عليه معامله با حقوق بشر
روشنگری: تمرکز ويژه روی نقض حقوق بشر در ايران يا خارج از ايران نمی تواند و نبايد بهانه ای برای دنباله روی تلويحی از نيات و مقاصد دولت های غربی يا از رژيم اسلامی در زمينه حقوق بشر تلقی شود…فشار بر رژيم اسلامی در زمينه حقوق بشر حوزه تلاش و پيکار مستقل برای جلب آرای افکار عمومی مردم حهان و نهادهای واقعا مستقل و غير دولتی بين المللی و چهره ها و شخصيت های موجه آنها و نهادسازی به اين منظور و در چنين چهارچوبی است.
در اين که رژيم جمهوری اسلامی يک رژيم سرکوبگر است که کارگران، زحمتکشان، جوانان، زنان، اقليت های ملی و مذهبی، دانشجويان و فعالين هر قشر و گروهی را که متفاوت از خواست های رژيم بخواهند سرکوب می کند جای کمترين ترديدی وجود ندارد. اين رژيم حتی از اعدام کودکان و سنگسار زنان هم کوتاهی نمی کند. بنابراين پايان دادن به اعدام و شکنجه و آدم ربايی، آپارتايد جنسی، نظام آموزش ايدئولوژيک و مغزشويانه، ظلم و بی عدالتی در حق مليت های ايران؛ پذيرش مطالبات ملی و رعايت کامل حقوق اقليت های مذهبی، حق برپايی تشکل های مستقل مدنی و صنفی برای گروههای مختلف مزد و حقوق بگيران، تضمين عادلانه بودن محاکمات قضايی، برچيدن هر گونه بساط شکنجه و زندان های خصوصی، آزادی کليه زندانيان سياسی و عقيدتی و ….. حقوق و مطالباتی نظير اين ها هميشه مورد تاکيد عموم نيروهای طرفداران آزادی و عدالت اجتماعی قرار داشته است.
عليه معامله با حقوق بشر
آزاديخواهان ايران نمی توانند خصلت محدود و معامله گرانه فشارهای دولت های غربی به رژيم اسلامی در رابطه با نقض حقوق بشر را از نظر دور داشته باشند. بايد روشن باشد که فشار بر رژيم اسلامی در زمينه حقوق بشر نيز حوزه دنباله روی از مقاصد و نيات و منافع دولت های غربی نيست، بلکه حوزه تلاش و پيکار مستقل برای جلب آرای افکار عمومی مردم اين کشورها و نهادهای واقعا مستقل و غير دولتی بين المللی و چهره ها و شخصيت های موجه آنها و نهادسازی به اين منظور و در چنين چهارچوبی است.
جمهوری اسلامی و دولت های غربی جنگ رسانه ای ناسالمی را در حوزه حقوق بشر پيش می برند: هر يک موارد نقض حقوق بشر طرف ديگر را برجسته می کند و برای امتيازگيری فشار می آورد. جمهوری اسلامی هر وقت که به خاطر جناياتش در زمينه حقوق بشر محکوم می شود، اعتراض می کند که غربی ها از حقوق بشر استفاده ابزاری می کنند و اگر راست می گويند چرا در قبال جنايت اسرائيل و کشتار کودکان فلسطينی سکوت می کنند. و چرا قطعنامه محکوميت اين جنايات را در سازمان ملل وتو می کنند. در حالی که اولا آنها به اين سوال جواب نمی دهند که مگر سکوت دولت های غربی در برابر جنايت اسراييل عليه حقوق بشر در فلسطين، جنايت رژيم اسلامی عليه حقوق بشر در ايران را مجاز و مشروع می سازد؟ و اگر از نظر رژيم مشروع می سازد در اين صورت آيا غير از اين است که جمهوری اسلامی مثل رژيم اسراييل از غرب حق ويژه برای ارتکاب جنايت عليه حقوق بشر در ايران می خواهد؟
ثانيا, اگر بر فرض دولت های غربی جنايات اسراييل را محکوم می کردند, مگر رژيم جمهوری اسلامی حق محکوم کردن خودش را به خاطر جناياتش در زمينه حقوق بشر در ايران می پذيرفت؟
کاملا معلوم است که رژيم جمهوری اسلامی به جنايات رژيم اسراييل احتياج دارد تا اصل جنايت ورزی عليه حقوق بشر به عنوان حق ويژه خودش را توجيه کند. درست همانطور که به جنايات شنيع تبهکاران متوسل می شود تا اصل اعدام را قابل توجيه سازد، کشتار کودکان فلسطينی را برجسته می کند تا حمله مغول وار ماموران وحشی خودش به زنان، دانشجویان، معلمان و … را توجیه کند.
