlemail.com
https://facebook.com/amin.bayat.9
دولتهای سرمایه داری، متجاوز و جنگ طلب آمریکا ، مثلا دو حزب “دمکرات”و” جمهوریخواه” اتحادیه اروپا در طی زمانهای گذشته بوضوح بجهانیان نشان دادند که هیچ تغییر روش سیاسی و نظامی نسبت به تامین منافع ملی خود در قبال دنیای غرب و شرق ندارند و با تغییر جایگاه فرضا دو حزب “دمکرات” و “جمهوریخواه”در آمریکا و یا در کشورهای اروپائی مثلا در آلمان بین حزب “سوسیال دمکرات” و احزاب “سوسیال مسیحی” مواضعشان در مورد حقوق بشر تغییرات اساسی روی نخواهد داد، و سیاست هژمونی طلبانه و تجاوز بحقوق دیگرملیتها و بخصوص در مناطق آسیا و آفریقا،بر مبنای حفظ منافع “ملی “خود در راستای تصاحب ثروت و با بر قراری بی نظمی و وحشت از جنگ درمنطقه، ودر مقاطع مناسب با حمله نظامی دست به مقاصد هژمونی طلبانه ورسیدن به آنها مشترک اقدام کرده اند.
نئولیبرالیسم در تحولات ایران نقش مستقیم داشته، و باعث و بانی نقش دولتهای اسلامی در ایران در 45 سال اخیر ،آزادی اقتصادی در راستای سیاستهای “نئولیبرالیسم” بوده است،عملکرد جمهوری اسلامی در ایران در بیشترین زمینه ها از تبعیت اجباری از برنامه های “بانک جهانی” بوده است.
در راستای سیاست داخلی بخصوص در آمریکا و کشورهای اروپای مرکزی از جمله انگلیس،آلمان و فرانسه تا بحال نشانی از استقلال رأی دیده نشده و عملن ریاست جمهوریها را سرمایه داری و در راس آنها صیهونیستها درآمریکا بعهده داشتنه اند و عملا ریاست جمهوریها در برنامه کالج های انتخاباتی با فریب مردم و با حمایت سرمایه داری غرب حرف آخر را زده اند.
در حقیقت سیاست فریب و حیله سرمایه داری جهانی ( آمریکا و اروپا) برای تامین منافع و بقای خود با فریب مردم واگذاری و تعیین رئیس جمهور برای کشورهای مورد نظرشان بخصوص در کشورهای توسعه نیافته از لحاظ اقتصادی و سیاسی مانند ایران،عراق،پاکستان،افغانستان و…با واگذاری حاکمیت های قرون وسطائی مذهبی مانند خمینی و طالبان، توانسته اند هم بقای خود را تامین کنند و هم ثروت بیکران را به زور با شیوه های مختلف کسب کنند،و از طریق زنان و مردان “مذهبی” یعنی مشتی شیاد و دزد و قاتل با نام دروغین “خدا”و “مذهب” حاکمیت سرمایه را بر این کشور ها مستقر نمایند و با ترویج اسلام سیاست مزورانه خود را پیاده کرده اند.
سیاست” تحریم ” آمریکا و اروپا علیه مردم ایران سیاست دوگانه و در جهت فریب افکار عمومی و سیاست تهدید علیه کشورهای دیگر بوده و هست ، همکاری آنها با دولتهای تروریستی جمهوری اسلامی و سپاه تروریستی خود نشانگر این واقعیت تلخ میباشد، و در این راستا است که “اپوزیسیون” غیر مستقل ایرانی را غیر مستقیم در خدمت اهداف امپریالیسم جهانی قرار داده است و آگاهانه یا غیر در خدمت حفظ منافع سرمایه داری جهانی در گرو گان گرفته اند.
حاکمیت استعمار سرمایه داری جهانی (آمریکا،انگلیس،آلمان و فرانسه) و با همکاری و تقسیم ثروت با دولتهلی نو سرمایه داری (چین و روسیه)، هر دو جناح بنوعی سپاه تروریستی تا بدندان مسلح ، رانت خوار را در اختیار خود داشته و با تحریم های دروغین،تولیدات داخلی را در اختیار مشتی “آدم” تحت نام پاسدار یعنی یک دولت تروریستی آدم کش و نوکر سرمایه عملا تولیدات داخلی را بدست گرفته اند و با تبلیغ و قرار دادن خود زیر پرچم ریا و تزویر مذهب شیعه جمهوری اسلامی و یا سنی طالبانی آنها را از گرفتن و بردن منافع قدرت و ثروت بر خوردار و بقای خود رادر پناه استعمار آمریکا و انگلیس با شرکاء قرار داده، تنها تعهد آنها به سرمایه داری جهانی بر قراری بی نظمی و کشتار زنان و جوانان در ایران و افغانستان و غیره در منطقه و بنابودی کشاندن مردم ایران بوده است،بر قراری حاکمیت نئولیبرالیستی خصوصی سازی تحت لوای” بانک جهانی” و سازمان “بریکس” است.
