شاه و ملا و آمریکا، دشمنان ما
بهنام چنگائی
هرکدام از ما پاکباخته ها، سرکوبشده ها، تاراجزده ها، بی پناه های بیکار، گرسنه، ویلان، گریان، یا زندانیان در سیاهچال های اسلامی و یا هریک از پناهجسته های ایرانی درین جهان نابسامان، یا همه کسانیکه امکان بهتر زندگی کردن خود را از ثمره ساختار الهی ـ سرمایه سالاری از دست داده ایم، همگی داریم روشن و سرراست می بینیم که جهان زر و زور سیاسی، اقتصادی و تکقطبی غربی که هستی ما ربوده و درهمریته، خود نیز همینک با بحران هایش درهمریخته است.
این جهان سرمایه و چپاولگران آن برای بقای خود به هرقیمت و در سراسر جهان پخش و پلا هستتند و از خمینی تا طالبان آدمخوار همه، محصول مستقیم این ساختار ضدبشری بوده و می باشند. غرب مدعی دمکراسی و حقوق بشر در کجای این جهان سرشار از پلیدی و پلشتی و جنگ و همنوع کشی ست؟ مگرنه که همینک دستکم 4 میلیارد انسان در سراسر جهان نان خشک خالی هم برای سیرشدن ندارند؟ چه رسد به آب و درمان و پوشش و آموزش و پرورش …! در حالیکه سرور قطب قدرت جهان که همین بایدن تبهکار باشد، در فاصله یکسال نزدیک به 120 میلیارد هزینه ی سرکردگی ناتوی هود در برابر روسیه و چین را همینک، در کوله بار امپریالیستی خویش دارد. نیمی ازین پول می توانست همان 4 میلیارد انسان بیدادرس را از گرسنگی و بیماری رهائی دهد.
جای بسی دلگرمی و امیدواری بفردای بهتر دارد که این جهان سرمایه سالاری نئولیبرال و سرکرده های انگل اش همگی، زاینده و بالنده واپسگرائی ها، جنگ ها و نسل کشی ها هستند. اینان افغانستان را ویران کردند و سرآخر طالبان در راس آن نهادند تا بازار تولید و فروش جنگ افزارهای شان پُررونق بماند! آنچه ما می دانیم جهان غرب یاور و پشتگرمی بهره کشی های انسان از انسان بوده و هست؛ سازمانگر لشگرکشی ها و جنگها پیاپی بوده و می باشد؛ برپادارنده نابرابری ها، ترورها و نسل کشی های بی شمار بوده و هنوز می باشد. اینک اما امپریالیسم آمریکا، خود جایگاه یکه تازی تاکنونی خویش را در پهنه داخلی و جهانی از دست داده است. این ژاندارم بی آبرو پس از بحران و مبارزه 99% ها در سال 2008 آنهم در وال استریت جایگاه کردنکشی خود را از دست داد. این کشور با وجود بیش از 920 پایگاه پیشرفته ی میلیتاریستی و هزینه ی سالیانه بیش از 950 میلیارد دلار هزینه نظامی، خوشحالم که بگویم او دیگر نمی تواند همچون پیش قلدری کند. زیرا: پیگیر دچار یک فرسایش ژرف، یک ریزش زیرساختاری، و پیشاروی یک دگرگونی روبه فروریزی اقتصادی ـ سیاسی ست.
امپریالیسم آمریکا جایگاه پیشین خود را از دست داده و آنهم همراه با یک شکست بزرگ و آشکار سیاسی و اقتصادی، و همزمان رودررو با یک فراروئی گزیرناپذیر در برابر نیروهای پیشرونده و هستی ساز درجامی زند. ناتوانائی ایکه همینک برابر تواناها نوپا غافلگیرشده و می بیند که حرکت تاریخ را از او ستانده و این سرکرده جهانی را ناتوان تر از روز پیش به چالش کشیده اند و او روزانه در برابر تلاش های پیروز و پیشروانه شکننده تر و اچمزتر شده است. همچنین اشتلم های آمریکا و کشورهای غربی نیز دیگر نمی توانند آنچنان که زورگو بودند پابرجابمانند و نخواهندماند. عصر جهان غربی و تکقطبی برای همیشه سپری شده است.
