سمبلکاری
فرزین خوشچین
همۀ ما این اصطلاح را می شناسیم و می دانیم در چه مواردی به کار می رود، اما آیا همۀ ما مخالف این روش هستیم و یا تلاش می کنیم از این روش دوری بجوییم؟ باید اعتراف کنیم، که بیشتر ایرانیها،- و همچنین خاورمیانه ای ها و …،- سمبل کار هستند. «سمبل کاری» را من هنگام کار هم در کارخانه، هم در گاراژ دیده ام: خوب سفت نکردن پیچ برای سرعت بخشیدن به تولید و دریافت پورسانت، و تکیه کردن بر بازرس های خط تولید، که هرگونه کمی و کاستی را می بینند و تولیدات را برای رفع عیب برمی گردانند. پیچ آلنکا روی شافت، خوب سفت نشده است و هنگام آزمایش کیفیت، شافت از جا درمی رود و پروانه به جدارۀ حلزونی می خورد؛ پرچ ستون شل زده شده و یا چند میلیمتر بالاتر زده شده است و در نتیجه، ستون می لرزد و تشتک بالایی لق می زند؛ یکی از کارگرها وظیفه دارد توی دیفرانسیال واسکازین بریزد و همچنین پیچهای گاردان را سفت کند، و اگر لازم باشد، پیچ خراب را با پیچ تازه ای جایگزین کند. می دانید او چه کار می کند؟ شلنگ واسکازین را بوسیلۀ یک پیچ باز نگه می دارد، پیچهای گاردان را هم خوب سفت نمی کند، می رود سیگار می کشد و برمی گردد، می بیند واسکازین سر رفته و 10 لیتر واسکازین توی چال ریخته شده است. فردا صبح گاردان اتوبوس هم می برد و بسیاری از مردم دیر به کارشان می رسند.
این کارگر فکر می کند زرنگ است: سمبلکاری کرده است و دستمزد بیشتری گرفته است. کارگر دومی هم فکر می کند زرنگ است: کم کار کرده است و دستمزد خودش را هم دریافت کرده است. خب، مشکلی نیست! اما، به این می گویند؛ نداشتن وجدان کاری، سمبلکاری و حس نکردن مسئولیت. در این باره، که چرا چنین است و چه کسی گناهکار است و چگونه می توان با این پدیده مبارزه کرد، زیان بزرگی، که در مقیاس جامعه به بار می اید، چه تاثیری در زندگی همگان دارد و … سخن بسیار می توان و باید گفت. اما بیایید صحنۀ دیگری را ببینیم:
در دوران تحصیل در مسکو، تابستانها برای دورۀ پراکتیک (تمرین) برای یکی از رسانه ها مقاله می نوشتیم، برنامه و رپرتاژ تهیه می کردیم. آن سال گروهی از دانشجویان رشتۀ زبان و ادبیات روسی از کشورهای سوسیالیستی اروپا (آلمان شرقی، یووگسلاوی، چکسلواکی، لهستان، بلغارستان، رومانی) به گردش در شوروی آمده و در هر شهری برایشان محل کاری در نظر گرفته شده بود، که مثلاً بتوانند هزینۀ سفر خودشان را بپردازند؛ همه چیز فورمالیته بود. گروه ما از مرکز تلویزیون برای تهیۀ رپرتاژ به کارخانۀ در و پنجره سازی فرستاده شده بود. از ساعت 11 تا 11.30 کار ما انجام شد و همۀ دانشجویان میهمان از نیم ساعت مانده به وقت ناهار (از 11.30 تا 12) استفاده کرده و در زیر آفتاب نیمه گرم پاییزی به نوشیدن قهوه و خنده و شوخی سرگرم شدند. تنها کسانی، که به سر کارشان بازگشتند و خواهان کار کردن تا وقت ناهار بودند، دانشجویان آلمان شرقی بودند. هیچکس آنها را به ادامۀ کار وادار نکرده بود، هیچکس قرار نبود علیه آنها به کسی یا به جایی گزارشی بدهد؛ برای آلمان هم کار نمی کردند تا بتوانیم فرض کنیم میهندوستی ایشان را به کار واداشته است؛ حقوقش را هم دریافت می کردند، درست مانند همۀ دانشجویان دیگر، که زیر آفتاب لمیده بودند. اما آلمانیها گفتند: رپرتاژ تمام شده است، دیگر با ما کاری ندارید، ما باید به کارگاه بازگردیم و تا ساعت 12 باید کار کنیم.
کاملا درست.
اگر ما زنان و بردگان مزدی در انجام وظایف بردگی مان سمبل نکنیم، میتوانیم انظباط و علم و فن کار را یاد بگیریم واین بعلت تقویت قوای فکری کلی ذهنمان، در کار علم انقلاب هم بما کمک میکند، چون کار انقلابی شباهت زیادی به فعالیتهای تولیدی دارد. کار انقلاب، ارتقای آگاهی خود و تولید آگاهی در سایر بردهای سیستم حاکمیت ارتجاع است. در کار بردگی برای ارباب، باید توجه کنیم که بطور آگاهانه بیشتر از بقیه کار نکنیم و جلوتر از بقیه نرویم تا خودشیرینی نشود و ارزش اضافی بیشتری تولید نکنیم و ممکن است میانه ما با بقیه هم طبقه ای هایمان هم خراب شود.
البته در بعضی شرایط، میتوان بد کار کرد و یا کم کار کرد که بصورت گروهی و طبقاتی از همه بهتر و موثرتر است. در کار انقلابی هم که اصلا نباید سمبل کرد چون علم و کار خودماست و برای ارباب کار نمی کنیم. یکی از فواید بوجود آوردن تشکلهای خود گردان (بفرض کلکتیو و یا شورائی) کمونیستی (ضد ارتجاع، انقلابی) زنان و کارگران، این است که کار تشکیلات برای خودمان است نه اربابو رئیس و رهبر. در چنین تشکلاتی، ارباب و سرکارگر نباید وجود داشته باشد تا همه یاد بگیرند که شور و مشورت کرده و کار موثر و متحد انجام دهند و کسی رهبری نکند و تبل رشد نکند تا دور و ور او جمع شوند تا یک سیستم طبقاتی کوچک درست کنند. وقتی دیدید که جمع انقلابی دارد طبقاتی میشود و یک عده دارند امتیاز پیدا میکنند، باید آنرا مطرح کرد و گفت که تشکیلات دارد فاسد میشود. اگر در تشکل رئیس و دنباله رو و چاپلوس زیاد شود و انتقادات کار نکند، بهتر است آنرا رها کرد چون ضد انقلاب است.
آنارشیست