سرکوب چیست و سرکوبگر کیست
خدامراد فولادی
شناخت از چیستی ِ سرکوب و کیستی ِ سرکوبگر از آن جهت اهمییت دارد که به ما کمک می کندتاهم در تشخیص ِدشمن ِ تاریخی ( اصلی) ِ جامعه ی خویش به کجراهه نرویم و آدرس ِ غلط به جامعه ندهیم، و هم با تکیه براین تشخیص،راهکار و راهبرد ِ نظری و عملی ِ خود را همسو با روند ِ تکاملی ِ تاریخ( ماتریالیسم ِ تاریخی) انتخاب نماییم. اتفاقن، در این تشخیص ِ راهگشا و راه نما به شناخت ِدشمن،خود ِ شرایط ِ کنونی ِ جامعه ی ما دقیق ترین اطلاعات را در اختیار ِ مان می گذارد تا به بیراهه ی خیالبافی و ذهنگرایی درنغلطیم ودرست ترین و سرراست ترین و نزدیک ترین مسیر ِ راهبردی ِ منتهی به هدف را برگزینیم. حال، با این پیش درآمد ِتوضیحی-توجیهی ببینیم سرکوب چیست و سرکوبگر کیست و این دو چه نقشی در کارکردهای اجتماعی- سیاسی ِ جامعه دارند. سرکوب و سرکوبگری، یک موقعییت و یک رابطه ی دوسویه اند. موقعییت و رابطه ای که در آن اعمال ِ زور و قهر در یک سو، و تحمل ِ اجباری – و نه اختیاری-این زور و قهر درسوی دیگر قرار دارد. سرکوب و سرکوبگری رابطه ی مستقیم با استبداد دارد به طوری که می توان گفت استبداد رکن ِ مهم و نگهدارنده ی این رابطه ی دوسویه است. یعنی سرکوب و سرکوب گری به استبداد وابسته است،واستبداد وابسته به سرکوب وسرکوب گری، و هرسه ی این عملکردها وابسته به اراده ی فاعل ِ انسانی اند با نام ِ سرکوبگر. این فاعلییت در واقع هم نظری است و هم عملی. یعنی انسان ِ فاعل و اعمال کننده ی استبداد، این استبداد و سرکوب را یا در عمل اعمال می کند و یا در نظر. در واقع، این استبداد است که هم در مفهوم ِ سیاسی و هم در مفهوم ِ غیر ِ سیاسی ( نظری- عقیدتی) سرکوب را به مثابه ِ تنها راه و روش ِ پیشبرد ِ هدف ِ خود به جامعه ی تحت ِسلطه به طور ِفردی یا جمعی اعمال می کند. در معنای دیگر، این استبداد است که چه به طور ِ عملی و چه به شیوه ی نظری سرکوب و سرکوبگری را به مثابه ِ تنها روش و راهکار ِ پیش برد ِ هدف ِ خود انتخاب کرده و به کار می گیرد. نه استبداد و نه سرکوبگری یک طرفه نیستند، بلکه دو طرفه یا دوجانبه اند. طرف ِ مقابل ِ سرکوب و سرکوبگری ِ سیاسی، کنشگران و فعالان ِ سیاسی ِ یک جامعه ی مشخص ِ تحت ِ حاکمییت ِ استبدادی هستند،ودرنتیجه ی این حاکمییت ِمتکی برقهروزور ، سرکوب ِ مخالفان نیزهم سازمان یافته است و هم علنی. یعنی این تشکیلات ِسازمانمند ِدولت ِدر قدرت است که زور و قهر ِنظامی- پاده گانی ِسرکوبگرانه اش را به طور ِ واضح و علنی بر جامعه ی تحت ِ سلطه اش اعمال می کند،چراکه می داند اگراین قهر و زور ِ نظامی گرانه مداومن در جامعه تولید و باز تولید نشده و درجامعه به کار گرفته نشود،حکومت ِ سرکوبگر