در ایران امروز «چپ» و «راست» چه تعریفی دارند؟ / هادی میتروی
بنظر نویسنده «چپ» و «راست» در حوزه سیاسی، مفهومی مجرد، جهانشمول و از پیش تعیین شده نیست. بعبارت دیگر مفهوم «چپ» و «راست» مفاهیمی هستند که با تاریخ و جغرافیای هر ملت تغییر می کنند. بواقع «چپ» و «راست» دو مفهوم برنامه ای برای هر جامعه هستند. بعنوان مثال امروز که در ایران حاکمیت سرمایه برپاست، تمامی کسانی که از ادامه حاکمیت سرمایه به اشکال گوناگون دفاع می کنند، رو به گذشته دارند و «راست» محسوب می شوند!
می بینیم امروز «راست» جامعه ایران به لطایف الحیل، با هموندی و در همسنگری با سرمایهداری جهانی، برای ادامه بقای حاکمیت سرمایه در ایران، دست به هر کاری می زند!
نیروهای سرمایهداری برغم تفاوت هایی که در شکل و شمایل و نوع چپاول نیروهای انسانی و منابع طبیعی متعلق به اکثریت عظیم تولیدکنندگان هر ملت دارند، همگی در حفظ حاکمیت سرمایه توافق جهانی دارند و برای حفظ اقتدار خود در سراسر جهان، دست به هر جنایتی می زنند!
غالب جنگ های قرن گذشته و همین امروز که میلیون ها انسان را به آوارگی و خاک و خون کشیده اند، در اثر رقابت های سرمایههای جهانی ست و کودتاهای متعدد امپریالیستی قرن گذشته و همین امروز جهان نیز از همین قماش و جهت حفظ حاکمیت سرمایه های بومی و جهانی در کشورهای گوناگون بوده است و می باشد!
در اثبات ادعای فوق، جنگ های جهانی اول و دوم و هیروشیما و ناکازاکی و کره و ویتنام و افغانستان و عراق و بالکان و لیبی و قزاقستان و اوکراین و کودتاهای خونین و ننگین ایران و شیلی و برمه و دیگر کشورهای مستقل جهان را میتوان مورد مشاهده و مطالعه قرار داد!
باری به درک من نوعی، تعریف «راست» تعریفی سهل و روشن است اما تعریف «چپ» در امروز ایران کمی دشوارتر است. زیرا از یک سو زمینه های زمینی و علمی برای حرکت «چپ» بسوی ایجاد جایگزین «چپ» جهت برون رفت از وضع موجود و عبور از حاکمیت سرمایه داری در ایران، با تجربه شکست انقلاب بهمن ماه آغاز شده است و از سوی دیگر همه روشنفکران و فعالان جامعه مدنی خود را «چپ» و آزادیخواه و دموکرات و مستقل می نامند و ادعای دفاع از «تمامی» مردم ایران را دارند و در این روند حتی برای اثبات «چپ» بودن خود، داعیه انقلابی بودن و «نفی تمامیت حاکمیت موجود» را می کنند!
اما با کمی دقت در برنامه ها بویژه دقت در کردار این مدعیان «چپ» می بینیم که این مدعیان «چپ» با پوپولیسمی عوامفریبانه، نفی «کلیت حاکمیت» موجود را در برگزاری انتخابات آزاد و عدم دخالت دین در زندگی اجتماعی و رفع تبعیض بین شهروندان خلاصه می کنند، بدون اینکه کوچکترین اشاره ای به علت العلل عدم وجود آزادی و برابری و رفاه در تاریخ ایران و منطقه و جهان کنند!
آری، تمامی این مشکلات، تنها بخشی از حقیقت اسفبار جامعه ثروتمند و طاعون زده ایران هستند و بواقع رفع این مشکلات بدون نفی «کلیت حاکمیت» موجود و دراندختن جهانی دیگر، میسر نیست!
چه جوهر اصلی حاکمیت های قبل و بعد از انقلاب، همانا تقدس سرمایه و ارث، مشروعیت مالکیت خصوصی بر اموال همگانی و کنترل تمام و کمال سرنوشت سیاسی عموم جامعه، بوسیله اقلیت ناچیز سرمایه داران است!
از این رو باعث مزاح است که نیروهای در کمین قدرت و دولت های در سایۀ سرمایههای امپریالیستی، خود را آزادیخواه و چپ و مستقل بنامند و کوچکترین اشاره ای به ذات چپاولگر و تبعیض ساز و دگراندیش کش حاکمیت سرمایهداری در ایران نکنند!
