حملات اسراییل به ایران در خدمت کدام اهداف؟
اشرف دهقانی
پس از آن که دولت صهیونیستی اسرائیل به دنبال اعلام آتشبس توسط ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، “قلب تهران” را زیر بمبارانهای هرچه شدیدتر خود قرار داد، اکنون ظاهراً بین دو سگ زنجیری امپریالیسم آمریکا به دستور ترامپ آتش بس برقرار شده است. ترامپ در رابطه با برقراری آتش بس تأکید کرد که “این جنگی است که میتوانست سالها ادامه یابد و کل خاورمیانه را نابود کند، اما این اتفاق نیفتاد و هرگز هم نخواهد افتاد! “. ترامپ طبق معمول کوشید با پوشاندن تاثیرات فجایع این جنگ نابود کننده بر روی زندگی خلقهای منطقه که خود از برپاکنندگانش بوده، از آمریکا یک چهره صلحطلب و یک نیروی مردمی ارائه دهد.
در رابطه با طرفین این جنگ، در مورد این که اسرائیل سگ زنجیری شناخته شده امپریالیسم آمریکاست که هرگز بدون خواست و نظر ارباب دست به حمله به سگ زنجیری دیگر آمریکا یعنی جمهوری اسلامی نمیزد، تنها مغرضین سعی در انکار آن دارند. سرسپردگی اسرائیل به آمریکا با در نظر گرفتن خدماتی که تا کنون علیه خلقهای خاورمیانه و به سود آمریکا انجام داده آنقدر عیان و غیر قابل انکار و امر ثابت شدهای است که هر انسان با اندکی تعقل در مییابد که حمله دولت صهیونیستی اسرائیل به ایران به نیابت از امپریالیسم آمریکا صورت گرفت. بنابراین با توجه به این واقعیت که دولت اسرائیل جنگ در ایران را در اساس و در کلیت خود در راستای سیاستهای امپریالیسم آمریکا و در جهت اهداف ضدخلقی و جنایتکارانه این امپریالیسم انجام داد باید دید اثرات واقعی حاصل از این جنگ برای جامعه ایران چه بود و چه سودی برای سیاستمداران آمریکایی طراح آن داشت.
واضح است که سخنگویان و رسانههای امپریالیستی نه فقط هرگز به طور روشن در مورد تصمیمات پشت پرده و نقشههای شوم سیاستمداران آمریکا در رابطه با این جنگ سخن نمیگویند بلکه حتی با سخنان ضد و نقیض خود در جهت گمراه کردن اذهان و جلوگیری از دسترسی مردم به حقیقت امر نیز میکوشند. دولت صهیونیستی اسرائیل و ترامپ به نمایندگی از امپریالیستهای آمریکا در توجیه جنگی که در ایران و به واقع علیه تودههای تحت ستم ما برپا نمودند این بهانه را عنوان کردند که گویا هدفشان از بین بردن تأسیسات اتمی جمهوری اسلامی بود.
اگر فراموش نشود که جمهوری اسلامی را امپریالیسم آمریکا و شرکایش برای تداوم سلطه خود بر ایران بر روی کار آورده و تا به امروز حامی و هادی برنامهها و سیاستهای آن بودهاند، در این صورت با قاطعیت باید گفت که مخالفت با دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح هستهای به عنوان گویا دلیل برپایی جنگ در ایران چه از طرف ترامپ و چه مخالفیناش (اکنون در حالی که ترامپ اطمینان میدهد که جمهوری اسلامی به خصوص پس از بمباران تأسیسات فردو دیگر قادر به تولید سلاح اتمی نیست اما برخی دیگر از سیاستمداران آمریکا سخنان ترامپ را رد نموده و اصرار دارند که جمهوری اسلامی هنوز دارای تأسیسات اتمی است و گویا خطر بالفعل از طرف جمهوری اسلامی در استفاده از سلاح اتمی از بین نرفته است.) جز بهانه و توجیهی برای پیشبرد امیال و منافع ضدخلقیشان نیست و بیشتر یادآور بهانه و توجیهی است که امپریالیسم آمریکا به همراه شرکایش جهت حمله به عراق عنوان نمودند.