بنظر من تحریم ها نوعی سیاست خائنانه علیه مردم ایران و منطقه و بنفع سپاه تروریستی این خادمان مسلح استعمار خارجی هستند، ودر این راستا هستند عناصری که بصورت مستقیم دانسته یا نا آگاهانه در خارج از کشور عضو احزاب سرمایه داری شده و عملا در خدمت استعمار قرار گرفته اند، هیچ نوع تفاوتی از لحاظ سیاست خارجی مابین احزاب مختلف بورژوازی بخصوص نسبت به جمهوری اسلامی دیده نشده و نخواهد شد ،عوامل داخلی جریانات طرفدار سرمایه داری ،چپ وابسته ،بجای حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران و قرار گرفتن در کنار مبارزین در مسیر سرنگونی کل حاکمیت ترور و خفقان اسلامی شیعه عقب مانده و آدم کش ، ضد ایرانی کمک به حفظ و بقای این جنایتکاران میکنند،و خروجی کارهای آنها وضعیت تورم 45% کنونی و کشتار بیشمار از زنان و جوانان و بی خانمان شدن میلیونها ایرانی ،است.
قرار گرفتن اینگونه احزاب و افراد وابسته به آنها زیز پرچم سرمایه داخلی و خارجی در نهایت خیانت بمردم ایران است و نوکری در به ثمر رساندن اهداف بیگانه بود ه است، دفاع اینگونه افراد و احزاب از اول انقلاب اصالت نداشته است.
عملکرد سرمایه داری در مورد صلح فیمابین دولت فاشیستی و متجاوزاسرائیل به سر زمین غزه و جنگ تشکیلات تروریستی حماس با حمایت دولت تروریستی جمهوری اسلامی با سایر مزدوران تروریست اسلامی در کشورهای عربی که ازتجاوز حماس در 7 اکتبر تا بحال به کشته شدن بیش از بیست هزار نفر و زخمی شدن بیش از چهل هزار نفر از مردم غزه و کشتار بیشمار از نیروهای حماس انجامیده و سرمایه داری جهانی چشم انداز صلح را نا دیده میگیرد و بر عکس و با حمایت از دولت اسرائیل در پایان بخشیدن به تشکیلات تروریستی حماس و افزودن سر زمین غزه به کشور اسرائیل همت میورزد.
بنظر من تا “حماس” و شرکاء عرب او و همچنین جمهوری اسلامی نابود نشوند این سیاست امپریالیستی ادامه خواهد یافت و منطقه تا آن زمان روی آزادی را بخود نخواهد دید و آینده هم نامعلوم است که چه تصمیماتی برای ادامه زندگی مردم در کل منطقه اتخاذ خواهند کرد، و این رویداد نمیتواند بیش از این بدرازا کشانده شود، زیرا سرمایه داری جهانی چه شرق و چه غرب ضرر خواهند کرد، زیرا برای نیروی سلطه گر سرمایه داری مستقر در منطقه خطر بیشتر خواهد داشت زیرا چین و روسیه هم در دامن زدن به پایان جنگ دخیل خواهند بود و بیکار نخواهند نشست ، کمترین خواست آنها گرفتن سهم خود از ثروت منطقه است.
مشکل اصلی کشور ما و مردمان ایران مذهب تشیع و حکومت مذهبی است و تا بر چیده نشود و از ایران رانده نشود هیچ مسئله ای حل نخواهد شد، مهمترین مسئله کانالیزه کردن جنگ روانی علیه کلیت سیستم مذهبی تروریستی جمهوری اسلامی است، شادی کردن مردم در رابطه با کشتن رئیسی توسط خامنه ای یک جنگ روانی علیه کل حاکمیت بود ، و اثرات بر داشتن روسری و رد حجاب اجباری دختران و زنان شجاع ایرانی ، رقص و پای کوبان شادی آفرین است و این اعمال باعث وحشت رژیم آخوندی شده است، بخصوص اثرات منفی و مستقیم در روان مأموران امنیتی ، لباس شخصی ها،آدم کشان، شکنجه گران ، دزدان و عوامل بالای رژیم اثرات شکننده گذاشته است.
