در ضرورت دفاع و حمایت از آلترناتیو کارگری در ایران
هادی میتروی
قریب ۷ دهه از کودتای امپریالیستی در ایران می گذرد. با استقرار حکومت کودتا جامعه ایران در ۷۰ سال گذشته روی آزادی ندیده است. ۷۰ سالی که در آن فرهنگ دموکراتیک مستقر و تجربه نشده است.
در چنین شرایطی که بحران های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی گریبان حاکمیت مذهبی ایران را گرفته است و نیروهای مدافع نظام سرمایهداری در داخل و خارج از ایران بوحشت افتاده اند و از هر طرف در حال تقلا جهت ارایه آلترناتیو های گوناگون بورژوایی؛ تزیین شده با آبنبات صوتی و کاغذ کادو و روبان های رنگی؛ جهت حفظ نظام سرمایهداری هستند، ۲۰ تشکل اجتماعی در داخل ایران، با ارایه ۱۲ اصل اساسی پا به میدان گذاشته اند و اکثریت عظیم تولیدکنندگان را جهت تحقق این اهداف و رهایی از تبعیض و سرکوب و فساد، به یاری طلبیده اند!
اطلاعیه ۲۰ تشکل مدنی به تاریخ ۲۵ بهمن ماه ۱۴۰۱ فشرده ای از نیازهای برآورده نشده ساکنان ایران در قرن های گذشته است!
خواست های حداقلی که در صورت برآورده نشدن، جامعه ایران در دور معیوب تسلسل انقلاب و کودتاهای امپریالیستی و شکست انقلاب، همچنان گرفتار خواهد ماند!
اصول حداقلی که بدون دستیابی اجتماعی به آنها، شعار «زن، زندگی، آزادی» هرگز محقق نخواهد گردید!
اصولی که برای نویسنده به معنای حاکمیت مستقیم اکثریت عظیم تولیدکنندگان ایران و آغاز دوران طولانی انتقال به سوسیالیسم است!
این بیانیه حداقلی؛ که به اعتراف خود نویسندگان شایسته است تدقیق شود؛ آلترناتیو اکثریت عظیم تولیدکنندگان در مقابله و مواجهه با آلترناتیوهای رنگارنگ بورژوایی ست که از گوشه و کنار جهان مطرح می شوند و مورد تایید و حمایت این و آن دولت امپریالیستی قرار می گیرند!
از این رو تردیدی نیست که آلترناتیو ۱۲ ماده ای اکثریت عظیم تولیدکنندگان ایران، مورد تایید و حمایت قدرت های بزرگ امپریالیستی قرار نخواهد گرفت و در صورت تحقق چنین آلترناتیوی در ایران، سرمایههای امپریالیستی در مقابل چنین قدرت عظیمی ناچار به بند ۱۲ این پلانفرم نجات، تن خواهند داد!
اگر آنچه گفته شد درست باشد، وظیفه من نوعی در قبال این اطلاعیه کوتاه و روشن چیست؟
وظیفه من نوعی همچون دهه های گذشته، دفاع از مفاد مطروح در اعلامیه و حمایت از تشکل های تهیه کنندگان این بیانیه است!
حمایت از مانیفست ۱۲ ماده ای می تواند نظری و سیاسی باشد و دفاع از این حرکت می تواند میدانی باشد. از نظر نویسنده هریک از ما به سهم خود می توانیم در هر دو حوزه فوق فعال باشیم اما شایسته است بپذیریم که در حوزه سیاسی-نظری حمایت؛ و بویژه پیشنهاد و نقد سازنده؛ می تواند بوسیله اشخاص حقیقی و حقوقی و بدون هماهنگی صورت گیرد اما متأسفانه دفاع میدانی از این حرکت؛ جهت کمک به اجتماعی شدن آلترناتیو اکثریت عظیم تولیدکنندگان؛ بشکل متفرق و غیرهماهنگ اثر کافی و مفید و مکمل نخواهد داشت!
