علی شاکری زند: برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار / بخش بیستوچهارم ـ ب
علی شاکری زند
برگهایی از زندگی سیاسی
دکتر شاپور بختیار*
************************
بختیار یک شخص نیست؛ یک راه است؛
راه امروز و آیندهی ایران
بخش بیستوچهارم ـ ب
اصلاح وضع کشاورزان (موضوع ارضی)
از دید دکتر مصدق (بخش سوم)
۱۱ـ برنامه ی دکتر علی امینی برای إصلاحات ارضی
۱۱ـ۱ـ امینی اگر چه در این زمینه تجربه و دانش وسیع دکتر مصدق را نداشت اما از آنجا که او نیز خود نوادهی امینالدوله صدراعظم و فرزند خانم فخرالدوله، یکی از خانوادههای بزرگ اشراف و زمینداران ایران بود و به چگونگی چرخهی اقتصاد کشاورزی کشور اشراف زیادی داشت، نمیتوانست هوادار بیگدار به آب زدن باشد و با اقدامی شتابزده در این قلمرو موافق نبود.
۱۱ـ۲ــ او در مصاحبهی خود با دانشگاه هاروارد در چارچوب طرح تاریخ شفاهی ایران میگوید که خود او نیز در این مورد برنامهای داشتهاست.
اما طرح برنامهی او از طرف حسن ارسنجانی وزیر کشاورزیاش تهیهشدهبود که بنا به نوشتهی جلال آلاحمد پایهی آن طرحی از دکتر مهندس حسین ملک، برادر خلیل ملکی، بودهاست.
۱۱ـ۳ـ دربارهی نکات این برنامه تنها میگوید باید «ایجاد خردهمالک» میکردیم… «به این ترتیب که ما بتوانیم یک مقدار خردهمالک را زیاد بکنیم که این روی زمین بندبشود.» و البته این در نقاط مختلف مملکت متفاوت است.
در جایی که آب مطرح نیست سهل است. در جایی که آب و اینها مطرح است، البته مشکلتر است. و با خود شاه هم صحبت کردیم که …[ناتمام] خودش هم میگفت این برنامهی خیلی دقیقیاست و باید خیلی با احتیاط رفت و زمان میخواهد.»
۱۱ـ۴ـ دکتر امینی همچنین تشکیل شرکتهای تعاونی برای دهقانان را نیز، که میبایست «میان دولت و دهقانان حائل شوند» در برنامهی خود گنجاندهبود. اما میدانیم که در واقع محمـدرضا شاه این اصل مورد نظر امینی: مهلتهای لازم و سودبردن از تجارب هر مرحله برای مراحل بعد، را رعایت نکرد.
۱۱ـ۵ـ در مقالهی دیگری از یک مصاحبهی آقای ایرج امینی، فرزند دکتر امینی نقل کردهبودیم که پدر ایشان به پادشاه گفتهبوده که چون بهعلت عدمسابقهی تقسیم اراضی (در ایران) هنوز تجربهای در این مورد وجود ندارد بهتر آن است که پس از اجرای مرحلهی نخست آن برنامه، و پیش از آغاز مراحل بعدی، مدتی بگذرد تا نتایج مرحلهی اجراشده بررسی گردد و بر اساس آنها بتوان مراحل بعدی را به نحو بهتری به مورد اجرا گذاشت.
۱۱ـ۶ـ وی اضافهمیکند که پادشاه با این پیشنهاد موافقت نکرد و گفت همهی مراحل باید یکی پس از دیگری انجام گردد. (نقل بهمضمون). شاه، برخلاف نظر پیشینش، سرعت را ترجیح داد و برای این منظور با رفتاری که سبب کنارهگیری دکتر امینی شد، عَلَم را به نخستوزیری منصوب ساخت و با حفظ ارسنجانی در وزارت کشاورزی همهی مراحل اصلاحات ارضی را با شتابی که میخواست بهپیشبُرد.
۱۱ـ۷ـ او می گوید نمایندگان آمریکا و انگلستان هم در جلساتی، مربوط به کمک مالی آمریکا به ایران، از او دربارهی این برنامه و مدتی که برای اجرای آن لازم است پرسشهایی کردهبودند و وی به استناد مسائل خاص ایران، و از آنجمله فقدان نقشهی رسمی املاک که در غرب کاداستر نامیدهمیشود، پاسخ دادهبوده که این کار میان ۱۵ تا ۲۰ سال زمان خواهدبرد، و حتی توضیح دادهبود که با نبودن این امکانات شاید لازم باشد در ابتدا تنها از مناطقی که آب دارند آغاز گردد، و در این صورت بود که کار ۲۰ سال وقت لازم میداشت.
اینها مهلتهای مهمی بود که محمـدرضا شاه کمترین توجهی نسبت بهآنها نشاننداد، با نتایجی که دیدیم.
