راست افراطی فرانسه، خاورنزدیک و وسواس اسلام گرایی
JEAN-YVE CAMUS برگردان شهباز نخعي
جمعی متشکل از ۱۵۰ دیپلومات پیشین و درحال حاضر شاغل، که به اظهار نظر عمومی چندان عادت ندارند، در ۲۳ ژوئن ۲۰۲۴ مطلبی در نشریه لو موند منتشر کردند تا درباره عوارض پیروزی حزب های «تجمع ملی» (RN) در زمینه روابط بین المللی هشدار دهند . راست افراطی از «تسخیر مجدد» (Reconquete) گرفته تا گروه های کوچک دیگری که غالبا نقش مدرسه آموزش کادرهای آنها را بازی می کنند، به خاورنزدیک از زاویه وسواس هایشان در مورد مسائل داخلی فرانسه نگاه می کنند: جمله اسلام، مهاجرت و… بدون آن که عواقب دیپلوماتیک آن را ارزیابی نمایند.
منظور از «راست افراطی فرانسه» حزب های «تجمع ملی» (RN) و «تسخیر مجدد) (Reconquete) هستند که در بازی انتخاباتی نقش دارند و می توان آنها را به خاطر توصیه هایشان درمورد مهاجرت، «اولویت های ملی» و جایگاهی که برای اقلیت های مذهبی (اسلام و یهودیت) در جامعه ملی قائلند «راست تندرو» نامید. جامعه ای که بیش از هرچیز بر میراث قومی- فرهنگی به مفهوم « سرزمین و کشته ها» (۱) که موریس باریز ارائه کرده، متکی است. موضع این خانواده سیاسی درباره خاورنزدیک مبنای ایدئولوژیکی نامشخص و کمتر غنی ای از تشکل های کوچکی دارد که در حاشیه (هویتی، ملی- انقلابی و حتی سلطنت طلبی به ارث رسیده از آکسیون فرانسز *) قرار دارد. از نظر این گروه های کوچک، جایگاه یهودیان در جامعه فرانسه موضوعی اساسی است و رفتار فرانسه نسبت به صهیونیسم، اسرائیل و دنیای عرب بحث های گسترده ای بین « ضدیهودیان هوادار اسرائیل» و «ضدیهودیان هوادار عرب ها » برانگیخته است.
تا آنجا که به حزب های «تجمع ملی» (RN) و «تسخیر مجدد» (Reconquete) مربوط می شود، این اندیشه در چهارچوب یک برنامه سیاسی تسخیر قدرت صورت می گیرد که سایه آن بر سیاست خارجی نیز می افتد. اما از مسئله سیاست خارجی که در حاشیه و به دور از دلمشغولی اصلی این جریانها قراردارد نباید غفلت کرد چون به طور کلی مدرسه ای برای آموزش کادرهای این حزب ها هستند . این امر غالبا به شکلی خشن و با ایده هایی چون (نژادپرستی ضد مسلمان و ضد یهودی ساده شده) ابراز می شود که به شکلی تضعیف شده در سازمان های سیاسی ای ظاهر می شود که ناگزیرند تا حدودی خود را قابل احترام نشان دهند.
