Comments

 عملکرد دولتهای سرمایه داری، درس آموزی از شکست  انقلاب 57 و نقش عوامل مذهبی درآن – امین بیات — 3 دیدگاه

  1. مناظره ترامپ و بایدن نشان میدهد که ناسیونالیسم براحتی ابزار کلاه برداری از کارگران است و میتوان تمام حقایق را پشت آن پنهان کرد و دهن باز مرد و چیزی نکفت. نقش وطن پرستی و مذهب در فریب دادن توده ها یکی است، هر کدام با منطق خاص خودش. ناسیونالیسم را نمیتپان با ایده های کمونیستی (ضد روابط طبقاتی) تلفیق داد. ملیت و کشور فقط از طریق روابط طبقاتی ممکن است.
    انارشیست

  2. تمام کامنت را در یک جمله میتوان خلاصه کرد:
    چون مردسالاری، بردگی مزدی و امپریالیسم و هیراشی جهانی است، وطن پرستی (ایرانگرایی) ، نه در تئوری و نه در عمل، نمیتواند راه حل باشد.
    آنارشیست

  3. همه خوب جز یک قسمت.
    .
    با بیرون انداختن اسلام از ذهن توده ها که شما آنرا اصل قضیه میدانید، قرار است ذهنیت اجتماعی ما برده های مردان و سرمایه داران و امپریالیستها چه خصوصیاتی داشته باشد؟ ریشه اسلام تفکر خرافی است، پس باید اساس علیه تفکر خرافی بطور کلی باشد نه صرفا نوع اسلامی آن. ما که نمیخواهیم مذهبی (خرافه ای) دیگر را جای اسلام بگذعریم. پس ما علیه درآوردن خرافت از ذهن هم طبقه خود نیستیم، نمیتوانیم در مسائل اجتماعی علمی فکر کنیم اما به زندگی خرافی بیاندیشیم، اینکار ما را تنبیه میکند. با تغییر جزئی فوق، تا اینجا خوب.
    .
    مشکل اصلی با بحث شما این است که انقلاب علیه خرافات و استثمار نیروی کار (مردسالاری و بردگی مزدی و امپریالیسم ش) ، نمیتواند از طریق وطن پرستی جلو برود و اصولا در چهارچوب آنارشیسم کمونیستی قابل فرموله شدن است نه ناسیونالیسم ایرانگرایانه.
    .
    توضیح بدهم. این بحث از من نیست ، در واقع از مارکس است در ایدئولوژی آلمانی، من فقط در اینجا کمی آنرا ، از زاویه ای ، تغییر داده ام که با اصل آن فکر کنمذفرق ندارد اما با موضوع بحث تطبیق داده شده. البته مهم نیست که تطبیق است یا تجدید نظر. گفتم تا نگویند دزد ایده ها هستی.
    .
    مردسالاری جهانی است. بردگی مزدی هم جهانی است. امپریالیسم هم که ذاتش جهانخواری ست. اگر ما فقط برای رهایی وطن مبارزه کنیم و پیروز شویم، بر طبق ایده شما در مقاله، جامعه ایران می شود جامعه ای غیر خرافی، علمی، فاقد مردسالاری، فاقد بردگی مزدی و غیر متجاوز و غیر امپریالیستی. حال فرض کنیم که ما پیروز و نمونه شدیم و تمام دنیا علیه ما غیر خرافی ها و ضد بردگی مزدی ها و ضد امپریالیست ها متحد نشد و جنگ با ما راه نیانداخت که هیچ، تمام اهالی کشورها هم خودشان خرافات و بردگی مزدی و امپریالیسم شان را نابود کردند. تا اینجا هم شما با امثال من موافقت دارید. ولی، وضعیت چطور خواهد بود؟
    .
