سیامک کیانی: نه به جنگ، نه به امپریالیسم و نه به جمهوری اسلامی: نیازمندی سیاست مستقل ”چپ” در بحران کنونی
پیشگفتار
با پشتیبانی امپریالیسم امریکا، دولت تروریستی اسرائیل اکنون یورش جنگی بیهمانندی را علیه ایران آغاز کردهاست. بدینگونه، شعلهور شدن جنگی تازه در خاورمیانه، منطقه و جهان را با خطرهای بیشتری روبرو خواهد کرد.
برخیها این جنگ را میان جمهوری اسلامی و اسرائیل میدانند، و به همین دلیل خود را درگیر این رویداد نمیکنند. بیتردید نباید ناخردمندی جمهوری اسلامی در تنشآفرینی در خاورمیانه را فراموش کرد. ولی دلیل امپریالیسم و بورژوازی صهیونیسم برای یورش به ایران، فراتر از دشمنی آنها با جمهوری اسلامی میرود.
امپریالیسم و صهیونیسم هیچگاه خواهان ایرانی نیرومند، پرتوان با اقتصادی ملی و پیشرفته نیستند. تمدن کهن ایران و بزرگی و جایگاه برجسته ژئوپلویتیکی آن مانند خاری است در چشم امپریالیسم و صهیونیسم. آنهایی که این جنگ را تنها میان اسرائیل و جمهوری اسلامی میدانند، نباید دشمنی امپریالیسم با ونزوئلا را از یاد ببرند. ونزوئلا نه جنگ جانشینی علیه کشوری راه انداختهاست و نه ساختاری تئوکراتیک تنشزا دارد. با این همه، با این که دولت ونزوئلا چند سالی است که چهارنعل به سوی اقتصاد نئولیبرالیستی میراند، ولی امپریالیسم تا سرسپردگی صددرصد دستگاه فرمانروایی ونزوئلا از دشمنی با آن دست بر نخواهدداشت.
این نوشته با نگاهی انتقادی و طبقاتی، نخست به بررسی زمینهها و انگیزههای سیاسی، اقتصادی و نظامی یورش اسرائیل به ایران میپردازد. سپس با تحلیل نقش امپریالیسم و صهیونیسم در افزایش بحرانهای منطقهای، به سازوکارهای درونی جمهوری اسلامی و پیوندهای آن با سرمایهداری جهانی میپردازد. در دنباله، با بررسی سرشت جنگ همچون ابزاری برای پایداری سرکردگی طبقاتی، پیامدهای ویرانگر آن بر مردم ایران و منطقه باز میشود. در پایان، این نوشته با پیشگزاری چشماندازی از سیاست مستقل ”چپ” و نیازمندی سازماندهی نیروهای ضدامپریالیست، ضددیکتاتوری و عدالتاجتماعی خواه، راهکارهایی برای نبرد با جنگافروزی و دفاع از منافع مردم علیه دیکتاتوری ولیفقیه به پیش میگذارد.
دلیلهای اسرائیل برای آغاز جنگ
یورش اسرائیل به ایران به دلیلهای گوناگونی انجام شدهاست. اسرائیل هیچگاه نمیخواهد که ایران حتا با یک حکومت دموکراتیک، ملی، غیرمذهبی و صلحخواه به توان هستهای دست یابد، زیرا این کار همسنگی نیروها را برهم میزند و برتری اسرائیل را در منطقه کاهش میدهد.
اسرائیل با داشتن جنگافزارهای هستهای، یک چیرگی راهبردی در خاورمیانه پدید آوردهاست. این چیرگی سه کارکرد اصلی دارد: ابزار سرکوب منطقهای، ماندگاری رژیم آپارتاید، و اهرم فشار بر آمریکا. اسرائیل ابزار سرکردگی آمریکا، نقش مهمی در پشتیبانی از منافع کشورهای باختر در خاورمیانه بازی میکند. اسرائیل با همکاری آمریکا تلاش دارد از چیرگی رقیبانی مانند روسیه و چین بر منطقهای که پر از سرچشمههای انرژی است جلوگیری کند و این سرچشمهها را زیر فرمان خود و همراهان باختری نگه دارد.
