صلح نایاب در خاورنزدیک،
نویسنده Akram Belkaid برگردان شهباز نخعی
حذف حسن نصرالله و دیگر رهبران حزب الله فصل جدیدی در جنگی که اسرائیل علیه لبنان براه انداخته گشود (مقاله «حزب الله پس از نصرالله»). درحالی که بمباران ها لبنان را ویران می کند و در غزه هم آتش بسی در چشم انداز نیست، وضعیت در کرانه باختری رود اردن (مقاله «چه آینده ای در انتظار فلسطینیهاست») هم با تضعیف آشکار حکومت خودگردان و ایجاد تفرقه های سیاسی، بدتر از پیش شده است. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، که مدت درازی است قدرت را در دست دارد، دچار احساس پیروزی شده و قصد دارد هرچه بیشتر از این فرادستی خود، حتی به بهای آزردن پدرخوانده آمریکایی ( مقاله «پیروزی خونبار بنیامین نتانیاهو») بهره ببرد. رهبران حکومت های خاورنزدیک و خلیج [فارس] هم به نوبه خود، به نظر نمی آید که بیش از ۳ گزینه داشته باشند. یعنی یا غیرفعال بمانند، یا وانمود کنند در عرصه دیپلوماسی کار می کنند و یا درنهایت نزدیکی با تل- آویو را بپذیرند. اما، همه آنها از این ترس دارند که اسرائیل دامنه درگیری ها را به ایران گسترش دهد و شاید هم این کار را با پیگیری تصرفات سرزمینی خود و به هزینه ایشان انجام دهد (مطلب زیر)
نویسنده Akram BELKAID برگردان شهباز نخعی
سردرگمی های دنیای عرب
موضوع واضح است. به رغم همه گیر شدن بی سابقه خشونت علیه مردم غیرنظامی و تخریب بی سابقه زیرساخت های شهری، تقریبا هیچ یک از حکومت های عرب به یاری فلسطینی ها در غزه، کرانه باختری رود اردن و لبنانی ها برنمی خیزند (۱). «جبهه امتناع» که در سال های دهه ۱۹۷۰ پس از نزدیکی مصر و اسرائیل تشکیل شد، به دلیل های مختلف پراکنده شده است: درمورد الجزایر به دلیل فاصله گیری از مسئله فلسطین، و درمورد عراق، لیبی، سوریه یا یمن به دلیل فروپاشی حکومت و جنگ های داخلی بوده است. تا آنجایی هم که به سلطنت های خلیج [فارس] مربوط می شود، در ورای همبستگی رونمایی– عمدتا دیپلوماتیک و در صحن سازمان ملل متحد- یا سکوت های آزارنده، رهبران آنها به دورویی و ریاکاری رو می آورند که متاثر از ، عقده حقارت ناشی از فرودستی نظامی، مجذوب شدن به اسرائیل و دفاع از منافع راهبردی خود است.
این چنین است که امارات متحده عربی (EAU) با ارسال کمک های انسان دوستانه مهمی توسط کامیون به غزه موافقت نموده و پیشنهاد می کند که این کمک ها را پس از جنگ دراختیار نیروهای اسرائیلی بگذارد ولی در این راستا هدف هایی دارد که یکی از اصلی ترین آنها که حفظ روابط حسنه با تل- آویو است. به این ترتیب، برای این فدراسیون مرکب از ۷ امارت، به هیچ وجه زیرسئوال بردن عادی سازی روابط با اسرائیل، که در توافق ابراهیم امضاء شده در ۱۳ اوت ۲۰۲۰ تحت نظارت ایالات متحده برآن تصریح شده، مطرح نیست. هردو طرف برنامه های متعددی در زمینه فناوری های جدید، دفاع یا گردشگری دارند. این علاقه به حفظ حسن روابط برشدت ویرانگری «حملات» اسرائیلی افزوده و رویدادهای غم انگیزی ایجاد می کند که از جمله آن بدترین انواع کشتار در غزه یا بیروت است و رهبران امارات بدون چشم برهم زدن آنها را تحمل می کنند. رسانه های رسمی و عده ای روشنفکر که در شبکه های اجتماعی هوادار زیادی دارند هم مرتبا از حماس به خاطر آغاز جنگی که مردمش باید بهای آن را بپردازند، انتقاد می کنند. این شبیه استدلالی است که همتایان آنها در عربستان سعودی می کنند.
البته، پادشاهی سعودی نسبت به همسایه و در عین حال رقیب خود اشتیاق کمتری به اسرائیل نشان می دهد. ریاض گفتگوهای جاری برای رسیدن به عادی سازی روابط با تل- آویو (۲) را به حالت انجماد درآورده، اما به خلاف تأکید سعودی ها، تماس های مستقیم، به ویژه در زمینه امنیت قطع نشده است. این درحالی است که برای امارات متحده که تنها ۵۰۰ هزار تن جمعیت – و ۲ میلیون و نیم مقیم خارجی- دارد، به سکوت واداشتن مردم و جلوگیری از ابراز خصومت نسبت به اسرائیل، بسیار آسان تر از عربستان سعودی با ۳۶ میلیون جمعیتی است که بخش بزرگی از آنها هوادار فلسطین هستند. به علاوه، مقامات عربستان بسیاری از امام های جماعت را به خاطر ایراد خطبه های آتشین بازداشت کرده اند. سلطنت کوچک بحرین که امضاء کننده توافق ابراهیم و سرسپرده عربستان سعودی است هم به نوبه خود، مبادلات بازرگانی با تل- آویو را به حالت تعلیق درآورده تا از بروز خشمی که می تواند مانند سال ۲۰۱۱ موجب یک قیام مردمی شود جلوگیری نماید (۳).
