Comments

ترفند حجاب یا ستیزکور با خرد زنان!<br> بهنام چنگائی — 19 دیدگاه

  1. خب، اسد که رفت.
    حال ببینیم تکلیف رژیم ایران چه میشود.
    میتوان یک مقاله هفت هشت صفحه ای نوشت. اما کوتاه کنیم.
    امپریالیستهای غربی اینطور عمل خواهند کرد:
    مقدمه:
    وابستگی سیاسی بسیار مهم است چون بدون آن نمیتوان کار رقابتهای جهانی و حرکت به شرق را پیش برد.
    .
    بعد از مقدمه:
    دست از سر اسرائیل بردار.
    اگر برداشت، عالی، روشهای دیگر برای وابستگی سیاسی،
    اگر بر نداشت، همین روش فعلی: تهدید، از بین بردن هم پیمانها، انقلاب دموکراتیک، گهگاهی بمباران و ترور، حمله به اسلام و غیره
    خیال از اسرائیل راحت، .
    روش های ممکنه:
    — حمله به دیکتاتوری برای قدرت دادن به نوکران دموکراسی خواه
    — حمله به اسلام
    — پول ریختن به جیب مخالفان حتی مارکسیست..
    — دم نظامیون تازه کار را دیدن و کار بروی کودتا.
    — حمایت از هر گونه سرنگونی، ایرانگرایی، دموکراتیک یا مارکسیستی هرگونه سکولاریسم. .در نوع مارکسیستی، بلشویکی نه.
    خلاصه اینکه، طرفدار اسرائیل یا مخالف آن، وابستگی سیاسی خواست اصلی امپریالیستهای غربی است.
    نکته مهم این است که برای سرنگونی می روند اما الزاما هدفشان آن نیست و به وابستگی رژیم و تغییر محتوای ضد غربی آن راضی خواهند بود.
    استقلال بی استقلال، نوکری یا مرگ. این سرنوشت دولت و ملت ایران خواهد بود. دموکراسی چطور؟
    هر چه دموکراسی در ایران بیشتر باشد، امکان از بین رفتن استقلال سیاسی بیشتر خواهد بود چون دموکراسی به آزادی تجاری منجر می شود و پول سیاست میخرد، فعلا هم پول دست آلیگاروشی های غربی است. سوسیال دموکراسی کار نمیکند، چون اقتصاد سرمایه داری ایران ضعیف است و دولت مجبور میشود وارد یکی از جناحهای امپریالیستها شود و بعلت تضادهای مربوطه، در باطن دیکتاتور و فقط در ظاهر دموکراسی باشد، مثل هندوستان و پاکستان و بنکلادش و کشورهای آمریکای لاتین.
    دموکراسی و دیکتاتوری در حقیقت هر دو بصورت دولتی، فاشیسم هستند. دموکراسی غیر دولتی فاشیستی نیست اما معنی هم ندارد.
    راه حل زنان و کارگران ایران؟
    انقلاب کمونیستی آنارشیستی منطقه ای و جهانی.
    اینکه خیلی بلند پروازانه است؟
    هزاران سال بردگی، معجزه یکشبه که نیست، باید کار کرد. تنبلی ذهنی یعنی بردگی.