جدائی طلبی و حزب تجمع ملی
حزب «تجمع ملی» (RN) در برنامه خود برای انتخابات مجلس قانونگذاری با عنوان «دفاع از قدرت خرید، امنیت و هویت شما» در زمینه سیاست خارجی بسیار با احتیاط رفتار می کند. با آن که موضع اصلی آن درمورد وضعیت فلسطین-اسرائیل، حمایت از راه حل دو حکومتی است، با به رسمیت شناختن فوری حکومت فلسطین مخالفت نموده و جردن باردلا استدلال می کند که در شرایطی که پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به وجود آمده، این به رسمیت شناختن «به حماس مشروعیت می بخشد» (۲). این استدلال همراه با یکی از پیشنهادهای اصلی حزب «تجمع ملی» (RN) در عرصه سیاست داخلی یعنی ممنوعیت ایدیولوژی «اسلامی» است که موضوع لایحه ای قانونی است که در سال ۲۰۲۱ در پاسخ به قانون «جداسازی» (۳) پیشنهاد شده است. به نظر ژان- پل گارو، نماینده حزب «تجمع ملی» در پارلمان اروپا و قاضی پیشین، هدف این قانون ممنوع کردن جنبش اسلامی است:
quote> «هرکسی که احترام به لائیسیته را نپذیرد، عاملی بزرگ در ایجاد نفاق و انشعاب و تهدیدهای وخیم برای وحدت ملی و یکپارچگی سرزمینی است که با حقوق، آزادی ها و اصول شناخته شده یا خاص قانون اساسی و به ویژه منزلت انسانی یا آزادی وجدان یا بیان در تباین است (۴)». .
حدود مشخص این ایدیولوژی اسلامی که غالبا ناشی از اخوان المسلمین معرفی می شود، معرفی نشده و عوارض تصویب چنین قانونی درمورد روابط فرانسه با دنیای عرب- مسلمان هم چندان شناخته شده نیست ولی یقین است که حزب «تجمع ملی» کشوری خاص یعنی قطر را هدف می گیرد. بر این مبنا، ژان- فیلیپ تانگه، نماینده مجلس در ۲۲ اکتبر ۲۰۲۳ از این انتقاد می کرد که: «سال ها است که در زندگی سیاسی و نیز اقتصادی فرانسه برای سرمایه گذاری های قطری فرش قرمز پهن می شود» (۵). در حالی که جردن باردلا، در شرایط پس از ۷ اکتبر اطمینان می داد که: «می دانیم که قطر از جنبش های تروریستی مانند حماس حمایت مالی می کند».
آیا این هدف گرفتن قطر ربطی به این واقعیت دارد که در سال ۲۰۱۹ توسط «مدیاپارت» افشاء شد که این حزب پس از کارزار انتخاباتی سال ۲۰۱۷ صندوق خود را با ۸ میلیون یورویی پرکرد که از سوی بازرگانی که عمدتا در آفریقا کار می کرد از طریق یک شرکت مدیریت سهام در ابوظبی به بانک سوسیته ژنرال، که در آن زمان بانک «جبهه ملی» (FN) بود حواله شده بود (۶) ؟ احتمال خیلی زیادی وجود دارد که این حواله پول موضوعی موقعیتی بوده باشد. به نظر می آید که آفریقا در حدی بسیار بیش از خاورنزدیک، در قلب دغدغه های سیاسی- مالی «تجمع ملی» باشد.
همچنین، باید به سنت فرانسه در حمایت از مسیحیان شرقی و گزینه راهبردی خروج از «فرماندهی نظامی یکپارچه» سازمان پیمان اتلانتیک شمالی (ناتو) برای حفظ استقلال دفاع ملی خود دربرابر ایالات متحده نیز نگاه کرد.
مسئله «مسیحیان شرق» در ۱۴ اوت ۲۰۲۰ در مطلبی توسط دومینیک بیلد، نماینده پارلمان اروپا، درپی بروز انفجار در بندر بیروت، مطرح شد (۷). این نماینده از «خروج دسته جمعی جامعه مسیحی لبنان» به خصوص مارونی هایی که «با قبطی های مصر یا مسیحیان سوری و عراقی چند دهه است درحدی گسترده کشور زادگاه خود را ترک می کنند» ابراز ناراحتی کرد. دلیل این مهاجرت های جمعی فشارهای «حزب الله» و «سازمان حکومت اسلامی» (داعش) است. اما این مطلب، که در آن دلتنگی نسبت به لبنان پیش از سال ۱۹۷۵ به چشم می خود، بیش از هرچیز از منظر سیاست داخلی فرانسه در زمینه های اسلام گرایی، دخالت خارجی و ورشکستگی حکومت نوشته شده و به مشکلاتی در لبنان نظر دارد که تاب آوری فرانسه را تهدید می کند.
