علی شاکری زند: اخراج نخستوزیر «نامطلوب»
علی شاکری زند
اخراج نخستوزیر «نامطلوب»
بخش چهارم – ج
نخستوزیر «نامطلوب» در واشنگتن
در دیدار با دین آچسن وزیر خارجه ایالات متحده
و ترومن رییس جمهور
یادآوری
در بخش نخست این نوشته دیدیم که چگونه شخص «فرهیخته»ای در مقالهای «فاضلانه» نوشتهبود:
«البته کمونیستها و متشرعین تنها شریکان جرم در پیدایش فاجعه جمهوری اسلامی نبودند. اعضا و طرفداران جبهه ملی در این فاجعه تاریخی نیز شریک جرم بودند. آنها بودند که واقعه ۲۸ مرداد را که بیش از اخراج یک نخست وزیر نامطلوب در چارچوب قانون نبود به: یک کربلای سیاسی برای ایجاد نارضایتی عمومی تبدیل کردهبودند.»
در همان مقاله ادعاهای خلاف واقع و مغرضانهی دیگری هم، از جمله دربارهی چگونگی قتل سپهبد حاجیعلی رزمآرا، شدهبود که در بخشهای دیگری از این مقالات بدانها پرداختهخواهدشد.
و ما در پاسخ خود ابتدا نشان دادیم که یک نخستوزیر «اخراج» نمیشود، و توضیح دادیم که چرا. همچنین یادآور شدیم که حتی عزل نخستوزیر نیز بدون رأی مجلسی بوده که در آن تاریخ منحل نشدهبوده تا دست پادشاه را در عزل و نصب نخستوزیران بازگذارد.
همچنین توضیح دادهبودیم که «مطلوب» بودن یا نبودن یک نخستوزیر بستگی به کسی دارد که دربارهی او قضاوت میکند و به عبارت دیگر قضاوتی «سوبژکتیو» یا ذهنی یا نسبی یا شخصی است، نه «ابژکتیو»، یعنی قضاوتی که برای همه معتبر باشد، یعنی اینکه مانند ارسطو بگوییم «انسان حیوان ناطق است». و برای روشن شدن موضوع در مورد خاص دکتر محمـد مصدق که مورد نظر نویسندهی مورد بحث ما بوده شمار بزرگی از ایرانی و بیگانه را نامبردیم که وی برای بخشی از آنان «نامطلوب» و برای بخش دیگری «مطلوب» بودهاست.
در بخش اول، پس از ذکر نام گروهی از سیاستپیشگان ایرانی که نسبت به مصدق دشمنی میورزیدند، بیشتر از مقامات و متصدیان انگلیسی مربوط به شرکت نفت انگلیس و ایران ش. ن. ان. ای. نامبردهبودیم تا روشن گردد که انگیزهی هر یک در دشمنی با مصدق چه بودهاست.
در بخش دوم قدری به عقب برگشتیم و با موضع دولت امریکا به ریاست جمهوری ترومن و وزیر خارجهی او، دین آچِسُن دربارهی ملی شدن نفت ایران و دولت مصدق نیز آشنا شدیم و بر اساس اسناد وزارت خارجهی آمریکا و انگلستان دیدیم که چگونه، برخلاف دولت انگلستان و بویژه وزیر خارجهی این دولت و نیز فریزر مدیر کل ش. ن. ان. ای. دین آچسن، وزیر خارجهی آمریکا، و هاری ترومن رییس جمهور آن زمان آمریکا از حق ایران در «ملی کردن» صنایع خود قاطعانه دفاع میکردند.
در پایان بخش دوم دیدیم که هنگامی که باجخواهیهای تحقیرآمیز و تهدیدآمیز انگلستان به خارج کردن کارکنان انگلیسی شرکت نفت مصدق را به ستوه آوردهبود، او چگونه همین حربه را در جهت وارونه بکار برد و دستور خروج این کارکنان انگلیسی از ایران را داد. کلمنت اتلی نخستوزیر انگلستان که انتظار چنین مقابلهی به مثلی از سوی مصدق را نداشت سخت از این رفتار دولت ایران یکهخورد و ضمن تهدیدهای جدید، به دستوپا افتاد و کوشید تا آمریکا را نیز در یک عملیات تنبیهی علیه ایران با خود شریک کند.
اتلی طی تلگرامی به ترومن تسلیم به اخراج کارکنان انگلیسی را خطرناک خواند و در پایان این تلگرام از ترومن خواست «به سفیر خود در تهران دستور دهد به سفیر انگلستان، شپرد، ملحق شده شاه را شدیداً زیر فشار بگذارند تا از اخراج پرسنل انگلیسی جلوگیری نماید.»
و اضافه کردیم که برای اطمینان از پاسخ مثبت ترومن «فرانکز سفیر انگلیس در واشنگتن نزد آچسن وزیر خارجه و آورل هریمن شروع به فعالیت شدیدی کرد.
آچسن ابتدا به مصدق پیشنهاد داد که اجرای قانون ملی شدن نفت را به مدت دو ماه به تعلیق درآورد.
هنگامی که مصدق با پیشنهاد آچسن در به تعلیق در آوردن اجرای تصمیم مجلس ایران، قانون ملی شدن، به مدت دو ماه مخالفت کرد، نامبرده تصمیم گرفت کسی را برای مذاکره به تهران بفرستد. هریمن کسی بود که از سوی اچسن برای این کار پیشنهاد شد.
در بخش چهارم ـ الف، ناظر شکایت انگلستان به شورای امنیت بودیم و دیدیم که چگونه این کشور کوشید تا با طرح دعوای یک شرکت خصوصی علیه دولت ایران در شورای امنیت مانع از استقلال عمل دولت ایران گردد. اما همچنین ملاحظه کردیم که، علیرغم رأی اکثریت به طرح موضوع در اجلاس شورا، موضعگیری چندین دولت به نفع ایران و عدم پشتیبانی دولت آمریکا از خواست ناحق انگلستان فضای شورا و افکار عمومی دنیا را به زیان انگلستان تمام کرد. انگلستان می خواست که با طرح مسأله پیش از ۴ اکتبر، تاریخ تعیین شده ار طرف دولت ایران برای اخراج کارکنان انگلیسی از آبادان، از این امر جلوگیری شود. اما تقاضای نمایندهی ایران برای یک تعویق هشتروزه اجلاس برای اینکه هیأت نمایندگی ایران بتواند از ایران به نیویورک بیاید، و پذیرش آن از طرف شورا، سبب شد که تیر انگلستان برای اعلام یک تصمیم پیش از ۴ اکتبر به سنگ بخورد.