درواقع، در هر ۳ مورد، رهبران با دقت تحول تناسب نیروهای منطقه ای را زیر نظر دارند. تضعیف همزمان حماس و حزب الله با نظرات خصومت آمیز این سلطنت ها نسبت به اخوان المسلمین – که حماس به آن وابسته است- و شبه نظامیان شیعه متحد جمهوری اسلامی ایران سازگار است. از یاد نرفته است که برای جلوگیری از بروز یک جنگ داخلی در لبنان، با ایجاد یک تشکل مسلح قادر به مقابله با حزب الله بود که سعد حریری، نخست وزیر پیشین لبنان در نوامبر ۲۰۱۷ در ریاض بازداشت و پس از مداخله فرانسه آزاد شد (۴). سعد حریری در حالی که با چهره ای گرفته و درهم در صفحه تلویزیون ماهواره ای سعودی (العربیه) ظاهر شد، از چنگ اندازی های حزب الله بر زندگی سیاسی لبنان انتقاد کرد و گفت: «بازوهای ایران در منطقه قطع [خواهد] شد». این پیش بینی به ویژه متکی بر عزم محمد بن سلمان (MBS)، ولیعهد عربستان سعودی بود که ۷ سال بعد توسط ارتش اسرائیل تحقق یافت و موجب خوشنودی زیاد سلطنت های خلیج [فارس] شد. حتی قطر – که غالبا به خاطر نزدیکی خاص با حماس و اخوان المسلمین به طور کلی مورد انتقاد است- نسبت به کاهش توانایی آسیب رسانی ایران در منطقه نظر مساعد دارد.
همین سلطنت ها تا آن حد پیش نمی روند که خواستار این باشند که اسرائیل با حمله به تهران «کار را تمام کند». همه آنها، در درجه اول امارات متحده عربی، می دانند که دراین مورد چیزهای زیادی از دست خواهند داد و وقتی به کشورشان حمله شود، پاسداران انقلاب دمار از روزگار همسایگان خود در خلیج [فارس] درخواهند آورد. فقط چند موشک برای ازبین بردن تأسیسات برق یا آب آشامیدنی یک شهر مانند دوبی کافی است. به علاوه، به گردشگری که از جمله اقتصاد این شهر- کشور به آن متکی است، خسارت های عمیقی وارد خواهد شد. در چنین حالتی، همه پایتخت های «خلیج» [فارس] خواستار این هستند که ایالات متحده جلوی تندروی جنگ طلبانه بنیامین نتانیاهو را بگیرد (مقاله «پیروزی خونبار بنیامین نتانیاهو » را در همین ماه بخوانید). در این زمینه، محمد بن زاید (MBZ) ولیعهد امارات متحده عربی دیداری رسمی از ۲۳ تا ۲۶ سپتامبر از واشنگتن داشت. در این دیدار، جوزف بایدن کشور او را به درجه شریک بزرگ دفاعی ایالات متحده ارتقاء داد. رسانه های اماراتی این عنوان را به صورت شناسایی اهمیت راهبردی فدراسیون خود در صحنه جهانی معرفی کردند (۵). محمد بن زاید در مدت اقامت خود در آمریکا با عده زیادی از شخصیت های سیاسی – از جمله بیل کلینتون و جرج دبلیو بوش، روسای جمهوری پیشین آمریکا- دیدار کرد و به همه آنها این پیام را داد که امارات متحده عربی، متحد نیرمند آمریکا و اسرائیل است و واشنگتن وظیفه دارد مانع از گسترش جنگ کنونی شود.
به رغم خوانش راهبردی متفاوت از وضعیت، در مصر هم نگرانی مشابهی وجود دارد. از شامگاه ۷ اکتبر ۲۰۲۳، مانند هر مداخله نظامی در غزه، مصر پیشنهاد آشتی و میانجیگری برای برقراری آتش بس کرده است. رهبران این کشور همه کار کرده اند تا مانع از رانده شدن صدها هزار فلسطینی به سوی صحرای سینا شوند. در قاهره، مثل جاهای دیگر در خاورنزدیک، حافظه تاریخی درازمدت تداوم دارد و آنها به خوبی می دانند که این پناهندگان هرگز نخواهند توانست به غزه بازگردند و در نتیجه قطعا مشکلاتی در زمینه سیاسی و حتی ثبات و امنیت داخلی به وجود خواهد آمد. با آن که عبدالفتاح السیسی، رئیس جمهوری و دولت او از «ماجراجویی» حماس انتقاد کرده اند، اما الزاما خواهان فروپاشی آن نیستند. موضع عمل گرایانه آنها مبتنی بر واقعیت وضعیت در نوار غزه است که هیچ نیروی سیاسی توان جانشینی جنبش اسلام گرا را ندارد. رهبران مصر از بی اعتباری کامل تشکیلات خودگردان فلسطین (مقاله «جه آیندهای در انتظار فلسطینیها است» را همین ماه بخوانید) آگاهند و از این بیم دارند که پای یک نیروی بین المللی به سرزمینی که در حوزه نفوذ ایشان است باز شود.