ثالثا: اگر چه برخورد دولت های غربی با مساله حقوق بشر ابزارگونه و رياکارانه است است، اما انتقاد رژيم اسلامی از اين رياکاری، از اصل رياکاری غربی ها هم ناسالم تر و رياکارانه تر است. برای اين که رژيم جمهوری اسلامی درست به همان وسيله ای متوسل می شود که ظاهرا به آن اعتراض می کند. اين رژيم معترض است که غربی ها حقوق بشر را وسيله فشار برای معامله و امتياز سياسی کرده اند و در حالی که نسبت به جنايات روزمره اسراييل خاموش هستند و قطعنامه محکوميت اين رژيم را در سازمان ملل وتو می کنند عليه جمهوری اسلامی قطعنامه تصويب می کنند.
در حالی که اين درست همان کاری است که همين رژيم شب و روز خودش انجام می دهد. نمونه می خواهيد: يک بسيجی روز روشن جوان دانشجویی را در خيابان با کارد به قتل می رساند, همزمان ماموران پليس يک دانشجوی ايرانی را در آمريکا ضرب و شتم می کنند. رژيم مورد اول را کاملا ماست مالی می کند و با بی شرمی حتی هويت بسيجی ضارب را با تناقض گويی های فراوان انکار می کند، اما در مورد دوم قيل و قالی به پا می کند که انکار سقف آسمان به پائين آمده است. رژيمی که خودش حقوق بشر را ابزار معامله می داند چه حق دارد که از ابزار معامله بودن حقوق بشر نزد غربی ها شاکی باشد؟. هر کس چنين حقی داشته باشد رژيم رياکار و سرکوبگر جمهوری اسلامی چنين حقی ندارد.
حقيقت اين است که جمهوری اسلامی از جهت خود و دولت های غربی از جهت خود حقوق بشر را ابزار معامله و نيات و مقاصد خود می دانند. درست به همين دليل استقلال عمل از اين هر دو گرايش در زمينه حقوق بشر و محکوم کردن نقض حقوق بشر هميشه و در همه جا و به دور از لحاظ منافع و مقاصد سياسی دولت ها و رژيم های ناقض اين حقوق برای عموم آزاديخواهان يک اصل غير قابل ترديد است. معنای اين اصل عبارت است از اين که تمرکز ويژه روی نقض حقوق بشر در ايران يا خارج از ايران نمی تواند و نبايد بهانه ای برای دنباله روی تلويحی از نيات و مقاصد دولت های غربی يا از رژيم اسلامی در زمينه حقوق بشر تلقی شود. از ترس همسو شدن با جمهوری اسلامی نبايد از مساله ضرب و شتم دانشجویان در آمريکا گذشت و يا در قبال جنايت های روزمره اسراييل در حق فلسطينيان چشم فرو بست و از ترس همسو شدن با آمريکا و ساير دولت های غربی نبايد بر جنايات روزمره رژيم اسلامی در حق شهروندان ايرانی چشم پوشی کرد. حقوق بشر عام است و مرز نمی شناسد. نقض حقوق بشر را بايد هم در اسراييل و هم در ايران و هم در آمريکا محکوم دانست و به آن اعتراض کرد. تاکيد بر اين سه کشور و نقض حقوق بشر در آنها بويژه مهم است. برای اين که اولا: اين هر سه رژيم در زمينه نقض حقوق بشر بسيار بدنام و صاحب پرونده های سياه هستند و ثانيا: اضلاع شوم يک مثلث هستند که بر سر گسترش قدرت و نفوذ خود در خاورميانه شديدا با هم رقابت می کنند و به اين منظور از توسل به هيچ جنايتی هم روگردان نيستند و خاورميانه را به خاک و خون کشيده اند و يکی از ابزارهای رقابت آنها هم ابزارسازی برای استفاده موثرتر ابزاری از حربه حقوق بشر است. به وجهی که “ناگهان” با تشکل ها و نهادهايی روبرو می شويم که ظاهرا خيلی “حقوق بشری” هستند و پيگيرانه هم روی موارد نقض حقوق بشر در ايران متمرکز هستند، ولی هرگز سخنی و اعتراضی از آنها عليه جنايت آمريکا در عراق يا شکنجه در زندان گوانتامو يا کشتار فلسطينی ها شنيده نمی شود. اين گونه تشکل ها بويژه آنها که باصطلاح منطقه ای هم هستند و آن هم مناطقی که گزارش های متعددی از سوی گزارشگران مستقل غربی در باره تلاش اسراييل برای نفوذ در آنها منتشر شده است حتی اگر مستقيما ابزارهای ساخته دست اسراييل و آمريکا برای موثرتر کردن فشار سياسی اين دولت ها عليه رژيم اسلامی نباشند، و هزينه مبارزه با نقض حقوق بشر در ايران را از بودجه اختصاصی آمريکا برای “دموکراسی در ايران” تامين نکنند، عملا با سکوت عامدانه شان بر عليه موارد خصلت نمای نقض حقوق بشر در اسراييل و آمريکا نمی توانند ثابت کنند که حقوق بشر را يک ارزش عام و جهانشمول می دانند.