گفتیم که در این فاصله هیأت نمایندگان ایران به نیویورک رسیدند و نخستین سخنران هیأت شخص دکتر مصدق بود*.
پس از پایان کار شورای امنیت و پیروزی ایران در برابر انگلستان مصدق برای دیدار با رییس جمهور هاری ترومن به واشنگتن رفت.
* * *
مصدق در واشنگتن
و مذاکرات او در ایالات متحده
«در ۲۶ اکتبر ۱۹۵۱ وقتی حکومت محافظه کار چرچیل در بریتانیا دوباره برسر کار آمد در ایران مصدق پرسنل انگلیسی ش.ن. ان. ای. را اخراج کرده و در شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز نقشههای انگلیس را، برای آنکه به دعاوی خود در زمینه اختلاف نفتی جنبهی قانونی بدهد عقیم گذاشتهبود. چرچیل حکومت کارگری «اتلی» را مسبب این شکستها دانسته برای حل مسئله نفت خود را از او فرد مناسبتری میدانست. روز ۶ نوامبر که پارلمان انگلیس گشایش یافت در نطق افتتاحیه پادشاه که طبق معمول توسط دولت تهیه گردیدهبود قول دادهمیشد که برای التیام زخمها و جراحاتی که به حقوق و منافع بریتانیای کبیر در ایران وارد شدهبود اقدامات لازم صورت خواهدگرفت۲.
البته چرچیل مطلقاً دچار این توهم نبود که بریتانیا میتوانست دستتنها مشکل نفت و دیگر مسائل جهانی را که پس از جنگ دوم برای کشورش پیش آمدهبود حل کند و میدانست كمك آمریکا برای چیره شدن بر این مشکلات ضرورت حیاتی دارد۳.»
«آمریکاییها کاملأ آماده بودند در حل اختلاف نفت كمك كنند. بویژه آنکه مصدق به مک گی معاون وزارت خارجه گفتهبود او نهایت اشتیاق را دارد که قضیه نفت با میانجیگری ایالات متحده حل شود.
در فاصله روزهای ۸ تا ۲۲ اکتبر میان مصدق که برای مذاکرات شورای امنیت در نیویورك بود و مك گی يك سلسله ملاقات و گفتگو انجام گرفت که طی آن مک گی به این نتیجه رسید “مصدق اساساً هوادار غرب است و به صورتی خارق العاده در مذاکرات انعطاف نشان می دهد و در عین حال که مهارتی قابل ملاحظه بر سر ایستادگی و سرسختی روی نظریات خود دارد به طور خلاف انتظار شوخ طبع و حاضر جواب و لطیفه پرداز است”.۴»
«مهم ترین موارد اختلاف آنها یکی بر سر قیمت نفت و دیگری استخدام متخصصان انگلیسی بود که مصدق به طور کلی با آن مخالفت کردهبود۵.»
«مصدق اصرار کرد آسانترین راه آن است که مسائل با شخص رئیس جمهوری آمریکا حل شود و اضافه نمود «انگلیس ها همیشه به نفع جیب خود کار میکنند و لحظه ای از این فکر منفک نمیشوند در حالی که آمریکا طرفی است که در این مورد نفع خاصی ندارد.»
«وقتی آچسن که قرار بود با مصدق در واشنگتن ملاقات کند این حرف را شنید به انگلیس ها گفت توقعات خود را محدود کنید و آخرین حرفهایتان را روی یک تکه کاغذ بیاورید. بگذارید آمریکایی ها مسائل را با خود مصدق تمام کنند۶.» «…»
«روز ۲۲ اکتبر ۱۹۵۱ مصدق نيويورك را به قصد واشنگتن ترک کرد و فقط بر سر راه ضمن توقف کوتاهی در «فیلادلفیا»، در برابر يك جمعیت دویستنفری طی نطقی در میدان «استقلال» این شهر گفت: ملی شدن نفت ایران ملهم از همان روحیه ای است که در سال ۱۷۷۶ ملت آمریکا برای شکستن قید وبند فرمانروایی استعمار بریتانیا، از آن الهام گرفت.
«این نطق نیز مانند تمام اقدامات و اظهارات دیگر مصدق تیتر بزرگ تمام روزنامه های واشنگتن، لندن و تهران شد۸.»
«در ایستگاه راه آهن یونیون آچسن از مصدق استقبال کرد و روز بعد او با تفاق مترجمش سرهنگ ورنون والتر همراه مصدق برای صرف ناهار با ترومن رئیس جمهوری به بارهاوس رفتند. ضمن ناهار ترومن به مصدق گفت: “آمریکا دوست هر دو کشور ایران و بریتانیاست و در مسئله هیچ نفع ملی یا خصوصی ندارد، جز آنکه راه حل منصفانهای برای اختلاف نفت به دست آید.” ترومن اضافه کرد: «روسیه مانند لاشخوری در کمین نشسته تا در زمان مقتضی به نفت حمله کند… و از این روست که ما تا این حد مایلیم مسئله حل شود…. اگر آنها نفت ایران را به دست آورند آماده خواهند بود تا یک جنگ جهانی به راه اندازند.”»
«مصدق ضمن توافق با این نظر به ترومن گفت اگر فشار اقتصادی انگلیس بر ایران کماکان ادامه یابد کمونیسم استقلال کشور را بشدت به خطر خواهدانداخت.»
«از نظر آچسن نگرانی اصلی مصدق این بود که عملیات نفتی بریتانیا در ایران همراه با دخالت در امور داخلی این کشور اعمال می شد و این چیزی بود که نخست وزیر ایران مطلقاً آمادگی قبولش را نداشت.»
«آچسن تأکید می کند: با وجود این مسئله باید بطریقی حل شود که کل ماشین قراردادهای نفتی در سراسر جهان را نابود نکند۱۰.»
«روز ۲۴ اکتبر آچسن در بیمارستان «والتررید» واشنگتن به دیدار مصدق رفت. نخست وزیر ایران برای یک چکآپ پزشکی در آنجا بستری شدهبود. در ملاقات مك گی معاون وی و همچنین پل نیتز مدیر کل برنامهریزی سیاسی در وزارت خارجه نیز همراهش بودند. نیتز بعداً نقش فعالی در اقدامات آمریکا به خاطر حل مسئله نفت ایران بازی کرد. آچسن در این دیدار به مصدق گفت “خیال دارد فردا برای شرکت در جلسه عمومی سازمان ملل متحد که در پاریس تشکیل میشود به آن شهر سفر کند” و چون ایدن وزیر خارجه انگلیس نیز در آنجا خواهدبود از وی خواست موضع ایران را دقیقاً مشخص کند تا بتواند ضمن مذاکره با ایدن روی پیشنهاد مشخصی کار کند و دربارهی آن مذاکره نماید.»