همچنین اسرائیل نقش پاسبان منطقهای را بازی میکند و خیزشهای ضدامپریالیستی مانند جنبشهای مردمگرای فلسطین و پایداریهای مردمی در لبنان و سوریه را سرکوب میکند، تا سرمایهداری جهانی پایدار بماند و چیرگی کشورهای برتریخواه دنبال شود. صنعت جنگی اسرائیل که به جنگ و بحرانهای نظامی وابستهاست، از هر درگیری تازهای همچون فرصتی برای فروش جنگافزار و رسیدن به سودهای هنگفت بهرهبرداری میکنند.
شکاف ژرف اجتماعی، نابرابری اقتصادی و خیزشهای گسترده مردمی میتواند مشروعیت دولت اسرائیل را زیر پرسش ببرد. در چنین شرایطی، جنگ به ابزاری کارآمد برای دور کردن نگاه همگانی از گرفتاریهای درونی و یکپارچهسازی مردم در برابر «دشمن بیرونی» دگرگون میشود. نتانیاهو برای روبهرو شدن با بحرانهای درونی مانند خیزشهای گسترده علیه گرانی و ناخشنودی از سیاستهای جنگی در نوار غزه، با آغاز یک یورش بزرگ نظامی کوشید تا همبستگی ملی را پیرامون «دشمن بیرونی» پدید آورد و خود را از تنگناهای درونی برهاند.
دلیل دشمنی جمهوری اسلامی با اسرائیل
بورژوازی نظامی و بورژوازی تجاری در منطقه، از راه گروههایی مانند حزبالله، نیروهای یمنی و گروههای همپیمان در عراق، در پی گسترش نفوذ اقتصادی خود بودهاند. هدف بورژوازی، چیرگی بر راههای بازرگانی مهم مانند تنگه هرمز و فراهمکردن بازار بزرگتر برای جمهوری اسلامی است. همچنین جمهوری اسلامی میکوشد در بازار منطقهای جای کشورهایی مانند عربستان سعودی را بگیرد و جایگاه خود را در برابر قدرتهای جهانی استوارتر کند. همچنین بورژوازی ایران با بهرهگیری از گروههای جانشینی میکوشید تا بر رقیبان فشار آورد، بیآنکه گام به جنگی رویارو و پرهزینه گذارد.
یکی از دلیلهایی که بورژوازی نظامی و بورژوازی بازرگانی به دشمنی با اسرائیل نیاز دارد، ساختن چهرهای از یک «دشمن بیرونی» (مانند آمریکا و اسرائیل) است؛ تا بخش مذهبی پایگاه اجتماعی خود را خشنود کند. دلیل دیگرش این است که لایه بورژوازی نظامی با تنشآفرینی در منطقه زادهشده، بزرگشده و گسترش یافتهاست.
جنگ رودررو با اسرائیل به هیچ روی به سود این دو لایه بورژوازی انگلی (بورژوازی نظامی و بورژوازی بازرگانی) در حاکمیت ایران نیست. ولی هم اکنون که اسرائیل این جنگ را آغاز کرده است، رژیم هم از آن به سود منافع خود بهرهبرداری خواهدکرد. فروپاشی اقتصادی، گرانی سنگین، و خیزشهای کارگری و اجتماعی، جمهوری اسلامی را در جایگاهی گذاشتهاست که برای نگهداشتن خود، نیازمند دامن زدن به بحرانهای بیرونی و نظامی است.
چون خطر برونمرزی میتواند نگاه مردم را از فساد درونی و دشواریهای اقتصادی به کژراهه بکشاند. بورژوازی ایران نادان نیست، می داند که جنگ به این حاکمیت فرصت میدهد که چشم مردم را از گرفتاریهای درونی دور کند و نگاهها را به سوی دشمنی بیرونی بکشاند. همزمان به بهانهی «دشمن»، رژیم هرگونه نافرمانی یا ناخشنودی مردمی را «انقلاب مخملی» مینامد و با این برچسب، آن را سرکوب میکند.
پشتیبانی امپریالیسم از یک جنگ نابرابر
از روز یورش ددمنشانه اسرائیل به غزه بیدفاع تا امروز که به کشتار شصت هزار فلسطینی انجامید، امپریالیسم غرب جانانه از رژیم فاشیستی بورژوازی صهیونیسم پشتیبانی کردهاست. در این دوره، اسرائیل با پررویی بیهمانندی برتری جنگی خود را هر ماه به جهان عرب و جمهوری اسلامی نشان دادهاست. نقشه نابودی زیرساختها و توانایی جنگی هر کشور بزرگ همواره در دستور روز امپریالیسم بودهاست و این نقشه در خاورمیانه بارها با بازوی جنگی امپریالیسم، یعنی از سوی رژیم فاشیستی بورژوازی صهیونیسم انجام شدهاست. اسرائیل لبنان را صد سال به پس راندهاست و سوریه را هر روز بمباران میکند و دیگر رهبران عرب را به شیوههای گوناگون به فرمانبری کشاندهاست.