دیدار با یک افراطی اسرائیلی
این واکنش که متاثر از مسائل داخلی فرانسه است پیشتر در دیدار سال ۲۰۱۵ مارین لو پن و ابراهیم محلب ، نخست وزیر مصر به چشم می خورد. در آن زمان، رئیس حزب «تجمع ملی» گفت: «رئیس جمهوری السیسی یکی از رهبرانی است که در برابر بنیادگرایی پیامی روشن دارد». به همین ترتیب، با آن که دیدار سال ۲۰۱۷ او از لبنان با ملاقات هائي متنوع تر همراه بود (میشل عون، رئیس جمهوری، رفیق حریری، نخست وزیر، اسقف مسیحیان مارونی و سمیر جعجع، رئیس مسیحیان مارونی نیرهای لبنانی) ، مارین لو پن در خروج از بعبدا، کاخ ریاست جمهوری لبنان، از «نگرانی ای که دربرابربحران خیلی سنگین پناهندگان»، یا به عبارت دیگر مهاجرت، احساس می کرد سخن گفت. او در حرکتی نمادین نسبت به نظامی ها، تاج گلی بر گور سربازان فرانسه، از جمله «دراکار» (۸)، گذارد که از سال ۱۹۷۵ در لبنان کشته شده بودند.
بنابراین، احساس غالب این است که سیاستی درمورد خاورنزدیک درپیش گرفته خواهد شد که هدف آن پیش از هرچیز داشتن دستاوردهایی در سیاست داخلی است. به این ترتیب، اکنون در نبود امکان سفر به اسرائیل، به دلیل ممنوعیتی که برای او وجود دارد (برای چه مدت ؟)، مارین لو پن، در ۱۸ و ۱۹ ماه مه ۲۰۲۴ در مادرید با آمیشای شیکلی، وزیر مهاجران خارجی اسرائیل (از حزب لیکود) دیدار کرد – که به تندروی شناخته شده چون مقامات فلسطینی را «نئونازی» نامیده است. هدف این دیدار که در چهارچوب گسترده تر اتحاد نیروهای راست تندرو اروپایی با هدایت حزب اسپانیایی «وکس» بود، اعتبار بخشیدن به این حرف جردن باردلا بود که «حزب تجمع ملی بهترین سپر برای فرانسوی های یهودی است».
حزب «تسخیر مجدد»: یک ملی گرایی باز هم بسته تر
حزب «تسخیر مجدد» (Reconquete)، که در آوریل ۲۰۲۱ توسط اریک زمور در چهارچوب ملی گرای ای بازهم بسته تر از «جبهه ملی» (FN) بنیان گذارده شد ، با کنار رفتن ماریون مارشال پس از انتخابات اروپایی آینده ای ناروشن دارد. . این جریان خود را ادامه دهنده «سنت یهودی- مسیحی» درمقابله با «سنت اسلامی- چپ»ی معرفی می کند که حساسیت های مردم فرانسه را نمایندگی نمی کند و مسئول ایجاد «دو ملت است که در هیچ موردی با هم توافق ندارند و بیش از پیش از یکدیگر متنفرند» (۹). او با دیدار از اسرائیل در شرایط پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، بر باور خود به یک جنگ تمدن ها با دنیای عرب و مسلمان، که در عین حال بین اسرائیل و نیروهای جهادی، و در فرانسه، با افراد دارای تبار مهاجر عرب- مسلمان جریان دارد، تأکید کرد و از جمله گفت که رفتار تسخیرگر آنها این نتیجه را خواهد داشت که «از این پس (…) در حومه ها تقریبا دیگر یهودی و مسیحی ای وجود نخواهد داشت». زمور معتقد است که موضع رئیس جمهوری امانوئل ماکرون که هم بر امنیت اسرائیل و هم بر ضرورت به وجود آمدن یک حکومت فلسطینی تاکید دارد ، ناشی از وجود دو «ملت» مجزا در فرانسه معاصر است که می باید بر طبق نظرات مکرون وجود «همزمان» آنها تضمین شود.