«مصدق گفت خواهان قراردادی بر اساس ملی شدن واقعی است و اضافه کرد اگر بریتانیا همکاری نکند و به تحریم نفت ایران ادامه دهد اقتصاد کشور متلاشی خواهدشد. این امر فقط به نفع کمونیستها تماممیشود و نتایج مصیبتباری از لحاظ صلح جهانی خواهدداشت. مصدق اضافه کرد آن وقت آمریکا ناگزیر در ایران نیز درگیر جنگ دیگری نظیر جنگ کره خواهدگردید، بدون آنکه نتیجهای عایدش شود. مصدق تأکید کرد ش. ن. ا. ای. و متخصصان انگلیسی نفت حق بازگشت به ایران ندارند و شرکت ملی نفت ایران با هیئت مدیرهای مرکب از کارشناسان ایرانی و خارجی ادارهی کلیهی امور را به عهده خواهندگرفت و نفت را به تمام مشتریان قبلی نفت خلیج فارس به بهای بشکه ای ۷۵/۱ دلار خواهند فروخت۱۱.»
«آچسن گفت “ایران باید نفت خود را به بهای بشکهای ۱۰/۱ دلار بفروشد، یعنی همان قیمتی که دیگر نقاط خاورمیانه به کمپانیهای توزیعکننده نفتی میفروشند.” مصدق موافق نبود و میگفت “کمپانیهایی نظیر آرامکو و ش. ن. ا. ای. نفت را با بهای بسیار نازلی از کشورهای تولید کننده این منطقه میخرند و آنرا با قیمت گزافی به واردکنندگان عمده میفروشند.” آچسن چنین عقیدهای نداشت و میگفت “قیمت پیشنهادی مصدق مانع از آن خواهدشد که ایران از ثمرات ملی شدن نفت خویش بهرهمند شود زیرا این [بهای پیشنهادی هر بشکه ۱۰/۱ دلار ] قیمتی است که کمپانیها به کشورهای تولیدکننده که نفت خود را ملی نکردهاند [یعنی معادن و صنایع متعلق به خود آنان نیست !] میپردازند۱۲.” با این قیمت که کمپانیهای نفتی به آچسن دادهبودند، ـ و این کمپانیها بر اساس تقسیم ۵۰۵۰ منافع با کشورهای صاحب نفت قرارداد داشتند – ایران پس از پرداخت ۴۵ سنت در هر بشکه بابت هزینههای تولید و سرمایهگذاری که با ملی شدن نفت به عهدهی آن کشور است – فقط بشکه ای ۶۵ سنت در بشکه درآمد به دست خواهدآورد۱۳.»
توضیح اینکه کمپانیهای نفتی در آن کشورها بهای خرید هر بشکه را ۷۵/۱ دلار می پرداختند، بر این أساس که چون برای کشور تولیدکننده هر بشکه ـ با احتساب ۲۵ سنت هزینهی تولید و ۱۰ سنت سرمایهگذاری در میدانهای نفت ـ ۴۵ سنت تمام می شد، با کاستن این مبلغ از کل ۷۵/۱ دلار، ۳۰/۱ دلار سود کل باقی می ماند که ۵۰% از آن، یعنی ۶۵ سنت به هر طرف می رسید.
مصدق که آن ۶۵ سنت دیگر را نیز متعلق به ملت ایران می دانست، با احتساب کل هزینهی تولید به خرج ایران، بهای فروش ایران را شامل همه ی آن ۷۵/۱ دلار می دانست.
«روشن بود آچسن با آنکه مایل بود به مصدق كمك كند، ضمناً نمیخواست اساس آنچه را تمامی ماشین قراردادهای نفتی مینامید در نقاط دیگر جهان بههمریزد.»
«وقتی مصدق گفت او نمیتواند به مردم کشور خویش بگوید چرا نفت آنها باید به چنین قیمت نازلی بفروش رود آچسن جواب داد: «یکی از جنبه های نبوغ پرزیدنت روزولت متوفی رئیس جمهوری سابق آمریکا برخورداری از این توانایی بود که مسائل را برای مردم چنان مطرح سازد که به نظرشان قابل قبول بیاید و احساس من این است که دکتر مصدق نیز از چنین نبوغی بهره دارد.» مصدق گفت: «نه من چنین نبوغی دارم و نه مایلم چیزی را که خودم قبول ندارم به مردم کشورم بقبولانم.»
«مک گی اصرار ورزید اگر مصدق بر قیمتی بالاتر از هر بشکه ۱۰/۱ دلار اصرار ورزد ایران هم بازارهای نفت خود را از دست خواهدداد و هم پشتیبانی افکار عمومی مردم آمریکا را که نسبت به او نظر مساعد دارند. مصدق در حالی که میخندید گفت: “برای خوش آمد افکار عمومی مردم آمریکا حاضر نیست مردم ایران را بازیچه قرار دهد۱۴.”»
«از مسئله قیمت نفت گذشته احساس مك گی چنین بود که حرفهای مصدق کاملا منطقی است.»
«یادداشتی که از جانب وزارت خارجه آمریکا دربارهی این موضوع برای دولت انگلیس تهیه شد با این عبارات شروع میشد که: “دولت ایالات متحده با انگیزهی توجه به منافع متقابل بریتانیا و با تشخیص اثرات احتمالی تصمیماتی که اتخاذ میشود بر سرمایهگذاریهای (نفتی) در نقاط دیگر جهان کوشید تا حداکثر امتیاز را از مصدق به دست آورد. سپس با توجه دادن به این موضوع که بازگشت ش. ن. ان. ای. با هر شکل و صورت قابل تصور غیرممکن است موضوع چنین مطرح میگردد که به نظر وزارت خارجه آمریکا میتوان به راه حلی بر اساس پیشنهادهای ما به این شرح دست یافت…۱۵»
اما این پیشنهادهای پیچیده که ما به شرح آن وارد نمی شویم، و با «فروش ش. ن. ان. ای. (ملی شده!) به یک مؤسسهی غیرانگلیسی شروع میشد»، چنان بدور از واقعبینی بود که نه تنها پذیرش آنها از سوی دولت ایران غیرممکن بود، بلکه در وزارت خارجهی انگلستان نیز آنها را «فاجعهبار»، البته از دید منافع انگلستان، نامیدند۱۵.»
