روحانيت و جنايت
روشنگری. روحانيون به مردم القاء ميکنند که آنها مظهر اخلاق و چيزی بيش از يک صنف معمولی در جامعه هستند که نان خود را از راه موعظه تامين ميکنند. به همين دليل هم لباس های ويژه ای غير از لباس های معمولی بر تن ميکنند که القاء کنند از مردم متمايز هستند. بخش عظيمی از مردم هم به دلايل مختلف اين ادعا را باور ميکنند. اگر اين باور نبود روحانيون نمی توانستند به آسانی بر انقلاب ايران سوار شوند. در تصور بسياری از مردم نمی گنجيد که گسترده ترين اشکال شکنجه، قتل، فساد در دولت روحانيون صورت گيرد. بسياری تصور ميکردند روحانيت اساسا چشم به قدرت ندارد. خمينی گفته بود و مردم باور کرده بودند. تا مردم ايران به چشم خود ديدند. در حاليکه در طول تاريخ تجربه های مکرر نشان داده که دستگاه عاليه مديريت مذهب در جنايات فجيعی شرکت کرده است. روحانيون بعد از افشاء و رسوايی يک گروه، يا رهبران مذاهب ديگر را به عنوان کفر و ناحق مسوول دانسته و خود را مبرا کرده اند يا انگشت نشانه را به سوی چند نفر,ناباب, گرفته اند. البته مثل هر صنفی هميشه تعدادی يا گروه هايی بودند و هستند که در کنار مردم مانده و ميمانند. اما معمولا از دستگاه رسمی رانده شده و اغلب خود سرکوب ميشوند.
نگاهی می اندازیم به محاکمه پر سر وصدای يک کشيش،کريستين فون ورنيچ، در آرژانتين به اتهام شرکت در«جنگ کثيف» . پرونده اين کشيش از يکی از خونين ترين و دردناک ترين برگ های تاريخ معاصر و نقش کليسای کاتوليک در آن حکايت دارد. حيرت آور آنکه 30 سال بعد از وقوع جنايت دستهای نيرومندی از جنايتکاران حمايت ميکند. حکايت پايان نيافته و هنوز يک دفتر باز است. ماری تريگونا روزنامه نگار مستقل آرژانتينی گزارشی از اين محاکمه دارد. با استفاده از اين گزارش و منابع ديگر روی گوشه هايی از اين حکايت مکث ميکنيم.
ماری تريگونا مينويسد کريستين فون ورنيچ را در جلسات محاکمه با جليقه ايمنی پشت شيشه ضد گلوله می نشانند. اتهام او همکاری با خونتای نظامی آرژانتين و شرکت در جنايات آنهاست. وقتی جلسات دادگاه شروع ميشود، صدها فعال حقوق بشر بيرون در دادگاه به انتظار می ايستند تا از محاکمه و محکوميت او مطمئن شوند. حداقل 120 نفر در دادگاه عليه فون ورنيچ شهادت دادند. پليس برای آنها نيز اقدامات ايمنی در نظر گرفته بود. دور دادگاه با نرده جدا شده و برای ورود به دادگاه بازرسی بدنی با ليزر صورت ميگيرد. در درون دادگاه در صف اول نمايندگان سازمان های حقوق بشر و گروه پلازا دو مايو]مادران ناپديدشدگان و قربانيان] با روسری های سفيدشان می نشينند.
اتهاماتی که دادگاه به آن رسيدگی ميکند عبارتست از هفت فقره قتل، 31 مورد شکنجه و 42 مورد زندانی کردن غير قانونی. اينها اتهاماتی هستند که برای آنها مدرک و شاهد وجود دارد، وگرنه تعداد قتل ها و شکنجه هايی را که اين کشيش در آن ها شرکت داشت نميتوان تعيين کرد. در دوره ديکتاتوری نظامين بين سال های 1983-1976 حداقل بيش از 30000 نفر کشته شدند. کليسای کاتوليک با نظاميان در کشتار، شکنجه و اسارت قربانيان از نزديک همکاری ميکرد.