  2. در ارتباط با این مقاله:
    مفهوم سوسیالیسم و علل شکست انقلاب اکتبر از نظر آقای حمید تقوایی -از ارژنگ رحیم زاده
    .
    این مقاله نقد دیدگاه تقوایی است. نقد مقاله از تقوائی بکنار، نویسنده سعی میکند از لنین علیه استالینیسم دفاع کند.
    مطلبی که باید در این مباحث در نظر گرفت این است که مشکل روسیه و مارکسیسم آن دوران نتیجه خطای مارکس در راه سیاسی رفتن بود و دلیل اینهم این بود که او تکامل جامعه را تکامل شکل فعلا موجود ارتجاع میدید – ماتریالیسم تاریخی غیر علمی و مبهم او. راه سیاسی به این معنا که کمونیستها باید حزب درست کنند و در انتخابات بورژواها شرکت کنند و در نبرد دموکراسی پیروز شوند. از آنجا که حزب یک تشکل سلسله مراتبی و اقتدارگرایانه است که اساسا توسط اقشار تحصیل کرده جامعه (عمدتا طبقه متوسط) مارکسیست شکل میگیرد، سرنوشت توده ها، چه قبل و چه بعد از کسب قدرت سیاسی، بدست ایدئولوگهای خارج از محل کار و زندگی می افتد. توده های جامعه ای که در دست حزب مارکسیستی قرار میگیرد، مثل حیوانات لابراتوارهای علمی می شوند. برخلاف دیدگاه مارکسی-حزبی، دیدگاه آنارشیستی فرهنگی-انقلابی است و از محل کار و زندگی آغاز میشود، تشکلاتش نه صرفا تشکلی برای شورش، بلکه اشکال روابط اجتماعی ی است که جانشین تشکلات اقتدارگرایان فعلی و دولتهایشان می شود. این تباهی اقتدارگرایانه دیدگاه مارکس به شکست مارکسیسم منجر شد. مارکسیستها میتوانند نظرات اشتباه مارکس را نقد کنند و نظرات درست او را در خدمت انقلاب بکار بگیرند. با اینکار آنها آنارشیست میشوند. اکثر آنارشیستها کلیت مارکس را نفی نمیکنند، فقط جنبه های غیر علمی و اقتدارگرایانه دیدگاه مارکس را نقد میکنند. کلا، وقتی مارکس از حزب میگوید، اقتدارگرایان مدرن (بورژوازی) را انتقادی ارزیابی نمیکند، وقتی در مورد تکامل جامعه فکر میکند، بکل نقش اخلاق در تکامل جامعه را نادیده میگیرد و تئوریش خود بخود توجیه گر هر گونه استثمار می شود. تئوری تکامل اجتماعی مارکس بکل غلط است.

  3. نکته دیگر اینکه اگر قضیه از ابتکار عمل ترکیه باشد، ترکیه برای توده هایش دردسر دراز مدت درست کرده است. دردسرهای دراز مدت در سرزمینهای ضربه گیر بین دو امپریالیست شرق و غرب، فلاکت اهالی آن مناطق را طولانی میکند. امروزه هیچ ایده متحد کننده انترناسیونالیستی ی جز آنارشیسم وجود ندارد.

  4. نوشته اید:
    “کاملا درست است. بر اثر کوشش 30 ساله شما چندین نسل آنارشیست بوجود آمده. در ایران کسی شعار سلطنت و آزادی و استقلال و سوسیالیسم و جمهوری و فدرالیسم و سکولاریسم نمیدهد. همه یک صدا فریاد میزنند: زنده باد آنارشیسم !
    ولی 98 درصد مردم نمیدانند معنی آن چیست؟!”
    نه،
    نه تعداد آنارشیستها زیاد شده است و نه قصد کامنت نویس آنارشیست جمع کردن هوادار بوده است. جای جمع کردن هوادار در محل کار و زندگی است.
    قصد آنارشیست در روشنگری همان است که شما می ترسید به آن بپردازید، یعنی باز شدن این حقایق:
    1 – چرا ایدئولوژی مارکسیسم نامعقول و در بحران است، چرا شکست خورده و احزاب و دولتهایش جنایتکار و سرنگون شدند و دیگر نمیتوانند آلترناتیو نظری رهائی طبقه کارگر باشند.
    2 – چرا آنارشیسم در حقیقت ایده درست آزادی است.
    وقتی فعال 24 ساعته مارکسیست بشوید، یواش یواش درک میکنید که یک جای کار خرابه که باید تو سر این مارکسیست و آن مارکسیست زد. اولین چیزی که در ذهن شما بوجود می آید این است که مارکسیست کدامشان است؟، آیا من واقعا مارکسیست هستم؟ مارکسیسم یعنی چه؟ چرا صد تا مارکسیسم وجود دارد.
    اگر از آشکار شدن نقایص مارکسیسم نمی ترسید میتوانید بجای مسخره کردن نظری بدهید و وانمود نکنید که مثلا همه چیز خوب پیش می رود و مارکسیسم ایدئولوژی موفقی است و تمام اون بلشویک بازی ها و آدم کشی ها و تمام اون لاس زدنهای سوسیال دموکراتیک با امپریالیستهای غربی در پارلمانها، باید دوباره تکرار شود.
    البته، پیشنهاد من به شما این است که در مورد محتوای مقالات آن چند صد نفر تحقیق کنید ببینید که ایا پنجاه درصد آنها پنجاه درصد بقیه را خنثی میکنند یا نه. خواهید دید که خنثی میکنند. برای همین صد هزارتا هم که باشند، بازهم مثل صفر هستند.
    یک مطالعه ای بکنید ببینید که چرا همه آنها هیچ ایده جدیدی ندارند جز تکرار ایده هایی که امروزه موثر نیودنشان در عمل هم اثبات شده.