این یک جنگ برابر نیست که هر دو نظام به یک اندازه در آغاز آن گناهکار باشند. هیچ تردیدی نیست که این جنگ را اسرائیل میخواهد. حاکمیت جمهوری اسلامی به رهبری بورژوازی نظامی خواهان شرایط نه جنگ و نه صلح است، و خواهان جنگ سراسری و نابودی خود نیست.
این لایه از بورژوازی انگلی جمهوری اسلامی آزمند است، ولی نادان نیست. بورژوازی نظامی به خوبی میداند که در برابر کشوری که دویست هواپیمای جنگی به آسمان ایران فرستاد که بدون ریختن خون از بینی خلبانی همه پس از زدن هدفها، پیروزمندانه به خانه خود برگشتهاند، توان ایستادگی ندارد. بورژوازی نظامی جمهوری اسلامی به خوبی میداند که در یک جنگ رودررو با اسرائیل نابود خواهد شد. اگر بورژوازی نظامی حتا یک در صد به سخنان خود در بارهی نابودی اسرائیل باور داشت، امروز در برابر یورشهای برتریجویانه اسرائیل آمادهتر میبود. هیچ تردید نیست که بورژوازی ایران مانند همهی لایههای بورژوازی جهان آمادهاست همهی مردم خود را در راه هدفهای خود قربانی کند؛ ولی نه خود را.
هرگونه یورش نظامی به کارخانههای هستهای ایران محکوم است، چرا که این کارها آشکارا قانونهای جهانی و منشور سازمان ملل را زیر پا میگذارد. سیاستهای جنگخواهانه اسرائیل که امنیت منطقه و جهان را به خطر میاندازد، بهروشنی شایسته نکوهش است. نکرد نکوهش این رفتارهای غیرقانونی از سوی جامعه غربی به گسترش بیدادگری و ناپایداری میانجامد.
در سراسر تاریخ، کشورهای گوناگون هنگام روبهرو شدن با نگرانیهای امنیتی از برنامههای هستهای دیگران، رویکردی خردمندانه و بر پایه سازوکارهای جهانی را برگزیدهاند. نمونههایی مانند رفتار هند در برابر پاکستان و واکنش کشورهای باختر در برابر اتحاد شوروی نشان میدهد که حتا در شرایط حساس نیز جامعه جهانی از کنشهای یکسویه و جنگی پرهیز کرده و بهجای بمباران کارخانهها، از نهادهای جهانی برای رسیدگی به این چالشها بهره بردهاست.
برای نمونه، هند در دهه ۸۰ میلادی – ۱۳۶۰ خورشیدی- با آنکه از نزدیک شدن پاکستان به ساخت جنگافزار هستهای آگاه بود، هیچگاه به کارخانههای اتمی «کاهوتا» یورش پیشگیرانه نکرد. هند با درک پیامدهای ویرانگر گسترش جنگ و فشارهای جهانی، از چنین کاری چشم پوشید. همچنین، پس از آنکه کشورهای باختر از برنامه هستهای شوروی آگاه شدند، با اینکه از آزمایش پیروزمندانه بمب اتمی این کشور در سال ۱۹۴۹ میلادی- ۱۳۲۸ خورشیدی- شگفت زده شدند، بهجای دست زدن به کنش نظامی، کوشیدند از راه گفتوگو و برنامههایی مانند «طرح باروخ» این چالش را رهبری کنند.
با اینهمه، رفتار اسرائیل در این زمینه وارونه تجربه جهانی است. این رژیم با زیر پا گذاشتن قانونهای جهانی و اصلهای بنیادین حق حاکمیت کشورها، بارها به کارخانههای هستهای ایران یورش بردهاست. چنین کنشهایی نهتنها خطری برای صلح در منطقه و جهان به شمار میرود، بلکه نشانه بیارجی آشکار اسرائیل به سازوکارهای حقوقی نهادهایی چون سازمان جهانی انرژی اتمی است. با این همه، امپریالیسم سهگانه با همهی توان خود پشت سر اسرائیل ایستادهاست. اگر اسرائیل در بارهی برنامه هستهای ایران نگرانی دارد، باید همچون دیگر کشورها، از راههای بازرسی و گفتوگو با نهادهای جهانی آنرا انجام دهد. باید از سازمان ملل و دیگر نهادهای جهانی خواست که بهروشنی با این دستیازیها برخورد کنند.