مادرانی که فرزندانشان در زمان دیکتاتوری نظامی در آرژانتین ناپدید شدند
نورا کورتيناس مسوول گروه مادران پلازا دو مايو به ماری تريگونا گفت:, سران کليسا در جنايات شرکت ميکردند. بسياری از کشيش ها در در درون اردوگاه های اسيران، کار ميکردند., کورتيناس يادآوری ميکند: ,تعدادی از کشيشان هم بودند که با رژيم سر و کار نداشتند و حتی به ما می گفتند که از ما حمايت ميکنند و جنايات را به ما گزارش ميدادند.اما بيشتر نمايندگان کليسا در کشتار و شکنجه شرکت داشتند.,
هوراشيو وربيتسکی روزنامه نگار آرژانتينی در کتاب «سکوت» که اخيرا منتشر کرده است ميگويد در روزهايی که به کودتا ختم شد، نمايندگان کليسا با سران ارتش چندين جلسه برگزار کردند و بنا برگفته شاهدان هميشه با لبخند جلسات را ترک ميکردند. در آستانه کودتا خورخه ويدلا و رامون آگوستی رهبران کودتا، با اسقف آدولفو تورتولو و يک روحانی عالی مقام ديگر به نام ويکتوريو بونامين در خود کليسا ديدار کردند. يک هفته بعد تورتولو گفت:, ژنرال ويدلا به اصول و اخلاق کليسا پای بند و به ايمان خود وفادار است,. او حتی تاکيد کرد که در مقابله با خرابکاري، ,ارتش بايد اقدامات سخت و خشو نت آميز در پيش بگيرد.,
پرواز های مرگ ونقش کشيشان در ,تسکين, جانيان و شکنجه گران
وربيتسکی ميگويد تنها بعد از مصاحبه با کاپيتان سابق نيروی دريايی آدولفو سيلينگو بود که ابعاد جنايت سران کليسا را در يافت. سيلينگو نزد او به شرکت پروازهای مرگ “Vuelos de Muerte” اعتراف کرد و گفت که زندانيان را با هواپيما به روی اقيانوس برده و در آب رها ميکردند. سيلينگو که در يک دادگاه اسپانيايی به 645 سال زندان محکوم شده است، گفت مقامات کليسا دادن دارو به قربانيان و بعد رهاکردن آن ها به اقيانوس را به عنوان يک شيوه مرگ مسيحی تاييد کردند.
سيلينگو تعريف کرد بعد از اجرای پروازهای مرگ احساس اضطراب و نگرانی به او دست ميداد، آنوقت پيش کشيشان مستقر در مدرسه نيروی دريايی ESMA، بزرگ ترين بازداشتگاه بوئنوس آيرس ميرفت و آنها او را تسکين ميدادند.
کشيشان و راهبه هايی که به فراريان از جوخه های کماندويی مامور آدم ربايي، پناه ميدادند، جانشان در معرض خطر قرار ميگرفت.گروه های حقوق بشر گزارش داده اند در دوره ديکتاتوری 19 کشيش ناپديد شد، 11 تن را ربوده وبعد از شکنجه آزاد کردند و 22 تن نيز دستگير شدند.
دو راهبه فرانسوی آليس دومون و لئونی دوگ از جمله اين افراد بودند. آندو را در سال 1977 ربوده و به قتل رساندند. کاپيتان سابق نيروی دريايی آلفردو آستيز معروف به «فرشته بلوند مرگ» اکنون قرار است به اتهام قتل آنها و ده ها نفر ديگر از جمله آزوسنا ويلافلور بنيانگزار مادران مايو دو پلازا محاکمه شود.
ويلافلور در سال 1977 در جلسه ای در کليسای سانتاکروز شرکت کرده بود که در آن خانواده های ناپديد شدگان به گروه های حقوق بشر گزارش ميدادند. وقتی ويلا فلور داشت جلسه را ترک ميکرد او را ربودند و به قتل رسانيدند.
با آغاز محاکمه فون ورنيچ، نمايندگان سازمان های حقوق بشر از کليسا خواستند که به خاطر همکاری با خونتا و شرکت در «جنگ های کثيف» از خانواده های قربانيان عذر بخواهد ولی کليسا از اين کار خودداری کرد، در عوض اعلام کرد فون ورنيچ به خدمت خود در سطوح غيرعالی سلسله مراتب کليسايی ادامه ميدهد.