  5. حدسیات ۲،
    یک احتمال دیگر این است که درست است که روسیه سوریه را به ترکیه داده، اما با قرار قبلی نیوده، بلکه در حقیقت از طریق هماهنگی ترکیه و اسراییل با ناتو بوده است. در هر دو حالت، محور مقاومت اسلامی و غیره اسلامی شکست خورده. اگر حزب الله (شرق لبنان)هم شکست بخورد، که احتمالش زیاد است، تمام غرب ایران در دست امپریالیستهای غربی قرار میگیرد – عراق را باید نوکر آمریکا دانست. مناطق شیعه نشین سوریه و لبنان را یکی کردن و یک گماشته گذاشتن چطور؟ این جلوی تروریسم آینده را میگیرد و مثل پاکستان و اردن و بقیه یک ثبات بوجود می آورد. ولی اقتدارگرایان اول دنبال نابودی کامل می روند بعد اگر نشد میشوند حقوق بشری.
    می ماند ایران.
    امپریالیستهای غربی چندین گزینه دارند. اشغال جنوب، یکی کردن آذربایجانها(ایران گلوبالی ها) و جدا کردن کردستان و بلوجستان. برای هر کدام از اینها میتواند نیرو جمع کنند بدون اینکه هزینه بدهند. تا وقتیکه غربی ها سرباز پیاده نکنند و بتوانند ارتش اوباش (ارتش بیکاری مارکس) از جهان جور کنند، کار نمیتواند سخت باشد.
    پس،
    اصل رژیم زیر ضرب است، راه چاره آوردن میانه رو هاست نه ادامه رادیکالیسم. این یعنی پذیرفتن رویه چین و روسیه، در غیر اینصورت، یا سرنگونی و یااز دست دادن استانها. ایرانگراها در این سناریو میشوند هوادار چین و روسیه! با غیر رادیکال شدن حاکمیت، امپریالیستهای غربی،قاعدتا اصلاح طلبان را تقویت میکنند و مارکسیستهای ضد لنینی دوباره میگویند ورود به انتخابات. نتیجه این سناریو هم بستکی به درجه آدم کشی بدون هزینه دادن دارد.
    اینها همه حدس و گمان است، فاکتها خواهد آمد.
    در هر سناریویی، اصل کار انقلاب تغییر نمیکند ،‌تاکتیکها تغییر میکند. اینها همه برای این است که آسیبها را کاهش داد.

  6. کاملا درست است. بر اثر کوشش 30 ساله شما چندین نسل آنارشیست بوجود آمده. در ایران کسی شعار سلطنت و آزادی و استقلال و سوسیالیسم و جمهوری و فدرالیسم و سکولاریسم نمیدهد. همه یک صدا فریاد میزنند: زنده باد آنارشیسم !
    ولی 98 درصد مردم نمیدانند معنی آن چیست؟!

  7. آنارشیسم امروزه میتواند تولید مثل کند، و کرده، اما مارکسیسم مشکل تولید مثل پیدا کرده. بگو نه صدتا، هزارتا، چه فایده؟

  8. حدسیات:
    رفتن اسد ممکن است برای روسیه و چین مفید هم باشد. رژیم هم باید حالا خودش مسائلش را در خاورمیانه حل کند. شاید اینطور فکر میکنند که تضادهای منطقه بعد از رفتن اسد بیشتر علیه امپریالیستهای غربی است تا حفاظت از حماس و حزب الله و اسد و ایران. در مورد ایران، در صورت جنگ، آنها میتوانند با بخشی از حاکمین متحد شوند و شمال ایران را اشغال کنند و جنوب را بدهند به امپریالیستهای غربی – مگر اینکه ایران تجدید رفتار کند و با سگ امپریالیستهای غربی درگیر نشوئد.
    مسئله دیگر ممکن است معامله خاصی با ترکیه باشد.
    چون دیپلماسی همیشه سری است این مسائل بتدریج روشن خواهد شد.

  9. همانطور که رفیق آذر اشاره میکند مارکسیستها در ایران باخته اند و فقط چند صد مقاله نویس باقیمانده. آنارشیستها در حال پیشروی هستند و تعدادشان همانطور که مشاهده میشود بیش از مارکسیستهاست. متاسفانه فقط یک نفر در این سایت است.