به خلاف آنچه به نظر می رسد، این موضع گیری ناشی از یک محاسبه انتخاباتی نیست، حتی اگر در میان رأی دهندگان فرانسوی ای که در اسرائیل زندگی می کنند ، تنها ۸ درصد آنها در انتخابات اروپایی رأی دادند. زمور جنگ تمدن ها را قبول دارد ولی آن را فقط به صورتی دوگانه و ساده انگارانه به پیش می برد که هیچ ربطی به دیدگاه ماوراء الطبیعه کسی مانند پی یر بوتانگ ندارد که از سال ۱۹۶۷ و با دیدگاهی ملی گرایانه متاثر از موراس، اسرائیل را یک دولت- ملت (به مفهوم « اسرائیل» یعنی مردم یهودی) و «نماینده ارزش های کهن اروپایی» و «عمیق ترین چالش قرن بیستم با مادیگری تاریخی ای که متفکران یهودی قرن پیش از آن برای تسخیر دنیا به راه انداخته بودند» می داند (۱۰). به رغم حاکمیت ملی طلبی زمور، می توان در رفتار او همان غرب گرایی کریت ویلدرز را دید، که بر مرجعیت فرانسه در شعار جنبش «غرب» سال های دهه ۱۹۶۰ تاکید دارد : «دفاع از غرب در همه جا و هرکجا که می جنگد». تردیدی نیست که گزینه های اریک زمور، که برایش اسلام با تابعیت فرانسوی تجانس ندارد، تا حدی ناشی از تجربه شخصی یهودیان فرانسوی دارای اصلیت الجزایری است که ستاینده نوعی از جذب در جامعه بودند که امکان آن توسط «دیگر» عرب- مسلمان ها نفی می شد. این موضوع تنها می تواند به «مهاجرت مجددی» بینجامد که او خواهان آن است یا حتی به یک درگیری مانند آنچه که در رمان ژان راسپای با عنوان «اردوگاه مقدس ها» شرح داده شده منجر شود (منتشر شده توسط نشر ربرت لافون، ۱۹۷۳).
ناشناخته بودن روابط با «مغرب»
حزب «تجمع ملی» (RN) مانند حزب «تسخیر مجدد» (Reconquete) برنامه ای برای توقف کامل مهاجرت غیراروپایی دارد که در حدی بزرگ روابط آینده با «مغرب» [مراکش، الجزایر و تونس] را پیچیده می کند. این امر در حدی است که جردن باردلا در ۲۴ ژوئن ۲۰۲۴ اعلام کرد که می خواهد دو تابعیتی ها که در دولت تعدادشان زیاد است، را از کارکردن در برخی از بخش های راهبردی مانند دفاع منع کند که بی تردید مقدمه ای برای زیر سئوال بردن حق داشتن تابعیت دوگانه است.
این امر همراه با نقض حق خاک، که جنبه ای هویتی از برنامه حزب «تجمع ملی» (RN) است، به وسیله اریک سیوتی و جمهوری خواهان پیرو او معتبر شناخته شده و راه را برای بروز یک بحران بزرگ به همسایه های آن سوی مدیترانه فرانسه می گشاید.
