Comments

سیستان- بلوچستان، مرد جوان و دریا <br> Armin Messager برگردان شهباز نخعی — 2 دیدگاه

  1. تضاد بین جمهوری اسلامی و دولت اسراییل، تضاد محلی نیست، تضادی بین المللی ست و باید در سه بعد حیات ارتجاع درک شود. یکی اینکه کلا جامعه بشر تحت حاکمیت ارتجاع (اقتدارگرایان استثمارگر است)، دوم اینکه این ارتجاعیون با هم در تضادهای امپریالیستی بسر می برند. آخری اینکه، اصولا ارتجاعیون بندرت خودشان درگیر هم میشوند و دائم قربانبان برده شده خود را به جان همدیگر می اندازند.
    پرورش دهنده اسلام تروریستی و قاچاقچی که همان طالبانی و داعشی است و القاعده ای است، نه از وجود فقر در ایران و در سیستان و بلوچستان، بلکه از تضادهای جناح های ارتجاعی در جامعه ایران و سایر جوامع است. نویسنده چطور میخواهد بدون نقد اقتدارگرایی و استثمارگری منتج از آن، وجود تندروهای فاشیست و حتی مذهبی کشورهای مثل روسیه، هندوستان، پاکستان، فرانسه و انگلیس و آلمان و آمریکا را توضیح بدهد؟ افکار فاشیستی در آمریکا تا حد دادگاه عالی و مقام جمهوری وجود دارد؟ اینهم دلیل دیگری بر کم عمق بودن و بدرد نخور بودن مقاله است.
    آنارشیست

  2. دنبال کردن افراد و مصاحبه برای درک سلفیگری و عایش بدرد نمیخورد (غیر علمی است) و نویسنده مقاله قضاوتهای الکی کرده است. کلمه انقلاب در این مقاله به غلط استفاده شده چون سلفی گری توصیف شده در مقاله علیه هیچگونه اقتدار و استثمار نیست. به احتمال زیاد، 99 درصد، اگر هیراشی تشکلاتی که تبلیغ و ترویج سلفیگری میکنند را از پائین تا به بالا دنبال کنید، به کمپانیها، قاچاقچی ها و دولتهای منطقه و حتی دولتهای مناطق دور از جمله خود فرانسه می رسید. حتی ممکن است جریان های طرفدار مهاجرت در اروپا هم دست در این کارها داشته باشند – البته غیر از چپ های از دنیا بی خبر اروپائی و یا متظاهر به بی خبر بودن. دوباره مقاله ای بی محتوا از لوموند!
    آنارشیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>