,کمک معنوی, به شکنجه
فون ورنيچ فقط به تسکين شکنجه گران کمک نميکرد، ماری تريگونا ميگويد او در داخل شبکه بازداشتگاه های زنجيره ای کار کرده و “مشورت” های خود را در اختيار شکنجه شدگان نيز قرار ميداد.اين شبکه شامل 375 مرکز بازداشت بود و 30000 ناپديده شده و قربانی ديکتاتوری در اين کمپ ها شکنجه شده و به قتل رسيده اند.فو ورنيچ بخصوص به خاطر نقش منفوری که تحت عنوان “کمک معنوی” در بازداشتگاه پوئستو واسکو بازی ميکرد، معروف است. هکتور مارينانو بالنت، يکی از جان به در بردگان بازداشتگاه از او خاطره ای دارد: او معمولا بعد از شکنجه زندانيان به سلول می آمد و به زندانی شکنجه شده ميگفت:«بيا پسرم، همه چيز را اعتراف کن تا آنها ديگر تو را شکنجه نکنند.»
اما مارينانو که مشمول اين ,کمک معنوی, شده بود، از او می پرسد چطور يک کشيش ميتواند اين نوع ,مجازات , را ناديده بگيرد، او زندان را رها کرده و ميرود.
در سال 1996 کليسای کاتوليک، فون ورنيچ را به شيلی منتقل ميکند. اين زمانی بود که فشار نيروهای مترقی برای محاکمه عاملان جنايت داشت موثر واقع ميشد. برخی از محاکمات بعد از بيش از ده سال کارشکنی سرانجام در سال 1998 آغاز شد. کليسا ورنيچ را منتقل کرده بود تا از مجازات مصون بماند. فون ورنيچ در شيلی با نام مستعار کريستين گونزالس کار ميکرد تا شناخته نشود. او در سال 2003 دستگير شد.
برخورد ويژه به زنان
در سال 2002 بخشی از آرشيو وزارت امور خارجه آمريکا از طبقه بندی خارج شد.در اين اسناد مواردی از انواع شکنجه در بازداشتگاه های آرژانتين نام برده شده است:, سوزاندن با سيگار، تجاوز جنسي، کشيدن دندان و ناخن دست و بيرون آوردن چشم، سوزاندن با آب جوش، روغن داغ و اسيد، قطع آلت جنسی,.
زنان به سنت رايج مشمول ,برخورد ويژه, بودند. يک زن زندانی توانست در سال 1977 گزارشی را از درون زندان به بيرون درز دهد که در اسناد از آن ياد شده است:,شکنجه با شوک الکتريکی طی روزها و حتی ماه های متوالي، خفه کردن در آب، تجاوز بوسيله شکنجه گران يا با وسايل مکانيکي، انداختن موش يا عنکبوت به آلت جنسی ما، گازگرفته شدن بوسيله سگ ، مشاهده مرگ بستگان يا همسرانمان زيرشکنجه،از دست دادن جنينی که در شکم داريم.,
گزارشات ديگر که در همان سند آمده است حاکی است که زنان حامله را با ته تفنگ آنقدر ميزدند تا سقط جنين ميکردند. مادران را وادار ميکردند که شاهد شکنجه فرزندانشان باشند، نوزادان را بلافاصله بعد از زايمان از مادران می گرفتند و بعد مادران را اعدام ميکردند.
اين ها بود بخشی از شکنجه هايی که “پدر” مرتکبين آنرا ,تسکين, ميداد، واينها بود جزئيات آن خشونتی که اسقف کليسا گفته بود برای مقابله با مقاومت لازم است.
مصونيت جنايتکاران حتی بعد از سقوط!