به گفته جردن باردلا، حزبش پیشنهاد می کند که «توافق فرانسه- الجزایر سال ۱۹۶۸» درمورد مقرراتی الزامی برای ترک خاک فرانسه (OQTF) لغو شود. تنها نتیجه این امر انجام مذاکراتی دوجانبه است که باید با کشورهای دیگر هم انجام شود، که آنها هم به روادیدهای کنسولی برای روانه شدن به مرز با اکراه می نگرند. آیا در هر نوع گفتگو، با فرض انجام مصالحه از این یا آن سو، فرانسه امکان مانوور بزرگی دربرابر کشورهای مهاجر فرست دارد؟ احتمالش کم است ، به علاوه، دیدگاه حزب «تجمع ملی» (RN) نسبت به تاریخ استعماری و جنگ الجزایر در تقابل کامل با داشتن روابط متعادل با این کشور است. در مراکش، نسبت به سرِکار آمدن یک دولت از حزب «تجمع ملی» با احتیاط بیشتری برخورد می شود. جنبه منفی آن، سیاست مهاجرتی (تونس نگاهی بسیار محدودتر درمورد مهاجرت از آفریقا دارد که می تواند با حزب «تجمع ملی» تجانس داشته باشد و همسو با مخالفت حزب با مبادله آزاد است). تنها «جنبه مثبت» در مغرب ، امکان به رسمیت شناختن حاکمیت مراکش بر «صحرا» است که از نظر الجزایر یک اقدام تحریک آمیز دیگر و خلاف همکاری امنیتی حفظ شده با پاریس است.
رابطه با «مغرب» پیچیده ترین بخش سیاست خارجی دولت احتمالی حزب «تجمع ملی» (RN) است چون در سوی فرانسه پر از سابقه تاریخی، پیشداوری های بیگانه ستیز و در سوی الجزایر، اراده مورد حمایت مردم در عدم تسلیم دربرابر استعمارگر است. برای آن که وضعیت باز هم پر تشنج تر شود حزب «تجمع ملی» می خواهد مسئله اعتقاد به اسلام در فرانسه را، از جمله با ممنوع ساختن ذبح حلال و اخراج امام های آمده از مغرب و ترکیه محدود سازد. این اقدام خطر ایجاد یک بحران عدم اعتماد با مجموع دنیای عرب- مسلمان را دربر دارد.
آینه گسست های فرانسه
در مجموع، خاورنزدیک و «مغرب» پیش از هرچیز برای راست افراطی یک آینه نشان دهنده گسست ها و جایی است که در درجه اول اسلام گرایی، تهدیدی برای جوهر فرهنگی و قومی مفروض مردم فرانسه است. تاریخ استعماری ما این جهت گیری واکنشی انتقام جویانه را در نوعی خواست «جنگ صلیبی پس از جنگ های صلیبی» تسهیل می کند و زمینه ای برای «عادی جلوه دادن» مواضع راست تندروبوجود می آورد که مبانی کهنه آن در ضدیهود میراث ضدیهود یگری مسیحیت مانند درومون، موراس و ویشی است. در زمانی که حزب «تجمع ملی» امکان دستیابی به قدرت را دارد، یکی از پرسش هایی که مطرح می شود این است که این میراث ضدیهودی تاچه زمانی می تواند در جهتی تداوم داشته باشد(ضد مسلمان) که معلوم نیست پایگاه هواداری اش از آن کاملا حمایت می کند. نمایاندن عرب- مسلمان به عنوان دشمن داخلی می تواند باخطر به انزوا کشانده شدن فرانسه همراه باشد و وزن آن در خاورنزدیک را از بین ببرد و آن را از کشورهای «مغرب» باز هم دورتر کند.
* Action francaise یک مکتب فکری و جنبش سیاسی ناسیونالیست و سلطنت طلب راست افراطی است که در سال ۱۸۹۹ و در بحبوحه ماجرای دریفوس توسط هانری ووژوا(Henri Vaugeois) و موریس پوژو(Maurice Pujo) با هدف انجام اصلاح تفکر ناسیونالیسم تأسیس شد. این جنبش که در اصل توسط یک ناسیونالیسم جمهوری خواه ضد دریفوسارد ساخته شده بود، به سرعت تحت تأثیر چارلز موراس(Charles Maurras) و دکترین ملی گرایی یکپارچه او سلطنت طلب شد.
۱- Maurice Barrès, La terre et les morts, discours à la Ligue de la Patrie française, 1899.