میدانیم که در جریان جنگ اخیر تأسیسات هستهای جمهوری اسلامی توسط دولت اسرائیل مورد حمله قرار گرفت و ارتش آمریکا نیز وارد عمل شد و به ادعای ترامپ علاوه بر تأسیسات اتمی نطنز و اصفهان، تأسیسات فردو را نیز با بمب های سنگرشکن از بین برد. این نیز واقعیتی است که اسرائیل در جریان این جنگ به کشتن تعدادی از مهرههای امنیتی جمهوری اسلامی و مهرههایی از سپاه پاسداران پرداخت که رقم آن به گزارش رویتر ۳۰ تن بود (و البته اکثر سران ارتش و مهرههای دولتی و شخص خامنهای را از گزند خود مصون داشت)، اما اگر بخواهیم با تکیه بر واقعیتهای مشخص در مورد تأثیرات تاکنونی و برجسته این جنگ در جامعه ایران سخن بگوییم، واقعیت غیرقابل انکار علیرغم همه لاپوشانیهای خبرگزاریهای مغرض امپریالیستی این است که دولت فاشیست اسرائیل حمله به زیرساختها و ویرانی آنها و کشتار مردم غیرنظامی و بیدفاع ایران را در دستور کار خود داشته و به همین دلیل محلهای کار و زندگی مردم، کارخانهها، مناطق مسکونی و خانههای مردم در شهرهای مختلف ایران را مورد حملات وحشیانه خود قرار داد. این دولت جنایتکار در طی ۱۲ روز با بمباران و موشک پرانیهای مدام و بی وقفه در شهرهای مختلف و به خصوص در تهران برای مردمی که جایی برای پناه گرفتن ندارند چنان شرایط نا امن، وحشتزا و توأم با اضطراب و دلهره و ترس و هراس به وجود آورد که زبان از بیان آن عاجز است.
در چنین اوضاعی از طرف دیگر رژیم ضد خلقی جمهوری اسلامی نیز به عنوان یکی از نوکران امپریالیسم آمریکا دست در دست مهاجمین _از آنجا که هر دو ماهیتاً از یک جنس بوده و دشمن تودههای ما میباشند_ بر شدت بگیر و ببندهای خود افزود. اطلاعاتیهای رژیم این بار با بستن اتهام دروغین جاسوسی برای اسرائیل به افراد مبارز و مخالف حکومت، آنها را دستگیر و روانه زندانهای خود ساختند. استفاده از این دستاویز جهت یورش به هر فردی که نسبت به او ظن مخالف و مبارز جدی بودن با حکومت دارند، همچنان ادامه دارد. بسیاری از این افرادِ مورد تهاجم واقع شده از میان تودههای جان به لب رسیده ایران هستند که در قیامهای تودهای اخیر شرکت داشته و بعضاً دارای پروندههای امنیتی در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی میباشند. مطابق اخبار منتشره در روزهای اخیر حداقل ۸۲۳ نفر از مردم با اتهام بیپایه “جاسوسی” برای اسراییل دستگیر و به شکنجه گاههای رژیم منتقل شدهاند. رژیم بی شرم و جنایتکار حتی از میان این دستگیرشدگان تعدادی را به چوبههای دار سپرده و اعدام میکند. در همان حال این رژیم سرکوبگر در پرتو جنگ، با گماشتن بسیجیهای مسلح در هر کوچه و خیابان فضا و شرایط امنیتی و خفقان شدیدی را در شهرها به وجود آورده است.
با توجه به واقعیتهای فوق کاملاً آشکار است که جنگ ارتجاعی اخیر تا آنجا که به ایران مربوط است علیه تودههای تحت ستم ما بود و این تودههای اسیر و دربند ایران بوده و هستند که از طرف هر دو دولت مزدور امپریالیسم (اسرائیل و ایران) دشواریها و مصیبتهای زیادی را متحمل شدند. اکنون نیز این تودهها در حالی که تحت سلطه نظام استثمارگرانه حاکم با فقر و فلاکت و مصیبتهای گوناگون دست به گریباناند در رابطه با تبعات ناشی از جنگ از جمله گرانی و کمبود ارزاق و لوازم زندگی در شرایط دشوار و دردناکتر از قبل قرار گرفتهاند. بنابراین تا همین جا آنچه واقعیات به ما میگویند این است که جنگ ارتجاعی کنونی امپریالیسم آمریکا و سگ زنجیریاش دولت اسرائیل اگر چه باعث کشته شدن تعدادی از مهرههای برجسته رژیم جمهوری اسلامی هم شده است _که البته این رژیم به دلیل وفور چنان مهرههایی در دم و دستگاه خود هرگز در مضیقه قرار نمیگیرد_ اما زمینه سرکوب هرچه بیشتر تودههای مبارز ایران و دشوار کردن هرچه بیشتر شرایط مبارزه برای آنان را فراهم نمود.