نویل گس عضو هیئت مدیره کمپانی اصرار داشت که پالایشگاه به عنوان بخشی از ش. ن. ان. ای. منتهی تحت پوششی دیگر، باید حتماً در دست ما باشد و مؤسسه مشاور شرکت ملی نفت ایران باید از میان کمپانیهایی انتخاب شود که زیر سلطهی ما قرار دارند. گس به طور خلاصه عقیده داشت اعم از آنکه آمریکایی ها یا هر کس دیگر هر پیشنهادی بکند ش. ن. ان. ای. نباید چیزی کمتر از سلطهی کامل را قبول کند حالا این اعمال سلطه را میتوان به هر طریق ممکن پردهپوشی کرد. گس حتی پیشنهاد قیمت ۱۰/۱ دلار برای هر بشکه نفت توسط آمریکایی ها را قبول نداشت و آن را خیلی بالا میدانست ۱۶.»
«سر ویلیام استرنگ معاون دائمی وزارت خارجه پیشنهادهای آمریکایی ها را تصویب رسمی خلعید به حساب منافع انگلیس تلقی کرد.» مسألهی نفت ایران به حدی اهمیت یافت که چرچیل تصویب کرد کمیتهای به صورت غیر رسمی در سطح وزیران به ریاست آنتونی ایدن وزیر خارجه برای رسیدگی به آن تشکیل شود و کمیته دیگری نیز در وزارت خارجه تحت نظر سر راجرز مکینز معاون وزیر مشاور در امور خارجی به وجود آید ۱۷.
موقعیت استرلینگ و حفظ ارزش آن تا حدودی… بستگی به عواید قابل رؤیت بریتانیا دارد. صنایع نفت (ایران) منبع بسیار بزرگی از این عواید قابل . رویت را تشکیل میدهد
(از گزارشی که برای ایدن تهیه شده بود)
در اولین جلسه کمیتهی وزیران ر.. اباتلر وزیر خزانه داری با قبول پیشنهادهای آمریکا مخالفت کرد و علت آنرا چنین بیان داشت: در شرایط کنونی ادامه حیات اقتصادی بریتانیا مطرح است که اهمیت آن خیلی بیشتر از ادامه حیات ایران است.» سر لسلی رووان نیز مذاکره با مصدق را رد کرد و به جای آن خواست برای آنکه شر او کنده شود طرحی تنظیم گردد. با وجود این ایدن این مسئله را مطرح کرد که آیا جز توسل به زور راهی برای بازگرداندن ش. ن. ان. ای. به ایران وجود دارد؟ در این مورد گزارشی برای اطلاع ایدن توسط وزارت خارجه تهیه شد که در آن توصیه گردیدهبود ایدن به آچسن بگوید برنامهی آمريكا يك برنامه تجارتی سودمند نیست و بخصوص خرید هر بشکه نفت به قیمت ۱۰/۱ دلار پرداخت پاداش سخاوتمندانهای به ایران به حساب ش. ن. ان. ای. است. گذشته از این موقعیت استرلینگ و حفظ ارزش آن تا حدودی… بستگی به عواید قابل رؤیت بریتانیا دارد. صنایع نفت (ایران) منبع بسیار بزرگی از این عواید قابلرویت را تشکیل میدهد و در پایان گزارش تأکید شدهبود: «به هر حال و در هر راه حلی که پیدا شود ایران نه تنها باید مجبور به پرداخت غرامت باشد، بلکه عواید آن کشور نیز از حد تقسیم ۵۰۵۰ عواید خالص فراتر نرود۱۸.»
آنها میگفتند اگر مصدق دست خالی از واشنگتن بازگردد
به فاصله کوتاهی سقوط خواهد کرد.
گروهی از نمایندگان پارلمان آمریکا را به باد انتقاد گرفتند که به حساب بریتانیا میخواهد به ایرانیها کمک کند. سر هربرت ویلیامز به وزارت خارجه گفت: «یانکی ها در مورد نفت ایران بسیار بد رفتار کردند و در واقع آنها ایرانی ها را تحريك كردند بدون آنکه توجهی به عواقب منفی قضیه داشتهباشند. در وزارت خارجهی انگلیس تصور میشد مصدق توانسته آمریکایی ها را بشدت از خطر احتمال وقوع کودتایی توسط حزب توده بترساند. بعضی ها عقیده داشتند باید به هر اقدام ممکن توسل جست تا مانع از آن شد که آمریکاییها هرگونه کمکی به مصدق بکنند. آنها میگفتند اگر مصدق دست خالی از واشنگتن بازگردد به فاصله کوتاهی سقوط خواهد کرد۱۹.»
اما در سوی دیگر اتلانتيك وضع به گونه ای دیگر بود. روزنامه نيويورك تايمز از اینکه ایدن به صورت واضحی نسبت به فرمول آمریکا عدم علاقه خویش را نشان دادهبود بشدت وی را مورد نکوهش قرار داد. این روزنامه مصدق را با مردان شجاعی در آمریکا مقایسه کرده بود که برای به دست آوردن آزادی کشور خود با انگلیس جنگیده بودند. نیویورک تایمز در پایان مقالهی خود چنین نتیجه میگرفت که اگر ایالات متحده به طور کامل و همهجانبه از مصدق پشتیبانی نکند، اثر آن وارد شدن ضربه شدیدی بر حیثیت آمریکا در ایران و سراسر خاورمیانه خواهدبود۲۰.»
«روز چهارم نوامبر ۱۹۵۱ ایدن به پاریس رفت و در آنجا با آچسن وزیر خارجه آمریکا که او نیز به همراه آورل هریمن و والتر گیفورد، سفیر ایالات متحده در لندن به این شهر آمدهبود پنج جلسه ملاقات طولانی درباره ایران تشکیل داد. آچسن، که نسبت به موریسون نظر مساعد و اعتنای چندانی نداشت، جانشینی ایدن را به جای او يك بهبود قابل ملاحظه و امیدوارکننده در همهی مسائل تلقی میکرد بجز مسئلهی ایران که عقیده داشت در این مورد ایدن نیز از همان منابعی مورد مشاوره قرار میگیرد و حرفشنوی دارد که قضاوتهای حزب کارگر را در مورد ایران شکل میداد. این منابع ش. ن. ان. ای. و شخصیتهای وزارت سوخت و برق و وزارت خزانهداری بودند که بخصوص در وزارتخانهی اخیر سرلسلی رووان نقش سن میشل فرشته انتقام را بازی میکرد و فرمان میداد مصدق که رهبری حمله به سرمایهگذاریهای خارجی را به عهده گرفته نه تنها باید در مساعی خود شکست بخورد بلکه لازم است درهمشکسته شده و مجازات گردد۲۱. در واقع رووان باتفاق لرد لدرز وزیر مشاور در امور هماهنگی حمل و نقل سوخت و برق و سر دونالد فرگوسن نیز به تقاضای ایدن همراه او به پاریس سفر کردهبودند.»
