زندانی سیاسی آزاد باید گردد!
جمعی از زنان فعال داخل کشور
در حافظهی جمعی مردم ایران، زندان اوین فقط یک نهاد امنیتی نیست؛ اوین نماد دههها مقاومت در مقابل سرکوب و پافشاری بر کرامت انسانیست. از دههی پنجاه تا امروز، دیوارهای این زندان، روشنفکران، دانشجویان، زنان، کارگران، نویسندگان و فعالانی را در خود اسیر کرده است که به بهای آزادیشان، حقیقت را فریاد زدهاند. زندانی که اگرچه ساختهی سرکوب است، اما به کانون زایش امید، پیوند، و ایستادگی بدل شده است.
در روزهای اخیر، در میانهی التهاب حاصل از جنگی دوازدهروزه، ناشی از حملهی وحشیانهی رژیم فاشیستی و جنایتکار اسرائیل با حمایت حکومت امپریالیستی و سلطهطلب امریکا به زیرساختها و خانه و کاشانهی مردمی که خود در حال جنگ با رژیمی سرکوبگر هستند، حاکمیت ارتجاعی و سرکوبگر جمهوری اسلامی نیز که با هدف صدور «انقلاب» اسلامی، خود یکی از بازوهای تعیین کننده در این آشوب است با بهرهگیری از «نعمت» جنگ تیغ سرکوب را تیزتر کرد. بدین گونه حکومت نژاد پرست و نسلکش اسرائیل، حکومت فاشیست و سلطهطلب امریکا و حکومت ارتجاعی و جنایتکار جمهوریاسلامی مردم ایران را همچون سایر مردم منطقه اینبار بهطور مستقیم وارد جنگی کردند که خود در آن نه سهمی دارند و نه سودی. جنگی که ادامهی دههها ویرانی، اشغال، سلطه و جنگهای نیابتی در منطقه و در سطحی عینی، زخمی دیگر بر پیکر مردمان ایران و منطقه است، اما در لایهای عمیقتر، ابزاری است در خدمت منافع ساختارهای جهانیِ سرمایهداری- فاشیستی و نیروهای قدرتطلب منطقه، که با هدف افزایش سود، کنترل منابع و تضمین سلطهی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود از دامنزدن به جنگ، تحریم، اشغال و بیثباتی ابایی نداشتهاند و ندارند. از اشغال عراق و افغانستان تا بمباران و نسلکشی در غزه، از تحریم مردم کشورهای منطقه تا دخالتهای مکرر در لبنان و سوریه، از ترور تا بهراه انداختن جنگهای نیابتی؛ و پیوسته با همان اهداف: گسترش قلمرو، برقراری و افزایش سلطه بر منابع اقتصادی، طبیعی و انسانی، استثمار بیشتر، مقاومت کمتر.
در این میان، حکومت جمهوری اسلامی با اتکا به همین فضای ملتهب جنگی و متعاقب آن بمباران جنایتکارانهی اوین توسط نیروهای فاشیستی اسرائیل و تخریب بخشهای عمدهای از بندها و بخشهای اداری و بهداری، دست به سرکوبی سازمانیافتهتر زده است: پراکنده کردن زندانیان سیاسی در زندانهای مختلف با شرایطی غیرانسانیتر از گذشته، محرومسازی گستردهی آنان از ارتباطات، بازداشتهای فلهای تحت اتهامهای بیپایه و واهی جاسوسی، افزایش احکام اعدام و تشدید فضای امنیتی، که همه نشانههاییست از تلاشی هدفمند برای درهمشکستن همبستگی زندان و خیابان. همبستگیای که در یک سال اخیر، با شکلگیری کارزار سراسری سهشنبههای نه به اعدام، قدرتی تازه یافته بود؛ صدایی که از سلولهای تاریک زندانها به بیرون راه یافت و علیه مجازات اعدام، خشونت ساختاری، و بیعدالتی قضایی اعتراض میکرد. نه فقط برای نجات جان، که برای بازپسگیری کرامت انسان.
در پیوند با همین روح مقاومت، جنبش «زن، زندگی، آزادی» همچنان در زندانها به پویایی خود ادامه داد؛ جنبشی که زنان زندانی، در قلب تاریکی، مشعلدار آن شدند. در برابر تحقیر، شکنجه، انفرادی و ممنوعالملاقاتی، زنانی ایستادند که میدانند آزادی فقط در رهایی خود نیست، بلکه در خلق جهانی دیگر برای همگان است.
