Comments

در مورد راه سوم “چپ” <br> فرح نوتاش — 3 دیدگاه

  1. حال چرا” چپی ها” وحدت نمیکنند؟
    چپ ایران تا بحال مارکسیست بوده است،
    پس سئوال هست که چرا مارکسیستها وحدت نمیکنند؟
    – مارکسیستها اقتدارگرا هستند. مارکسیسم نقدی بر قدرت طلبی ندارد. مارکسیستها تشکلات گوناگون و حتی متضاد سلسله مراتبی دارند چون هر یک دارای یک یا چند مالک رهبری طلب هستند. تشکل مارکسیستها، به همین علت، ذاتا بورژوائی و بورژوا پرور است.بورژوا هم وقتی درآمد شان خراب می شود، به جان هم می افتند.
    – ماتریالیسم تاریخی ایده ای گنگ است و مارکسیستها حول تفسیر از جامعه بر اساس تفسیرهای گوناگون از ماتریالیسم تاریخی با هم در تضاد هستند. آنها تعهد علمی ندارند و افکارشان را با واقعیات محک نمی زنند. مثلا، بلوک ‌شرق شان سقوط کرده، اما بدون ارزیابی علمی از علل آن دنبال رویکردهایی هستند که کپی همانهائی است که موجب پیدایش بلوک شرق شد. حتی در همین مقاله، می بینیم که گرچه جامعه ایران جامعه کارگری است، نویسنده و سیامک نویسنده، ضد سرمایه داری نیست، ضد امپریالیست است، یعنی مثل یک بورژوای ایرانی ظلم دیده از امپریالیسم فکر میکنند.بپرسیم چرا، ماتریالیسم تاریخی تحویل میدهند.
    – اصولا درست کردن مارکسیسم کاری ضد علم بود که به ایدئولوژی سازی و رقابتهای ناشی از آن منجر شد، مثل شیعه سازی علیه سنی سازی، پروتستان سازی و غیره.
    *
    بدون از بین بردن مارکسیسم و استوار کردن جنبش ضد اقتدار- استثمار بر پایه متد علمی رایج، نه وحدتی در کار خواهد بود و نه انقلابی. حتی اگر مارکسیستها الکی متحد شوند و حتی اگر رژیم سرنگون کنند، فردا به جان هم خواهند افتاد.
    .
    برای اتحاد چپ، چپ باید ضد اقتدارگرایی و ضد استثمارگری باشد، نه اینکه یک عده بگویند الان استثمار خوب است، چون جامعه سرمایه داری نیست و بورژوازی انقلابی است، یا بگویند برای آزادی باید ابتدا دستگاه دموکراتیک استثمارگران سرمایه داری را درست کرد.
    انقلاب هست از بین بردن اینها: مردسالاری، بردگی مزدی، امپریالیسم، هیراشی، تعصبات و تبهکاری
    در حقیقت، انقلاب واقعی هست: انقلاب آنارشیستی کمونیستی، چون امکان انقلابی دیدن ارتجاع در آن بسیار کم است.
    حال چرا توده عمدتا دنبال مارکسیستها راه افتادند؟
    چون انقلاب را نمی فهمیدند و دنبال فرشته نجات بودند تا اتکا به عقل و عمل خود. توده ها حامل ایدئولوژی های مرتجعین هستند وگرنه ارتجاع حاکم نمی شد.

  2. برای اینکه سایت روشنگری به بلای سایت “آزادی بیان” دچار نشود، این تغییرات را پیشنهاد میکنم:
    ۱ – مدیریت سایت اجتماعی شود، نویسندگان و خوانندگان ، سایت را بطور شورایی اداره کنند.
    ۲ – به فوروم، یعنی مباحث توده ها، بیشتر اهمیت داده شود و به نظر افراد (مقاله نویسی)، کمتر.
    ۳ – در صورت امکان، مقاله نویسی حذف شود و جایش فقط فوروم وجود داشته باشد.
    ۴ – فوروم بر اساس موضوعات روز ضد ارتجاع باشد..
    ۵ – مقاله نویسها میتوانند به اختصار بحث یک موضوع را بدون بیان اسم خود بیان کنند.
    ۶ – اگر نیروی کار لازم وجود ندارد، میزان بحثها از لحاظ زمانی محدود شود.
    ۷ – قسمتهای خبری حفظ شود.