دولت اسرائیل در شرایطی جنگ کنونی را در ایران برپا کرد که مردم مبارز ایران به دلیل شدت فشارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در یک شرایط شدیداً بحرانی و انفجاری قرار داشتند. حتی دشمنان مردم ما از خود دست اندرکاران جمهوری اسلامی گرفته تا برخی از سخنگویان امپریالیستی هم پنهان نمیکردند که جامعه ایران در حال انفجار است و منتظر وقوع قیام باز هم بزرگتر و رعبانگیزتر از قیامهای قبلی برای خود و نظام ظالمانه حاکم بودند. مردم مبارز ایران در طی سالهای اخیر در جهت برهم زدن نظم استثمارگرانه و ضد خلقی سرمایهداری وابسته در ایران و رهایی از فقر و فلاکت و دیکتاتوری شدیداً قهرآمیز حاکم با توسل به قهر انقلابی چهار قیام بزرگ تودهای (قیامهای ۸۸، ۹۶، ۹۸، ۱۴۰۱) برپا نموده بودند که هر یک پلهای برای رسیدن به آزادی بوده و علیرغم مواجه شدن با سرکوب و عدم پیروزی، راه را برای رسیدن به اهداف خلقی هموار نمودهاند. میدانیم که امپریالیستها در حین ظاهراً اشک تمساح ریختن برای مردم تحت ستم ما چه در تبلیغات و چه با ارسال وسایل لازم برای سرکوب مبارزات مردم، همواره به یاری جمهوری اسلامی شتافتهاند. در قیام عظیم تودهای ۱۴۰۱ نیز که انتشار خبر قتل فجیع ژینا (مهسا) امینی جرقهای شد که آتش مبارزات تودهها را برافروخت، تمام تلاش امپریالیستها این بود که دلیل خیزش ناگهانی تودهها را در خواست زنان برای برداشتن شال و روسریهای خود عنوان کرده و در این امر خلاصه کنند. آنها در این مسیر کوشیدند شعار بیمحتوا و بیخاصیت عبدالله اوجلان “زن زندگی آزادی” که در ضدیت با شعارهای با مسمای کمونیستی چون “آزادی زن، آزادی جامعه است” و “بدون آزادی زن هیچ جامعهای آزاد نیست” و در تقابل با شعار تودهای “نان،کار، مسکن و آزادی” که اولین بار در قیام ۱۳۹۶ عنوان شد را دلیل قیام تودههای تحت ظلم و ستم ایران جا بزنند. اما اگر چه لغو حجاب اجباری یکی از خواستهای زنان و همینطور مردان مبارز ایران است اما واقعیت این است که تودههای مبارزه ایران برای رهایی از زیر بار همه ظلم و ستمهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به پا خاسته بودند. آنها خواهان بر هم زدن نظام اقتصادی – اجتماعی ارتجاعیای بوده و هستند که توده ها را دچار بیکاری، فقر و فلاکت و بیحقوقیهای اجتماعی و دیکتاتوری بسیار خشن و اختناق نفسگیر حکومت نموده است؛ و درست این واقعیت چنان پتانسیل انقلابی والایی در آنان به وجود آورده است که با هر خیزش خود لرزه بر اندام دشمنانشان میاندازند. به واقع هر قیام انقلابی و خیزش قهرآمیز تودهها دشمنان را از این که نتوانند با سرکوب، جلودار مبارزات مردم شوند در خوف و هراس شدیدی قرار میدهد. بنابراین با وجود سرکوب شدن قیامهای تودهای پیشین با توجه به حل نشدن تضاد موجود بین نیروهای مردمی و ضد مردمی یعنی کارگران و زحمتکشان و دیگر تودههای تحتسلطه با سرمایهداران داخلی و خارجی و