حمایت از زاییدن، ضدیت با زندگی
« به گمان من تنها مخالفت با سقط جنین شما را به یک «طرفدارزندگی» تبدیل نمیکند. در واقع شما فاقد فضیلت اخلاقی هستید، اگر فقط بخواهید بچه پا به جهان بگذارد ولی نه تغذیه بشود، نه آموزش ببیند و نه سرپناهی داشته باشد… این طرفداری از زندگی نیست، طرفدار ی از زاییدن است.»
این جملات را جون چیتیستر، نویسنده، سخنران و راهبه آمریکایی در رد استدلال کسانی گفته است که مخالفت با سقط جنین را درپوشش «طرفداری اززندگی» تبلیغ میکنند. استدلال ساده جون چیتیستر که حالا به جملاتی معروف و تاریخی تبدیل شده، و بویژه در دوره انتخابات آمریکا مدام یادآوری میشود، حقه مخالفان آزادی سقط جنین را به روشنی آشکار میکند. چیتستر توضیح میدهد چرا اینطور فکر میکند: برای اینکه شما حاضر نیستید مالیات لازم را [ برای تامین زندگی کودکانی که متولد میشوند] اختصاص دهید.
بنیادگرایان مذهبی و محافظه کاران فرهنگی اغلب همدست محافظه کاران و ارتجا ع سیاسی هستند و این فقط مختص صحنه سیاست آمریکا نیست. اگر علی خامنه ای به زنان ایران میگوید بزایید و همدستانش اعم از آخوند و غیرآخوند و ارتشی و سپاهی در سراسر کشور توصیه او را تکرار میکنند – از جمله حتی به بیان سخیفی چون بروید دو تا، ده تا، دوازده بچه درست کنید – برای این است که برای آنها مهم نیست که هزاران کارگرایرانی ماه ها میگذرد که حقوق و دستمزد کار انجام داده خود را دریافت نمیکنند – واقعیتی که به خبر هرروزه و «قابل چشم پوشی»، یعنی «نه خیر» در ایران تبدیل شده است. اگر قرار باشد بیکاری و بیگاری در یک جامعه مهم نباشد، زیادی زاییدن عیب ندارد که هیچ، «حسن » هم دارد: وقتی وسیله «زندگی» کردن و کیفیت دادن به زندگی برای کودکانی که به دنیا می آیند فراهم نباشد، توسل به مرده ها و ا«صول »و رسومی که باید بمیرند، راه را برای عضوگیری از له شدگان و ادامه حیات فرقه باز میکند.
از این روست که اغلب اصولگرایان مذهبی و آخوندهای محافظه کار یارو یاور و همدست خوبی هستند برای محافظه کاران سیاسی. در ایران حالا هردو یکی هستند و بر اریکه قدرت نشسته اند و به بهترین وجه نشان میدهند توسل به محافظه کاری فرهنگی و دفاع از «اصول» مرده و دگم ها چه نقشی در حفظ قدرت و ثروتی که نمیخواهد پاسخگو باشد دارد. اگر داعشی ها با بازگشت خشونت آمیز به افکار پوسیده قرون قبل، میخواستند به قدرت دست یابند، اصولگرایان و ولایتمداران ایران با توسل به همین حربه تلاش میکنند قدرت و ثروتی را که بدست آورده اند حفظ کنند. به همین جهت است که سرکوب سیاسی در ایران به موازات سرکوب فرهنگی، سرکوب حقوق زنان، مخالفت با سقط جنین، سرکوب همجنسگرایان، سرکوب ملیت ها و مذاهب و سرکوب همه و هرنوع «غیرخودی» که درولایت – فرهنگ یا سیاستش – ذوب نشود پیش میرود.
حاکمیت «مذهب شیطان» در ایران؟
برخی این روش را به «مذهب شیطان» تشبیه کرده اند که بنا بر آیه ها و قصه ها، همه را فرا میخواند، به زور یا به اغوا- به دنبال او بیایند: از من پیروی کنید.