افشاء جنایتها در قتل ها ی جنبش زن ،زندگی،آزادی به مردم مبارز و بخصوص زنان رزمنده نیروی بلقوه می بخشد و مشروعیت و مقاومت نیروهای سرکوبگر را در مقابل افکار عمومی به زیر سئوال میبرد و باعث تقویت روحیه مبارزین را ه آزادی میشود.
در راستای جنبشهای مدنی، غیبت و شرکت نکردن در بازیهای انتصاباتی و نمایشی،شرکت نکردن در تجمعات دولتی ، همه و همه زمینه ساز آگاهی بیشتر در رشد و نمو مبارزات مدنی میشود،تا مبارزه را به راستای واقعی و مسیر اصلیش که حرکت بسوی اعتصابات سراسری ،تا تبدیل به امر فروپاشی کلیت نظام شود، استراتژی مبارزاتی در حقیقت حضور نیافتن هوشمندانه مردم در نمایش انتخاباتی و بالاخره با حضور هوشمند و مطالبه گر در اعتراضات مدنی ثمر بخش خواهد شد،که باعث کمتر فریب دادن مردم توسط عوامل امنیتی ، آخوندها و حتا مزدورانیکه تیلیغ شرکت مردم در این بازی را ارائه میدهند خواهد شد.
برخوردی کوتاه به سمینار” حزب سوسیال دمکرات و لائیک ایران “که در تاریخ 21-22-23 یونی در پاریس بر گزار شد:
در روز اول این نشست از 14 نفر تحلیگر سیاسی برای شرکت در یک کنفرانس تخصصی در باره توسعه همه جانبه و پایدار در ایران فردا از طرف حزب سوسیال دمکرات و لائیک ایران دعوت شده بودند که از ایران آقای حسن موسویان از “جبهه ملی ” و از جناح بنی صدر خانم ژاله وفا و آقای مهران مصطفوی و از جناح چپ آقای حسن مکارمی و …
آقای حسن موسویان در رابطه با نقش استقلال و آزادی در توسعه همه جانبه و پایدار صحبت کردند، و فراموش کردند که نقش خائنانه رهبران جبهه ملی در مقطع انقلاب را که چگونه پشت بمردم نقش استفلال و آزادی را با حمایت جبهه ملی از خمینی جانی و عقب مانده مذهبی و نماینده برگزیده سرمایه داری جهانی کشور را از توسعه و آزادی به عقبگرائی و خرافات مذهبی کشاند، توضیح بدهد.
البته” حزب سوسیال دمکرات و لائیک ایران” با تر دستی کامل و با سیاستی دوگانه یواشکی با امضاء سه نفر این حزب و افراد اورا بعضویت” جبهه ملی” در آوردند ، ماهیت” جبهه ملی” برای همه گان روشن است ،یک حزب بورژوازی و طرفدار سرمایه و بنظر من وابسته بسرمایه داری جهانی، ایا ماهیت “حزب سوسیال دمکرات و لائیک ایران ” که عضو “جبهه ملی” است میتواند جدا از ماهیت “جبهه ملی” باشد بنظر من نه.
اما از جریان مرتجع مذهبی معروف به انقلاب اسلامی در هجرت بنی صدری که روزگاری در کنار خمینی بمردم ایران خیانت کردند، که میدانستند او از جانب سرمایه داری جهانی در کنفرانس گوادالوپ برای نابود کردن ایران و ایرانی انتخاب شده بود ، قرار گرفتندو انقلاب مردم را با حمایت سرمایه داری تصاحب کردندو شریک جرم جنایات رژیم اسلامی بودند و هنوز بعد از چهل و پنج سال عملکرد خائنانه اسلام در ایران ،آنها زیر پوشش “انقلاب اسلامی در هجرت” مدافع و خواهان برقراری جمهوری اسلامی از نوع بنی صدری هستند،شرم هم چیز خوبی است که در میان اسلامیستها وجود ندارد.