بعبارت دیگر این ۱۲ ماده که ماحصل برسمیت شناختن یکدیگر و نزدیکی و مشورت فعالان جامعه مدنی در داخل و خارج از ایران است، تنها در صورتی اجتماعی خواهد شد که مخاطبان خود را در صفی متحد و هماهنگ و نه جدا جدا، به حرکت درآورد. با توجه به شرایط پلیسی-نظامی حاکم بر ایران، فعالیت این طیف از فعالان جامعه مدنی در داخل نمی تواند علنی و پر سر و صدا باشد اما با توجه به آزادی و امنیت و رفاه نسبی خارج از ایران، درست برعکس است و با برسمیت شناختن اشخاص حقیقی و حقوقی در یک شبکه، فعالیت های ما در دفاع و حمایت از این حرکت میتواند، هماهنگ و همزمان به پیش رود تا بکمک انقلاب ارتباطات و بازتاب اجتماعی آن بتوانیم در اجتماعی کردن آلترناتیو اکثریت عظیم تولیدکنندگان نقش مفید و مکمل ایفا کنیم!
پیشنهاد مشخص نویسنده در شرایط امروز ایران، ایجاد حلقه ای مرکزی از اشخاص حقیقی و حقوقی ست که؛ برغم انتقادات و پیشنهادات؛ از استراتژی این حرکت جهت عبور از حاکمیت اقلیت ناچیز سرمایه داران در ایران دفاع و بتبع آن از بیانیه ۱۲ ماده ای بیست تشکل حمایت می کنند. این حلقه مرکزی متشکل از مدافعان و حمایت کنندگان، می تواند دفاع از بیانیه فوق را با تظاهرات هماهنگ و همزمان به پیش برد و حمایت نظری و انتقاد و پیشنهاد به مانیفست ۱۲ ماده ای اکثریت عظیم تولیدکنندگان را با سمینارها و میزگردهای متعدد مورد بررسی قرار دهد!
رفقای کارگر، کمونیست ها؛
در شبکه ای سراسری متشکل از اشخاص حقیقی و حقوقی، حول آلترناتیو اکثریت عظیم تولیدکنندگان ایران متشکل شویم!
هادی میتروی
فرانسه
دوشنبه یکم اسپندماه هزار چهارصد یک
hadi.mitravi@yahoo.com
این مقاله نزدیک ترین بحث به آنارشیسم کمونیستی توسط یک مارکسیست است:
سپهر سیاسی ایران در آستانه دگرگونی – لیلا دانش
https://www.akhbar-rooz.com/194331/1401/12/06/
چرا؟
واژه “خودگردانی” بعنوان آلترناتیو در مقاله.
“خودگرانی” (اداره کلکتیو) در این مقاله میتواند هم در محل کار باشد و هم در محل زندگی.
*
مسائلی که درست است در نظر بگیریم اینهاست:
1 – درست است که خودگردانی (شورا یا کلکتیو) در محل کار هم باشد و این نقش کلیدی دارد.
2 – خودگردانی با آتوریته مرکزی درتناقض است.
3 – آتوریته مرکزی جایش را به محل کار هماهنگ کننده میدهد نه مجموعه نمایندگان.
4 – این مباحث برای درست کردن جهت و آموزش برای انقلاب در آینده هستند. فعلا کار از کار گذشنه و نمیتوان یکشبه شرایط دهنی گفتمان (فرهنگ) انقلابی کمونیستی (انقلاب ضد اقتدارگرائی) را شکل داد.
5 – گفتمان سرنگونی طلبانه باید قطع شود تا اینطور بیان نکند که هدف درست کردن قدرت (آتوریته) مرکزی (دولت) است.
6 – اینطور وانمود نشود که پیروزی علیه مردسالاری و سرمایه داری و امپریالیسم در یک کشور، یعنی ایران، ممکن است و دوام می آورد.