    دو دیدگاه هست که پیشنهادات فوق را بکل رد میکند،:
    یکی دیدگاه بورژوائی به انقلاب است که متکی به شخصیت سازی و رهبر سازی است،
    دیگری این دیدگاه که سایت روشنگری باید ابزار سیاستهای “دموکراتیک” یک تشکل مارکسیستی باشد.

    تا به امروز چنین درکی وجود نداشته که کامنتهای آنارشیستی آلت دست سایت روشنگری بوده است.
    نقد روشنگری همیشه وجود داشت و هنوز هم وجود دارد.
    روشنگری باید یک تکان کمونیستی بخورد و از توهم سوسیال دموکراتیک که در عمل متعلق به امپریالیستهای غربی است بیرون بیاید.امروز، با دفاع دموکراسی های غربی از جنایتکاری های آمریکا اسراییل این فرصت و انتقاد از خود بوجود آمده.
    تا ابد نمیتوان به تغییر جهت امیدوار بود.
    این هم نظر آنارشیستی در ارتباط با جبهه سوم کردن سایت روشنگری.
    آنارشیست

  3. نظر خواستید، اینهم نظر:
    حزب کمونیست شوروری در زمان استالین اسرائیل را برسمیت شناخت،.
    همانطور که اعتقاد به آزادی زنن معیار آزادی است، اعتقاد به ارتجاعی بودن اسراییل هم معیار آزادی است.
    در دیدگاه آنارشیستی ی که در تمام کامنتهای چند ساله (بیشتر از ده سال) وجود داشته، مردسالاری و امپریالیسم همیشه بخشی از ارتجاع شناخته شده و از بین بردن آنها، بخشی از انقلاب معرفی شده.
    اما،
    انقلاب محدود به این دو نیست، ابعاد مهم دیگری هم دارد که هست:
    بردگی مزدی،
    هیراشی،
    تعصبات،
    تبهکاری.
    انقلاب فقط در این مجموعه معنی دارد ، در اجزا نه. در اجزا انقلابی در کار نیست و معروف است به انقلاب مخملی.

    نظر آقای سیامک در مقاله اش انقلابی نیست بلکه بروشنی در انتهای مقاله ذکر کرده است که هوادار یک دولت دموکراتیک وطن پرستانه است که نظری کاملا بورژوایی است.
    آقای سیامک ضد بردگی مزدی در ایران نیست،‌ ضد سیاست نئولیبرالیستی در بردگی مزدی است.
    آقای سیامک نظرش را در مورد شوروی سابق بیان نکرده. به احتمال زیاد ایشون آن جامعه را سوسیالیستی میدانست. نظرات فعلی او هم خیلی به نظرات استالین نزدیک است، یعنی اگر استالین الان زنده بود!

    راه حل انقلاب علیه ارتجاع (تعریف شد ارتجاع چیست) با گندکاری تاریخی مارکسیستها، براحتی به عمل در نمی آید اما تنها راه است.
    رویکرد پیشنهادی این است:
    تحصیل کرده ها و روشنفکرانی که امکان تشکل سازی در محل کار و زندگی ندارند،‌ میتوانند یک تشکل غیر سلسله مراتبی تحقیقی و علمی علیه تمام ابعاد ارتجاع درست کنند که کارشان فقط و فقط نقد نظری واقعیات ارتجاع است تا کار شستشوی مغزی مرتجعین خنثی شود.
    زنان و کارگران در محل کار و زندگی تشکلات غیر سلسله مراتبی علیه اقتدار و استثمار وضعیت موجود خود بوجود بیاورند، این تشکلات و مبارزات در تکامل خود جامعه آتی را جایگزین شکل فعلی محل کار و زندگی خواهد کرد. درست کردن دولت خطاست و انقلاب باید فرهنگی و جهانی باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>