چیتستر جنایات این فراخوان شیطانی را افشا میکند – که بر سیاه یا سفید، مسلمان یا یهودی، همجنسگرا یا دگرجنس گرا اعمال شده است:
« بسیاری زندگی را در حصر به سر برده اند یا حتی به دست کسانی که میخواستند آنها را محصور کنند مرده اند- برخی فقط به خاطر اینکه سعی کرده اند در جایگاه سفیدها ناهار بخورند یا در اتوبوس آنها بنشینند؛ برخی به خاطر اینکه ۲۰۰۰ سال پیش اجدادی در اورشلیم داشتند؛ برخی به خاطر اینکه سوپی خورده اند که سرد بود یا به خاطر آنکه پیراهن شان را خوب اتو نکرده اند.»
او ادامه میدهد:
« نکته مهمی که باید به خاطر داشت این است که واقعا هیچ اهمیتی ندارد، سرپیچی یا گناه چطور تعریف میشود. چیزی که مهم است این است که استدلال در دفاع از آن همیشه این بوده است: خداوند نمیخواهد نژادها قاطی شوند، یا خواست خدا این است که زنان از مردان تبعیت کنند، یا خداوند میخواهد یهودیان را مجازات کنند چون رومی ها عیسی را به صلیب کشیدند. و به همین ترتیب ادامه دهید.»
چیتیستر که خود مذهبی است تلاش میکند با توسل به اعتقادات مذهبی خود، غیر انسانی بودن این مرام و مذهب انحصارگرا و سرکوبگر را نشان دهد:
«همه ما شاهد بوده ایم که کودکان همجنسگرای ما دست به خودکشی زده اند تا از آزار دیگر ان و تبعیض اجتماعی که برزندگی شان تحمیل میشود رهایی یابند.
همه ما دیده ایم زنان و مردان جوان همجنسگرا محکوم شده اند زندگی شان را زیر فشار تحقیر و تکفیر به خاطر چیزی که خودشان انتخاب نکرده اند بگذرانند. مردم شروع کرده اند که به این روش بگویند نه… و انحصارگرایانی که «دین » آنها خود این اصل الهی را به زیر سوال میبرد که خدا همانطور که آنها را آفریده دیگران را هم آفریده، تلاش میکنند غیرخودی ها را خاموش کنند تا سهمی را که ما حق همه میدانیم به خود اختصاص دهند.»
خانم چیتیستر سعی میکند نسبت به نیروهایی هشدار بدهد که تحت عنوان «آزادی مذهب» در برخی ایالات آمریکا یا در کشورهای اروپای شرقی یا اوگاندا یا جاهای دیگر به راه افتاده اند تا پیشداوری ها و دگم های «اخلاقی» خود را به تبعیض قانونی علیه بخشی از شهروندان تبدیل کنند .
« باردیگر که ادعای «توهین به اعتقاد عمیق مذهبی» را شنیدید به یاد بیاورید در ایالات متحده سیاهان، کاتولیک ها و یهودیان توسط کوکلوکس کلان ها؛ یا کولی ها توسط نازی ها، یا هم اکنون در اوگاندا همجنسگرایان را به همین ترتیب توصیف کرده اند. همه اینها خود را عمیقا دیندار میخوانند، و غیرخودی ها را «دیگری». »
درایران کار از هشدار گذشته است. خانم چیتیستر برای متقاعد کردن مردم به فاجعه ای که قدرت گیری بنیاد گرایان مذهبی می آفریند، کافی است پنجره ای رو به ایران تحت سیطره ولایت فقیه بگشاید تا مخاطبانش نتایجی جهنمی این سیطره را ببینند.
رشد مذهب از شکست تاریخی مارکسیسم و لیبرالیسم است. رشد علم و تکنولوژی مانع پیدایش دولتهای مذهبی و غیر سکولار نمی شود. اگر کسی علاقه داشته باشد، میتوانیم موضوع را به بحث بگذاریم.
نه خدا، نه ارباب!