Comments

 از درس‌‌های انقلاب: رابطه شاه و روحانیت<br> تقی روزبه — 2 دیدگاه

  1. کامنت دوم
    درس آموزی از سرنگونی شاه و مصدق و جنبش مشروطه و بقیه شورشهای بی ثمر ایرانیان:
    فقط جنبش کمونیستی-آنارشیستی ما زنان و کارگران است که ما را آزاد می کند. این جنبش هم سیاسی نیست، اجتماعی فرهنگی تاریخی علیه اقتدارگرایی در فرهنگ بشر است. مارکسیستها همه دولتگرا و سیاسی و باند باز و در انتها استثمارگرند و بورژواهای سکولار همه همین الان استثمارگر.
    آزادی بیان بدرد نمیخورد وقتی زنان و کارگران استثمار می شوند چون ثروت استثمارگران تمام ابزارهای بیان را در انحصار آنها قرار میدهد. فراموش نکنیم که سرمایه داری فعلا فئودالیسم نیست و بیان برایش یک کاسبی پررونق است. اگر کالاهایش خوب فروش می رود که می بینیم می رود، عقایدش هم از طریق این کالایش خوب فروش می رود و دیگر عقایدی جز عقاید آنها به توده ها منتقل نمی شود. وقتی استثمارگری وجود نداشته باشد، به ازادی بیان احتیاجی نیست. این نقد درست فرمالیته بودن دموکراسی است که فکر کنم شما مدتهاست که فراموش کرده اید.
    نقد درست شاه و سلطنت و آمریکا و رژیم اسلامی دیکتاتوری آنها نیست، نقد استثمارگری آنهاست چون حاکمیت ذات مشخصی دارد که استثمارگری است.
    آنارشیست

  2. کامنت اول
    جناب روزبه،
    شما چگونه میخواهید که دموکراسی و آزادی عقاید را در جامعه بعد از سرنگونی رژیم تضمین کنید؟ از طریق پول سرمایه داران سکولار ایرانی؟ کدام پول؟ از طریق پول سرمایه داران غربی؟ اگر این آخری است، که الزاماً این آخری ست، بنا بر دیدگاه جمهوری خواهان دموکرات وطن پرست، شما دارید مملکت فروشی میکنید. دموکراسی خواهی شما علیه سلطنت طلبان کار میکند اما علیه زنان و کارگران ایرانی کار نمیکند چون فی الحال روی استثمار نیروی کار آنها حساب باز کرده اید.
    اگر پاسخ دهید که دموکراسی شما سوسیالیستی خواهد بود و نیازی به پول سرمایه داران ندارد، زنان و کارگران ایرانی می پرسند که چرا نمیگوئید دموکراسی سوسیالیستی؟ حالا، هر وقت گفتید دموکراسی سوسیالیستی، در مورد آن بحث خواهیم کرد. فعلا، نظر شما هواداری از سرمایه داران استثمارگر سکولار اپوزیسیون جمهوری اسلامی است و بهتر است زنان و کارگران نیت شما را بدانند و به ما نگویند که نگفتیم و از بورژواها دفاع کردیم!!!.
    در ارتباط با پیروزی در سرنگون کردن شاه اما شکست خوردن از رهبران مذهبی یعنی خمینی، نظر شما با شواهد تاریخی در تضاد است. در ایران ماقبل سرنگونی شاه، شورشهای زیادی صورت گرفت و حتی عملیات نظامی زیادی انجام شد که همگی شکست خورده بودند. رژیم مصدق هم شکست خورد و با حزب توده از تاثیر گذاری بر جامعه محروم شدند. شورشهای ضد نظم شاه-آمریکا از جنوب تهران شروع شد که خصلت مذهبی نداشت اما بسرعت به قم و سایر شهرها سرایت کرد ولی همه آنها مذهبی شدند. با آمدن یا آوردن خمینی توسط مذهبیون، تمام توده ها از طریق وابستگی های مذهبی متحد و هوادار خمینی شدند و زیر رهبری او رفتند و شاه و آمریکا و غرب تصمیم گرفتند که عقب نشینی کنند تا بعد که بود سرنگونی شاه. چپ (مارکسیستها) و بورژوا لیبرالها نقشی جدی در سرنگونی شاه نداشتند. آنها مثل الان سرنگونی طلب بودند و به هر چیزی راضی بودند. مسئله آن‌ها در حقیقت انقلاب نبود، انتقام بود که خمینی کارشان را راحت کرد.
    خصومت بخشی از روحانیون با سکولارهای هوادار غرب چه بورژوا لیبرال و چه مارکسیست (استالینیست) سابقه طولانی داشت و این نوع روحانیون در حقیقت استقلال طلب بودند هر چند ضد امپریالیست نبودند و نیستند. استقلال طلب میتواند ضد امپریالیست نباشد و آن وقتی است که دنبال برسمیت شناخته شدن در کلوپ سرمایه داری جهانی است، مثل مثلا چین و یا هندوستان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>