از قرار برای کسب مجدد قدرت سیاسی و بزنجیر کشیدن مجدد اکثریت عظیم تولیدکنندگان و از روی عوامفریبی، امر آزادی و امنیت و برابری و رفاه و زن و زندگی را مطرح می کنند اما راه دستیابی به این حداقل های لازم برای حیات و پایان دادن به چرخه معیوب شکست انقلاب مشروطیت تا شکست انقلاب بهمن ماه تا امروز، که در تغییر بنیادین ساختار تولید کشور است، را مطلقا مطرح نمی کنند!
باری امروز تمامی کسانی که با نیت خیرخواهانه و یا سوء نیت قدرت طلبانه و به بهانه حفظ وحدت شعار «همه با هم» در بقای نظام سرمایه داری سرداده اند و بحثی بر سر شرایط لازم جهت استقرار و تداوم آزادی و امنیت و برابری و رفاه نمی کنند، همانا بدنبال ابقای حاکمیت بخش کوچک دیگری از سرمایهداران هستند و از کسب تمامی قدرت بوسیله اکثریت عظیم تولیدکنندگان که عین دموکراسی ست وحشت دارند و آنرا مطرح نمی کنند. این بخش از دموکراسی گریزان، بلحاظ برنامه ای و مهمتر از آن بلحاظ فرهنگی، «راست» تشریف دارند!
نویسنده با تجربه ۵۰ سال افت و خیز مبارزه طبقاتی در جوامع مختلف، تردیدی ندارد که طیف «راست» برغم قلت عددی، از فرهنگ های گوناگون برخوردار است. در طیف «راست» از آدمخوارانی بدخیم تر از حاکمیت مذهبی ایران تا سوسیال دموکرات های خوش خیم متوهم انسانگرای مقیم خارج از کشور وجود دارند.
این واقعیت باعث می شود که «چپ» امروز ایران که خواهان نفی بنیادین تمامیت حاکمیت سرمایه داری موجود و دیگر «آلترناتیو های بورژوایی» در کمین قدرت است، با طرح برنامۀ روشن «آلترناتیو کارگری» جهت کسب تمامی قدرت بوسیله اکثریت عظیم تولیدکنندگان، استقرار آزادی عقیده و بیان، دفاع همه جانبه و بی قید و شرط از حق برپایی تشکل های رنگارنگ مدنی، تضمین برابری حقوقی و رفاه اجتماعی شهروندان، احترام به مالکیت خصوصی و دفاع اجتماعی از آحاد شهروندان در راستای تصاحب ارزشی که تولید می کنند، باشد!
این ارزش های فردی و اجتماعی تنها در یک دموکراسی مستقیم ، به کمک انجمن ها و تعاونی ها و کمیته ها و شوراها و مجالس محلی و سراسری، تحقق مالکیت اشتراکی بر اموال عمومی و مرزبندی روشن «آلترناتیو کارگری» با خیل آلترناتیوهای بورژوایی غالب و مغلوب، ممکن خواهد شد و از این رو شایسته است در تدوین و تحریر و ترویج این حداقل ها کوشش نماییم تا مفهوم «چپ» در امروز ایران، برای همگان روشن شود!
این روشنایی باعث خواهد شد تا بخشی از خیل عظیم تولیدکنندگان، بجای دنباله روی از آلترناتیو های گوناگون «راست» و دیگر انواع جایگزین های سرمایهداری، به پروژه روشن خود و حاکمیت اکثریت عظیم تولیدکنندگان جسمی و خدماتی و فکری بپیوندند و به تبلیغ و ترویج و تقویت «آلترناتیو کارگری» در ایران یاری رسانند!
رفقای کارگر، کمونیست های منفرد و متشکل که خواهان بقدرت رسیدن تمام و کمال اکثریت عظیم تولیدکنندگان ایران هستید، در راه تبلیغ و ترویج و تقویت «آلترناتیو کارگری» در ایران کوشا باشیم!
زنده باد انقلاب!
برقرار باد حاکمیت مستقیم اکثریت عظیم تولیدکنندگان!
زنده باد کمونیسم!
هادی میتروی
فرانسه، آبانماه ۱۴۰۱
hadi.mitravi@yahoo.com
ناشناس عزیز اینکه «آرزو بر جوانان عیب نیست» از نظر من دقیق و درست است ولی معتقدم حضور دایمی و فعال جوانان در محلات و میادین و دانشگاه های سراسر کشور، دال بر آرزوی نسل های جوان برای کسب و اعمال حاکمیت جهت دست یافتن به آزادی و برابری و رفاه است چه، جناح های مختلف بورژوازی ایران توانایی تضمین حداقل های یک زندگی شرافتمند را برای نزدیک به صد میلیون ساکنان ایران ندارند!
بهتر است در نقد، بحث خود را هم مطرح کنیم.
از این رو سوال مشخص من اینست که بنظر شما آیا بخشی از بورژوازی مغلوب ایران، توان مدیریت بهین جامعه ایران را دارد؟
آرزو بر جوانان عیب نیست.