7 – برخلاف آنچه که رسم است و انتظار می رود، سطح سیاسی شورشهای فعلی باید کاهش پیدا کند چون بورژوائی است و وجه اقتصادی (ضد سرمایه داری) آن تقویت شود. درست است که سطح سیاسی فعلی بصورت غیر سیاسی مطرح شود یعنی بجای قانون و غیره بصورت اختیار و اداره جمعی کارگری. سطح سیاسی بصورت اجازه دادن، اجازه گرفتن، دولتی برای تضمین ش درست کردن، گمراهه است.
8 – درست است که سیاست و سیاستمداری و شغل و ارگان آن بصورت دولت نفی شود و بجای سرنگونی یک دولت و گذاشتن دولتی دیگر، گفتمان اشغال و تصرف و بازپس گیری، نفی آتوریته، الغای حقوق استثمارگران و مردسالاران و امپریالیستها و بوروکراتها گذاشته شود.
9 – نفی آتوریته به معنای نفی قبول مسئولیت نیست، بیان نفی تعهد نیست، آتوریته یعنی قبول بی چون چرا و بدون شرکت در تصمیم گیری.
10 – مسائل مربوط به بورژواهای کوچک و تحت سلطه در رقابت با ارتجاعیون قدرتمند تر از طرق کلکتیوها حل میشود. حق مجبور کردن انسانهائی که نیروی کار بفروشند و از یک آتوریته تبعیت کنند، قابل قبول نیست.
11 – سرنگونی باید بصورتی انجام شود که توده های چند صد میلیونی یا حتی میلیاردی جهان و منطقه آن را خوب بنفع خود فهمیده و دنبال کرده باشند و به آن کمک کنند. کمک، هم کمک مستقیم، یعنی رفع کمبودهای تکنیکی و علمی و غیره هست و هم غیر مستقیم از طریق مبارزه با ارتجاع خودی آنها. فعلا چنین آگاهی ی وجود ندارد و سرنگونی فقط مشتی سرمایه دار و نظامی را حاکم خواهد کرد.
12 – این خیال خوش است که بدون تضمین تشکیلاتی و گفتمانی سراسری و بین المللی میتوان رژیم را بنفع حاکمیت کارگران بر سرنوشت خویش سرنگون کرد. بیشتر از خوش خیالی، بی مسئولیتی، فرستادن توده ها به جنگی ست که آخرش شکست و رنج است.
این پر از عبارت پردازی است:
اطلاعیه برگزاری کنگره ۲۷ سازمان راه کارگر، کنگره ژینا: انقلاب زن، زندگی، آزادی
https://www.akhbar-rooz.com/194519/1401/12/07
یک جمله در اطلاعیه ماهیت اقتدارطلبانه اطلاعیه را بیان میکند و عبارت پردازی های آن را نمیتواند بپوشاند:
“کمک به گسترش سازماندهی مخفی، نیمه مخفی و علنی در محیط های کار و زندگی کارگران و زحمتکشان و بویژه تبلیغ و ترویج سازماندهی شوراها در محلات به عنوان ارگان های مردمی که میتوانند در شرایط سرنگونی رژیم اسلامی، خلاء قدرت را پر کنند و زمینه های ایجاد یک حکومت شورایی را فراهم نمایند.”
1 – حکومت شورائی شان هست دولت دموکراتیک(؟!!) شورایی – مشارکتی منتحب محلات!!
2 – این دولت (قدرت، که خلا؟ را پر میکند) شوراها در محلات است نه محل کار. حتما شورای محلات شما مارکسیستهای خارج از محل کار و سیاستمدار شده را انتخاب میکند چون در محل هستید نه سر کار.
3 – محل کار می رود زیر رهبری نمایندگان محلات!!!
خودتان را گول میزنید یا ما را.