  10. احتمالا بهتر است که دست راستی های اروپا را بورژوازی ملی وطن پرست دانست و بورژواهای بعد از جنگ دوم تاکنون حاکم را و سوسیال دموکرات‌ها را ، بورژوازی کمپرادور، امریکا ارباب آنها. همین الان، در طیف مارکسیستها و بورژوازی‌ ایرانی داریم این دسته بندی را مشاهده می‌کنیم.

  11. جنگهای وحشتناک زیادی در خاورمیانه در پیش است. کار انقلاب آنارشیستی کمونیستی سخت تر خواهد بود اما فاکتها برای درستی راه بیشتر شده و مناظرات قانع کننده تر گردیده. مارکسیستها فی الحال در غرب و شرق باخته اند، در فرهنگ ایران هم کارشان تمام است. مارکسیستها مثل بورژواها نهایت سعی خودشان را خواهند کرد تا اشتباهات مارکس را پنهان کرده با مارکسیسم، لنینیسم، ترتسکسیم و سوسیال دموکراسی لاپوشی اش کنند، اما با از دست دادن پایه توده ای شان، کاری از پیش نخواهند برد. مارکسیستها کمونیستهای ناپایدار هستند و عاقبت کارشان همیشه سرمایه داری دولتی آتوریته چی است. آنارشیستها باید به خودشان اتکا کنند.

  12. گرفتن مناطق سوریه توسط ترکیه جای تعجب ندارد. کجا در جامعه تاکنونی اقتدارگرایان احساس کرده اند که میتوانند اشغال کنند و هزینه ای ندهند و یا کم بدهند اما اشغال نکنند؟ هیچ جا. کوروش، داریوش، جمهوری اسلامی، انگلیس، روسیه استالینی و غیر استالینی و بقیه، همه، اشغالگر بوده اند و هستند.

  13. یکی از دلایلی که توده ها آواره جنگها می شوند این است که اقتدارگرایان (دموکرات و یا دیکتاتور) همیشه میخواهند توده ها ساکت و رای دهنده باشند نه فعال در امنیت اجتماعی. در انقلاب علیه اقتدارگرایی باید همه اهالی مسئول امنیت خود باشند و آن را به سیاستمداران و دولتها نسپارند. همه زنها هم باید مسلح باشند تا مرد ها در جنگها به آنها نزدیک نشوند. اگر از 100 تجاوز جنسی، مثلا 30 تای آن به قتل متجاوز منجر شود، متجاوزین عقب می نشینند چون ریسک آنرا بالا می بینند. این قانون روانشناختی دارد هر روز در سرکوب کار میکند، برای مبارزه با تجاوز هم در جامعه ای که ارتجاعی است کار میکند.

  14. دلیل سقوط شهرهای سوریه تضعیف روسیه در جنگ اوکراین است. روسیه و چین در مانورهای شبیه مانورهای سیاسی-جنایی امپریالیستهای دموکراتیک غربی ماهر نیستد و فعلا توانائی ملی اش را ندارند. روشن آنها دراز مدت و گام به گام است.
    تضعیف و نابودی حزب الله و اسد (حتی سرنگونی اسد) و حماس باعث شورش سرنگونی کننده در ایران نمی شود. دموکراسی خواهان دلشان را خوش نکنند. رژیم جمهوری اسلامی فقط از طریق حمله نظامی از بین می رود. تضعیف جبهه مقاومت اسلامی یا نابودی آن بی ثباتی و جنگهای داخلی و جنگ با اسرائیل و یا جنگ اسرائیل علیه دشمنانش در خاورمیانه را کم نمی کند.
    چندین هزار سال است که کشورها و مناطق گوناگون در حال جنگ با هم هستند. وضعیت جدید اصلا چیز جدیدی نیست و از ویژگی های سرمایه داری هم نیست. درجه جنایتکاری این وضعیت است که از خصوصیات سرمایه داری است نه طبیعتشان. قرار بوده سرمایه داری مثلا انسانی تر و دموکراتیک تر شود، اما جنایتکارانه تر و مخرب تر شده است. قرار بوده طبقه کارگر جهانی دموکراتیک و سوسیالیست شود، اما هر روز اوباش تر و خرافی تر و محافظه کار تر می شود. توهم به احزاب و دولتها را باید کنار گذاشت. این بازی حاکمین است. راه حل بشر انقلاب جهانی آنارشیستی کمونیستی است.