حاکمین حافظ سیستم سرمایهداری موجود در ایران هر آن امکان وقوع قیامی به مراتب سهمگین تر از قیامهای پیشین علیه دشمنان مردم وجود داشته و دارد. در چنین شرایطی جای تردید نیست که برپایی جنگ از طرف دولت وابسته به امپریالیسم اسرائیل در خدمت به عقب راندن تودهها و حفظ نظام سرمایهداری حاکم قرار داشت، نظامی که سرمایهداران امپریالیست بیشترین سود را از آن نصیب خود میسازند و البته سرمایهداران داخلی وابسته نیز سهم خود را میبرند. آیا بر اساس دادههای موجود میتوان تردید داشت که این جنگ در خدمت حفظ نظام سرمایهداری حاکم به نفع جمهوری اسلامی و نعمتی برای وی جهت تداوم حکومت ننگین خود بود؟
شکی نیست که امپریالیسم آمریکا همانطور که تجربه نشان داده است از هر جنگی هدفهای گوناگونی را تعقیب میکند اما تا جایی که بحث بر سر تأثیر جنگ ارتجاعی مورد بحث تحمیل شده به مردم ایران است این جنگ به سود استثمارگران و استعمارگران و به ضرر تودههای دربند ما بود و به بقای جمهوری اسلامی و سلطهگری امپریالیستی و تداوم عملکردهای خانمان سوز بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول که امپریالیسم آمریکا در رأس آنها قرار دارد، خدمت نمود.
مسلماً در رابطه با تأثیرات این جنگ میتوان به موارد دیگری اشاره کرد از جمله تأثیر آن در داخل اسرائیل و کمک به حفظ دولت نتانیاهو که در ضعیفترین موقعیت خود قرار داشت. با پیش کشیده شدن موضوعات جدید از جمله این که نتانیاهو با جمهوری اسلامیای که بارها مطرح کرده بود که خواهان نابودی اسرائیل است دست به نبرد زده است و کشته و آواره شدن مردم اسرائیل در اثر موشکپرانیهای جمهوری اسلامی، واضح است که مسائل پیشین علیه نتانیاهو به عقب رانده شد و این جنگ وضعیت را به نفع وی تغییر داد. این نیز مطرح بود که جنگ دولت نتانیاهو علیه جمهوری اسلامی جنایات و نسل کشی این دولت در غزه را هم به حاشیه ببرد که البته چنین نشد.
از طرف دیگر جنگ دولت نتانیاهو علیه جمهوری اسلامی _که در تبلیغات امپریالیستی از آن به عنوان یک رژیم مستقل بنیادگرا و محور شر در خاورمیانه نام برده میشود_ در خدمت تقویت و رواج این تبلیغات کذایی قرار گرفت؛ و برای نیروها و کسانی که منعکس کننده توهمات و خیالپردازیهای خردهبورژوازی هستند و به جای تکیه بر واقعیات و فاکتهای عینی مبنای تحلیلهای خود را سخنان فریبکارانه این یا آن سیاستمدار ضد خلق قرار میدهند، شکی باقی نگذاشت که گویا جمهوری اسلامی و امپریالیسم آمریکا به راستی دشمن یکدیگر میباشند. بنابراین از این منظر جنگ اسرائیل که به واقع علیه مردم ایران بود و اثرات ناگوار و دردناک بر زندگی مردم گذاشت این نفع را، هم برای جمهوری اسلامی و هم امپریالیسم آمریکا داشت که بتوانند در اذهان عموم همچنان خود را دشمن یکدیگر جلوه دهند. در این اوضاع، جمهوری اسلامی با کوبیدن بر طبل بنیادگرایی اسلامی کماکان به خدمات خود به این امپریالیسم ادامه میدهد.