سخن آخر در ارتباط با منشور،
اجرای عملی منشور هیچ چیز نخواهد بود جز درست کردن یک دولت بورژوا دموراتیک. دولت بورژوا دموراتیک هم در ایران هیچ چیز نخواهد بود جز دولت تا استخوان وابسته به مافیای سرمایه داری امپریالیستی غربی. قسمت شورائی منشور سیاست بازی منشور است. این شورا شورا به معنای اداره محل کار نیست، بلکه یک جور کمیته های محلی انتخابات است و هیچ کارگری را بر سرنوشت خود حاکم نخواهد کرد.این شورا همان شورای بی قدرت روسیه است که یکشبه رفت زیر آتوریته حزب بلشویک. کارگر در شورای محل و برای انتخاباب کردن شرکت میکند اما می رود سر کار زیر استبداد سلسله مراتبی که مارکسیستها اصلا با آن هیچ مشکلی ندارند. مارکسیتها اصلا در دفاع از منشور اشتباه نکرده اند. خوب منافع سرمایه داری دولتی خود را تشخیص داده اند. اما وضع دنیا تغییر کرده است. قبل از اینکه به نوائی برسند، امپریالیستهای غربی رای ها را درو میکند و زلنسکی ها را نصب میکند و به آنها هیچ چیز نخواهد رسید.
خدا نه، سرمایه دار نه، مارکسیست نه
پس آقای میتروی پاسخ نداد چون میداند استدلال محکمی در دفاع از منشور ندارد.
منشور دارای خواسته های بورژوائی ست نه کارکری.
ببینیم چرا.
اگر فقط وجوه اقتصادی منشور وجود داشت نه وجود سیاسی اش، منشور میتوانست خواسته ها ی موقت کارگران برای بهبود وضع شان باشد. در این صورت کاملا قابل دفاع بود.
اما متشور حاوی خواسته هائی ست که طبیعت دیدگاه بورژوازی غرب را دارد. برای همین تمایل به غرب دارد و میخواهد با اتکا به غرب در ایران تحول ایجاد کند. برای همین مخملی و بسیار خطرناک است و کاملا زیرکانه نوشته شده است. به احتمال قوی، نویسندگان منشور، حامیان اصلاح طلبان بودند. اگر دقت کنید، همکاران سابق رژیم و اطلاح طلبان، یعنی سایت اخبار روز ، اولین کسانی بودند که منشور را چاپ کردند. حتی از بی بی سی زودتر.
دفاع اکثریت مارکسیستها از این منشور جز عده ای کم بدلیل قدرت طلبی و دولتگرائی بلشویکی و یا سوسیال دموکراتیک آنهاست. هر دو به خرافه ماتریالیسم تاریخی اعتقاد دارند (تکامل کور مادی) و با خود در تناقض، یک گروه دموکراسی خواهی منشور را مفید برای درست کردن دولت بورژوا دموکراتیک ماقبل انقلاب سوسیالیستی از بالا میداند، دیگری که بلشویک است دنبال استفاده از منشور و پیش برد سرنگونی و استقرار دولت سرمایه داری دولت تک حزبی لنینی که در حقیقت چیزی جز فاشیست سرمایه داری دولتی نبود که بعدا شد مدل اقتصادی هیتلر هوادار کارگر.
منشور میتواند اصلاح شود.
اصلاح منشور اضافه کردن بند سرنگونی طلبانه در آن نیست. چون الان، بورژوا امپریالیستهای غرب همگی سرنگونی طلب شده اند و همگی با بیان خواسته های سیاسی منشور مشکلی ندارند و هر روز تکرار ش هم میکنند.
اصلاح متشور در واقع نگذاشتن بند سرنگونی طلبانه بلکه گذاشتن بند ضد سرمایه داری و ضد امپریالیستی و ضد استبداد سلسله مرتبی است.
تا وقتی که اصلاحیه فوق وجود نداشته باشد، منشور ارتحاعی و صرفا رفرم در ارتجاع است.