  15. معادله طبقاتی جنبش زنان به این صورت است:
    فرهنگ اقتدارگرایانه در بعد مردسالاری به مردان امتیاز استثمار و سوء استفاده از زنان را داده است. زنان قربانی علیه اقتدارگرایی مردانه مبارزه میکنند. ولی، اگر این زنان علیه سایر ابعاد اقتداگرایی مثل بردگی مزدی و امپریالیسم و غیره نباشند، صاحبان اقتدار بخشی از آنها را بعنوان ارباب اقتئدارگرا در سیستم خود جا میدهد و مبارزه ضد مردسالارای آنها را رفرمیستی و کاذب می کند. حال امروز هم که هزاران زن به دربار اقتدارگرایان اروپائی و غیر اروپائی وارد شده اند، کنه مردسالاری دست نخورده. همین الان در آمریکا، نظریه پردازان مردسالار، زنان هم هستند. در ایران هم که کم نیستند. پس، نه تنها جنبش کارگری بلکه جنبش زنان را هم باید به سطح انقلابی ارتقا داد نه اینکه آنرا از لحاظ نظری سرکوب کرد تا در حد ارتجاع دموکراسی امپریالیستی غربی بمانند و در آینده ابزار دولتی آنها باشند.
    میگویند تو با این حرفها میخواهی رژیم را نجات بدهی.
    پاسخ:
    امپریالیستهای دموکرات غربی به اندازه کافی اوباش دارد تا رژیم را سرنگون کند و نظرات من هیچ کمکی به رژیم نمیکند. یعنی رژیم می آید از نظریه آنارشیسم استفاده میکند تا علیه اوباش داعشی و القاعده ای نیرو جمع کند؟! بد هم نیست اگر چنین کند!

  16. بین کشورهای امپریالیستی شرقی و غربی یک سری کشورهای ضربه گیر هستند که نه تنها توده های آنها در جهنم زندگی میکنند، بلکه روشنفکرانشان، از مارکسیست گرفته تا غیر مارکسیست، از هر دو طرف الهام میگیرند. همانطور که قبلا بارها ذکر شد، بدون از بین بردن مارکسیسم، هیچ راهی برای آزادی باز نمی شود. افشای روشنفکران بی مغز غیر مارکسیست ساده است، راحت میگوییم “مردم” شما واقعی نیست، روشنفکران مارکسیست و حزب بازی آنهاست که مانع کار است.آنها هستند که جهان را به انحاء مختلف تفسیر میکنند!!!

  17. معلوم نیست که آزادی زن ایرانی فعلا در سطح آن عکس خانم مرمر کبیر نباشد.آیا امیدی هست که بهتر شود؟ تا وقتیکه مارکسیسم غرب زده وجود دارد، نه.

  18. همانطور که پیش بینی میشد، اگر اتقلاب مخملی نه، جنگ. امپریالیستهای غربی نمیتوانند بگذارند امپریالیستهای شرقی به رشد علمی اقتصادی خود ادامه بدهند. دموکراسی راه انداختن و سیاستهای اقتصادی نولیبرالی هم کمکی نکرده و صرفا کارگران خودشان را تضعیف کرده و سیستم پایه دلارشان که یعنی اسکناس چاپ کن بگذار جیبت بدون اینکه ارزش ش را از دست بدهد، تهدید شده. جنگ سوم مدتها پیش در سطح محدودی در مناطق ضربه گیر در جریان است. وضع بشر متمدن مارکسی (در مقابل بشر بربر مارکس) بسیار خطرناک است. پیش بسوی “پیروزی در جنگ دموکراسی” از طریق اوباشان. حال کی حباب مارکسی ماتریالیسم تاریخی مارکس بریزد، معلوم نیست!

  19. خیلی منطقی و در عین حال عینی بنظر می آید که تضادهای مابین مشروعه خواهان، مشروطه خواهان، شاهان، انگلیس، روس، دولت بلشویکها، آمریکا، استالینیستها، جبهه ملی، آمریکا، حزب توده ، تضادهای ارتجاعی و اقتدارگرایانه بود.
    نه، تکامل مارکسی جامعه برای کارگران غربی اقتدارگرایی تحصیل کرده های متکبر رهبری طلب بود و برای مستعمرات جهنم. جهنمی که مارکس امید داشت بشود جمهوری دموکراتیک سرمایه داری بدست استعمارگران که انقلاب پرولتری تنها از طریق اپوزیسیون آن ممکن است. عجب کودنی! واقعا باید آنارشیستها را جدی گرفت. خیلی احمقانه است که دموکراسی خواهان به عمال امپریالیستهای غربی یعنی اردوغان و القاعده سوریه و ناتانیاهو امیدوارند که وظایف تاریخی تکاملی مارکسی برایشان انجام دهند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

HTML tags allowed in your comment: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>