    وضعیت اینطور خواهد بود که ما به غیر ایرانی ها احتیاج خواهیم داشت. مثلا، ما نمیتوانیم سی پی یو تولید کنیم، آمریکایی ها، چینی ها ، ژاپنی ها و تعدادی دیگر میتوانند. ما صنعت درست کردن هواپیمایی که ۶۰۰ نفر را حمل کند نداریم. پس باید با غیر ایرانی ها مبادله داشته باشیم. چون ما و بقیه دنیا غیر مردسالار و غیر ارباب بردگی مزدی و غیر امپریالیسم هستیم، میگوییم خوب شما گاز ما را بگیر به ما سی پی یو بدهید و شاید بهتر اصلا بیا بما یاد بدهید که چطوری درست کنیم بجای اینکه بمب کنی بیاندازی تو سر ما. میدانیم که همه باید استخراج و تولید سوخت فسیلی را کنار بگذاریم و همه با هم در حفظ محیط زیست دنیا همکاری کنیم. صد ها مثال دیگر برای ضرورت همکاری و همیاری وجود دارد چون همه اهالی کره زمین هستیم. کلا، در حقیقت، حلاج قضیه، بجای حفظ تمامیت ارضی، کنار گذاشتن آن و در اصل همان نبودن سلطه و طبقات است.
    .
    با قبول کمونیسم ایرانی، چون طمع و سلطه وجود نخواهد داشت، همه می ریزیم توی کشورهای همدیگر تا با کمک و همکاری زندگی مان را روی کره زمین بهبود بخشیم. همانطور که حتی امروز با زنان و مردان ملیتهای دیکر ازدواج میکنیم، در آینده، همه با هم وصلت خواهند کرد و مرزها و انواع نژادی هم بی معنی میشود و اثری از نژاد خاصی باقی نخواهد ماند و کلا فرهنگ بشر غیر اقتدارگرایانه، یعنی کمونیستی و انارشیستی خواهد شد. پس، ایده شما اگر خوب بسط داده شود چه از لحاظ نظری و چه از لحاظ عملی، به همان کمونیسم آنارشیستی دویست سال پیش یا شاید چند هزار سال پیش تکامل پیدا میکند. حال که ایده فی الحال پرورانده شده، دیگر ایرانگرایی ضد مردسالای، ضد بردگی مزدی و ضد امپریالیستی چه سود؟ این ایرانگرایی کمونیستی، چطور خودش را از طریق حفظ تمامیت ارضی میتواند معقول و تئوریزه کند؟ نمیتواند. خب، بهتر است که از همین حالا بگوئیم که خانمها و آقایان ، مسئله حفظ تمامیت ارضی نیست، چون ما همه به هم احتیاج داریم و لازم است همه با هم بپیوندیم، با وجود سلطه و طبقات اینکار ممکن نیست، مسئله از بین بردن سلطه انسان بر انسان و نتیجه اش از بین بردن جامعه طبقاتی است. بگوئیم اصل تمامیت ارضی در عمل در تناقض است با رهایی از خرافات، مردسالاری، بردگی مزدی و امپریالیسم و مثل سوراخ سمبه های ماتریالیسم تاریخی مارکس ، راه هزاران سوء استفاده را باز نگه میدارد. فردا ، کمونیستهای ایرانگرا خواهند گفت دنبال سی پی یو نروید، دنبال هواپیمای ۶۰۰ نفره نروید، اینها علیه منافع ملی است، آنها بجای کمک سود می خواهند و شرکتهایشان میخواهند در کشور نفوذ کنند و نفوذشان به خرید سیاست کشیده خواهد شد، دروغ نمیگویند، به اندیشه محدود و ارتجاعی تبدیل میشوند، پس ایرانگرایی ما را می برد همانجا که جمهوری اسلامی آورده است.
    .
    مارکس بحث فوق را بصورت کمونیسم محلی در ایدئولوژی آلمانی نقد کرده است. مطالعه آنرا پیشنهاد میکنم اما قسمتهای قابل نقد هم دارد که به قسمت کمونیستی ش ربط ندارد.
    .
    آنارشیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>