رفرم بین ارتجاع و انقلاب نیست، رفرم قابل تحمل کردن وضع موجود است. رفرم بد نیست، اما انقلاب نیست، کماکان ارتجاع است.
رفرم کار بورژواهاست، نه مدعیان کمونیست.
خدا نه، سرمایه دار نه
پادشاه نه، مارکسیست نه
نه
اعلام موضع رضا پهلوی:
من هوادار سلطنت نیستم.
من هوادار جمهوری دموکراتیک هستم.
من جمهوریخواه هستم.
سیستم محوری، نه شخص محوری.
http://www.iranglobal.info/node/186217
مارکسیستهای بلشویک و غیر بلشویک هوادار انقلای دموکراتیک مرحله ای و سوسیالیسم دموکراتیک که همان است، نمیتوانند با رضا پهلوی متحد نشوند. اگر متحد نشوند، بهانه گیری میکنند. متحد شوید دیگه؟ از پولش و کانالهایش میترسید؟ اگر میترسید، پس اصل قضیه دموکراسی نیست، اصل قضیه سرمایه داری ست.
در این مقاله رضا پهلوی، لااقل در حرف، از مارکسیستها هم مترقی تر است چون مارکسیستها همیشه یک آقابالاسر درست میکنند. اما رضا پهلوی میگوید به آقا بالاسر اعتقاد ندارد.
بسیار عالی، برای ما آنارشیستهای کمونیست، یک قدم بجلو ست اما حفظ اقتدار (مردسالاری، سرمالیه داری و امپریالیسم و غیره) بدون آقابالاسر ممکن نیست.
خدا نه، سرمایه دار نه
پادشاه نه، مارکسیست نه
منشور مورد بحث
**********************
زن، زندگی، آزادی
مردم شریف و آزاده ایران!
در چهل و چهارمین سالروز انقلاب پنجاه و هفت، شیرازه اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کشور به چنان گردابی از بحران و از هم گسیختگی فرو رفته است که هیچ چشمانداز روشن و قابل حصولی را نمیتوان برای پایان دادن به آن در چهارچوب روبنای سیاسی موجود متصور بود. هم ازاین رو است که مردم ستمدیده ایران _ زنان و جوانان آزادیخواه و برابری طلب _ با از جان گذشتگی کم نظیری خیابانهای شهرها را در سراسر کشور به مرکز مصافی تاریخی و تعیین کننده برای خاتمه دادن به شرایط ضد انسانی موجود تبدیل کردهاند و از پنج ماه پیش _ به رغم سرکوب خونین حکومت _ لحظهای آرام نگرفتهاند.
پرچم اعتراضات بنیادینی که امروز بهدست زنان، دانشجویان، دانش آموزان، معلمان، کارگران و دادخواهان و هنرمندان، کوئیرها، نویسندگان و عموم مردم ستمدیده ایران در جای جای کشور از کردستان تا سیستان و بلوچستان برافراشته شده و کم سابقهترین حمایتهای بینالمللی را به خود جلب کرده، اعتراضی است علیه زن ستیزی و تبعیض جنسیتی، ناامنی پایان ناپذیر اقتصادی، بردگی نیروی کار، فقر و فلاکت و ستم طبقاتی، ستم ملی و مذهبی، و انقلابی است علیه هر شکلی از استبداد مذهبی و غیر مذهبی که در طول بیش از یک قرن گذشته، بر ما _ عموم مردم ایران _ تحمیل شده است.
این اعتراضات ِ زیر و رو کننده، برآمده از متن جنبشهای بزرگ و مدرن اجتماعی و خیزش نسل شکست ناپذیری است که مصمماند بر تاریخ یکصد سال عقبماندگی و در حاشیه ماندن آرمان بر پایی جامعه ای مدرن و مرفه و آزاد در ایران، نقطه پایانی بگذارند.