اصلی ترين بهانه اين گروهها اين است که “ما روی اوضاع ايران متمرکز هستيم, بقيه به ما مربوط نيست” ولی طبيعی است که اين بهانه کارايی ندارد. زيرا درست به همان دليل که روی اوضاع ايران متمرکز هستند بايد نه تنها با نقض حقوق بشر از سوی جمهوری اسلامی، بلکه به هر سياست و اقدامی که شرايط ايران را به سمت جنگ قومی و مذهبی، اشغال خارجی، تجزيه و پاره پاره کردن کشور تحت توطئه های خارجی می کشاند مخالفت کنند. کدام طرفدار واقعی حقوق بشر را می توان يافت که خواستار جهنم خونينی باشد که در عراق و سوریه برپا شد؟ و کدام فعال حقوق بشر هست که اگر ريگی به کفش نداشته باشد نداند که طرح آمريکا و اسراييل برای ايران جانی برای حقوق بشر در ايران باقی نخواهد گذاشت. فعال حقوق بشر که بر ايران متمرکز است بويژه بايد شامل آمريکا و اسراييل هم باشد، زيرا چه بخواهيم و چه نخواهيم آنها فعلا همراه با جمهوری اسلامی بازيگران صحنه سياست ايران هستند و سياست ايران در جنبه های مختلف از هر دو سو از اين بازيگران نقش می گيرد.
ناگفته روشن است که ايران امروز می تواند فردا به عراق یا سوریه تبديل شود، اگر قرار باشد مبارزه با مظاهر عمده ستمگری جمهوری اسلامی از مجرای وابستگی به منافع دولت های آمريکا و اسراييل و با پول و پشتوانه تبلغاتی آنها و به قصد باز کردن راه نفوذ بيشتر آنها در ايران تعقيب شود. در چنين صورتی اعتراض به نقض حقوق بشر در ايران به خودی خود به معنای اعتقاد به خصلت عام و جهانشمول حقوق بشر نيست؛ و با اعتراض به نقض حقوق بشر از موضع ارتجاعی بی مرز است.
ابزار سازی برای استفاده ابزاری از حربه حقوق بشر البته فقط از سوی آمريکا و اسراييل در قبال ايران تعقيب نمی شود. رژيم جمهوری اسلامی هم در حد و اندازه خود با وجود اين که رژيم بسيار بی آبرويی است در پناه جنايات آمريکا و اسراييل به دنبال نهاد سازی برای سفيد کردن چهره سياه خويش است.
شبيه نهادهای دسته اول که ظاهرا در پناه تمرکز صرف بر نقض حقوق بشر در ايران به دنبال کسب مشروعيتی برای خود هستند، با گرايش هايی روبرو هستيم که به نام مبارزه با امپرياليسم به شکل افراطی فقط بر وخيم ترين موارد نقض حقوق بشر در آمريکا و اسراييل متمرکز هستند. اين گرايش ها حتی اگر زير نفوذ مستقيم رژيم نباشند، غيرمستقيم ممکن است از رژيم خط بگيرند. برای اين که بيشترين چيزی که جمهوری اسلامی می خواهد اين است که بويژه در خارج از کشور ايرانيان به جنايات روزمره اين رژيم عليه شهروندان ايران بی اعتنا باشند و در عوض همه توان خود را متوجه افشای موارد نقض حقوق بشر در آمريکا و اسراييل کنند.
آمريکا و اسراييل از يک سو و جمهوری اسلامی از سوی ديگر می خواهند استقلال مبارزه برای حقوق بشر را نابود کنند و آن را به جزئی از رقابت های خود بر سر گسترش دايره نفوذ و قدرت شان در خاورميانه تبديل کنند. در حالی که پيروزی هر دو سوی اين رقابت شوم قبل از همه برای حقوق بشر در ايران و در خاورميانه و لاجرم سطح جهان يک فاجعه است.
حفظ استقلال عمل مبارزان راه آزادی و دموکراسی در مبارزه برای حقوق بشر و پرهيز از تبديل شدن خواسته يا ناخواسته به ابزارهای اعمال فشار دو طرف در رابطه با نقض حقوق بشر، مبارزه برای حقوق انسانی و اعتراض به مظاهر بی عدالتی و ستمگری رژيم در ايران را تضعيف نمی کند، بلکه آن را بر تنها پايه اصلی اش که سزوار و شايسته آن است قرار می دهد و نيروهای پايه ای را به عمل و حضور موثر فرامی خواند که حقوق بشر را ابزار رسيدن به مقاصد ضد بشری خود ندانسته و اين حقوق را عام و جهانشمول می دانند.
درستی (صداقت) مقاله بستگی به این دارد که منظر از حقوق بشر چیست؟ مقاله اشاره ای به ضد بشری بودن روابط سرمایه داری (بردگی مزدی) ندارد و میتوان فرض کرد حقوق بشر مقاله از نوع حقوق بشر سرمایه داران استثمارگر لیبرال دموکرات است. سلطه گرایی بصورت مردسالاری و بردگی مزدی و امپریالیسم علت اصلی سایر اعمال ضد بشری است، وقتی به علتهای اصلی نپردازید، علم به جامعه ندارید و رهنمودهای بدرد نخور میدهید.
آنارشیست