«روز پنج نوامبر وقتی دو وزیر خارجه ملاقات کردند ایدن مصدق و جنبش ناسیونالیستی او را تحقیر کرد. او این عقیدهی آمریکایی ها را قبول نداشت که تنها حکومت جانشین ممکن بعد از مصدق يك رژیم کمونیستی است بلکه به نظر او يك حكومت جانشین دیگر میتوانست يك نخستوزیر قابل انعطافتر باشد. آچسن طور دیگری فکر میکرد و میگفت چشم انداز سقوط حکومت مصدق بسیار دور است و پس از سقوط او تنها هرج و مرج جایگزین خواهد شد. آچسن عقیده داشت، “اتخاذ سیاستی که بر اساس آن کناری بنشینیم و ناظر قطعهقطعه شدن ایران باشیم سیاستی بسیار بیملاحظه و از روی بیاحتیاطی است. درست همان طور که بخواهیم مصدق را تنها و بدون پشتیبان بگذاریم.” او اضافه کرد “سران نظامی آمریکا نسبت به افزایش قدرت بالقوهی جنگی روسها بسیار نگران هستند و اگر نفت ایران به دست آنها بیفتد، چنین امری اجتناب ناپذیر است.” او همچنین به این نکته اشاره کرد که “پیشنهادهای آمریکا” منافع اساسی بریتانیا را حفظ میکند و با حالتی مزاحگونه گفت: “البته اگر مسئله پرستیژ را کنار بگذاریم”. آچسن همچنین عقیده داشت که تحریم نفت ایران سرانجام شکستهخواهدشد و تنها راه جلوگیری از خروج نفت از آن کشور توسط بریتانیا این است که دست به محاصرهی دریایی آن کشور بزند و چنین امری اصلا نمیتواند مطرح باشد. وی اصرار داشت که پیشنهاد آمریکا متضمن کنترل انگلیس بر توزیع نفت ایران است و بالاخره میگفت “تنها موردی که خارج از قدرت آمریکاست، آن است که به انگلیس كمك كند تا دوباره بخواهیم ش. ن. ان. ای. را به ایران بازگرداند۲۲.”»
ایدن:
بهترین راهی که در پیش رو وجود دارد
کوشش برای برکناری مصدق می باشد
«ایدن خاطر نشان ساخت برای وی غیرممکن است که در مجلس عوام از اخراج انگلیس و متخصصان انگلیسی از عرصهی نفت ایران دفاع کند. “او وجود مصدق را به عنوان تهدیدی برای منافع غرب تلقی میکرد و به این نتیجه رسیدهبود که بهترین راهی که در پیش رو وجود دارد کوشش برای برکناری او میباشد. وقتی آچسن با این امر مخالفت ورزید چرچیل که مذاکرات را از لندن تعقیب میکرد به ایدن ضمن تلگراف خود متذکر شدهبود که “ما باید سرسختی نشان دهیم ولو آنکه مدتی تب مخالفت بالا رود۲۳.”»
ایدن مخالف برجا ماندن حکومت مصدق
«دريك اقدام بعدی برای جلب پشتیبانی آمریکا کابینهی بریتانیا پیشنهاد کرد کمپانیهای نفتی آمریکایی با ش. ن. ان. ای. در نفت ایران سهیم شوند. با تصویب چرچیل به ایدن دستور دادهشد به آچسن بگویند سهیم شدن آمریکاییها با استراتژی کلی سیاسی که هر دو کشور در خاورمیانه تعقیب میکنند هماهنگ است… و میتواند بهعنوان يك سیاست کلی مبنای همکاری کمپانیهای آمریکایی و انگلیسی در سراسر خاورمیانه قرار گیرد. البته انگلیسها انتظار داشتند در برابر سهیم شدن آمریکایی ها در نفت ایران آن دولت نیز سهمی برای ش. ن. ان. ای. در نفت عربستان سعودی در نظر بگیرد۲۴. آچسن با این استدلال پیشنهاد ایدن را رد کرد که اگر ما چنین کنیم کل قضیه دخالت آمریکا در مسئله به این تعبیر خواهدشد که محرك ما توجه به منافع بازرگانی خودمان بودهاست.»
ایدن به آچسن در لندن:
«اصولاً مصدق در واشنگتن چه می کند؟»
«در يك جلسهی سهساعتهی بسیار سخت و پرتنش وی از پیشنهادهای آمریکا دفاع کرد ولی ایدن به مخالفت با این پیشنهادها و برجا ماندن حکومت مصدق ادامه داد و پرسید؛ اصولاً مصدق در واشنگتن چه می کند؟ و در حالی که در شرایط حاضر رسیدن به راه حلی امکانپذیر نیست دلیلی ندارد که او در واشنگتن توقف کند۲۵.»(!)
«روز ۸ نوامبر مک گی، نیتز و چند تن از مقامات دیگر آمریکایی که از نزدیک در جریان مذاکرات نفت قرار داشتند در اتاق ارتباط وزارت خارجه ایالات متحده اجتماع کرده و با اشتیاق و نگرانی منتظر تلگرام آچسن بودند که به آنها اطلاع دهد آیا بالاخره ایدن پیشنهادهای آمریکا را پذیرفته یا نه؟ سرانجام تلگرام آچسن رسید که در آن گفتهشدهبود ایدن آنرا نپذیرفت. برای مک گی این تلگرام به منزلهی فرارسیدن پایان جهان بود. او برای انعقاد قراردادی در این زمینه اهمیت فوقالعادهای قائل بود و صادقانه اعتقاد داشت: “ایالات متحده آمریکا برای جلب موافقت انگلیس الگوی اساسی مناسبی را پیشنهاد کردهاست.” مک گی جریان را به اطلاع مصدق رساند و نخست وزیر ایران آن را به آرامی و بدون آنکه خم به ابرو بیاورد شنید؛ با وجود این به مک گی گفت که استقلال ایران نیازمند به برخورداری از ثبات مالی و اقتصادی است و سؤال کرد: «آیا دولت ایالات متحده آمریکا حاضر است به کشور وی در اداره صنایع نفت خويش كمك كند یا وامی به مبلغ ۱۲۰ میلیون دلار در اختیار این کشور بگذارد تا با استفاده از آن فرصت کافی به دست آورد که به راه حلی که متضمن قبول فشار انگلیس ها نباشد برسد. مک گی پاسخ داد: «کمپانیهای آمریکایی نسبت به مسئلهی جانشینی ش. ن. ان. ای. تردید دارند ولی پیشنهاد کرد در مورد مسئلهی وام، مصدق نامهای به رئیس جمهوری آمریکا بنویسد۲۶.» مصدق پذیرفت اما ترومن به خاطر اجتناب از برانگیختن دشمنی انگلیس از قبول پیشنهاد اعطای وام خودداری کرد. با وجود این، گفتهشد که پول آمریکا در آینده بهصورت افزایش کمکهای عمرانی طبق برنامهی «اصل چهار» دکترین سال ۱۹۴۷ ترومن که برای کشورهای مورد تهدید تسلط کمونیسم طرحریزی شده به ایران خواهدرسید. روز ۸ نوامبر ۱۹۵۱ ویلیام وارن به عنوان رئیس برنامهی کمکهای فنی آمریکا به ایران سوگند یاد کرد و روز بعد از آن با مصدق ملاقات کرده، به او اطلاع داد برای سال مالی جاری که در ژوئن ۱۹۵۲ پایان خواهدیافت معادل مبلغ ۲۳ میلیون دلار برای کمک به اجرای برنامه های عمرانی ایران اختصاص یافتهاست. مصدق اظهار امیدواری کرد این پول به مصرف واقعی خود برسد و مانند مورد چین به دست «شارلاتانها» نیفتد۲۷.»