۱۲ـ مهاجرت روستایی
۱۲ـ۱ـ از مهم ترین نتایج إصلاحات ارضی، بگونهای که صورت گرفت، ورشکستگی بسیاری از دهقانان و مهاجرت آنان به شهرها و حاشیهنشینی آنان و بویژه نسل بعد از آنان بود.
۱۲ـ۲ـ دربارهی تغییرات ترکیب جمعیت ایران در آن دوران مجلهی مهرنامه، شمارهی ۲۴، مهرماه ۱۳۹۱، حاوی اطلاعات سودمندی است. از جمله در مقالهی:
« بحران این است، توزیع معیوب جمعیت»، از دکتر شهلا کاظمیپور، که ما امار زیر را از آن استخراج و سپس بررسی و تحلیل کردهایم.
آمار تغییرات جمعیت ایران در شهر و روستا
از ۱۳۳۵ تا ۱۳۸۵(واحد: ۱۰۰۰)
کل کشور | ۱۳۳۵ | ۱۳۴۵ | ۱۳۵۵ | ۱۳۶۵ | ۱۳۷۵ | ۱۳۸۵ |
۱۹۰۰۰ | ۲۵۸۰۰ (۶۸۰۰۰+) | ۳۳۷۰۰ (۷۹۰۰+) | ۴۹۵۰۰ (۱۵۸۰۰+) | ۶۰۰۰۰ (۱۰۵۰۰+) | ۷۰۴۹۶ (۱۰۳۹۶+) | |
%+ | ۳۵٬۷ | ۲۳٬۴ | ۴۶٬۸ | ۲۱ | ۱۷٬۳ | |
جمعیت شهری | ۱۳۳۵ | ۱۳۴۵ | ۱۳۵۵ | ۱۳۶۵ | ۱۳۷۵ | ۱۳۸۵ |
۶۰۰۰ | ۹۸۰۰ (۳۸۰۰+) | ۱۵۸۵۰ (۶۰۵۰+) | ۲۶۸۵۰ (۱۱۰۰۰+) | ۳۶۸۰۰ (۹۹۰۰+) | ۴۸۲۶۰ (۱۴۶۰+) | |
افزایش نسبت به ۱۳۳۵ | ۱۳۳۵ | ۱۳۴۵ | ۱۳۵۵ | ۱۳۶۵ | ۱۳۷۵ | ۱۳۸۵ |
% | ۲۳۶٬۴ | ۴۴۷٬۵ | ۶۱۳٬۳ | ۸۰۴٬۳ | ۳۳ | |
افزایش نسبت به دهه پیش | ۱۳۳۵ | ۱۳۴۵ | ۱۳۵۵ | ۱۳۶۵ | ۱۳۷۵ | ۱۳۸۵ |
% | ۶۳٬۳ | ۶۱٬۷ | ۶۹٬۴ | ۳۶٬۸ | ۳٬۹ | |
افزایش نسبت به افزایش کل کشور | ۱۳۳۵ | ۱۳۴۵ | ۱۳۵۵ | ۱۳۶۵ | ۱۳۷۵ | ۱۳۸۵ |
% | ۶۱٬۷ | ۶۹٬۶ | ۷۵٬۱ | ۶۱٬۶ | ۵۵٬۸ | |
جمعیت روستایی | ۱۳۳۵ | ۱۳۴۵ | ۱۳۵۵ | ۱۳۶۵ | ۱۳۷۵ | ۱۳۸۵ |
۱۳۰۰۰ | ۱۶۰۰۰ (۳۰۰۰+) | ۱۷۸۴۵ (۱۸۵۰+) | ۲۲۶۰۰ (۴۷۵۰+) | ۲۳۲۶۷ (۶۶۷+) | ۲۲۲۳۶ (۳۶۹+) | |
افزایش نسبت به ۱۳۳۵ | ۱۳۳۵ | ۱۳۴۵ | ۱۳۵۵ | ۱۳۶۵ | ۱۳۷۵ | ۱۳۸۵ |
% | ۱۲۳ | ۱۳۷ | ۱۷۳ | ۱۷۸ | ۹٬۵ | |
افزایش نسبت به دهه پیش | ۱۳۳۵ | ۱۳۴۵ | ۱۳۵۵ | ۱۳۶۵ | ۱۳۷۵ | ۱۳۸۵ |
% | ۲۳ | ۱۱٬۵ | ۲۶٬۶ | ۲٬۹ | ۱۷ | |
افزایش نسبت به افزایش کل کشور | ۱۳۳۵ | ۱۳۴۵ | ۱۳۵۵ | ۱۳۶۵ | ۱۳۷۵ | ۱۳۸۵ |
% | ۴۴٬۱ | ۲۵ | ۳۲ | ۷ | ۴ |
* * *
افزایش جمعیت
کل کشور در سال ۱۳۸۵
نسبت به ۱۳۳۵ (۵۱۵۰۰+)
افزایش جمعیت شهری
نسبت به ۱۳۳۵ (۴۲۲۶۰+)
افزایش جمعیت روستایی در سال ۱۳۸۵
نسبت به ۱۳۳۵ (۹۲۳۶+)
در جدول بالا دربارهی افزایش جمعیت بخشهای مختلف کشور، از سال ۱۳۳۵ تا سال ۱۳۸۵، و شمار مهاجران همین سالها به شهرها و نسبت هر یک از آنها به کل جمعیت شهرها و جمعیت روستاها در هر سال، به این نتیجه میرسیم که:
میان دو سال ۴۵ و ۵۵، یعنی نخستین دهسالهی پس از اصلاحات ارضی، افزایش جمعیت در کل کشور ۷۹۰۰۰۰۰، و برای جمعیت شهرنشین نزدیک به ۶۵۰۰۰۰۰ بوده؛ رقمی که برای شهرنشینی نسبت به جمعیت سال ۴۵ افزایشی برابر ۶۱٬۷ %+ نشان میدهد؛ و درصورتی که با تقریبی قابل قبول (از راه اکستراپولاسیون) این افزایش را تا دو سال بعد از آن یعنی سال ۱۳۵۷ ادامه دهیم (نک. به جدول: ارقام مربوط به سال ۵۷) این نسبت برای