البته روشن است که هر جریان سیاسی میتواند با هر کسی که میخواهد نشست و بر خاست کند و” حزب سوسیال دمکرات و لائیک ایران “نیز طبق اسناد خود حزب میتواند عضو یک جریان شناخته شده بورژوازی باشد و در آینده طبقه کارگر ایران که اکثریت جامعه را تشکیل میدهند را بدستور سرمایه داری جهانی استثمار کند، در شرایط کنونی اگر این حزب عضو “جبهه ملی” نشده بود و تنها همکاری میکرد چندان مورد سئوال قرار نمیگرفت.
یعنی در ایران فردا “حزب سوسیال دمکرات و لائیک ایران ” که بگفته خودشان از طرفداران “جبهه ملی “و بختیار نوکر شاه و سرمایه میباشند، تشکیل شده ،قرار است درکنار بنی صدریها ی طرفدار حکومت اسلامی و “جبهه ملی “برنامه توسعه همه جانبه و پایدار با هم در ایران فردا پیاده کنند، حتمن گروه اندیشکده آگاهی و شناخت ( امیر حسین لادن) نیز در کنارشان بدستور اسرائیل قرار است برنامه حقوق بشر را تعیین کنند، و در ایران آنرا پیاده کننند بدانید که حتمن موفق نخواهید شد،و مردم آزادیخواه ایران دست رد به سینه نوکران سرمایه داری جهانی خواهند زد.
شرکت در “انتخابات” نمایشی یعنی شرکت در جنایات جمهوری اسلامی.
27.06.2024
مناظره ترامپ و بایدن نشان میدهد که ناسیونالیسم براحتی ابزار کلاه برداری از کارگران است و میتوان تمام حقایق را پشت آن پنهان کرد و دهن باز مرد و چیزی نکفت. نقش وطن پرستی و مذهب در فریب دادن توده ها یکی است، هر کدام با منطق خاص خودش. ناسیونالیسم را نمیتپان با ایده های کمونیستی (ضد روابط طبقاتی) تلفیق داد. ملیت و کشور فقط از طریق روابط طبقاتی ممکن است.
انارشیست
تمام کامنت را در یک جمله میتوان خلاصه کرد:
چون مردسالاری، بردگی مزدی و امپریالیسم و هیراشی جهانی است، وطن پرستی (ایرانگرایی) ، نه در تئوری و نه در عمل، نمیتواند راه حل باشد.
آنارشیست
همه خوب جز یک قسمت.
.
با بیرون انداختن اسلام از ذهن توده ها که شما آنرا اصل قضیه میدانید، قرار است ذهنیت اجتماعی ما برده های مردان و سرمایه داران و امپریالیستها چه خصوصیاتی داشته باشد؟ ریشه اسلام تفکر خرافی است، پس باید اساس علیه تفکر خرافی بطور کلی باشد نه صرفا نوع اسلامی آن. ما که نمیخواهیم مذهبی (خرافه ای) دیگر را جای اسلام بگذعریم. پس ما علیه درآوردن خرافت از ذهن هم طبقه خود نیستیم، نمیتوانیم در مسائل اجتماعی علمی فکر کنیم اما به زندگی خرافی بیاندیشیم، اینکار ما را تنبیه میکند. با تغییر جزئی فوق، تا اینجا خوب.
.
مشکل اصلی با بحث شما این است که انقلاب علیه خرافات و استثمار نیروی کار (مردسالاری و بردگی مزدی و امپریالیسم ش) ، نمیتواند از طریق وطن پرستی جلو برود و اصولا در چهارچوب آنارشیسم کمونیستی قابل فرموله شدن است نه ناسیونالیسم ایرانگرایانه.
.
توضیح بدهم. این بحث از من نیست ، در واقع از مارکس است در ایدئولوژی آلمانی، من فقط در اینجا کمی آنرا ، از زاویه ای ، تغییر داده ام که با اصل آن فکر کنمذفرق ندارد اما با موضوع بحث تطبیق داده شده. البته مهم نیست که تطبیق است یا تجدید نظر. گفتم تا نگویند دزد ایده ها هستی.
.
مردسالاری جهانی است. بردگی مزدی هم جهانی است. امپریالیسم هم که ذاتش جهانخواری ست. اگر ما فقط برای رهایی وطن مبارزه کنیم و پیروز شویم، بر طبق ایده شما در مقاله، جامعه ایران می شود جامعه ای غیر خرافی، علمی، فاقد مردسالاری، فاقد بردگی مزدی و غیر متجاوز و غیر امپریالیستی. حال فرض کنیم که ما پیروز و نمونه شدیم و تمام دنیا علیه ما غیر خرافی ها و ضد بردگی مزدی ها و ضد امپریالیست ها متحد نشد و جنگ با ما راه نیانداخت که هیچ، تمام اهالی کشورها هم خودشان خرافات و بردگی مزدی و امپریالیسم شان را نابود کردند. تا اینجا هم شما با امثال من موافقت دارید. ولی، وضعیت چطور خواهد بود؟
.