ایدن:
اگر مصدق سقوط کند جانشین او دولتی منطقیتر خواهدبود
و با آن میتوان به توافقی رضایتبخش رسید
«روز ۱۳ نوامبر آچسن و ایدن آخرین جلسهی ملاقات خود دربارهی ایران را در پاریس تشکیل دادند. آچسن گفت “انگلیسها خیلی سخت میگیرند و بر مسائلی پافشاری دارند که غیرواقعبینانه است و هیچ دولت ایرانی حاضر به قبول آن نخواهدشد.” وی اصرار ورزید که ایالات متحده ناگزیر است از رژیم متزلزل ایران حمایت کند چه سقوط مصدق جانشینی محتوم کمونیستها را به دنبال خواهدداشت…«ایدن معتقد بود اگر مصدق سقوط کند جانشین او دولتی منطقی تر خواهدبود و با آن میتوان به توافقی رضایت بخش رسید. ایدن برای آنکه مطمئن شود پیشنهاد آمریکائیها تجدید نخواهدشد با پیشنهاد «بانک جهانی» مبنی بر ادارهی موقت صنایع نفت ایران موافقت کرد۲۸.»
«روز ۱۴ نوامبر مصدق سخنرانی مفصلی در باشگاه ملی مطبوعات آمریکا ایراد کرد. او به تشریح تاریخچه ش. ن. ان. ای. در ایران و عملیات سوء آن پرداخت و همچنین توضیح داد که چگونه بریتانیا در کشوری که مستعمرهی آن نیست، دست به اقدامات استعماری میزند۲۹.»
«روز بعد مک گی پاسخ منفی رئیس جمهوری را در مورد تقاضای اعطای وام برای مصدق آورد. خبر برای نخستوزیر ایران غیرمنتظره نبود و او نیز مانند ترومن میدانست که اعطای وام از جانب آمریکا به ایران انگلیس ها را بشدت خشمگین میکند. مصدق گفت “از سیستم کمونیستی متنفر است و تصدیق کرد که ایران ناگزیر است به غرب بچسبد، اما ضمناً نارضایی خود از این امر را نیز ابراز داشت که غرب در رفتار با ایران تا آن حد صمیمی نیست که ارزشهایی را که آنقدر برای خودش عزیز میدارد برای ایران نیز قائل شود۳۰.” در این موقع مك گی به تقاضای خودش به سمت سفیر آمریکا در ترکیه تعیین شد و قرار بود ظرف چند هفته واشنگتن را ترک کند. با وجود این به علت آنکه واقعاً آرزومند بود اختلاف نفت را به عنوان یکی از اقدامات اساسی خود در طول دوران خدمتش در پست معاونت وزارت خارجه به جایی برساند، قبل از عزیمت به سوی محل مأموریت جدید آخرین کوششهایش را در این راه به عمل آورد. وی باتفاق نیتز جلسهای با مصدق تشکیل داد و گفت اگر ایران پرسنل انگلیسی را دوباره بپذیرد و نفت خویش را نیز با ۴۵ درصد تخفیف بفروشد اختلاف برطرف خواهدشد. مك گی به مصدق توصیه کرد واقعبین باشد کلاهش را قاضی کند و از خود بپرسد “واقعاً بهترین معاملهای که ایران میتواند بکند کدام است؟” و اضافه کرد “قضاوت تاریخ این خواهدبود که نخستوزیر ایران یک پیروزی بزرگ به دست آورده ولی تمایلی نشان نداده که از ثمرات این پیروزی کشور خویش را بهرهمند سازد. جواب مصدق این بود که “وجدانش اجازه نمیدهد سرنوشت کشورش را دوباره به دست انگلیس ها بدهد.” وی اصرار ورزید “برای ایران این اختلاف بیش از اهمیت اقتصادی اهمیت سیاسی دارد و مهمترین جنبهی آن تضمین استقلال کشور است.” مصدق گفت “بریتانیاییها به هیچوجه در مورد بازگشت به ایران حقی ندارند و تنها حقی که به آنان تعلق میگیرد درخواست غرامت است. کاظم حسیبی معاون وزارت دارایی که در آخرین ملاقات بههمراه چند تن دیگر از اعضای کمیتهی نفت ایران شرکت کردهبود تذکر داد “غرامت کمپانی احتمالا بیش از ۱۰۰ میلیون لیره نخواهدبود و این معادل بهای ۲۱ میلیون تن نفت است که میتوان به یکباره آنرا به ش. ن. ان. ای. تحویل داد. وی همچنین متذکر شد “ایران ترجیح میدهد تولید نفت خود را به میزان یک پنجم گذشته تقلیل دهد، تا اینکه ش. ن. ان. ای. را برگرداند و با تخفیف به آن کمپانی نفت بفروشد. مک گی جواب داد اگر در کنگره از او سؤال شود چرا ایران با وجود ثروت نفتی خویش از ما کمک میخواهد؟ ناگزیر است بگوید: “اولا ایرانیها مایل اند در برابر انگلیس نسبت به آنها تبعیضی روا نشدهباشد و بعلاوه میخواهند نفت خود را با بهایی بیش از کشورهای دیگر بفروشند.” مصدق در اینجا اشاره کرد “آنچه انگلیسها میخواستند رسیدن به راه حلی با من نبود بلکه نظرشان این بود که احمد قوام را به جای من بنشانند و سپس با او به توافقی دست یابند۳۱.”»