بنا برگزارش ماری تريگونا بعد از اينکه در سال 2005 مصونيت جنايتکاران دوره ديکتاتوری نظامی لغو شد، اين سومين مجرمی است که محاکمه ميشود. تازه فعالين آرژانتينی ميترسند که موانع قانونی و فضای وحشت باز هم به جنايتکاران کمک کند که از مجازات بگريزند. به گزارش اين فعالين موجی از ارعاب و تهديد مانع شهادت شهود ميشود، دايما در راه محاکمه موانع مصنوعی درست ميکنند. قضات مستقل و نيز شهود به مرگ تهديد ميشوند. در 18 سپتامبر سال گذشته خوليو لوپز که عليه يک افسرپليس به نام ميگويل اتچ گولاتز شهادت داده بود، ناپديد شد. اين پليس نخستين نظامی دوره ديکتاتوری است که با اتهام جنايت عليه حقوق بشر وقتل عام محاکمه ميشود و شهادت لوپز برای محکوم کردن او کليدی است. حالا که چند ماه از ناپديد شدن او ميگذرد، فعالين حقوق بشر ميگويند دادگاه فدرال آرژانتين که قرار است 6 افسر را محاکمه کند عملا فلج شده است.
در ليست دادگاه کسانی که بايد محاکمه شوند 265 نفر ذکر شده است، اين در حالی است که فقط تعداد بازداشتگاه ها که هم شکنجه گاه و هم قتل گاه بودند 375 عدد بوده است! غير از اين عدم تناسب عددی که به خودی خود از فرار انبوهی از مجرمين از محاکمه حکايت ميکند،محاکمه فرد به فرد و بسيار به کندی پيش ميرود. تاکنون تنها معدودی از افسران نظامی محاکمه شده اند. حتی رهبران اصلی کودتا از مجازات فرار کرده اند. در سال 1985 آنها محاکمه شده و به حبس ابد محکوم شدند. ولی اکنون به بهانه بازداشت خانگی آزادند و تنها از ترس پيگيری مبارزين دچار محدوديت هستند. در سال 1990 کارلوس منم رئيس جمهور راستگرای آرژانتين به تقاضای حاميان آنها پاسخ مثبت داد و هر سه رهبر کودتا يعنی خورخه ويدلا، ايميليو ماسرا و لئوپولدو گالتيری را به بهانه آشتی ملی مشمول عفو قرار داد. پی گيری فعالين پيشرو باعث شد که در آوريل امسال عفو دو تن اول که زنده اند لغو شود. آنها اکنون در ليست محاکمه اند ولی فعالين آرژانتينی اميدی ندارند که آنها محکوميت خود را در زندان بگذرانند.
چرا مصونيت؟
ظاهرا عجيب به نظر ميرسد. چگونه ممکن است کسانی که مرتکب چنين جنايات عظيمی شده اند از مجازات و حتی محاکمه فرار کنند يا عفو بگيرند و به بهانه های واهی از زندان رفتن در امان بمانند؟ کافی است به اسناد ازطبقه بندی خارج شده وزارت خارجه آمريکا که به خاطر فشار مادران پلازا دو مايو و ديگر گروه های مبارز آرژانتينی منتشر شد، نگاه کنيم تا پاسخ اين سوال را دريابيم. تازه اين اسناد تنها بخش بسيار کوچک از اسنادی موجود در آرشيوهای آمريکاست و اسناد سازمان سيا و پنتاگون و بخش بزرگی از اسناد وزارت امورخارجه آمريکا همچنان محرمانه مانده است. به هرحال همان اسناد منتشر شده نشان ميدهد سه رئيس جمهور آمريک ايعنی فورد، کارتر و ريگان در جريان حمام خونی که در آرژانتين به راه افتاده بود قرار داشتند.در اسناد آمده است که کيسينجر يک بار سوال ميکند اين ,مبارزه با تروريسم, چقدر طول می کشد؟ آنها نگران بودند که به درازا کشيدن حمام خون افکار عمومی جهان را منقلب کند. سفير آمريکا در آرژانتين ريچارد هيل حتی گفته بود:,قتل کشيش ها و انداختن 47 جسد در خيابان در عرض يک روز نميتواند تروريسم را سريعا شکست دهد، اين نوع اقدامات ممکن است به ضد خود تبديل شود., به عبارت ديگر دولت آمريکا هم مثل کشيش به خونتا مشاوره ميداد. کمک ها البته از حد مشاوره فراتر بود.