۲- Déclaration sur Public Sénat, le 29 mai 2024.
۳-این قانون که توسط دولت تحت عنوان «قانون تقویت احترام به اصول جمهوری» ارائه شده است، در اوت ۲۰۲۱ ابلاغ شد.
۴- Jean-Paul Garraud, « Le contre-projet du RN sur l’islamisme », février 2021, site du rassemblement national.
۵-«زمانی که یکی از نماینده مجلس RN سهامداری قطر در PSG را محکوم میکند و آن را ”وسیلهای برای نفوذ قابل توجه“ در درگیری اسرائیل و فلسطین میبیند»، Le Midi libre، ۲۲ اکتبر ۲۰۲۳.
۶- وام به طور کامل بازپرداخت شده است.
۷- Dominique Bilde, « Pas d’indifférence, mais pas d’ingérence », 14 août 2020, sur le site du RN.
۸- در ۲۳ اکتبر ۱۹۸۳، ۵۸ چترباز فرانسوی، قربانیان یک حمله جان باختند.
۹- Éric Zemmour, entretien sur CNews, 15 novembre 2023.
۱۰- Pierre Boutang, La guerre de six jours, éditions Les Provinciales, 2011.
پس دیدیم که بلاخره چپ هم با ناتو ای ها و سایر امپریالیستها علیه مرتجعین دیگر که تاریخا امپریالیست هستند و نژاد پرستی آنها در واقع امپریالیستی است، متحد می شوند تا بساط کلاه برداری از توده های تحت سلطه فرانسه و دنیا دست نخورد.
آنارشیست
اگرضدیت با جهانی سازی از سوی امپریالیسم وپادوهایش راست افراطی نامیده میشود که چنین هم هست پس زنده باد میهن پرستانی که در برابربه فنا رفتن هویت انسانی ومنابع طبیعی ثروت میهن خود و…در برابرزالو های جهان خوارسرسختانه مقاومت میکنند.
اگر ما هم بجای این شازده عقب افتاده خاطرخواه دموکراسی!یعنی حکومت اشراف برملت که درمصاحبه اخیر با صدای امریکا وقیحانه ایرانیان خارج کشور رابه شرکت در سیرک انتخاباتی کلان سرمایه داران فرا خوان میدهد یک ماری لوپن و حتی گردن کلفت تر ازوی داشتیم آنگاه این پتانسیل بزرگ با اینهمه زندانی سیاسی وکشته واعدام بجای هدر رفتن به رودخانه ای قدرتمند تبدیل میگردید وبنیاد رژیم اشغالگر اسلامی بچه لوس امریکارااز جای در میاورد.
اینها همه درست اما همه واقعیات باید گفته شود.
دلیل رشد انواع ارتجاع از جمله ارتجاع اسلامی و پیدایش تصادهای های درونی در فرهنگ ارتجاعی حاکم کشورها این است که راه تغذیه مالی ارتجاع باز است و آنها ثروت انباشت میکنند و جناح درست کرده و بدون کار مفید انجام دادن و برای انجام ندادن کار مفید و زالو باقی ماندن، ایده های ارتجاعی تولید میکنند. اگر رگ شریان حیات اجتماعی و ذهنی آنها را فشار داده کم کتیم تا بعد هم قطع کنیم، یعنی علیه سبستم استثمار مبارزه کنیم، یعنی مستقیما علیه مردسالاری و بردگی مزدی و امپریالیسم، بکوشیم نه اینکه در انتخاباتها خود را مسخره کتیم، جلوی رشد انواع ایده های ارتجاعی گرفته می شود و ارتجاع خصلت یگانه تر پیدا میکند.
بگذار راستها و راستهای افراطی حاکم شوند. از میانه ها و چپ هایشان خیری نرسیده و لااقل میدانیم که حالا با کی طرف هستیم. بگذار توده های غربی هم طعم استبداد را بچشند و هی به سیاستمداران امپریالیستشان رای ندهند.
آنارشیست