تجربه تاریخی بارها نشان دادهاست که خشونت و یورش نظامی راهی برای پایداری امنیت پایدار نیست، بلکه تنها به افزایش بحرانها میانجامد.
چه کسانی از این جنگ سود فراوان میبرند؟
یورشهای هوایی تازه اسرائیل به ایران، افزایش چشمگیر در کشمکشی دیرپا است که باید از دیدگاه نبرد طبقاتی، رقابت میان قدرتهای چیرهگر و ناسازگاریهای سامان سرمایهداری در خاورمیانه درک شود. این کشمکش تنها یک رویارویی جغرافیایی-سیاسی (ژئوپلتیک) نیست، بلکه بازتابی از منافع مادی و اقتصادی ژرفتری است که بیشتر بر سر چیرگی بر سرچشمهها، برتری در منطقه و نگهداشتن توان دولتهای سرمایهداری از سوی هر دو حکومت شکل گرفتهاست.
در حقیقت، این جنگها تنها به سود یک طبقه از جامعه پایان مییابد: لایههای بورژوازی و فرمانروا. کارگران و مردم رنجبر قربانی این نمایش خونبار هستند. از اینرو، راهکار در برابر جنگافروزی سرمایهداران ایستادگی است.
هر دو دولت اسرائیل و ایران با دشواریهای اقتصادی و سیاسی درونی روبهرو هستند. اسرائیل با شکاف ژرف میان طبقههای اجتماعی، بحران در پذیرش همگانی نتانیاهو، و ناخشنودی گسترده از سیاستهای بازار آزاد روبهروست. جمهوری اسلامی نیز با گرانی، بیکاری، خیزشهای پیدرپی کارگران و فروپاشی اقتصادی گسترده دستوپنجه نرم میکند.
هر دو حکومت اسرائیل و ایران با بحرانهای اقتصادی درونی روبهرو هستند که میتواند پایداری و پذیرش مردمی آنها را به خطر بیندازد. برای هر دو حکومت، جنگی که اسرائیل آغاز کرده، همچون راهکاری برای کاهش فشارهای درونی و کشش پشتیبانی درونی و بیرونی دیده میشود.
جنگها در خاورمیانه نه تنها برای سودرسانی به کارخانههای جنگافزارسازی سودمند هستند، بلکه برای گروه فرمانروا شرایط شایسته را فراهم میکند که نیروی کار را بیشتر زیر فشار بگذارند و بهرهکشی کنند. در شرایط جنگی، دستمزدها پایین میآید، اعتصابها ممنوع میشود و دگراندیشی سیاسی سرکوب میگردد. هم چنین امپریالیسم جهانی از جنگ سود میبرد، بهویژه آمریکا که با فروش جنگافزار به اسرائیل و عربستان سعودی بهرهبرداری فراوانی میکند.
در این جنگها، کارخانههای جنگافزارسازی نقش نیروی پیشران کشمکشهای پیدرپی را دارند. یورشهای گسترده اسرائیل به ایران، با بهکارگیری بیش از ۲۰۰ هواپیمای جنگی، تنها یک کنش نظامی نیست، بلکه نمایشی از توان برای کارخانههای سازنده جنگافزار در اسرائیل و آمریکا است. این یورشها برای صنعت جنگ سودآور است، چرا که هر آشوب امنیتی تازه، دستاویزی برای افزایش هزینههای ارتش و فروش بیشتر ابزار جنگی میشود. شرکتهایی مانند لاکهید مارتین، بوئینگ و رافائل از این شرایط سود فراوان میبرند. در این میان، شرکتهای سازنده جنگافزار از این کشمکشها بهرهبرداری میکنند و سرمایهداران وابسته به حکومت نیز از پیمانهای نظامی و برنامههای بازسازی پس از جنگ سود میبرند.