تنها قربانيانی که آمريکا درمورد آنها به خونتا تذکر داد، يکی کشتار کشيشان مخالف بود که بازتاب وسيع يافت و ديگری کشتار يهوديان. نکته قابل توجه در مورد يهوديان اين بود که ماشين کشتار فاشيستی بالطبع يک گروه نازی را در درون ارتش و جوخه های اعدام و ميان زندانبانان تقويت کرده بود.بازداشت شدگان بعدها از وجود علايم فاشيستی که اين گروه ها بر در ديوارهای زندان می کشيدند خبر دادند. نتيجه اين بود که بازداشت شدگان يهودی که بسياری از آنها با گروه های چپ فعاليت ميکردند به خاطر ,قوميت ,خود نيز بطور مضاعف زير ضربات اين گروه های فاشيست قرار ميگرفتند که علاوه بر خدمت به دولت و آمريکا، عقايد گروهی خود را نيز پيش می بردند.
بعد از سقوط ديکتاتوری نظامي، دو دولت دست راستی پی در پی به حکومت رسيد و هردو تحت فشار نظاميان و حاميان آمريکايی آنها در جلوگيری و توقف محاکمات نقش بازی کردند.در حاليکه قربانيان اين جنايات در مواردی شهروندان کشورهای اروپايی مثل آلمان، فرانسه، اسپانيا بودند و اين دولت ها خواهان استرداد مجرمين بودند.
علاوه بر عوامل بالا، سازماندهی شبکه وسيعی از جوخه های کشتار و آدم ربايی و شکنجه که با لباس شخصی عمل ميکردند به اضافه شبکه گسترده ای از نيروهای نظامی و امنيتی و نيروهای کليسا و ديگرانی که در برپا کردن حمام خون با خونتا همکاری کردند، در لايه های ميانی و حتی پائين جامعه هم برای اين نيروها جای پا بوجود آورد.
بخش بزرگی از اين شبکه بعد از سقوط خونتا مورد حمايت دولت های دست راستی آرژانتين قرار گرفت. اين عوامل است که برای جنايتکاران مصونيت ايجاد کرده است.
مبارزين مدنی آرژانتين تنها با پی گيری مبارزه توانسته اند بطور قطره چکانی حقوق خود را باز ستانده مانع تخريب زندان ها و شکنجه هاشوند، به شناسايی جنايتکاران بپردازند و با فشار بر دولت ها آنها را مجبور کنند که محاکمات را آغاز کنند.
نام واقعی ,جنگ با تروريسم,
کارزار جنايی که نظاميان آمريکای لاتين به راه انداختند و تا دهه 80 ادامه داشت، در تاريخ اين دوره به نام «جنگ کثيف» شناخته ميشود. هدف اين ماشين جنايی و بخش اعظم و قريب به اتفاق قربانيان آن عبارت بودند از فعالين اتحاديه های کارگري، دانشجويان، فعالين سازمان های مستقل حقوق بشري، اعضاو طرفداران سازمان های چپ بعلاوه خانواده های آنها و مردمی که به آنها پناه ميدادند. تعدادی از کشيش های معترض و نيروهای خارجی هم به همين علت يعنی حمايت از قربانيان، خود به قربانی اين دستگاه ترور و وحشت تبديل شدند. شدت کشتار به حدی بود که اسناد از طبقه بندی خارج شده آمريکا گزارش ميدهد: بعد از دوسال ارقام کشتار به ,علت کمبود تعداد هدف, کاهش يافته است. به عبارت ديگر آنها فعالين کارگري، دانشجويی و مدنی را قلع و قمع کرده بودند.اين بدان معناست که در اين شکل از سرکوب کميت بالای قربانی خود يک موفقيت به شمار ميرود. در حاليکه در شيوه های ديگر کيفيت سرکوب مهم است و اگر اهداف سرکوب با تعداد کمتری از قربانی تامين شود مطلوب تر به شمار ميرود. به هرحال، به اين جهت است که يکی از مشخصات اصلی جنگ های کثيف را رقم بسيار بالای قربانيان ميدانند که ,فعالين, رابه معنای واقعی کلمه ,قلع و قمع, ميکند. [همين درس بود که خمينی در سال 67 در زندان های ايران به اجرا گذاشت؟]

از آنجا که هدف اصلی عمليات نابودی اتحاديه های کارگری و ريشه کن کردن نفوذ احزاب چپ و سوسياليست بود، کليسای کاتوليک انگيزه ای قوی تر از گذشته برای همکاری با دستگاه قدرت داشت. زيرا در آن دوره سنت بی خدايی در ميان سوسياليست ها غلبه داشت، عاملی که در ايران نيز به ائتلاف آيت الله بروجردی و دستگاه عاليه مذهبی با دولت پهلوی کمک کرد.