به علاوه، از دید مصر، موجودیت حماس این نکته مثبت را دارد که اسرائیل را «مشغول» نموده و به قاهره نقشی راهبردی، حتی فقط در عرصه توانایی های میانجیگرانه می دهد. دریغا، یک سال پس از حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل کنترل مرز جنوبی غزه را در دست گرفته و در یک رودررویی بی سابقه از چند دهه پیش، با مصر قرار گرفته است. اگر ماجرای شهرک سازی ها در این منطقه فلسطینی تکرار شود، درخواست های امنیت مرزی تل- آویو تشدید خواهد شد و مصر خود را در وضعیتی ناراحت کننده و ناگزیر از برآوردن این درخواست ها خواهد یافت. به علاوه، آنچه که مصر را بیش از همه نگران می کند، تکبر و تفرعن اسرائیل است.
گردهمایی های سازماندهی شده توسط حزب «لیکود» و نمایندگان حزب های راست افراطی برای درخواست شهرک سازی در غزه و بعد تأسیس یک «اسرائیل بزرگ»، در قاهره نادیده نمانده است. سخنرانی های مکرر ایتامار بن گِویر و بتسائل اسموتریچ در این زمینه هم مایه نگرانی مصری ها است. این دو تن که به ترتیب مسئول امنیت ملی و امورمالی در دولت نتانیاهو هستند، بی هیچ ناراحتی، به نام خوانشی از کتاب مقدس، خود را هوادر ایجاد حکومتی می خوانند که قلمرو آن بخشی از لبنان، سوریه، عراق، اردن، عربستان سعودی و نیز شرق مصر به اضافه صحرای سینا را دربر می گیرد. در هفته های اخیر، در شبکه های اجتماعی، بسیاری از مصری ها صحنه هایی را در تلویزیون ها دیده اند که سربازان اسرائیلی در غزه را نشان می دهد که بر شانه هایشان یراق هایی دیده می شود که این جغرافیای جدید منطقه ای را نشان می دهد.
با آن که – درحال حاضر- در عراق و عربستان سعودی دربرابر ایده الحاق بخشی از خاک خود به اسرائیل شانه بالا می اندازند، در لبنان چنین نیست و آنها فراموش نمی کنند که در برنامه اصلی صهیونیستی، تصرف جنوب لبنان پیش بینی شده است. در مصر هم چنین نخواهد بود و علاوه بر خصومت بخش بزرگی از مردم، شماری از نخبگان هنوز پیمان صلح با اسرائیل در پایان سال های دهه ۱۹۷۰ (۶) را نپذیرفته اند. این محافل از تا آخر پیش رفتن جنگ طلبانه نتانیاهو و میل به تصرف های جدید سرزمینی پیشنهادی متحدانش نگران اند. بنابر اطلاعات ما، در حال حاضربحثی در سلسله مراتب ارتش مصر درگرفته که ضرورت تلاش دفاعی مهم تری را مطرح می کند. یک تجدید تسلیحات که همراه با از نو نظامی کردن پیشگیرانه صحرای سینا خواهد بود، چون در خاور نزدیک جبهه جنگ همواره رو به بزرگ تر شدن دارد.
۱- مقاله «سکوت عرب»، لوموند دیپلماتیک، مارس ۲۰۲۴ https://ir.mondediplo.com/2024/03/article4801.html
۲- مقاله « ریاض – تل آویو، توقف روند عادی سازی»، لوموند دیپلماتیک، نوامبر ۲۰۲۳ https://ir.mondediplo.com/2023/11/article4616.html
۳- مقاله « حکومت پادشاهی ای که با مشت آهنین بر بحرین حکومت می کند »،لوموند دیپلماتیک، نوامبر ۲۰۲۲ https://ir.mondediplo.com/2021/11/article3894.html
۴- Lire Marie Jordac, « L’étrange séquestration de Saad Hariri », dans Manière de voir, n° 174, « Liban, 1920-2020, un siècle de tumulte », décembre 2020 – janvier 2021.
۵- Fatiha Dazi-Heni, « Le pari gagnant et risqué des Émirats arabes unis au Proche-Orient », Orient XXI, 14 octobre 2024.
۶- Marwa El-Shinawy, « Netanyahu revives the Greater Israel plan », 15 octobre 2024.
Comments
صلح نایاب در خاورنزدیک، <br> نویسنده Akram Belkaid برگردان شهباز نخعی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>