و حال نظام سرکوب در اوج ضعف و استیصال به خیال خام خود میرود که همهی این صداها را خاموش کند، همبستگی زندان و خیابان را بگسلد، جنبشهای موجود را ریشهکن کند، همبستگی و حمایت مردم از یکدیگر را «همبستگی مردم با حاکمیت» قلمداد کند وهمبستگی و عزم مردم برای سرنگونیاش را کمرنگ جلوه دهد. با دستگیریهای گسترده و تشدید اعدامها، تصویب مجازاتهای سنگین و قرونوسطایی زندان و شکنجه به بهانهی شرایط جنگی و با ترفندهایی همچون اخراج گستردهی مهاجران افغان که زخمی دیگر بر پیکر جامعهمان نهاده است، به تصور خود عزم ما مردم برای مبارزه را سست کند.
شرایط جنگیای که خود عامل اصلی مهاجرت مردمان جنگزده، گرسنه و بیخانمان است حال بهانهای شده است برای اخراجهای بیمحاکمه، تحقیرآمیز و بدون رعایت حداقل اصول انسانی مهاجرین افغان که بسیاری از آنان، با وجود تولد، تحصیل، و سالها زندگی در ایران، همچون «دیگری»هایی راندهشده، به سرزمینی بازگردانده میشوند که خود گرفتار سلطهی طالبانی، خشونت و فقر است. این سیاست، نه حاصل دغدغهی امنیت که ابزاریست برای فرافکنی بحران، تهیکردن جامعه از همبستگی، و تفرقهافکنی میان فرودستان.
ما، زنان، از دل این تاریخ زخمخورده اما پرفروغ، اعلام میکنیم: زندانی سیاسی آزاد باید گردد! آزادی، نه امتیاز است و نه لطف؛ حق انسان است.
ما خواهان:
#لغو فوری احکام اعدام،
#پایان دادن به سرکوب سازمانیافته درون زندانها،
#آزادی بیقید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی،
#فراهمسازی شرایط زیستی انسانی برای زندانیان غیرسیاسی،
#توقف کامل اخراجهای گستردهی مهاجران افغانستانی
هستیم.
در روزگاری که فاشیسم و ارتجاع هارتر میشوند، ما به انسان و مبارزه باور داریم. زیرا هنوز میتوان ایستاد، دست در دست هم، در مسیر رهایی زندانیان سیاسی، لغو اعدام، رهایی و آزادی انسان و رسیدن به جامعهای عاری از هر گونه تبعیض، سلطه و قدرتطلبی و فریاد زد: # زن، زندگی، آزادی
14 تیرماه 1404
جمعی از زنان فعال داخل کشور
وقتی یک کمونیست با یک غیر کمونیست لیبرال وحدت میکند، مجبور است از کلمه طبقه کارکر استفاده نکند و بجای آن بگوید مردم و یا شهروند و یا خلق و سایر واژه های گنگ. با اینکار، او رهبری بورژواها را پذیرفته و از طبقه کارگر میخواهد بردگی را بپذیرد. چنین کمونیستی، کمونیست کاذب و کلاه بردار است. کمونیستهائی که از شورش زن زندکی آزادی دفاع کردند و حالا میخواهند آنرا احیا کنند، دقیقا رهبری شان را به بورژواهای سکولار داده اند. کمونیستها باید شعارهای خودشان را داشته باشند. آنها نمیتوانند پرچم بخشی از طبقه استثمارگر مغلوب شده را بدست بگیرند و بگویند این پرچم انقلاب علیه سرمایه داری است بدون اینکه بردگی مزدی را پذیرفته باشند.
آنارشیست
این زنان داخل کشور بهتر است آگاهی خود را بیشتر کرده و بفهمند که طبقه کارگر وجود دارد (نه مردم) که ضد سرمایه داری است. بعلاوه، بفهمد که یک وجه مهم آزادی یعنی الغای روابط سرمایه داری و بردگی مزدی. بدون فهم اینها چیزی بنام انقلاب در ایران قابل تصور نیست. با مردم نمی شود سرمایه داری از بین برد. دیر نشده، بفهمید که مسئله مردم و دولت نیست، قربانیان ارتجاع و روابط ارتجاعی موجود در جامعه است.
ارتجاع: هیراشی، مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، تعصبات، تبهکاری و خرافات.
—
حال چرا از کلمه مردم استفاده میکنند نه زنان و کارگران؟
دلیلش این است که ذهنیت آنها از جامعه جدید ذهنیت بورژواهای سکولار است که از ایدئولوژی سرمایه داران غربی قرض گرفته شده.
—
آنارشیست