دوازده سالهی پس از تقسیم اراضی به ۸۱٬۱ %+ میرسد که نسبتی عظیم و غیرعادی است. در فاصله ی دههی بعد این افزایش به ۱۱۰۰۰ و نسبت آن به دههی پیش از آن در همان ده سال ۶۹٬۴ % بودهاست. و در ده سال میان سالهای چهل و پنجاه پس از تقسیم اراضی این افزایش نفوس برای روستاها به ترتیب ۱۸۵۰۰۰۰۰ نفر است و نسبت ها ۱۱٬۵ %+ یعنی نسبت هایی، به ترتیب، بیش از پنج برابر کمتر از نسبت های افزایش جمعیت شهرها.
در حالی که در دهسالهی پیش از آن رشد جمعیت روستاها نزدیک به ۳۰۰۰۰۰۰، یعنی درحدود ۲۳ % ، یا حدود دو برابر دهسالهی ۴۵ ـ ۵۵ بوده است!
در دهه ی بعد نیز در روستاها نسبت رشد نفوس به دههی پیش تنها ۲۶٬۶ % بوده است.
۱۲ـ۳ـ پس اگر آهنگ توالد و تناسل روستایی را در این دو دهه تقریباً ثابت فرض کنیم چنین به نظر میرسد که کمبودی نزدیک به ۱۱٬۵ % (۱۱٬۵ـ۲۳) در رشد جمعیت روستاها رخ داده که تنها میتواند ناشی از مهاجرت به سوی شهرها و منبع بخش مهمی از همان ۶۱٬۷%+ افزایش نفوس شهرنشین در دههی نخست، یا ۶۹٬۴ % در دههی بعد باشد!
در عین حال، ارقام مشابه دیگر در جدول نشان میدهد که، در نخستین دهههای بعد، این سرعت همچنان نسبت به پیش از اصلاحات ارضی بالا بوده اگرچه در مقایسه با دو دههی اول پس از آن بطور محسوسی کاهش یافتهاست.
آیا این آهنگ مهاجرت روستایی، و افزایش جمعیت شهرها در نتیجهی آن، پیشبینی ۱۳۲۹ دکتر مصدق را تأیید نمیکند.
۱۲ـ۴ـ از سوی دیگر می توان پذیرفت که اکثر این روستاییان مهاجر خانوار بودهاند و فرزندانی هم داشتهاند. آنان دارای روحیهی نجیب و فرهنگ روستایی خاص خود بودهاند و برای کار و ارتزاق به شهرها رویآوردهبودند و دیگر نه قادر به بازگشت به روستا و کار بر روی زمین بودهاند نه خواستار آن.
اما انقلابی نیز نبودهاند ضمن این که بر طبق همان فرهنگ البته برای پذیرش القائات مذهبی مستعد بودهاند، بیآنکه اخلاق و فرهنگ روستایی خود را از دست دادهباشند.
اما همهی این نکات دربارهی فرزندان خردسال آنها که اینک در حاشیهی شهرها پرورش مییافتند صدق نمیکردهاست. اگر سن متوسط این فرزندان را در سالهای مهاجرت در حدود سالهای نخستین دبستان فرض کنیم بسیاری از آنها در سالهای نزدیک به فتنهی خمینی میتوانستهاند نوجوانانی هجدهساله تا بیستساله بودهباشند
۱۲ـ۵ـ اما این شهرنشینان جدید که دیگر نه دارای فرهنگ روستایی بودند نه فرهنگ شهری، ریشههای خود را از دست دادهبودند و بیشترین آمادگی را برای تبدیل به سپاه یک انقلاب توتالیتر داشتند.
آیا پیدایش چنین جمعیتی آن خطر را که دکتر مصدق پیش بینی کردهبود به واقعیت تبدیل نکردهبود؟
ادامه در بخش
بیست وچهارم- ج
Comments
علی شاکری زند: برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار / بخش بیستوچهارم ـ ب — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>