خوشبختانه این جهان انگشت شماران دیگر، نچندان دلبخواه بر محور پیشین راست هار و جهانخوار نمی چرخد. امپریالیسم آمریکا و یاران غربیش سرکردگی، چپاولگری و جولانگری زورمنشانه ناتوئی خویش را بی کم و کاست باخته اند اگرچه، با هزاران ترفند میلیتاریستی، با ائتلاف ها و دسیسه های سیاسی، و یا تهدید و تشویق اقتصادی نظامی، و سازماندهی جنگ ها که ترفند اوکراین یکی از آنهاست، از مخالفان خود هیولا می سازند تا وابستگان جهانی خویش را در گمراه تر کنند و خود را همچنان در بالای سر آگاهی و اندیشه ورزی جهانی ببینند و این دیگر ممکن نیست.
همچنانکه ما بروشنی می بینیم در ایران نیز فاشیسم اسلامی ـ ولائی بیش از هر زمانی زیرپای الهی اش تهی ست؛ و در دیدگاه اجتماعی ـ طبقاتی بی آبروتر شده؛ و یکدست پایگاه مردمفریبی و جایگاه خردکشی اجتماعی اش ” بنام خدا ” را برای همیشه پاک از دست داده است. و دیری ست که در برابر فروپاشی و دادخواست اجتناب ناپذیر کارگران و کارمزدان و زنان و جوانان و ملیت های بجان آمده بیرحمانه ایستاده؛ و بی گمان این ایستادگی بچه کشانه اش نمی تواند بدرازا بینجامد و نخواهد آنجامید. زیرا دور دین دولتی یا عمر این رژیم الهی ـ آخوندی نیرنگباز بسرآمده است.
بنابرین پرسیدنی ست! راه و راز پیروزی و یا شکست دوباره اجتماعی ـ طبقاتی خیزش انقلابی و کنونی ما در چیست؟ آنهم شکست و یا گسل طبقاتی ـ اجتماعی مائیکه در برابر شاه و شیخ، سه دور انقلابی گذشته تجربه کرده و آنها را باخته و اینک دوباره در برابر آینده ی مستقل خویش ایستاده و بی گمان نمی بایست دوباره در دام آن شکاف ها و گسل ها این شیخ و یا آن دام شاه گرفتارشویم.
وزینرو پرسش برانگیز است که آیا: سرنگونی رژیم فاشیست ولائی و فراروئی بسوی آینده ای دیگر بی شاه و شیخ و بی دخالت دشمنان داخلی و خارجی میسر اسن؟ مهم تر از آن آیا: ما با نجربه تکسواری شاه و شیخ می توانیم بر پایه خردجمعی و شورائی اراده و اداره خودمان را بدست گیریم؟ و آیا، این پیشروی جز در شناخت درست ما از این بساط شیخ و شاه و دیگر دشمنانمان میسرهست؟ و همچنین آیا ما می توانیم با پی بردن به هدایت و توان نیروی اجتماعی مان که یگانه ابزار برتری و خودمدیریتی واقعی مان باشد، می توانیم در برابر دیدگاه های واپسگرایانه، پان ایرانیستی، ناسیونالیستی، فردگرائی و فرقه سازی های بی شمار و پوشیده ی دیگر بایستیم و آگاهانه به دانش جمعی ـ طبقاتی روی آوریم و آنرا بعنوان اهرم راهبری برگزینیم! و اراده و اداره افقی ـ شورائی را با تکیه به توان و ناتوانی خویش بکاربریم!؟ آری ما باید بتوانیم نوآوری سیاسی کنیم و می توانیم به پراکندگی طبقاتی ـ اجتماعی خود که گسل شکست های مان بود پایان دهیم و ضعف و ناتوانی تاریخی خود در برابر شیخ و شاه را پشت سرنهیم و خواهیم نهاد؛ اگر جسورانه و تجربه مند از تاریخ سیاه و خونبارمان بیآموزیم.