به زودی سرنگون خواهد شد. استبداد و سرکوب ِنظری-عقیدتی،اگرچه تشکل مند و سازمان یافته است امامعمولن غیر ِعلنی و پنهان کاراست و ازجانب ِافراد وتشکیلات هایی به کارمی رود که هم درکمین ِقدرت هستند و هم خودرا تنها اپوزیسیون ِ صاحب ِ صلاحییت ِ کسب ِ قدرت سیاسی می دانند. همین در کمین ِ قدرت ها هستند که بیش ترین بهره را از رسانه های تبلیغی – ترویجی چه به صورت ِ مجازی و چه به صورت ِ واقعی اما پنهان از دید و قضاوت ِعلنی و رودرروی مخاطبان ِ شان می برند. به طوری که می توان گفت:اگرسرکوبگری ِاستبداد ِ در قدرت با سلاح ِ سرد و گرم و تفنگ ِ ساچمه ای به طور ِ علنی چشم ِمخالفان ِسیاسی اش را کورمی کند ، اماسرکوب گری ِعقیدتی – نظری ِاپوزیسیون ِ استبداد منش،با قلم و بیان و به کارگیری ِ امکاناتی مانند ِ تلویزیون و سایت های اینترنتی که در اختیار دارداست که بینش ِسیاسی وآگاهی وشناخت ِنظری ِ مخاطبان ِاستبداد ستیز ِجامعه را با القاء آگاهی های دروغین کورمی کندتا بتواند استبداد ِعقیدتی-نظری ِ پنهان درپس ِ« انقلابی نمایی» ِخود را پنهان سازد. در واقع، این خود ِاستبداد ِسرکوبگر ِدر قدرت است که هم مخالفان ِاستبداد ستیز ِخود را درفضای آکنده از اختناق و سرکوب و ترور به وجود می آورد و هم سرکوبگران ِ نظری- عقیدتی ِ در کمین ِ قدرت ِ سیاسی را بی آنکه بخواهد برای سرکوبگری های بعدی آموزش می دهد. به طوری که سرکوبگران ِ عقیدتی نظری یی که امروز از امکانات ِ تبلیغی و ترویجی سوء استفاده می کنند تا خود را در صف ِ مقدم ِ مخالفان ِ استبداد ستیز قلمداد نمایند، اگر فردا به قدرت برسند همین استبداد و همین سرکوبگری ِ نظامی پاده گانی را بدون ِ تظاهر به آزادی خواهی باز تولید کرده و سرکوبگری را با همان حدت و شدت ِ پبشین با هدف ِ بقای مادام عمر ِ حاکمییت ِ شان علیه جامعه به کار خواهند گرفت.
به لحاظ ِ تئوریک و از دیدگاه ماتریالیسم ِ تاریخی هم این توضیح ِ ضروری و تکمیلی را هم بدهم که ضدییت ِ دو شیوه ی سرکوب ِ علنی ِ در قدرت، و سرکوب ِغیر ِعلنی ِ به دنبال ِ قدرت با یکدیگر، در واقع ضدییت و یا دشمنی ِ یک استبداد ِ پیشادورانی با استبداد ِ پیشادورانی ِ دیگر است و از این رو، در چارچوب ِهمستیزی ِدیالکتیکی- تاریخی ِ این دوران نمی گنجد، و بلکه این همستیزی ِتاریخی ِاستبداد ستیزان ِ دموکراسی خواه است که دقیقن منطبق بر قوانین ِعام وخاص ِدیالکتیک ِتاریخی-دورانی است. پیروزی ِ یکی از این دو گونه ی متفاوت ِ دشمنی ِ پیشادورانی با پیشادورانی، یا همستیزی ِدیالکتیکی ِ دموکراسی خواهی ِ تاریخی-دورانی با استبداد ِ پیشا دورانی است که یاموجب ِادامه ی استبداد وسرکوب گری، و یا برون رفت و رهایی از هرگونه استبداد و سرکوب خواهد شد.