پس از دو انقلاب بزرگ در تاریخ معاصر ایران، اینک جنبشهای بزرگ اجتماعی ِ پیشرو_ جنبش کارگری، جنبش معلمان و بازنشستگان، جنبش برابری خواهانه زنان و دانشجویان و جوانان و جنبش علیه اعدام و... _ در ابعادی تودهای و از پایین در موقعیت تاثیر گذاری تاریخی و تعیینکنندهای در شکلدهی به ساختار سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشور قرار گرفتهاند.
از همین رو، این جنبش برآن است تا برای همیشه به شکلگیری هرگونه قدرت از بالا پایان دهد و سر آغاز انقلابی اجتماعی و مدرن و انسانی برای رهائی مردم از همه اشکال ستم و تبعیض و استثمار و استبداد و دیکتاتوری باشد.
ما تشکلها و نهادهای صنفی و مدنی امضا کننده این منشور با تمرکز بر اتحاد و به هم پیوستگی جنبشهای اجتماعی و مطالباتی و تمرکز بر مبارزه برای پایان دادن به وضعیت ضد انسانی و ویرانگر موجود، تحقق خواستهای حداقلی زیر را به مثابه اولین فرامین و نتیجهی اعتراضات بنیادین مردم ایران، یگانه راه پی افکنی ساختمان جامعهای نوین و مدرن و انسانی در کشور میدانیم و از همه انسانهای شریف که دل درگرو آزادی و برابری و رهائی دارند میخواهیم از کارخانه تا دانشگاه و مدارس و محلات تا صحنه جهانی پرچم این مطالبات حداقلی را بر بلندای قله رفیع آزادیخواهی بر افراشته دارند.
۱. آزادی فوری و بیقید و شرط همه زندانیان سیاسی، منع جرم انگاری فعالیت سیاسی و صنفی و مدنی و محاکمه علنی آمرین و عاملین سرکوب اعتراضات مردمی.
۲. آزادی بیقید و شرط عقیده، بیان و اندیشه، مطبوعات، تحزب، تشکلهای محلی و سراسری صنفی و مردمی، اجتماعات، اعتصاب، راهپیمایی، شبکههای اجتماعی و رسانههای صوتی و تصویری.
۳. لغو فوری صدور و اجرای هر نوع مجازات مرگ، اعدام، قصاص و ممنوعیت هر قسم شکنجه روحی و جسمی.
۴. اعلام بلادرنگ برابری کامل حقوق زنان با مردان در تمامی عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و خانوادگی، امحا و لغو بی قید و شرط قوانین و فرمهای تبعیض آمیز علیه تعلقات و گرایشهای جنسی و جنسیتی، به رسمیت شناختن جامعهی رنگین کمانیِ “الجیبیتیکیوآیایپلاس”، جرم زدایی از همه تعلقات و گرایشات جنسیتی و پایبندی بدون قید و شرط به تمامی حقوق زنان بر بدن و سرنوشت خود و جلوگیری از اعمال کنترل مردسالارانه.
۵. مذهب امر خصوصی افراد است و نباید در مقدرات و قوانین سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور دخالت و حضور داشته باشد.
۶. تامین ایمنی کار، امنیت شغلی و افزایش فوری حقوق کارگران، معلمان، کارمندان و همه زحمتکشان شاغل و بازنشسته با حضور و دخالت و توافق نمایندههای منتخب تشکلهای مستقل و سراسری آنان.
۷. امحا قوانین و هر گونه نگرش مبتنی بر تبعیض و ستم ملی و مذهبی و ایجاد زیر ساختهای مناسب حمایتی و توزیع عادلانه و برابر امکانات دولتی برای رشد فرهنگ و هنر در همه مناطق کشور و فراهم کردن تسهیلات لازم و برابر برای یادگیری و آموزش همه زبانهای رایج در جامعه.