هرچه بیشتر خودباوری و استقلال اجتماعی ـ طبقاتی ما از دشمنانمان روشن و برجسته ترشود، به همانسان ضرورت رودرروئی های بنیادی آشکار، و نابودی کامل ترفندهای رژیم اسلامی و شاه اللهی در وجود تک تک مان مهیاترمی شود. همگام با آنها پیروزی پیوسته مان جز در نتیجه همبستگی ها، پیوندها و ایستادگی های امروزین ما بنام نیروی کار و کارمزد جوردیگری متصورنیست. در غیر اینصورت سرانجامی متفاوت از شکست های تاکنونی و پیشینی برای مان میسرنخواهدبود. ما تنها در کنارهم و باهم اجتماعی ـ طبقاتی ست که مقتدریم و خواهیم توانست راه یک جابجائی زیرساختی را در دل گسل ها و شکست های تاریخی و تجربی خویش بیابیم و یکپارچگی اجتماعی از آن بسازیم. تا به ساختاری دست یازیم که بیرون از اراده و دخالت جنایتکاری ها و تبهکاری های شیخ و شاه و امپریالیسم آمریکا و… باشد و ما راه رهائی و استقلال خویش را از آنها بیابیم.
آری یک انقلاب و یک دگرگونی پایه ای در چشم انداز پیشاروی ماست؛ ولی اینبار بیاری تجربه ی آگاه و خرد نوپا که آن نیز، جز اراده و اداره اجتماعی ـ طبقاتی باشد چیز دیگری نمی باشد. عمر این نبرد به آغاز مبارزه مشروطه خواهی برمی گردد که رضاخان آنرا بیاری انگلیس درهمریخت. در دوران مصدق نیز در حال بالش و زایش پیگیر و پویا بود که محمدرضا پهلوی آنرا بیاری امپریالیسم آمریکا و انگلیس درهم کوبید. وزهمینرو ما با اندکی توجه و شناخت از تاریخ ویرانگر شاه و شیخ و غربی ها می توانیم بسادگی و آشکارا ببینیم که این روند و خیزش های انقلابی تاکنونی، و پدیده های بالنده هموندی و همفکری و اراده ی اجتماعی ـ طبقاتی کنونی ما و پیشینیان مان، همواره مخالفان و دشمنانی داخلی و خارجی زیادی دارد؛ همچنانکه در گذشته ها داشته است. بیائید باهم باشیم و دوباره گول نخوریم که همه ی ابزارهای رسانه ای داخلی و جهانی سعی در گمراه کردن ما دارند. حال ببینیم آذری جهرمی وزیر پیشین ارتباطات رژیم پیرامون مخفی کاری ها و جو اختناق دم و دستگاه ولائی چه می گوید:
آذری جهرمی: برآورد اندازه بازار فیلترشکنهای پولی در ایران 16 هزار میلیارد تومان در سال است؛ یعنی 2 تا 3 برابر درآمد عملیاتی شرکت مخابرات می باشد.
بهنام چنگائی ششم اسفند 1401
“آنارشیست اقلیمی منحرف، بجای …”
کمدی لوس و خسته کننده!
آنارشیست اقلیمی منحرف، بجای شعار ” یانکی گوو هوووم !”، اکنون همصدا با ضد انقلاب و تجزیه طلبان ترک و کرد ، علیه مارکسیسم و مرد ها و تمامیت ارضی ایران ،شعار روشنفکری میدهد!
نه خدا – نه دولت – نه پدرسالاری- نه آنارشیسم بی وطن !
آنارکو- افغان