«از تصادفات عجیب روزگار همان روز قوام در تهران نامهای به کاردار سفارت انگلیس نوشته و در آن گفتهبود اگر نخستوزیر شود مشکل نفت را به نفع دولت بريتانيا حلخواهدکرد (به فصل شانزدهم کتاب رجوع شود.)»
«گرچه حسن نیت مک گی روشن بود اما خوشبینیاش در این باره به حدی شدید به نظر میرسید که تصور میکرد اگر مصدق نرخ نفت پیشنهادی و بازگشت پرسنل انگلیسی را بپذیرد دولت بریتانیا با وی به توافق خواهدرسید. در حالی که به نظر انگلیسها مصدق يك رهبر نهضت ناسیونالیستی بود که پیشتاز ملی کردن مؤسسات بزرگ اقتصادی خارجی در سراسر خاورمیانه شدهبود. بریتانیا در این منطقه منافع وسیعی داشته و به هیچوجه نمیخواست و آمادگی نداشت با کسی که ایدئولوژی و وجود او این منافع وسیع را به معارضه میطلبید، اصولاً وارد هیچ نوع معاملهای شود.»
«روز ۱۸ نوامبر مصدق واشنگتن را ترک گفت و بر سر راه خود سه روز در قاهره توقف کرد. ملت مصر استقبال بسیار باشکوهی از وی به عمل آورد. ورود مصدق به مصر همزمان با اوج جنبش ناسیونالیسم مصری شدهبود که منجر به لغو پیمان ۱۹۳۶ مصر و انگلیس و همچنین قرارداد ۱۸۹۹ گردید که به دو کشور اختیار تسلط دوگانه بر سودان را میداد. مقابله مصدق با انگلیس ها، مصریان را تشویق و تشجیع کرد بهطور یکجانبه این دو پیمان را لغو کنند. مطبوعات مصر، وی را یک قهرمان ناسیونالیست که بر تاریخ پیروز شده لقب دادند و روی پلاکاردهایی که از سوی مردم در مراسم استقبال مورد استفاده قرار گرفته بود در سراسر خیابانهای قاهره و اسکندریه عبارت «زنده باد مصدق» دیده می شد. روزنامه الاهرام نوشت: مصدق برای کشورش پیروزی و تشخص به ارمغان آورد و ایران و مصر وظیفهی مقدس آزادسازی خود از شر استعمار را به عهده گرفتهاند. مصدق با ملك فاروق ملاقات کرد. در ضیافت شامی که از طرف نحاس پاشا نخستوزیر مصر به افتخارش برپا گردید حاضر شد و وزیران و سیاستمداران برجستهی مصری را پذیرفت و عنوان دکترای افتخاری را از دانشگاه فؤاد قبول کرد. مصدق در پیامی خطاب به مطبوعات مصر گفت: “کانال سوئز متعلق به مصر است همان طور که آبادان به ایران تعلق دارد و هیچکس حق ندارد به استناد قرارادهایی که زیر شرایط فشار و اختناق بسته شده نسبت به آنها ادعای مالکیت کند۳۲.”»
«سفارت انگلیس در قاهره به ایدن گزارش داد: “نطقهای مصدق و سیاستمداران مصری تصویری از دو کشور كوچك و دلیر مجسم کرده که میخواهند خود را از قیدوبند امپریالیسم خونآشام انگلیس آزاد سازند۳۳“.
«استقبال پرشور قاهره از مصدق موضع انگلیس علیه او را سختتر کرد و در آنها این احساس را به وجود آورد: “اگر وی موفق به ملی کردن نفت شود کانال سوئز هدف بعدی خواهد بود.”»
«هنگام ورود مصدق به تهران دههاهزار نفر در فرودگاه به استقبال او شتافتند. روزنامهی شاهد نوشت: این نبوغ سیاسی نه تنها هدف ایران برای نیل به استقلال واقعی را سرعت بخشید بلکه موجب پیشبرد سیاست ضداستعماری در سراسر منطقه خاورمیانه شد. با آنکه مصدق دست خالی از آمریکا برگشتهبود، سیاست نفتی او با اکثریت قاطعی در هر دو مجلس ایران تأییدشد. این امر تا حدی ناشی از مقبولیت عام مصدق در داخل و تا اندازهای نیز مربوط به پیروزی او در شورای امنیت سازمان ملل متحد بود. با وجود این مسائلی جدی هنوز حلنشده باقی ماندهبود. مصدق نه توانسته بود راه حلی برای مشکل نفت پیداکند و نه موفق به كسب كمك مالی آمریکا شدهبود و بدون انجام لااقل یکی از این دو امر، کار زیادی نمیشد انجام داد و همان طور که خواهیمدید، «اپوزیسیون» داخلی بهزودی روی این مسئله انگشت گذارد.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
* نک. بخش اول این مقاله.
۱ دکتر مصطفی علم، نفت، قدرت و اصول. صص. ۲۷۶ ـ ۲۷۵)
Oil, Power, and Principle
Iran’s Oil Nationalization and Its Aftermath
Mostafa Elm
Review by: Fakhreddin Azimi
۲ گزارشهای ثبت شده سالانه ۱۹۵۱ صفحه ۶۲.
۳ همان منبع سخنرانی چرچیل در اتاق اصناف صفحه .۶۷
۴ سند شماره ۹۱۵۹۷/۳۷۱ وزارت خارجه انگلیس از جب به وزارت خارجه ۸ اکتب سند شماره ۳۷۱/۹۱۶۰۱ وزارت خارجه انگلیس از فرانکز به وزارت خارجه. ۱۳ اکتبر ۱۹۵۱.
۵ مک گی. نماینده صفحات ۹۶-۳۹۵.
۶ مذاکرات مك گی – مصدق. ۹ اکتبر ۱۹۵۱.
۷ نيويورك تايمز ۱۲ اکتبر ۱۹۵۱
۸ مك گی. نماینده. صفحهی ۳۹۷.
۹ مذاکرات مك گی – مصدق در بلر هاوس. ۲۳ اکتبر ۱۹۵۱.
۱۰ همان منبع.
۱۱ پیشین.
۱۲ – دیوید. اس پینتر قدرت شخصی و سیاست عمومی مؤسسات نفتی و سیاست خارجی آمریکا. ۴۵-۱۹۴۱ صفحات ۱۸۳-۱۸۲.