با وجود اين همکاری کليسای کاتوليک با ديکتاتورهای نظامی برخلاف تصور رايج فقط به اين علت نبود. دهه ها پيش از آنکه حتی نامی از سوسياليسم در قاره آمريکا مطرح باشد، کشيش ها با لشگريان مهاجم اسپانيايی و ساير کشورها در کشتار و نابودی بوميان آمريکا همکاری کردند.آنها نه فقط در فريب دادن و به کام مرگ فرستادن بوميان نقش مهمی ايفا می کردند، بلکه آنطور که در خاطرات سپاهيان مهاجم آمده است، بسياری از سربازان مهاجم اروپايی را نيز توجيه کرده بودند که با اين عمليات وحشيانه به به خدا و گسترش دين او، کمک ميکنند. همان, کمک معنوی, فن ورنيج به شکنجه گران خونتای نظامی آرژنتين ميداد.
اگر کشيش ها با استفاده از باورهای دينی مردم ماشين کشتار و شکنجه را توجيه ميکردند، ايالات متحده بهانه ديگری داشت. با اينکه هدف ماشين کشتار، کارگر و معلم و دانشجو بود، در اسناد سفارت آمريکا اقدامات خونتای نظامی همه جا تحت عنوان ,مبارزه با ترور, و ,جنگ با تروريسم, ناميده شده است. آنچه که ,جنگ با تروريسم, خوانده ميشود، از آغاز چيزی جز , جنگ کثيف, نبود. در حقيقت اولی اسم مدرن دومی است که استفاده آن فقط قابل قبول کردن جنگ کثيف برای افکار عمومی نيست، بلکه برخلاف جنگ کثيف که بطور غيرقانونی و دور از چشم کنگره آمريکا و بوسيله سرويس های مخفی به اجرا گذاشته شده بود، بلکه تحت عنوان جديد ميتوانستند آنرا رسمی کنند و به تصويب کنگره آمريکا رسانده و برای آن بودجه بگيرند و حتی بخشی از همان جنگ را بطور علنی پيش ببرند. در جولای 1977 سفير آمريکادر آرژانتين به وزير خارجه وقت آمريکا در آستانه سفرش به بوئنوس آيرس توصيه ميکندبه خونتای نظامی بگويد:,ايالات متحده از اينکه تلاش مقامات آرژانتين در جنگ عليه تروريسم به خوبی پيش ميرود، دلگرم شده است. تلاش شما برای تامين ثبات قابل ستايش است و ما از بهبود فضا برای سرمايه گذاری خارجی خوشوقتيم.,
با اينکه ديکتاتوری های نظامی از دهه 50 در آمريکای جنوبی با سرکوب حکومت ميکردند، اما اين نخستين ,کارزار ضد تروريستی, که توسط يک شبکه به هم پيوسته و فرامرزی و بطور سازمان يافته در سطح قاره به اجرا گذاشته شد.اين دوره از جنگ های کثيف با عمليات کندور از سال 1975 آغاز شد. طی اين دوره که تا اواخر دهه 80 به طول انجاميد حکومت های نظامی درآرژانتين، شيلي، اوروگوئه، پاراگوئه، بوليوي، برزيل برای انجام عمليات گسترده سرکوب به توافق رسيده و همکاری ميکردند. پرو و اکوادور نيز بعدا به اين توافق پيوستند.