جمهوری اسلامی خود را هم چون پیشاهنگ ایستادگی در برابر سرکردگی جهانی امریکا می خواند، اما در حقیقت، جمهوری اسلامی نیز یک نظام ددمنشانه سرمایهداری است که اقتصاد آن زیر فرمان بورژوازی نظامی مانند سپاه و سازمانهای وابسته به رهبری سیاسی-دینی کشور رهبری میشود. بورژوازی نظامی با کمک نهادهایی چون سپاه پاسداران و سازمانهای وابسته به رهبری سیاسی-دینی کشور صنعت جنگ را در دست خود دارد. شرکتهای اقتصادی-نظامی وابسته به سپاه، مانند قرارگاه سازندگی خاتم، تنها در زمینه ساخت موشک و پهپاد کنش نمیکنند، بلکه در بخشهایی مانند معدن، نفت، ساختوساز و بانکداری نیز چیرگی دارند. این شرکتها از بحرانهای نظامی بهرهبرداری کرده و بودجههای کلانی از دولت دریافت میکنند.
این نهادها با سامانه سرمایهداری، چیرگی بر سرچشمه های زمینی و زیرزمینی کشور را در دست دارند و از این توان برای استوار کردن جایگاه خود در درون و بیرون کشور بهره میبرند.
سیاست ”چپ” میهندوست
بخشی از اپوزیسیون راستگرای ایران، که چشم به سرنگونی رژیم با کمک رژیم فاشیستی صهیونیستی یا کودتای نظامی دوختهاند، به این یورش جنگی خوشآمد گفتند. نتانیاهو پیامی به مردم ایران فرستاد که در آن گفت: اکنون فرصت شماست که علیه حکومت ایران که شما را سرکوب میکند، بایستید. او گفت زمان آن فرا رسیده که متحد شوید و آزادی خود را از این حکومت سرکوبگر پس بگیرید.
این نشان میدهد که اگر امپریالیسم و صهیونیسم به سرکار آمدن دوستان شاهنشاهیخواه و مجاهد خود در ایران امید داشتند به دنبال سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی میرفتند. ولی با شرایطی که ما هم اکنون با آن روبرو هستیم، آنها به دنبال رام کردن صددرصد جمهوری اسلامی میروند که از پیش با داشتن یک نظام سرمایهداری ددمنشانه با آنها در این زمینه همگام است. دو لایه بورژوازی، بورژوازی بوروکراتیک و بورژوازی مالی از چهار لایه برتر بورژوازی در حاکمیت جمهوری اسلامی در همهی زمینهها با امپریالیسم هماندیشه هستند و دارای منافع مشترک. برای همین، امپریالیسم با کمک بورژوازی صهیونیسم میکوشد که با این یورشها بورژوازی نظامی و بورژوازی تجاری در حاکمیت را هم آرام سازد، تا به امتیازدهی در گفتوگوهای هستهای بپردازند.
از سوی دیگر باید به کسانی که به دلیل یورش اسرائیل به میهن ما خواهان ایستادن مردم زیر سایه یک حاکمیت بورژوازی دیکتاتورهستند گفت که نمیتوان از مردمی که زیر سایه حکومت تئوکراتیک آزادی خود را از دست دادهاند و به دلیل پیادهکردن اقتصاد نئولیبرالیستی شب و روز به دنبال تهیه نان هستند، خواست که برای نجات جان فرماندهان سپاه که فرزندان آنها را کشتهاند و از سرمایه ملی آنها روزانه میدزدند، جانفشانی کنند؟
دشمنی ما با جمهوری اسلامی و دشمنی جمهوری اسلامی با ما و سرکوب آزادی خواهان و طبقه کارگر، نباید ما را از واکاوی عینی شرایط کنونی ناتوان سازد. جنگ کنونی اسرائیل میتواند ایران را به سرنوشتی مانند لیبی، سوریه، یمن یا افغانستان، کشورهایی که زیر فشار جنگ ساختارهای اقتصادی و اجتماعی خود را از دست دادند و جامعهشان دههها سال به پس رانده شد، دچار کند.