اما واقعیت عیان و مهم دیگری که در رابطه با تبعات جنگ و سود آن برای امپریالیسم آمریکا باید به آن توجه کرد میلیتاریزه کردن هرچه بیشتر منطقه خاورمیانه از طرف این امپریالیسم و مصرف میلیاردها دلار “کالاهای جنگی” در همین مدت کوتاه جنگ ۱۲ روزه برای وی بوده است. “کالاهای جنگی”ای چون موشک و بمب و… که در جریان این جنگ بر سر مردم ریخته شده، آنان را کشته و یا زخمی نموده است، “کالاهای جنگی” ای که خانه و کاشانه مردم را به ویرانهای تبدیل نموده و باعث بیخانمانی و در بدری اهالی گشته و رعب و وحشت و اضطراب و ناراحتی های غیر قابل وصف برای مردم به وجود آورده است، آری همین “کالاهای جنگی” با همه قساوتهایش و شرارتهایی که نصیب مردم ایران و اسرائیل کرده است اما در عوض سودهای کلانی نصیب صاحبان صنایع نظامی در آمریکا نموده است. به طور کلی “کالا” که در این بحث “تجهیزات نظامی” نام دارد تا زمانی که به فروش نرسیده است سود تولید نمیکند. پس “کالاهای جنگی” باید به فروش روند تا در جریان چرخه تولید و باز تولید این کالاها (تجهیزات نظامی) برای صاحبان آنها سود ایجاد کنند. حال با رجوع به آمارهای موجود در باره بمبها و موشکهایی که در طی جنگ اخیر مصرف شد و بر سر مردم ایران و اسرائیل ریخته شد (مطابق برخی آمار هزینه جنگ برای دولت اسراییل در این ۱۲ روز ۲/۷ میلیارد دلار بوده است. در مورد جمهوری اسلامی با وجود فقدان اطلاعات کامل، تاکید شده است که این رژیم ۵۹۱ موشک بالستیک و ۱۰۰۰ پهباد را به اسراییل شلیک کرده است. به این آمار باید مخارج لجستیکی و جانبی به راه انداختن ماشین جنگی را هم اضافه کرد تا فهمید در یک جنگ ۱۲ روزه کوتاه مدت چه حجمی از بازار برای بزرگترین انحصارات نظامی امپریالیستی در شرایط بحران کنونی ایجاد شده است. برای درک ابعاد هزینه نظامی این جنگ رجوع به آمار منتشره توسط سایت “یوتو تایمز” نیز خالی از فایده نیست. مطابق آمار این سایت “در جریان درگیری ۱۲ روزه میان ایران، اسرائیل و ایالات متحده، مجموع هزینههای نظامی این سه کشور به بیش از ۲۵.۵ میلیارد دلار رسید. آنگونه که گزارش پلتفرم تحلیل هزینهای Opportunity Cost نشان میدهد، این رقم معادل بیش از ۲۴۰٬۸۰۰ بیتکوین در نرخهای فعلی بازار است، یعنی تقریباً ۱٪ از کل عرضه بیتکوین.”
می توان محاسبه کرد که این “کالاهای جنگی” به چه مقدار دوباره باید در کارخانجات نظامی آمریکا باز تولید شوند تا دوباره به فروش برسند و دوباره به صورت بمب و موشک و …. غیره در ماجراجوییهای نظامی مصرف شده و یا بر سر تودههای تحت ستم فرود آیند تا چرخه تولید و بازتولید ادامه یافته و رونق بگیرد. کاملاً قابل تصور است که در شرایطی که اقتصاد آمریکا در بحران به سر میبرد بازتولید تجهیزات نظامی چه سودهایی را نصیب صاحبان صنایع نظامی آمریکا میکند و چطور در خدمت کاهش بحران در اقتصاد بحران زده آمریکا قرار میگیرد.
همانطور که ملاحظه شد در اینجا صرفاً و تا حدودی در رابطه با تأثیرات جنگ دولت اسرائیل با جمهوری اسلامی سخن گفته شد. مسلماً آینده با در اختیار قرار دادن فاکتهای عینی معین و مشخص همه اهدافی را که سیاستمداران آمریکا از برپایی این جنگ ضدخلقی ۱۲ روزه در نظر داشتند را آشکارتر خواهد کرد. اما تا جایی که به مردم تحت ستم ایران، به کارگران و زحمتکشان ما مربوط است آنها در جریان این جنگ هر چه بیشتر و عینیتر به دشمنی دولت اسرائیل و امپریالیسم آمریکا با خود پی بردند و تجربههایی آموختند که مسلماً در خدمت پیشبرد هر چه آگاهانهتر مبارزات آنها قرار خواهد گرفت.
هفتم تیرماه ۱۴۰۴ برابر با 28 ژوئن ۲۰۲۵
Comments
حملات اسراییل به ایران در خدمت کدام اهداف؟ <br> اشرف دهقانی — بدون دیدگاه
HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>