وضعیت اینطور خواهد بود که ما به غیر ایرانی ها احتیاج خواهیم داشت. مثلا، ما نمیتوانیم سی پی یو تولید کنیم، آمریکایی ها، چینی ها ، ژاپنی ها و تعدادی دیگر میتوانند. ما صنعت درست کردن هواپیمایی که ۶۰۰ نفر را حمل کند نداریم. پس باید با غیر ایرانی ها مبادله داشته باشیم. چون ما و بقیه دنیا غیر مردسالار و غیر ارباب بردگی مزدی و غیر امپریالیسم هستیم، میگوییم خوب شما گاز ما را بگیر به ما سی پی یو بدهید و شاید بهتر اصلا بیا بما یاد بدهید که چطوری درست کنیم بجای اینکه بمب کنی بیاندازی تو سر ما. میدانیم که همه باید استخراج و تولید سوخت فسیلی را کنار بگذاریم و همه با هم در حفظ محیط زیست دنیا همکاری کنیم. صد ها مثال دیگر برای ضرورت همکاری و همیاری وجود دارد چون همه اهالی کره زمین هستیم. کلا، در حقیقت، حلاج قضیه، بجای حفظ تمامیت ارضی، کنار گذاشتن آن و در اصل همان نبودن سلطه و طبقات است.
.
با قبول کمونیسم ایرانی، چون طمع و سلطه وجود نخواهد داشت، همه می ریزیم توی کشورهای همدیگر تا با کمک و همکاری زندگی مان را روی کره زمین بهبود بخشیم. همانطور که حتی امروز با زنان و مردان ملیتهای دیکر ازدواج میکنیم، در آینده، همه با هم وصلت خواهند کرد و مرزها و انواع نژادی هم بی معنی میشود و اثری از نژاد خاصی باقی نخواهد ماند و کلا فرهنگ بشر غیر اقتدارگرایانه، یعنی کمونیستی و انارشیستی خواهد شد. پس، ایده شما اگر خوب بسط داده شود چه از لحاظ نظری و چه از لحاظ عملی، به همان کمونیسم آنارشیستی دویست سال پیش یا شاید چند هزار سال پیش تکامل پیدا میکند. حال که ایده فی الحال پرورانده شده، دیگر ایرانگرایی ضد مردسالای، ضد بردگی مزدی و ضد امپریالیستی چه سود؟ این ایرانگرایی کمونیستی، چطور خودش را از طریق حفظ تمامیت ارضی میتواند معقول و تئوریزه کند؟ نمیتواند. خب، بهتر است که از همین حالا بگوئیم که خانمها و آقایان ، مسئله حفظ تمامیت ارضی نیست، چون ما همه به هم احتیاج داریم و لازم است همه با هم بپیوندیم، با وجود سلطه و طبقات اینکار ممکن نیست، مسئله از بین بردن سلطه انسان بر انسان و نتیجه اش از بین بردن جامعه طبقاتی است. بگوئیم اصل تمامیت ارضی در عمل در تناقض است با رهایی از خرافات، مردسالاری، بردگی مزدی و امپریالیسم و مثل سوراخ سمبه های ماتریالیسم تاریخی مارکس ، راه هزاران سوء استفاده را باز نگه میدارد. فردا ، کمونیستهای ایرانگرا خواهند گفت دنبال سی پی یو نروید، دنبال هواپیمای ۶۰۰ نفره نروید، اینها علیه منافع ملی است، آنها بجای کمک سود می خواهند و شرکتهایشان میخواهند در کشور نفوذ کنند و نفوذشان به خرید سیاست کشیده خواهد شد، دروغ نمیگویند، به اندیشه محدود و ارتجاعی تبدیل میشوند، پس ایرانگرایی ما را می برد همانجا که جمهوری اسلامی آورده است.
.
مارکس بحث فوق را بصورت کمونیسم محلی در ایدئولوژی آلمانی نقد کرده است. مطالعه آنرا پیشنهاد میکنم اما قسمتهای قابل نقد هم دارد که به قسمت کمونیستی ش ربط ندارد.
.
آنارشیست