۱۳ – سند شماره ۹۱۶۰۷/۳۷۱ وزارت خارجه انگلیس. از فرانکز به وزارت خارجه. در این گزارش محاسبات وزارت خارجه آمریکا در مورد شکستن قیمت های نفت و تقسیم ۵۰۵۰ منافع بر اساس مدارکی که توسط کمپانیهای نفتی آمریکا تهیه شده منعکس گردیدهاست. ۳ اکتبر ۱۹۵۳. نفع خالص بر اساس این مدارک به شرح زیر محاسبه شدهبود:
هزینه تولید در هر بشکه ۲۵ سنت
سرمایه گذاری در هر بشکه در میدانهای نفت ۲۰ سنت
ــــــــــــ
جمع هزینه ۴۵ سنت
بهای تثبیت شده در هر بشکه ۷۵/۱ دلار
هزینه در هر بشکه بر اساس محاسبه بالا ۴۵/۰ دلار
نیمی از نفع خالص (۶۵سنت) سهم ایران که به آن باید ۴۵ سنت هزینهی تولید هر بشکه را نیز اضافه میکردند چون طبق قانون ملی شدن هزینه ها با ایران بود.
۱۴ مذاکرات مك گی – مصدق در جلسات ۲۴ و ۲۹ اکتبر ۱۹۵۱.
۱۵ سند شماره ۷۹۱۶۰۷/۳۷۱ وزارت خارجه انگلیس. از فرانکز به وزارت خارجه. ارسال متن پیشنهاد دولت آمریکا ۳۰ اکتبر ۱۹۵۱.
۱۶ سند شماره ۷۹۱۶۰۷/۳۷۱ وزارت خارجه انگلیس. سند تهیه شده توسط گروه کار درباره نفت ایران به وزارت خارجه. ۳۰ اکتبر ۱۹۵۱. سند شماره ۷۹۱۶۰۷/۳۷۱ وزارت خارجه انگلیس. پیشنویس های رمز بوتهام مربوط به جلسه مورخ ۶ نوامبر «گروه کار دربارهی نفت ایران». ۸ نوامبر ۱۹۵۱.
۱۷ سند شماره ۷۹۱۶۰۹/۳۷۱ و ۷۹۱۶۱۱/۳۷۱ وزارت خارجه انگلیس. پیش نویس از استرنگ. ۲۳ اکتبر، اول نوامبر و ۳ نوامبر ۱۹۵۱.
سند شماره ۷۹۱۶۰۹/۳۷۱ از دفتر نخست وزیر به وزارت خارجه. ۳ نوامبر ۱۹۵۳.
۱۸ سند شماره ۷۹۱۶۰۹/۳۷۱ وزارت خارجه انگلیس یادداشتهای مربوط به جلسه ای که در دفتر ایدن به تاریخ اول نوامبر ۱۹۵۱ تشکیل شد و سند شماره ۷۹۱۶۱۲/۳۷۱. گزارش تهیه شده برای ارائه نظریات دولت اعلیحضرت پادشاه انگلیس توسط ایدن در جلسه ملاقاتی که با آچسن و هریمن در پاریس خواهدداشت. ۶ نوامبر ۱۹۵۱ و سند شماره ۷۹۱۶۱۰/۳۷۱ از فرگوسن به ایدن ۶ نوامبر ۱۹۵۱.
۱۹ سند شماره ۹۱۶۰۹ /۳۷۱ وزارت خارجه انگلیس از سر هربرت ویلیام نماینده مجلس عوام به آنتونی ناتینگ در وزارت خارجه. ۷ نوامبر ۱۹۵۱ سند شماره ۹۱۶۰۸ /۳۷۱ وزارت خارجه انگلیس. پیشنویس از فورلانگ ۱۳ نوامبر ۱۹۵۱
۲۰ نيويورك تايمز شماره ۸ نوامبر ۱۹۵۱.
۲۱ آچسن، خلقت صفحه ۵۱۱.
۲۲ سند شماره ۷۹۱۶۱۲/۳۷۱ وزارت خارجه انگلیس از ایدن در پاریس به وزارت خارجه ۵ نوامبر ۱۹۵۱ آنتونی ایدن دایره کامل خاطرات آنتونی ایدن، صفحات ۲۰۱-۲۰۰.
۲۳ رابرت رودس جیمز آنتونی ایدن صفحه ۳۴۶ سند شماره ۹۱۶۰۹/۳۷۱ از چرچیل به
ایدن پاریس ۸ نوامبر ۱۹۵۱
۲۴ سند شماره ۹۱۶۰۸ /۳۷۱ وزارت خارجه انگلیس از وزارت خارجه به ایدن پاریس ۶ و
۷ نوامبر ۱۹۵۱.
۲۵ سند شماره ۹۱۶۰۹/۳۷۱ وزارت خارجه انگلیس از ایدن به وزارت خارجه ۸ و ۹ نوامبر ۱۹۵۱.
۲۶ مک گی. نماینده. صفحه ۳۰۴ و همچنین گزارش مذاکرات مک گی – مصدق ۸ و ۹ نوامبر ۱۹۵۱.
۲۷ گزارش مذاکرات مك گی – مصدق یادداشت درباره مذاکرات میان مصدق و وارن ۹ نوامبر ۱۹۵۱. ویلیام وارن مدت ۱۶ سال در وزارت کشور آمریکا مسئول منابع آب بود و مدت چهار سال نیز معاونت این وزارتخانه را در امور آب و برق به عهده داشت و سپس به مأموریت ایران اعزام گردید.
۲۸ سند شماره ۷۹۱۶۱۲/۳۷۱ وزارت خارجه انگلیس پیش نویس از دیکسن ۱ نوامبر ۱۹۵۱.
۲۹ سند شماره ۷۹۱۶۱۱/۳۷۱ وزارت خارجه انگلیس از فرانکز به وزارت خارجه. ۱۴ نوامبر ۱۹۵۱
۳۰ مک گی – مذاکرات با مصدق ۲۴-۲ ۱۹۵۱
۳۱ پیشین.
۳۲ روزنامهی الاهرام شمارههای ۲۰ تا ۲۲ نوامبر ۱۹۵۱.
۳۳ سند شماره ۹۱۴۷۲/۳۷۱ وزارت خارجه انگلیس. از سفارت انگلیس در قاهره به ایدن.
۳۴ دسامبر ۱۹۵۱. روزنامهی شاهد. شمارهی ۲۵ نوامبر ۱۹۵۱.
Comments
علی شاکری زند: اخراج نخستوزیر «نامطلوب» — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>