پرسش از کسانی که به آن اندازه با جمهوری اسلامی دشمن هستند که خواهان یورش اسرائیل تا واژگونی رژیم هستند و حتا به اسرائیل برای یورش انگیزه میدهند این است: اگر این بمبارانها به کارخانههای هستهای برخورد کند، چند تا از هم میهنان ما کشته خواهندشد؟ تا چند سال کشور ما آلودگی پرتوی خواهدداشت؟
جنگ، زخمی نو بر دردهای مردم ایران میافزاید: تنگ دستی و نابرابری، دیکتاتوری و سرکوب خونین، زندان، شکنجه، اعدامهای ماهانه، تبعیض علیه زنان، و آزار کنشگران و اقلیتها – همهٔ اینها در سایهٔ جنگ افزایش خواهند یافت. از آنجایی که رژیم اسلامی توان پاسخگویی به اسرائیل و آمریکا را ندارد، انتقام خود را با سرکوب از مردم میهن ما خواهد گرفت. فراموش نشود که جمهوری اسلامی به بهانه جنگ با عراق جنبش کارگری را سرکوب کرد و سازمانهای صنفی و سیاسی طبقه کارگر و رنجبران را نابود کرد. برای مردم میهن ما، این جنگ ارمغانی فرای بمباران، ویرانی، مرگ، تنگ دستی و سرکوب بیشتر نخواهدداشت.
میتوان از برتریها و بدیهای بهرهبرداری از انرژی هستهای سخن گفت و شایستگی کاربرد آن را در شرایط میهن ما بررسی کرد. ولی نمیتوان پذیرفت که کشورهایی که خود حتا بمب هستهای دارند دسترسی ما به انرژی صلحآمیز هستهای را نادرست بدانند. اگر ما صد بار هم حکومتهای تازه و دموکراتیک در ایران بسازیم، باز هم امریکا و اسرائیل و امپریالیسم نمیگذارند که ما به فناوری هستهای دست یابیم، مگر اینکه ما مانند پاکستان و اسرائیل زیر چتر بورژوازی جهانی بایستیم و نوکری را بپذیریم.
اپوزیسیون ”چپ”، در همبستگی با جنبش کارگری، زنان و دیگر جنبشهای اجتماعی در ایران، باید در این شرایط دشوار، نبرد مستقل خود را برای آزادی، برابری و علیه جنگهای امپریالیستی سازماندهی کند.
پایانسخن
این نوشته نشان دادهاست که یورش اسرائیل به ایران با پشتیبانی امپریالیسم آمریکا، نه تنها بر ضد جمهوری اسلامی، بلکه بخشی از برنامهی گسترده برای کم توان کردن هر گونه ایرانی در آینده هم چون یک کشور مستقل در منطقه است. این جنگ، با انگیزههای اقتصادی، ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیک، منافع طبقههای فرمانروا در هر دو سو را فراهم میکند، همزمان تودههای مردم قربانی اصلی آن خواهندبود.
راه رهایی از این چرخهٔ ویرانگر، نه همپیمانی با بورژوازی حاکم و نه امید به کمک از سوی امپریالیسم، بلکه اتحاد نیروهای ضدامپریالیست و ملی برای سرنگونی جمهوری اسلامی و برپایی یک جایگزینی دموکراتیک با عدالتاجتماعی است. تنها با نبرد مستقل و سازمانیافتهٔ کارگران، زنان و جنبشهای مردمی میتوان همزمان با جمهوری اسلامی جنگید و در برابر یورش صهیونیسم-امپریالیسم ایستادگی کرد و آیندهای مستقل، آزاد و عادلانه را ساخت. ”چپ” میهندوست، بدون چشمپوشی از سرشت سرکوبگر جمهوری اسلامی، باید در برابر جنگافروزی امپریالیستی و صهیونیستی با توانمندنی ایستادگی کند و راه نجات را در همبستگی نیروهای مستقل، ضدجنگ، ضدامپریالیستی، ضدسرمایهداری، ضددیکتاتوری جمهوری اسلامی و عدالتخواه جستوجو کند.
برای همین، راه نجات میهن ما از دالان جمهوری اسلامی و یا امپریالیسم نمیگذرد. بلکه باید به دنبال یگانگی و همگامی نیروهای مستقل ضدجمهوری اسلامی و ضدامپریالیستی و ضدصهیونیستی بود، تا با سازماندهی طبقهها و لایههایی که خواستار یک اقتصاد ملی و مستقل و برپایی عدالت اجتماعی در جامعهای آزاد و دموکراتیک هستند، بپردازد.
Comments
سیامک کیانی: نه به جنگ، نه به امپریالیسم و نه به جمهوری اسلامی: نیازمندی سیاست مستقل ”چپ” در بحران کنونی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>