۸. بر چیده شدن ارگانهای سرکوب، محدود کردن اختیارات دولت و دخالت مستقیم و دائمی مردم در اداره امور کشور از طریق شوراهای محلی و سراسری. عزل هر مقام دولتی و غیر دولتی توسط انتخاب کنندگان در هر زمانی باید جزو حقوق بنیادین انتخاب کنندگان باشد.
۹. مصادره اموال همه اشخاص حقیقی و حقوقی و نهادهای دولتی و شبه دولتی و خصوصی که با غارت مستقیم و یا رانت حکومتی، اموال و ثروتهای اجتماعی مردم ایران را به یغما بردهاند. ثروت حاصل از این مصادرهها، باید به فوریت صرف مدرن سازی و بازسازی آموزش و پرورش، صندوقهای بازنشستگی، محیط زیست و نیازهای مناطق و اقشاری از مردم ایران شود که در دو حکومت جمهوری اسلامی و رژیم سلطنتی، محروم و از امکانات کمتری برخوردار بودهاند.
۱۰. پایان دادن به تخریبهای زیست محیطی، اجرای سیاستهای بنیادین برای احیای زیرساختهای زیست محیطی که در طول یکصد سال گذشته تخریب شدهاند و مشاع و عمومی کردن آن بخشهایی از طبیعت (همچون مراتع، سواحل، جنگلها و کوهپایهها) که در قالب خصوصی سازی حق عمومی مردم نسبت به آنها سلب شده است.
۱۱. ممنوعیت کار کودکان و تامین زندگی و آموزش آنان جدای از موقعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده. ایجاد رفاه همگانی از طریق بیمه بیکاری و تامین اجتماعی قدرتمند برای همه افراد دارای سن قانونی آماده بهکار و یا فاقد توانایی کار. رایگان سازی آموزش و پرورش و بهداشت و درمان برای همه مردم.
۱۲. عادی سازی روابط خارجی در بالاترین سطوح با همه کشورهای جهان بر مبنای روابطی عادلانه و احترام متقابل، ممنوعیت دستیابی به سلاح اتمی و تلاش برای صلح جهانی.
از نظر ما مطالبات حداقلی فوق با توجه به وجود ثروتهای زیر زمینی بالقوه و بالفعل در کشور و وجود مردمی آگاه و توانمند و نسلی از جوانان و نوجوانانی که دارای انگیزه فراوان برای برخورداری از یک زندگی شاد و آزاد و مرفه هستند، به فوریت قابل تحقق و اجراست.
مطالبات مطروحه در این منشور، محورهای کلی مطالبات ما امضا کنندگان را لحاظ و بدیهیست در تداوم مبارزه و همبستگی خود به صورت ریز و دقیقتری به آنها خواهیم پرداخت.
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
اتحادیه آزاد کارگران ایران
اتحادیه تشکلهای دانشجویی دانشجویان متحد
کانون مدافعان حقوق بشر
سندیکای کارگران شرکت نیشکرهفت تپه
شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت
خانه فرهنگیان ایران( خافا)
بیدارزنی
ندای زنان ایران
صدای مستقل کارگران گروه ملی فولاد اهواز
کانون مدافعان حقوق کارگر
انجمن صنفی کارگران برق و فلز کرمانشاه
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری
اتحاد بازنشستگان
شورای بازنشستگان ایران
تشکل دانشجویان پیشرو
شورای دانش آموزان آزاد اندیش ایران
سندیکای نقاشان استان البرز
کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری ایران
شورای بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی(بستا)
نویسنده ننوشته که چرا منشور بورژوائی نیست، اما گفته که راه طولانی را برای سوسیالیسم باز میکند. در حقیقت نویسنده میگوید منشور بورژوائی است و غیر مستقیم میگوید کمونیستها باید از بورژواها دفاع کنند! اگر خواستید بیشتر توضیح میدهم.
خدا نه، سرمایه دار نه
پادشاه نه، مارکسیست نه