در دستگاه رهبری آمريکا که اين ديکتاتوری ها و ماشين جنگی آنها را حمايت و هدايت ميکرد، غير از هنری کی سينجر، دو نام آشنا برای دوره معاصر به چشم ميخورد که تکان دهنده است:ديک چنی از تيم نيکسون که بعد در دوره فورد و ريگان مديريت کارکنان کاخ سفيد را بر عهده داشت. و دونالد رامسفلد، وزير دفاع که بر هماهنگی عمليات ارتش ايالات متحده و دولت های محلی در آمريکای مرکزی نظارت ميکرد. کی سينجر را تاکنون به عنوان شاهد در دادگاه های مختلف احضار کرده اند و او بدون تمهيدات قبلی نميتواند کشور را ترک کند.
در دوره کارتر نيز دولت آمريکا در مجموع به حمايت خود از خونتای نظامی آرژانتين ادامه داد، اما فشارهايی برای کنترل کشتارها نيز آغاز شد. حتی کنگره درسال 1979 خواهان بررسی پرونده حقوق بشر خونتای نظامی شده بود.
ريگان ، به لطف حمايت خمينی در سال 1981 روی کار آمد. دولت ريگان طی ديدارهای متقابل با نظاميان، خونتای نظامی آرژانتين را مورد حمايت قرار داد و با سازمان دادن شبکه کنتراها در نيکاراگوا و السالوادور، ,جنگ کثيف, راکه ريگان هم آنرا ,جنگ با تروريسم, ميخواند، به سطح جديدی ارتقا داد. ويژگی اين مرحله جديد آن بود که ديگر نه دولت بلکه “نيروهای آزادی بخش” محلی يعنی همان کنتراها جنايات و جنگ داخلی را سازمان ميدادند و بنابراين ديگر لازم نبود دولتی مسووليت داشته و مورد بازخواست قرار داد. زيرا ظاهرا نيروهای ,خير, و ,شر, محلی با هم می جنگيدند و ,خير, البته کنترا ها بودند که بطور غير قانونی و محرمانه توسط سيا مورد حمايت قرار ميگرفتند. در اين مرحله نيز بطور تکان دهنده با يک نام آشنا در دوره معاصر روبرو ميشويم: جان نکروپونته. از اينجاست عنوان ,راه حل سالوادوری, که اکنون وسيعا اين باور هست و شواهد هم آنرا تاييد ميکند که در خاورميانه در دست اجراست. در اين مورد علاوه بر گزارشات خبرنگاران حتی نشريه نيوزويک[مراجعه کنيد به لينک زير مقاله] نيز گزارش داد که پنتاگون راه حل السالوادوری را برای عراق بطور فشرده بررسی ميکند و اخباری که سيمور هرش در اين رابطه داده بود، تنها چندماه در نهرالبارد لبنان درستی خود را به نمايش گذاشت.
اما يک تفاوت عمده دوره کنونی با دوره قبل نقش متحول رهبران مذهبی در مرحله جديد
, جنگ کثيف, يا , جنگ با ترور, است. جنگ جديد علنا بصورت يک لشگرکشی صليبی اعلام شد. خصم هم ظاهرا نيروهای بنيادگرای اسلامی هستند. خود لشکر کشی صليبي، اين نيروهای مرده تاريخ را زنده کرده و تقويت ميکند. هردو طرف اين جنگ کثيف يا , جنگ با ترور, ، آشکار و پنهان به سازماندهی لشکر مذهبی برای اين جنگ پرداخته اند و روحانيون بالا مقام هر سه دين در گير در اين جنگ صليبی جديد و حتی شاخه های مذهبی مختلف آنها اعم از ملاو شيخ و مفتی و کشيش و خاخام در خدمت دولت های ذينفع مشغول پراکندن تخم نفرت و کين و فراهم کردن گوشت دم توپ برای جنگ هستند.اين بار نيروهای بنيادگرای اسلامی درست با همان شيوه آمريکا با آن می جنگند و عواقب موحش اين جنگ را اکنون در همه نقاط بحرانی خاورميانه مشاهده ميکنيم.
دمکراسی آسان به دست نيامد
درآرژانتين مثل ديگر کشورهای آمريکای جنوبی اما بار مبارزه بر دوش نيروهای مدنی و پيشرو و سوسياليست بود. با اينکه اين نيروها زير ماشين کشتار و شکنجه خونتای نظامی آرژانتين به شدت آسيب ديدند و فروان قربانی دادند، ولی مبارزه آنها بی ثمر نبود. قبل از هرچيز ديکتاتورهای نظامی عليرغم نسل کشی سرانجام پيروز نشدند. مبارزات کارگری و دمکراتيک بار ديگر اوج گرفت. خونتای نظامی در ماجرای جزاير فالکلند تصور ميکرد که آمريکا بعد از اينهمه خدمات جانب آن را ميگيرد، ولی روشن بود که ارباب ها ياران خود را در مقابل کارگزارانشان وانمی نهند و آمريکا هم در اين ماجرا پشت انگليس را گرفت. به عبارت ديگر نظاميان به دلايل مختلف، از بالا و پائين زير فشار قرار گرفته و ضعيف شدند. اما آنچه مهم است اين است که مبارزات سال های قبل نتيجه خود را در اين شرايط به نمايش گذاشت و نيروهای مترقی را به وزنه مهمی درسياست کشور تبديل کرد. حاصل اين امر تحميل يک ساختار دموکراتيک به نيروهای محافظه کار و نظاميان و کليسای کاتوليک و حاميان آمريکايی آنها بود. هرچند اين تمام آنچه نيست که آن مبارزان ميخواستند ولی مبارزه هم ادامه دارد.
در تحولات جديد کليسای کاتوليک نيز بيکار نمانده و در کنار ارتش و ساير نيروهای محافظه کار و در ائتلاف با آنها، دور جديدی از فعاليت ضد دمکراتيک خود را در آرژانتين و سراسر آمريکای لاتين آغاز کرده است. مثل هميشه يک نقطه کانونی حملات کليسا حقوق زنان و بويژه سقط جنين است و می بينيم تلاش های آنها به حدی موثر است که حتی احزاب چپ هم برای جلب آراء مردم در مبارزات انتخاباتی با يک کتاب دعا زير بغل در برابر مردم ظاهر ميشوند. دانيل ارتگا حتی به جناح مخالف با آزادی سقط جنين پيوست. اين سياست پوپوليستی ممکن است برای آنها مقداری رای فراهم کند، ولی نتايج منفی خود را بر دمکراسی و بويژه بر حقوق زنان برجای ميگذارد و به نفوذ روحانيون مرتجع در اعماق جامعه کمک ميکند. اگر نيروهای مترقی در حوزه های ديگر به اين نوع سازش تن در داده بودند امروز حتی ژنرال ويدلا و ,پدر, فون ورنيچ ها هم محاکمه نمی شدند، بلکه به حکومت باز می گشتند.
محاکمه فون ورنيچ قرار است دو ماه ادامه داشته باشد. بايد ديد سرانجام آن چه ميشود. هم فشار حاميان جنايات بالاست و هم مبارزان حقوق بشر با تمام قوا برای پيشروی محاکمه تلاش ميکنند.خانم نورا کورتيناس نماينده مادران مايو دو پلازا به ماری تريگونا گفت:,خواست ما تسريع محاکمات است.. ما خواهان آن هستيم که حکومت مسووليت امنيت شاهدان را برعهده بگيرد و اجازه ندهد شهود، قضات و وکلا زير تهديد مرگ کار کنند تا سرانجام ببينيم که عدالت در اين کشور برقرار شده است.
منابع
*گزارش ماری تريگونا
https://www.counterpunch.org/2007/07/26/argentina-s-quot-dirty-war-quot-crimes-trial/
*گزارشی از اسناد از طبقه بندی خارج شده آمريکا در سال 2002
http://www.wsws.org/articles/2002/sep2002/arg-s06.shtml
*راه حل سالوادوری
http://www.msnbc.msn.com/id/6802629/site/newsweek/
ار آرشیو
Comments
روحانيت و جنايت — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>